رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲ آذر ۱۳۸۸
فرایند بسط و تحکیم سلطانیزم در ایران ـ بخش چهارم

خطای محاسباتی: بازگشت چپ‌های اصلاح‌طلب‌شده

اکبر گنجی

۷ - انتخابات ریاست جمهوری خرداد ۱۳۷۶: انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۷۶، رقابت میان ناطق نوری و محمد خاتمی بود. علی خامنه‌ای، مریدان‌اش و ناطق نوری حمله‌ی اصلی خود را متوجه‌ی دوران سازندگی هاشمی رفسنجانی کرده بودند و چنان وانمود می‌کردند که خاتمی ادامه‌دهنده‌ی راه هاشمی است. راهی که به اشرافی‌گری و فساد منتهی شده و می‌شود. خامنه‌ای در سخنرانی اول سال ۱۳۷۶ در مشهد نقد خود را به پروژه‌ی سازندگی هاشمی رفسنجانی معطوف داشت:

«در دوران بازسازی، خطر دنیاطلبی بیش‌تر از همیشه است. در دوران بازسازی، ثروت‌ها انباشته می‌‏شود؛ چون دوران بازسازی، دوران تراکم کارها، دوران انباشت ثروت‌ها، دوران افزایش فعّالیت‌های اقتصادی و دورانی است که اگر کسی می‌‏تواند تلاشی بکند و حرکتی اقتصادی بکند، راه برای او باز است. در چنین دورانی، آدم‌هایی که اهل دنیا هستند، آدم‌هایی که دل‌شان در بند زخارف دنیوی است، آدم‌هایی که منافع شخصی خود را بر منافع کشور و ملت و مصالح انقلاب ترجیح می‌‏دهند، دست‌شان باز است، برای این که بتوانند خدای نکرده به‌سمت اشرافی‌گری و زراندوزی و جمع مال و منال و سوءاستفاده بروند. دوران بازسازی، دوران شکوفایی و پیش‌رفت ملت و دوران ساختن کشور است. اما در همین حال، این دوران، دوران خطرِ گرایش آدم‌های ضعیف به سمت اشرافی‌گری و تجمّل و انباشت ثروت و سوءاستفاده اقتصادی است. لذا همه باید خیلی مراقب باشند؛ هم مسوولان و هم آحاد مردم. ... این‌طور نباشد که در جامعه، عدّه‏ای دچار فقر و تنگ‌دستی و تیره‏روزی باشند، اوّلیات زندگی به دست آن‌ها نرسد؛ اما عدّه‏ای ثروت‌های افسانه‏ای درست کنند. این را اسلام نمی‌خواهد. باید جلوِ این را گرفت. ... لازمه‌ی اشرافی‌گری و تقسیم نابرابر ثروت و مایه‌ی تضییع اموال عمومی و نعمت الهی است. ... وقتی همه دیدند کسایی که فرصت‏طلبند، کسانی که پُررویند، کسانی که متجاوز و متعرّض به حقوق دیگرانند، توسّط قانون و پاس‌داران قانون جلوی‌شان گرفته می‌‏شود، به اسلام جذب می‌شوند»1.

حضور همه‌جانبه‌ی علی خامنه‌ای در انتخابات، معطوف به رد خاتمی و تأیید ناطق نوری بود. یک‌ماه بعد، در دیدار با مسوولان رژیم به آنان گفت:

«مردم می‌‏خواهند این احساس را داشته باشند که مسوولان کشور در سطوح مختلف، نسبت به موجودی کشور، امانت‌دار و امینند. این را من می‌‏خواهم از شما به‌طور جد بخواهم که مراقب باشید، این امانت و این روحیه‌ی امانت‌داری نسبت به آن‌چه که از مردم در اختیار ماست – بیت‌المال و آن‌چه که مربوط به ثروت‌های عمومی کشور است - اختلال پیدا نکند. نگذارید دشمن بتواند این طور تبلیغ کند که یک طبقه‌ی جدید و یک اَشرافی‌گری جدید، در حال شکل‏گیری است»2.

در واقع، پذیرش خاتمی به‌عنوان کاندیدای ریاست جمهوری، مبتنی بر یک خطای محاسبه‌ی بزرگ بود. خامنه‌ای و محافظه‌کاران مطلقا تصور نمی‌کردند که خاتمی رای چندانی داشته باشد. فرض آن‌ها این بود که ناطق نوری قطعا به‌عنوان رییس جمهور انتخاب خواهد شد. این خطا چیزی نبود که فاصله‌ی زیادی با تصور اصلاح‌طلبان داشته باشد.

خود خاتمی هم بر این گمان بود که ۳ تا ۴ میلیون رای بیش‌تر نخواهد آورد. می‌خواست بر اساس این رای مجله‌ای تئوریک راه بیاندازد و مطمئن باشد که نشریه‌اش توقیف نخواهد شد. اما فضای انتخابات رفته‌رفته به‌شدت دوقطبی شد. مردمی که شاهد حمایت صریح آیت‌الله خامنه‌ای و کل نظام از ناطق نوری بودند، به صحنه آمدند تا به آن‌ها «نه» بگویند.

این دوره با ترور مخالفان رژیم ایران در کشور آلمان مقارن بود. به‌دنبال ترور مخالفان در آلمان، کشورهای اروپایی با استناد به اقدامات تروریستی رژیم در اروپا و نقض حقوق بشر در داخل، سفرای خود را از ایران فراخواندند. مسایل دیگری (ازجمله حمله به مقر سربازان آمریکا در عربستان سعودی) هم مطرح بود که کشور را با خطر حمله‌ی نظامی آمریکا مواجه ساخته بود. علی خامنه‌ای با توجه به این موضوع گفت:

«یکی از حرف‌های بسیار غلط این‌ها این بود که دور هم نشستند، عقل‌های‌شان را یکی کردند و گفتند برویم از دولت ایران بخواهیم که به موازین حقوق بشر احترام بگذارد! من هر چه با خودم فکر کردم که روی موضع‌گیری این‌ها چه اسمی می‌‏شود گذاشت و معنای کارشان چیست، دیدم غیر از کلمه‌ی «وقاحت»، هیچ‌چیز دیگری نمی‌‏توانم نسبت به کار آن‌ها بگویم. در بیان این مطالب، آقایان وقاحت به ‏خرج دادند. حقوق بشر؟! دولت‌های اروپایی، بیش‌ترین نقض حقوق بشر را در طول این یک قرن اخیر انجام داده‏اند. صدسال، و اگر کسی قبل از صدسال را هم پیش برود، همین است. ... به خیال خودشان، دولت ایران را می‌‏ترسانند و می‌‏گویند ما گفت‌وگوهای انتقادی را قطع می‌‏کنیم. به درک که قطع می‌‏کنید! اگر انتقادی هست، ما از شما انتقاد داریم. اسم این گفت‌وگوها، از اوّل غلط بود. من از اوّل هم می‌‏گفتم که بگویید این گفت‌وگوها، انتقاد دوطرفه است. اگر انتقادات، انتقاد دوطرفه است، ما بیش‌تر از شما انتقاد داریم، تا شما از ما. شما چه انتقادی دارید؟ ...

مگر کسی اهمیت می‌‏دهد که این‌ها چه گفته‏اند؟ البته دست‌گاه دولتی ما که بحمدالله مواضع بسیار خوبی در مقابل حرکت‌های زشت این‌ها داشته است، از حالا به بعد هم بایستی با کمال قدرت عمل کند و در مرحله‌ی اوّل، سفیر آلمان را فعلاً تا مدّتی نباید راه بدهد که به ایران بیاید. بقیه هم که می‌‏خواهند به‌عنوان یک حرکت به اصطلاح آشتی‌‏جویانه برگردند، مانعی ندارد. خودشان رفته‏اند، خودشان هم برمی ‏گردند. دیدند که رفتن‌شان هیچ اهمیتی ندارد. این‌ها می‌‏خواهند برگردند، مانعی ندارد؛ اما در رفتن سفرای ایران به کشورهای آن‌ها، هیچ عجله‏ای نباید بشود. باید سرِ صبر و فرصت ببینند چه چیزی مصلحت است؛ هر چه که عزّت اسلامی اقتضا می‌‏کند، همان گونه عمل کنند»3.

سه روز پس از آن، خامنه‌ای طی سخن‌رانی دیگری، برخی از خودی‌ها را متهم کرد که پی‌رو دشمن شده، نظریه‌ی جدایی نهاد دین از نهاد دولت که برساخته‌ی دشمن است را در ایران انتشار می‌دهند:

«از اوّل تشکیل این نظام تا امروز، بعضی از افراد بودند و هستند که در گوشه و کنار می‌‏نشینند و زبان انتقادشان مرتّب روی این نظام و حقایق آن باز است. اشتباه اساسی آن‌ها این است که مثل کسانی هستند که در سنگرهای خود، خواب‌شان برده است؛ بعد که از اطراف جبهه پیش‌رفت‌هایی صورت گرفته است و عدّه‏ای رفته‏اند مواضع دشمن را آن جلو جلوها گرفته‏اند، این آقا حالا از خواب پا شده است و آن جایی را که خودی‌ها گرفته‏اند، زیر رگ‌بار می‌‏گیرد؛ به خیال آن که دشمن آن جاست! آن‌جا، خودی‌هایند؛ اما این آقا خواب بوده و خبر ندارد! خواب‌ماندن در مسایل سیاسی، گاهی این‌طور نتایجی می‌‏دهد. تبلیغ، این قدر اهمیت پیدا می‌‏کند. گاهی شنیده می‌‏شود که در گوشه و کنار، کسانی اظهاراتی می‌‏کنند و حرف‌هایی می‌‏زنند و بدون توجّه، به جایی ضربه وارد می‌‏کنند. این، بر اثر عدم توجّه به وضع و محاذات سیاسی دنیا و وضع و محاذات دوست و دشمن است. نمی‌‏دانند که جبهه‌ی خودی کجاست، جبهه‌ی دشمن کجاست. ...

بعد از انقلاب تا امروز، شاید بیش‌ترین حمله‏ای که به اصول فکری سیاسی نظام جمهوری اسلامی شده است، حمله به همین عدم انفکاک دین از سیاست است. همه‌جای دنیا به این حمله کردند؛ امروز هم حمله می‌‏کنند. امروز کسانی در اطراف دنیا نشسته‏اند، کتاب می‌‏نویسند، مقاله می‌‏نویسند، به زبان‌های مختلف و در محیط‌های دور از ایران و در همه‌جای جهان، گفتار تلویزیونی ارایه می‌‏کنند؛ برای این‌که ثابت کنند دین از سیاست جداست. این قضیه‌ی عدم انفکاک دین از سیاست، در شکستن هیمنه‌ی قدرت‌های ظالم و ناحق، چه‌قدر نقش عظیمی دارد که رهای‌اش نمی‌‏کنند! روز به روز علیه قضیه‌ی عدم انفکاک دین از سیاست حرف گفته می‌‏شود، مطلب نوشته می‌‏شود. البته عدّه‏ای هم در داخل، گاهی مثل طوطی - که بی‌توجّه، چیزهایی را تکرار می‌‏کند - مانند همان حرف‌ها را تکرار می‌‏کنند. البته بعضی هم اصلا دل‌شان با بیگانگان است و دین را با کلیت خودش قبول ندارند»4.

هرچه زمان انتخابات نزدیک‌تر می‌شد، علی خامنه‌ای بر حمله‌ی خود بر کاندیدای اصلاح‌طلبان می‌افزود. او کاندیدای اصلاح‌طلبان را مورد حمایت دشمن (جهان غرب) معرفی می‌کرد و از مردم می‌خواست که به او رای ندهند. می‌گفت دشمن:

«راجع به قضیه‌ی زن جنجال درست می‌‏کنند؛ راجع به حقوق بشر جنجال درست می‌‏کنند؛ راجع به مساله‌ی دمکراسی جنجال درست می‌‏کنند؛ راجع به مساله‌ی نهضت‌های آزادی‌بخش جنجال درست می‌‏کنند، برای این‏که طرف مقابل را دچار انفعال کنند. بزرگ‌ترین اشتباه این است که ما در این قضایایی که آن‌ها جنجال درست می‌‏کنند، طوری حرف بزنیم که بخواهیم آن‌ها را راضی کنیم. این، همان انفعال است. خیلی خطاست که ما در زمینه‌ی مسایل حقوق بشر، طوری حرف بزنیم که آن‌ها راضی شوند. همان کسانی که خودشان برای حقوق بشر – به‌معنای حقیقی - هیچ ارزشی قایل نیستند؛ اما آن را چماقی کرده‏اند که بر سر جاهایی بکوبند! امریکا، سردم‌دار حقوق بشر در دنیا شده است. ... اگر ما بیاییم، برای این‌که آن‌ها را راضی کنیم، درباره‌ی زن طوری حرف بزنیم که با نظر اسلام - که مایه‌ی عزّت زن است - مخالف باشد، خطاست.

چرا باید کسانی در زمینه‌ی زن، یا در زمینه‌ی حقوق بشر، طوری حرف بزنند که گویی ما باید بکوشیم خودمان را با نقطه‌نظرهای غربی‌ها نزدیک و آشنا کنیم؟ آن‌ها اشتباه می‌‏کنند. آن‌ها باید نقطه‌‏نظرهای خود را به ما نزدیک کنند. آن‌ها باید نسبت به مساله‌ی زن و حقوق بشر و آزادی و دمکراسی، نقطه‌‏نظرهای غلط و باطل خودشان را تصحیح کنند و با نظرات اسلامی مواجه نمایند؛ نه این‌که عدّه‏ای از این‌طرف دچار انفعال شوند. ... حتی دیده شده است که دشمنان نسبت به کاندیداهای ریاست جمهوری اظهار نظر می‌‏کنند، حرف می‌‏زنند، تحلیل می‌‏کنند. می‌‏گویند این فرد به غرب نزدیک‌تر است، این فرد از اسلام بیش‌تر دفاع می‌‏کند، آن شخص کم‌تر دفاع می‌‏کند! یعنی دشمنان می‌‏خواهند در همه‌ی ‌امور دخالت کنند. ...

اگر کسی از نامزدهای ریاست جمهوری، کم‌ترین نشانه‌ی نرمشی در مقابل آمریکا، در مقابل دخالت‌های دولت‌های غربی، در مقابل تجاوزهای فرهنگی و سیاسی بیگانگان نشان دهد، همه‌ی دنیا باید بدانند که ملت ما به چنین کسی قطعا رای نخواهد داد. مردم به کسی رای می‌‏دهند که بدانند در مقابل آمریکا و افزون‏طلبی‌های دولت‌های متجاوز و پرتوقّع و خودکامه و کسانی که می‌‏خواهند اراده‌ی خود را بر ملت ایران تحمیل کنند، خواهد ایستاد و نیز در مقابل تهاجم فرهنگ بیگانه ایستادگی خواهد کرد. مردم به کسی که بیش‌تر این مواضع را از او ملاحظه کنند، بیش‌تر گرایش پیدا می‌‏کنند»5.

دو روز پیش از انتخابات خامنه‌ای کار را یک‌سره کرد و به همه گوش‌زد کرد که رای به هر یک از کاندیداها، رای به تبعیت از نظام و هم‌راهی با ولی فقیه است:

«جمع‌شدن آرای زیاد در اصل انتخابات، مهم است. این، در واقع رای به استقلال کشور و رای به تبعیت از نظام و هم‌راهی با رهبری است. مردم با این کار، دشمن را مایوس کنند و در واقع به دهان او مشت بکوبند»6.

۳۰ ماه بعد، خامنه‌ای خاطره‌ای از اولین ملاقات‌اش با خاتمی پس از انتخاب به ریاست جمهوری برای مردم تعریف کرد:

«من این خاطره را می‌‏خواهم عرض کنم: در همان روزهای اوّل، دومِ بعد از انتخابات بود که جناب آقای خاتمی از من وقت ملاقات خواستند و آمدند با من ملاقات کردند. به ایشان گفتم من نمی‌‏دانم شما در این چند روز که گرفتار مسایل انتخابات بوده‌‏اید، فرصت کرده‏اید این رادیوها را گوش کنید یا نه؟ اما من گوش کرده‏ام. این رادیوها این ‏طور وانمود می‌‏کنند که حرکت دوم خرداد، حرکتی بر ضدّ انقلاب، بر ضدّ امام و بر ضدّ اسلام بود! روش‌های تبلیغات است؛ این ‏طور حرکت می‌‏کنند. من مایلم شما در همین اوّلین صحبتی که خواهید کرد، تو دهن این‌ها بزنید و نشان دهید که نه، قضیه این‌‌طور نیست؛ راه، راه امام است؛ راه، راه انقلاب است. بعد از سه- چهار روز ایشان یک مصاحبه‌ی مطبوعاتی داشتند. بعد که ایشان با من مجدّدا ملاقات کردند، گفتند من در حال آن مصاحبه‌ی مطبوعاتی چیزهایی در ذهنم آماده کرده بودم که بگویم؛ اما همه‏اش از یادم رفت. تنها چیزی که به یادم بود، همان حرف شما بود که گفتید تو دهن این‌ها بزنید. ایشان در آن مصاحبه، تو دهن آن‌ها زد»7.

خطای محاسباتی علی خامنه‌ای و محافظه‌کاران، مانع برنامه‌ریزی برای تقلب بزرگ شده بود. درست به یاد دارم که وقتی برخی از دوستان، دو تا سه هفته‌ی پیش از روز انتخابات، نتایج نظرسنجی‌های خود را در جلسات ارایه می‌کردند، همه‌ی دوستان با شگفتی با آن‌ها برخورد می‌کردند. هیچ‌کس باور نمی‌کرد که خاتمی با هفتاد درصد آرا، در انتخابات پیروز گردد.

آیت‌الله منتظری که شاهد دخالت مستقیم آیت‌الله خامنه‌ای در انتخابات – به‌منظور انتخاب ناطق نوری - بود، ۳ روز پس از اعلام پیروز محمد خاتمی، نامه‌ای به وی نوشت و به او هشدار داد که آقا خامنه‌ای به‌هیچ‌وجه اجازه نمی‌دهد تا شما مطالبات و ترجیحات مردم را دنبال کنید. او از خاتمی خواست که جلوی رهبر بایستد، وگرنه کاری از پیش نخواهد برد8.


پاورقی‌ها:

۱. سخنرانی در مشهد ، ۱/۱/۱۳۷۶.

۲. سخنرانی در جمع مسوولان نظام ، ۶/۲/۱۳۷۶.

۳. سخنرانی کارگران و معلّمان در آستانه‌ی روز کارگر و روز معلم، ۱۰/۲/۱۳۷۶.

۴. سخنرانی ۱۳/۲/۱۳۷۶.

۵. سخنرانی در جمع خانواده‌های فرماندهان شهید، ۱۷/۲/۱۳۷۶.

۶. سخنرانی در دیدار خانواده‏هاى اسرا و مفقودان جنگ تحمیلى‏، ۳۱/۲/۱۳۷۶.

۷. خطبه های نماز جمعه ۲۶/۹/۱۳۷۸.

۸. آیت‌الله منتظری، خاطرات، صص ۷۷۵ – ۷۷۸ . پنج‌ماه بعد (۲۳ آبان ۱۳۷۶)، آیت‌الله منتظری ضمن یک سخن‌رانی عمومی به‌شدت به شیوه‌های زمام‌داری سلطنتی (سلطانی) آقای خامنه‌ای تاخت و گفت:

«من اول که خاتمی انتخاب شد، برای‌شان پیام دادم. ... این‌طور که شما پیش می‌روید نمی‌توانید کار کنید، یک نفر رییس دولت اگر وزرای‌اش، استان‌دارهای‌اش، با او هماهنگ نباشند، یک‌قدم نمی‌تواند بردارد، من پیغام دادم که من اگر جای شما بودم می‌رفتم پیش ره‌بر می‌گفتم: شما مقامت محفوظ،،احترام‌ات محفوظ، ولی ۲۲ میلیون مردم به من رای دادند، به من هم که رای دادند این ۲۲ میلیون همه می‌دانستند که رهبر کشور به کسی دیگر نظر دارد. دفترشان و خودشان و همه شخص دیگری را تایید می‌کردند، ۲۲ میلیون آمدند به ایشان رای دادند، معنای‌اش این است که ما آن را که شما می‌گویید قبول نداریم، ایشان قاعده‌اش این بود می‌رفت پیش مقام رهبری می‌گفت شما احترام‌ات محفوظ، ۲۲ میلیون به من رای دادند، انتظارات دارند و اگر بنا بشود که بخواهید در وزرای من، در استان‌دارهای من دخالت کنید، افرادی را به من تحمیل کنید من نمی‌توانم کار بکنم، بنابراین من ضمن تشکر از مردم استعفا می‌دهم، به مردم می‌گویم: ایهاالناس می‌خواهند در کار من دخالت کنند. قاعده این بود که به این‌صورت عمل نماید» (آیت‌الله منتظری، خاطرات، صص ۷۸۳ - ۷۸۴).

Share/Save/Bookmark

بخش‌های پیشین:
برساختن رهبری در تعارض با وصیت‌نامه‌ی خمینی
گام اول: تبدیل تنفیذ به انتصاب
چپ‌های فتنه‌گر و علف‌های هرزه

نظرهای خوانندگان

من ایرادی به سبک نگارش آقای گنجی دارم. گویا فرض ایشان این است که هر خواننده‌‌ای در اطلاعات سیاسی و پیش‌فرضها با ایشان صددرصد شریک اشت. مثلا گفته اید «حضور همه‌جانبه‌ی علی خامنه‌ای در انتخابات، معطوف به رد خاتمی و تأیید ناطق نوری بود» و در تایید این حرف نقل قولی از خامنه‌ای در رد «اشرافی‌گری» آورده‌اید! بدون اینکه توضیح دهید که خامنه‌ای با زبان رمز، و برای پایگاه ایدئولوژیک خود حرف می‌زند و به معکوس یا یک‌طرفه نشان دادن واقعیات می‌پردازد.
از‌ آنجاییکه این نقل قول ظاهراً به عنوان مثالی از حمایت خامنه‌ای از ناطق و رد خاتمی آورده شده، اگر کسی نداند گمان می‌کند که پس گویا خاتمی اشرافی بوده و ناطق نوری سمبل ساده‌زیستی و محرومیت است.

خواهش می کنم با کمی توضیح میان این‌ همه نقل قول سیر منطقی مقالاتتان را بهتر کنید.

-- احمد ، Nov 23, 2009 در ساعت 02:45 PM