خانه > سی سال حقوق بشر > تجربههای شخصی > من فقط نمی خواستم مسلمان باشم | |||
من فقط نمی خواستم مسلمان باشمشهرام
با تغییر دین مشکلات برای من به وجود آمد. چندین بار از طرف دولت مرا به حفاظت و اطلاعات بردند. مرا پیش یک دیوار می نشاندند خیلی نزدیک رو به دیوار و بعد یک نفر می آمد پشت سر من و می گفت حق نداری پشت سرت را نگاه بکنی. اگر نگاه کنی برایت خیلی بد میشود. آن زمان دقیقاً زمانی بود که برادرهای مرا گرفته بودند. آن سال، سال ۷۴ بود. بین ۷۴ـ ۷۳، خیلی ها را میگرفتند. با من خیلی صحبت کردند. به قول خودشان میخواستند مرا ارشاد کنند. من از آن جا بیرون آمدم. بعد از مدتی از جایی که خودم و خانمم کار میکردیم، در فنی حرفهای بودیم. من معلم آنجا بودم. دو رشته را درس میدادم . آمدند و به ما گفتند شما اخراج هستید. یک برگهی خیلی کوچک دستنویس به ما دادند. دوست دارم این جمله را بگویم که چه چیزی را نوشته بودند. نوشته بودند با توجه به صلاح مملکت و اداره: زوجین اخراج. این برای من جالب بود. به عنوان یک جوان چه کار منفی را من انجام داده بودم. به عنوان کسی که دارد توی این مملکت زندگی میکند. نه آدمی راکشتم. نه مواد مخدر استفاده کردم. نه جایی را بمب گذاشتم. نه صحبت از اتم و نمیدانم جنایت و یا خیانت بود. فقط میخواستم آزادانه خدایی را بپرستم که به او ایمان دارم. میخواستم آن خدا را داشته باشم. بعد آمدم کار دیگری پیدا کردم بازهم مرا اخراج کردند. توی دبیرستان درس میدادم. بعد از مدتی نزدیک به یک سال بیکار بودم. بعد یکی از عزیزانی که درواقع دستش با دولت یکی بود آمد به من پیشنهادی را داد، گفت بیا توی سازمان آب و فاضلاب به عنوان مسئول حسابداری استخدام شو. گفتم کار من چیز دیگری است.
تخصصم ساختمان است و نقشههای ساختمانی و صنعتی میکشم اصلاً از حسابداری سر در نمیآورم. گفتند اصلاً مهم نیست ما یک نفر حسابدار میگذاریم کنار تو؛ حسابداری را به تو یاد میدهد و بعد کار کن. من گفتم خلاف قانون است. ولی با این حال شما میگویید من انجام میدهم. بعد گفت فقط یک شرط دارد که شرط را باید بپذیری. تو کار را میگیری شرطش این است که مسیحیت را ول کنی. رها کنی. گفتم ببین من غیرممکن است که بخواهم مسیحیت را ول کنم من راهی را آمدم ومیخواهم تا آخرش باشم و ادامه بدهم. خانهای که زندگی میکردیم ما را جواب کردند. خانهای را پیدا کردیم خلاصه میخواهم بگویم سه بار در یک ماه اثاث کشیدن خیلی زیاد است. خانمم دیسک کمر گرفت و مشکلات درد کمر داشت و تمام عزیزان میدانند که دیسک کمر چقدر دردش وخیم است. همان حوالی بود که من حفاظت و اطلاعات میرفتم و میآمدم. کسی را به چشم نمیدیدم. از پشت سر میآمدم و مینشستم و صحبت میکردند. مثل یک جانی یا مثل یک آدم خراب کار یا مثل شخص خیلی وحشتناک با من رفتار میشد. بعضی مواقع میگفتم خدایا من فقط میخواهم ترا بپرستم. چرا اینها با من اینطور رفتار میکنند. آمد و گفت ببین تو شانس زیادی نداری. میگویی مسیحی هستی. باشد تو مسیحی هستی. ولی تو یک وقت در خانهات را باز میکنی یک دفعه یک چاقو میرود توی شکمت. یا اینکه داری توی خیابان رد میشوی یک ماشین میآید تو را میزند و میکشد. تو هم به عنوان یک مسیحی دیه نداری. من به عنوان یک انسان فقط نزدیک به هشت نه ماه یا یک سال فقط با ترس زندگی میکردم.
همه چیز مال آنهاست و آنها تصمیم میگیرند. ما به عنوان انسان هیچ کاری را مثل اینکه نمیتوانیم انجام بدهیم. به من گفتند حکمت اعدام هست و فرصت کوتاهی به تو میدهیم که از راهی که داری پیش میروی برگردی. بعد من بلند شدم و گفتم من فکر خودم را کردم و میخواهم همینطوری که هستم باقی بمانم. سعی کردم به طور خیلی خلاصه بگویم ولی به جرأت میتوانم بگویم که هیچ روزی برای خودمان نبود. هیچ لحظهای را توی ایران برای خودمان نداشتیم. واقعاً زجر میدادند هم از طرف اطرافیان و هم از طرف خود دولت. بعد از مدتی شاید یکی دو سه سال گذشته بود. دیدم حتی نامهی طلاق همسر من غیابی داده شده بود. و بدون اینکه اصلاً بخواهم حرف بزنم. پدر خانمم و برادر خانمم یا مابقی آنها تحریک شده بودند از طرف دولت، که طلاق خانم مرا بگیرند. جایی به راحتی نمیتوانستم کاری را انجام بدهم. اسمش را نمی توان گفت زندان رفتن، نمیدانم این را چه بگویم. ولی نزدیک به شش و هفت بار به حفاظت و اطلاعات میرفتم و میآمدم. هر وقت میرفتم به غیر از توهین به غیر از ارشاد به قول خودشان یا اینکه تهدید کنند که چه بلایی در آینده قرار است سر من بیاید، کاری نمیکردند. |
نظرهای خوانندگان
خب شما فکر کردی که مسیحیت از اسلام خیلی بهتره؟چرا سعی نمی کنید واقعا آن خدا یا وجودقدرتمندی را که در هیچ دینی نیست بپرستید و اسم دین و مذهب هم رویش نگذارید. به نظر من این کار شما مثل عملیات انتحاری است. مثل این است که من در تهران بدون حجاب به خیابان بروم. خب معلوم است که دستگیر می شوم!!! همینطور با حجاب هم به آدمها گیر می دهند.
-- N ، Feb 18, 2009deen ha fagat braye frebe ansanha ast. maseh ham as aslam chert tar ast
-- reza ، Feb 18, 2009با درود ايراني بايد بگويم كه بنده حدود 43 سال سن دارم ودر اين مدت فهميدم كه دين ساخته دست بشر است براي تربيت و ارشاد انسانهايي كه نه علم داشتند و نه معنوييت ودختران را زنده بگور مي كردند در صورتي كه قبل از پيدايش دين ما ايرانييان راهنما ياني چون كوروش داشتيم كه هيچ مدعي دينداري هم نيستند و اگر در ديني مانند اسلام چند كلمه خوب پيدا شده است برگرفته از افكار هايي مانند كوروش و مولوي و حافظ است از طرفي اين نوع تفتيش افراد بشر هم از بابت ترس است اگر در واقع قر آني كه اينان ميگويند كلام خدا است مگر نگفته است كه هيچ اجباري در دين نيست پس كدام يك صحيح است كه حرف خدا ست از اين اعمال ديكتا توري در دين اگر به اندازه نخودي شعور باشد ميفهميم كه از ريشه فاسد است و ساخته دست بشر هايي است كه ميخواهند با حفظ خرافات ديني بر انسانهاي ساده و بي فكر حكومت كنند
-- عباس ، Feb 18, 2009حافظ بزرگ ميفر مايد: من نگويم كه كنون با كه نشين و چه بنوش كه تو خود داني اگر عالم و عاقل باشي
اگر این حرف این اقا می گوید درست است پس رژیم خیلی مدره شده است چون اگر یک نفر این طور برخورد و به انها بگوید که اسلام بهتر از مسیحیت نیست و از دین برگشته است کند و مرتد و اعدام نشود خیلی خوب است.
-- احمدی ، Feb 18, 2009متاسفانه در این روزها بازار پناهندگی مسیحی شدن گرم است. در هلند صدها نفر مسیحی شده اند و حال پس از جواب به ایران می روند.
این افراد جوری از مسیحت حرف می زند که ادم فکر می کند قرون وسطا را مسلمانان بوجود اوردند.من خود نه مسمان هستم و نه مسیحی فقط از حرف ها غیر واقعی بدم می اید.
در هلند حال دولت هم خوب می داند که بیشتر کسانی که مسیحی شده اند فقط برای جواب است. چه جالب است که هر فرد بداند که مذهی یک مسئله شخصی است نه یک وسئله بذای رسیدن به هدف همانند انچه رژیم می کند
من هم واقعا فکر می کنم این حرفها برای این است که پناهندگی بگیرند.مگر لازم بود این آقا داد بزند که مسیحی شده است.تازه اگر واقعا اعلام کرده بود که مسیحی شده و با این همه رژیم اینقدر مدرن شده که در این سطح با او برخورد کرده ،که مشکلی نبوده .حتی می خواستند که در سازمان آب استخدامش کنند.استخدام در کشوری که بامعیارهای عقیدتی اینقدر دشوار و گاه غیرممکن است برای کسی که می گفته مسیحی شده شگفت انگیز نیست ؟درکشوری که چنین رفتاری ارتداد نامیده می شود و مجازاتش مرگ است.آقا جان راه بهتری برای پناهنده شدن پیدا نکردی؟
-- سارا ، Feb 18, 2009دروغ از این بزرگتر..یک کلمه بگو میخواستم مهاجرت کنم ،نه پولش را داشتم نه تخصصش را.این جماعت تغییر دینی برای اثبات پناهندگی خود به کمیساریای پناهندگان ساز مان ملل می گویندکه رژیم ایران امثال ما را اعدام می کند.در حالی که تا به حال هیچ مسیحی نوکیشی حکم اعدام دریافت نکرده.بلکه دو کشیش از این جامعه د رجریان قتل های زنجیره ای کشته شده اند.که اون هم همه می دانند که یک جریان خود سر و جنایت کار در بدنه وزارت اطلاعات اون دوران بوده که مسیحی و مسلمون و نویسنده و هندمند و سیاسی را از هم تفکیک نمی کرد.خیلی از این آقایون حکم ارتداد وچند تا چند تا حکم اعدام تو دستشون دارند.من نمی دونم از کی تا حالا دولت ایران اینقد ما با مخالفانش مهربان شده که حکم اعدام را از قبل برای اینها ارسال می کنه در خونه و اینها هم فرصت می کنن حکم را بردارند و بیان ترکیه...آخه دروغ هم باید یه چارچوب موجه داشته باشه یا نه؟
-- رضا ، Feb 18, 2009حالا چه اجباری دارید که بگوئید خیلی ایرانی ها مسیحی می شوند و بعد به ایران می روند و بر می گردند چکار به این کارها دارید ؟ بیکار نمی توانید بنشینید ؟ چرا غیبت می کنید پشت سر مردم حرف می زنید ؟ این اقا یک کمی دردل کرده مشکلاتش را راست و غلط گفته شاید لازم بوده این حرف ها را بزند تا گره کارش باز شود و مشکلش حل بشود و
-- اردلان ، Feb 18, 2009شما ها کارش را خراب نکنید اصلا چه لزومی دارد مشت هم وطنانتان را باز کنید نمی دانید این مطالب خوانده می شود و کار بقیه هم وطنانتان را خرابتر می کنید که بیچاره ها بعد از چندسال منتظر اقامت هستند؟
این مطالب کوچک شما کار انها را خراب می کند بعضی ها دوست ندارند در ایران زندگی کنند از روسری بدشان می اید بعصی ها دوست دارند ازادانه مشروب بخورند با زن و بچه شان با مایو کنار دریا باشند و یا از این قبیل محدودیت ها حالا مجبورند مشکلات گنده تری را عنوان کنند تا بتوانند در یک کشوری اقامت بگیرند اگر در کشورشان راحت بودند که مجبور نمی شدند دروغ های دیگری بگویند .
از نظرگاه است ای مغز وجود
-- ف ، Feb 18, 2009اختلاف مومن و گبر و یهود ... مولانا
هر کسی به تناسب تجربیات شخصی راهی برای رسیدن به ذات حق می جوید که قابل احترام است.
همبشه موفق باشید.
All of them are game.
-- Mehran ، Feb 18, 2009Do you like to play?
اين كامنت ها نشان مي دهد كه ما هيچ حقي براي هيچ انساني قائل نيستيم. ما حتي حاضر نيستيم به حرف هاي ديگري گوش بدهيم.واقعاً چه شده است ؟ما نمي توانيم ببينيم كه كسي جور ديگري فكر مي كند وحاضر است ايستادگي كند.ما خود هيچ كاري انجام نمي دهيم ولي عمل ديگران و تصميم ديگران را زير سؤال مي بريم.
-- كيومرث ، Feb 18, 2009اگر کسی دوست دارد جور دیگری فکر کند، خوب می تواند فکر کند.چه لزومی داره بلند فکر کند.اصولا دین یک موضوع شخصی است. این فقط یه سوء استفاده از دین است . خیلی از این افراد به اصول اولیه اخلاقی پایبند نیستند چه رسد به تعالیم دینی . به طور مثال این دوستان نوکیش نه تنها به دین اسلام توهین می کنند بلکه حتی ارامنه مسیحی را نیز ایماندار محسوب نمی کنند. و به برتری دینی و نژادی معتقدند.
-- رضا ، Feb 18, 2009بهتر است در انتشار مطالب سایت یه خورده با دقت تر عمل کنید.ایران به اندازه کافی سوژه های گزارش های حقوق بشری دارد(متاسفانه).به نظر می رسد انتشار خیال پردازی های یک نفر(حالا ایشان با هر اندیشه ای این حرف ها را زده باشد) از رویه دقت و صحت خبری دور باشد
-- مریم ، Feb 18, 2009جا به جا کردن مذهب و دین؟
از چاله در آمدن و به چاه افتادن!
به راستی که خود کرده را تدبیر نخواهد بود آنگاه ...
-- خدانشناس ، Feb 19, 2009بعنوان یک انسان از اتفاقات تلخی که برای شما افتاده متاسفم ولی بیشتر از همه برای این متاسفم که شما خوشبختی رو در خداپرستی و تغییر دین جستجو می کنید. مسیحیت چه فرقی با اسلام داره؟ آدمی که خوشبختی و زندگی خوب و آرامش رو در دین و خداپرستی جستجو کنه عاقبتش همین می شه دیگه. مشکل از جای دیگه است. اینکه آدم نباید روی آرامش و خوبی و زیبایی رنگ مذهبی بپاشه. بدون مذهب و ادیان و دسته بندی هایی که اینها از انسان ها ارائه می کنند زندگی انسان ها خیلی بهتر و رنگارنگ تر می شه. اینقدر هم دنبال خدا نگردید. خدا همون آسایش و آرامش و شادی انسان هاست. کاری نکنیم که اثبات بشه احمدی نژاد از سر این ملت هم زیاده.
-- رامین ، Feb 19, 2009این درست که هر کسی در انتخاب دین خود وخیلی چیزهای شخصی دیگر آزاد است- ولی آقایان، خانم ها،جناب اردلان - ازایران اسلامی افراطی صحبت می کنیم،نه سوییس!!! مثل اینکه همه سی سال است که خوابند!!!!سارا درست می گوید. اگر مذهب عقیده شخصی است چه نیازی به داد زدن؟؟من مسیحی نیستم ولی بارها در ایران به کلیسا رفتم ولی کسی آزارم نداد. چون لزومی نداشت که کسی بداند!!
-- N ، Feb 19, 2009نفرتی که این چنین بر روح وجان ما سایه افکنده .
-- ahmad ، Feb 25, 2009همه ما را به اتش خواهد کشید . دوستان همه
به قربانگاه میرویم . دریقا
احمد.
من پناهنده هستم کاری به این صحبتها ندارم .
-- پژوتن ، Mar 8, 2009ولی روزهای اول که به اجبار وارد ترکیه شدم(مهم نیست که فکر شما در مورد اجبار چی باشه)اصلا حال خوبی نداشتم 2,3 ماه اول من و همسرم خیلی ناراحت بودیم ,ما همه چیز را مجبور بودیم بگذاریم و فرار کنیم.با اینکه خانه ما مصادره شد و خانه واده خود را ترک کردیم والان در شرایطمالی خوبی بسر نمیبریم از زمانی که زندگی در کشوری همانند ترکیه که هنوز جهان سومی هست را میبینم و طعم شیرین آزادی را حس میکنم دیگه حاضر نیستم به اون سیاهی برگردم,وقتی به عقب برمی گردم فقط سیاهی میبینم سیاهی
خوب منم از مسلمان بودم خوشحال نیستم..یه مشت تروریست(بیایید رو راست باشیم)اما قصد اینکه دینه دیگه انتخاب کنم ندارم..چون کلا به این که دین باید باشه اعتقاد ندارم....
-- Araz ، Mar 31, 2009" کاری کن که نه توو بند شیطان باشی نه خدا" این یعنی دین..
من بی نهایت از خواندن این نوشته متاسف شدم ولی هرگز تعجب نکردم. حیرت من از کامنت های برخی از همزبانان من است که در آنها هیچ اثری از آزادگی و انصاف نیست که به حرف کسی گوش بدهند. من نه دینم را عوض کردم و نه هیچ تفکر خاص سیاسی را دنبال میکردم. در یک سفر به ایران با من بدون هیچ دلیلی رفتاری کردند که کاملا حال این هم وطن را درک میکنم و هنوز کابوس آن روزها هر از گاهی به سراغم می آید.
-- تورج ، Mar 31, 2009هيچيك از اديان بزرگ در رابطه با زن، داراي هيچ نقطه نظر ترقيخواهانه نيست.
انجيل بر سلطه مرد بر زن و تقويت تمامي قيود بر دست و پاي زن اصرار مي ورزد. براي مثال "پطر" حواري عيسي، به برده ها مي گويد كه تابع صاحبانشان باشند، و زنان تابع شوهرانشان، و مردم بطور كلي تابع قدرت حاكمه زميني. نامه هاي "پل" يكي ديگر از حواريون مسيح پر است از چنين رهنمودهايي. "پل" حواري اصرار مي كند كه زنان بايستي در سكوت و تابعيت كامل از مردان بياموزند، و نبايد اقتدار مردان را مخدوش سازند. بعد از همه اينها، پل ميگويد، آدم اول بوجود آمد و سپس حوا، بعلاوه اين حوا بود كه آدم را به دردسر انداخت. با تمام اينها براي زنان هنوز "اميدي" هست: "اگر زن در ايمان و خيرات دادن و پاكي و متانت باقي بماند، بوسيله شركت در امر نگهداري از بچه نجات مي يابد". ملاحظه مي كنيد!؟ حتي منطق، روايت و آهنگ كلام نيز تفاوتي با اسلام ندارد، آخر هر دو مذهب در عصر برده داري ظهور يافتند. اين مثال را مقايسه كنيد با حديثي از محمد، كه به عده اي از زنان گفت، شركت شما در بچه داري و خانه داري، و فرمانبرداري شما از شوهرانتان، همان حكم جهاد و در راه خدا شمشير زدن مردان را دارد. "پل" حواري در همان حال به بردگان اخطار مي كند كه از ارباب و مالك خود اطاعت كرده و به آنان عميقاً احترام بگذاريد. چرا كه در غير اينصورت، اين امر كفر نسبت به خدا و نظام خداوندي محسوب مي شود. در جاي ديگري "پل" دستور مي دهد، زنان خود را در اختيار مردان خود بگذارند، همانگونه كه در اختيار عيسي مي گذارند. چرا كه شوهر رئيس زن است، همانطور كه عيسي مسيح رئيس كليساست! "پل" ميگويد، شوهران بايد زنان خود را دوست بدارند، ولي زنان بايستي از شوهران خود اطاعت كنند. فرزندان نيز ميبايد از والدين خود اطاعت كنند، همانگونه كه مسيح اطاعت مي كرد. بردگان نيز مي بايست از اربابان خود اطاعت كنند چرا كه اربابان سروران آنانند!
در تمام تورات مرد، بمثابه مالك زن معرفي ميشود، و زن بلحاظ حقوق اجتماعي داراي حقوقي هم طراز بردگان است. بعنوان مثال لوط پيامبر در مقابل حفظ بعضي از مهمانانش كه باصطلاح فرشته بوده اند، پيشنهاد مي كند كه مردان شهر "سودم" (sodom) به دخترانش تجاوز نمايند.
-- arman ، Mar 31, 2009در سوره بهنگام صحبت از نحوه غضب خداوندي بر اهالي بابل آمده كه "خداوند" در آنجا مي گويد: "بهنگام سقوط بابل، كودكان كشتار، و زنان مورد تجاوز قرار خواهند گرفت." در همانجا آمده: "ورق كاملا برخواهد گشت، بدين معني كه بني اسرائيل ـ كه تابحال برده بوده اند ـ خود، برده داران سابق را برده خود خواهند ساخت."