رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۶ دی ۱۳۸۸
گفت‌وگو با دکتر سهراب رزاقی، پژوهش‌گر و فعال جامعه‌ی مدنی

چرا حقوق بشر در ایران، مساله‌ای سیاسی است؟

حسین علوی
alavi@radiozamaneh.com

یک پرسش مهم در ارتباط با حقوق بشر در ایران، شاید این باشد که چرا اساسا مقوله‏ی حقوق بشر و فعالیت در این جهت، به سرعت به یک مساله‏ی سیاسی تبدیل می‏شود و افراد یا نهادهایی که در این زمینه‏ فعالیت می‏کنند، می‏توانند در خطر پی‏گرد قرار بگیرند؟

دکتر سهراب رزاقی، پژوهش‌گر و فعال جامعه‌ی مدنی در گفت‌وگویی با زمانه در این باره می‌گوید.

Download it Here!

از چند منظر می‏‌توان به بحث سیاسی شدن موضوع حقوق بشر در ایران پرداخت؛ یکی از مهم‏ترین موضوعات، چالش تئوریکی است که برخی از قرائت‏های رسمی‏ اسلام با حقوق بشر ارائه می‏دهند و از آن به عنوان ایدئولوژی بدخیم و امری مذموم می‌نگرند و آن را در برابر حاکمیت خدا قرار می‏دهند. برخی از قرائت‌های سنتی از اسلام، با حقوق بشر سازگار نیست.

از سوی دیگر حقوق بشرستیزی در ایران از گفتمان تجددستیزی و غرب‏‌ستیزی نیز نشأت می‏گیرد که در پنجاه سال گذشته در تاریخ ایران زمین، گفتمان مسلطی بوده است.

عامل دیگری که موجب سیاسی شدن موضوع حقوق بشر درایران می شود، حاملان این گفتار هستند که همواره نیروها و گروه‌های سیاسی بوده‌اند، اما متاسفانه هنوز گفتمان حقوق بشر در ایران یک گفتمان حاشیه‏ای است و نه گفتمان مسلط. گرچه در سال‏های اخیر نسبت به گفتمان حقوق بشر توجه ویژه‏ای شده است، اما باز هم می‏توان گفت که گفتمانی حاشیه‏ای است.


دکتر سهراب رزاقی، پژوهش‌گر و فعال جامعه‌ی مدنی

اما عامل مهم‌تر، چون حقوق بشر، فرهنگ و زبان مشترک بشریت است ومی‌تواند مبنای ائتلاف گروه‌های اجتماعی – سیاسی در هر جامعه‌ای قرار گیرند لذا حکومت‌های اقتدارگرا تلاش می‌کنند با سیاسی کردن آن، از ایجاد ائتلاف‌ها حول محور حقوق بشر در جامعه جلوگیری کنند.

آیا می‏توان پرداختن به حقوق بشر را از این زاویه که شهروندان را صاحب قدرت می‏کند و آن‏ها را برای پی‏گیری حقوق شهروندی خود تجهیز می‏کند، به عنوان یکی از دلایلی شمرد که حساسیت سیاسی نسبت به حقوق بشر ایجاد می‏کند؟

می‏تواند همین‏طور باشد. قدرت‏یابی شهروندان مهم‏ترین پروژه‏ای است که ما ایرانی‏ها باید دنبال کنیم. چرا که یکی از دلایلی که حاکمیت در ایران همواره به سمت استبداد و دیکتاتوری سیر کرده، فقدان قدرت‏یابی شهروندان بوده است.

حقوق بشر یکی از ابزارها یا راه‏کارهایی است که می‏تواند به توان‏مندی شهروندان کمک کند. چون شهروند آگاه به حقوق و مسئولیت‏های خود، با شهروندی که فاقد آگاهی لازم نسبت به حقوق خود است تفاوت دارد.

من فکر می‌کنم اکنون مهم‏ترین پروژه‌ی ما ایرانیان، پروژه قدرت‏یابی شهروندان است. یعنی کلیه‌ی کسانی که بحث دمکراسی، صلح، جامعه‏ی مدنی و… را برای آینده‏ی ایران مهم می‏بینند، باید برای قدرت‏یابی شهروندان اهمیت قائل شوند. اما در کنار قدرت‏یابی شهروندان، باید به قدرت‏یابی انجمن‏ها و نهادهای دمکراتیک هم بپردازیم.

چون قدرت‏یابی شهروندان، بدون قدرت‏یابی انجمن‏ها، راه به‏ جایی نمی‏برد. بنابراین آزادی تشکیل و فعالیت انجمن‏ها و نهادهای دمکراتیک، یکی دیگر از مهم‏ترین موضوعات جامعه‏ی ایران است. این دو در کنار هم می‏توانند معنا پیدا کنند و از این طریق می‏توانیم جامعه‏ای پویا، شاداب، دمکراتیک و توسعه‏گرا داشته باشیم.

به عبارت دیگر می‏توان گفت که تحت پی‏گرد بودن فعالان و نهادهای مدافع حقوق بشر در ایران باعث می‏شود که خود این نهادها نیاز به نوعی پشتیبانی داشته باشند.

یعنی این نهادها می‏خواهند شهروندان را قدرت‏مند کنند، اما خود مورد تهاجم و پی‏گرد قرار می‏گیرند. آیا می‏توانیم از شیوه یا راه‏های پشتیبانی از نهادهای مدافع حقوق بشر یا توان‏مند کردن آن‏ها نیز صحبت کنیم؟

می‏توانیم از ظرفیت‏سازی برای ظرفیت‏سازی سخن بگوییم؛ چون سازمان‏ها و فعالین جامعه‏ی مدنی سعی می‏کنند ظرفیت و توانایی جامعه را بالا ببرند و جامعه به بلوغی برای رسیدن به حقوق شهروندی‏‏اش، دست پیدا کند.

در کنار این تلاش، باید خود فعالان سازمان‏های جامعه‏ی مدنی نیز هم از لحاظ دانش تئوریک و هم از لحاظ مهارت‏هایی برای عمل، ظرفیت‏سازی شوند.

یعنی هم مهارت، هم کاربردی بودن و هم دانش تئوریک را لازم داریم و اگر ظرفیت‏سازی در این سطوح انجام شود، می‏توان به آینده‏ی جامعه‏ی ایرانی، به عنوان جامعه‏ای که به قدرت‏یابی شهروندان منجر شود، امیدوار بود.


«یکی از نقاط آسیب‏پذیر فعالیت سازمان‏ها و فعالان حقوق بشری ایران این است که خود را از شبکه‏ی فعالان حقوق بشر در سطح جهان، منزوی کرده‏اند»

سال‏ها است فعالیت برای حقوق بشر در ایران جاری است و نهاد‏هایی نیز در این زمینه به‏وجود آمده است.

اگر بخواهیم ارزیابی‏ای نسبی داشته ‏باشیم، نهادها و مدافعان حقوق بشر در ایران، تا چه حد از جنبه‏ی تئوریک و کسب مهارت‏های عملی از آموزش لازم برخوردار شده‏اند؟ سطح آموزش در این زمینه، در جامعه‏ی ما در چه حدی است؟

در سال‏های اخیر در ایران سه دسته فعالیت‏های حقوق بشری صورت گرفته است؛ برخی از فعالیت‏ها فردی است و افراد با هویت فردی‏شان در ارتقای معیارهای حقوق بشری و گسترش حقوق بشر تلاش می‏کنند.

برخی از این فعالیت‏ها به صورت کمپین است که سعی می‏کنند در قالب گروه‏های غیررسمی، مسایل حقوق بشر را چه در عرصه‏ی زنان و چه در دیگر عرصه‏های اجتماعی پی‏گیری کنند.

گروه سومی نیز هستند که تحت عنوان سازمان، فعالیت‏ حقوق بشری انجام می‏دهند. سازمان‏هایی که در عرصه‏ی حقوق بشر فعالیت می‏کنند نیز دو دسته هستند. یک سری سازمان‏های حکومتی هستند و حکومت آن‏ها را در جهت اهداف مشخصی ایجاد کرده است. دسته‏ی دوم سازمان‏های مستقلی هستند که در جهت گسترش حقوق بشر در جامعه، فعالیت می‏کنند.

هر کدام از این گروه‏ها، مسایل و مشکلات خاص خود را دارند و در عین حال، هم فرصت‏هایی برایشان وجود دارد و هم با تنگنا‏هایی روبرو هستند.

ولی در هر صورت می‏توان گفت که دوره‏ی گذشته، یعنی دوران آزادسازی سیاسی از سال ٧٦ تا ٨٤، نسبتا دوره‏ی شادابی و پویایی فعالیت‏های حقوق بشری در ایران بود. در این دوران چند طرح حقوق بشری در ایران اجرا شد که بخشی از آن با حمایت سازمان‏های بین‏المللی صورت گرفت و تعداد قابل ملاحظه‏ای سازمان‏های حقوق بشر پدید آمدند.

اما از سال ٨٤ به این سو، دوران پاییز سازمان‏های حقوق بشری بود. می‏توانیم بگوییم که این دوران، عصر یخبندان جامعه‏ی ایرانی در همه اشکال آن و از جمله حقوق بشر بوده است.

جنبش‏های اجتماعی در ایران؛ جنبش زنان، جنبش دانشجویی، جنبش کارگری و… به نوعی درگیر مساله‏ی حقوق بشر نیز هستند. حتی برخی از این جنبش‏ها، یک بخش حقوق بشر دارند. پرداخت مستقل به حقوق بشر توسط جنبش‏های اجتماعی مختلف، تا چه حد می‏تواند مؤثر باشد؟

دو رویکرد نسبت به حقوق بشر وجود دارد؛ برخی معتقدند که اساساً همه‏ی موضوعات حقوق بشری است. از این منظر، نمی‏‏توان بخش ویژه‏ای به نام حقوق بشر ایجاد کرد. چون خود این کار موجب منزوی شدن گفتار حقوق بشر می‏شود و رویکرد حقوق بشری باید در همه‏ی برنامه‏ها و اقداماتی که داریم سامان می‏دهیم، جاری باشد.

اما رویکرد دیگر این است که به حقوق بشر به صورت بخشی می‌نگرند در کنارسایر عرصه‌ها و یک بحشی را نیز به موضوع حقوق بشر اختصاص داده‌اند؛ برخی از احزاب سیاسی و سازمان‌ها در ایران، احزابی مانند جبهه‏ی مشارکت، سازمان ادوار تحکیم و برخی گروه‏های دیگر، واحدی به نام حقوق بشر ایجاد کرده‏اند.

من فکر می‏کنم، اگر بخواهیم به حقوق بشر به عنوان یک گفتمان مسلط نگاه کنیم، رویکرد اول، گفتمان دقیق‏تری است. چون رویکردی که بخشی را به حقوق بشر اختصاص می‏دهد، مشابه همان تلقی‏ای است که جمهوری اسلامی ایران نسبت به موضوع زنان دارد و در همه‏ی وزارت‏خانه‏ها بخشی مربوط به زنان وجود دارد.

در حالی که موضوع زنان فقط به یک بخش مربوط نمی‏شود، بلکه به کل جامعه برمی‏گردد. کل برنامه‏ها و سیاست‏ها باید طوری تنظیم شود که این نیمه‏ی جامعه را نیز دربر بگیرد.

یکی از حساسیت‏های حکومت ایران نسبت به فعالیت‏های حقوق بشر، ارتباط و همکاری نهادهای حقوق بشر و یا فعالان منفرد حقوق بشر با نهادهای بین‏المللی مدافع حقوق بشر است. حتی شاید این حساسیت برای بخشی از خود فعالان حقوق بشر هم مطرح باشد و یا در گذشته مطرح بوده باشد.

آیا می‏توان گفت که هم‏اکنون این ذهنیت در میان فعالان حقوق بشر تغییر کرده است؟ و اساساً همکاری مدافعان حقوق بشر در داخل و خارج از ایران، امروز در چه سطحی پذیرفته شده است؟

در داخل ایران، هم‏چنان مرزبندی میان داخل و خارج وجود دارد. به این دلیل که دولت همواره سعی می‏کند با انگ وابستگی و اسب تراوا دیدن به فعالین حقوق بشر نگاه کند و آن‏ها نیز تلاش می‏کنند در همین موضع بیفتند و بگویند که ارتباط و وابستگی‏ای با خارج ندارند.

اما به نظر من، یکی از نقاط آسیب‏پذیر فعالیت سازمان‏ها و فعالان حقوق بشری ایران این است که خود را از شبکه‏ی فعالان حقوق بشر در سطح جهان، منزوی کرده‏اند. در حالی که ایجاد شبکه‏ی همکاری در مبادله‏ی اطلاعات و تجربه می‏تواند به ارتقای سطح حقوق بشر در جامعه‏ی ایران کمک کند.

برخی از تحلیل‏گران معتقدند که فشارهای بین‏المللی بر حکومت ایران، در ارتباط با حقوق بشر، فقط به صدور بیانیه محدود می‏شود و ضمانت اجرایی ندارد و در نتیجه تاثیر چندانی نیز نمی‏تواند داشته باشد. به نظر شما، برخورد بین‏المللی با مساله‏ی حقوق بشر در ایران، تا کنون تا چه حد موثر بوده است؟

جلب توجه افکار عمومی جهانی نسبت به مساله‏ی حقوق بشر در ایران، تاثیرگذار است. هیچ‏کس نمی‏تواند تاثیرگذاری این نوع بیانیه‏ها یا موضعگیری‌ها و اساسا طرح موضوع حقوق بشر ایران و نقض آن را نادیده بگیرد.

اما نمی‏توان کل فعالیت‏های حقوق بشری در سطح جامعه‏ی بین‏المللی را در صدور بیانیه خلاصه کرد. هرچند نباید نگاه‏مان صرفا به بیرون باشد. یعنی در عین حال که انتظار داریم در بیرون اقداماتی صورت بگیرد، فعالان حقوق بشر در داخل نیز باید اقداماتی انجام بدهند.

فعالان باید از وضعیتی که در حال حاضر با آن مواجه‏اند و نوعی فرقه‏گرایی، سکتاریسم در میان‏شان حاکم است و فاقد شبکه‏ی همکاری در داخل هستند، فاصله بگیرند.

فعالان حقوق بشر در ایران باید سعی کنند مبنا را بر ایجاد یک شبکه‏ی همکاری بگذارند و حقوق بشر را در موضوعات خاصی خلاصه نکنند وبه بسط آن بپردازند .

حقوق بشر را به صورت یک مجموعه ببینند و به همه‏ی قسمت‏های آن توجه داشته باشند. هم‏چنین تلاش کنند که حقوق بشر را از یک گفتمان حاشیه‏ای به گفتمان مسلط و عمومی جامعه تبدیل کنند.

به این هم نیاز داریم که در میان فعالان حقوق بشر، سازمان‏های حقوق بشری و مردم ارتباط وجود داشته باشد. نه این که این حلقه‏ی ارتباطی میان آنان وجود نداشته باشد.

Share/Save/Bookmark