خانه > جمعه > پرسه در متن | |
پرسه در متنخودکشی در اینترنتناصر غیاثی: آیا گشت و گذار زیاد در تارنماهای مختلف شبکه به کرختی حس آدمی منجر میشود یا تماشای روزانهی صدها جسد در تلویزیون و اینترنت است که حس همبستگی را در انسان میمیراند یا نه، نباید و نمیشود هر آنچه را که در اینترنت میبینم باور کنیم و جدی بگیریم؟ آیا اینترنت مکان مناسبی برای جستجوی کمک است؟ گزارشی بخوانیم از خودکشی یک جوان نوزده سالهی آمریکایی در برابر دوربین و در اینترنت و عکسالعمل شاهدان این خودکشی. درآمدی بر سانسورناصر غیاثی: گرچه در گذشتههای دور ایران میتوان نشانههایی از سانسور را یافت، اما برای نخستین بار در زمان ناصرالدین شاه قاجار و به دستور او بود که ادارهای به نام «ادارهی سانسور» بنا نهاده شد. از آن زمان تاکنون آزادی قلم، افت و خیزهای زیادی را پشت سر گذاشته است. دوران کوتاهی در مشروطه بساط سانسور برچیده شد اما با کودتای محمدعلی شاه و پس از آن رضا شاه، سانسور دوباره سر بیرون آورد و در دوران محمدرضا شاه به اوج خود رسید. رابله و هجو مذهب قرون وسطیونداد زمانی: داستانهای دنبالهدار و چندین مرحلهای، فرانسوا رابله به سرآمد دهنکجی به بنیادهای اساسی مسیحیت تبدیل شد. وی ضمن حمله به دانشگاههای فرانسه و به هجو کشیدن دانش منجمد آنها، بیش از هر چیز به هسته اصلی تفکرات زهد و تقوای ماوراء زمینی در کاتولیزم حمله کرد. رابله درست بر عکس عقاید مسیحیت، در داستانهایش به وصف زندگی فرخنده و پر میمنت و کاملا روزمره پرداخت. با نوروزنامه به استقبال نوروزناصر غیاثی: در آستانهی نووز، گشت و گذاری میکنیم در احوال مرد بزرگ علم و ادب کهن ایران، حکیم عمرخیام و تورقی میکنیم در «نوروزنامه»، یکی از کتابهای به جا مانده از او. خیام در نورزنامه با نثری بسیار ساده و شیوا و در عین حال زیبا ضمن برشمردن علتهای پیدایش نوروز به پادشاهان بانی آن میپردازد و به توصیف شیوهی حکومتی مینشیند. نوروزنامه رسالهای است در چهارده باب. پروندهی گراسناصر غیاثی: کتاب «گونتر گراس تحت نظر، پروندههای اشتازی» که دوشنبهی آینده منتشر خواهد شد، در طول هفتهی گذشته در کانون توجهی بیشتر رسانههای آلمانی اعم از روزنامه و رادیو و تلویزیون قرار گرفت. برای اطلاع خوانندگان وبسایت رادیو زمانه چکیدهای از نقد و نظر ژورنالیستهای رسانههای آلمانی و نیز بخشهایی از گفتوگوهای گراس در مورد این پرونده، گردآوری و ترجمه شده است. من آدم حسود تنهای ناراضی مغروری هستمناصر غیاثی: چون تاکنون هیچ یک از نامههای جویس به فارسی ترجمه نشده و معلوم نیست تا کی باید به انتظار ترجمهی این نامهها از زبان اصلی ماند، خواندن ترجمهی فارسی یکی از نامهها که گویای گوشهای از رابطهی یکی از بزرگترین نویسندگان مدرن جهان با همسر خویش است، خالی از لطف نیست. جویس این نامه را زمانی نوشته که برای چاپ مجموعه داستان «دوبلینیها» به دوبلین رفته و نورا در تریست بود. نامههای جیمز جویس به نوراناصر غیاثی: جیمز جویس شیفتهی همراه سالیاناش نورا بارناکل بود. نامههای جویس به او در تاریخ ادبیات به «Dirty letters» معروف است زیرا جویس در آنها، بدون کمترین پردهپوشی و با رکیکترین واژهها، از خواستهها و تمایلات جنسیاش برای نورا گفته است. در این مطلب نگاهی کوتاه دارم به زندگی و رابطهی این دو و نیز تاریخ نامهها؛ و هفتهی آینده ترجمهی یکی از نامهها در سایت رادیو زمانه درج خواهد شد. جهان بیپردهی بوکوفسکیمحمد عبدی: بوکوفسکی همهی جان و جهان و تجربیاتاش را خلاصه میکند در شخصیتی به نام «هنری چیناسکی» که در واقع خود اوست: یک شاعر و داستاننویس آس و پاس که برای زندهماندن تن به هر کاری میدهد و معنا یا گریزگاه زندگیاش را در زنان و نوشیدن بیش از حد مشروب جستوجو میکند. این شخصیت در رمانهای مختلفاش تکرار میشود و هر بار با خصوصیاتی مشترک، اتفاقاتی را از سر میگذراند که غالبا در چهار وجه گسترش مییابند. بیست و چهارم دسامبرترجمهی ناصر غیاثی: پتر بیکسل، متواد ۱۹۳۵ یکی از نامدارترین نویسندگان ِ آلمانی زبان سویس است. از بیکسل، تا جایی که من خبر دارم، دو مجموعه داستان به فارسی ترجمه شده است. اولی «میز، میزاست» با ترجمهی فرزین بانکی و دیگری «آمریکا وجود ندارد» با ترجمهی بهزاد کشمیریپور. داستان ِ «بیست و چهارم دسامبر» از کتاب «به سوی شهر پاریس» ترجمه شده است. اندکی دربارهی سالخوردگیناصر غیاثی: زیگفرید لنتس، نویسندهی هشتاد و چهار سالهی آلمانی یکی از شناختهشدهترین نویسندگان ِ زبان و ادبیات آلمانی ِ پس از جنگ جهانی دوم است. جایزهی بینالمللی ِ امسال ِ پرمیو نونیو در ایتالیا به او تعلق گرفت. او مضمون ِ سخنرانیاش در مراسم اعطای این جایزه را به سالخوردگی و ادبیات اختصاص داده است. ترجمهی متن این سخنرانی را در ادامه بخوانید. نگاهی به «شهر بازی» اثر حمید یاوری گفتن داستان ناگفته، عدم امکان روایتناصر غیاثی: برخی از نویسندگان دوست دارند با خواننده بازی کنند و اگر نگوییم همه، دستکم بسیاری از خوانندگان نیز دوست دارند بازی داده شوند. نویسنده چیزی را از خواننده قایم میکند و با کوبیدن ته مداد بر سطحی صاف، خواننده را به سمت کشف آن چیز یا چیزها میبرد. در این رهگذر خواننده، گشتی در جهان داستان زده و سرانجام در انتهای بازی آن چیز را پیدا کرده است. یک بازی دلنشینی بین نویسنده و خواننده. در آستانهی جنونناصر غیاثی: شهروز رشید شاعر، نویسنده و مترجم ایرانی ساکن برلین است. در کارنامهی ادبی او علاوه بر مقالات و ترجمههای فراوان در تارنماهای مختلف، شش مجموعه شعر، ترجمهی یک از رمان به نام اخگر از شاندور مارای، انتشارات مروارید، یافت میشود. کتاب «مرثیهای برای شکسپیر» آخرین اثر اوست. این یادداشت، در کنار بازخوانیِ این کتاب تلاشی است برای معرفی آن. از هراسها و پرسشها در وبلاگی کاغذیناصر غیاثی: بهروز شیدا به عنوان پژوهشگر و منتقد ادبی ساکن سوئد برای اهل اندیشه نامی به غایت آشناست. نشر باران در سوئد، به تازگی کتابی از او منتشر کرده است به نام «هفت دات کام/ یک وبلاگ فرضی». در یادداشتی بیشتر از منظر فرم به این کتاب پرداختهام. کافکا در مونیخناصر غیاثی: گاهی در گوشه و کنار تاریخ ادبیات وقایعی پیدا میشود که تعیین صحت و سقم آن اگر ناممکن نباشد، دستکم نامحتمل است. سرک کشیدن به این وقایع محض تفنن خالی از لطف نیست. این بار به سراغ یکی از داستانخوانیهای کافکا میرویم و آن چه از این شب روایت میکنند. فکر میکردم نورنبرگ نیویورک نیستترجمهی ناصر غیاثی: «نزدیکی مهدی کلهر به احمدینژاد روز به روز به گسست درونی نرگس از پدرش دامن میزند. نرگس میگوید، پدرش اوایل این را حس نمیکرد. مرتب از نرگس میپرسید، دوست ندارد در همایشها فیلمبرداری کند.» خبرنگار روزنامهی فرانکفورته آلگماینه گفتوگویی با نرگس کلهر انجام داده است که ترجمهی آن را میخوانید. نمیتوانی بگویی؟ بنویس!ترجمهی ناصر غیاثی: «دستمال داری؟ این سئوالی بود که مادر هر روز صبح پیش از آن که پا به خیابان بگذارم، از من میپرسید و چون نداشتم، برمیگشتم به اتاق و یکی برمیداشتم. هیچ روزی دستمال نداشتم، دستمال دلیلی بر مراقبت مادر از من بود.» جایزهی ادبیات امسال نوبل به هرتا مولر، نویسندهی آلمانی – رومانیایی اعطا شد. ترجمهی قسمتهایی از سخنرانی هرتا مولر هنگام دریافت جایزهی نوبل را بخوانید. نگاهی به ادوارد سعید و کتاب «شرق شناسی» او ادوارد سعید، محبوب دانشمندان چپروزنامهی دی ولت؛ ترجمهی ناصر غیاثی: وقتی کتاب «شرقشناسی»، ادوارد سعید منتشر شد، دانشجویان و بسیاری از دانشمندان مفتون جهان سوم بودند و از به اصطلاح امپریالیسم غرب شاکی. گرچه این شیفتگی ربط چندانی به واقعیت کشورهای در حال توسعه نداشت اما آنها بیشتر گوش به ادعاهای محبوبشان سپرده بودند تا اوضاع حقیقی جهان سوم. اما حالا که از آن دوران گذشته، چگونه میتوان توفیق پایدار این اثر را توضیح داد؟ کافکا در دام کافکائسکناصر غیاثی: از بیش از نیم قرن پیش، مقداری از دستنوشتههای فرانتس کافکا، این مهمترین نویسندهی یهودی آلمانیزبان، در یکی از گاوصندوقهای یکی از بانکهای زوریخ قرار داد. این دستنوشتهها شامل مهمترین کتابهای او، اوراق شخصی و طرحهایش است. آلمانیها میخواهند آن را بخرند و به آرشیو ادبیات آلمان واقع در شهر مارباخ ببرند، اما اسرائیلیها مانع شدهاند. این گزارش نگاه کوتاهی دارد به چند و چون ماجرا. مرگ زبانهاونداد زمانی: مرگ زبانها اجتناب ناپذیر است برای مثال می توان به تأثیرات مهاجرت که به شکل بسیار گستردهای در جهان معاصر در حال تکوین شدن است،اشاره کرد. مهاجرت مردمی که از زبانهای بومی استفاده میکردند به شهرهای بزرگ که معمولاً در آن زبانهی مشترکتر بینالمللی نظیر انگلیسی کاربرد دارد، آنها را مجبور میکند که برای ارتباط با جامعه جدید، زبان مسلط در شهر را به کار بگیرند. میلان کوندرا، بار دیگر در معرض اتهامناصر غیاثی: سال گذشته، درست در چنین روزهایی نام میلان کوندرا بار دیگر بر سر زبانها افتاد و روزنامهها و خبرگزاریها از او نام بردند؛ این بار نه به عنوان نویسنده و روشنفکر بلکه به عنوان متهم به جاسوسی برای رژیم کمونیستی چکسلواکی سابق. هفتهی گذشته بار دیگر این اتهام مطرح شد، این بار با سندی که تأییدی بر سند پیشین است. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|