خانه > سی سال حقوق بشر > تجربههای شخصی > اول ایرانی هستم و بعد بهایی | |||
اول ایرانی هستم و بعد بهاییدر بخش «یک روایت شخصی» پای صحبتهای الناز احمدی، شهروند بهایی که به دلیل بهایی بودن، مجبور به ترک خاک وطن شده است، مینشینیم.
میخواهم روایت خودم را برایتان بگویم. یک جوان بیست و چهار سالهی بهایی و مقیم امریکا هستم و مدت نه سالی است اینجا زندگی میکنم. به خاطر تحصیلات همراه خانوادهام، مجبور به ترک ایران شدم. پدر و مادرم به خاطر سن بالایی که دارند، به نسبت جوانهایی که از کشور خارج میشوند، دچار مشکلاتی شدند. اما آمدند و این سختیها را به جان خریدند، به خاطر این که ما بتوانیم درس بخوانیم، دانشگاه برویم و بالاخره برای خودمان کسی باشیم. در ایران مشکلاتی داشتیم، از قبیل این که من خودم چون خواندن را دوست دارم، همیشه هم دوست داشتم در مدارس برنامه اجرا کنم و بخوانم. سر صف چادر سرم میکردم و قران میخواندم. نماز جماعت را که شرکت نمیکردم، برای یکی دوتا از بچهها سوال برانگیز بود. آنها مرتب سوال میکردند که چرا در نماز جماعت شرکت نمیکنم؟ همیشه سعی میکردم از جواب دادن طفره بروم. تا این که روزی، یکی از آنها خیلی اصرار کرد و جان برادر شهیدش را قسم خورد. من هم به او گفتم، گفتم که بهایی هستم. زنگ بعد همان روز به جلوی کلاس آمدند و گفتند که اخراج هستی، چرا تبلیغ کردی؟ و اینگونه صحبتها. دیگر اجازه نداری به قران دست بزنی و… به این شرط میتوانی در مدرسه بمانی. گفتیم پس وقت، وقت رفتن است. آن موقع من سیزده ساله بودم. برادرم هم هفده سال داشت. به ترکیه رفتیم. از آن طرف هم به امریکا آمدیم. الان هم من و هم برادرم سال آخر دانشگاه هستیم و درسمان دارد تمام میشود که اگر خدا بخواهد و فرصتی باشد، شاید بتوانیم مملکت خودمان را بهتر کنیم و برگردیم به میهن خودمان خدمت کنیم. چون هرچه باشد، ما ایرانی هستیم. اول ایرانی هستیم و بعد بهایی. از آن طرف هم، الان که نه سالی گذشته و ما اینجا داریم زندگی میکنیم، باز خبر آمده که دختر داییام را در ایران دستگیر کردهاند و الان حدود یک هفته است که زندان است. جرم او هم بهایی بودن است و این که فعالیتهای دینی داشته است. بچهها را دور هم جمع میکرده و برای برنامههای دینی تبلیغ میکرده است. اما من فکر نمیکنم که او خارج از منطقهی بچههای بهایی قدمی برداشته باشد. چون ما میدانیم تبلیغ کردن در ایران، اصلا برایمان صلاح نیست. احتمالا همان بچههای بهایی را که دور هم جمع میکردند و برنامهای میگذاشتند، هدفشان این بوده که صلح را طرح کنند و آن را در کل جهان گسترش بدهند. چرا باید دختر خالهی بیست و شش سالهی من، بیخبر از خانوادهاش، دور از شوهر، همراه خیلی از جوانان دیگر که الان بازداشت هستند، در زندان باشند و خدا میداند که کی آزادشان کنند. اگر آزادشان کنند و اگر قرار باشد که حکمی داده شود، خدا میداند چه حکمی خواهد بود. دلم گرفته از این داستانهایی که دوباره و دوباره میشنویم، داستانهایی که داریم و خدا میداند تا کی ادامه خواهد داشت. |
نظرهای خوانندگان
دوست عزيز من و دو خواهرم هم در همان سالها به همان دليل از مدرسه اخراج شديم اما چاره را در ترك وطن نيافتيم در امتحانات آزاد يا متفرقه همان سال شركت كرده و قبول شديم و سال بع با تلاش ودادخواهي توانستيم مجددا به دبيرستان راه يابيم و اكنون موفق به اخذ مدرك كاشناسي از دانشگاه خودمان شده ا يم و افتخار خدمت به هموطنان جمال قدم رادركنار آنان داريم دوست عزيز فرار از سختيها و مشكلات تنها راه نميباشد ضمن انكه هدف از علم شناساي و عرفان حق ميباشد نه ااخذ مدرك يا كسب درجات علمي
-- jamal ، Mar 30, 2009شنيدن مشكلات مهاجرت اجباري بهاييان از وطن دردناك است ولي از آن درد ناكتر زندگي غريبانه آنان در وطن مقدسشان است زيرا با همه عشق و مسيوليتي كه بهاييان به وطنشان احساس ميكنند بقول شاعر"در وطن خويش غريبند"
-- نورا ، Mar 30, 2009بسياري از بهاييان حاضر نشده و نمي شوند تسليم فشارها براي ترك ايران شوند زيرا مسئولين براي حذف صورت مساله ميخواهند بهائيان و ساير دگر انديشان مجبور به ترك وطن كنند و بهانه اين توطئه تبليغ عليه نظام است در حالي كه بيان عقايد و رفع سوئ تفاهم هموطنان حق و وظيفه انساني بهائيان استكه در قانون اساسي و حقوق بشر بيان شده استوپس نه تنها ماندن بلكه داشتن عقيده و بيان آن حق هر ايراني است.
تا آنجا كه من مي دانم يكي از آموزه هايي بهائيت اعتقاد به جهان وطني است.
-- سعيد ، Mar 30, 2009سوال من از الناز اين است كه اگر چنين اعتقادي دارند چگونه مي گويند اول ايراني هستم بعد بهايي؟
با تشكر
سعید،
-- بدون نام ، Mar 31, 2009من هم یک بهایی هستم و منظور الناز را خوب نفهمیدم. حالا شما زحمت کشیدید و یکی از تعالیم بهایی را هم معرفی کردید. اما موضوع اینست که حتی از یک مسلمان و کمونیست هم نمیتوان پرسید که آیا او اول ایرانی است یا اول مسلمان یا کمونیست. چرا که ایدئولوژی انسان به اندیشه او ارتباط دارد و وطن شخص محل زندگی او است.
نمیتوان از کسی بپرسید که تو اول فکر میکنی یا اول جایی ساکن هستی.