خانه > سی سال حقوق بشر > یک پرونده در عدلیه > چهارده سال برای زندان کمی زود است | |||
چهارده سال برای زندان کمی زود استمحمد مصطفاییدر قسمتهای پیشین محمد مصطفایی، وکیل دادگستری و از فعالان حقوق بشر در ایران، به شرح یک پرونده در دستگاه قضایی کشور پرداخته بود. این مرور تا پایان برنامههای بررسی کارنامه سیسال حقوق بشر در ایران ادامه خواهد داشت. این بار به بررسی پروندهی هدیه مؤیدی میپردازد که در سن چهارده سالگی به جرم داشتن رابطهی نامشروع دستگیر شده و به زندان افتاده است.
هدیه مؤیدی دختری است که در سن چهارده سالگی به دلیل رابطهی نامشروع به همراه جمعی دستگیر شد. هدیه چه از لحاظ خانواده و چه از جانب جامعه، صدمات جبران ناپذیری را متحمل شد. او را در زمانی که چهارده ساله بود به جای این که به کانون اصلاح و تربیت اعزام کنند، به زندان بزرگسالان در زندان اوین بردند و در آنجا نگهداری کردند. زمانی که دو سالش بود پدر و مادرش به دلیل اختلافات زناشویی ازهم دیگر جدا شدند. همین جدایی و اختلاف تفکر پدر و مادر، باعث میشود که هدیه دچار تعارض در رفتار و اختلال در روانش شود. از این موضوع سالها میگذرد تا اینکه در سن چهارده سالگی هدیه حتی تحمل ماندن در نزد خانوادهاش را به دلیل فشارهایی که وارد میکردند، از دست میدهد. وضعیت خانوادگی هدیه به گونهای بود که دیگر توان ماندن در نزد پدر و مادرش را به صورت جدا از هم نداشت. در آن زمان هدیه با دختری آشنا میشود. آن دختر تنها زندگی میکرده و هدیه به سراغ او میرود. یک روز در سال 1383، وقتی که هدیه با دوستش به منزل یکی دیگر از دوستان مشترک میروند؛ همسایهی آنها به مأموران نیروی انتظامی اطلاع میدهد. مأمورین میآیند و اینها را به اتهام رابطهی نامشروع دستگیرمیکنند. از بد حادثه مالک آن منزل در کار خرید و فروش اسکناس جعلی بوده، که این اتهام به هدیه هم منصوب میشود. پروندهی هدیه در دادسرای ارشاد – که ازلحاظ رسیدگیها به پروندهها از ضعف بالایی برخوردار است – رسیدگی میشود. در نهایت شعبه 1089 دادگاه عمومی مستقر در همین دادسرا، او را به ناروا، به دو سال حبس تعزیری و سی ضربه شلاق محکوم میکند. هدیه در حین گذراندن این حبس در زندان بزرگسالان بود. در صورتی که میبایست او را در زندان کودکان نگهداری میکردند. یک شب این دختر بچه را به انفرادی میاندازند ولی در همان سلول انفرادی سه چهار نفردیگرهم بودند که دو نفر از آنها در یک نزاع، یک نفر دیگر را به قتل میرسانند. هدیه از همان زمان، بدون این که اتهامی در مورد قتل عمد متوجه او شود، در زندان میماند. در واقع این اتهام را به او وارد میکنند. تاکنون هم او در زندان رجایی شهر کرج بازداشت است و منتظر است ببیند دادگاه چه حکمی برایش صادر میکند. این پرونده نشان میدهد که باید به این قبیل افراد توجه خاص شود. ولی متأسفانه میبینیم که اینطور نیست. مثلا به جای این که هدیه را در آن زمان، که یک دختربچه بوده، به کانون اصلاح و تربیت ببرند، به زندان بزرگسالان میفرستند و در زندان بزرگسالان هم او با افرادی مواجه میشود که از وضعیت خطرناکی برخوردار بودند. در نهایت موضوع قتل عمد، گریبان او را هم میگیرد. در همین زمینه • مردی که با یک بطری نفت همسرش را به آتش کشید |
نظرهای خوانندگان
این ماجرا نشان میدهد که دستگاه قضاوت در ایران کاملا از هم پاشیده است و جنایتکاران ومجرمانی در این دستگاه وجود دارند که مایلند مرزها
مختوش شده و ریسک جنایات و جرمهاشان را با این اختشاش پایین بیاورند.از طرفی نگاه منفی بخش بزرگی ازجامعه به زن ودخترتنها ودرعین حال
انفعال جامعه امکان چنین ظلمهایی را فراهم می کند.تا زمانی که در سیستم خیر وشر یک طرف راکاملا شر وطرف مقابل راخیر می بینیم جامعه
محکومانیم ودر حال ضعیف کردن همدیگر ودولت بعنوان نهاد قدرت در حال سو ء استفاده از ضعفها.فرار بچه هایمان از خانه ونگاه تجاوزگرانه وحریص
بچه های دیگرمان به آن بچه ها و نگاه تند ومحکوم گریانهٌ ما به اینگونه جریانات محصولات جامعه معتاد به قدرت(خود ودیگران را در رابطه قوا دیدن)ما
ایرانیان است.آن نگاه معنوی که بنا را بر محکوم نکردن و ترمیم اشتباه می گذارد و هیچگونه مشروعیتی برای قدرت قائل نیست ولی میداند که همه
کم و بیش به آن آلوده اند وبنا براین انتظار دارد که اگر عمل پاک نیست گفتار پاک واگر نه پندار پاک باشد وجدان تاریخی ما ایرانیان است که باید بصورت
وجدان اجتماعی ما ایرانیان درآید. همین نگاه مدارا گرایانه تداوم تاریخی ما ایرانیان را تا بحال ممکن ساخته است و توانسته است وجدانی حق گرا را
در منش مان حک کند.با همین وجدان تمام زورگرایان سیاسی ودینی را در تاریخ درازمان دیر یا زود متلاشی کرده ایم وهنوز نیز بلقوه این توان را دارم.
سپاسگزار محمدرضاراعی
-- Mohamed Réza ، Feb 21, 2009