خانه > سی سال حقوق بشر > تجربههای شخصی > آقای قاضی، این دو پرونده چه ارتباطی با هم دارد؟ | |||
آقای قاضی، این دو پرونده چه ارتباطی با هم دارد؟ژیلا بنی یعقوبدر بخش «یک روایت شخصی» شاهدان و یا قربانیان نقض حقوق بشر، راوی حکایتی واقعی از چگونگی نقض حقوق انسانی خود و یا دیگری هستند که در اینجا، روایت شخصی عالیه اقدام دوست را از نظر میگذرانیم. عالیه اقدام دوست، از فعالان حقوق زن، به جرم شرکت در تجمع فعالان حقوق زنان در روز بیست و دوم خرداد سال 1385 در میدان هفت تیر تهران، به سه سال حبس محکوم شد. ژیلا بنییعقوب، روزنامهنگار و عضو «کمپین یک میلیون امضا»، راوی حکایتی به رادیو زمانه است از عالیه اقدام دوست است:
نخستین باری که خانم عالیه اقدام دوست را دیدم، زمانی بود که به خاطر شرکت در تجمع اعتراضی زنان به قوانین تبعیضآمیز ایران، در خرداد ماه ۱۳۸۵ در میدان هفت تیر، بازداشت و از آنجا به زندان اوین منتقل شدم. در آنجا، ابتدا نمایندهی دادگاه انقلاب از من سوالاتی کرد و بعد خانمی وارد اتاق شد که پنجاه و چند ساله بهنظرم آمد. اسمش را هم نمیدانستم. شبیه همان سوالاتی را که از من و بقیه دوستان پرسیده بودند، از خانم اقدام دوست هم پرسیدند. مثلا، نمایندهی دادگاه انقلاب از خانم اقدام دوست پرسید: «چرا در تظاهرات میدان هفت تیر حضور داشتید؟ این کار شما غیرقانونی بوده است». عالیه با اعتماد بهنفس زیادی صحبت میکرد. طوری که تعجب من و چند زندانی دیگر را که همان موقع در اتاق بودیم، برانگیخت. عالیه، انگار نه انگار که به عنوان یک متهم داشت در برابر نمایندهی دادگاه انقلاب صحبت میکرد و در برابر این سوال که چرا آن روز رفتی، قاضی را مورد خطاب قرار داد و گفت: «من اشتباه نکردم که به این تظاهرات رفتم. به نظر من، آقای قاضی شما اشتباه کردید که به خاطر دفاع از حق دخترانتان به ما نپیوستید.» عالیه با حرارت، با هیجان و شجاعت زیادی صحبت میکرد. این نوع صحبت کردن، زمانی که شما زندانی هستید و به عنوان یک متهم دارید بازجویی میشوید، تا حد زیادی تعجبآور است. اما عالیه اقدام دوست با حرارت زیاد از قوانین تبعیضآمیزی سخن میگفت که در میدان هفت تیر بر علیه آنها شعار داده بود. مثلا، به یاد میآورم که به قاضی میگفت: «سن مسئولیت کیفری برای دختران، در ایران، نه ساله است و این ظلم بزرگی است که کودک نه ساله را مجازات کنید.» یادم هست که عالیه از دشوار بودن حق طلاق و حضانت فرزندان برای مادران، میگفت و از دشواریهایی که زنان و دختران جوان ایران با آن رودررو هستند. هر بار هم خطاب به قاضی میگفت: «به نظر من، خیلی اشتباه کردید که آن روز، شما هم مثل ما در آن تظاهرات شرکت نکردید.» فضای عجیبی بود. بهنظرم، نوع صحبت کردن، جسارت و شجاعت عالیه اقدام دوست، به حدی بود که حتا نمایندهی دادگاه انقلاب را که به نوعی نقش قاضی یا بازپرس را در آنجا ایفا میکرد، تحت تاثیر قرار داده بود و با ملایمت خاصی از او سوال میکرد. حتا چند بار احساس کردم که لبخند میزند، به شکلی که انگار خیلی تحت تاثیر رفتار عالیه قرار گرفته است. قاضی در حالی که سعی میکرد جدیتاش را حفظ کند، خطاب به عالیه گفت: «مثل این که من به شما بدهکار هم شدم و من باید توضیح بدهم چرا به آن تظاهرات نرفتم. اما خانم، فراموش نکن؛ شما متهم هستید و باید به من توضیح بدهید که چرا به آن تظاهرات رفتید. به خاطر حضورتان در آن تظاهرات حالا متهم و زندانی هستید و معلوم نیست چه حکمی در انتظارت باشد.» باز دوباره عالیه حرف خود را زد که: «شما اشتباه میکنید. من کار درستی کردم و اگر دفعات بعد هم چنین تظاهراتی برگزار شود، حتما در آن شرکت خواهم کرد». خیلی از خواستههای خودش دفاع میکرد. « خانم، آیا شما پروندهی کیفری داشتید و سابقاً هم زندان بودید؟». البته به نظر میرسید آقای بازپرس این اطلاعات را در اختیار دارد. اما بازپرسها یا بازجوها اینطور مواقع سعی میکنند متهم یا زندانی را از نظر صداقت چک کنند. خانم اقدام دوست گفت: «بله، من قبلا هم زندان بودهام. پنج سال زندان بودم». در جواب نمایندهی دادگاه انقلاب که از او پرسید به چه دلیل در زندان بوده است، گفت: «اوایل انقلاب، به خاطر همکاری با یکی از گروههای سیاسی (فکر میکنم، یکی از گروههای چپ را نام برد) و فعالیت با این گروه، به زندان افتادم و محکوم به پنج سال زندان شدم.» نمایندهی دادگاه انقلاب دوباره به او گفت: «خانم، شما چرا با سابقه و پروندهای که داری به چنین تظاهراتی آمدی؟ آیا نمیدانی شرایط تو با این دختران و زنان (اشارهای به من و دیگران کرد) جوان خیلی تفاوت دارد؟ تو سابقهی سیاسی داری، سابقهی کیفری داری و وقتی در چنین تظاهراتهایی شرکت میکنی، خطر بزرگی را برای خودت میخری. چرا این کار را کردی؟» عالیه با خونسردی زیاد گفت: «آقای قاضی خیلی عجیب است. اساساً این دو پرونده چه ارتباطی به هم دارند. شما قانوناً حق ندارید این دوتا را بههم پیوند بزنید. من آن پنج سال را به خاطر اتهام دیگری در زندان بودم، مدت محکومیتام را طی کردم و با شرایط کاملا قانونی از زندان آزاد شدم. امروز هم با وجود این که فکر میکردم با توجه به نوع برخوردهای شما، ممکن است هر فعالیتی که امروز میکنم، تحت تاثیر پروندهی سابق قرار بگیرد، اما در این تظاهرات شرکت کردم و اصلا هم پشیمان نیستم.» بحثهای خانم اقدام دوست با نمایندهی دادگاه انقلاب خیلی ادامه یافت. از جمله این که نمایندهی دادگاه از او میخواست باید حتما وثیقه بگذارد و کفیل معرفی کند. خانم اقدام دوست هم مقاومت میکرد. به او گفتم که من آن روز واقعا تحت تاثیر شجاعت شما قرار گرفتم، به نظرم شما حتا قاضی را هم تحت تاثیر خودتان قرار داده بودید. اما اظهار نگرانی کردم برای عالیه و گفتم که نگران هستم این همه صراحت و مقاومتی که نشان میدهی، برایت گران تمام شود و هزینهی سنگینی داشته باشد. گفت: «برایام مهم نیست. من وقتی میدانم کاری که میکنم، درست است، از آن دفاع خواهم کرد». وقتی که قاضی بسیاری مواقع از متهمان میپرسد: «آیا پشیمان نیستی؟ آیا یک بار دیگر این کا را تکرار میکنی؟» خیلی از متهمان به خاطر این که حکم سبکتری بگیرند و یا از زندان نجات پیدا کنند، ممکن است حتا بر خلاف اعتقاداتشان، حرکت قبلی خود را زیر سوال ببرند و وانمود کنند که دیگر در چنین فعالیتهایی شرکت نخواهند کرد. اما عالیه اقدام دوست در دادگاه کاملا شجاعانه رفتار کرد و از اقدام، رفتار و حرکت خود دفاع کرد و گفت که معتقد به مبارزه بر علیه قوانین تبعیضآمیزی که برای زنان وجود دارد، است. معتقد است که برای بهتر شدن زندگی زنان سرزمینش باید مبارزه کند و به این رفتارش ادامه خواهد داد. شاید این نوع برخورد بود که باعث شد، متاسفانه، در کمال بیانصافی، دادگاه انقلاب اسلامی خانم عالیه اقدام دوست را به سه سال حبس قطعی محکوم کند. روز دهم یا یازدهم بهمن ماه هم او را برای گذراندن سه سال حبس قطعی به اوین منتقل کردند که من واقعا متاسفم. |
نظرهای خوانندگان
این شجاعتش به چه درد می خورد وقتی در دادگاه غیر علنی شرکت کرد . من نمی دانم چرا مشاوره درستی شماها ندارید .
-- پیمان روشن ضمیر ، Feb 27, 2009این خانم که شجاع بود . هزینه شجاعتش را هم داد . پس چرا این هزینه را به حکومت وارد نکرد ؟ چرا قبل از دادگاه بیانیه نداد که من باید در دادگاه علنی محاکمه شوم و در غیر این صورت از خود دفاع نمی کنم . همین بیانیه دادگاه او را غیر قانونی می کرد و حکومت مجبور می شد دادگاه را یا علنی کند یا او را آزاد کند . اگر دادگاه علنی باشد حکومت می فهمد که ممکن در دادگاه با چنین دفاعیاتی روبرو شوند و افکار عمومی دفاعیات را ببینید بنابر این بی حساب و کتاب همه را به دادگاه نمی برد . اما اکنون حکومت بدترین برخورد و غیر قانونی ترین برخورد ها را می کند و هیچ هزینه ای نمی دهد . حتی دیکتاتوری ترین حکومت های مستبد دنیا که مخالفین را زندانی می کردند این اجازه را می دادند که متهمین سیاسی در برابر افکار عمومی در دادگاه از خود دفاع کنند . در این رسم جدید که جند سالیست در ایران آمده و متهمین سیاسی تسلیم دادگاه های غیر علنی می شوند و در آن دادگاه ها از خود دفاع می کنند ، همه متهمین سیاسی که با وجود داشتن شجاعت ، اشتباه رفتار کرده اند مقصرند .
حکومت سالهای 76 تا 78 به خواب هم نمی دید که به این راحتی و کم هزینگی بتواند با افراد تند ترین برخورد ها را بکند . یک زمان کتاب دفاعیات متهمین در دادگاه ها پرفروش ترین کتاب ها بود و امروز شجاع ترین فعالین سیاسی در دادگاه ها غیر علنی حنجره خود را بی خودی پاره می کنند .
یا درود بی پایان به شیرزنان و شیر مردان آزاده دربند زهاک .در جمهوری اسلامی و سایر حکومت های واپسگرا و زورمدار هرکس را بی هیچ دلیلی دستگیر و یا محکوم میکنند .هرچقدر سر کش تر قوی تر و پابرجا بر ایمانتان بایستید شاید محکومیتتان روی حکم کاغذی بیدادگاه بیشتر باشد و لی حتی بی احساس ترین نا دادگران و زندان بانان نیز نگاهی شگفت و از سر تسلیم و احترام بشما دارد و شما را به زندان معمولی نمیاندازد بل شما را زندانی ایمان و غرورتان میکند که برای شما غرور افرین است و محکوم واقعی زندانبانان شما هستند ته دست و پایشان بدست و پای شما بند شده ودیگر مردمان و جامعه که از نعمت ارتباط و فراگبری با زندانی سیاسی و عقیدتی محروم میگردید و باید در راه آزادی این آزادگان بپا خیزند .هزاران درود بر خانم آفدام دوست . اسانلوها . جاوید تهرانی ها و کمانگرها و جهاندارها و....... .شهامتتان برازنده فامت آزادی خواهانه تان باد .هر ایرانی و هر آزاده ای در جهان به اینان میبالد و افتخار میکند
-- jahangir Arshid ، Feb 27, 2009درود بر اين شير زن كه ما مردان را خجالت زده ميكند
-- علي-تهران ، Feb 27, 2009عجب ملت نوبری هستیم ما!!!
-- Ali ، Feb 28, 2009ظاهرا اقای پیمان از عالیه طلب کار هم شده اند که چرا مطابق فرمول ایشان رفتار نکرده اند.
دوست گرامی گر تو بهتری میزنی بستان بزن.
هر کسی بنا به باورها و اعتقادات خودش حرکتی را انجام میدهد شما به جای قدر دانی از فعالیتهای ایشان میفرمایید که چرا فلان کرد و بهمان نکرد؟
-آقاي روشن ضمير اگر واقعاً با اين شير زن هم عقيده هستي كه نبايد با عبارات زشتي مثل "...حنجره خود را بيخودي پاره مي كنند..." از حركتهايي چنين جسورانه ياد كني. اگر من و نو و امثال ما در اين حد جرات اقدام داشتيم كه آخوندها اينقدر پيش نمي رفتند. اگر روشهاي بهتري به نظرت مي رسد مطرح كن ولي هيچگاه از افرادي چنين ارزشمند به شكل توهين آميز ياد نكن.
-- حميد ، Feb 28, 2009من هم کاملا با جناب روشن ضمیر موافقم البته حکومت هم از جهلی که جناب پیمان اشاره کردند استفاده میکنند و به ریش فعالان میخندند و هزار سال هم این گونه عمل کردن اب در هاون کوبیدن است
-- سید علی خانممدی ، Feb 28, 2009در صورتی که 20% فعالان ما از فرمول پیمان استفاده می کردند وضع الان خیلی بهتر بود و بعد از تجاوز در زندان واعدام به زباله دان تاریخ نمیپیوستند
اگر من هم روزی مبارزه کنم دوست دارم پشتیبانی مثل پیمان داشته باشم نه عاشقانی که خود را از اندوه زندانی شدن من چاک چاک کنند و یا مثلا در خانه اعتصاب غذا کنند
با کمال تاسف گویی که همیشه باید دیگران را به خاطر اعتقادتشان سرزنش و خوار کنیم .
-- بهار ، Mar 4, 2009از اول این پرونده ها دوستان به جای ریشه یابی این مشکلات بیشتر به زیر سئوال بردن اعتقادات آنها پرداخته اند .
ای کاش اینهمه بد بینی بین ما وجود نداشت و کمی به همدیگر حق می دادیم .
و ای کاش شیوه و روش زندگی خود را به دیگران تحمیل نمی کردیم .
حق با بیمان است.در فعالیت های سیاسی هم باید معادله سود و زیان را در نظرگرفت.توهین هم نشده است.
-- احمد ، Apr 2, 2009