رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۲ آذر ۱۳۸۷

قصه‌ی پرغصه‌ی قتل‌های زنجیره‌ای

گردهمایی شنبه شب نهم آذر‌ماه، برابر با ۲۹ نوامبر در پاریس به مناسب دهمین سالگرد قتل‌های زنجیره‌ای در جمهوری اسلامی و یادبود قربانیان دگراندیش این پرونده یک شب به یاد ماندنی بود.

هم به دلیل حضور فرزندان و خانواده این قربانیان در پاریس و هم نکات تازه‌ای که شیرین عبادی و عبدالکریم ‌لاهیجی در مورد این پرونده بیان کردند و هم به دلیل حضور پرشمار ایرانیان پاریس و دیگر شهرهای اروپا که بسیار‌ی در راهروها به طور ایستاده شاهد این رویداد بودند.

شیرین عبادی، برنده‌ی جایزه‌ی صلح نوبل و وکیل خانواده فروهرها در این مراسم سخنرانی کردند که در زیر می‌خوانید.

Download it Here!

با سلام و درود خدمت دوستان، سروران و هموطنان گرامی، افتخار می‌کنم که فرصتی دست داد با شما صحبتی داشته باشم.

همان‌گونه که از پرستو فروهر شنیدید حتا اجازه‌ی برگزاری یک یاد‌بود خانوادگی در منزلشان داده نشد. زیرا که از هشت صبح، کوچه را بسته بودند و بدین گونه شد که با همت جامعه‌ی دفاع حقوق بشر در ایران که حدود ۲۹ سال است در تبعید در پاریس اداره می‌شود، این جلسه برگزار شود.

من سپاس خودم را تقدیم می‌کنم به استاد ارجمند آقای دکتر‌ لاهیجی که بیش از ۴۰ سال است با چه ملالتی که همگی شاهد هستیم، سعی می‌کند چراغ حقوق بشر را در ایران روشن نگه ‌دارد.

سپاسگزارم از همه‌ی دوستان، همکاران و اعضای جامعه‌ی دفاع از حقوق بشر در ایران که ترتیب پرپایی این جلسه را دادند که به ما و خانواده‌ی قربانیان قتل‌های زنجیره‌ای این فرصت فراهم شد تا بتوانیم امروز در خدمت شما دردهای مشترک را بازگویی کنیم.

و اما قصه‌ی پر غصه‌ی قتل‌های زنجیره‌ای

روزی که اعلام شد این قتل‌ها توسط کارمندان خودسر وزارت اطلاعات انجام شده و پرونده‌ای برای این‌ها ساخته شد، امیدی هرچند کم‌رنگ در دل‌ها ایجاد شد که اکنون این پرونده یک پرونده‌ی ملی اعلام شده، چون این پرونده از سوی دولتمردان پرونده‌ی ملی اعلام شد، قصد پیگیری دارند.

من مدت‌ها گاهی تنهایی و گاه همراه با پرستو، گاه به همراه سایر همکارانم یعنی آقای ناصر زرافشان که وکیل خانواده‌ی شادروان پوینده بود و آقای محمد ‌بشیری که وکیل خانواده‌ی شادروان مختاری بود به همراه همکاران به مراجع مختلف مراجعه می‌کردیم.

درخواست خواندن پرونده را می‌کردیم. جریانات چیست؟ ما را هم در جریان قرار دهید، چه شده است؟ چه کسانی دستگیر شده‌اند؟ طبیعتاً جواب سکوت بود و درها بسته.

حتی این مسأله آنچنان بر روح ظریف و هنرمند پرستو صدمه زده بود که برای پالایش این درد در کتاب «کفش‌هایتان را در بیاورید» با طنزی تلخ این داستان را می‌گویند که چطور به هر اتاقی می‌رویم.


طبق رسمی که بعد از انقلاب باب شد، که به اتاق بزرگان می‌روید قبلاً باید کفش‌تان را دربیاورید، کفش‌هایمان را درمی‌آوردیم، مودب در سالن می‌نشستیم و بازهم بدون جواب باز می‌گشتیم.

به هر حال، تمام مراجعات شد، حسب وظیفه. من هم این‌قدر ساده‌دل نبودم که بعد از سال‌ها کار کردن به عنوان قاضی در رژیم قبل و وکیل در این دوران، این مسأله را درنیابم که امکان اجرای عدالت بسیار ضعیف است.

اما وظیفه‌ی ما هم بود تا جایی که می‌شود دنبالش رفتیم. تا این‌که اعلام کردند تحقیقات تمام شده. البته قبل از این‌که تحقیقات تمام بشود، سعید‌ اسلامی خودکشی کرد.

گفتند داروی نظافت (‌واجبی) در زندان خورد و به این دلیل فوت کرده و پزشک قانونی گفته بود در این دارو سم هست و آن سم باعث می‌شود آن کسی که استفاده می‌کند، بمیرد.

بلافاصله همان روز که روزنامه‌ها اعلام کردند به کارآموزانم گفتند بروید از ۱۰ داروخانه مختلف شهر، هر تعداد داروی واجبی هست بخرید. داروی نظافت اسمش را چیزی که وزارت اطلاعات تأیید کرد، عیناً می‌گفت، من بازگو می‌کنم.

به هرحال همه این‌ها را خریدند و ما دیدیم روی همه بروشورها نوشته شده که فاقد سم است. بنابراین چطور دارویی محتوای سم برای نظافت، در زندان تهیه می‌شود، یک مسأله‌ی دیگر است.

همه این داروها بسیار بد‌بو و بد طعم بود. یعنی طوری نبود که یک‌ نفر بتواند در چند دقیقه غفلت نگهبان، همه‌ی آن را قورت بدهد.

در مصاحبه‌ای که در چندین نشریه داشتم‌، آن زمان کمی آزادتر بودند، چاپ شد، گفتم امکان ندارد سعید‌ اسلامی با این داروها بتواند خودش را کشته باشد.

اگر هم خودش را کشته به طریق دیگری بوده است. نمی‌خواهم پیش‌داوری بکنم که حتماً خودش را نکشته و حتماً کشته شده است، اما به هرحال به این طریق نمی‌توانسته باشد.

چرا سعید ‌اسلامی خودکشی کرد و حقیقت مرگ او چه بود؟ کسی نمی‌داند. یا حداقل «آن را که خبر شد، خبری باز نیامد». بعد گفتند می‌توانید پرونده را بخوانید و تحقیقات تمام شده است. فقط یک هفته فرصت دادند تمام پرونده را بخوانیم.


چندین کارتن بزرگ پرونده بود و چندین وکیل، متهمان هم وکیل داشتند. چگونه می‌شود این همه پرونده را ظرف یک هفته، آن هم در ساعت اداری که از هشت و نیم شروع و یک و نیم تمام می‌شد، خواند؟ این خودش مسأله‌ای بود.

به هر حال، به هر مصیبتی بود، تکه ‌‌تکه بین خودمان قسمت می‌کردیم، اول تو بخوان بعد بده من بخوانم، تو بده به اون، همین‌طور تا این‌که توانستیم همه پرونده را بخوانیم.

یک سوم این پرونده را به ما داده بودند که بخوانیم. از روی برگ ‌شماری‌هایی که در پرونده‌ی کیفری می‌شود و در آن پرونده هم بود، کاملاً مشخص بود پرونده ناقص است.

مثلاً از صفحه ۱۳۰ به صفحه‌ ۱۷۰ رفته بود، از صفحه ۱۷۸ به صفحه ۱۹۰ پریده بود. گفتیم بقیه پرونده چه شده است؟ چرا این پرونده این‌طوری است؟ گفتند چون در مراجع مختلف رفته، گم شده است.

گفتیم چطور گم شده بود. گفتند گم شده است، وقتی که دیگر نیست، نیست، همین است که هست. خیلی طبیعی است که پرونده‌ی به این مهمی که فقط در اتاق و کشوی میز، نزد دادستان ویژه نظامی بود، گم نمی‌شود.

بنابراین فهمیدیم به ما اجازه داده شده که این مقدار از این پرونده را بخوانیم و بیشتر از این نخوانیم. البته اجازه بدهید به عنوان جمله‌ی معترضه بگویم که این رسم نا‌میمون، متأسفانه در بسیاری از پرونده‌ها هست، اجازه نمی‌دهند پرونده‌هایی را که امنیتی می‌شود، بخوانیم.

می‌گویند همین است، این یک تکه را می‌توانید بخوانید، دفاعت را روی همین یک تکه بگذار، بقیه‌اش هم امنیتی است و تو نباید بخوانی. حالا چطور از پرونده‌ای که نخوانده‌ام و مسأله‌ای که نمی‌دانم چیست، باید دفاع بکنم، امر دیگری است.

حتی جالب است وقتی خود من را محاکمه می‌کردند، ‌چون من در خلال مرگ جانگداز دوستان عزیز، تا زمانی که محاکمه شروع بشود، سر پرونده‌ای که بعد از ۱۸ تیر درست شده بود و ما علیه پلیس شکایت کرده بودیم چون شاهدی داشتم که ادعا می‌کرد می‌داند چه کسی مسبب ۱۸ تیر بود، به زندان رفتم.


شاهد را زندان بردند و خودم هم سر از زندان در‌آوردم. محاکمه خود من بود و من به نشر اکاذیب و تبلیغ علیه نظام متهم بودم. گفتم آقا پرونده را بدهید بخوانم، خیلی جالب است، پرونده‌ای که قاضی داشت چهار کارتن بود.

دققیقاً ۷۰ صفحه از آن را جدا کردند و دادند و ما خواندیم، گفتند مدافعاتتان را روی این اوراقی که دادیم، تنظیم کنید. نگاه کردم دیدم، تمام این ۷۰ صفحه، بازجویی‌های خود من است.

گفتم این را خودم می‌دانم، این را از من بازجویی کرده‌اید و من نوشته‌ام. می‌خواهم ببینم بقیه چی گفته‌اند که شما من را زندان انداختید و دارید محاکمه می‌کنید.

گفتند امنیتی است و نمی‌شود. روزی که من را محاکمه می‌کردند، فقط اوراق بازجویی خودم و کیفر‌خواست دادستان را خواندم.

به هر حال، این یک شیوه‌ی غیر قانونی است که متأسفانه در محاکمات هم هست، می‌گویند بعضی چیزها امنیتی است و نمی‌شود بخوانید.

گفتند امنیتی است، حتی آن موقع که وضع کمی سنگین‌تر بود، جرأت نکردند که بگویند امنیتی است. گفتند نیست و نمی‌شود.

دارم روی آن مقداری که ظاهراً دادگاه تشخیص داده بود کمتر امنیتی است و بنابراین غریبه‌ها مثل بنده و پرستو می‌توانستند بخوانند، حرف می‌زنم.

من وکیل دادگستری هستم، حرف‌های من باید مدلل و مستند باشد، حرف‌های بنده به محتویات پرونده مستند است. محتویات پرونده را با پرستو خواندیم، زرافشان و دکتر بشیری، طاهری و وکلای متهمین هم بودند.

باید بگویم طبق این پرونده و بازجویی‌هایی که متهمان شده ‌بودند، قتل کاملاً سیستماتیک بود و اصلاً این‌که ادعا شده خودسر بوده، درست نیست.

کسانی که قصد کرده بودند، آدم‌های دیوانه نبودند که صبح از خواب بیدار بشوند و بگویند حالا برویم کی را بکشیم. اصلاً این‌طور نبود. با یک عده دیوانه طرف نبودیم که صبح از خواب بیدار شوند و آدم بکشند.

افرادی بودند که جزو تیم «عملیات ‌ویژه» بودند. اسم تیم عملیات ویژه است و برای این عملیات آموزش دیده بودند. پرونده برای رسیدگی به چهار قتل پروانه و داریوش فروهر و مختاری و پوینده بود.

در بازجویی‌ها متهمان اظهار تعجب می‌کردند که چرا ما را محاکمه می‌کنید، مگر ما چه کار بدی کردیم؟ خودتان گفتید، وزارت اطلاعات گفته بود برو بکش، ما هم کشتیم.

ما که کار بدی نکردیم و از همه دردناک‌تر این‌که چندین نفر از متهمین می‌گفتند شما به ما می‌گویید چهار قتل کرده‌ایم، ما چهار قتل نکرده‌ایم، طبق دستور خودتان ۴۰۰ عملیات انجام دادیم‌. چرا می‌گویید چهار، ۴۰۰ تا بود.

دیوانه نبودیم که صبح از خواب بیدار شویم و آدم بکشیم، طبق برنامه‌ای که به ما می‌دادید، عملیات را انجام می‌دادیم. آن‌ها اسم قتل را هم نمی‌آوردند، می‌گفتند عملیات.


کسی که شادروانان داریوش و پروانه فروهر را به قتل رسانده بود، در بازجویی چیزی را عنوان می‌کرد که واقعاً نکته‌ی دردناکی بود. شما به من می‌گویید قتل کرده‌ام، بروید فیش حقوق من را نگاه کنید، عملیاتی که در منزل فروهرها انجام دادیم، ساعت یازده و نیم شب بود.

آن شب به من اضافه کار دادید، حالا چطور من را محاکمه می‌کنید؟ یعنی این بازجویی‌ها و این اوراق که تازه اوراق ملایمش بود و اجازه داده بودند بخوانیم، نشان از این دارد که این قتل‌ها سیستماتیک بود.

اصلاً گروه خودسر چیست؟ مامورین تیم عملیات داشتند بر سرشان می‌زدند و نمی‌فهمیدند چرا دارند محاکمه می‌شوند. برای این مسأله استخدام شده بودند، استخدام رسمی بودند.

گذشت و طبق وظیفه‌ای که داشتیم نقش تحقیقات را مطرح کردیم و گفتیم با چند مامور دون‌پایه‌ی وزارت اطلاعات طرف نیستیم. می‌خواهیم علاوه بر عاملین، آمرین قتل‌ها هم مشخص بشوند.

برای این‌که مشخص بشود، باید این سوالات را از این افراد بکنیم و این پرونده در این جاها نقص دارد و از همه مهم‌تر، دادرسی باید علنی باشد. پرونده‌ای که ملی اعلام شده، بایستی در معرض قضاوت ملت ایران هم قرار بگیرد.

به هیچ یک از اعتراضات ما در باب تکمیل تحقیقات توجه نشد، به درخواست ما مبنی بر رسیدگی علنی هم توجه نشد. قرار رسیدگی به صورت غیر‌علنی و در اتاق در بسته صادر شد و به همین دلیل با موافقت خانواده قربانیان، وکلا استعفا دادند.

زیرا که خانواده قربانیان بر این اعتقاد بود که این نمایش است و بهتر است ما هم در این نمایش شرکت نکنیم. ما هم حسب توافق و توصیه آن‌ها شرکت نکردیم.

اما این پرونده در غیاب خانواده‌ها و وکلای آن‌ها ادامه پیدا کرد. برای متهم ردیف اول و دوم، حبس ابد صادر شد و برای متهمان ردیف‌های بعدی، حبس‌هایی صادر شد که تا کنون مدتش سر آمده است و طبق روال بایستی فقط متهم ردیف اول و دوم در زندان باشند چون حبس ابدند.


پرستو و آرش فروهر

اما نمی‌دانم که در زندان‌اند یا در مرخصی و در کجا به سر می‌برند، به هر حال ظاهراً حبس ابد گرفتند. باید ببینیم چگونه شد این اتفاقات افتاد. یعنی چگونه شد که عده‌ای مامور شدند تعدادی از هموطنان را به جرم دگر‌ اندیشی از بین ببرند.

یک جنبه‌ی سیاسی دارد که آقای دکتر لاهیجی اشاره کردند. اجازه بدهید من از دیدگاه حقوقی به آن برسم. در قانون مجازات، قانون مجازاتی که بعد از انقلاب به تصویب رسید، قید شد اگر کسی دیگری را به ادعای مهدورالدم بودن بکشد و بتواند این امر را در دادگاه ثابت کند، هم مجازات و هم دیه از او ساقط می‌شود.

یعنی چی؟ یعنی اگر کسی از این در بیاید تو و بگوید فرضاً حرف‌هایی که عبادی زده‌، بر خلاف اسلام است و یا با این حرف‌ها برخلاف منافع ایران است و مهدورالدم است و من را بکشد، زمانی که من مرده‌ام و نیستم از خودم دفاع کنم، دادگاهی تشکیل بشود و او بگوید این حرف‌ها خلاف اسلام و خلاف منافع نظام بوده و دادگاه قانع بشود.

به او می‌گویند برو و دستت درد نکند و اگر نتواند تمام ادله را بیاورد و دادگاه قانع نشود که این فرد مهدورالدم نبوده، آن وقت می‌دانید چه اتفاقی می‌افتد؟ فقط باید دیه بدهند، یک مقداری پول بدهند.

بنابراین اساساً خود قانون ما صرف‌نظر از دیدگاه‌های سیاسی، به کیفیت نیست که خشونت را تصدیق می‌کند. ظرف چند سال اخیر، از زنان خیابانی سوءاستفاده می‌کنند و بعد این‌ها را می‌کشند.

قاتل در دادگاه چی عنوان می‌کند‌؟ می‌گوید این‌ها آدم‌های بدکاره بودند، مهدوالدم بودند، من این‌‌ها را کشتم. می‌دانید برای چه؟ برای این‌که دادگاه حرفش را قبول می‌کند و می‌گوید آزاد هستید و بفرما، یا قبول نمی‌کند و می‌گوید پول خون و دیه‌اش را بده.

این قانون، قانون درستی نیست. سال‌ها و سال‌هاست که مدافعان حقوق بشر در ایران می‌گویند، مهم‌ترین گام برای اصلاح وضعیت اجتماعی، حقوقی و اقتصادی در ایران، اصلاح قوانین است.

تا قوانین ما درست نشود، هیچ اتفاقی در ایران نمی‌افتد. چرا بایستی یک نفر به خودش اجازه بدهد که به ادعای مهدورالدم بودن، کسی را بکشد؟

زمانی که مقتول زنده نیست که از خودش دفاع بکند، در دادگاه به تنهایی به قاضی بگوید مهدورالدم بود و حق داشتم بکشم و همه چیز تمام بشود، بدون مجازات، بدون جریمه و اگر دلایلش هم کافی نبود، حداکثر باید خسارت بدهد.

آیا این قانون درست است؟ قانون، نقش ارشادی دارد یعنی قانون باید اخلاق جامعه را تعالی بخشد. حال با چنین قانونی، اخلاق جامعه متعالی می‌شود یا این‌که مروج خشونت است؟

بر همین اساس است که بر اصلاح قوانین تأکید می‌کنیم. اما در مورد قتل‌های زنجیره‌ای، چه اتفاقی باید بیافتد؟ این پرونده الی‌‌الابد، یعنی تا زمانی که عدالت اجرا نشده در وجدان یکایک ایرانیان باز خواهد ماند، ولو این‌که در دادگستری مختومه شد.

این پرونده روی کاغذ دادگستری مختومه ماند، اما در وجدان یکایک شما باز خواهد ماند. و به همین دلیل است که من از جامعه‌ی دفاع از حقوق بشر در ایران و آقای دکتر لاهیجی سپاسگزارم که این مراسم را برپا کرد.

آرزو داشتیم که در ایران، در وطنمان، در منزل فروهرها این جلسه را داشته باشیم. چرا باید در پاریس داشته باشیم؟ باز سال آینده در ایران سعی می‌کنیم، اگر اجازه ندادند در یک جای دیگر جهان برگزار می‌کنیم.

این‌قدر این جلسات باید ادامه پیدا بکند که یادمان نرود چه بر ما گذشت. آنچه را بر ما گذشت، یادآوری می‌کنیم‌، نه به خاطر انتقام‌جویی، چون انتقام دردی را دوا نمی‌کند.

یادآور گذشته هستیم برای این‌که اجازه ندهیم در آینده، این اتفاق‌ها بیافتد و از جهت رسیدگی بین‌المللی این کشتارها را به یاد می‌آوریم. چه می‌شود؟ چگونه می‌شود نقصان عدالت را در کشورهایی که عدالت اجرا نمی‌شود، جبران کرد؟

باید به دنبال مکانیزمی باشیم که حقیقت در یک دادگاه جهانی روشن شود. تکرار می‌کنم: نه با هدف این‌که کسی را به سلابه بکشیم با هدف این‌که با روشن شدن آنچه گذشت، دیگر اتفاقی در آینده نیافتد. راهی است دشوار، اما می‌دانم یکایک شما با ما هستید.

همتم بدرقه‌ی راه کن ای طایر قدس
که دراز است ره مقصد و من نو سفرم

به امید آن‌که به مقصد برسیم.

Share/Save/Bookmark

در همین رابطه:
پرستو فروهر: این حصارها پدید می‌آید که ما فراموش کنیم
پرستو فروهر: امیدی به نتیجه ندارم، اما ساکت نمی‌مانم
از برگزاری یادبود فروهرها جلوگیری شد