خانه > سی سال حقوق بشر > گفتوگو > «دگراندیشی در کردستان رواج بیشتری دارد» | |||
«دگراندیشی در کردستان رواج بیشتری دارد»گفتوگوی محمد رضا اسکندری با خالد توکلیخالد توکلی، جامعهشناس و روزنامهنگار اصلاحطلب مستقل است. او علاوه بر کار روزنامهنگاری، در انتخابات مجلس ششم، در حوزهی انتخابیهی سقز و بانه، اکثریت آرا را به دست آورد، اما شورای نگهبان با ابطال انتخابات این حوزه، مانع از ورد او به مجلس شد. او هماکنون ساکن سقز و دانشجوی دکترای جامعهشناسی توسعه، در دانشگاه اصفهان است. محمد رضا اسکندری، با خالد توکلی، در رابطه با آزادی مطبوعات گفتگویی انجام داده است.
آنچه که به عنوان یک روزنامهنگار در رابطه با وضعیت مطبوعات در سی سال گذشته در کردستان، شنیدهاید یا خود لمس کردهاید را برایمان توضیح بدهید. وضعیت روزنامهنگاری در کردستان را میتوان به چهار دوره تقسیم کرد: دورهی اول، به سالهای اول بعد از انقلاب برمیگردد. در این دوره تا حدودی آزادی در جامعه وجود داشت و فضای انقلابی هنور زنده بود و تمامی احزاب سیاسی و اکثر نیروهای حاضر در جامعه در کل ایران و در کردستان، میتوانستند آزادانه نشریه داشته باشند و افکار و اندیشههایشان را از طریق نشریات مختلف، به سمع نظر مردم برسانند. حتا چند فرستندهی رادیویی هم وجود داشت و امکان ارتباطی از این طریق هم فراهم بود. از سالهای ۵۹ و ۶۰ به بعد، دورهی دیگری شروع میشود. کلیهی این نشریات بسته میشوند و به طور کلی در مناطق کردنشین، هیچ نشریهای منتشر نمیشود. در دورهای دیگر که تقریبا از سال ۱۳۶۴ آغاز میشود، یک نشریه به زبان کردی به نام «سروه» در ارومیه چاپ میشود. سرمقالهی آن هم به زبان کردی و هم فارسی نوشته میشد. تا چندین سال، این تنها نشریهای بود که در کردستان چاپ میشد و مطالباش را به زبان کردی منتشر میکرد. بیشتر هم یک نشریهی ادبی بود. در این دوره با توجه به این که روزنامهنگاری در کردستان نداشتیم، نقض حقوق بشر از روزنامهنگاران هم به چشم نمیخورد. اما بعد از دوم خرداد و روی کار آمدن دولت اصلاحات که فضای سیاسی تا حدودی بازتر شد، کردها هم وارد بخش روزنامهنگاری و مطبوعاتی شدند و مجوز انتشار چندین نشریه را گرفتند. اوایل این دوران، مشکلات زیادی برای روزنامهنگارها پیش نمیآمد. گرچه مجوز به همهی افراد داده نمیشد و خود این میتواند نقض حقوق بشر باشد، ولی هیچ روزنامهنگاری به خاطر جرایم مطبوعاتی دستگیر و یا زندانی نشد. اما در دورهی دوم دولت آقای خاتمی و از آن به بعد تا کنون، هم تعداد نشریاتی که مستقل و مدنی منتشر میشوند، به شدت کاهش پیدا کرده است و به سادگی آنها را توقیف میکنند و هم روزنامهنگارانی به خاطر کار روزنامهنگاری مجازات میشوند و در زندان هستند.
به طور خلاصه، وضعیت روزنامهنگاری در کردستان در این چهار دوره تعریف میشود. در این دورهی آخر، حقوق بشر نیز به شکل گستردهای نقض میشود و حقوق روزنامهنگاران، مدیران مسئول و کسانی که در کار مطبوعاتی هستند، خیلی رعایت نمیشود. بر مبنای اعلامیهی جهانی حقوق بشر، هر کسی میتواند صاحب امتیاز یک نشریه باشد. ولی چرا در کردستان، به قول شما، فقط به افراد خاصی مجوز انتشار نشریات داده میشود؟ این مساله در کل ایران وجود دارد و در کردستان شدیدتر است. چون دگراندیشی در کردستان رواج بیشتری دارد و تعداد افرادی که بتوانند نشریهای را در کردستان منتشر کنند معتمد دولت هم باشند، محدود است. دلیل دیگر آن، نوع نگرش حاکمیت و نهادهای وابسته به آن، نسبت به کردستان است که تا حد زیادی امنیتی است. بر اساس این دیدگاه امنیتی، به هیچ وجه اجازه نمیدهند که در کردستان نشریهای منتشر شود و افکار و اندیشههای مردم کردستان یا بخشی از مردم کردستان را منتشر کند. علت دیگر آن هم این است که نگاهی شرق شناسانه نسبت به کردستان وجود دارد. به این معنا، که مثلا، خود من از سال حدود هشتاد، تقاضای مجوز انتشار یک نشریهی کودکان، به زبان فارسی و کردی را ارائه دادهام، اما تا به حال این مجوز را به من ندادهاند. شاید حتا اگر نشریهای، هفتهنامهای تقاضا میکردم، میتوانستم مجوز بگیرم، اما بر اساس نگرش شرقشناسانه به کردستان، نمیخواهند زبان کردی بین کودکان و نوجوانان رواج پیدا کند، به همین دلیل از اول انقلاب تا به حال، به هیچوجه مجوز انتشار یک نشریهی کودکان به زبان کردی را به هیچ کس ندادهاند. به همین دلیل، فکر میکنم، به دلایل امنیتی، فرهنگی اجتماعی و بر مبنای دیدگاه شرق شناسانه است که مجوز انتشار نشریات به همه داده نمیشود. آیا طی این سی سال، کردها خواستهاند یک روزنامهی سراسری، به زبان کردی و فارسی داشته باشند؟ بله، مجوز انتشار یک روزنامه با نام «آشتی» را هم گرفتند که متاسفانه، تبدیل به هفتهنامه و بعد هم گاهنامه شد. هماکنون نیز به صورت گاهنامه منتشر میشود. مجوز این روزنامه را آقای لهونی از سنندج گرفت و با همکاری تعدادی از دوستان خود آن را منتشر کرد. در تقسیمبندی که از وضعیت مطبوعات در کردستان کردید، در کدام دوران، فضای مطبوعاتی کردستان بستهتر و نقض حقوق روزنامهنگاران شدیدتر بوده است؟ در دورهی آخر. چون در دورههای اول، نشریات به آن صورت مدنی یا غیردولتی وجود نداشت. در دورهای اول که فضای سیاسی باز بود. بعد به یکباره بسته شد. در دورهی دوم چند نشریه دولتی وجود داشت و کاملا با افکار و سیاستهای دولت هماهنگ بودند. در دورهی آقای خاتمی نقض حقوق روزنامهنگاران وجود داشت، اما خوشبختانه، در آن دوران شاهد کمترین نقض این حقوق بودیم. اما در دورهی اخیر، نشریات «هاوار»، «روژهلات»، «پیام مردم» و «آسو» بسته شدند. بعضی از روزنامهنگاران هم مدتهای مدیدی در زندان بودند و یا نشریاتشان توقیف شد، یا از کار روزنامهنگاری محروم شدند. دورهی آخر از نظر نقض حقوق بشر، بدترین دوران روزنامهنگاری در کردستان است. بر مبنای آمار، در دوران دوم دولت آقای خاتمی بالاترین درصد روزنامهها و نشریات بسته شدهاند. علت آن چه بوده است؟ نمیدانم آمار شما در دورهی دوم دولت آقای خاتمی در مورد کردستان هم صدق میکند یا نه. قوهی قضاییه یا نهادهایی که دستاندر کار توقیف مطبوعات بودند، گاهاً میخواستند برای دولت اصلاحات بحران ایجاد کنند. یکی از روشهای ایجاد بحران برای آقای خاتمی هم توقیف مطبوعات بود. به خصوص مطبوعاتی که وابسته به جریان اصلاحطلبی و یا مستقل از سیاستهای محافظهکاران یا اصولگرایان بودند. فکر میکنم، مساله را در این چهارچوب میتوان مورد بررسی قرار داد که بخشی از اصولگرایان دستاندرکار در قوهی قضاییه، بیشتر قصد داشتند برای آقای خاتمی بحران ایجاد کنند و خط ارتباطی میان اصلاحطلبان و مردم را هم قطع کنند. الان هم میبینیم که اکثر اصلاحطلبان، غیر از حزب اعتماد ملی و همبستگی، از داشتن یک روزنامه محروم هستند که بتوانند با مردم ارتباط برقرار کنند. بیشتر، نشریات اصلاحطلبی بسته میشدند و سیاست اصولگرایان بود، برای این که رابطهی بین مردم و اصلاحطلبان را قطع کنند. در پایان، به طور خلاصه، وضعیت سی سال برخورد جمهوری اسلامی با اصول آزادی مطبوعات که در اعلامیهی جهانی حقوق بشر آمده است را، برایمان توضیح دهید. حقوق بشر یک سری مبانی فکری و فلسفی دارد. تا زمانی که این مبانی در جامعه مورد پذیرش مردم و مسئولین قرار نگیرد، شاهد نقض گستردهی حقوق بشر خواهیم بود. در ایران، هنوز مبانی فکری و فلسفی حقوق بشر از سوی مسئولین پذیرفته نشده است. مردم هم متاسفانه، با آن مبانی فکری و اصول حقوق بشر، آشنا نیستند. آگاهی نسبت به حقوق بشر در جامعهی ما تا حد زیادی کم است. ولی مردم چون امکاناتی ندارند و نهادهایی وجود ندارد که به آنها آگاهی بدهد، زیاد قابل سرزنش نیستند. مسئولین و کسانی که حقوق بشر را نقض میکنند، قابل سرزنش هستند. اینان حاضر نیستند به دگراندیشان، به کسانی که مثل آنها فکر نمیکنند، اجازه بدهند در سیاست و حوزهی عمومی به فعالیت بپردازند. بیشتر هم نگران این هستند که اگر به مردم آزادی داده شود، آزادی بیان، آزادی اندیشه، آزادی مطبوعات و روزنامهنگاری وجود داشته باشد، شاید کنترل جامعه از دست آنها خارج شود و قدرتی را که دارند از دست بدهند و رقبای جدیای برای آنها پیدا شود. قسمتی از حاکمیت هم خود را متولی افکار مردم و هدایت مردم میداند. فکر میکنند اگر آزادی وجود داشته باشد، آنها نمیتوانند آنطور که میخواهند مردم را هدایت کنند. متاسفانه، مردم را صغیر و ناآگاه میدانند و فکر میکنند اگر آزادی باشد، مردم انتخاب بدی را انجام میدهند یا به راههای انحرافی کشیده میشوند. این نگرشها موجب شده، در طول سی سال گذشته، تا حد زیادی شاهد نقض حقوق بشر در حوزهی مطبوعات و روزنامهنگاری باشیم. |