رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۳۱ مرداد ۱۳۸۹
امام زمان به چه کار فقها می‌آید؟(۱)

تأملاتی درباره‌ی تروریسم مقدس

اکبر گنجی

زمانه: این اولین بخش از مجموعه مطالبی تحت عنوان «امام زمان به چه کار فقها می‌آید؟» است. مسوولین سایت، ابتدا تصمیم داشتند که بخش اول را دو قسمت منتشر کنند، اما برای این‌که از جای نامناسبی قطع نشود، متن کامل بخش اول این‌جا منتشر شده است.

جنجالی که بنیادگرایان حاکم بر ایران در خصوص «قرآن محمدی»، خصوصاً پرسش از دلایل وجود امام زمان، به راه انداختند، از جهات گوناگون، قابل تأمل است.

جدای از بنیاد‌گرایان، بسیاری از ایرانیان داخل و خارج از کشور، این پرسش را طرح می‌کنند:

چرا وارد حوزه‌هایی می‌شوید که قلمرو باورهای دینی مردم‌ است؟ آیا بدین ترتیب، مردم را در مقابل خود قرار نمی‌دهید؟ آیا این خواست قلبی رژیم نیست که مخالفان خود را عده‌ای بی‌دین معرفی کند؟ آیا در شرایطی که نظام جمهوری اسلامی‌، مردم ایران را از تمامی حقوق اساسی‌شان محروم کرده‌، دامن زدن به چنین بحث‌هایی، به تفرقه ‌در جبهه‌ی دموکراسی‌خواهان منتهی نخواهد شد؟

به مناسبت انتشار کتاب راه ایران به سوی دموکراسی، میزگردی در دانشگاه استنفورد با شرکت مارتا نسبام‌، جوشوا کوهن، عباس میلانی و نویسنده‌ی کتاب برگزار شد. در جلسه‌ای که با آن دو فیلسوف بزرگ معاصر داشتم، آن‌ها‌ پرسیدند: مباحث دینی‌ای که تو طرح می‌کنی، چه ارتباطی به بحث «گذار ایران به دموکراسی» دارد؟

در مقاله‌هایی که طی چند شماره‌ منتشر خواهد شد، کوشش گردیده ‌تا ضمن طرح مسأله و پرسش اصلی «قرآن محمدی»، به برخی از این پرسش‌ها هم پاسخ گفته شود. اگر حقیقت مهم است، باید گوشه‌ی چشمی به آن معشوق مستور داشت. مسائل نظری، راه حل‌های معطوف به ‌حقیقت (صدق) را دنبال می‌کنند.

دین، باید، «معنا»‌بخش به زندگی‌، «امید»‌دهنده‌ی به آدمیان و معطوف به «صلح» و «تفاهم» باشد. اما این خدمات نباید با حقیقت تعارض داشته باشند.

۱- عقل‌گرایی دینی:

«قرآن محمدی» به تفکیک پروژه‌ی ایمان‌گرایی و عقل‌گرایی اشاره و گوشزد کرد که به رویکرد ایمان‌گرایی نخواهد پرداخت. اگر فرد یا گروهی‌، هم‌چون کیرگگور، باورهای دینی را نه عقلی‌، که ایمانی بداند، «قرآن محمدی» وارد نقد آن رویکرد نخواهد شد.

برخی بر این گمانند که باور به خدا، آخرت، نبوت، عصمت انبیأ، ختم نبوت، کلام‌الله بودن قرآن و ... مقوله‌ای ایمانی است و اعتقاد بدان‌ها، هیچ نیازی به قرائن و شواهد عقلی ‌ندارد. مؤمنان نباید نشان دهند که اعتقاد آنان به خدا، قابل اثبات عقلی است.

به نظر دی.زد. فیلیپس، «اگر فلسفه بخواهد به تبیین دین بپردازد، باید به آن‌چه‌ معتقدان دین می‌گویند و انجام می‌دهند، توجه کند ... بنابراین، کل این تصور که دین به دلیلی موجه نیاز دارد، امری مبهم است ... زیرا فلسفه، نه موافق دین است، نه مخالف آن.‌

فلسفه همه چیز را همان‌گونه که هست، به حال خود رها می‌کند. وظیفه‌ی فیلسوف این نیست که مشخص کند خدایی وجود دارد یا نه؛ بلکه وظیفه‌اش این است که سؤال کند، اثبات یا انکار وجود خدا چه معنایی دارد1

به گفته‌ی وی، باور به خدا، محصول ایمان است: «پرسش از وجود خدا، یک پرسش نظری نیست. اگر این پرسش، اساساً معنایی نظری داشته باشد، باید درباره‌ی ستایش و عبادت از خود پرسش کنیم و بپرسیم که آیا در همه‌ی این عبادات دینی، معنایی وجود دارد؟ به همین دلیل، فلسفه نمی‌تواند به این سوال که آیا خدایی وجود دارد، پاسخ دهد. خواه پاسخی اثباتی، خواه‌ نفی‌کننده... گزاره‌ی "خدایی وجود دارد" بیانی از ایمان است؛، هر چند که در ظاهر وجه اخباری دارد2

«قرآن محمدی» کاری به این مدعا ‌ندارد. قرآن محمدی ۲اعلام نمود که نقدش معطوف به پروژه‌ی عقل گرایی در قلمرو دین است. این نقد، متکی بر سه پیش فرض،‌ و محدود به یک حد است:

۱.۱- پیش‌فرض اول: مفسران عقل‌گرا، مدعیات متن را واقع‌گرایانه تفسیر می‌کنند. به نظر «قرآن محمدی» تفسیر واقع‌گرایانه‌ی کل مدعیات هستی‌شناسانه و تاریخی متن، مسائل حل‌ناشدنی بسیاری پدید می‌آورد.

۱.۲- پیش‌فرض دوم: در ابتدای تمام رساله‌های عملیه گفته شده است که اصول دین یا عقاید، تحقیقی و عقلی است، نه تقلیدی و نقلی.

قرآن محمدی ۱ برای تأیید این مدعا به نقل جمله‌ای ‌از مرتضی مطهری اکتفا کرد که ‌گفته است «‌در دین مقدس اسلام، تقلید در اصول دین به هیچ وجه جایز نیست و منحصراً از راه تحقیق و استدلال باید تحصیل شود.»

۳.۱- پیش فرض سوم: عقل‌گرایان مسلمان مدعی‌اند که تمام باورهای دینی را می‌توان با دلایل عقلی اثبات کرد و باورهای دینی با دلایل عقلی اثبات شده‌اند.

قرآن محمدی ۱ برای مستند کردن مدعا به نقل این جمله از علامه طباطبایی اکتفا کرد که گفته است: «اعتبار قرآن و کلام خدا بودن آن (‌حتی وجود خدا)‌، به وسیله عقل برای ما ثابت شده است.»

۴.۱- محدوده‌ی نقد: معرفت،‌ باور صادق موجه (justified true belief)است. قرآن محمدی ۲ تأکید کرد که نقدش ناظر به صدق باورهای دینی نیست، بلکه ناظر به دلایل صدق مدعیات است. ممکن است با دلایل و شواهد نتوان صدق مدعایی را احراز کرد، اما از نبود دلیل، نمی‌توان کذب مدعا را استنتاج کرد.

من گرفتار کمردرد و پادرد شدیدی هستم؛ اما نمی‌توانم با شواهد و قرائن، درد خود را اثبات کنم. نبود شواهد قابل ارائه، نافی صدق مدعای من (کمردرد و پادرد) نیست. اگر ثابت شود که کلیه‌ی ادله‌ی اثبات وجود خدا مخدوش است، از این مقدمه نمی‌توان نتیجه گرفت که خدا وجود ندارد.

کانت با این‌که ادله‌ی اثبات صانع را مخدوش می‌دانست، از راه اخلاق، وجود خدا را موجه می‌کرد. ‌به نظر او،‌ تحقق بخشیدن به خیر اعلی، ‌اقتضای اخلاق است ‌و تنها خدا می‌تواند موجب تحقق یافتن خیر اعلی شود، بنابر این خدا وجود دارد3.

۲- بی‌دلیلی کلام الله بودن قرآن:

مسأله‌ی اصلی «قرآن محمدی» این بود که قرآن سخن کیست؟ «قرآن محمدی» نشان داد که هیچ دلیلی بر کلام‌الله بودن قرآن وجود ندارد. درباره‌ی قرآن سه نظریه‌ی رقیب وجود دارد:

۱.۲- قرآن، متنی است که بعدها به‌وسیله‌ی مسلمان‌ها، از ترکیب چند گفتمان مختلف، ساخته شده است. شبهات وثاقت تاریخی متن (قرآن پیش از محمد، قرآن پس از محمد) ناظر به این مدعاست.

۲.۲- قرآن، سخن پیامبر گرامی اسلام است.

۳.۲- قرآن کلام‌الله است.

«قرآن محمدی» به صراحت تمام تکرار کرد: اگر قائلان به سخن پیامبر بودن قرآن بتوانند به کلیه‌ی شبهات تاریخی وثاقت متن پاسخ گویند، کار آنان تمام است و مدعای آنان تثبیت خواهد شد.

اما اگر قائلان به کلام‌الله بودن قرآن بتوانند به کلیه‌ی شبهات وثاقت تاریخی متن پاسخ گویند، تازه اثبات کرده‌اند که تمام قرآن سخن پیامبر گرامی اسلام است؛ ولی اثبات کلام‌الله بودن قرآن، نیازمند ادله‌ی جداگانه است. به نظر «قرآن محمدی»، اثبات سخن خدا بودن قرآن ناممکن است.

۳- بی‌دلیلی وجود امام زمان:

«قرآن محمدی» مدعای وجود امام زمان را هم بی‌دلیل خوانده است. تا کنون حتی یک دلیل بر وجود «موجود مقدس و معصومی با عمر بیش از ۱۲۰۰ سال» (مهدی موعود) اقامه نشده و اساساً اقامه‌شدنی نیست.

البته روشن است که از طلب «دلایل صدق مدعا» یا «مخدوش خواندن دلایل مدعا» یا «بی‌دلیل خواندن مدعا»، منطقاً نمی‌توان «انکار» یا «اهانت» را استنتاج کرد.

آیا وقتی مسلمان‌ها خدای متجسد بودن عیسی مسیح را انکار می‌کنند، در حال اهانت به مسیحیان هستند؟ آیا انکار وجود شیطان یا جن، به معنای اهانت به یهودیان، مسیحیان و مسلمانان است؟‌ در هر صورت، باور به امام زمان، مسائلی پدید می‌آورد که نیازمند پاسخ‌اند.

۱.۳- مسأله‌ی تاریخی: معمولاً مدعیات تاریخی متون مقدس دینی توسط منابع مستقل تاریخی تأیید نمی‌گردد. مدعیات تاریخی مذاهب هم توسط منابع مستقل تأیید نمی‌شوند. زاده شدن فرزند امام یازدهم (۱۵ شعبان ۲۵۵ هـ.) را غیر مسلمین، غیر شیعیان، شیعیان غیر دوازده امامی، تمام یاران امام یازدهم، و خواهر امام یازدهم هم تأیید نکرده‌اند.

کنیز امام (نرجس یا دیگر کنیزان ایشان) که ادعا شد حامله هستند، به دستور قاضی در خانه‌ی یکی از بزرگان و سادات شیعه ماه‌ها تحت نظر قرار گرفت؛ اما فرزندی به دنیا نیاورد. کنیزانی که بعدها از سوی شیعیان به عنوان مادر حضرت مهدی معرفی شده‌اند، با این‌که سال‌ها زنده و در میان مردم بودند، اما ادعا نکردند که فرزندی به دنیا آورده‌اند.

مورخ بی‌طرف نمی‌تواند به ادعای کسی که در نزاع مالی برای به دست آوردن اموال امام درگیر است، یا کسی که به نام امامی که «غایب مطلق» است و از شیعیان سهم امام می‌گیرد، اطمینان کند.

به تعبیر دیگر، فردی مدعی شده است که فرد غایب چند روزه (ادعای زاده شدن امام زمان پس از فوت امام یازدهم) یا پنج‌ساله‌ای (ادعای تولد امام زمان در سال 255) در عالم وجود دارد که فقط و فقط من با او در ارتباط هستم. شما باید به من پول بدهید تا به ایشان برسانم. آیا هیچ مورخی ادعای آن فرد را به عنوان «دلیل» وجود چنان موجود معجزه‌آسایی می‌پذیرد؟

وقتی با چنان مدعای بزرگی روبه‌رو هستیم، باید دلایل قوی و کافی برای صدق مدعا ارائه گردد؛ نه آن‌که تنها قرینه‌ی صدق مدعا، شخصی باشد که از مردم با اتکای به همین ادعا پول می‌گیرد.

باز هم تکرار می‌کنیم؛ اگر کسی بگوید من به امام زمان «ایمان بلادلیل» دارم، نیاز به ارائه شواهد و قرائن برای باورش ندارد و «قرآن محمدی» هم به چنان باوری کاری ندارد.

اما وقتی گفته می‌شود که اصول عقاید استدلالی است، اثبات تولد فرزند امام یازدهم را نمی‌تواند بر مبنای ادعای کسانی که بر این مبنا از مردم پول دریافت می‌کردند، مستند سازد.

۲.۳- مسأله‌ی علمی: به فرض آن‌که بتوان، از طریق تحقیقات تاریخی، اثبات کرد که امام یازدهم شیعیان فرزندی داشته‌اند، ادعای طول عمر بیش از ۱۲۰۰ سال، با علم تجربی مدرن تعارض دارد.

۳.۳- مسأله‌ی فلسفی: به فرض حل مسأله‌ی تاریخی و علمی، مسأله‌ی فلسفی اندیشه‌سوزی وجود دارد که نیازمند راه حل خردپسند است.

اگر گفته شود که امام دوازدهم در عالم مجردات است، باید به این پرسش پاسخ گفته شود: چگونه موجودی مادی، به موجودی غیر مادی تبدیل شده و در عالم مجردات به حیات خود ادامه داده؛ و روزی دوباره تبدیل به موجودی مادی خواهد شد؟

«قرآن محمدی» تأکید کرد که حل مسأله‌ی تعارض علم و دین در گرو نظریه‌ای علم‌شناسانه و نظریه‌ای دین‌شناسانه است. اگر ادعا شود که علم و دین، هر دو در خصوص واقعیات خارجی واحد سخن می‌گویند، مسأله‌ی تعارض علم و دین بروز خواهد کرد.

«قرآن محمدی» ۱ و ۲ خبر داد که برخی بر این باورند که می‌توان بر مبنای نظریه‌ی ویتگنشتاین به حل تعارض علم و دین نائل آمد.

ویتگنشتاین علم و دین و فلسفه را سه بازی زبانی متفاوت به شمار می‌آورد. به گفته‌ی او، باورهای دینی، بر خلاف فلسفه و علم، متکی بر هیچ گونه دلیل و شاهد و مدرک و قرائن نیستند:

«هر کس رسائل عهد جدید را بخواند این مطلب را که در مورد این رسائل گفته شده، خواهد یافت که نه تنها این رسائل عقلانی و منطقی نیست، بلکه احمقانه (folly) است. این رسائل نه فقط عقلانی و منطقی نیست؛ بلکه وانمود هم نمی‌کند که عقلانی و منطقی باشد4

به گمان ویتگنشتاین، دین قلمرو استدلال و برهان آوری نیست: «دین می‌گوید این کار را بکن! این طور فکر بکن! ولی قادر به مدلل ساختن این فرمان‌ها نیست؛ و اگر هم در این کار بکوشد، تبدیل به امری رماننده خواهد شد؛ زیرا به ازای هر دلیلی که پیش می‌نهد، ضد دلیلی منطقی (counter-reason) و معتبر وجود دارد5

ویتگنشتاین، باورهای تاریخی دینی را از واقعیت‌های تاریخی هم متمایز می‌کند. به گفته‌ی وی تردیدی وجود ندارد که شخصی به نام ناپلئون واقعیت تاریخی داشته و می‌توان با شواهد و قرائن کافی وجود او را تأیید کرد؛ ولی اثبات مدعیات تاریخی ادیان، ناممکن است.

به نظر وی مسیحیت مبتنی بر وقایعی تاریخی چون تولد مسیح، به صلیب کشاندن او، رستاخیز مجدد وی و غیره نیست:

«گفته‌اند مسیحیت بر شالوده‌ی تاریخی استوار است. انسان‌های هوشمند هزاران بار گفته‌اند که حتی اگر دلایل و شواهد برای وجود مسیحیت به اندازه‌ی شواهد مربوط به وجود ناپلئون وجود داشته باشد، باز هم در مورد مسیحیت، تردیدناپذیری کافی نیست. زیرا تردیدناپذیری کافی نیست برای این‌که باعث شود من کل زندگی‌ام را تغییر دهم6

او به صراحت می‌گوید: «اگر از حیث تاریخی سخن بگوییم، گزارش‌های تاریخی اناجیل ممکن است به نحو قابل اثباتی نادرست باشد. اما وجود چنین گزارش‌های نادرستی، چیزی از اعتقاد نمی‌کاهد ... زیرا برهان تاریخی ... هیچ ارتباطی با اعتقاد ورزیدن ندارد. این پیام (اناجیل) از روی اعتقاد (یعنی از روی عشق) توسط انسان‌ها تلقی به قبول می‌شود7

«مسیحیت مبتنی بر حقیقت تاریخی نیست؛ بلکه روایتی (تاریخی) را در اختیار ما قرار می‌دهد و می‌گوید: حالا باور کن ... در این‌جا تو با روایتی مواجه هستی؛ اما نسبت به آن همان رویکردی را اتخاذ نکن که نسبت به روایت‌های تاریخی دیگر اتخاذ کردی. جایگاه کاملاً متفاوتی برای آن در زندگی ات قرار بده8

«قرآن محمدی» ۲ تأکید کرد که رویکرد ویتگنشتاینی مقبول عقل‌گرایان مسلمان، که مدعیات هستی‌شناختی و تاریخی قرآن را حقیقت محض قلمداد می‌کنند، نیست. رویکرد ویتگنشتاینی، حصار امنی برای باورهای دینی در برابر علم و فلسفه و تاریخ ایجاد می‌کند؛ اما بهایی که برای این حفاظت باید پرداخت شود آن قدر زیاد است که عقل‌گرایان مسلمان حاضر به پذیرش آن نیستند.

آنان بر این گمانند که انکار علم و تاریخ (ظنی و ابطال‌پذیر و ابطال‌شده خواندن آن‌ها) هزینه‌ی کمتری به دنبال می‌آورد. محسن کدیور در مقاله‌ی «علم و دین، مطالعه موردی بازرگان» می‌نویسد:

«گزاره‌های دینی، به ویژه در حوزه‌ی اعتقادات و امور ایمانی، ثابت، فرازمانی و غیرمتغیرند» اما: «روزی عمر فیزیک نیوتنی و اصول ترمودینامیک به سر خواهد رسید.»

بدین ترتیب، از نظر کدیور، در تمامی موارد و مصادیق تعارض بین فرآورده‌های وحیانی با یافته‌های انسانی (فیزیک، زیست شناسی و ...) باید قوانین (تئوری‌های) علمی کنار نهاده شوند و باورهای دینی حفظ گردند. برای این‌که مطابق این نوع دین شناسی، باورهای دینی، گزاره‌های ثابت، فرازمانی و غیر متغیرند؛ اما نظریه‌های علمی، نظریه‌هایی موقتی و زودگذرند. پس به هیچ وجه نباید نگران موارد و مصادیق تعارض علم و دین بود.

راه‌های دیگری هم برای حل مسأله‌ی تعارض وجود دارد. می‌توان به اقتفای پل فایرابند، علم را «ایدئولوژی» خواند و به هیچ وجه نگران تعارض باورهای دینی خود با این ایدئولوژی نبود. به نظر فایرابند، نظریه‌ی تحول داروین، هیچ مزیتی بر داستان خلقت کتاب مقدس ندارد.

۴- انکار امام زمان و پیامدهای آن:

فرض کنیم یک مسلمان شیعه پس از کاوش، تحقیق و درخواست ادله از قائلان، به این نتیجه منتهی شود که نه تنها هیچ دلیلی بر وجود امام زمان وجود ندارد، بلکه شواهد و قرائن حاکی از آن است که این مدعا را کسانی برای تأمین منافع خود برساخته‌اند. انصاف علمی، صداقت اخلاقی و وظیفه‌ی ایمانی او چه حکم می‌کند؟ آیا باید منافقانه و از سر ریا بگوید که امام زمان وجود دارد؟

مقتضای انصاف علمی و صداقت اخلاقی روشن است که چیست؛ پس باید دید که وظیفه‌ی ایمانی در چنین شرایطی چیست؟ قرآن فرمان می‌دهد: «و لا تقف ما لیس لک به علم: و آن‌چه به آن علم نداری پیروی نکن (اسرا، 36)»

طباطبایی در تفسیر این آیه نوشته است: «این آیه از پیروی و متابعت هر چیزی که بدان علم و یقین نداریم نهی می‌‏کند؛ و چون مطلق و بدون قید و شرط است، پیروی اعتقاد غیر علمی و هم‌چنین عمل غیر علمی را شامل گشته و معنایش چنین می‏شود: به چیزی که علم به صحت آن نداری، معتقد مشو؛ و چیزی را که نمی‌‏دانی، مگو؛ و کاری را که علم بدان نداری، مکن؛ زیرا همه این‌ها پیروی از غیر علم است ...

انسانی که سلامت فطرت را از دست نداده و در اعتقاد خود پیرو آن چیزی است که آن را حق و واقع در خارج می‌‏یابد؛ و در عملش هم آن عملی را می‌‏کند که خود را در تشخیص آن محق و مصیب می‌‏بیند ... از این‌جا نتیجه می‌‏گیریم که انسان سلیم‌الفطرة در مسیر زندگیش هی چوقت از پیروی علم منحرف نمی‌‏شود، و دنبال ظن و شک و وهم نمی‌‏رود9

اما آیت‌الله مکارم شیرازی، بر خلاف صریح قرآنی و تفسیر طباطبایی، اخیراً فتوایی به شرح زیر صادر کرده است: «هر گاه ثابت شود کسی این گونه سخنان را گفته است، به یقین مرتد است و از نظر علمای اسلام پاک نمی‌باشد ... ما جواب شبهاتی مانند شبهه فرد مزبور درباره امام زمان (ع) را در کتاب حکومت جهانی مهدی (ع) داده‌ایم؛ ولی بدانید این افراد از طرز سخنانشان پیداست که مغرض هستند و پاسخ به درد آن‌ها نمی‌خورد10

فقها اعتقاد به ضروریات دین را شرط مسلمانی دانسته و انکار ضروری دین را موجب خروج از مسلمانی و ارتداد تلقی می‌کنند. در خصوص مصادیق «ضروری دین» مابین فقها اختلاف نظر وجود دارد. آقای خمینی که استاد فقهای فعلی بود، در کتاب طهاره در این خصوص چنین نوشته است:

«آن‌چه در حقیقت اسلام معتبر است و پذیرنده‌ی آن مسلمان محسوب می‌شود، عبارت است از اصل وجود خدا و یگانگی او، نبوت و احتمالاً اعتقاد به آخرت. بقیه قواعد عبارتند از احکام اسلام که دخالتی در اصل اعتقاد به اسلام ندارند.

حتی اگر کسی به اصول فوق معتقد باشد، ولی به خاطر شبهاتی، به احکام اسلامی اعتقادی نداشته باشد، این فرد مسلمان است؛ به شرطی که عدم اعتقاد به احکام منجر به انکار نبوت نشود.

نمی‌شود کسی هیچ یک از احکام اسلامی را قبول نداشته باشد، مع ذالک معتقد به نبوت باشد. پس اگر بدانیم کسی اصول دین را پذیرفته و اجمالاً قبول دارد که پیامبر احکامی داشته، ولی در وجوب نماز یا حج تردید داشته باشد و گمان کند نماز و حج در اوایل اسلام واجب بوده ولی در زمان‌های اخیر واجب نیستند، اهل دین، چنین فردی را نامسلمان نمی‌شمارند؛ بلکه دلایل کافی برای مسلمان بودن چنین شخصی وجود دارد که طبق مفاد آن دلایل، هر کسی که شهادتین را بگوید مسلمان است.»

و در ادامه می‌افزاید: «انصاف در این است که ادعای این‌که اسلام عبارت است از مجموع آن‌چه از احکام و عقاید که پیامبر اسلام آورده است و عدم التزام به برخی از آن‌ها به هر دلیلی، موجب کفر می‌شود این از جمله ادعاهایی است که نمی‌توان تصدیق کرد11

بدین ترتیب، از نظر آقای خمینی فقط باور به توحید و نبوت، و احتمالاً آخرت، شرط مسلمانی است. اصل امامت شرط مسلمانی نیست؛ چه رسد به اعتقاد به امام زمان.

اگر فقیهی، باور به امامت را شرط مسلمانی اعلام کند، با آن فتوا بیش از یک میلیارد مسلمان را مرتد به شمار آورده است. برای این‌که غیر شیعیان، اعتقادی به امامت ائمه شیعیان ندارند.

اگر فقیهی اعتقاد به امام دوازدهم شیعیان را شرط مسلمانی اعلام کند، با این فتوا نه تنها بیش از یک میلیارد مسلمان را مرتد به شمار آورده، بلکه تمام شیعیان غیر دوازده امامی را هم مرتد محسوب کرده است.

علاوه بر مسأله تعیین مواردی که انکار و نفی آن‌ها باعث ارتداد خواهد شد، مسأله‌ی دیگری هم مورد عنایت بوده است که توجه به آن، تقریباً حکم ارتداد را بلامصداق خواهد کرد.

مطابق فتوای آیت‌الله منتظری، اگر فردی پس از یقین به حقانیت دین اسلام، از سر عناد و لجاجت، اسلام را انکار و به مبارزه‌ی عملی با آن بپردازد، مرتد است. ایشان می‌فرمایند:

«حکم مرتد یعنی کسی که با یقین به حقانیت اسلام، از روی عناد و لجاجت یا انگیزه‌های دیگر، آن را عملاً انکار می‌کند و در صدد مبارزه با آن بر می‌آید، اعدام است؛ ولی صرف اظهار نظر مخالف که ناشی از شک و شبهه به اسلام یا بعضی احکام آن باشد، موجب ارتداد نمی‌شود[12].»

اما چه باید گفت وقتی که «مرجع دولتی»، «شریعت دولتی» می‌سازد؟ یعنی مطابق میل ولی فقیه فتوا صادر می‌کند.

نکته‌ی جالب این است که مکارم شیرازی ادعا می‌کند که درخواست‌کننده‌ی دلیل «مغرض» است و پاسخ به دردش نمی‌خورد. این، یعنی بستن باب گفت و گو و اقامه‌ی دلیل و برهان، و گشودن باب خشونت و ترور.

جنایت، جنایت است. صدور فرمان قتل دگراندیشان، عملی مؤمنانه و مقدس نیست. جنایت و ترور، تنها چاره‌ی بی‌چارگی فقدان دلیل و برهان است.

مکارم شیرازی گمان می‌کند «مسلمانی» مسلمانان مشروط به تأیید اوست؛ اما اگر ایمان و دین‌داری و مسلمانی مشروط به تأیید «مراجع درباری» باشد، که نه تنها در برابر جنایات بی‌شمار (قتل عام هزاران زندانی سیاسی تابستان ۶۷، قتل‌های زنجیره‌ای وزارت اطلاعات یا به ادعای ولی فقیه: «سربازان گمنام امام زمان» و ...) و ستمگری نظام جمهوری اسلامی سکوت کرده‌اند، بلکه خواهان گسترش سرکوب و ستمگری و حکومت ترور هستند، چنان ایمان و مسلمانی‌ای کمترین ارزشی ندارد.

بی‌جهت نبود که امام محمد غزالی می‌گفت: «دل از ولایت فقیه خارج است[13].» ولایت فقیه، ولایت بر اجسام است و این ولایت با نیروهای نظامی - انتظامی - امنیتی به دست آمده است.


پاورقی‌ها:

1-D.Z. Phillips, The Concept of Prayer (London, 1965). 1 ff.

2-D.Z. Phillips, Religion Without Explanation (Oxford, 1976), 174. ۳- کانت می‌گوید: «باید تلاش کنیم که خیر اعلی را اشاعه دهیم و بنابراین، اشاعه‌ی آن باید ممکن باشد. پس، وجود علت کل عالم طبیعت، نیز جدا از ماهیت آن و صرف نظر از محتوای اصل این ارتباط یعنی هماهنگی دقیق سعادت با اخلاق، مسلم فرض شده است ... بنابر‌این خیر اعلی تنها با فرض موجودی متعالی که دارای علیتی همراه با خصلت اخلاقی باشد، در جهان ممکن است... اکنون این وظیفه ‌برای ما در نظر گرفته شده است که خیر اعلی را اشاعه دهیم، در نتیجه، این کار نه صرفاً امری جایز، بلکه ضرورتی مرتبط با وظیفه به عنوان شرط لازم است، که ما باید امکان خیر اعلی را از قبل فرض کنیم. و این تنها به شرط وجود خدا امکان‌پذیر است. این امر به ناچار فرض وجود خدا را با وظیفه ارتباط می‌دهد، یعنی از نظر اخلاقی فرض وجود خدا ضرورت دارد.»

Immanuel Kant, Critique of Practical Reason, trans. Thomas Kingsmill Abbott (London, New York and Toronto, 1909), PP 221 f.

4- Wittgenstein, Ludwig(1984). Lectures and Conversations On Aesthetics, Psychology and Religious Belief, ed. Cyril. Barrett, Basil Black Well. P 58.

5-Wittgenstein, Ludwig(1989). Culture and Value. Trans. P. Winch , Basil Black Well. P 29.

6- Lectures and Conversations On Aesthetics, Psychology and Religious Belief, ed. P 57.

7- Culture and Value. P 32.

8- Culture and Value. P 32.

۹- طباطبایی، المیزان، جلد 13 ، صص ۱۲۷-۱۲۶.

۱۰- رجوع شود به سایت شیعه نیوز مورخ شنبه ۲۷ مهرماه ۱۳۸۷.
البته پس از انتشار این فتوا، دفتر وی طی یک بیانیه رسمی اعلام کرد:
«در بعضی از اخبار آمده است که ما حکم ارتداد فرد یا افراد خاصی را صادر کرده‌ایم. باید توجه داشت که ما درباره اشخاص جز در موارد استثنایی سخن نمی‌گوییم و حکمی که ما در مورد ارتداد ذکر کرده‌ایم، یک حکم کلی است و انطباق آن بر افراد را کسانی که اطلاع دارند باید بر عهده بگیرند.»

۱۱- آیت الله خمینی، طهاره، ج ۳، صص ۳۲۸-۳۲۷.

۱۲- رجوع شود به سایت ایشان

۱۳- احیاء علوم الدین، ج اول، ربع اول، کتاب العلم باب دوم.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

با توجه به عنوان انتظار می‌رفت موضوع بیشتر باز و تشریح شود. امیدوارم مقاله بعدی هرچه زودتر منتشر شود.

-- حسینی ، Nov 12, 2008 در ساعت 01:15 PM

اخر قربانت بروم آقاي گنجي. شما كه اين قدر خودت مي داني حساسيت برانگيز است چرا با زبان ديگري نمي نويسي كه براي عقب مانده هاي جهان سومي و به قول زيد آبادي از تاريخ بيرون افتاده ها قابل هضم باشد. باور مي كني هر مقاله ات را كه مي بينم كلي نگران مي شوم. به چه زباني بايد گفت گنجي دوستت داريم كاري نكن كه وقتي برگردي كسي جرات دفاع از تو را نداشته باشد. نمي گوييم عقايدت را نگو مي گوييم به صراحت نگو. براي مثال وقتي از همجنسگرايي مي نويسي مي توانستي از خيلي ظرفيتهاي فقهي هم استفاده كني. آخر رساله امام ( يا آقاي خميني شما! ) نوشته كه افرادي كه مايل به تغيير جنسيت باشند مي توانند تغيير جنسيت بدهند. چرا اين را نديدي و چرا سعي مي كني نبيني و بي حجاب حرف بزني. در عين حال از اينكه براي يكبار هم كه شده به دغدغه هاي امثال من اهميت دادي و سعي مي كني از نوشته هاي خودت دفاع كني ممنونم.

-- احسان ، Nov 12, 2008 در ساعت 01:15 PM

این مقاله که تکرار همان حرف های سابق بود.

-- مسعود ، Nov 12, 2008 در ساعت 01:15 PM

احسان
shotor savari dola-dola nemishavad

-- goshtasb ، Nov 12, 2008 در ساعت 01:15 PM

اینکه توهم امام زمان زیر سوال برود به روشنگری کمک می کند. توهم امام زمان قبلا هم توسط کسروی و برخی از روشنفکران اهل سنت ایرانی و همچنین توسط علمای شیعه چون علامه برقعی زیر سوال رفته بود بر اساس کلام الله دانستن قران. رویکرد شریعتی اما پرهیز از اختلاف افکنی است و بسیار عاقلانه با چنین موهومی برخورد می کند تصور کنید اگر شریعتی می خواست به صراحت امام زمان کذایی را زیر سوال ببرد دیگر هرگز احدالناسی رنگ کتاب های او را بلکه تا قرنها نمی دیداما شریعتی مسئله امام زمان را به مسئله انتظار تبدیل می کند و به آن محتوایی سمبلیک می دهد و عام یعنی همان که در نهایت در قران آمده که زمین به درستکاران به ارث می رسد.
منکر امام زمان از نظر نظام منکر توحید و خدا و پیامبر و کل هستی است. به قول ایشان هیچ برگ درختی بدون اذن ایشان روی زمین نمی افتد همین تصور براحتی و به روشنی ثابت می کند شیعه صفوی حاکم تا چه حد دچار شرک آشکار یا جلی است. همین هم نشان می دهد که چه قدر نظام فقاهتی و حوزوی ایران با قران بیگانه است. علامه طباطبایی که بزرگترین اسلام شناس و مفسر قران و بهترین معرف اسلام شیعه توسط آقای گنجی شناخته می شود (چون براحتی می تواند با استناد به کتب وی

-- ahmad ، Nov 12, 2008 در ساعت 01:15 PM

آقای گنجی سپاسگذاریم
خوشحالیم که حرفهای در گلو خفه شده ایرانیان وطن پرست در زیر ستم اسلام را از زبان شما می شنویم.
و یک سئوال:
«چرا وارد حوزه‌هایی می‌شوید که قلمرو باورهای دینی مردم‌ است؟»
مگر این دین منطقی و پیروان آن وارد قلمرو عقاید هزاران ایرانی متنفر از آنان و رفتار آنان نشده است که اینجا باید احترام باورهای سراسر خرافی را داشت؟

-- یعقوب لیث ، Nov 12, 2008 در ساعت 01:15 PM

اقای گنجی شما اگر درست هم بگویید باز تقصیر دارید چون تا همین چند سال پیش در گسترش این عقاید می کوشیدید شما ....

-- محمد صداقت ، Nov 13, 2008 در ساعت 01:15 PM

mr ganji is a brave man and says things who thinks right.he showed his firmness in prison.i

-- hamid ، Nov 13, 2008 در ساعت 01:15 PM

اعتقاد به وجود خدا و نبوت و احتمالا آخرت شرط مسلمانی است ولی نه شرط شیعگی. در اینجا می توان تفاوت مسلمانان را با شیعه ها فهمید(؟) البته شیعه از نوع درباری به گفته آقای گنجی. ولی متاسفانه تقریبا همه فقهای حاضر در ایران یا درباریند، یا از ترس دربار سکوت می کنند یا اگر حرفی بزنند عاقبتشان سیاه است. در این میان مردم نیز راهی ندارند جز پذیرفتن همین حکمها، چرا که فقیه مستقل در ایران وجود خارجی ندارد(؟).

-- علی ، Nov 13, 2008 در ساعت 01:15 PM

زنده باشی کسروی دوم ایران

-- بدون نام ، Nov 13, 2008 در ساعت 01:15 PM

تنها به بخش 3-3 نوشته ايشان اشاره مي کنم که بحث تبديل موجودي از عالمي به عالم ديگر را مطرح کرده است. در سوري يس به صورت استدلالي پاسخ سوال مشابهي داده شده :
وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِيَ خَلْقَهُ ۖ قَالَ مَن يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ ﴿٧٨﴾ قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ ۖ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ

و برای ما مثالی زد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت: «چه کسی این استخوانها را زنده می‌کند در حالی که پوسیده است؟!» (٧٨) بگو: «همان کسی آن را زنده می‌کند که نخستین بار آن را آفرید؛ و او به هر مخلوقی داناست!
مفهوم روشن اين آيه اين است که اگر کسي در زنده شدن مردگان شک دارد؛ به خلقت خود توجه کند که عجيبتر است! يقينا کسي که توانسته از قطره آبي انساني به قد و قواره نويسنده بسازد؛ ميتواند هم از استخوانهاي پوسيده وخاک شده او اينکار را بکند. همچنين مي تواند اينکار را به کرات انجام دهد و موجودي را در عوالم مختلف به شکلهاي متنوعي درآورد.
مورد ديگر استدلال او؛ توانايي علوم تجربي روز است. آيا ايشان به اين نکته که علوم تجربي واقعا علوم "امروز" است و علوم "فردا" چيزي غير از اين خواهد بود؛ توجه دارد !؟ آيا ايشان مي داند سابقه پيوند قلب چند سال است ؟ آيا مي داند يک قرن پيش اگر به کسي درباره پيوند مي گفتيد؛ خنده اش مي گرفت !؟
فکر مي کنم نويسنده اين مقاله هر چيزي را که در توان خودش -يانهايتا بشر امروز- باشد؛ ممکن و غير آن را نشدني مي داند!

-- يک خواننده ، Nov 13, 2008 در ساعت 01:15 PM

یکی از بزرگ ترین آفت های فرهنگ ما در هزاره اخیر همین در پرده سخن گفتن است. این چه توصیه ای است که شما می کنی؟ وقتی واضح سخن می گویی از حرفت هزار جور برداشت می شود، وای به اینکه در حجاب هم قرار بدهی. دیگر هر کسی هر طوری خواست تفسیر می کند. به این صورت اگر باشد، حرف نزنیم نتیجه بهتری دارد.

-- بدون نام سابق ، Nov 13, 2008 در ساعت 01:15 PM

در سلسله یادداشتهای خود به طور مکرر به علم تجربی مدرن و تعارض با آن اشاره می کنیدبا این فرض به طور کلی معجزه که یکی از دلایل اثبات نبوت است و پیامبران مختلفی دارای معجزات گوناگون بودند.نفی می شود.

-- مهدی ، Nov 13, 2008 در ساعت 01:15 PM

با سلام
جناب آقای گنجی شما دارید این استدلالهارا برای مردمی می فرمایید که هنوز در قرن بیست و یکم شاهدیم که در بعضی از شهرهای این مملکت افراد بسیاری از درختهای تنومند طلب حاجت می کنند که به علت داغ بودن آش حکومت به دلیل عدم امکان توجیه مردم اقدام به قطع این درختان کرده است حالا شما می خواهید به این استدلالها بگویید وجود امام زمان زیر سوال است مگر می شود این نوع اعتقاد که تقریبا حالت ژنتیکی پیدا کرده را در باور مردم حذف کرد لذا بهتر است جهت جلوگیری از تکفیر تان از این مقوله ها خارج شوید و به دنبال بحث های دنیوی که اهمشان ضرورت دموکراسی در این کشور است بپردازید که خیر دنیا و آخرت شما و ما در آن نهفته شده است.مگر آنکه موضوعی دیگر در کار است وا... اعلم!

-- مسعود رحمانی ، Nov 13, 2008 در ساعت 01:15 PM

اقای گنجی غزیز سپاس به خاطر این سلسله مقالات.بسیار مفید بود

-- omied ، Nov 13, 2008 در ساعت 01:15 PM

با درود و تشکر به خاطر روشنگری و زدودن خرافات

-- saeed ، Nov 13, 2008 در ساعت 01:15 PM

جناب آقای گنجی بحثهای شما بحثهایی تخصصی است که عموم مردمان را بدان راهی نیست اینکه شما برای بودن خدا یا قرآن یا صدق گفتار محمد یا امام زمان یا ... دلیل جستجو میکنید همان است که عقل میگوید و همان که شریعت سفارش میکند حال اگر عده ای این راه را عوض کرده باشند و آن را تحریف کرده باشند چه باید کرد؟ مثلا فرض کنید نیوتن که جاذبه زمین را کشف کرد بیاید و عمدا یا سهوا فرمول جاذبه را اشتباه مطرح کند؟ تکلیف چیست؟ آیا باید قبول کرد؟ آیا از اساس با وجود نیروی جاذبه باید مخالفت کرد؟ آیا باید با علم نوین به ستیزه پرداخت؟ قطعا شما هم با من هم عقیده هستید که باید به جستجوی حقیقت پرداخت...
در ضمن اگر آدرس یا ایمیلی برای تماس مخاطبانتان قرار میدادید بسیار خوب بود من حدود 2-3 سالی است که میخواهم با شما تماس بگیرم ولی...

-- سلام ، Nov 13, 2008 در ساعت 01:15 PM

صحبتهای جناب گنجی با باورهای رسوخ یافته در تاروپود فکری ما شدید درتناقض است .واین بسیار آزاردهنده میباشد .
اما باید جرات دانستن داشت .
من به دوستان خواندن کتابهای شجاع الدین شفا را توصیه میکنم .دراینترنت هست وبا adsl به راحتی دانلود می شود .

-- kave ، Nov 13, 2008 در ساعت 01:15 PM

آقای گنجی این بار نور ایزدی را به تاریکخانه آخوندها تاباندی، شهامت تو حسرت انگیز است.

-- بدون نام ، Nov 13, 2008 در ساعت 01:15 PM

موضوع همجنسگرایان با افرادی که تغییر جنسیت می دهند از نظر فقهی آقای خمینی کاملا متفاوت است
تفاوت آنرا هم می توان در برخورد حکومت ایران با این دو گروه دید برای افرادی که از نظر پزشکی باید این عمل را انجام دهند در ایران بودجه در نظر گرفته می شود
اماافرادی که به عنوان دو مرد یا دو زن می خواهند روابط جنسی با احیانا عاطفی داشته باشند برخورد فقهی سختگیرانه و در مواردی اعدام در نظر گرفته می شود.پس لطفا این دو گروه را یکسان ندانید/تعیین تکلیف برای آقای گنجی با این عنوان دلسوزانه که عقایدت را به صراحت نگو حرف عجیبی است! یعنی چه؟ تقیه کنند؟ حرفهایشان را باب دل عوام بزنند تا مورد خوش آمد عوام یا بعضی از فقها بیاید؟!مگرفکر می کنید آقای گنجی در حال یار گیری در ایران
یا مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری هستند که نگران محبوبیتشان هستید به قول همان آقای خمینی که تا حدودی صداقت داشت و می گفت اگر همه این مردمی که امروز شعار درود بر خمینی می دهند فردا بگویند مرگ بر خمینی در عقاید من تغییری حاصل نمی شود/

-- بدون نام ، Nov 13, 2008 در ساعت 01:15 PM

نه به فقها نیازی هست نه به امام زمان، اگر عقل و علم وارد امور جاری زندگی شوند و دین به حوزه ی شخصی برگردد!!

-- پارسا پویا ، Nov 13, 2008 در ساعت 01:15 PM

حداقل چند کتاب تاریخ را ورق بزنید بعد مدعی نگاه تاریخی باشید.
چه طور می شود که کسانی بگویند فلانی غیب شد و مردم قبول کنند و بعد نتیجه بگیریم که برای پول بوده یا خرافات است یا.... ریشه های این عقیده به هزاران سال پیش و دوران مسیح بر می گردد و یقینا هزاران سال دیگر هم خواهد بود.
این امور را می شود از نو تفسیر کرد معنای تازه ای به آنها داد همان طور که مثلا شریعتی کرد (برای زمان خودش)
گنجی مثل نوجوانی که عصیان می کند با گذشته ی خود می جنگد. باید او را به حال خود گذاشت تا آرام شود.

-- آرش کرامتیان ، Nov 13, 2008 در ساعت 01:15 PM

حداقل چند کتاب تاریخ را ورق بزنید بعد مدعی نگاه تاریخی باشید.
چه طور می شود که کسانی بگویند فلانی غیب شد و مردم قبول کنند و بعد نتیجه بگیریم که برای پول بوده یا خرافات است یا.... ریشه های این عقیده به هزاران سال پیش و دوران مسیح بر می گردد و یقینا هزاران سال دیگر هم خواهد بود.
این امور را می شود از نو تفسیر کرد معنای تازه ای به آنها داد همان طور که مثلا شریعتی کرد (برای زمان خودش)
گنجی مثل نوجوانی که عصیان می کند با گذشته ی خود می جنگد. باید او را به حال خود گذاشت تا آرام شود.

-- آرش کرامتیان ، Nov 13, 2008 در ساعت 01:15 PM

Aaghaaye ganji: agar manzooretoon az Ma-arefat hamaan KNOWLEDGE hast, hatman midaanid ke baraabar nahaadan aan baa JUSTIFIED TRUE BELIEF moddate madidist ke be chaalesh keshideh shodeh ast.

-- Reza ، Nov 13, 2008 در ساعت 01:15 PM

با سلام

آقای گنجی بی پرده بگویم:
تنها راه مبارزه با این فقهای جاهل و بیرحم و مکار همین قرآن است. باید آن ها را از همه خاکریزها عقب راند، در جزیره قرآن گیرشان انداخت و دمارشان را درآورد. این ها چون جن که از بسم الله می ترسد از قرآن می ترسند:

1) قرآن محدوده اش مشخص است و نمی توانند هر جا گیر کردند از زیر عبایشان حدیث و روایتی بیرون بکشند که دکانشان را حفظ کنند.

2) قرآن آن چنان محکم پیامبر را سر جایشان نشانده که هیچ تردیدی برای خرافه پرستی و امام و فقیه بازی باقی نمی گذارد.

3) تنوع شریعت را بر اساس تنوع (تکثر) در خلقت ضروری می داند

4) خود قرآن می گوید قرآن عربی برای اهالی مکه و اطرافش آمده که برای آن ها قبلا کتابی نیامده بوده است

5) خود قرآن می گوید کلمات خداوند بی نهایت است و ما در طلب و جستجوی و کشف کلمات خداییم

5) خود قرآن به آیاتی خارج از قرآن رفرنس داده و بارها تاکید کرده بشر باید روی سایر آیات تفکر و تعقل و تدبر کند

6) حتی به کافران و مشرکان می گوید "برهان" بیاورید

ببینید آقای گنجی من با بسیاری از این فقها و علما مکاتبه کرده ام (حتی قبل از انتشار چکیده پژوهشم). باور کنید از خیلی ادعا ها عقب نشینی کرده اند. ولی 1400 سال جهالت را نمی توان یک شبه تغیییر داد.
مثلا الان وقتی یک شرکت می خواهد در یکی از کارخانه هایش یک برنامه جدید برای بهره وری بیشتر پیاده کند؛ مشاور می گیرد برای "مدیریت تغییرات". ببینید حتی مالک یک کارخانه در دارایی خودش بی گدار به آب نمی زند که بخواهد سریع و با دستور از بالا تغییرات ایجاد کند. حتی می گویند فرهنگ (کاری) این کارخانه با آن کارخانه فرق می کند و مدیریت تغیییرات همه این ها را در نظر می گیرد. خط تولید را می توان پول ریخت و سریع ترمیم کرد. اما در مورد "انسان" امکان پذیر نیست. آن هم یک فرهنگ 1400 ساله. خداوکیلی یک کم دندان به جگر بگذارید... باید با فرزانگی عمل کرد. باید استراتژی داشت. من دایم دارم نتیجه کار خود را مونیتور می کنم. باور کنید دارد جواب می دهد. همین اخیرا آیت الله فاکر اذعان کرد کلمات خدا بیکرانه است!!!!!

-- آرش ، Nov 14, 2008 در ساعت 01:15 PM

می گویید «دین، باید، «معنا»‌بخش به زندگی‌، «امید»‌دهنده‌ی به آدمیان و معطوف به «صلح» و «تفاهم» باشد.»
سوال من این است که صدق این پیشنهاده ی بحثتان از کجا می آید. گیریم کسی به این مطلب اعتقاد نداشت و دیندار هم بود، مثل آقای صفار هرندی یا احمدی نژاد یا خمینی. شما از ابتدا دین را طوری تعریف می کنید که باب طبع خودتان باشد.

-- پیام ، Nov 14, 2008 در ساعت 01:15 PM

اقای گنجی می گوید: "اثبات سخن خدا بودن قرآن ناممکن است." از ایشان مایلم بپرسم این حکم مطلق، یعنی ناممکن بودن/محال بودن را از کجا دریافت کرده اند؟ ایا گفتن این گزاره با گزاره های دیگر خود وی که دائم سعی در فهماندن آنها به ما هواداران قرآن کلام الله دارد تعارض ندارد؟ مراد من تعارض با این گونه گزاره هاست که گنجی مرتب یادآور می شود: درک ما از اشیا و روابط بین الاذهانی است, عقل آزاد از روابط قوا ارزش است، بازبودن و گشودگی هستی بر روی انسان اصل است، نسبیت فهم آدمیان و نفی مطلق اندیشی خوب است و...

-- طالب ، Nov 14, 2008 در ساعت 01:15 PM

از رادیو زمانه به خاطر نشر این مطلب سپاسگزارم.

-- بدون نام ، Nov 14, 2008 در ساعت 01:15 PM

اَقای گنجی فرمودند هرامری که قابل اثبات نباشد(پادرد،کلام خدا بودن قران و...)محکوم به شکست نیست.پس تکلیف چیست؟
اگر استدلال بر مبنای علم امروز اشتباه کند،چه؟
من خیلی دوست دارم بدانم اقای گنجی پیرو چه مکتبی است؟چراکه ایشان وقتی می خواهند مخاطب را روشن کنند باید این حق را به مخاطبین بدهند که اورا بهتر بشناسن.من که هنوز از روی حرف هایش نفهمیدم او مسلمان هست یا نه؟بهتر است با جرات بگوید.

-- محمدرضا ، Nov 14, 2008 در ساعت 01:15 PM

تازگی ها سانسور وارد رادیو زمانه هم شده. مبارک است.جهت دار و حساب شده نظر ها را سانسور می کنید
.................................
زمانه: تغییری در ضوابط انتشار کامنت‌های زمانه ایجاد نشده است. تمام کامنت‌هایی که حاوی توهین و افترا نباشد، منتشر خواهد شد.

-- آرش کرامتیان ، Nov 14, 2008 در ساعت 01:15 PM

این آقای محمدرضا می گویند: "من خیلی دوست دارم بدانم اقای گنجی پیرو چه مکتبی است؟"
من نمیدانم که چرا بعضی افراد مثل این آقا نمیتوانند تصور کنن که کسی مستقل فکر کند؟ چرا فکر میکنید اگر کسی مسلمان نیست حتما بهایی است یا مسیحی است یا یهودی است یا ...؟
آدم نمیتونه مستقل فکر کنه؟ جتما باید زیر پرچم یکی سینه بزنی؟ شما ببین چی میگه این آقای گنجی، چرا دنبال برچسب میگردی؟

این آقایی هم که همه را توصیه میکنه که در لفافه صحبت کنن، توصیه خوبی نیست. عمری است ما ایرانی ها از این لفافه صحبت کردن ها داریم بدبختی میکشیم، دست از این تعارفات و ملاحظات برداریم و سعی کنیم با خودمان و دیگران صادق باشیم.
حرف حق را باید زد. حرف حق زیباست بدون لفافه!

-- سعید ، Nov 14, 2008 در ساعت 01:15 PM

آقای گنجی ایران فردا سپاسگزار شماست ، امید که هر چه زودتر ایرانیان بیشتری درد اصلی در ایران را بشناسند ... ممنون از رادیو زمانه که اگر حتی خدای ناکرده امروز هم بسته شود ، رسالتش را برای مردم ایران به انجام رسانده

-- علیرضا ، Nov 14, 2008 در ساعت 01:15 PM

ba tashakor az aghaye ganji ..khastam begam ke in hamani hast ke bahaian migand .chize tazee nist ke eshon kashf karde bashand.mamnon az shahamatetoon .

-- iman ، Nov 14, 2008 در ساعت 01:15 PM

درود بر اقای گنجی
من نمیدانم مسلمان بودن اقای گنجی چه چیزی را عوض میکند شما اگر نقدی بر حرفهای ایشان دارید بفرمائید بزنید تا ما استفاده کنیم ولی به گمانم شما چیزی برای پاسخ گفتن ندارید و فقط به دنبال بهانه میگرید تا طبق روال همیشگی توطئه افای گنجی را مذور وووووو بخوانید. ولی اینو بدانید شماها نمیتوانید جلو این راه را بگیرید حالا اقای گنجی به این کار ادامه بدهد یا ندهد صدها یا شاید هزارها کسان دیگر این راه را در پیش گرفته یا در پیش خواهند گرفت

-- kia ، Nov 14, 2008 در ساعت 01:15 PM

نمي دانم چرادركشورهاي اسلامي بخصوص ايران ازبحث علمي وعقلي هراس داريم؟درسال69 درمقاله اي كه درمجله ي راه مجاهد منتشرشده بود درباره ي شك دروجودخدا خواندم كه شك مقدمه ي يقين است .كسي كه حتي به وجودخدا شك مي كند به تصورات ذهني خودشك كرده ودروجود ويا عدم وجود خدا تاثيري ندارد. درضمن شك مقدمه ي يقين است.
ازدكترسروش هم جمله اي مي آوررم كه: شك نكردگان رسيده به يقين وكثرت نديدگان وحدت گزين سست پايه ترين مردم اند. البته عين جمله ي ايشان شايد نباشد.
خداوندبه ما عقل داده و هركس به اندازه ي عقل ودرك و...خويش مسئول هست درآگاهي دهي. واگرپيامبرفرموده علما ورثه ي انبيا هستند منظور روحانيان نيست. كساني كه علم دارند .يك پزشك درباره ي بهداشت ونظافت و...يك فلسوف درعلوم عقلي ومنقول باتوجه به منطق واستدلال... والي آخر
خلاصه اميدوارم مطالبي كه نوشته وخوانده مي شودبه قصد روشنگري وبدورازجنجالهاي سياسي باشد وضمنا امثال گنجي وبخصوص دكترسروش كديور وشبستري واشكوري و... براي ما ونسل حاضر وآينده غنيمتي هستند كه ازوجودشان بهره برده واشاراتشان راباتكيه برعقل خويش بسنجيم وبياموزيم تاباشد روزي خودبياموزيم.

-- پورمحمد ، Nov 14, 2008 در ساعت 01:15 PM

آقای گنجی عزیز
دین یک مجموعه است نمی توان ان چه را می پسندید بر گزینید. شما غیب را باور دارید؟ همان اول سوره بقزه مومنان کسانی اند که یومنون بالغیب. شما به معاد اعتقاد دارید. زنده شدن مردکان و حساب و کتاب؟
شما به معجزات انبیا. همه شان- که قرآن و تورات و انجیل می گوید باور دارید؟ خودتان را در پارادوکس ترحم انگیزی غرق کرده اید. هر چه می خواهید به پیامبر اسلام می گویید و می گویید پیامبر گرامی اسلام به مخالفانش می گفت حیوان! یک گام بیشتر نمانده. جامه دین را پاره کنید و خودتان را راحت. ببینید حرف های دوستدار جه نظام فکری متقنی بر اساس دیدگاه او دارد. .

-- بهرام ، Nov 14, 2008 در ساعت 01:15 PM

کلام تا در کلف ترازو قرارنگیرد سنگینی و سبکی ان مشخص نمی شه.برای اینکه وزن انرا بسنجی باید با علمای علم به بحث و جدل بپردازی نه فقط نظرات خود با افرادی در میان بگذاری که از یک بحث مذهبی و فلسفی فقط به به و چه چه انرو بلدند.لطف کنید اقای گنجی نظرات خود را با اهل فن در میان بگذارید.نه با اهل علم.علم در هر صورت مخالف دین است.ممنون

-- جمشید ، Nov 14, 2008 در ساعت 01:15 PM

پاینده باد گنجی عزیز

-- رضا ، Nov 15, 2008 در ساعت 01:15 PM

آقای گنجی !
من معتقدم شما باید بی پرده و بدون ملاحظه سخن بگویید. روشنفکر نباید دغدغه پذیرش عوام را داشته باشد. من قبلا سوالی پرسیده بودم و باز می پرسم. امیدوارم در یکی از مقالات جواب بدهید.
اگر بپذیریم که قران کلام الله نیست و برساخته محمد است، چرا بپذیریم که محمد طادق است. چرا نگوییم که محمد دروغگو بوده و یا دچار توهم بوده. به نظرم شما در این مورد هنوز معذوریت دارید و نمی توانید بی پرده بگویید محمد دروغگو بوده یا دچار توهم بوده.
فرشاد از ایران

-- فرشاد ، Nov 15, 2008 در ساعت 01:15 PM

در یکی از مقالات قبل اشاراتی شده بود به مقایساتی که در قرآن بین حیوانات و انسانها شده واینکه اینگونه تعبیرات ضد انسانی هستند .میخواهم عرض کنم که این را نمیتوان دلیل بر ضد انسانی بودن متون قرآن دانست چرا که در عالم واقعیت مینینیم که بعضیها واقعا بدتر از وحوش هم عمل میکنند .مگر کسانیکه دست به قتل و غارت و شکنجه انسانهای بیگناه میزنند بهتر از حیوانات وحشی هستند؟ و مگر انسانهای ضعیف النفسی که اجازه میدهند مورد سوء استفاده و بهره برداری دیگران قرار گیرند بهتر از میش و بره و غیره هستند ؟آنچه میتوان در نقد این متون نوشت اینستکه اگر این متون حرفهای خدای آفریننده جهان است که حود او انسانها و حیوانات را آفریده است ، باید از او پرسید که اولا اگر حیوان بودن بد است چرا آنها را آفریدی در ثانی چیست گناه افرادی که در محیطهایی بزرگ شده اند که جز خشونت و بد رفتاری چیزی ندیده اند و زمینه ی مراجعه به عقل و وجدانشان هم فراهم نبوده و بعضا در جاهایی پرورش پیدا کرده اند که پدر و مادرشان هم آنقدر که به گاو شیردهشان توجه کرده اند به آنها توجه نکرده اند .فرق کسی که در خانواده ای بزرگ شده که همه امکانات تحصیلی و انسان شدن را دارد وآنکسی که از کودکی در محیطهای آلوده رها شده چیست ؟ و نقش خدای آفریننده در این میان چیست ؟ اگر پاسخ قانع کننده ای برای این سوالات نباشد ، میتواند دلیلی باشد بر اینکه این متون حرفهای خود خدای آفریدگار نیست . ولی کسی هم که اینها را گفته بیراهه نرفته است و واقعیت را بیان کرده است . ولی باید نقش آفریدگار و دلایل تبعیضات اشاره شده را جستجو کرد .

-- محمد ، Nov 15, 2008 در ساعت 01:15 PM

در یکی از مقالات قبل اشاراتی شده بود به مقایساتی که در قرآن بین حیوانات و انسانها شده واینکه اینگونه تعبیرات ضد انسانی هستند .میخواهم عرض کنم که این را نمیتوان دلیل بر ضد انسانی بودن متون قرآن دانست چرا که در عالم واقعیت مینینیم که بعضیها واقعا بدتر از وحوش هم عمل میکنند .مگر کسانیکه دست به قتل و غارت و شکنجه انسانهای بیگناه میزنند بهتر از حیوانات وحشی هستند؟ و مگر انسانهای ضعیف النفسی که اجازه میدهند مورد سوء استفاده و بهره برداری دیگران قرار گیرند بهتر از میش و بره و غیره هستند ؟آنچه میتوان در نقد این متون نوشت اینستکه اگر این متون حرفهای خدای آفریننده جهان است که حود او انسانها و حیوانات را آفریده است ، باید از او پرسید که اولا اگر حیوان بودن بد است چرا آنها را آفریدی در ثانی چیست گناه افرادی که در محیطهایی بزرگ شده اند که جز خشونت و بد رفتاری چیزی ندیده اند و زمینه ی مراجعه به عقل و وجدانشان هم فراهم نبوده و بعضا در جاهایی پرورش پیدا کرده اند که پدر و مادرشان هم آنقدر که به گاو شیردهشان توجه کرده اند به آنها توجه نکرده اند .فرق کسی که در خانواده ای بزرگ شده که همه امکانات تحصیلی و انسان شدن را دارد وآنکسی که از کودکی در محیطهای آلوده رها شده چیست ؟ و نقش خدای آفریننده در این میان چیست ؟ اگر پاسخ قانع کننده ای برای این سوالات نباشد ، میتواند دلیلی باشد بر اینکه این متون حرفهای خود خدای آفریدگار نیست . ولی کسی هم که اینها را گفته بیراهه نرفته است و واقعیت را بیان کرده است . ولی باید نقش آفریدگار و دلایل تبعیضات اشاره شده را جستجو کرد .

-- محمد ، Nov 15, 2008 در ساعت 01:15 PM

از آقای احسان که خواسته‌اند اندیشمند شجاع گنجی مطالبش را برای مردم عادی بطور قابل هضم بیان کند می‌پرسم مگر اینهمه کتاب خوب و قابل هضم که در باره اسلام بزبان فارسی یا نوشته به آن ترجمه شده‌اند ـ مثل کتاب بیست و سه سال و یا کتاب «چرا مسلمان نیستم» ابن وراق که توسط آقای انصاری به اسم «اسلام و مسلمانی» ترجمه شده‌ است ـ در ایران اجازه چاپ و نشر دارد؟

-- شاهین ، Nov 15, 2008 در ساعت 01:15 PM

من اهل اینطور نظرات نیستم ولی این یکی دارد حسابی روی اعصاب راه می رود. این جناب آرش (نمی دانم چند نفر هستند! فکر می کنم یک گروه به این نام فعالیت می کند.) از نظر من وابسته به حوزه علمیه یا نهاد مشابهی است. شاید چند درصد تردید داشته باشم ولی حالا یک بار هم بگذارید با گمانه زنی حرفی بزنم.
البته این دلیلی نمی شود که حرف هایشان را نخوانیم ولی دست کم می توانیم علت این همه تقلایشان (و انرژی فراوانشان) را بدانیم.

-- بدون نام سابق ، Nov 15, 2008 در ساعت 01:15 PM

آقای محمد صداقت عزیز اگر آقای گنجی بعداز اینهمه تحقیق و مطالعه به افکار جدیدی رسیده اند جای خوشحالی است . که باید همه اینگونه باشیم . به امید آنروز

-- بدون نام ، Nov 15, 2008 در ساعت 01:15 PM

آقا یا خانم ایمان عزیز،
من به عنوان یک ایرانی از ظلمی که به بابی‌ها و بهائی‌ها در ۱۶۰ سال گذشته و بخصوص در دوره جمهوری اسلامی اعمال شده احساس شرم و انزجار می‌کنم. من بعنوان یک ایرانی عمیقا معتقدم که بهایی‌ها حق تام و تمام شهروندی و از میان آن البته حق آزادی کامل دینی باید داشته باشند. حقی که شامل نشر کتابها و تبلیغ دین و تجمع و برگزاری آئین‌ها و ... است. ولی با اینهمه به هیچوجه قبول ندارم که آنچه گنحی اندیشور مطرح کرده همانست که بهائیان می‌گویند و چیز تازه‌ای نیست. حرفی غریب‌تر از این کمتر قابل تصور است. آنچه گنجی در باره باور‌های دینی و مرزبندی‌آن با علم و فلسفه مطرح کرده است در باره همه ادیان صادق است و تنها راجع به اسلام نمی‌تواند باشد.

-- شاهین ، Nov 15, 2008 در ساعت 01:15 PM

کسیکه با استدلال و منطق حرف میزند نباید از کسی بترسد مثل خود محمد(ص) که با شجاعت بت ها راشکست. امروز هم عده ای مثل بت پرستان جاهلیت متعصبانه با هر کسیکه چون و چرا کند رفتار میکنند چراکه از پاسخ عاجزند.
با سپاس از گنجی

-- علی ، Nov 15, 2008 در ساعت 01:15 PM

گنجی عزیز درود بر شما، این تلاش های ارزنده و شجاعانه بی تردید دشمنان زیادی برای شما به ارمغان می آورد. اما اطمینان دارم که شما با آنهمه تجربه و پشتوانه مبارزه از این میدان فرار نخواهید کرد. زنده و پایدار باشید. یک هموطن ناشناس

-- سینا ، Nov 15, 2008 در ساعت 01:15 PM

در جواب نظر آقای «محمدرضا» از نوشته های او بر می آید که پیرو مذهب تشکیک است، و تردید، و این طرز تفکر همیشه سرگردان خواهد بود.

-- حامد ، Nov 22, 2008 در ساعت 01:15 PM

احمد الکاتب هم در باره امام زمان همین حرفها راگفته است اما چرا این حرفها به جایی نمی رسد؟ در واقع کدامین مشکل قرار است با این حرفها حل شود در حالیکه می دانیم مردمان عادی اکثریت ،اصراری بر این تغییرات فکری ندارند. حتی در کشور های پیشرفته هم باور های خرافی بی اساسی وجود دارد و مردمان با آنها زندگی می کنند مانند نحسی 13- در ساختمانها و آسانسورها عدد 13 استفاده نمی کنند یا مراسم احمقانه هالوین، یا تجارت پر رونق کف بینی رمالی و پیش گویی. اما چرا کسی برای اثبات این همه کاری نمی کند و جنجالی نیست؟ آیا جز اینکه اینها مانع پیشرفت و رشد اقتصادی و اجتماعی نبوده و سیاست مدارن خرد مندانه مردمان عادی را با این چیز ها رها کرده اند تا از ظن خود دلشاد باشند. اگر ما هم کشوری پیشرفته مرفه واوضاع اقتصادی خوبی داشتیم گرچه طالبان بر سرمان حکومت می کردند و خرافه از در و دیوتر بر سمان فرو می ریخت باز چندان دغدغه ای نداشتیمو خلاصه اینکه سر این همه نزاع چیز دیگریست

-- بدون نام ، Nov 22, 2008 در ساعت 01:15 PM

گنجی عزیز، برای بسیاری از ما، از جمله حقیر، شما هم چهره فعال سیاسی هستید و هم روشنفکر و پژوهشگر. شما را به خاطر دلیریتان در هر دو حوزۀ عمل و نظر ستایش کرده و برایتان سربلندی آرزو می‌کنم. از جهد شما در انتقال مباحث پیچیدۀ نظری به عموم بسیار سپاسگزارم. معمولا این اندیشه‌های آبادگر در حلقۀ خاصان می‌مانند و می‌پوسند. می‌دانم که بسیارند کسانی که شما را هم به آرامی مرگ‌آسای عافیت طلبی بخوانند و بهای تغییر را بر خود نیز هموار نکنند. پاینده باشید

-- منصور ، Nov 23, 2008 در ساعت 01:15 PM

به نظر اینجانب بزرگانی متشکل از آقایان سروش، گنجی، دکتر مشیری و... کسانی که در این زمینه فعالیت میکنند یک بار برای همیشه این مسئله را حل کنند.

-- افشین ، Nov 26, 2008 در ساعت 01:15 PM

شماها اگه یه ذره انصاف داشتین و یه ذره ریاضی بلد بودین میدونستین که قرآن کلام الله است . ولی چون قلب شما را حجابهای مختلف گرفته هیچ وقت درک نمی کنید... ولی همه جواب سوالاتتان را شب اول قبر میگیرید...
اللهم عجل لولیک الفرج...

-- بدون نام ، Nov 26, 2008 در ساعت 01:15 PM

درود بر گنجی، فقط به پر وپای این خاتمی نچسب گنجی جان، بگذار هلک هلک کنان این کشتی (مملکت) که که در حال غرق شدن است تکانی بخورد.
ابتدا باید میهنی باقی بماند که بعد در آن روشنفکر بود.

-- ایرانی اصیل ، Dec 5, 2008 در ساعت 01:15 PM

اقاي گنجي من شما را به خاطر طرز فكر و شجاعتتان ميپرستم

-- محمد ، Dec 5, 2008 در ساعت 01:15 PM

جناب آقای ایرانی اصیل
به آقای گنجی توصیه کردید که{ بگذار هلک هلک کنان این کشتی (مملکت) که که در حال غرق شدن است تکانی بخورد.
ابتدا باید میهنی باقی بماند که بعد در آن روشنفکر بود} عزیزم مگر ماندن این میهن یا نماندنش دست جنابعالی یا آقای گنجی یا خاتمی است؟ تازه اگر هزار سال دیگر هم این به قول شما میهن بماند بماند که چه بشود؟ بماند که بعضی شهروند درجه دار (درجه دو وسه و...ده و...)شوند وشما احساس کنی در کشورت زندگی میکنی وگروهی احساس کنند سرزمینشان اشغال شده ما و شما فارسها یا شیعیان است و در قرن 21از اولین حقوق انسانی محروم بمانند؟ این میهن بماند که چه؟ عزیزم ول کنید این خاک پرستی کورکورانه را .اگر وطنی عزیز است باید به خاطر مردمانش عزیز باشد خاک ایران با70درصد شوره زار چه ارزشی دارد بدون این مردم. علاوه بر این مگردر آن قسمتهایی که از این به قول شما وطن جدا شده است انسانیتشان کمتر شده است؟ تازه بسیاری از بدبختیهای آن ها از وجود کشوری به نام ایران است. ویران گری تعصب شما برای یک میهن از ویرانگری تعصب بعضی دیگر برای یک دین ومذهب یا حتی حاکمی خاص کمتر نیست
پس:
چو ایران نباشد خیالیش نیست
بروجای دیگر زمین قحط نیست

-- سروش از کرمان ، Feb 19, 2009 در ساعت 01:15 PM

چرا هر بار کسی از دین سخن میگوید عده ای اصزار به پیچیده و خاص بودن آن دارند و در هر بخشی از مطالب پیامبران که گیر میکنند تخصصی بودن درک مطالب را پیش میکشند . مگر نه آن است که تمامی مطالب کتابهای آسمانی در زمان خودشان برای عامه کوچه و بازار گفته شده و مردم نسبتا بدوی آن دوره آنها را فهمیده و حتی به آنها ایمان آورده اند. چرا برای آنها درک مطالب سخت و تخصصی نبود ولی ما امروز برای درکش نیاز به کشیش و آخوند و مفسر و فلان داریم.

-- فرهاد ، May 15, 2009 در ساعت 01:15 PM

سلام بابت زحماتی که کشیده ای ممنونم انشاالله عاقبتت ختم به خیر شود تویه اینترنت بایه وبلاگ روبرو شدم که درآن یه کتاب برای دانلود {کتاب اثبات زنده بودن امام زمان )عج)}گذاشته بود ازآنجائی که برادران اهل سنت می گویند امام زمان بدنیا نیامده وبهائیان می گویند امام زمان کشته شده خواهش دارم حتما یه سری به اون وبلاگ بزن واون کتاب رادانلود کن ودر سایتت استفاده کن
آدرس وبلاگ:SOSHIANS.ROZBLOG.COM

-- سلام خسته نباشید ، Aug 22, 2010 در ساعت 01:15 PM