تاریخ انتشار: ۱۷ اسفند ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
روایت‌های شخصی از نقض حقوق بشر در ایران

ترکیه، جهنمی برای پناهنده‌ها

سال‏هاست که ایرانی‏ها به دلایل مشکلات مختلف، به کشورهای گوناگون می‏روند و از آن کشورها، درخواست پناهندگی می‏کنند.

از جمله‏ی این کشورها، کشور همسایه‏ی ایران، ترکیه است که ایرانی‏های زیادی بعد از انقلاب ۱۳۵۷ به این کشور پناه بردند.

مازیار، یکی از شهروندان ایرانی است که چند سالی‌ست به عنوان پناهنده در ترکیه زندگی می‏کند. مازیار از آن‏‏‏‏‏‏چه که بر او گذشته تا مجبور به ترک ایران شده و آن‏چه که به عنوان یک پناهنده‏ی ایرانی در ترکیه تجربه کرده است، می‏گوید:

قسمت اول گفت‌وگو را از اینجا بشنوید

قسمت دوم گفت‌وگو را از اینجا بشنوید

شب روز ۲۱ بهمن سال ۱۳۷۹، در ایران، در تظاهراتی دستگیر و به زندان انفرادی اطلاعات منتقل شدم. هشتاد و پنج روز در انفرادی بودم. بعد از بازجویی به زندان عمومی منتقل شدم. محکوم به یک سال زندان شده بودم و پس از پایان دوران محکومیت‏ام از زندان آزاد شدم.

بعد از آزادی از زندان، از کلیه‏ی حقوق اجتماعی مثل ورود به دانشگاه، کار کردن در ادارات دولتی و… محروم بودم. لاجرم به کارهای خصوصی روی آوردم و این دوران را گذراندم.

اما این درد که به خاطر گفتن واقعیت، دفاع از حقوق خودمان و ملت و دفاع از خاکی که در آن زندگی می‏کردیم و دینی به گردن ما داشت، به زندان افتادم، همیشه همراه من بود.

دوستانی که دور و برم بودند هم همه هم‏فکران خودم بودند. داستان طنزی نوشتم با نام «سگ آدمان» که طنزی بود در مورد مسایل دینی و اجتماعی روز خودمان و با زبان ادبیات کلاسیک ایران نوشته شده بود.

این داستان بین دوستان پخش شد. یکی از دوستان‏ام را دستگیر کردند و متاسفانه (یا شاید هم خوشبختانه) به این شکل، داستان به دست حکومت رسید و آن را خواندند. منظور من هم همین بود که اینان این داستان را بخوانند.

دوستم را دستگیر کرده بودند و تحت فشار بود. وقتی که اطلاع پیدا کردم ایشان را گرفته‏اند، می‏دانستم که بالاخره از زیر زبانش خواهند کشید. چون با شیوه‏های شکنجه‏های زندان اطلاعات آشنا بودم. در ‏آن‏جا تحقیر و ناسزا در حد نهایت خود است. به قدری که اگر کسی یک لیوان آب بخواهد، او را به توالت می‏برند و می‏گویند از شیر توالت ‏آب بخور. بینی خود من را آن‏جا شکستند.

چون می‏دانستم چه بلایی می‏توانند بر سر او بیاورند، مجبور شدم از کشور خارج شوم و درنگ نکردم. چون اگر می‏ایستادم، این‏بار حتما مرا می‏کشتند.

در فرصت یکی دو روزه‏ای که داشتم، تنها جایی که به ذهنم رسید، این بود که به یو.ان ترکیه بیایم و پناهنده بشوم. در نتیجه، آمدم و خودم را به یو.ان ترکیه معرفی کردم.

البته، تصوری که از یو.ان داشتم، متاسفانه درست از آب درنیامد. نمی‏دانم به خاطر کمبود امکانات یو.ان است یا علت دیگری دارد. امکان دارد عمدهایی هم در کار باشد.

این‏جا از زندان انفرادی که کشیدم، چندین برابر بدتر بود. بعد از معرفی، درخواست کردم که تاریخ مصاحبه را به من سریع بدهند، چون جایی را نداشتم و فقط حدود یک میلیون تومان پول همراهم بود. این تنها پولی بود که در دسترستم بود و می‏توانستم همراه بیاورم و تمام اموال و اثاثیه‏ام را از دست دادم.

با این وجود، برای‏ام یک تاریخ هشت ماه و نیمه درنظر گرفتند. در صورتی که برای‏ کسان دیگری مثل ترک‏هایی که از ایران می‏آیند و جدایی طلب هستند، خیلی سریع تاریخ مصاحبه می‏گذارند، (حدود یک ماه) و خیلی سریع هم به آنان جواب قبولی می‏دهند.

علت آن را نمی‏دانم. شاید دستی در کار است یا برای خوشنودی دولت ایران یا تبلیغات خودشان که بگویند ترک‏ها می‏خواهند با هم متحد بشوند و یا به هر دلیل دیگری، این کار را می‏کنند.

بعد از هشت ماه و نیم برای مصاحبه رفتم و دو ماه بعد جواب قبولی گرفتم. چون پدرم در انگلستان است، پرونده‏ام را به انگلستان فرستادند. با این که به ‏آن‏ها گفتم، پدرم در انگلستان اقامت دائم ندارد و نمی‏تواند مرا ساپورت مالی کند، پرونده‏‏ام را فرستادند. بالاخره دوست انگلیسی پدرم ضمانت و ساپورت مالی مرا تقبل کرد که من بتوانم به ‏آن‏جا برسم. البته هزینه‏های من عملا به دوش ایشان نمی‏افتاد، فقط به صورت فرمالیته مرا ساپورت کرده بود.

متاسفانه بعد از چند روز سفارت انگلستان بدون این که مصاحبه‏ای با من انجام بدهد، بدون این که بداند که من کی هستم، چکاره‏ام، آدم خوب یا بدی هستم، نامه‏ای فرستاد که چون پدرت اقامت ندارد، باید تا سال ۲۰۱۱ صبر کنی. باید پدرت اول اقامت‏اش را بگیرد، بعد شما را به آن‏جا می‏بریم.

تا سال ۲۰۱۱ در ترکیه ماندن یا مساوی است با این که آدم می‏میرد، یا به بدترین وجه ممکن، به پست‏ترین درجه‏ی اجتماعی باید زندگی کند. دو یا سه سال را می‏شود تحمل کرد، اما پنج سال را نه.

به همین دلیل، مجبور شدم پرونده‏ام را از انگلستان پس بگیرم. پرونده‏ام سه ماه در یو.ان ماند. در حالی که با تحقیقاتی که کردم، متوجه شدم در موارد مشابه، پرونده بعد از ۱۵ روز تا حداکثر یک ماه به کشور بعدی فرستاده می‏شود.

بعد از سه ماه پرونده‏ام را به آمریکا فرستادند و دوماه و چند روز بعد از آن، سازمان آی.سی.ام.سی، مصاحبه‏ی اول را با من انجام داد و برای سه ماه و نیم بعد، وقت مصاحبه‏ی دوم گذاشتند.

از مصاحبه‏ی دوم‏ام هم حدود پانزده روز گذشته و منتظر جواب هستم. امروز با ‏آن‏ها تماس گرفتم و گفتند که اواسط ماه مارس به شما جواب می‏دهیم.

الان هم منتظرم، ببینم چه اتفاقی می‏افتد. می‏توانم از این کشور خارج بشوم و به جایی برسم و دوباره رنگ زندگی را ببینم؟

البته، نه زندگی خوش، چون آن‏جا که خاک من بود، خانه‏ام بود، جایی که می‏توانستم حرکت کنم، برای ساختنش تلاش کنم، آن‏جا نمی‏شود. اما شاید بتوانم جایی را پیدا کنم که بتوانم حداقل بنشینم و برای دل خودم بنویسم و این غم و حزن را تحمل کنم، تا بالاخره عمر آدم به سر آید.

رادیوی آمریکا یا بی بی سی را که بعضی وقت‏ها گوش می‏دهم، می‏بینم اطلاعات غلطی در مورد وضعیت پناه‏جوها در ترکیه می‏گویند. مثلا، رادیو آمریکا مدتی پیش با یک سری از پناهند‏ه‏هایی که در ترکیه بودند، مصاحبه‏هایی انجام داده بود، اما آنان به نظر من، پناهنده نبودند.


چون که دولت ترکیه، یک سری شهرها را در اختیار یو.ان می‏گذارد که پناهنده‏ها را به این شهرها بفرستد. خود ما اجازه‏ی انتخاب شهرهای محل اقامت‏مان را نداریم. هیچ وقت هم حق خروج از شهرمان را نداریم.

یعنی اگر ما از شهر محل اقامت‏مان بیرون برویم، قانون را زیر پا گذاشته‏ایم و دولت ترکیه مختار است ما را دستگیر و تحویل دولت ایران بدهد. حتا بدون این که کار خلافی انجام داده باشیم. فقط کافی است پای‏مان را بدون مجوز پلیس، از شهرمان بیرون بگذاریم.

دولت ترکیه، به هیچ وجه اجازه نمی‏دهد ما به شهرهای توریستی، مثل استانبول، آنکارا، ازمیر، قونیه، آنتالیا و… برویم. چون در این شهرها توریست رفت و آمد می‏کند و به قول خودشان، ما وجهه‏ی شهر را خراب می‏کنیم. توریست‏ها متوجه می‏شوند که این‏جا پناهنده‏ی ایرانی هست و ناراحت می‏‏شوند، یا ما شهر را آلوده می‏کنیم، خلاف می‏کنیم و…

به همین دلیل ما را به شهرهای بسیار کوچک با وضعیت بسیار بد می‏فرستند. شهری مثل وان که مرز ورودی ایران است. کسانی که بدون پاسپورت از ایران خارج می‏شوند و می‏خواهند خودشان را به یو.ان معرفی کنند، مستقیم وارد شهر وان می‏شوند و همان‏جا خود را معرفی می‏کنند.

اما کسانی که با پاسپورت وارد ترکیه می‏شوند، خود را به یو.ان آنکارا معرفی می‏کنند و به شهرهایی که بقیه ساکن هستند و معمولا از بدترین شهرهای ترکیه هستند فرستاده می‏شوند. مثل همین شهر آفیون که ما در آن زندگی می‏کنیم.

در مصاحبه‏ی رادیو آمریکا با کسانی صحبت می‏کردند که در شهر استامبول بودند، در استامبول اصلا پناهنده نداریم. این‏ها کسانی هستند که قاچاقی وارد می‏شوند و می‏خواهند بروند. مثلا اتاق‌شان را که نشان داد، کامپیوتر و وسایل راحتی در اتاق بود.

در شهرهای محل اقامت ما، در خانه‏ی پناهند‏ه‏ها کامپیوتر که هیچ، رادیو را هم به‏زور می‏بینید. یا مثلا، یک تلویزیون دست چندم درب و داغان را یک نفر به جای این که دور بیاندازد، به پناهنده‏ها می‏بخشد. وضع ما به این ترتیب است، چنین چیزی نداریم که در خانه‏‏ی ما پناهنده‏ها کامپیوتر یا وسایل رفاهی آن‏چنانی باشد.

خانه‏هایی که ما می‏توانیم این‏جا اجاره کنیم، شاید بتوان گفت بعد از رفتن ما ، همه‏ی آن‏ها موزه می‏شوند. چون دیوارهای‏شان کاه‏گلی و در وضعیت بسیار بدی هستند. همه‏ی ‏آن‏ها نمور، غیرقابل سکونت و از درجه‏ی اعتبار ساقط هستند.

چون خانه‏های معمولی را به هیچ‏وجه به پناهنده‏ها اجاره نمی‏دهند. می‏گویند به شما خانه نمی‏دهیم، چون پناهنده هستید، قابل اطمینان نیستید.

البته، مردم فقط نسبت به پناهنده‏های ایرانی این‏طور حساس شده‏اند. حال تبلیغات دولت خودشان است یا کارهایی است که خود پناهنده‏های ایرانی این‏جا انجام داده‏اند، به این کار ندارم. اما این بلایی است که دارد سر ما می‏آید.

الان که پناهنده‏های عراقی این‏جا آمده‏اند، نه تنها از طرف خود دولت عراق حمایت می‏شوند و به دولت ترکیه توصیه شده که از پناهند‏ه‏های ما نگاه‏داری کنید و وسایل راحتی آن‏ها را فراهم کنید تا به کشور سوم، یعنی امریکا برسند، دولت امریکا هم از آن‏ها حمایت می‏کند.

در عوض‏، رییس جمهور کشور ما از ایران می‏آید به استامبول می‏رود، آن‏جا دم مقامات ترکیه را می‏بیند، از آن‏ها می‏خواهد به پناهنده‏ها بیشتر فشار بیاورند و می‏گوید در این صورت هرچه که بخواهید، اعم از گاز، نفت، در اختیارتان می‏گذاریم.

ترکیه هم که هیچی ندارد. کشوری است بسیار فقیر و بدبخت. برای همین یا مجبور می‏شود یا که تمایل قلبی‏اش این است و نهایت فشار را به پناهنده‏ها می‏آورد.

یکی از چیزهای عجیبی که این‏جا هست و شاید شما باور نکنید، این است که این‏جا می‏خواهند از ما پول خاک بگیرند و می‏گیرند.

این پول را از خیلی‏ها می‏گیرند. مثلا کسی که دو سال در ترکیه بوده، ۲۳۰۰ لیر که معادل حدود یک میلیون و خرده‏ای پول ایران است، از او پول خاک می‏گیرند. پناهنده‏ی بدبختی که شاید به زور بتواند در روز ۵ لیر در‏آمد داشته باشد که بتواند با آن نان یا مواد غذایی دیگر را تهیه کند.

از همه طرف فشار می‏آورند، مثلا می‏رویم والی (والی مرکزی است مثل استانداری) و می‏خواهیم به ما کمک کنند، می‏گوییم که تحت فشار هستیم، اجازه‏ی کار هم که به ما نمی‏دهید، (کار کردن این‏جا یعنی ‏قاچاق. اگر پلیس یا مقامات دولتی ما را در حال کار کردن ببینند، می‏توانند دادگاهی‏مان کنند) پس ما باید چکار کنیم.

دولت ترکیه همه‏ی این‏ها را می‏داند ولی به هیچ وجه از ما حمایت نمی‏کند. در مرکز یو.ان هم همه‏ی کارکنان ترک هستند. یک آدم خارجی آن‏جا نیست که از اروپا یا امریکا آمده باشد، یا حتا ایرانی باشد که درد ما را بفهمد. همه ترک هستند و به همین دلیل طرف دولت و کشور خودشان را می‏گیرند. می‏گویند، شما باید پول خاک بدهید.

اگر ترک جدایی‏طلب باشیم، می‏‏گویند: دمت گرم. چند ترک جدایی‏طلب می‏شناسم که هنوز پناه‏جو بودند و هنوز مصاحبه نشده و جواب قبولی هم نگرفته بودند (هنوز پناهنده نشده بودند) از یو.ان حقوق می‏گرفتند.

ولی امثال ما که فارس، کرد، خوزستانی و… هستیم و به هر دلیل دیگری از ایران خارج شده‏ایم، در مصاحبه‏ی مالی ردمان می‏کنند، هیچ کمکی به ما نمی‏کنند و هروقت هم به آن‏جا برویم، بیرون‏مان می‏اندازند.

دست‏مان از همه جا کوتاه است. وقتی هم به والی می‏رویم، والی می‏گوید: چرا به اینجا آمده‏اید؟ برگردید بروید کشورتان.

می‏گوییم: ما پناهنده هستیم، نامه از یو.ان داریم که ثابت می‏کند پناهنده هستیم. یون.ان هم که یک سازمان بین‏المللی است، شما قبول کرده‏اید که این سازمان در کشور شما فعالیت کند. پس چرا به کشورهای اروپایی می‏گویید که طرف‏دار حقوق بشر هستید.

پاسخ می‏دهند که: ما این‏ها را نمی‏فهمیم، برگردید، بروید به کشورتان.

ولی برای عراقی‏ها چون دلار برای‏شان می‏رسد، انواع و اقسام کمک‏ها را می‏کنند.

سالیان سال است که کردها و ایرانی‏ها به این‏جا می‏آیند و پناهنده می‏شوند. عراقی خیلی کم بوده. جدیداً تعدادشان زیاد شده. اصلا ما را محل نمی‏گذاشتند، مردم نمی‏دانستند، ایرانی کیست، کرد کیست، ولی عراقی‏ها که آمده‏اند روی تمام در و دیوار مغازه‏ها عربی نوشته‏اند.

چون می‏دانند که آن‏ها پول دارند. دلار دارند. چنان تحویل‏‏شان می‏گیرند که انگار هم‏وطن‏شان هستند. خیلی هم به‏ آن‏ها می‏رسند.

نمی‏توان گفت همه‏ی مردم ترکیه بد هستند. اگر این حرف را بزنم، واقعا بی‏انصافی کرده‏ام. آدم‏های بسیار خوب هم این‏جا پیدا می‏شوند. کسی را این‏جا دیدم که اجدادش از گرجستان بودند و به خاطر جدا شدن گرجستان از ایران، به ترکیه مهاجرت کرده بودند. ولی هنوز خون ایرانی و آن غیرت ایرانی را دارند.

غیرت ایرانی که الان خیلی کم پیدا می‏شود و خیلی هم گران است. به همین خاطر به ما کمک می‏کند. نه این که ما گدایی کنیم، کمک خالصانه می‏‏‏‏کند. درد ما را درک می‏کند و چون می‏داند که ما مشکل داریم، به داد ما می‏رسد.

ترکیه جهنمی است که ما پناهنده‏ها از زور چوب دژخیمان فرار می‏کنیم و خودمان را با کله به درون دیگ مذاب این جهنم می‏اندازیم.

هیچ کاری هم از دستمان برنمی‏آید، راه دیگری نیست. فقط یک راه هست که انتخاب کردنی هم نیست، ما باید در این راه جلو برویم و بر سر همین راه، دام به این بزرگی پهن شده و ما مجبوریم خودمان را در این دام بیاندازیم و این دوران را بگذرانیم.

چرا؟ چون خواستار آزادی در مملکت‏مان بودیم، خواستار این بودیم که بتوانیم حق خودمان را بگیریم، بتوانیم در کشور خودمان بسازیم، تلاش کنیم برای فردای خودمان، برای آینده‏ی خودمان، برای مملکت خودمان. نه برای این که بخواهیم مثل خیلی‏های دیگر که الان دارند در ایران خوش می‏‏‏گذرانند، دزدی یا کار دیگری بکنیم.

این‏جا پناهنده خیلی زیاد است. نمی‏‏گویم که همه‏ی آنها ذی حق هستند، نمی‏‏گویم که همه‏ی آن‏ها دردمند هستند، شاید خیلی از آنها به خاطر مهاجرت به کشورهای دیگر، به این‏جا می‏آیند و این حرف‏ها را می‏زنند یا شاید هم دروغ می‏گویند، اما همه‏ی این‏ها دردمند هستند. دردشان هم به این خاطر است که در کشور خودشان نمی‏توانند درست زندگی کنند.

به خاطر همین درست زندگی نکردن، مجبور می‏شوند به این‏جا بیایند و دروغ هم بگویند. من به آن‏ها حق می‏دهم، چون حق زندگی خوب، حقی انسانی است و هیچ کس حق ندارد آن را از آدم بگیرد، حتا مقامات اسلامی دولت ایران.

نمی‏دانم دولت ترکیه چه قراردادهایی پشت پرده با دولت ایران سرهم کرده و چه قول و قرارهایی به هم‏دیگر داده‏اند. چون دولت ترکیه بسیار اسلام‏گرا است و سنگ اسلام را به‏شدت به سینه می‏زند.

وقتی احمدی‏نژاد به ترکیه آمد، در تلویزیون‏ها بزرگ نوشته بودند: دیدار تاریخی، دیدار تاریخی. چون فکر می‏کنند، بله صاحب دومین منبع گاز جهان وارد ترکیه شد و دیگر در لوله‏های گازش را یک راست به سمت ترکیه باز کرده است.

در صورتی که نمی‏دانند احمدی‏نژاد به این سادگی‏ها کاری خوب یا بد یا کمکی برای هیچ کشوری انجام نمی‏دهد، مگر این که چیزی مد نظرش باشد که از آن‏جا بگیرد.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

متن کلا" "ضدترکیه" بود ! به نظرمن وقتی ما با ترکها این رفتار ها رو می کنیم اونها هم باید برخورد اینچنینی با ما داشته باشند.
در ضمن این حرفت که "ترکیه هم که هیچی ندارد. کشوری است بسیار فقیر و بدبخت" دیگر از اون حرف ها بود . . .

-- بهزاد ، Mar 7, 2009

واقعا که ایرانی هستیم! این آقا همچین نوشته انگار که هنوز در توهماتش غرق است.
آقا جان کجا پناهندگی ترکهای ایرانی به قول شما جدایی طلب ظرف مدت کوتاهی مورد تأیید قرار می گیرد؟ چند ترک آذری در ترکیه داریم؟ 90 درصد پناهندگان ایرانی در ترکیه کردهای ایران هستند که حتی بعضی هایشان برای پول گرفتن از پ.ک.ک در تظاهرات علیه ترکیه شرکت می کنند و در یک کشور خارجی، علیه آن کشور خرابکاری می کنند! انتظار داشتید کجا بیایید؟
در ضمن زمان تأیید پناهندگی دست دولت ترکیه نیست، به کشوری ارتباط دارد که پرونده را بررسی می کند.
اکثر متقاضیان ایرانی پناهندگی متأسفانه به دروغ خود پناهنده سیاسی می نامند که این باعث عدم رسیدگی به پرونده دیگران نیز می شود.
دروغ تا مغز استخوانمان نفوذ کرده است، به راحت طلبی عادت کرده ایم و انتظار تکریم هم داریم.
بسیاری از تختخواب گرم و نرمشان در ایران بلند می شوند و فکر می کنند چون بگویند پرونده سیاسی دارم دنیا به کامشان می شود. به خاطر همین هم از زمین و زمان طلبکارند.
جان به جانمان بکنی ایرانی هستیم. حرف هم که کنتور نمی ندازه و کسی هم که نمیاد ببینه طرف راست می گه یا دروغ، پس هی مظلوم نمایی کن، تا دل ما ایرانیان پاک نژاد اصیل آریایی را به درد بیاوری که بگوییم: ما ایرانیا چون کردیم، فعال سیاسی هستیم و غیره همه چیز علیه ماست!
واقعا که

-- عزیز ، Mar 7, 2009

دروغ ..متاسفم ..من خودم 2ساله تركيه پناهنده شدم ..تجزيه طلب هم نيسم اما زندگي م مانند ساير انسانهاست ...درسته برخي هزينه هارو گرون پرداخت ميكنم ..اما تابحال بهم بي احترامي نشده ..برخلاف كشورم!
بله تركيه بهشت نيست اما هرجهنميه از ايران بهتره ..حتي براي پناهندگان!.

-- سويل ، Mar 7, 2009

اين داستان رو اگه تو آلمان تعريف کنه چند روز بعد جواب منفی ميگيره.
تو آلمان هم اجازه نداری بيشتر از 30 کيلو متر از محل اقامتت دور بشی.عزيز نيومدی که
خونه خاله اسمش روشه پناهندگی،حالا بابا اون جا بوده هوس کردی بری پيشه بابا همين
من بهت نصيحت ميکنم يه داستان ديگه سر هم کن شايد جواب گرفتی
تازه بعد از اين که به کشور مورده علاقه خودت رسيدی و جواب مثبت گرفتی باز هم دلت
برای وطنت تنگ ميشه.
وطن وطن نظر فکن به من که من
به هر کجا غريب وار که زير آسمان ديگری غنوده ام
هميشه با تو بوده ام هميشه با تو بوده ام هميشه با تو بوده ام

-- عليرضا ، Mar 8, 2009

شما که اینترنت ندارید و در شهرهای روستا مانند کشور فقیر، فلاکت زده و بدبخت ترکیه زندگی می کنید چگونه آخرین اخبار رادیو فردا را پیگیری می کنید! و عکسهای کامپیوترهای پناهندگان ایرانی در استانبول را می بینید!؟
جالبه
صحبت از غیرت ایرانی هم خیلی جالب بود! ما هم که هرجا صحبت از غیرت و تاریخ و هخامنش و کوروش می شه غیرت سنجمان به جوش میاد.
واقعا دردناکه وضعیت ایرانیان خارج از کشور

-- شاهین ، Mar 8, 2009

من خودم شش ماه در ترکیه زندگی کردم.البته پناهنده نبودم و در هتل هم زندگی میکردم.آنجا سر من را یکنفر کلاه گذاشت آنهم یک ایرانی!
درست است که ما ایرانیها خیلی مورد ظلم قرار میگیریم ولی بیشتر از جانب همدیگر تا از طرف بیگانگان!!!! و این واقعاً مایۀ سرشکستگی است.

-- شری -اروپا ، Mar 8, 2009

ترکیه ایها یه ضرب المثل دارن که میگه آتیش هرجا بیفته همون جارو می سوزونه(ترجمه)...شما که رفتی اونجا و انتظار محبت و تکریم و اینارو داری باید بهت بگم که اون شهر وان که میرین در منطقه کردنشین ترکیه واقع شده و به دلیل درگیری همیشگی پلیس و ارتش ترکیه با طرفدارای پ ک ک وضعیت جنگی داره و اصلا خود مردمشون امنیت جانی ندارن که شما اونجا انتظار جای امن و راحتو داری.

شهر آفیون نسبتا امن تره بعد تو فکر کردی استانبول و آنکارا بری بهتره??...اونجا بری بفهمن پناهنده ای لختت می کنن، استانبول زندگی کردن کار ساده ای نیست اینو خودشونم میگن...ما کانالهای ترکیه رو نگاه می کنیم در جریان مشکلات و مسائل روزمره اونا هستیم و این بخش از حرفات که گفتی ترکیه کشور بدبخت و فقیریه دیگه از اون حرفاس...اونا هم فقیر دارن و دائم تو کانالهاشون موقع پخش اخبار کلی خبر در مورد مشکلات روزمره مردم حرف میزنن...ولی در 30 سال گذشته ترکیه وضعش بهتر شده...

ولی بعضی از هموطنان فارس زبان به خاطر مسئله تاریخی خودبزرگ بینی و تمسخر بقیه اقوام و یه ذره نژادپرستی زورشون میاد پیشرفت و اقدامات بقیه رو ببینن...من ترک هستم ولی تجزیه طلب نیستم...وقتی جایی خبری در مورد پناهنده ها در ترکیه میخونم و می دونم که خیلیاشون ترکی بلد نستن دلم می خواد به هر صورتی که شده بهشون کمکی برسونم ولی وقتی همچین صحبتهایی رو میشنوم منصرف میشم.

این مصاحبه هم اغراق آمیز و شاید ساختگی بود مثل پرونده های ساختگی خیلی از هموطنان برای پناهندگی...

-- Ramin ، Mar 8, 2009

از بالا تا پایین این مطلب را که بخوانی حداقل 10 تا برداشت غلط و درو غ فاحش را می شه دید. اولا که همین ترکیه ای که شما فقیر و بدبخت می بینیش داره بدون نفت و گاز با جمعیتی نزدیک به ایران ،ملتش را با سرانه درآمد بالاتر می چرخونه( کافیه تو هر شهری که هستی بری یه سری تو مرکز شهر بزنی ،البته با چشمهای باز تا رونق کسب و کار و کیفیت خدمات اونها را ببینی).کمیساریای پناهندگان سازمان ملل مستقل از دولت ترکیه هست، تصمیم گیری یو ان و روند کند پیشرفت پرونده ها ربطی به دولت ترک نداره .تازه دولت ترکیه در بدو ورود یک پناهنده ، به اون یک جور پناهندگی موقت می ده و حتی در بسیاری از مواردی که یو ان شخصی را رد می کنه، اونها را دیپورت نمی کنه. بی اغراق می گم تو این کشور می شه هر جور خونه ای را کرایه کرد(مشکل فقط اجاره است که اون هم نسبت به ایران بسیار کمتر هستش البته صرف نظر از نعمت برق و گاز مفت ایران).اگر آدم خودش رفتار مناسبی داشته باشه ،اتفاقا ترکها ی ترکیه مودب و احترام گذار و به شدت راستگو تر از خیلی از هموطن های ایرانی هستند.( نکته :من نه آذری هستم و نه می تونم زبان ترکی استانبولی را درست حرف بزنم). درسته ترکها به کشورشون ،پرچمشون ، غذاهاشون و.. عشق می ورزند ما با خارجی هم مادامی که قانونمند باشی مشکلی ندارند.
رسیدگی به پرونده عراقی ها هم هیچ ربطی به توافقات بین دولتها نداشت به اوضاع آشفته اون کشور، مشکلات امنیتیش و از همه مهمتر به تعهدی ربط داشت که دولت امریکا در سال 2007-08 کرد که نزدیک به 10000 تا از این آواره ها ی عراقی را منتقل کنه...
اخه اون عینک تو هم را بردار ببین هر جا باشی کی هستی و چه کار می تونی انجام بدی که اینقدر از دیگران انتظار داری و شاکی هستی..
تا وقتی چنین آدمهایی می خواهند نقش اپوزیسیون و دگر اندیش جامعه ایران را داشته باشند،آدم به جد و آباد امثال احودی نژاد درود می فرسته. گزارش که نمی شه گفت ،اما متاسفانه یک سری تخیلات و برداشتهای غلط برا شما دست مایه انتشار یک داستان می شه.

-- سارا ، Mar 8, 2009

این دوست ارجمند شوربختانه بیش از آنچه باید اوضاع را بد نشان می دهد. همین شهر آفیون را که ایشان نام برد مهربان ترین مردمان را دارد!من دوسال در این شهر زندگی کردم.انصاف داشته باشیم. اگر وضع یو ان نابسامان است مردم مهربان ترکیه را زیر سوال نبرید!

-- داوود ، Mar 8, 2009

من هم پناهنده ترکیه هستم و نزدیک به یک سال است که در این کشور به عنوان پناههجو به همراه خانواده ام زندگی می کنم اما نمی دانم این داستان ها را که ایشان تعریف می کند از کدام منطقه در ترکیه است!!!!
ما که هیچ بی احترامی از ترک ها ندیدیم و واقعاً از دولت خودمان به ما بیشتر اهمیت می دهند، ساختمانی هم که من و سایر پناهندگانی که میشناسم زندگی می کنیم درست است که گران است اما بسیار مناسب برای زندگی و فرای آن چیزی است که ایشان تعریف می کند، شاید توقع دارید که اینجا برای ما فرش قرمز پهن کنند!!!!
عراقی ها و ترک های بی نوا و کرد ها همه و همه اینجا یک شرایط یکسان دارند و همه این حرفها به جز شایعه پراکنی چیزی نیست، من در مصاحبهء ICMC در استانبول با عراقی ها آشنا شدم و دقیقاً شرایط آنها را هم دیدم و متوجه شایعاتی که شنیده بودم شدم. با این حرفهای دروغ فقط باعث میشویم که دولت ترکیه هم جلوی ورود سایرین را بگیرد. بسیار متأسفم از این همه دروغ.

-- امید ، Mar 8, 2009

من نزدیک به یکسال هست که در ترکیه به عنوان یک پناهجو هستم تا از اینجا به آمریکا برم.
به عنوان یک ایرانیه پناهجو، مطمئن هستم که تمام صحبت های ایشون دروغ هست و هیچ کدام از این حرفها واقعیت نداره. نمی دونم چرا این حرفها را عنوان کردند، چون در اینجا تمام پناهجوها شرایط یکسان دارند.
نه از کسی بی احترامی دیده شده و نه کسی در اینجا در خرابه زندگی میکنه. درسته که آسایش آنچنانی نداریم ولی از لحاظ روحی، از ایران راحت تر هستیم.
حتی من با یک سری از عراقیها و کردها دوست شدم و دیدیم که مثل ما هستند و تمام حرفها، فقط شایعه هست.
به نظر من ایشون با این حرفاشون فقط خواستند که حس ترحم دیگران را جلب کنند و غافل از اینکه خودشون تنها پناهجوی ترکیه نیستند و دروغ هاشون آشکار میشه.
بهتره که کمی به خودش بیاد و باعث خراب کردن ذهن دیگران نشه.

-- آرش ، Mar 8, 2009

من یک پناهنده سیاسی واقعی هستم و بیست سال هم هست که به ایران نرفته ام یعنی اگر برم معلوم نیست که سر از کجا در بیارم.آن اوایل که اجازه اقامت گرفته بودم برای همدردی با کسانی که اقامت نداشتند و یا در معرض اخراج بودند هر کاری میکردم .از شرکت در تظاهرات تا کمک مالی و حتی چندین ماه خانه ام را در اختیار خانواده ای که در معرض اخراج بود قرار دادم و خودم روی تخت فنری بسیار بدی میخوابیدم.اما کم کم دیدم که همین افرادی که با کمک امثال من بالاخره اقامت میگرفتند و به گفته خودشان جانشان در ایران به دلایل سیاسی در خطر بود، بعد از دو سه سال شروع میکردند به ایران رفتن و خلاصه همه آن داستانها کشک بود. بعد هم که میآمدند تعریف میکردند که چقدر در ایران بهشان خوش گذشته حتا در کمال بیشرمی از تریاک کشی و دختربازی خود داستانسرایی میکردند.من با نویسنده این داستان احساس همدری میکنم ولی باید اعتراف کنم که کیس پناهندگیش خیلی آبکی است.

-- بدون نام ، Mar 8, 2009

بد نیست وقتی قصه تعریف می کنیم یک بار آن را روخوانی کنیم تا زیاد مزخرف به نظر نرسد.
برادر من سرانه ی درامد ترک ها سه برابر ماست. کدام کشور فقیر بدبخت؟
چه کسی در ایران بابت نوشتن یک داستان کوتاه مجبور شده پناهندگی بگیرد؟ مگر عضو کانون نویسندگانید؟
حالا دری به تخته خورده آویزان یو ان و ترکیه شده اید طلبکار ملت ایران که هیچ طلب کار سازمان ملل و ترکیه هم شده اید؟
راستی به نظر شما خوانندگان زمانه این قدر ساده لوح اند؟

-- عزیز ، Mar 8, 2009

ایشون فقط یه چیزو میخوان با خالی بندی تابلو القاء کنن:
پناهنده نشید، خیلی بده!

من که امید برای فرار بیشتر شد!

-- پیام ، Mar 8, 2009

این آقا فکر کرده که چون اومده خارج باید همه قربون صدقش برن. تو کدوم کشور اقامت بدون هزینه می دن. من خودم اقامت کاری دارم ترکیه. اقامت کاری که گرونترینه 550 لیر می گیرند.
تازه ترکیه پناهجو نمی پذیرد و سایر کشورها هستند که باید پرونده پناهجوها را جواب بدهند. من چند نفر رو می شناسم که شش ساله کشوری قبولشون نکرده و ترکیه ماندگار شدند. تازه بهشون پیشنهاد شده که تابعیت بگیرن خودشون قبول نمی کنند.
یک مساله دیگه تو کدوم کشور به کار قاچاق چشم می پوشن؟ حالا ترکیه برای کار پناهجویان گیر نمی ده ناشی از انساندوستیشونه باید شکرشو بکنیم. من خودن دو سال اجازه کار نداشتم، پلیس بهم می گفت تا زمانیکه کسی شکایت نکرده باهات کاری نداریم. سعی کن مشکل درست نکنی که مجبور نشیم مانع کارت بشیم.
تازه پناهجو باید یا خودش پول داشته باشه یا سازمان ملل بهش حقوق بده.
متاسفانه بعضیها توقع زیادی دارند و با این برخورد راه دیگران رو سد می کنند. بعضیها تو شهرهای کوچک دختربازی، شراب خواری و .. می کنند که به اسم ایرانی تمام می شه.

-- حسین ، Mar 8, 2009

مردمی که از سایه هستند و در سایه هم اظهار نظر می کنند چطور در مورد درستی و یا نادرستی حرف کسی اظهار نظر می کنند؟!
شما منتقدین این شخص چرا حتی جرات بیان نامتان را ندارید؟

-- arman ، Mar 13, 2009

با توجه به اینکه تمام انتقادات در روز 8 مارس 2009 بود و همچنین از انشاء و لحن کلام معلوم و پر واضح است که همه منتقدین یک نفر هستند. و منتقد مورد نظر بیشتر از این جمله : "ترکیه کشور فقیری است" ناراحت شده و به غیرتش برخورده است!!! چیزی که من به عینه میبینم در کل از این کشور میبینم فقر است البته اگر دو تا شهر استانبول و آنکارا رو در نظر نگیریم. اما باید این رو هم قبول کنیم که مردم ترکیه به آینده امیدوار هستند. و در اینجا صحبت از مقایسهء ترکیه با ایران یا با کانادا یا ..... نیست! ترکیه به علت فقدان منابع زیر زمینی مثل: گاز، نفت و همچنین فقدان برق کافی و حتی آب خوردن یک کشور بسیار فقیر است و تا هست؛ متاسفانه دستش به کشورهای همسایه مثل ایران باید دراز باشد! و دیگر اینکه ما از مردم ترکیه تا فعلاً هیچ بدی ندیدیم. شاید شانس ما بوده چون هر جایی آدم خوب و بد دارد. اما در کل مردمان خوبی هستند.
اما از این صحبت که بگذریم ترکیه جز کشورهایی است که دفتر نمایندگی سازمان ملل در شهرهای وان و آنکارا قرار دارد و به سازمان ملل نسبت به رعایت حقوق بشر طبق موازین منشور سازمان ملل متعهد است و دیگر اینکه پول خاک یک پول زور است علاوه بر اینکه حقوق پناهندگی به پناهندگان تعلق نمی گیرد و در هیچ کجای دنیا همچنین چیزی وجود ندارد. البته هر پناهجویی که به ترکیه می آید الزاماُ نباید زندانی سیاسی باشد یا اعدامی باشد یا سنگساری باشد...
بلکه کیسی را که ارائه می دهد باید با حداقل یکی از 30 بند منشور سازمان ملل همخوانی داشته باشد. یکی از دوستان صمیمی من که بهایی است فقط بخاطر اینکه در ایران اجازه تحصیل به او ندادند در مصاحبه یو ان قبول شد در صورتیکه خیلی از بهایی ها کیسهایی را ارائه دادند که باعث ردی آنها شد. به همین سادگی.
پس هر انسانی حق دارد بهتر زندگی کند.
و در آخر خیلی از کسانیکه در مصاحبه یوان رد می شدند و رد می شوند کسانی هستند که واقعا سیاسی بوده اند، زندانی بوده اند و رژیم جمهوری اسلامی به خونشان تشنه بود و علت ردی آنها این است که قدرت بیان خوبی ندارند برای مصاحبه یوان دروغ گفتن و نقش بازی کردن یکی از اصول اصلی برای قبول شدن است حتی کسانیکه واقعا سیاسی باشند.
لازم به تذکر است خود من هم سیاسی نیستم؛ اما مصاحبهء یوان قبول شدم و در حال حاضر منتظر تعیین کشور ( آراراف) هستم.

-- پناهنده از وان ، Mar 14, 2009

وقتي مقاله 8مار منتشر ميشه ومياد صفحه ئ اول سايت ...وبعدش آرشيو ميشه ..طبيعيه كه نظرات هم مربوط به اونروز باشه ...توهم هم حدي داره!!

-- سويل ، Mar 21, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)