خانه > سی سال حقوق بشر > گفتوگو > «کاش زنان هم در ریاست دادگاههای خانواده سهمی داشتند» | |||
«کاش زنان هم در ریاست دادگاههای خانواده سهمی داشتند»اردوان روزبهa.roozbeh@radiozamaneh.comنسرین ستوده که پروندههای بسیار زیادی در زمینهی حقوق زنان در دست دارد، در پاسخ این سوال که آیا مورد خاصی را میتواند در ارتباط با نقض حقوق زن، در قوانین جاری کشور و عدم انطباق آن با مادهی شانزده ارائه کند، میگوید:
در یک مورد، وکیل پروندهای بودم که در آن در یکی از شهرهای شمال ایران، خانمی مدعی بود که بارها و بارها از همسرش کتک خورده بود. بابت این ادعا هم حداقل سه حکم قطعی از دادگاه کیفری داشت که آقا، البته به مجازاتهای خیلی سبک، از قبیل مجازات نقدی یا دیهی خیلی مختصری محکوم شده بود. طبق قانون ایران، حکم طلاق این خانم به خاطر عسر و حرج، باید به راحتی صادر میشد. میدانید که ریاست همهی دادگاههای ایران، از جمله دادگاههای خانواده، با آقایان است. یعنی، قانون مدنی ایران فقط به این اکتفا نکرده است که ریاست خانواده را به دست مرد بدهد، بلکه ریاست تمام دادگاهها نیز در دست آقایان است. وقتی وارد دادگاه شدیم و قضیه مطرح شد، دادگاه به استناد این که این خانم سیزده سال این شرایط را تحمل کرده و مورد ضرب و شتم قرار گرفته، اما تا به حال دادخواست طلاق نداده است، درخواست ما را برای طلاق رد کرد و گفت: چون خانم سیزده سال این شرایط را تحمل کرده، نتیجه میگیریم که چندان هم در عسر و حرج به سر نمیبرده است. البته، به دیوان عالی کشور مراجعه کردیم و در آنجا اعتراض خودمان را ارائه دادیم. دیوان عالی کشور پذیرفت و با نقض این حکم، پرونده برای بررسی مجدد به دادگاه تجدیدنظر رشت برگشت. با ذکر این نمونه، میخواهم این را عنوان کنم که اگر رییس همان دادگاه در رشت یک خانم بود، هرگز چنین حکمی صادر نمیکرد. کاش ریاست خانواده را به نسبت شایستگی طرفین (اساسا خانواده رییس لازم ندارد) بین دو طرف، به طور مساوی تقسیم و به توافق طرفین واگذار میکردند. کاش در دادگاهها، به ویژه دادگاههای خانواده، زنان نیز دستی داشتند تا زنی که از ظلم همسرش به دادگاه پناه میبرد، ناامید برنگردد. نمونههای دیگری هم وجود دارد. در یک مورد، زمانی که در «انجمن حمایت از حقوق کودکان» وکالت بسیاری از کودکان آزار دیده را بر عهده داشتم، گزارشی رسید که در شهر دامغان، پدری چهار سال پیش از این، دختر دوازده سالهی خود را به تعدادی از قاچاقچیانی که در پاکستان زندگی میکنند، فروخته است. با پیگیری این پرونده، متوجه شدم پدر به دلیل قاچاق مواد مخدر در زندان رشت به سر میبرد. به زندان رشت مراجعه و پدر را ملاقات کردم. پدر مدعی بود که دخترش را نفروخته، بلکه او را به عقد ازدواج یک پاکستانی درآورده است. وقتی از او اسم این آقای پاکستانی، آدرس، تلفن و حتا تلفن دخترش را پرسیدم، هیچکدام از آنها را نداشت. دخترک به این ترتیب، به مردی قاچاقچی فروخته شده و خارج شده بود، بی آنکه هیچ سرنخی از او در دست باشد و پدر مدعی بود که او را به ازدواج رسانده است. در همه جای دنیا، بخش عمدهی قاچاق زنان، در قالب ازدواج صورت میگیرد. این یکی از کیسهای دردناکی بود که متاسفانه به موجب قانون، قابل پیگیری قانونی نبود و به عنوان یک نقطهی دردناک در ذهن من باقی مانده است. وقتی از حقوق زن و حقوق برابر زن و مرد میگوییم، بعضی مواقع به مسالهای مثل شروط ضمن عقد، برمیخوریم که مرد این شروط را میپذیرد و با پذیرفتن این شروط، زن مستقلا میتواند به دادگاه مراجعه کند. آیا چنین موردی میتواند تبعات مناسبی برای زن داشته باشد؟ البته، پیشنهاد من، به عنوان یک وکیل، به همهی زنانی که برای مشاورهی قبل از ازدواج به وکلا مراجعه میکنند، آن است که تمام این شرایط را در عقدنامه بگنجانند؛ حق طلاق ، حق تحصیل، اشتغال به کار و… را بگیرند. اما، نقش قانون آن است که وقتی دو طرف در شرایط اختلاف آمیزی قرار میگیرند، بهطور منصفانه به این اختلاف پایان بدهد. خیلی طبیعی است که بسیاری از زنان و مردانی که در حال ازدواج هستند، به طلاق فکر نکنند. همین شرایط برای مهریه وجود دارد. مرد میتواند هنگام تعیین مهریه، از پذیرش مهریههای سنگین خودداری کند. چرا دولت در مورد مهریه، همواره مایل است که دخالت کند، اما در مورد حقوق زنان همواره سکوت اختیار میکند و آن را بر عهدهی زنان میگذارد. این جای سوال ایجاد میکند. در آخرین اقدام، دیدیم که در دفترچههای سند ازدواج، شرط عندالاستطاعه گذاشته شد. چیزی که ما زنان را از امضای آن نهی میکند. چرا دولت همواره در صدد مداخله در این توافق طرفین است. اما بقیهی امور، مثل طلاق زنان را که به نوعی به حق حیات آنها بستگی پیدا میکند، سکوت اختیار میکند. جای سوال دارد که چرا دولت اینقدر در توافق طرفین در مورد مهریه دخالت میکند، اما در این جا که ما خواهان اصلاح قانون هستیم، آن را به «توافق طرفین» احاله میدهد. اینها نشان میدهد که دولت در توافق بین زنان و مردان، به عنوان زن و شوهر، چندان خود را بیطرف باقی نگه نداشته است. آیا اساساً قاضی زن داریم؟ قاضی زنی که بتواند به تنهایی رأی خود را امضا کند، نداریم. در بعضی از دادگاههای خانواده، به عنوان مشاور حضور دارند، نه کسی که رأی را امضا میکند. در بعضی از دادگاههای تجدید نظر هم، به عنوان یکی از سه قاضی حکم را امضا میکنند. اما، قاضی زنی که به تنهایی انشای رای کند، نداریم. |