خانه > سی سال حقوق بشر > گفتوگو > «نقض حقوق بشر، قبل از ۶۷ و با اعدام افسران آغاز شد» | |||
«نقض حقوق بشر، قبل از ۶۷ و با اعدام افسران آغاز شد»اردوان روزبهa.roozbeh@radiozamaneh.comطرح موضوع بررسی حقوق بشر در ایران، همواره در اذهان، از زمانی خطور میکند که جریان خاوران را شنیدهایم. در سال ۱۳۶۷ خورشیدی در ایران، کشتار دستهجمعیای انجام شده است که اساساً علیرغم آمارهای متعدد، هنوز آمار دقیقی از آن، در دست نیست. اما در این سال، در زندانهای ایران بنا بر حکمی اجازه داده شد، اکثر زندانیانی که غیرقابل برگشت یا به هرحال مفسد تشخیص داده شدهاند، اعدام شوند. پروندهی نقض حقوق بشر، پیش از خاوران، چندان روشن نیست. در همین رابطه، سراغ اولین رییس جمهور ایران، سید ابوالحسن بنیصدر، رفتیم. ابوالحسن بنیصدر کسی است که به نوعی تاریخچهی دوران پس از انقلاب ایران را در دست دارد. او که اولین رییس جمهور ایران بوده است، در این مورد توضیح میدهد. قسمت اول گفتوگو را از اینجا بشنوید قسمت دوم گفتوگو را از اینجا بشنوید قسمت سوم گفتوگو را از اینجا بشنوید
چرا، موارد نقض حقوق بشر، بیشتر هم بوده است. از همان اعدامهای افسران، نقض حقوق بشر شروع میشود. آقای خمینی گفت که: «اینها محاکمه هم لازم ندارند. مجرم هستند و همین اندازه که هویتشان معلوم شود، کافی است.» این نقض آشکار حقوق انسان بود. مایهی این نقض حقوق انسان این است که در فقه (که آقای خمینی درسش را خوانده و تدریس کرده بود) انسان تکلیفمدار است، مکلف است. انسان حقوقمدار نیست و چیزی به اسم حقوق ذاتی ندارد. بلکه تکلیفمدار است و تکلیف او در برابر خدا و نمایندهی او است که در غیبت امام دوازدهم، آقای ولیفقیه خواهد بود و هر کسی که از او اطاعت نکند، مجرم است. از اینجا شروع میشود، تصور کنید که کسی خود را ولی مطلق انسان در جان و مال و ناموس میداند. خیلی راحت هم میگویند: بسط ید فقیه بر جان و مال و ناموس افراد. یعنی، از نظر فقهی انسان حقوق ذاتی ندارد بلکه تکلیف دارد و تکلیفاش هم در برابر خدا است. نمایندهی خدا هم ولی فقیه است. پس انسان در مقابل او مکلف است. آن ولی فقیه هم بسط ید بر جان، مال و ناموس انسانها دارد. نتیجه این است که انسان در برابر ولی فقیه صاحب هیچ حقی نیست، بلکه تکلیف دارد و به محض این که آن تکلیف را که اطاعت است، انجام نداد، مستحق مجازات میشود. بنابراین، مبنای فقهی نظام قضایی رژیم، یکسره ضد قرانی است. به لحاظ این که در قران بیست اصل برای قضاوت شمرده شده که متاسفانه هنوز در پیشرفتهترین سیستمهای قضایی، این بیست اصل به جز چند تا از آنها، رعایت نمیشود. در این رژیم که اصلا هیچکدام رعایت نمیشوند. مثل هر نظام استبدادی، به خصوص فراگیر، اصل بر مجرمیت است، مگر این که خلاف آن ثابت شود. به لحاظ این که اصل بر اطاعت است. با این توضیح، از لحظهی اولی که این قدرت استقرار پیدا کرد، انسانها در برابر او مکلف شدند و آنهایی که حتا قبل از استقرار این ولایت، اعمالی انجام داده بودند که با پیروی از ولی امر ناسازگار بوده است، آنها هم مجرم بودند. یعنی عطف به ماسبق هم میکند. به این جهت، افسرانی را که دستگیر کردند، برقآسا اعدام کردند. آقای خمینی در توجیه این عمل گفت که: «محاکمه هم لازم نداشتند، چون مجرم هستند.»
من رفتم با ایشان صحبت کردم که این چه حرفی بوده که گفتهاید، مگر قرار نبوده این عدل اسلامی باشد. او توجیهات کرد که: «چپیها ما را متهم میکنند که با افسران رژیم سابق سر سازش داشتهایم. آقای ارتشبد نصیری در گفتگوی تلویزیونی که با او انجام شده، علامت داده و ساواکیها شبها افراد را در کوچهها ترور کردهاند و این کار لازم بوده است». خلاصه، به عنوان مصلحت توجیه کرد. طبیعتاً، من نپذیرفتم و از آنجا که بیرون آمدم، گفتم که با اعدامها مخالفام، چون از بدترینها شروع میکنند و با بهترینها ادامه میدهند که متاسفانه همینطور هم شد. بعد از اعدام افسران، دستگیری جوانان که در حزبهای مختلف فعال بودند، شروع شد. همین آقای جنتی دانشجویی را در اهواز محکوم به اعدام کرده بود. وقتی از او پرسیدم: جرماش چه بوده، گفت: به طرف پاسدارها سنگ پرانده است. وقتی از او پرسیدم که مگر مجازات سنگپرانی به پاسدار اعدام است؟ گفت: بله، برای این که او مامور ولی امر است. برای اعدامهای سال ۱۳۶۰، یک فهرست دو هزار نفری در اختیار داریم که طبیعتاً تمام اعدام شدهها نیستند. ماشین اعدام همینطور کار کرد و آن شبهای اول بعد از کودتا، شبی صد، پانصد نفر اعدام میشدند. اعدامها، بچههای سیزده، چهارده ساله تا پیرمرد هشتاد، نود ساله را در برمیگرفت. نقض حقوق بشر از لحاظ مجازات سیاسی و اعدامها به این شکل انجام میگرفت. اما این همهی آن نبود. تجاوز به حقوق زنان، به این عنوان که حجاب اسلامی ندارند، خلع ید از افراد چون حقوق شرعیشان را نپرداختهاند، انواع و اقسام تجاوز به حقوق انسان به خاطر این که باور دینیشان باب طبع دستگاه ولایت فقیه نیست، تقسیم افراد جامعه به مکتبی، غیرمکتبی، ضد مکتبی و… تعطیل دانشگاهها که تجاوز به حق دانشجویی بود، همه مصداق این است که از همان روزهای اول، تمام موارد حقوق بشری مورد تجاوز قرار گرفته است. به این جهت بود که در سالروز انقلاب، از وجود شش نوع زندان صحبت کردم و از این که در این زندانها شکنجه وجود دارد. از دورهی شاه، با سازمان عفو بینالمل ارتباط داشتیم و همکاریهایی میکردیم. زمانی که نمایندگان این سازمان به ایران آمدند، چهارصد عکس از انواع شکنجهها در اختیار آنها گذاشتیم. فیلمی از جلسات محاکمات آقای خلخالی تهیه شده بود. در این فیلم صف بلندی تشکیل شده بود، این افراد یک به یک کنار میز خلخالی میآمدند، ورقهای هم در دست خلخالی بود که اسامی هرکدام از این افراد روی آن نوشته شده بود. او نگاهی به ورقهها و نگاهی هم به قیافهی محکوم میکرد و حکمی هم مینوشت. دیگر بستگی به شانس و بدشانسی فرد داشت که خلخالی از قیافهاش خوشش میآمد یا نه و مجازات او سبک یا سنگین میشد. تعدادی از روحانیان را در دفتر ریاست جمهوری جمع کردم و گفتم این فیلم را تماشا کنید. این همان دستگاه قضایی است که شما ایجاد کردهاید. آقای رازینی که بعدها به مقامات قضایی رسیده بود و یک بار هم ترور شد، در کرمانشاه قاضی شده بود. فهرستی را پیش من آوردند که او زیر آن نوشته بود: «ده نفر بالا را اعدام کنید». در حالی که لیست یازده نفره بود. حتا نشمرده بود ببیند، لیست ده نفره است یا یازده نفره. همان لیست را پیش آقای خمینی فرستادم. ایشان گفت: «تعجب میکنم، ایشان مجتهد و عادل است». گفتم: عدالتاش همین که ندیده و نشناخته و حتا احراز هویتی هم که شما گفته بودید نکرده، برای افرادی که معلوم نیست جرمشان چه بوده، حکم اعدام صادر کرده است. اینها موارد نقض حقوق انسانی است که با این رژیم شروع میشود. غیرطبیعی هم نیست. به لحاظ این که رژیمی که میخواهد ولایت مطلقه برقرار کند، مثل هر رژیم توتالیتر دیگری، اولین کاری که میکند به سراغ قانون مجازات میرود. اینها هم همین کار را کردند. در قانون قصاصی که به مجلس برده بودند، نه تنها از آن بیست اصل قرانی خبری نبود، بلکه حتا شرایطی هم که فقه خودشان برای اثبات جرم در نظر گرفته در این قانون نبود. بنابراین، قانون قطعا ظالمانه بود. جبههی ملی در آن زمان با قانون قصاص مخالفت کرد و در اعلامیهای آن را ظالمانه خواند. آقای خمینی در واکنش به این موضعگیری جبههی ملی، در بیست و پنجم خرداد گفت که جبههی ملی از امروز مرتد است. خود حکم ارتداد، نقض روشن و آشکار حقوق انسانی است. اگر کسی هم در مجلس با این قانون مخالفت میکرد، قطعا مرتد قلمداد میشد و این نه تنها حقی را که انسانها در ارزیابی قوانینی که به مجلس میرود آزادند، زیرپا میگذارد، بلکه وقتی کسی را مرتد مینامند، یعنی خون او حلال است و به این ترتیب تمام حق حیات ذاتی انسان نقض میشود. با استقرار این رژیم استبدادی، نقض حقوق بشر به ترتیبی که برشمردم شروع میشود و ادامه مییابد تا کشتار تابستان ۱۳۶۷. در این ارتباط نامهای دریافت کردم (ازترکیه پست شده بود)، با یادداشتی ضمیمهی آن، مبنی بر این که این اسناد را در دفاع از حقوق بشر مورد استفاده قرار دهید که همان سه نامهی آقای منتظری خطاب به آقای خمینی، در باب کشتارهای تابستان ۶۷، بود. بلافاصه این نامهها به زبانهای مختلف ترجمه و انتشار پیدا کرد و تازه ایرانیها و تمام دنیا از چنین جنایت وحشتناکی در زندانها مطلع شدند. این نامهها در اسفند ماه به دست من رسید. یعنی تا آن تاریخ، این جنایت همچنان مسکوت مانده بود. انتشار این نامهها را هم وسیلهای کردند که آیتالله منتظری را از قائممقامی معاف کنند. البته ربطی به این قضیه نداشت و فقط دستآویز بود. بیشتر به ماجرای «ایرانگیت» مربوط میشد. ایرانگیتیها نمیخواستند کسی به جز خودشان، امور امر دولت را بعد از آقای خمینی تصدی کند. به همین دلیل او را روانه کردند. ولی بهانهشان انتشار این نامهها بود. در حالی که این نامهها قبل از این که در خارج منتشر شود، در تهران برای افراد معینی فرستاده شده بوده که بعداً مشخص شد. بنابراین، انتشار آن از طرف ما، اولین انتشار نبود.
طبیعتاً، آنچه که در دنیا انعکاس پیدا کرد، انتشار در خارج بود. چرا که امر وحشت اثری بود و تمام مطبوعات دنیا به آن پرداختند. کسی تصور نمیکرد که مرجع تقلیدی چنین دستوری بدهد. البته بعد در خاطرات منتظری، خطای آقای خمینی در باب آن جنایت انتشار پیدا کرد. آقای بنیصدر، فعالان مدنی، بهطور جدی، به نقض حقوق بشر از سال ۶۷ به بعد حساس هستند. اما، همانطور که اشاره کردید، از ابتدای انقلاب اسلامی در ایران با مسالهی اعدام عوامل رژیم گذشته، اعدامهای گروهی توسط آقای خلخالی در کردستان و مواردی از این دست روبرو بودهایم. اما این موارد کمتر مورد توجه قرار میگیرد. شما علت خاصی را برای این عدم توجه قائل هستید؟ در آن جنایات، خودشان همهکاره بودند. چطور میخواهید روی جنایات خودشان دست بگذارند. حق بود که این کار را بکنند که ثابت کنند راست میگویند، اصلاحطلب هستند. این که سکوت کردهاند، برای این که خودشان در این جنایات دست داشتهاند. مثلاً، آقای موسوی که الان نامزد ریاست جمهوری است، در تمام دوران سیاه اعدامها، شکنجهها، سرکوب و جنایت نخستوزیر بوده است. الان ایشان چه بگوید؟ بگوید که در آنجا تماشاچی بوده است؟ حالا آمده و میگوید آزادیخواه شده. در آن دوران خفقان و اعدام و… ایشان نخستوزیر بود. حالا چه بگوید؟ اگر بخواهد بگوید که واقعا متحول شده، باید بگوید، آنها جنایت بوده، من هم متاسفانه نخستوزیر بودم و مسئول. نمیتواند بگوید که دیگران و دستگاه قضایی داشت این کار را میکرد. باید حداقل اعتراض میکردی و کنار میگرفتی. حالا هم باید بیایی بگویی که این جنایات شده است. به دو دلیل نمیگوید: اول به این دلیل که توانایی این اعتراف را ندارد و عواقب آن را نمیتواند تحمل کند. دوم این که در این صورت، ادعای خط امامی بودنش، بیمحل میشود. مثلا، آقای خاتمی با اعدامهای ۶۷ موافق بوده است. بعد گفتند و معلوم شد. از آن دوران کودتای خرداد ۶۰ به بعد، این آقا وزیر ارشاد بوده، سرپرست روزنامهی کیهان بوده و به عنوان وزیر در این جنایاتی که واقع شده، مسئول است. خُب بیاید، چه بگوید؟ بگوید آقای امام دستور جنایتکارانه صادر کرده؟ از او میپرسند، چطور هنوز هم میگویی خط امام؟ اگر آن را تائید کند، دنیا به او میگوید: پس تو که دم از اصلاحطلبی و میانهروی و آزادیخواهی میزدی، درونت جز برونت است؟ ظاهر تو غیر از باطن توست؟ این را هم نمیتواند بگوید. پس راه حل چیست؟ سکوت. دلیل آنها این است. دلیل سوم هم دارند که دلیل سیاسی است. برای این که اینها همهشان در کودتای خرداد ۶۰ شرکت داشتند. مثلا، آقای قربانیفر در ماجرای ایران گیت و روابطی که در آن زمان یک رشته ایرانگیتها بهوجود آورد، از نزدیکان آقای میرحسین موسوی است. وزیر دفاع انگلستان، آلن کلارک که از ایرانگیتها بود در دادگاه در ارتباط با فروش غیرقانونی اسلحه به ایران و عراق، گفت: جنگ ایران و عراق به سود انگلستان و غرب بود، اسباب ایجاد و ادامهاش را فراهم کردیم. به همین صراحت. جنگ را صدام ایجاد کرد، اما ادامهاش را که این آقایان تصدی کردند. به نفع انگلستان، امریکا و اسرائیل. تحت عنوان دفاع مقدس، میخواهند سانسور برقرار کنند که کسی در مورد این جنایات از آنان نپرسد. دلایل سکوتشان اینهاست. وگرنه آنچه که به ما مربوط است، در سالگرد کودتا، ما لیست اعدامیها را انتشار خواهیم داد. لیستی که با زحمت زیاد و قبول خیلی خطرها فراهم کردهاند و امیدوارم با آن لیست سال ۶۷ هم که دیگران تهیه کردهاند، بتوان لیست کاملی از قربانیان تجاوزات این رژیم به حقوق انسان که اعدام بدترین نوع آن ولی تنها نوع تجاوز به حقوق انسان نیست، فراهم کرد. |
نظرهای خوانندگان
کاش آقای بنی صدر از همان روز اول که انحراف اقای خمینی را دید مانند سال 60 در مقابلش مصرانه ایستادگی میکرد . شاید بهتر باشد در اینمورد توضیح دهد .
-- محمد ، Apr 3, 2009در تاریخ معاصر فرانسه هم چیزی داریم به نام Épuration که در آن تعداد خیلی بیشتری به نسبت اعدامهای 67 به جرم همکاری با اشغالگران و خیانت به کشور با محاکمه دادگاههای «کانگورو» ای یا اصلاً بدون محاکمه اعدام شده اند.
-- میم ، Apr 3, 2009طبق برخی آمارها نیروهای مقاومت در سراسر اروپا حدود 300 هزار نفر را به اتهام همکاری با اشغالگران ترور و اعدام کرده اند.
کار ج.ا. با مجاهدین خلق هم از همین نوع است. چیز تازه ای نیست.
بسیار عالی.آقای بنی صدر انسان بزرگیست. قدرش را بدانیم
-- نیکی ، Apr 3, 2009در رابطه با صحبت های جناب بنی صدر چند نکته را ذکر میکنم.
١- آقای بنی صدر مردی شریف و ایران دوست است. با این حال به عنوان یک روحانی زاده ، شدیدأ حب «اسلام عزیز» به دل دارد. در این دوران که نو اندیشان دینی چون ملکیان ، مجتهد شبستری ، سروش ، و تا حدی کدیور کژی ها و نا بخردی های اسلام و کتابش را به نقد کشیده اند ، نظر بنی صدر درمود قرآن همان نظر فقهای سنتی از قبل طباطبایی است.
٢- در این مصاحبه ، آقای بنی صدر بدرستی از « عطف به ما سبق » کردن خمینی انتقاد میکند. آیا آقای بنی صدر نمی داند که خمینی در این مورد به «سیره نبوی» عمل کرده است؟ در داستان جا ماندن عایشه و شایعات مطرح شده متعاقب آن که
منجر به «نزول» آیات سوره نور شد ، پیامبر با استناد به آیات (قانون) جدید ، اقدام به مجازات بد گویان به عایشه (در یک ماه قبل) کرد. آیا این نمونه روشن عطف به ما سبق کردن رسول الله نیست؟
٣-جناب بنی صدر بدرستی انسان را صاحب حق و نه مکلف میداند. آیا ایشان رفتار های ضد انسانی اسلام ذکر شده در کتب مورخین معتبر اسلام (مثل طبری) را حق میدانند؟ نمونه هایی چون بنی قریضه و ماجرای تصاحب صفیه توسط پیامبر در واقعه خیبر. آقای خمینی در سخنرانی معروف« بشکنید این قلمها را ...» به سیره محمد و «علی» در ماجرای بنی قریضه اشاره کرد.
٥-جناب بنی صدر ! این حقوق «انسانی» والا مستتر در قرآن که شما مدعی شمارش و استخراج بیست مورد آن شده اید کدامند؟چرا در این ١٤٠٠سال کسی از آنها خبر نداشت؟ قانون« نصف مرد »حق داشتن زن؟ احکام برده داری؟ تعدد زوجات؟ بعنوان برده وکنیز فروختن اسرای جنگی؟ «ملک یمین» بودن زن اسیر؟ طبق آیات ٥٠ به بعد سوره احزاب؟
-- الف -س ، Apr 4, 2009٦- بزرگان ایران در طول این سالیان دراز کوشیدند تا چهره ی انسانی و زیبا ازاسلام عرضه کنند.بی جهت نیست که چهره « علی ایرانی» با «علی تاریخی» بی شباهت است.