تاریخ انتشار: ۲۴ بهمن ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
روایت‌های شخصی از نقض حقوق بشر در ایران

«آرزویم، دیدن بازی فوتبال در استادیوم است.»

داستان زندگی آدم ها پر از اتفاق است. رنج‌های ناگفته و یا گفتنی‌هایی که کم نیست. هر انسانی برای خودش حقوقی قائل است. حقوقی که گاه در جامعه به فراموشی سپرده می‌شود. در مجموعه برنامه‌های بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران یکی از بخش‌های برنامه پرداختن به حرف های مردمی است که حس خودشان را نسبت به شرایط‌شان می گویند و یا تجربه شخصی که دارند باز گو می کنند.

این روایت از دختری به نام ترنم است. ترنم از نگاهش به جایی که در آن زندگی می‌کند می‌گوید. از روایت خودش در مورد احساسش به زندگی:

Download it Here!

زندگی جوان‌های ایرانی به نظر من پر از حسرت شده، پر از چیزهایی که دل‌شان می‌خواهد به عنوان یک آدم معمولی یعنی در ساده‌ترین سطح داشته باشند و ندارند. از داشتن یک دوست گرفته تا رفتن به استادیوم. جوانان ایرانی با همه‌ی این‌ها با مشکل مواجه می‌شوند. خواسته‌های جوانان ایرانی معمولا شامل یک سری موضوعات حاد، یک سری ‌خواسته‌های شادی و یک سری توقعات بی‌جا است.

این‌که مثلاً شما بخواهید یک دوست پسر داشته باشید. البته به نظر این آقایان مشکلی نیست. شاید این‌ها به ظاهر مخالف باشند و محرم و نامحرم برای‌شان مهم باشد؛ اما من فکرمی‌کنم این‌ها به عمد این مسائل را بصورت یک دغدغه برای جوانان درآورده‌اند، تا این‌قدر فکر جوان‌ها را مشغول کنند که متوجه این نباشند که دور و برشان چه می‌گذرد.

به عمد اماکن تفریحی را این‌قدر کم کرده‌اند یا سخت می‌گیرند که بیشتر این رابطه‌ها به خانه کشیده شود که از حالت نرمال و سالمش دربیاید. به نظر من حتی اگر به خانه هم کشیده شود، مشکل خاصی نیست. این دو نفر خودشان عقل‌شان می‌رسد که رابطه‌شان را چطوری هدایت کنند و چطوری پیش ببرند. کسی هم قرار نیست برای‌شان تصمیم بگیرد. ولی مسوولان ذهن جوان‌ها را بیشتر به این سمت مشغول کرده‌اند.

یک چیز ساده است که دختر و پسرهای جوان، جزو نیازهای‌شان است که با هم مرتبط باشند. ولی این‌قدر از این موضوع غولی ساخته‌اند که دختر و پسرها فکر می‌کنند چقدر این مساله موضوع مهمی است. البته موضوع پیچیده‌ای نیست. ولی آن‌ها این‌قدر بزرگش کرده‌اند که بصورت یک دغدغه دربیاید تا چیزهای دیگر فراموش شود.

البته یک بخش خیلی بزرگ آن هم برمی‌گردد به فرهنگ خود مردم ما، یعنی مشکل از خودمان است. ما نباید بگوییم کسی باعث شده است، بلکه بیشتر از همه خودمان مسوول هستیم. مثلا از اول در خانه و بین خانواده برخوردهایی که می‌شود، از ریشه باید درست شود.

درمورد استادیوم هم که گفتم من به عنوان یک دختر خیلی به فوتبال علاقه دارم و خیلی زیاد دوست دارم بازی‌های استقلال و پرسپولیس را ببینم که واقعا یکی از آرزوهای من است که به استادیوم بروم. ولی اصلا امکان پذیر نیست.

البته نکته‌ی دیگری هم هست. اگر الان هم بخواهد این موضوع آزاد شود که چنین اجازه‌ای به ما بدهند، فکر کنم دخترها خودشان جرأت نکنند به استادیوم بروند. این مساله بازهم برمی‌گردد به همان مساله‌ی فرهنگی و عدم امنیت. قبلا هم گفتم امنیت در اینجا وجود ندارد. خلاصه از این حسرت‌ها زیاد است و کم نیست. یا مثلاً در نابرابری بین زن و مرد، آقایان راحت به کنار دریا می‌روند و شنا می‌کنند، ولی ما دخترها باید با لباس برویم در آب و شنا کنیم. مشکلات زیاد است و کم نیست.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

حرف ديدن فوتبال و حضور زنان در استاديوم فوتبال شد،به‌ياد فيلم «آفسايد»[جعفر پناهي] افتادم.

-- ح.ش ، Feb 12, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)