خانه > سی سال حقوق بشر > گزارش > «یک قرن مبارزه برای حقوق برابر» | |||
«یک قرن مبارزه برای حقوق برابر»اردوان روزبهa.roozbeh@radiozamaneh.comمادهی شانزده اعلامیهی جهانی حقوق بشر تاکید دارد که هر زن و مرد بالغی حق دارند، بدون هیچ گونه محدودیتی از نظر نژاد، ملیت، تابعیت یا مذهب با همدیگر زناشویی داشته باشند و تشکیل خانواده بدهند. در تمام مدت زناشویی و هنگام انحلال آن، زن و شوهر در کلیهی امور مربوط به ازدواج، حقوق برابر دارند. همچنین ازدواج باید با رضایت کامل و آزادنهی زن و مرد واقع شود.
قوانین داخلی ایران، اما در بسیاری از موارد، مغایر با این بند اعلامیهی حقوق بشر است و زن و مرد از حقوق برابر در قبول ازدواج، زندگی زناشویی و جدایی برخوردار نیستند. بر اساس قوانین ایران، قبول ازدواج برای زنان آزادنه نیست. سن ازدواج برای یک زن، سیزده سال است و قبل از آن نیز، پدر و جد پدری میتوانند از دادگاه، اجازهی ازدواج دختر را بگیرند. دختر باکره، در هر سنی که باشد، بدون اجازهی پدر و جد پدری نمیتواند ازدواج کند. زنان ایرانی برای ازدواج با یک تبعهی خارجی، باید به غیر از پدر، از دولت نیز اجازه بگیرند و اگر همسرشان غیرمسلمان باشد، اجازهی ازدواج با او را ندارند. در اعلامیهی حقوق بشر که دولت ایران نیز متعهد به اجرای آن شده، آمده است: زن و مرد در کلیهی امور مربوط به ازدواج، دارای حقوق مساوی هستند. اما، بر اساس قوانین ایران، ریاست خانواده با شوهر است. شوهر میتواند به زن اجازهی کار ندهد. میتواند او را مجبور کند در محلی که او انتخاب کرده، زندگی کند. میتواند در صورتی که زن به هر دلیلی نخواهد با او رابطهی جنسی داشته باشد، مخارج زندگی یا نفقه را نپردازد. ریاست مرد بر خانواده، در تمام مراحل ازدواج و طلاق در نظر گرفته شده است و بر اساس قوانین ایران، زن و شوهر در هنگام طلاق و پس از آن نیز از حقوقی برابر برخوردار نیستند. مرد میتواند در صورت پرداخت مهریه و اجرتالمثل، با مراجعه به دادگاه، تقاضای طلاق همسرش را داشته باشد. با توجه به شفاف نبودن قانون و برخوردهای سلیقهای با اجرای آن، اثبات عسر و حرج، گاه سالها زمان میبرد و در بسیاری از موارد، قاضی را برای لزوم صدور حکم طلاق راضی نمیکند. پس از طلاق نیز ریاست مرد در امور مربوط به فرزندان حکمفرما است و سرپرستی فرزندان تحت هر شرایطی باید با پدر و پس از او با جد پدری باشد.
دامنهی این نابرابری در قانون ازدواج، پس از مرگ شوهر نیز ادامه دارد. بر اساس قانون مدنی، شوهر از تمام اموال زن ارث میبرد. اما زن فقط از اموال منقول و قیمت ساختمان و درخت. همچنین اگر زن و شوهر هیچ ورثهای نداشته باشند، پس از مرگ زن، شوهر تمامی اموال او را به ارث میبرد. اما در صورت مرگ شوهر، فقط یک چهارم اموال او به زن میرسد و بقیه در حکم مال بدون وارث محسوب شده و به دولت داده میشود. این قوانین در حالی اجرا میشوند که زنان از زمان مشروطه و تاسیس اولین مجلس شورای ملی ایران، همواره خواستار حقوق همانند طلاق برابر، حضانت کودکانشان بودهاند. روزنامهی «ایران نو» و هفته نامهی «زبان زنان» از جمله نشریاتی بودند که در دورهی دوم مشروطه به نقد موانع سنتی و قوانین مذهبی که تعدد زوجات و طلاق را برای مردان آسان میکند، میپرداختند. با این روی، زمان روی کار آمدن رضا شاه، انتقادات به تعدد زوجات، حق طلاق یک طرفهی مرد و سن پایین ازدواج برای زنان، بیش از گذشته، در نشریات منعکس میشد. برگزاری دومین کنگرهی «نسوان شرق» در تهران نیز، مجالی دیگر برای اعتراض به قوانین خانواده بود. علاوه بر این تلاشهای بینالمللی، انجمنهای زنان نیز پیگیر خواستههای حقوقی آنان بودند. به عنوان مثال، «کانون بانوان» در سال ۱۳۱۸ با ارائهی گزارشی از وضعیت زنان به وزارت فرهنگ، خواستار رسیدگی به حقوق زنان و دادن حق طلاق به آنها شد. در اثر این تلاشها بود که مواد قانونی در حوزهی قوانین ازدواج و طلاق، طی سالهای ۱۳۰۵ تا ۱۳۱۹ به تدریج تغییر کرد. دادگاههای مدنی، جایگزین دادگاههای مذهبی غیر رسمی شد و ثبت ازدواج اجباری گردید. قرار دادن شروط ضمن عقد، در قبالهی ازدواج و شرط گذاشتن سن بلوغ برای ازدواج از دیگر تغییراتی بود که با وجود نواقص در اجرا و شفاف نبودن قانون، یک قدم رو به جلو محسوب میشد. اما، این تغییرات اندک پاسخگویی به نیازهای حقوقی زنان هم بهحساب نمیآمد و فعالان زن با پیشنهاداتی برای اصلاح قانون، خواستار تدوین و تصویب قانون برابر برای خانواده بودند. از مهمترین این تلاشها، لایحهی پیشنهادی مهرانگیز منوچهریان بود که در سال ۱۳۴۲ ارائه شد. با وجودی که بسیاری از نظرات منوچهریان مورد توجه دولت قرار نگرفت، اما قانون خانواده که در سال ۱۳۴۶ تصویب شد و اصلاحاتی که در سال ۱۳۵۳ در این قانون صورت گرفت، در بسیاری از زمینهها به نفع زنان بود و در زمان خود، قانونی مترقی به حساب میآمد. در قانون حمایت خانوادهی سال ۱۳۵۳، حق طلاق که تا آن زمان در انحصار شوهر بود، به دادگاه داده شد و زن و مرد هر دو میتوانستند در شرایط یکسان از دادگاه تقاضای طلاق کنند. حضانت فرزندان نیز با نظر دادگاه و درنظر گرفتن مصلحت کودک، به یکی از والدین داده میشد. حداقل سن ازدواج زن هیجده سال تعیین و چند همسری مردان، به شدت محدود شد. بر اساس این قانون، همسر دوم فقط به شرط اجازهی دادگاه و پس از دریافت اجازهی زن اول امکانپذیر بود. برای کسب اجازه نیز لازم بود، دلیل موجهی به دادگاه ارائه شود. همزمان به زن این حق داده شد تا در شرایطی که شوهرش همسر دوم اختیار کند، زن بتواند از او طلاق بگیرد.
اما با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، این تلاشهای هفتاد ساله تغییر کرد. هفتم اسفند ماه سال ۱۳۵۷، در حالی که دو هفته بیشتر از پیروزی انقلاب نگذشته بود، کیهان از توقف اجرای قانون حمایت از خانواده، در تمام دادگاهها خبر داد. آیتالله خمینی طی نامهای به وزیر دادگستری، خواستار تجدیدنظر در قانون حمایت خانواده و حذف تمامی مواد خلاف شرع این قانون شد. پس از اعلام این تصمیم بود که هزاران زن به خیابانهای تهران آمدند و در یک تظاهرات سه روزه، به لغو قوانین خانواده اعتراض کردند. در پی این تظاهراتها، قانون حمایت از خانواده، هیچگاه بهطور رسمی لغو نشد و تنها مادهی قانون حمایت ازخانواده سال ۱۳۵۳ که به طور صریح غیر شرعی اعلام شد، مادهی هفده این قانون بود که حبس شش ماه تا یک سال را برای ازدواج مجدد مرد، بدون اجازهی دادگاه، تعیین کرده بود. شورای نگهبان نهم مرداد ماه ۱۳۶۳، این ماده را غیرشرعی اعلام کرد. اما با تصویب لایحهی قانونی تشکیل دادگاههای مدنی خاص، توسط شورای انقلاب، عملاً قانون حمایت خانواده نقض و قانون فعلی که حداقل حقوق انسانی را برای زن در نظر نگرفته است، جایگزین آن شد. در سالهای پس از انقلاب، تلاش برای تغییر قوانین و اعتراض به نابرابریهای حقوقی، همواره یکی از مطالبات زنان ایرانی بوده است. خواستههایی که از طریق انتشار مقاله و کتاب، برگزاری همایشها و کارگاههای حقوق زن و راهاندازی وبسایتهای زنان دنبال میشود. اولین حرکت گسترده و جمعی که این خواستهها را بار دیگر به صورت عمومی در خیابانهای تهران مطرح کرد، بیست و دوم خردادماه سال ۱۳۸۴ بود. در این تظاهرات چند هزار نفری که در برابر دانشگاه تهران برگزار شد، گروههای مختلف زنان در یک ائتلاف گسترده، خواهان لغو قوانین تبعیضآمیز شدند. سال بعد، در سالگرد آن تجمع، زنان بار دیگر به خیابان آمدند و این بار به صورت مشخصتر، خواستههای خود را اعلام کردند. بیانیهی این تجمع، حق طلاق برابر، حق حضانت فرزندان، لغو تعدد زوجات، حقوق برابر در ازدواج، بالا بردن سن مسئولیت کیفری برای زنان و حق شهادت و قضاوت برای زنان را به عنوان مطالبات خود اعلام میکرد. مطالباتی که پس از تجمع و تشکیل «کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیضآمیز»، به طور متمرکز پیگیری شد.
کمپینی که تلاش میکند با گفتگوی چهره به چهره با مردم و جمعآوری یک میلیون امضا، خواهان تغییر قوانین ضد زن از سوی قانونگذاران شود. علاوه بر این، در سالهای اخیر، دیگر گروههای زنان نیز با روشهای مختلف، اعتراض خود را به قوانین نابرابر اعلام کردهاند. فعالیتهای گروه «میدان زنان» در کمپین «مادر من، وطن من»، نوشتهی روزنامهنگاران زن در نقد قوانین نابرابر و حتا تلاشهای زنان اصولگرا، برای تغییر قوانینی همچون دیه، ارث و تسهیل چند همسری، از جمله فعالیتهایی است که برای تصویب یک قانون برابر در حوزهی زنان انجام شده است. با همهی این تلاشها، دولت و قوهی قضاییه در اردیبهشت سال ۱۳۸۶، لایحهای را با نام «حمایت از خانواده» به مجلس شورای اسلامی تقدیم کرد که تصویب آن، خط بطلانی بر همهی تلاشهای صد سالهی زنان برای رسیدن به برابری حقوق خواهد بود. لغو اجازهی همسر اول برای ازدواج مجدد، تعیین مالیات برای مهریه، عدم الزام به ثبت ازدواج موقت، سبکتر شدن مجازات عدم ثبت ازدواج و طلاق و طولانیتر شدن روند طلاق، از جمله مهمترین ایرادات این لایحه هستند. علاوه بر این، هیچکدام از مطالبات حقوقی زنان، همچون حق طلاق برای هر دو طرف، حق سرپرستی فرزندان، بالا بردن سن ازدواج، حق اشتغال زنان و… در این لایحهی جدید، مورد توجه قرار نگرفته است. در پی ائتلاف گستردهی زنان در مخالفت با این لایحه، نمایندگان مجلس در آخرین لحظات، مواد ۲۳ و ۲۵ لایحه را که به تسهیل چند همسری و تعیین مالیات بر مهریهی زنان اشاره داشت، حذف کرده و قول رسیدگی مجدد به این لایحه را دادند. اما گهگاه خبری مبنی بر بازگشت این مواد و بیتوجهی به سایر خواستههای زنان، در رسانهها منعکس میشود و اعتراض فعالان زن به این لایحه و تلاش آنها برای تدوین و تصویب قانون برابر، هنوز ادامه دارد. |