تاریخ انتشار: ۳۰ بهمن ۱۳۸۸ • چاپ کنید    

بیست و چهارم دسامبر

پتر بیکسل
ناصر غیاثی

پتر بیکسل، متواد ۱۹۳۵ یکی از نام‌دارترین نویسندگان ِ آلمانی زبان سویس است. از بیکسل، تا جایی که من خبر دارم، دو مجموعه داستان به فارسی ترجمه شده است. اولی «میز، میزاست» با ترجمه‌ی فرزین بانکی و دیگری «آمریکا وجود ندارد» با ترجمه‌ی بهزاد کشمیری‌پور.

داستان ِ «بیست و چهارم دسامبر» از کتاب «به سوی شهر پاریس» ترجمه شده است با این توضیح که بیست و پنجم دسامبر روز آغاز کریسمس است.

بیست و چهارم دسامبر

همیشه در بیست و چهارم دسامبر، همیشه ساعت چهار بعدازظهر، پتر و اوتو هم‌دیگر را در رستوران ِ «روسلی» می‌بینند. بیست سال تمام این دیدار چیزی مثل یک تصادف بود اما پارسال پتر گفت، متاسفانه نمی‌تواند بیاید چون استثنانا مسئولیت ِ پختن رول‌شینکلی با اوست و پختن رول‌شینکلی تقریبا دو ساعت طول می‌کشد و ساعت هفت هم خانواده دور هم جمع می‌شود. این‌جا بود که اوتو گفت: «اما این سنت است که بیست و چهارم دسامبر ساعت چهار هم‌دیگر را ببینیم.» از آن موقع تصادف یک سنت است.

در بیست و چهارم دسامبر راس ساعت چهار فرانتس برونر تفنگ شکاری‌اش را از کمد بیرون آورد. بیش‌تر از سی سال است که او در بیست و چهارم دسامبر تفنگ شکاری‌اش را از قفسه بیرون می‌آورد. در واقع نه برای این‌که آن را تمیز کند، بل‌که بیش‌تر به خاطر این که نوازش‌اش کند. بیرون آوردن لوله‌ی تفنگ و جلا دادن ِ لوله مهم نیست و تنها یک عادت است. خیلی مهم‌تر از این‌ها جلا دادن ِ نقره‌کاری‌های روی قنداق تفنگ است. در بیست و چهارم دسامبر فرانتس برونر نقره‌کاری‌های تفنگ شکاری‌اش را نوازش می‌کند. فرانتس معمولا آدم رئوفی نیست.

در بیست و چهارم دسامبر پتر و اوتو در روسلی نیم لیتر شراب قرمز سفارش می‌دهند. اغلب در روسلی هم‌دیگر را می‌بینند، هفته‌ای سه بار. اما بیست و چهارم دسامبر فرق می‌کند، این یکی سنت است.

در بیست و چهارم دسامبر راس ساعت چهار والتر بینس‌وانگر جعبه کفش‌اش را از توی قوطی بیرون می‌آورد، مثل همیشه در بیست و چهارم دسامبر. قبل از این که بازش کند، نوازش‌اش می‌کند. والتر بینس‌وانگر معمولا آدم رئوفی نیست.


پتر بیکسل

در بیست و چهارم دسامبر حدود ساعت چهار فریتس دوان دوان به مرکز خرید می‌رود. مثل همیشه گفته بود، توی خانه‌اش جای درخت کریسمس نیست. ساعت چهار مغازه‌ها می‌بندند. او اما حالا دارد دوان دوان می‌رود. سال به سال زن‌اش را با آوردن درخت کریسمس غافل‌گیر می‌کند. فرانتس معمولا هیچ وقت در مرکز خرید خرید نمی‌کند، به نظر او مرکز خرید زشت است. فریتس کلمه‌ی «کاج مطبق» را دوست دارد، خیلی خوش‌آوا است. معمولا فریتس چیزهای کمی را دوست دارد.

ساعت چهار و بیست دقیقه پتر و اوتو نیم لیتری دوم را سفارش می‌دهند.

راس ِ ساعت چهار و بیست دقیقه فرانتس برونر یک سیگار آتش می‌زند. این اولین سیگارش در این ماه است. فرانتس برونر هیچ وقت در دسامبر سیگار نمی‌کشد، در کریسمس دوباره شروع می‌کند. باربارا برونر، زن‌اش خوش‌حال می‌شود وقتی فرانتس برونر دوباره سیگار می‌کشد. فرانتس برونر قابل تجمل نبود. تفنگ شکاری برق می‌زند.

پتر و اوتو چون خوب هم‌دیگر را می‌شناسند، نمی‌دانند امروز درباره‌ی چه چیزی حرف بزنند. الان که نمی‌شود در مورد هر چیزی حرف زد.

والتر بینس‌وانگر در جعبه‌ی کفش‌اش را باز می‌کند. درون جعبه برای هر مستاجر یک کارت هست. بینس‌وانگر مستاجرهای آرام و محترم و منظمی دارد. امروز چیزی برای وارد کردن در کارت وجود ندارد. امروز جمع نمی‌زند. امروز فقط بابت ِ ملک‌اش خوش‌حال است و اسم مستاجرهایش را با رئوفت تلفظ می‌کند: گرابر، لوین‌برگر، موزر، هورلی‌من. خانم بینس‌وانگر وقتی شوهرش نام مستاجرها را بر زبان می‌آورد، دوباره از او خوش‌اش می‌آید.

حوصله‌ی اوتو و پتر سرآمده

همیشه در بیست و چهارم دسامبر ساعت چهار و نیم فریتس نفقه‌ی زن دیگر‌ را می‌برد. نفقه را همیشه آخر ماه می‌برد، اما دسامبر فرق می‌کند. معمولا این کار کمی آزاردهنده است، در دسامبر کمی غم‌انگیز است. غم‌انگیز است چون فریتس کمی خوش‌حال می‌شود. هدیه‌های خیلی زیبایی با خودش می‌برد.

اوتو و پتر کمی عصبی هستند. امروز کارهای دیگری هم دارند. شاید هم آخرین نیم لیتری‌شان را سفارش دادند.

فرانتس برونر سیگار اول‌اش را کاملا آگاهانه می‌کشد، از این لحظه به بعد زیاد و بدون لذت سیگار خواهد کشید. در بیست و چهارم دسامبر این سیگار خیلی می‌چسبد. خاموش‌اش می‌کند، به طرف کمد می‌رود و تپانچه‌ی اوردونانس‌اش را می‌آورد. فرانتس فکر می‌کند، اوردونانس کلمه‌ی بسیار زیبایی است. برونر ِ مدیر زندگی را به خوش آهنگی کلمه‌ی اودونانس تصور می‌کند.

پتر و اوتو.

فقط در بیست و چهارم دسامبر است که بینس‌وانگر راحت می‌نشیند پشت ِ جعبه‌ی کفش‌اش. در مورد مستاجرها نظر مساعدی به کامپیوتر ندارد. به نظر برینس‌وانگر نوشتن ِ همه‌ی این‌ها با دست روی کارت‌های سفید بشردوستانه است. زن‌اش می‌گوید اگر مستاجرها نبودند، والتر قابل تحمل نبود.


روی جلد «به سوی شهر پاریس»

زن ِ فریتس از نفقه خبر ندارد. فریتس فکر می‌کند، این طوری به‌تر است. اما همین این فریتس را یک جورهایی از زن‌اش جدا می‌کند. فریتس موقع کریسمس همیشه کمی تنها است.

حالا پتر واقعا باید برود منزل و اوتو هم کار دارد.

همیشه در بیست و چهارم دسامبر بیست دقیقه مانده به پنج برونر می‌گوید: «مرده شور ببرداش» معمولا برونر زیاد و بلند فحش می‌دهد اما امروز – مثل همیشه در بیست و چهارم دسامبر - او این کلمه را تقریبا با رئوفت ادا می‌کند. این را می‌گوید چون امروز – مثل همیشه در بیست و چهارم دسامبر – فنر ِ تپانچه‌ی اوردونانس در رفته است. برونر می‌خزد زیر کاناپه، فنر سال به سال همیشه سر همان جای همیشگی هست: یک وجب جلوی پایه‌ی عقب ِ سمت ِ راست کاناپه.

مستاجرها از آقای بینس‌وانگر خوش‌شان نمی‌آید. اما برای آقای بینس‌وانگر اهمیت دارد که مستاجرهایش از او خوش‌شان بیاید. مستاجرها این را می‌دانند. وقتی محبت را از آقای بینس‌وانگر دریغ کنند، ممکن است بسیار رسمی بشود. اما نوه‌ها بابابزرگ بینس‌وانگر را دوست دارند. این کریسمس از آن ِ بینس‌وانگر است که نوه‌هایش او را دوست دارند.

مدیر برونر فکر می‌کند، هیچ چیزی صلح‌آمیزتر از تفنگ شکاری وجود ندارد. کریسمس برای او به شکار مربوط می‌شود. می‌گوید: به جنگل. برونر می‌گوید، تپانچه‌ی ارودنانس خود وطن است. یک برونینگ هم دارد، سال به سال خانم برونر از این می‌ترسد که نکند آقای برونر برونینگ را هم تمیز و نوازش کند. این برای خانم برونر تصویری وحشت‌ناک است. اما رونر این طوری نیست.

ساعت پنج و نیم پتر با احتیاط رول‌شینکلی را توی آب می‌گذارد. باید دو ساعت روی هشتاد درجه گرما دم بکشد. این یک سنت است.

بعد از سیگار پنجم برونر دوباره کمی عبوس می‌شود.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

علت انتخاب این داستان را نمیفهمم،شاید بخاطر
ترحمه نارسا،ویا یکسری اسامی نا اشنا واصرار
نویسنده در تکرار تاریخ مشخص ،فقط مرا گیح
میکند.کاش حداقل فضا سازی شده بود.

-- خسرو بلژیک ، Feb 20, 2010

اگر پای مطلب توضيح کوتاهی درباره "رول‌شینکلی" مي داديد خوب بود. مثلاً اينکه: "غذايی است از گوشت بی استخوان ران خوک که در ورقه های ژابون می پيچند و با ريسمان دور آن را می بندند و در فر می گذارند تا بپزد".
اينطور:
http://www.heinzermetzgerei.ch/spez/rollschinkli.php
در آلمان بهش "رول‌شینکن" می گويند و در سوئيس "رول‌شینکلی". و چون تهيه اش کلی زحمت دارد اغلب در اعياد و جشن های خانوادگی می پزند. مثل بيست و چهارم دسامبر که همان شب کريسمس باشد.
مرسی و نوش جان!

-- احمد معينی ، Feb 20, 2010

سلام آقای معینی، در متنی که برای رادیو فرستاده بودم، چنین توضیحی در پانوشت بود. متاسفانه موقع درج مطلب در وب سایت (من هم نمی دانم چطور) ناپدید شد. از توجه و توضیح ِ دقیق شما در مورد «رول شینکلی» تشکر می کنم.

-- ناصر غیاثی ، Feb 24, 2010

mesle baghie tarjomehaye aghaye ghiasi: bad bud!

-- man ، Mar 1, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)