رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۳۱ شهریور ۱۳۸۸

زکریای رازی و انقلاب فرهنگی در جمهوری اسلامی

محمد مباشری

در کنار آزمایش‌گاه‌ها که جای‌گاه نقد، سنجش، تأیید و ابطال نظریات علوم تجربی‌اند، شاید بتوان عرصه‌ی تاریخ و شرایط زندگی انسان را جای‌گاه نقد، بررسی، تأیید یا ابطال ایدئولوژی‌ها، فرضیات علوم انسانی و شعارهای سیاسی دانست1.

در کنار موضوع پیش‌گفته، می‌توان یکی از راه‌های بررسی فرضیات را کمک‌گیری از ایجاد نوعی فضای تخیلی، موسوم به «آزمایش فکری2» معرفی کرد. در آزمایش‌های فکری تلاش می‌شود با بازسازی ذهنی فضای واقعی و ایجاد تغییراتی در آن، فرضیات و ادعاها را به بوته‌ی آزمایش سپرد.

اگر دو روش یادشده، یعنی آزمایش‌گاه‌ دانستن تاریخ و به‌کارگیری آزمایش فکری را ترکیب کنیم، آن‌گاه روش نسبتاً خوبی برای نقد و سنجش‌گری ادعاهای سیاسی، ایدئولوژی‌ها و فرضیات علوم انسانی ادعاشده در دوران حاضر به دست خواهد آمد.

در این روش هر چه قدر که فضای آزمایش فکری به وضعیت واقعی نزدیک‌تر باشد، به‌کارگیری آن موجه‌تر می‌نماید. در این نوشته سعی شده است با به‌کارگیری روش یادشده، برخی از ادعاهای همیشگی پاره‌ای از مقامات جمهوری اسلامی و راه‌کارهای این نظام در زمینه‌های فرهنگی به نقد و سنجش گذاشته شود.

جمهوری اسلامی از آغاز کار تا به امروز تلاش ورزیده است با راه‌کارهایی مانند انقلاب فرهنگی، اسلامی‌کردن دانشگاه‌ها، نظارت بر کتب، مجلات و ... فضای فرهنگی جامعه را تغییر دهد و فضای مناسب خود را پدید آورد.

برخی از بزرگان حاکمیت معتقدند این راه‌کارها، فضای فرهنگی کشورمان را بهبود بخشیده‌اند و بنابراین باید بر ادامه‌ی آن‌ها تأکید ورزید. به باور ایشان روی‌کردهای پیش‌گفته، توانسته است فضای مناسبی برای رشد علم و فرهنگ پدید آورد و اینک این کشور در پی اجرای چنین راه‌کارهایی، مناسب رشد علم و فرهنگ است.

مشتی نمونه خروار از این‌گونه ادعاها، سخن آقای احمدی‌نژاد است که گفت: «امروز راه برای ظهور افرادی نظیر ابوریحان، رازی و ابن سینا به‌عنوان خالقان مکتب‌های جدید پزشکی، بسته نیست3

این گفته‌ها و ادعاها در بطن خود بدان معناست که از نظر آقای احمدی‌نژاد و دیگر مدعیان این عرصه، دانش‌مندان فوق و دیگر بزرگان هنر و دانش و فرهنگ این مملکت که برای بسیاری از آن‌ها یک روز ویژه نیز در سال‌نمای کشور مشخص شده است، نه تنها سمبل‌های بزرگ مورد احترام حکومت‌اند، بل‌که اگر کسانی مثل آن‌ها پیدا شوند، بر صدر خواهند نشست و قدر خواهند دید.

اما از آن‌جا که به قول سعدی «به عمل کار برآید؛ به سخن‌دانی نیست» و چون «خوش بود گر محک تجربه آید به میان» بد نیست که این مدعیات و راه‌کارها را در آزمایشی فکری به آزمایش‌گاه تاریخ و زندگی واقعی ببریم و صحت و سقمشان را از آن آزمایش‌گاه علوم انسانی طلب کنیم.

در آزمایشی فکری، تصور کنید در اتفاقی معجزه‌وار، جمهوری اسلامی به دوران بزرگانی مثل رازی و ابن سینا برود و نوع حکومت آن دوران شود و یا آن بزرگان زنده شوند و به روزگار ما آیند و بخواهند در دانشگاه‌های جمهوری اسلامی درس دهند و تحقیق کنند.

به نظر شما آیا آن‌ها امکان کار هنری، علمی و تحقیقاتی در دانشگاه‌های جمهوری اسلامی و فضای به‌اصطلاح اسلامی‌شده و از نوع انقلاب فرهنگی را دارند؟ آیا آن‌ها قادر خواهند بود، نه به عنوان سمبل‌های افتخار، بل‌که در حد یک استاد و محقق دانشگاهی، کرسی‌ای در یکی از دانشگاه‌های جمهوری اسلامی و فضای اسلامی‌شده‌ی آن بیابند؟

در ادامه‌ی آزمایش فکری پیش‌گفته، پاسخ این پرسش‌ها مشخص خواهد شد و ادعاهای بزرگان جمهوری اسلامی مورد سنجش قرار خواهد گرفت4:

یک. پزشک و شیمی‌دان نامی، محمد زکریای رازی را تصور کنید که به روزگار ما آمده است و به طرف دانشگاه علوم پزشکی تهران در حرکت است. وی از این دانشگاه درخواست کرسی استادی می‌کند. مسئولین استخدام، او را به واحد گزینش معرفی می‌کنند. در آن‌جا پرسش‌نامه‌ای جلوی او گذاشته می‌شود تا آن را پر کند.

یکی از بندهای اصلی پرسش‌نامه، پرسش از عقاید او در امور مذهبی و سیاسی است. محمد زکریای رازی شروع به بیان عقاید خود می‌کند و مدعی است که برای ایجاد صلح در جهان باید که همه‌ی ادیان و مذاهب نابود شوند!

او در ادامه‌ی بیان عقایدش، نبوت را نیز انکار می‌کند و فلاسفه را به عنوان هادیان واقعی بر جای پیامبران می‌نشاند5.

رازی در ادامه‌ی بیان عقایدش در حضور مأمور گزینش، از مخالفت مفهوم خدا در نزد وی با مفهوم توحید در اسلام سخن می‌گوید6. به نظر شما در دانشگاه‌های جمهوری اسلامی، به‌ویژه در دوران ریاست فردی - احمدی نژاد - که گفته است «دانش‌جویان هر چه فریاد دارند بر سر اساتید سکولار بزنند» جایی برای محمد زکریای رازی وجود خواهد داشت؟

آیا برای او که اصولاً منکر همه‌ی ادیان و پیامبران بود و ارباب دین را در خدمت حکومت معرفی می‌کرد، جایی وجود خواهد داشت7؟ کرسی استادی دانشگاه را بی‌خیال شویم، به نظر شما او در حالی که دست به کار نقد کتب مذهبی تورات، انجیل و قرآن بود8، می‌توانست در جمهوری اسلامی به ادامه‌ی زندگی امیدوار باشد و حکم اعدام‌اش صادر نگردد.

دو. ابن سینا را تصور کنید که به گروه فلسفه یا الهیات دانشگاه تهران رجوع می‌کند و خواهان تدریس در یکی از آن دو دانش‌کده است. از آن‌جا که تعهد بر تخصص اولویت دارد، پرسش‌نامه‌ی گزینش در مقابل او نیز قرار می‌گیرد.

در پرسش‌نامه سؤالاتی درباره‌ی عضویت فامیل درجه‌ی اول در گروه‌های ضاله پرسیده شده است. ابن سینا از مذهب اسماعیلی پدر و برادرش که مورد تأیید جمهوری اسلامی نیست، خبر می‌دهد9. از آن‌جا که خود وی اسماعیلی‌مذهب نبوده است، هیات گزینش این نقطه‌ی منفی را بی‌خیال می‌شود؛ اما هنوز از هفت‌خوان گزینش، شش خوان دیگر باقی مانده است.

او شروع به بیان عقایدش می‌کند. عقاید او در باب برخی امور مهم دین مثل معاد و ... چندان به مذاق اهل شریعت خوش نمی‌آید10؛ اما شاید هنوز بتواند از این خوان نیز عبور کند.

اما هیأت گزینش چه کند که وی چندان تعهد عملی به حدود دینی ندارد. او مشهور به باده‌نوشیِ هم‌راه با موسیقی‌نوازی11 است؛ همان که بدان لهو و لعب گویند. به نظر شما ابن سینا با آن افکار و مهم‌تر از آن با این رفتار، می‌تواند از سد گزینش دانشگاه تهران عبور کند و جایی در گروه الهیات یا فلسفه بیابد؟ به نظر شما، ابن سینا به‌جای دریافت کرسی استادی، با حد شرعی احتمالی ناشی از باده‌نوشی مواجه نخواهد شد12؟

سه. در ادامه‌ی آزمایش فکری، از فکر استخدام فلاسفه و دانش‌مندان بیرون بیاییم و سری به عالم هنر و ادبیات بزنیم.

تصور کنید در دانش‌کده‌ی ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد ایستاده‌ایم. فردوسی، زنده‌کننده‌ی زبان پارسی را تخیل کنید که به جستجوی کار در دانشگاه خودش آمده است.

او با مسئولین دانشگاه از شُکوه ایران باستان و تمدن درخشان‌اش می‌گوید و دغدغه‌ی ایران متلاشی‌شده به دست اعراب مسلمان را دارد. آیا در آزمایش فکری شما برای پدر ملی‌گرایی ایرانی، که به خاطر مذهب شیعی (اسلامی)‌اش می‌توان او را به شیوه‌ی جدیدی‌ها ملی - مذهبی خواند، جایی در دانشگاه خودش وجود دارد؟

چهار. ایرانیان، سعدی شیرازی را معیار سخن پارسی و استاد اخلاق می‌دانند. او با «کلیات»اش به اداره‌ی ارشاد رجوع می‌کند و خواستار چاپ کتاب‌اش می‌شود. به نظر شما اداره‌ی فخیمه‌ی ارشاد اجازه‌ی چاپ اثر سعدی، بدون سانسور بخش هزلیات را خواهد داد؟

پنج. به راستی که ایران بدون ادبیات عرفانی‌اش شیر بی‌یال و دم و اشکم خواهد بود. صدا و سیما را متخیل شوید که سرگرم انتخاب چهره‌ی ماندگار است.

مولانا جلال‌الدین بلخی به عنوان یکی از بزرگ‌ترین عارفان قرون و اعصار همه‌ی جهان توسط بسیاری از عارفان و عرفان‌شناسان معرفی می‌شود. همه چیز برای انتخاب او آماده است که ناگهان تعدادی از مراجع قم سر به اعتراض برمی‌دارند که مولوی صوفی است و ...

آیا در آزمایش فکری شما جایی برای این صوفی بزرگ تاریخ ایران در میان چهره‌های ماندگار خواهد بود؟ آیا او که از نظر برخی مراجع مورد تأیید حاکمیت، عقاید ضاله دارد، چهره‌ی ماندگار که هیچ، اجازه‌ی زندگی آسوده خواهد داشت؟

به نظر شما او که افتخار عرفان ایرانی - اسلامی است اجازه می‌یابد در شهر قم از عرفان بگوید و مریدان‌اش آسوده بر گردش حلقه زنند13؟

یادتان باشد حسینیه‌ی دراویش که در قم ویران شد از آن گروهی بود که رقصِ سماع هم ندارند و هرگز مثل مولوی دست‌کم به طور علنی نسروده‌اند که «ماهی از سر گَنده گردد نی ز دم / فتنه از عمامه خیزد نی ز سم» و نیز نگفته‌اند که «خلق را تقلیدشان بر باد داد / ای دو صد لعنت بر این تقلید باد»

شش. از آن‌جا که می‌گویند ما مرده‌پرستیم، اول به سراغ تاریخ رفتیم. حال بیایید به جای تاریخ و رفتن در اعماق سده‌ها و قرون، سری به زندگی واقعی دوران حاضر بزنیم و به جای آزمایش فکری، به حال و روز امروزمان نگاه کنیم و آزمایش‌گاه زنده‌ی شعارها، ایدئولوژی‌ها و علوم انسانی را در زندگی امروزمان بیابیم.

کسی چه می‌داند؛ شاید هیچ‌کدام از فیلم‌های مشهورترین کارگردان سینمای ایران (کیارستمی) در محاق توقیف نیست و همه‌ی آن‌ها اکران عمومی شده‌اند! شاید عبدالکریم سروش اجازه‌ی کار و زندگی آسوده در کشورش دارد و ما خبر نداریم. حتما معروف‌ترین فیلسوف حال حاضر ایران (دکتر سید حسین نصر) که از قضا، سنت‌گرا و مذهبی هم هست، می‌تواند بدون اما و اگر به کشور بیاید و تدریس کند.

به گمان‌ام داریوش شایگان، معروف‌ترین روشن‌فکر ایران با اندیشه‌ای در تراز جهانی می‌تواند کتاب «انقلاب مذهبی چیست» را بدون سانسور چاپ کند و شاید هم چاپ کرده است و ما خبرش را نشنیده‌ایم.

شاید هر ساله برای شاملو، که به قول برخی از کارشناسان ادبیات، بزرگ‌ترین شاعر پارسی‌گوی بعد از دوره‌ی حافظ است14، از طرف جمهوری اسلامی یادمان‌ برگزار می‌شود و ما نمی‌دانیم. شاید جلسات کانون نویسندگان که میراث جلال آل‌احمد است، آزادانه و در حمایت حاکمیت برگزار می‌شود و روزنامه‌ها خبرش را درج نمی‌کنند.

حتماً خیابان‌های بسیار به نام بزرگ‌بانوی شعر ایران، فروغ فرخزاد و افتخار داستان‌نویسی ایران، صادق هدایت نام‌گذاری شده‌اند و ما از آن‌ها گذر نکرده‌ایم و شاید خبر حذف دکتر محسن کدیور از استادی دانشگاه علامه و بسیاری دیگر از اساتید از دانشگاه‌های مختلف، ساخته و پرداخته قلم به دستان مزدور است و ربطی به وزارت علوم و ... ندارد.

بگذریم؛ آزمایش فکری کدام است؟ تاریخ دیگر چی است؟ شاید ما اشتباه می‌کنیم که از تاریخ حرف می‌زنیم. شاید هم تاریخ چیزی به ما نمی‌آموزد و معلم انسان‌ها نیست. «شاید تنها این را می‌آموزاند که کسی از آن نیاموخته است15» و حتماً زندگی واقعی هم آزمایش‌گاه علوم انسانی و شعارهای سیاسی نیست.

به کسی چه مربوط که کی، چه شعاری داده است و چه ادعایی دارد. اصلاً شاید همه کتاب‌هایی که از عقاید به اصطلاح کفرآمیز رازی، صوفی بودن مولوی، باده‌نوشی ابن سینا و ملی‌گرایی فردوسی سخن می‌گویند، دروغ می‌گویند و رازی، مسلمان آن‌هم از نوع حزب‌اللهی‌اش بوده است و می‌تواند در دانشگاه تهران کرسی استادی کسب کند و خالق مکتب جدید پزشکی شود.

شاید هم اصلاً هیچ روزی به نام این بزرگان در سال‌نمای ما وجود ندارد و آن‌ها شاخص‌های فرهنگی ما نیستند و شاید منظور از فضای فرهنگی شکوفا و سالم و از نوع انقلاب فرهنگی، فضایی بدون حضور مولوی، شاملو، شایگان، محمد زکریای رازی و ... است.

به ما چه که فضولی در کار بزرگان، آن هم از نوع دولت اصول‌گرا و انقلاب فرهنگی کنیم؟ نظر شما چیست؟ به نظر شما، رازی، معروف‌ترین پزشک و شیمی‌دان تاریخ ایران که در عین حال چنان عقایدی داشت، جایی در دانشگاه‌های اسلامی‌شده‌ی از نوع انقلاب فرهنگی خواهد داشت و می‌تواند در فضای انقلاب فرهنگی، خالق مکتب جدید پزشکی شود؟


پانوشت‌ها:

۱.این مقاله در سال ۱۳۸۵ و با داغ شدن بحث انقلاب فرهنگی دوم، برای ویژه‌نامه دانشجویی انجمن اسلامی دانشگاه زاهدان نوشته شد و در تیراژ بسیار محدود چاپ شد که با توجه به شرایط فعلی، شاید چاپ اینترنتی آن خالی از فایده نباشد.

۲. Experiment Thought

۳. روزنامه‌ی کیهان، سه‌شنبه، پنج دی ۱۳۸۵

۴. البته نویسنده بدین پرسش‌ها پاسخ نخواهد داد؛ بل‌که پاسخ احتمالی آن‌ها بر عهده‌ی خوانندگان خواهد بود. نویسنده صرفاً به ارائه‌ی آزمایش فکری می‌پردازد.

۵. برای آشنایی با عقاید رازی می‌توان به کتاب‌های مختلفی مراجعه کرد. به‌عنوان نمونه رجوع شود به کوربن هانری، تاریخ فلسفه‌ی اسلامی، ترجمه‌ی اسدالله مبشری، صفحه ۱۹۱ تا ۱۹۴؛ و برای مطالعه‌ی کامل‌تر در باب عقاید رازی، می‌توان به اذکایی پرویز، حکیم رازی، طرح نو چاپ دوم ۱۳۸۴ رجوع کرد.

۶. حناالفاخوری، خلیل الجر، تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، ترجمه‌ی عبدالمحمد آیتی، چاپ پنجم، ۱۳۷۷، انتشارات علمی فرهنگی، صفحه‌ی ۳۵۶

۷. زکریا رازی نه تنها منکر نبوت بود، بل‌که سعی کرد نادرستی دین‌داری را از طریق بیان علل آن نیز نشان دهد. وی مدعی بود که دلایل گرایش مردم به دین سه چیز است:
الف) تقلید و پیروی از عادات و رسوم [تأکید بر تقلید به جای تحقیق و حقیقت‌دوستی]
ب) قدرت نفوذ ارباب دین که خود در خدمت حکومت‌اند
ج) مراسم و مناسک دین که به قوه‌ی تخیل مردم ساده‌دل تحمیل می‌شود [تأکید رازی بر وجه تحمیلی و پذیرش آن توسط ساده‌دلان و نه متفکران.]
او یک عقل‌گرای محض بود و به کافی بودن عقل برای سعادت معتقد بود. رجوع شود به تاریخ فلسفه در اسلام، به کوشش میرمحمد شریف، ترجمه‌ی نصرالله پورجوادی، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۲، صفحه‌ی ۶۲۷ و ۶۲۸. همین طور که پیش از این اشاره شد برای اطلاع کامل‌تر در باب عقاید رازی می‌توان به اذکایی پرویز، حکیم رازی، طرح نو، چاپ دوم ۱۳۸۴ رجوع کرد.

۸. همان

۹. کوربن، هانری، صفحه‌ی ۲۲۹

۱۰. ابراهیمی دینانی، غلامحسین؛ ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، جلد دوم، مقاله‌ی حدود فلسفه و شریعت در نظر ابن سینا، طرح نو،چاپ دوم، ۱۳۷۹، صفحه‌ی ۱۲۳ تا ۱۳۵

۱۱. کوربن، هانری؛ صفحه‌ی ۲۲۸. البته کوربن متذکر می‌شود که ابن سینا در اواخر عمر به پارسایی گرایید و در پارسایی و مسلمانی از دنیا رفت. اما چه کنیم که کسی در اواخر عمر و دم مرگ خواهان استخدام نمی‌شود و کسی نیز در جوانی افراد از اواخر عمر آن‌ها خبر ندارد.

۱۲. از میان فلاسفه در همین حد بسنده می‌کنیم اما خوانندگان خود می‌توانند آزمایش فکری «گزینش» را در باب دیگر فلاسفه نیز ادامه دهند و نتایج جالب کسب کنند. مثلاً می‌توان شهاب‌الدین سهروردی (شیخ شهید) و احیای حکمت خسروانی ایران باستان به دست او را مثال زد که در حال آماده‌شدن برای شرکت در مراحل گزینش است.

۱۳. در باب عرفا، شاعران و هنرمندان نیز به همین حد اکتفا می‌شود. خواننده خود می‌تواند بایزید بسطامی با شطحیات‌اش و حافظ را با شعرهایی مثل « به باغ تازه کن آیین دین زرتشتی / و به می سجاده ... / و آن تلخ‌وش که صوفی ام‌الخبائث‌اش خواند» و بسیاری دیگر از بزرگان را در آزمایش فکری شرکت دهد و نتایج فوق‌العاده‌ای کسب کند.

۱۴. برای نمونه می‌توان به نوشته‌ها و مصاحبه‌های منطق‌دان، شاعر و ادیب معروف دکتر ضیا موحد رجوع کرد.

۱۵. ظاهراً این جمله از هگل است.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

بدبختانه انچنان تبلیغ میکنند که انگار ایرانیان همیشه و همگی ولایت مدار بوده اند .حال انکه کسی که معتقد شد با یک عمل در فلان شب قدر کل گناهان او بخشیده میشود ویا 70 سال عبادت به پایش مینویسند و حوری و....که دیگر دنبال علم و اینجور مطالب دنیوی نمیرود.

-- SASI ، Sep 21, 2009 در ساعت 03:16 PM

عجب! پس زکریا هم مسلمان نبوده و آقایون به دروغ مسلمان خورد ما می دادند! پس اینها فقط تو صدا سیما دروغ نمی گویند تو کتابهای درسی هم دروغ می نویسند و...

-- مهدی ، Sep 21, 2009 در ساعت 03:16 PM

امشب می جام یک منی خواهم کرد
خود رابدو جام می غنی خواهم کرد
اول سه طلاق عقل و دین خواهم گفت
پس دختر رز را بزنی خواهم کرد . خیام نیشابوری استاد ضد انقلاب اخراجی از دانشگاه فردوسی.99 در سد از بزرگان اندیشمند و خردورز ایرانی از باده خواران بوده اند .

-- behnam ، Sep 22, 2009 در ساعت 03:16 PM

شعر مولوی عقل اول راند بر عقل دوم است
نه
فتنه از عمامه....
در مثنوی چنین چیزی نیست

-- saed ، Sep 22, 2009 در ساعت 03:16 PM