رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۷ بهمن ۱۳۸۸

فیلسوف و گرگ

حمید پرنیان

چند سال پیش، مارک راولندس، یکی از اساتید فلسفه‌ی دانشگاه میامی، شروع به نوشتنِ کتابی کرد که درباره‌ی حقوق حیوانات است. این کتاب به‌جای آن‌که گفتارهای انتزاعی و دشواری درباره‌ی فلسفه‌ی حقوق حیوانات باشد داستانی را تعریف می‌کند که یک گرگ شخصیت اصلی آن است. البته این کتاب، داستان نیست؛ کتابی فلسفی است اما ... اجازه دهید نخست داستان این فیلسوف و گرگ‌اش را بگویم تا از این ابهام بیرون بیاییم.

چند سال پیش، مارک راولندس، که یکی از اساتید فلسفه‌ی دانشگاه میامی باشد، با خودروی شخصی‌ای به مسافرتی رفت و گرگِ خانگی‌اش را نیز به هم‌راه برد. راولندس بین راه نگه داشت تا برود از فروش‌گاه چیزی بخرد و بیاید. وقتی از خودرو پیاده شد، در را بست و شیشه را مقداری پایین کشید تا هوا جریان داشته باشد و گرگ خفه نشود. اما گرگ در واکنش به محبوس‌شدن‌اش شروع کرد به چنگ‌انداختن و گازگرفتن صندلی و پرده و سقف و کمربند ایمنی و هرچیزی که در دور و اطراف‌اش بود؛ همه‌چیز را پاره و پوره کرد.

راولندس وقتی برگشت دید که گرگ چه خسارت‌هایی به خودروی‌اش وارد کرده است. بنابراین از صاحب فروش‌گاه خواست چاقویی برای‌اش بیاورد تا بتواند پارچه‌های تکه‌پاره‌شده‌ای که از سقف آویزان شده بود را ببرد. اما صاحب فروش‌گاه دودل بود، ترسیده بود که نکند راولندس می‌خواهد گرگ را بکشد. راولندس به صاحب فروش‌گاه اطمینان داد که قصد ندارد چنین کاری کند و اصلن گرگ را برای این خسارت‌هایی که وارد کرده است مسوول و مقصر نمی‌داند.


«فیلسوف و گرگ؛ درس‌هایی از حیات وحش درباره‌ی عشق، مرگ، و شادمانی»

آن ماجرا تمام شد، اما راولندس هم‌چنان به این می‌اندیشید که چرا به صاحب فروش‌گاه گفته بود که گرگ در قبال خراب‌کردن خودرو تقصیری ندارد. پاسخی که راولندس به این سووال داشت ساده بود؛ هیچ گرگی «فاعل اخلاقی» نیست. گرگ‌ها قادر نیستند کنش‌های‌اش را با اصول انتزاعیِ اخلاقی ارزیابی کند. در واقع، شما نمی‌توانید کسی یا موجودی را که کنترلی بر خودش ندارد اخلاقن مسوول بدانید.

حالا بپردازیم به خود کتاب، به «فیلسوف و گرگ» نوشته‌ی مارک راولندس؛ این کتابِ ۲۵۰ صفحه‌ای اصلن کتاب کوچکی نیست. خودزندگی‌نوشت یا اتوبیوگرافی هم نیست، چرا که بخش اعظم این کتاب درباره‌ی همان موجودی چهارپایی است که زد خودرو را درب و داغان کرد. حتی کتابی هم نیست که مستقیمن به فلسفه پرداخته باشد. بهتر است این کتاب را خودزندگی‌نوشتِ یک ایده یا مجموعه‌ای از ایده‌هایی بدانیم که به هم مرتبط هستند؛ ایده‌هایی درباره‌ی رابطه‌ی میان انسان و حیوانات.

راولندس به یاد می‌آورد که درست در همان زمانی که با گرگ‌اش به مسافرت رفت و آن ماجراها پیش آمد، دوره‌ای در مورد تئوری‌های قرارداد اجتماعیِ اخلاق تدریس می‌کرد. پس طبیعی بود که به وضعیت اخلاقی حیوانات و جای‌گاه آن‌ها در قرارداد اجتماعی بیاندیشد. وی برای این منظور، از ایده‌ی خلاقانه‌ی جان راولز، فیلسوف سیاسی، بهره برد.

از دید راولز، جامعه‌ای عدالت‌محور و برابر است که مردم‌اش، در وضعیت نخستین، بر سر قراردادی به توافق رسیده‌ باشند. در وضعیت نخستین، مردم وضعیت طبیعی ندارند؛ یعنی در وضعیت نخستین، همه‌ی شرایط و مواهب طبیعی‌ افراد نادیده گرفته می‌شود (شرایط و مواهبی مانند ثروت‌مندی یا فقر، سیاه‌پوستی یا سفیدپوستی، بااستعدادبودن یا بی‌استعدادبودن).

در واقع، ما در وضعیت نخستین نمی‌دانیم که از چه امتیازها و مواهبی برخوردار هستیم. حال اگر افراد نمی‌دانند که از چه مواهبی برخوردار هستند یا جای‌گاه اجتماعی‌شان چیست پس به‌نفع امتیازاتی که اکتسابی نیست، قراردادی که بر سرش به توافق رسیده‌اند را نقض نمی‌کنند.

ما تنها این را می‌دانیم که در وضعیت نخستین همگی ما فقط انسان هستیم و و باشنده‌ای خردورز. (پیش‌فرض راولز این است که اگر کسی در وضعیت نخستین عقلانی عمل کند، منصفانه‌ترین قراردادی که ممکن است را انتخاب خواهد کرد – درست مانند این که ما کیکی را به قسمت‌های مساوی تقسیم کنید و ندانیم که که کدام قسمت‌اش سرانجام به ما می‌رسد.)

راولز می‌گوید این وضعیت نخستین، وضعیتی مطلق است؛ یعنی برای این‌که بتوان چنین قرارداد حقیقتن منصفانه‌ای را بست، افراد ناچارند که نژاد و طبقه و دیگر ویژگی‌های انسانی‌شان را نادیده بگیرند. و این از دید کسی که نمی‌داند چه نوع آفریده‌ای است غیرعقلانی خواهد بود که جهانی را انتخاب کند که حیوانات را برای کشتن و خوردن گوشت‌شان، پرورش می‌دهند و تکثیرشان می‌کنند. و،همان‌گونه که راولز می‌گوید، این نتیجه‌گیری به مذاق آن‌هایی که عاشق «مرغ سوخاری و گوشت کباب‌شده» هستند، خوش نمی‌آید.

اما اخلاق، در مورد نگه‌داشتن گرگ به‌عنوان یک حیوان خانگی، چه چیزی دارد که بگوید؟ راولندس، در کتاب خود، می‌گوید تنها هنگامی نگه‌داری گرگ در خانه اخلاقن توجیه‌پذیر است که گرگ در خانه‌ی آدمی‌زاد همان‌اندازه‌ای خوب باشد که در جنگل [می‌تواند خوب باشد]. و همین، قراردادی را برای گرگ تنظیم می‌کند تا وی بتواند پرسه بزند و شکار کند.


مارک راولندس و گرگ خانگی‌اش

کتاب «فیلسوف و گرگ» گزارشی است از همه‌ی پرسه‌زنی‌هایی که راولندس با گرگ‌اش داشته و راولندس به این پرسه‌زنی‌ها هم‌چون قدم‌زدن‌های سقراط می‌نگریست؛ یعنی پرسه‌زنی‌ها را یک کار آکادمیک می‌دید. در این کتاب گزارش‌هایی را می‌خوانیم که راولندس از دویدن‌های نفس‌گیری که در جنگل‌‌های آلباما در پی گرگ‌اش داشته است می‌گوید؛ که آن‌قدر می‌دویده تا به هن‌هن می‌افتاده، بعد روی زمین دراز می‌کشیده، «خاموش، شناور، ساکن».

راولندس وقتی دارد داستان را می‌نویسد خودش را «میمونی» ناهنجار و وحشی تصویر می‌کند که معتاد به دویدن و راگبی است، و شب ها هم همیشه یک بطری ویسکی در دست دارد: مردم‌گریزی که به گرگ‌اش بیش‌تر از انسان‌ها علاقه دارد. اما زیر تقلاهای همین میمون ترش‌روی بی‌ادب، روح عبوس و بی‌شرمی خوابیده است.

البته تنها روح راولندس نیست که چنین ترش‌رو و بی‌شرم است. راولندس می‌گوید «تبار میمون‌وار» ما انسان‌ها نیز چنین است. و همین نشان می‌دهد که ایده‌ی قرارداد اجتماعی یکی از نمودهای همان «میمونی» منفعت‌جو و حساب‌گری است که درون همه‌ی ما وجود دارد. هر یک از طرفین این معامله در وضعیت نخستین، در جستجوی بیش‌ترین سود است.

اما رابطه‌ی راولندس و گرگ‌اش این‌گونه نبود؛ اصلن قراردادی نبود. راولند در آخرین ماه زندگی این گرگ خانگی، بی‌خوابی‌ها و آشفتگی‌های زیادی متحمل شد و در همان روزها بود که فهمید: «رابطه‌ای که حقیقتن مهم و بامعنی است نمی‌تواند بر اساس قرارداد بنا شود. بل، نخست باید وفاداری وجود داشته باشد.»

Share/Save/Bookmark