خانه > سی سال حقوق بشر > گفتوگو > «جنبش دانشجویی، خواستههای خود را جزیی کرده است» | |||
«جنبش دانشجویی، خواستههای خود را جزیی کرده است»اردوان روزبهa.roozbeh@radiozamaneh.comحسن اسدی زیدآبادی، مسئول کمیتهی حقوق بشر دفتر ادوار تحکیم وحدت، است. با وی در ارتباط با مسائل دانشجویان در طول نزدیک به دو دههی گذشته گفتوگویی کردهام. قسمت اول گفتوگو را اینجا بشنوید قسمت دوم گفتوگو را اینجا بشنوید جنبش دانشجویی از بعد از آغاز اصلاحات، وارد یک روند تازه شده است. نوع برخورد و رویکرد این جنبش جدید با آنچه که قبل از آن بوده، کاملا تفاوت کرده است. این تفاوت شاید به خاطر تغییر ساختار دولت، تغییر ساختار ادارهی کشور یا حتا تغییر ساختار در نوع ارتباطات اجتماعی باشد. فکر میکنید جنبش دانشجویی برای این شکل جدید، مطیع یک اتفاق در کشور بوده یا خودش هزینه داده و این شرایط تازه را ایجاد کرده است؟ سیر تاریخی جنبش دانشجویی در ایران پس از انقلاب را باید همراه با سیر تاریخی تحول جامعهی مدنی و کلا جامعهی ایران دید. بررسی سیر تحول مطالبات و نقش و پایگاه جنبش دانشجویی، جدا از این سیر تحولات، ما را به نتیجهی درستی نمیرساند. اگر شرایط بعد از اصلاحات و اساساً خود اصلاحات را نتیجهی نوعی تحول و تفاوت نگاه در قشر دانشجو ببینیم و یکی از حاملان اصلی جنبش اصلاحات و رفرم در ایران را خود دانشجویان ببینیم، مشاهده میکنیم که بروز اصلاحات در بعد تبلیغاتی آن و در مقطع تاریخی دوم خرداد ۷۶ از دانشگاه بروز پیدا کرد. از قبیل سخنرانیها، تجمعها و… پایگاه، عمدهی طیفی که در ایران طرفدار جنبش دموکراسی خواهی و رفرم دینی در جامعه است، دانشگاه است. هم از دانشگاه برآمده است و هم دانشگاه محل صحبت کردن و ارائهی نظرات آنها است. کما این که شاید بتوان گفت، مراکز مذهبی، اعم از آموزشی و یا عبادی در ایران، پایگاه عمدهای است برای طیفی که به اصولگرایان یا بنیادگرایان مذهبی شهرت دارند. در جریان اصلاحات، همواره با تقابل این دو قشر و طرفداران و سردمداران آنها مواجه هستیم. در جریان اصلاحات، ابتدا جنبش دانشجویی خود را متصدی مسالهی اصلاحات در سطح کلان سیاست و قدرت میداند و تصور میکند که میتواند با ورود به نهادهای تقنینی که جنبهی انتخابی دارند، دست به اصلاحات بزند. در ادامه و در انتخابات بعد از دوم خرداد، دفتر تحکیم وحدت، به عنوان عمدهترین تشکل دانشجویی و میتوان گفت، تنها تشکل دانشجویی مستقلی که تا آن زمان وجود داشت، عملا در انتخابات شرکت میکند و لیست ارائه میدهد. حتا در انتخابات مجلس ششم، در حالی که اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم در لیست اصلاحطلبان قرار میگیرند، همچنان که هنوز عضو دفتر تحکیم وحدت هستند، وارد مجلس میشوند و به عنوان چهار دانشجوی عضو تشکلهای دانشجویی، اقدامات موثری هم دارند. این نشاندهندهی رویکردی است که در سالهای ابتدایی جنبش دانشجویی، برای تصدیگری اصلاحات وجود دارد و این که این جنبش خود را متصدی اصلاحات در سطح کلان سیاسی و وجوه کلان سیاستگذاری جامعه، میداند. واقعهی کوی دانشگاه و برخوردی که حاکمیت و بخشهای افتدارگرای حاکمیت که در آن سالها در مقابل اصلاحات ایستاده بود، با دانشگاه کرد، براساس همین تحلیل بود که دانشگاه، بعد از مطبوعات و روزنامهها، پایگاهی برای اصلاحطلبان است. به همین دلیل اولین جایی که، با خشونتهای بیسابقه که در مواردی به قتل و نقص عضو هم منجر شد، مورد هجوم قرار میگیرد، دانشگاه است که واقعهای تاریخی در تاریخ جنبش دانشجویی ایران است. مسائلی که پس از آن اتفاق افتاد و شدت یافتن برخورد با دانشجویان، رهبران و سردمداران جریان دانشجویی را به این تحلیل میرساند که عدم همراهی اصلاحطلبان با توجه به منظرگاه متفاوتی که آنها نسبت به اصلاحات دارند، امر درستی باشد. در نهایت، دفتر تحکیم وحدت و جنبش دانشجویی اعلام میکند که مسالهی قدرت و ورود به قدرت دیگر در برنامههای این دفتر وجود ندارد و با طرح شعار دوری از قدرت و بازگشت به جامعهی مدنی، خود را به عنوان یک صنف در جامعه مطرح میکند و بر پایگاه اجتماعی و علمی خود (جنبش دانشجویی) تاکید میکند. بر این دیدگاه پای میفشارد که دانشجو، به عنوان دیدهبان جامعهی مدنی، نباید وارد قدرت و بازی سیاست بشود و به عنوان یک حزب عمل کند. بلکه باید از پایگاه جامعهی مدنی، قدرت را دیدهبانی کند و مسایل مربوط به نقض حقوق بشر، نقض حقوق آکادمیک، به ویژه با رویکرد به مسایل صنفی خود دانشگاه را مد نظر قرار بدهد و از این جنبه به مسایل سیاسی نگاه کند که دانشگاه میتواند پایگاهی برای بحثهای نظری و رشد و اعتلای جامعهی مدنی و آزادیهای دمکراتیک باشد. این مساله هم تحلیل سیاسی بود و هم نتیجهی شدت یافتن برخوردها و تعبیری واقعبینانه بر این مبنا که آنها نمیتوانند متصدیان اصلاحات در ساختار قدرت باشند. از این جنبه، در سالهای اول اصلاحات، مطالبات دانشجویان خیلی کلی است. بحثهای آزادی بیان، به صورت کلی، بحث دموکراسی در سطح کلان، جامعهی دمکراتیک، آزادی مطبوعات و… شعارهایی که نوعی جنبش سیاسی اصلاحطلبانه میتواند بر عهده بگیرد و در سطح کشور مطرح کند، از دانشجویان هم میشنویم. اما در سالهای اخیر و بهویژه میتوان گفت بعد از شکست پروژهی اصلاحات و پایان دورهی ریاست جمهور آقای خاتمی و فاصله گرفتن دانشجویان از گروههای اصلاحطلب و همچنین عملکرد آقای احمدینژاد در دورهی سه و نیم سالهی ریاست جمهوری خود، بهنظر میرسد جنبش دانشجویی خواستههای خود را تا حد زیادی جزیی کرده است. الان خواستهی جنبش دانشجویی، دیگر در وهلهی اول دموکراسی یا حقوق بشر در سطح کلان نیست. اما نباید در تحلیلمان این اشتباه را بکنیم که حقوق بشر و دموکراسی مطالبهی دانشجویان نیست. چرا هست. اما آنها الان فهمیدهاند که هر قشر و گروهی در جامعه باید مطالبات مرتبط با خود را داشته باشد و در سطح توان خود حرکت کند. اگر همهی قشرها، روی مطالبات جزیی خود در چهارچوب دموکراسی و حقوق بشر متمرکز شوند، توان پیگیری بهتری دارند و احتمالاً نتیجهی بهتری را بهدست میآورند. از این جهت، آزادیهای آکادمیک، حق تشکل، حق تحصیل، منع تبعیض در تحصیل و مسائلی از این دست، در صدر مطالبات دانشجویان قرار گرفته و میتوان این را به عنوان مطالبهی استقلال نهاد دانشگاه از حاکمیت جمعبندی کرد. اساساً، استقلال نهاد دانشگاه را به عنوان سرفصل و عمدهترین درخواست دانشجویان میتوان مطرح کرد.
ابتدای دوران اصلاحات، همانطور که اشاره کردید، نوع رویکردها تغییر میکند، ممکن است اشارهای به موارد نقض آشکار حقوق دانشجویان در ایران داشته باشید؟ اگر از منظر مقاطع تاریخی بخواهیم بررسی کنیم، طی این سالها همواره نقض این حقوق وجود داشته اما در مقاطعی بر حسب وقایع تاریخی و جنبشهای سیاسی اجتماعیای که در جامعه وجود دارد، افزایش پیدا کرده است. میتوان طی این سالها، دو فصل را در تاریخ جنبش دانشجویی به عنوان مقاطع حساس برشمرد؛ اما همیشه از سوی حاکمیت نسبت به آن حساسیت وجود دارد و بخشی از بازداشتها و برخورد با دانشجویان حول و حوش این تاریخ اتفاق میافتد. مقطع دیگر، اوایل سال و سالگرد هیجده تیر ۱۳۷۸ است. در ارتباط با تحرکاتی که دانشجویان برای بزرگداشت این روز انجام میدهند، هر ساله میتوان انتظار داشت در این ایام با دانشجویان برخورد شود. اما اگر بخواهیم ماهیت و محتوای این برخوردها را تحلیل کنیم، باید توجه داشت که سرکوب دانشجویان به عنوان یک سیاست کیفری در ساختار قضایی و امنیتی جمهوری اسلامی تلقی میشود و به نظر میرسد رویکرد به دانشگاه، به عنوان یک کانون خطر و محل وقوع جرم، صورت میگیرد. طبیعی است که وقتی نهادهای کیفری و یا قضایی به کانونی به عنوان یک پایگاه خطر و محل وقوع جرم نگاه کنند، رفتار سختگیرانهتری نسبت به آن پیش خواهند گرفت. از این منظر، دانشگاه طی این سالها، به گفتهی مقامات امنیتی و قضایی، «علیه امنیت ملی» دارد عمل میکند و از این جهت، با هرگونه تحرکی در این حوزه با حساسیت نگاه میشود. این برخوردها را در دو سطح میتوان تقسیمبندی کرد؛ یک نوع برخوردهایی است که در درون دانشگاه و به صورت صنفی از سوی نهادهای دانشگاهی، با دانشجویان انجام میشود. نمونهی برخورد در این سطح، آییننامههای انضباطی است که طی این سالها تصویب شده است. بر اساس این آییننامهها، تحت عنوان اختلال در دانشگاه، اغتشاش در نظم، شرکت در تجمعاتی که دانشجویان در دانشگاه برگزار میکنند و مسایلی از این دست، مجازاتهایی مانند تعلیق اعمال میشود. که میتواند از یک ترم با احتساب سنوات، انواع مختلف داشته باشد و حتی گاهاً، غیرمستقیم منجر به اخراج دانشجویان شده و عملاً آنها را از ادامهی تحصیل منع کرده و فقط یک محرومیت مقطعی نبوده است. همچنین اخراج مستقیم دانشجو از دانشگاه و ممانعت از ادامهی تحصیل دانشجویان، در مقاطع بالاتر، از انواع برخوردهایی است که از طریق قانونی و با توسل به آییننامههای انضباطی، در درون دانشگاه و توسط کمیتههای انضباطی با دانشجویان صورت میگیرد. در همینجا باید اشاره کرد که در سالهای پس از مقطع دوم خرداد و هیجده تیر، گفته شد که «شورای عالی امنیت ملی»، مصوبهای را تصویب کرده که طی آن خواسته شده است، برخورد با دانشجویان و رسیدگی به تخلفات آنها، در درون دانشگاه صورت بپذیرد. این دست برخوردهایی که با دانشجویان داریم، پس از این مصوبهای است که اعلام نشده ولی گفته شده، چنین مصوبهای وجود دارد و فعال شدن کمیتههای انضباطی بیشتر پس از این مصوبه بوده است. اما آنطور که خود مقامات وقت شورای عالی امنیت ملی میگویند، تصویب چنین مصوبه به این منظور بوده که از برخورد نهادهای قضایی و خارج از دانشگاه و محاکم انقلاب و محاکم عمموی با دانشجویان جلوگیری شود. اما در عمل، این مصوبه دستاویزی شده برای کسانی که میخواهند با دانشجویان برخورد کنند و از این طریق، هم یکبار نهادهای داخل دانشگاه با دانشجو برخورد میکنند و هم بر اساس اختیار عملی که نهادهای قضایی و کیفری و دادگاههای انقلاب دارند، یک بار دیگر در آن سطح با دانشجویان برخورد میشود. به این ترتیب، این مصوبه عملاً به ضرر دانشجویان تمام شد. سطح دیگر برخوردها، احکام تنبیهی و مجازاتهایی است که از سوی دادگاههای عمومی، دادگاههای کیفری و دادگاههای انقلاب بر علیه دانشجویان به خاطر فعالیتهایی که در راستای مطالبتانشان دارند، صادر میشود. دانشجویان طی این سالها، تحت عناوینی مانند تبلیغ علیه نظام، تجمع غیرقانونی، اختلال در نظم عمومی و به طور کلی اقدام علیه امنیت ملی،بازداشت شدهاند. بعضا هم گزارشهایی از اعمال شکنجه علیه آنها و در چند مورد مرگ مشکوک دانشجویان را در زندان شاهد بودیم. همینطور احکام حبسهای بلندمدت و احکام اعدامی که به ویژه، پس از جریان هیجده تیر صادر شد نیز در چهارچوب این سطح برخورد با دانشجویان قرار میگیرد. اگر بخواهیم آماری از این برخوردها ارائه بدهیم، مقداری سخت خواهد بود. چون این روند همواره وجود داشته و هیچوقت هم حاکمیت حاضر نبوده، گزارشهای کاملی از این وقایع و آماری از بازداشتهایی که صورت داده است، ارائه بدهد و کمابیش فقط در برخی موارد گزارشهای منتشر شده را تائید یا تکذیب کرده است. دانشجویانی هم که بازداشت شدهاند، از طیفهای مختلف بودهاند و تشکلهای مختلف هم گزارشهایی دادهاند. بر مبنای این گزارش، طی یک مقطع یک سال و نیمه که انتهای آن آذر سال گذشته بوده، ۲۰۱ بازداشت، ۱۶۱ مورد تعلیق و ممنوعیت از تحصیل و… صورت گرفته است. در گزارشی که دفتر تحکیم سال گذشته منتشر کرد، آمده بود که بیش از ۵۰ تشکل دانشجویی تعلیق یا لغو مجوز شدهاند یا به هر شکل از ادامهی فعالیت آنها جلوگیری شده است. همچنین تعداد بیشماری از نشریات دانشجویی، در داخل دانشگاهها، توقیف شدهاند. آمارها، متاسفانه شاید خیلی دقیق نباشد، اما آمارهای موجود منتشر شده، تقریباً بر پایهی حداقلها است. در دانشگاهها آزاد هم تشکلهای مستقل و سازمانیافتهای نداریم که فعالیت دانشجویان در آنها متمرکز باشد و اخباری از برخوردها با این دانشجویان در شهرستانها منتشر نمیشود. از این جهت، آمار برخورد با این دانشجویان در گزارشها لحاظ نشدهاند. |