رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۵ مهر ۱۳۸۸
آشنایی با فیلسوفان معاصر - آیزیا برلین، بخش نخست

مدافع لیبرالیسم، مخالف خیال‌بافی روشن‌فکری

حمید پرنیان

درآمد: این برنامه برگردانی است از مدخل Isaiah Berlin در دانش‌نامه‌ی فلسفه‌ی استنفورد که در چند بخش ارائه می‌شود. فهرست کلی متن از این قرار است:
یک) زندگی
دو) فلسفه‌ی دانش و علوم انسانی
سه) تاریخ اندیشه‌ها
چهار) اندیشه‌ی اخلاقی و پلورالیسم ارزشی
پنج) اندیشه‌ی سیاسی
شش) فرجام.

Download it Here!

آیزیا برلین

آیزیا برلین در سال ۱۹۰۹ به دنیا آمد و در ۱۹۹۷ از دنیا رفت. فیلسوف، تاریخ‌دانِ اندیشه‌های فلسفی، تئوریسین سیاسی، استاد دانشگاه و مقاله‌نویس بود. برلین به این مشهور است که مدافعِ سرسختِ لیبرالیسم، مخالفِ افراطی‌گری‌ سیاسی و خیال‌بافیِ روشن‌فکری، و تاریخ‌دانِ اندیشه‌های فلسفی بود.

«دو مفهومِ آزادی» (۱۹۵۸) موجب احیای علاقه‌ی دنیای انگلیسی‌زبان به تئوری سیاسی شد، و هم‌چنان یکی از مؤثرترین و پرمخاطب‌ترین متونِ حوزه‌ی اندیشه‌ی سیاسی ماند. هم ستایش‌گران و هم منتقدین بر این باورند که تمایزی که برلین بین آزادی مثبت و منفی می‌گذارد، صرف نظر از خوبی یا بدی آن، هم‌چون آغازگاهی بود برای مباحث نظریِ پیرامونِ معنی و ارزشِ آزادی سیاسی.

ایده‌ی پلورالیسم ارزشیِ برلین توجه‌ی شمار بسیاری از دانش‌پژوهان را به خود جلب کرد. برلین این ایده را در پایان زندگی‌اش مطرح کرد و فرصت نیافت تا آن را بپروراند؛ از این رو تیرگی و ابهام‌های جدی‌ای در آن هست که فیلسوفان را دل‌گرم می‌سازد تا به این ایده بپردازند.

زندگی

آیزیا برلین به سال ۱۹۰۹ در ریگا، پای‌تختِ لاتویا (که بخشی از امپراتوری روسیه بود)، چشم به جهان گشود. پدرش، مِندِل برلین، تاجرِ موفقِ چوب بود و مادرش نی وولشونوک. خانواده‌ی برلین سال ۱۹۱۷ به پِتروگارد (در شمالِ غربیِ روسیه) کوچ کردند و تا انقلاب‌های همان‌سالِ روسیه در همان‌جا ماندند.

به‌رغم آزارِ بْلشِویک‌ها، اجازه یافتند در سال ۱۹۲۰ به ریگا بازگردند و یک سال بعد، از همان‌جا به انگلستان مهاجرت کردند. آیزیا به مدرسه‌ی سَن‌پُل و کالجِ کورپِس کریستیِ آکسفورد رفت، و تاریخ و فلسفه‌ی کلاسیک و سیاست و اقتصاد خواند.

در سال ۱۹۳۲ برای‌اش سخنرانی‌ای در کالج نیو ترتیب دادند و همان‌سال نیز، به‌عنوان نخستین یهودی، عضو افتخاریِ کالجِ آل‌سُولسِ آکسفورد شد. این منصب، از رفیع‌ترین مناصبِ دانشگاهیِ بریتانیا به‌شمار می‌آید.

دهه‌ی ۱۹۳۰ برای برلین همراه با شکوفایی و پیش‌رفت در زمینه‌ی فلسفه بود؛ وی در آکسفورد با دوستان و هم‌کارانی هم‌چون جان آستین، آلفرد اِیر و استوارت هَمپشیِر، در اتاق‌اش به بحث می‌نشست. وی، در آغازِ این فعالیت‌ها، بیش‌تر به تئوری اجتماعی و سیاسی و روی‌کرد تاریخی به فلسفه علاقه نشان می‌داد؛ شما می‌توانید این علایق را در کتابِ «کارل مارکسِ» برلین که زندگی‌نامه‌ی روشن‌گرانه‌ای از مارکس به دست داده است، ببینید. این کتاب، پس از گذشت ۷۰ سال از نخستین چاپ‌اش، هنوز منتشر می‌شود.

آیزیا برلین، در طول جنگ جهانی دوم، دو سال در سرویس اطلاعات بریتانیا در شهر نیویورک و دو سال در سفارت‌خانه‌ی بریتانیا در واشنگتن دی.سی خدمت کرد و مسئول نوشتن گزارش‌های هفتگی درباره‌ی چشم‌انداز سیاسی آمریکا بود.

برلین در فاصله‌ی سال‌های ۱۹۴۵ تا ۱۹۴۶ به اتحاد جماهیر شوروی رفت و با روشن‌فکران ناراضی روس، به‌ویژه با آنا آخماتووا و بوریس پاستِرناک، دیدار کرد. پس از این دیدارها بود که مخالفت برلین با کمونیسم استوارتر شد و طرح روشن‌گریِ آینده‌ی وی را شکل داد.

پس از جنگ به آکسفورد بازگشت. اگرچه هم‌چنان در خلال اواخر دهه‌ی ۱۹۴۰ تا اوایل ۱۹۵۰ به تدریس و نوشتن درباره‌ی فلسفه ادامه داد، اما علاقه‌ی بسیاری به تاریخ اندیشه‌ها یافت؛ وی به‌ویژه به تاریخِ روشن‌فکریِ روس، تاریخ مارکسیست، تئوری‌های سوسیالیست، و عصر روشن‌گری و منتقدان آن پرداخت.

برلین هم‌چنین شروع کرد به نوشتنِ مقاله‌هایی که خوانندگان بسیاری یافت و بیش‌تر درباره‌ی گرایش‌های سیاسی و فرهنگی معاصر، ایدئولوژی سیاسی، و امور داخلی اتحاد جماهیر شوروی بود. با برگزیده‌شدن برلین به هیات پژوهشیِ کالجِ آل‌سولس، وی فرصت یافت تا به علایقِ تاریخی و سیاسی و ادبی خویش تمرکز یابد؛ علایقی که در آن هنگام، بیرون از رویه‌ی کلیشه‌ای فلسفه‌ورزیِ آکسفورد قرار داشت.

وی هم‌چنین یکی از نخستین فیلسوفانِ مهم آکسفوردی است که از دانش‌گاه‌های آمریکا دیدارهای منظمی کرد، و نقش بارزی در گسترش‌دادن «فلسفه‌ی آکسفورد» در ایالات متحده داشت.

یک سال پس از این‌که با اِلاین هالبَن ازدواج کرد، یعنی سال ۱۹۵۷، به کرسیِ تئوری اجتماعی و سیاسی در آکسفورد رسید. نخستین سخنرانی وی «دو مفهومِ آزادی» نام داشت.

برلین در روزهای پایانی زندگی‌اش خیلی امید داشت کارِ جدی‌ای درباره‌ی تاریخِ رومانتیسیسمِ اروپایی بنویسد، اما امیدش نقش بر آب شد. وی در سال ۱۹۵۷ به مقام سِر رسید و در سال ۱۹۷۱ نشان لیاقت دریافت کرد.

مجموعه‌ی آثار آیزیا برلین، با ویرایشِ هنری هاردی و دیگران، در سال ۱۹۷۸ منتشر شد. این مجموعه تا کنون ۱۲ جلد دارد. برلین برای آثاری که درباره‌ی تاریخ اندیشه‌ها نوشته است جایزه‌های آنجلی، اراسموس، و لیپینکوت را دریافت کرده است و برای دفاع مادام‌العمرش از آزادی‌های مدنی دریافت‌کننده‌ی جایزه‌ی اورشلیم شد. آیزیا برلین در سال ۱۹۹۷ چشم از دنیا فرو بست.


یک. رشد فکری

برلین در ابتدا تحت تأثیر ایده‌آلیسم انگلستانی‌ای بود که گرین و بُسانکِت و برَدلی نماینده‌ و مفسرش بودند اما کم‌کم این تأثیر رنگ باخت. دانش‌جوی دوره‌ی لیسانس بود که به رئالیسم جورج ادوارد مور و جان کوک ویلسون گرایید.

برلین همین‌که تدریس فلسفه را آغاز کرد به نسل نوین و سرکشی از تجربه‌گرایان پیوست که برخی از ایشان (مانند ایر) آموزه‌های پوزیتیویسم منطقیِ حلقه‌ی وین و نوشته‌های اولیه‌ی ویتگنشتیان را پذیرا شده بودند.

اگرچه برلین همیشه به پوزیتیویسم منطقی به دیده‌ی شک می‌نگریست اما شدیدا تحت تأثیر تردیدی بود این مکتب به ادعاهای متافیزکی دارد و تقدمی که پوزیتیویسم منطقی به طبیعت و اقتدار دانش می‌داد را به جان خریده بود.

این‌ها با فراز و نشیب‌های تاریخی زندگی برلین آمیخته شده بود و وی را رهنمون کرد که برگردد و پیش‌کسوتانِ انگلیسیِ تجربه‌گرایی را بپژوهد؛ بِرکلی و هیوم دو تن از این پیش‌کسوتان بودند که برلین درباره‌ی هر دو سخنرانی کرد و در اندیشه‌ی نوشتن کتاب‌هایی درباره‌ی آن‌ها بود (اما هرگز ننوشت).

برلین هم‌چنین تحت تأثیر کانت و کانت‌گرایان نیز بود. داستان درگیرشدن‌ برلین با کانت از آن‌‌جایی آغاز شد که استاد روسی-یهودی‌اش، سُلُمُن راچمیلِویچ، که در چندین دانش‌گاه آلمان فلسفه خوانده بود، برلین را با ایدئولوگ‌های تاریخ روس و هم‌چنین با تاریخ فلسفه‌ی آلمان آشنا کرد.

بعدها در آکسفورد، کالینگوود علاقه‌ی برلین به تاریخِ اندیشه‌ها را پرورش داد و وی را با بنیان‌گذارانِ تاریخ‌گرایی، هم‌چون ویکو و هِردِر، آشنا کرد. برلین پیش‌تر، و با تأثیر از کانت، اهمیتِ مفاهیم و مقوله‌های اساسی‌ای را درک کرده بود که انسان‌ها با آن‌ها تجربه‌های‌شان را سازمان‌دهی و واکاوی می‌کنند، و در کلاس‌های کالینگوود بود که این درک‌ تقویت شد و علاقه‌ی برلین به این مفاهیم و مقوله‌های اساسی دوچندان گشت.

برلین، در حالی که در میانه‌ی دهه‌ی ۱۹۳۰ بر زندگی‌نامه‌ی مارکس کار می‌کرد، به دو اندیشمند روسی نیز پرداخت؛ دو اندیشمندی که بر چشم‌انداز سیاسی و تاریخی برلین تأثیر زیادی گذاشتند. یکی از این‌ها الکساندر هِرزِن بود که برلین گاهی خیلی از باورهای‌اش درباره‌ی تاریخ و سیاست و اخلاق را به وی نسبت می‌داد.

اندیشمند دیگر، پِلِخانوف، ناشری مارکسیست و تاریخ‌دان فلسفه بود. هرچند برلین با مارکسیسم مخالف بود اما پلخانوف را به عنوان یک انسان و یک تاریخ‌دان اندیشه‌ها ستایش می‌کرد. اصلا از طریق نوشته‌های پلخانوف بود که برلین به اندیشمندان طبیعت‌گرا و تجربه‌گرا و ماتریالیست، و نیز به منتقدین ایده‌آلیست و تاریخ‌گرای دروه‌ی روشن‌گری علاقمند شد.

پلخانوف نخستین منبعی بود که برلین از آن به سوی مباحث سیاسیِ سده‌ی نوزدهم و اوایل سده‌ی بیستمِ لیبرال‌ها و رادیکال‌های روسی، از هر دسته و گرایش، ترغیب شد و از این راه با فلسفه‌ی تاریخ و اخلاقِ کنشِ سیاسی درگیر شد.

در طول جنگ جهانی دوم، برلین از هم‌قطاران آکسفوردی خویش جدا شد و در جریان کنشِ سیاسی قرار گرفت؛ برلین دست از نخستین برنامه‌های فلسفی‌اش برداشت. نشستی که با منطق‌دان دانشگاه هاروارد، شِفِر، داشت دل‌سردی‌اش به برنامه‌های فلسفیِ آکسفوردی را افزون‌تر کرد؛ شفر تاکید داشت که پیش‌رفت تنها از طریق زیر-رشته‌های فلسفه، مانند منطق و روان‌شناسی، امکان‌پذیر است.

این نشست برلین را متوجه‌ی آن ساخت که دیگر نه شوقی و نه باوری به پی‌گیریِ فلسفه‌ی ناب دارد. وی، به‌عنوان فیلسوف، به این نتیجه رسید که شایسته‌اش نیست که هیچ اقدام ابتکاری‌ای نداشته باشد و بمیرد بی‌آن‌که دانسته‌های‌اش همانی باشد که روزهای نخست داشت.

بنابراین، به تاریخ اندیشه‌ها گرایید؛ حیطه‌ای که برلین می‌پنداشت کم‌تر ضروری است، اما فرصتی فراهم می‌آورد تا وی بتواند بیش‌تر از آن‌چه می‌داند فراگیرد. روی‌کرد برلین به تاریخ اندیشه‌ها و هم‌چنین باورهای سیاسی وی، چهره‌ی وزین فلسفی‌ای برای‌اش دست و پا کرد.

برلین همیشه یک لیبرال بود؛ اما از اوایل دهه‌ی ۱۹۵۰ بود که دفاع از لیبرالیسم در کانون مسائل روشن‌گری وی نشست. دفاعِ وی از لیبرالیسم پیوند تنگاتنگی با باورهای اخلاقی وی و هم‌چنین با تقدمی دارد که وی به طبیعت و نقش ارزش‌ها در زندگی انسان می‌دهد.

برلین با اندیشیدن درباره‌ی همین موضوعات بود که ایده‌ی پلورالیسم ارزشی را بنیاد نهاد؛ آثاری که برلین در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۷۰ نوشت این ایده را بسیار پررنگ در خود دارند. در اوایل دهه‌ی ۱۹۶۰ کانون دیدگاه‌اش را از مسائل سیاسی‌تر دهه‌ی ۱۹۵۰ برداشت و روی طبیعت و علوم انسانی گذاشت.

سراسر دهه‌ی ۱۹۵۰ و ۶۰ را روی تاریخ اندیشه‌ها کار کرد و از میانه‌ی دهه‌ی ۱۹۶۰ تقریبا همه‌ی آثارش درباره‌ی این موضوع، به‌ویژه درباره‌ی منتقدان رُمانتیک و واکنشی‌ست.

در اوایل دهه‌ی ۱۹۵۰ بود که ایده‌ها و باورهای اصلی برلین از هم‌جوشِ اشتغالات فلسفی و مطالعات تاریخی و تعهدات و نگرانی‌های سیاسی و اخلاقی بیرون آمد و ایده‌های اصلی‌اش کاملا شکل گرفتند یا در حال شکل‌گرفتن بودند.

مقاله‌هایی مانند «دو مفهومِ آزادی» که در اواخر دهه‌ی ۱۹۵۰ نوشت محملی برای هم‌گذاری و استقرار اندیشه‌های‌اش شدند. پس از آن بود که پالایش و بازنویسی ایده‌های‌اش را آغازید. اما انگار پیش‌رفت‌های اخیر روشن‌گرانه‌ نتوانست تأثیری روی آن‌ها بگذارد.

در بخش بعدی به بررسی این‌ها خواهیم پرداخت: مفهوم فلسفه، گزاره‌های اساسی در معرفت‌شناسی و متافیزیک و منطق، تمایز بین علوم طبیعی و انسانی، و اختیارگرایی در مقابل جبرگرایی.

Share/Save/Bookmark