خانه > جمعه > پرسه در متن > از هراسها و پرسشها در وبلاگی کاغذی | |||
از هراسها و پرسشها در وبلاگی کاغذیناصر غیاثیبهروز شیدا به عنوان پژوهشگر و منتقد ادبی ساکن سوئد برای اهل اندیشه نامی به غایت آشناست. نشر باران در سوئد، به تازگی کتابی از او منتشر کرده است به نام «هفت دات کام/ یک وبلاگ فرضی». در یادداشت زیر بیشتر از منظر فرم به این کتاب پرداختهام. تلاشی برای تعریف وبلاگ وبلاگ امکانی است در اینترنت برای انتشار خاطرات، عقاید، افکار، ادبیات، فلسفه و خلاصه هر آن چه دل تنگ آدمی میخواهد بگوید اما امکان بیان آن از او دریغ شده یا موجود نیست. وبلاگها معمولا چند ویژگی دارند: مطالب اغلب کوتاهاند، چرا که خواندن مطالب بلند از روی صفحهی کامپیوتر بسیار سخت است. بیشتر نویسندگان وبلاگ امکان اظهار نظر در مورد مطالب درج شده را در اختیار خوانندگانشان میگذراند؛ این اظهار نظرها میتواند در تایید، تکذیب و یا در تکمیل مطلب درج شده باشد. وبلاگ نویسان حرفهای زیر هر مطلبی که مینویسند بخشی دارند با عنوان در «همین زمینه» که ارجاعی است به مطالب مشابه درج شده در همان وبلاگ یا در وبلاگها و تارنماهای دیگر. در مجموع شاید بتوان وبلاگ را چیزی مثل یک روزنامهی شخصی خواند با این تفاوت که روزنامه روی کاغذ چاپ میشود اما وبلاگ بر صفحهی کامپیوتر ظاهر میشود. میتوان مطالب درج شده در وبلاگ را چاپ کرد و از آن کتابی درآورد. کتاب «هفت دات کام» به مثابهی یک وبلاگ فرضی؟ شیدا در «در این کتاب چنین میخوانید» که در معرفی کتاب است، مینویسد: «این کتاب بر این مبنا شکل گرفته است: یک وبلاگ فرضی به صورت یک کتاب کاغذی.» یعنی باز همانطور که خودش در همانجا مینویسد، نویسندهی یک وبلاگی فرضی - در اینجا هفت دات کام - تصمیم میگیرد دست به انتشار کاغذی مطالبی بزند که در دورهای معین در وبلاگ خود درج کرده است.
کتاب «هفت دات کام» اما نسخهی چاپ شدهی مطالب یک وبلاگ فرضی نمیتواند باشد و یک کتاب است؛ به چند دلیل: یک) این کتاب انتشار کاغذی یک وبلاگ فرضی است نه وبلاگی با آدرسی معین و مشخص. به عبارت دیگر صفحهی کامپیوتر در برابر ما قرار ندارد، بلکه شیئی در دست داریم به نام کتاب که مطالب آن پیشتر در وبلاگ معینی منتشر نشده، بل که نویسندهی آن، فرض را بر وجود وبلاگی بدون آدرس میگذارد و کتاب را بازچاپ آن میداند. دو) نظرات خوانندگان را نه نویسندهی وبلاگ بلکه خوانندهی آن مینویسد. اما در «هفت دات کام» ما نظرات خود نویسندهی وبلاگ را پیش رو داریم و نه کسی غیر از نویسندهی آن را. شیدا در پیشگفتار کتاب مینویسد: «... نویسندهی این کتاب خود در نقش خوانندهگان آن وبلاگ فرضی... ظاهر شده است.» حال آن که در هیچ وبلاگی نمیبینیم نویسندهی آن در نقش خواننده ظاهر شده و در بخش نظرات به اظهار نظر بپردازد. دست بالا به مطلب خود پینوشت اضافه میکند یا در پاسخ یک نظر و در زیر آن چیزی مینویسد. سه) آوردن «در همین زمینه» زیر دو عنوان اصلی کتاب نادرست است، مگر این که میآمد «در این زمینه». چرا که ما هنوز مطلبی نخواندهایم تا به سراغ مطالب دیگری «در همین زمینه» برویم، بلکه تنها عنوان مطلب را دیدهایم. چهار) معمولا زیر هر مطلب، تاریخ درج آن آورده میشود. مطالب «هفت دات کام» فاقد تاریخ است. با تمام این احوال اما «هفت دات کام» را میتوان کتابی خواند که از برخی از ویژگیهای وبلاگ بهره برده است. چرا «هفت دات کام»؟ از خودم میپرسم، «چرا نویسنده "هفت دات کام" را برای عنوان کتاب برگزیده است؟ آیا منظور از هفت، هفت هنر بوده یا تقدس عدد هفت را مد نظر داشته است؟» از آنجا که در کتاب دربارهی هر هفت هنر مطلب نیامده، میتوانم با اطمینان نزدیک به یقین بگویم، منظور از "هفت" تقدس این عدد در فرهنگ و ناخودآگاه ایرانی و فرهنگ جهانی است1. و چرا «دات کام؟» پر واضح است: کتاب بر اساس وبلاگ شکل گرفته، یعنی براساس دات کام، آدرس اینترتنی. هراس و پرسشها مطالب کتاب به دو گروه تقسیم شدهاند: «هراسها» و «پرسشها» و در زیر مجموعهی هر یک از این دو گروه، هفت عنوان آمده است. به مثل زیر «هراسها»، هراس از «مرگ»، «جنگ» یا «فقر» آمده و زیر «پرسشها» پرسشهایی چون «فرد یا جمع؟» و «زمین یا آسمان؟».
اینها از سویی هراسها و پرسشهای بهروز شیدا، نویسندهی کتاب است زیرا این اوست که دست به گزینش عنوانها، مطالب و ترتیب چینش یا اهمیت آنها زده است. آدم دیگری میتوانست هراسها و پرسشهایی کاملن دیگر داشته باشد. خود شیدا نیز براین باور است، وقتی مینویسد: «این کتاب ... بگویم چکهای [قطرهای؟] از دریایی؟ زیاد گفتهام». از سویی دیگر اینها تنها هراسها و پرسشهای خود نویسنده یعنی بهروز شیدا نیست، چرا که او مجموعهای از هراسها و پرسشهای دیگران را در این کتاب جمع آورده است. از این منظر که نگاه کنیم، میبینیم نویسندهی کتاب، حاضر و در عین حال غایب است. حضور دارد و ندارد. حاضر است چون از ظن خود هراس و پرسشهای انسان را برای ما برمیگزیند و غایب است چون خود کمتر میگوید. به تقریب یک سوم مطالب کتاب پیش از این در تارنماها و مجلات مختلف خارج از کشور انتشار یافته بودند. از این روی کتاب «هفت دات کام» مجموعهی نقدها، جستارها، یادداشتها، ترجمهها و نقل قولها یا همهی اینها است. گمان من براین است: از آنجا بهروز شیدا نمیخواست، این مجموعه را در یک کتاب با عنوانی مثل: «برگزیدهها» یا «دستچینشدهها» و یا امثالهم منتشر کند، ایدهای را به خدمت گرفت که، آن گونه که آمد، چندان به کارش نیامده است. او میخواسته وبلاگی کاغذی بنویسد اما کتاب نوشته است، کتابی که با وجود تشابهاتی با وبلاگ، وبلاگ کاغذی نیست. چند کاستی شیدا در پیشگفتار کتاب مینویسد: «محور... وبلاگ ... ادبیات است.» اما در کتاب مطالب متعدد و متنوعی در بارهی سینما، فلسفه، تاریخ و روانشناسی هم آمده است. در یکی دو مورد، مثل معرفی کتاب «مرگ مرا خواهد یافت» یا «کتاب مستطاب آشپزی»، مطلب چیزی جز برشمردن فهرست کتاب نیست. نبود چنین مطالبی چیزی از ارج و اهمیت کتاب نمیکاست. برخی از مطالب کتاب تحت عنوان «ترجمهی آزاد» آمده است. کاش بهروز شیدا برای خوانندگان کتاباش توضیح میداد، از نظر او «ترجمهی آزاد» چیست. زیرا تعریفی از «ترجمهی آزاد» که همگان بر سر آن توافق داشته باشیم، وجود ندارد. آیا منظور حذف برخی جملهها یا پاراگرافهاست؟ آیا برداشت کلی مترجم از آن چیزی است که به زبان دیگری خوانده؟ و سرانجام تا جایی که من دیده و دقت کردهام، یک اشتباه چاپی در کتاب وجود دارد: ص 43 «کتابی که یک خدا متزلزلاش کند، چندان خدا نیست» که باید «خدایی که یک کتاب متزلزلاش کند، چندان خدا نیست» باشد.
حرف آخر خواننده میتواند بی آنکه پایبند چینش مطالب کتاب و به عبارتی دیگر بدون توجه به آنچه نویسندهی کتاب ذیل هراسها و پرسشهایی که برای او تهیه دیده، در محدودهی دو گروه «هراس» و «پرسش» پی دلمشغولیهای خاص خود برود و از هر جای کتاب آن چه را بخواند که برای او ارجعیت دارد. به مثل از مقالهی بلند و خواندنی «پارهای از پرسشها و پاسخهای سینمای ایران و شعر نوین فارسی در پارهای از سالها» در ذیل «پرسش نخست» به تعریف کوتاه نقل شده از کتابی دیگر «تئاتر قساوت چیست» ذیل «هراس پنجم» برود. پانوشت: ۱- نک: فرهنگ اساطیر و داستانوارهها، دکتر محمدجعفر یاحقی، انتشارات فرهنگ معاصر، ذیل هفت. شناسنامهی کتاب: هفت دات کام یک وبلاگ فرضی، بهروز شیدا، نشر باران، سوئد، چاپ اول 2009 (1388)، طرح روی جلد و صفحهآرایی: جهانگیر سروری، عکسها از Public Image برای خرید کتاب میتوانید با انتشارات باران تماس بگیرید. Baran |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
من فکر میکنم کتاب هفت دات کام به این دلیل کتاب بی نظیری است که از فورم وبلاگ برای اولین بار به شکل عیر معمول استفاده کرده است. بنابراین نباید توقع داشت که با یک وبلاگ روبرو باشیم. ما با یک وبلاگ فرضی روبرو هستیم. یعنا همانجوری که بهروز شیدا در یکی از مصاحبههایش گفته است مجموعه ای از مطالب کوتاه و بلند. در حالی که مطالب بلند در یک وبلاگ واقعی جایی ندارد. مطلب دیگری که باید در نظر گرفت این است که معلوم است که ددر یک وبلاگ فرضی نویسنده جای خواننده مینویسد. وگرنه که وبلاگ فرضی نبود . وبلاگ فرضی بهروز شیدا کاملاً فرضی است. بزرگترین حسن کتاب همین است.
-- سودابه ، Jan 8, 2010تفاوت یک وبلاگ با کتاب در چیست؟
کتاب ِهفت دات کام ِبهروز شیدا توانسته در این عرصه نمایشی از انسجام یک گفتمان انسانی را بسط بدهد.
وبلاگها هنوز نتوانسته اند در پسزمینۀ متنوع ورنگارنگ خویش از حیات وممات روزانه فراتر بروند.
تقسیم بندی های این کتاب راز گشودنِ بسیاری از رازهاست که آدمی مدام با آنها درگیر بوده وهست. شکل ومحتوا در این کتاب قفل وکلیدند.
ضرورت چنین شکلی از بیان ِاندیشگی که فرم ِ کتاب هفت دات کام را تشکیل می دهد در واقع نیاز بسیاری از وبلاگهای موجود در دنیای مجازیست که قادر نیستند ارتباطی درونی شده و طولانی تر از تی وی ها با مخاطب ایجاد کنند.
بهروز شیدا توانسته است بار ِسنگین ِاندیشه را در شئی یادگار ِعتیق چنان بگنجاند که باری دیگر جانی نو بگیرد و خواننده را همگام خود کند.
او توانسته است کتاب کلاسیک شده را مدرن کند و به این طریق جذابیت ِخواندن و تعمق را غنی تر سازد.
هفت دات کام یک وبلاگ فرضی از بهروز شیدا شگفت انگیز است.
مهدی رودسری
من اين کتاب را خريدم و در همان مقدمه ی کتاب جمله ای کوتاه ديدم که نشان از بی سوادی نويسنده داشت. "ویژهگیهای این وبلاگِ فرضی اما، چیستند؟" جناب آقای نويسنده در همين جمله کوتاه به جای فعل سوم شخص مفرد (چيست) از فعل سوم شخص جمع (چيستند) استفاده کرده است. حالت صحيح اين جمله چنين است: "ویژه گی های این وبلاگِ فرضی اما، چیست؟"
-- مهران ، Jan 8, 2010نظر بالا خود از بی-سوادی کسی خبر می دهد که این کامنت را گذاشته است. در مقابل ویژه گی ها هم می توان فعل جمع چیستند را گذاشت هم فعل مفرد چیست را. شما را به چند کتاب رجوع بدهم؟ واقعاً که.
-- احمد ، Jan 9, 2010با تشکر از آقای غیاثی. می خواستم دو مسئله را در مورد مطلب ایشان بگویم. به نظر من عبارت در همین زمینه به ترتیبی که بهروز شیدا در کتاب خود به کار برده است درست است. چون بهروز شیدا با هراس ها و پرسش هایی که انتخاب کرده است مطلب اول را نوشته است. دوم اینکه به نظر من معرفی فهرست وار کتابهایی مثل مرگ مرا خواهد یافت یا کتاب مستطاب آشپزی ضعف کتاب نیست. اینجور مطالب را باید در چهارچوب فورم کتاب و در ارتباط با مطالب دیگر در نظر گرفت.
-- بی نام ، Jan 9, 2010کتاب هفت دات کام بدلیل فورم غریبش درخشانترین اثر بهروز شیدا تا کنون است که پیش از این نیز با پشتکار و دانش عمیقش اثار درخشانی نوشته است.
-- آرش ، Jan 9, 2010حاج احمد آقا! لطفاً به چند کتاب رجوع بده ما را! من اين نظر را از قول زنده ياد پرويز ناتل خانلری و کتاب دستور زبان فارسی او گفتم. کتاب های مرجع شما کدام است؟
-- مهران ، Jan 9, 2010به گمانم بهروز شیدا بهتر است کمی واقع بینی و فروتنی نظری پیشه کند و خود را مولف بخواند و نه نویسنده. شیوه ی سخن گویی و نوشتن او چنان است که گویی او خود پرورنده و آفریننده ی این اندیشه هاست، حال آن که چنین نیست و او همچون همه ی ما بازگوینده و بازرساننده ی اندیشه های دیگران است و به بازگفتی ساده تر، ما، ازجمله بهروز شیدا، همه نقال ایم و باید با فروتنی تمام به این نقش خود اعتراف کنیم و همچنان که از اندیشه آفرینان می آموزیم از نگاه فروتنانه ی ایشان به جهان و شناخت انسانی نیز بیاموزیم و از هیاهو و کشیدن شکل مار بپرهیزیم.
-- بدون نام ، Jan 10, 2010با سلام
-- مریم ، Jan 10, 2010با نظر آقای رودسری موافقم. کتاب هفت دات کام کتاب شگفت انگیزی است. 4 دلیل برای این شگفت انگیز بودن هست. دلیل اول هراس ها و پرسش هایی است که آقای شیدا مطرح کرده اند. دلیل دوم این است که آقای شیدا نظر های خیلی مختلفی را که در بارة این هراس ها و پرسش ها وجود دارد با خونسردی مطرح کرده اند. دلیل سوم اینکه آقای شیدا در جایگاه خواننده وبلاگ خود هم ظاهر می شوند (این خیلی عالی است) دلیل چهارم اینکه ضمن اینکه فورم وبلاگ را انتخاب می کنند یک فورم جدید برای وبلاگ مطرح می کنند.
برخلاف نظری که آقای غیاثی مطرح می کنند کتاب هفت دات کام در فورم دیگر تمام خاصیت خود را از دست می داد. در ضمن بر خلاف چیزی که آقای غیاثی گفنه اند. تمام مطالب کتاب هفت دات کام تاریخ دارند.
باتشکر
3-4 تا مصاحبه در این کتاب است که خود نویسنده محترم اعتراف کرده در جاهای دیگر آمده بوده.
اسم این کارها کتابسازی است. اما اینمورد خاص یعنی نویسنده و ناشر شریک میشوند تا به خریدار بیچاره جنس بنجل بیاندازند.
تبصره: مجموعه آثار نویسندگان بزرگ را ناشران به مناسبتهایی برای مریدان یا محققان جمع و چاپ میکنند.
-- ابرام ، Jan 10, 2010اين همه های و هوی برای هيچ! من را با اين مزخرفات به خريد کتاب ترغيب کرديد و الان که بيش از نيمی از کتاب را با اکراه خواندم می بينم که مفت گران است و حيف وقت و پول که صرف اين کار شد. موضوع و مضمون اش بکار نمی خوره، نثر و سبک اش هم که قربان شش کلاس سواد (اشاره ای که مهران در بالا کرده در مورد فعل جمع دقيق و درسته) مطالب را هم قاطی پاتی سر هم کرده و مثلاً خيال کرده کتاب نوشته. در ضمن همه مقاله های کتاب از اول تا آخر اقتباس است و وحشتناک بوی ترجمه ميده اونهم ترجمه بد.
-- کاظم ، Jan 11, 2010آقای غياثی، عمو رفيق بازی و نون قرض دادن هم حدی داره!
من از بعضی از این کامنتها چیزی نفهمیدم جز اینکه این کامنت گذارها کتاب را نخوانده اند. وقتی نویسنده در مقدمه اعلام کرده که بعضی از این مطالب ترجمه است مچ گیری و اصرار به اعتراف گیری از نویسنده که بعضی از این مطالب مال خود خود نویسنده نیستند چه معنایی دارد!
-- مرجان ، Jan 11, 2010کجای کتاب بهروز شیدا ادعا کرده اینها همه نظرات و مطالب خودش است؟ ویژگی محوری این کتاب این است که میخواهد نظرات و پاسخهای متفاوت دیگران را در کنار تعدادی از مطالب خودش کنار هم جمع کند. اگر این نکته فهمیده نشده، آنهم علیرغم اشاره های مکرر در مقدمه دیگر مشکل بهروز شیدا نیست.
این که مقالات و مصاحبه هایی که قبلا چاپ شده در یک مجموعه چاپ شوند کجایش کتابسازی است. چند صد تا نمونه لازم است چه به زبان فارسی و چه زبان های دیگر که دوستان متوجه شوند این بسیار معمول است و فقط هم منحصر به اقدام ناشران برای جمع آوری کار یک نویسنده نیست.
آین کتاب چه از نظر فرم و چه از نظر محتوا یک پدیده است و نشان خلاقیت و ذهن جستجو گر نویسنده ای است که در هر کتابش چیزی نو ارائه می کند.
آقای کاظم، اگر کمی دقت در خواندن به خرج می دادید، توهین نمی کردید و نمی گفتید: مزخرف. در پیشانی مطلب آورده ام: «در یادداشت زیر بیشتر از منظر فرم [!!! توجه می فرمایید؟ از منظر فرم] به این کتاب پرداختهام.»
-- ناصر غیاثی ، Jan 11, 2010ناصر جان آخه فرم اش هم که بيشتر دِفرمه است! ببين عمو جان، فرم يا همان شکل يا صورت، ساختار بنيادی يک اثر و قالب بيرونی آن است. خب؟! شکل (به قول تو فرم) يا قالب مکانيکی - mechanic form است يا قالب انداموار - organic form . در قالب مکانيکی از شکل های خاص برای بيان موضوع های خاص استفاده می کنند. يعنی چه؟ يعنی اينکه شکل مقدم بر محتوا و حتی جدا از آن است. در قالب انداموار محتوا در واقع شکل خاص خود را به وجود می آورد. يعنی چه؟ يعنی اينکه قالب زائيده موضوع و شکل طبيعی اثر است و يا پا به پای موضوع رشد می کند و کامل می شود.
-- کاظم ، Jan 11, 2010حالا کسی که موضوع و محتوا را پيشاپيش معين و مشخص کرده و موضوع خاصی در ميان نيست بلکه مثل خورجين دراويش همه چيز توش پيدا ميشه (درست مثل همين کتاب مورد نظر که هم تأليف هم ترجمه و هم گفتگو و هم نقد و هم...-ماشالله- توش پيدا ميشه) ديگه که نمی تونه شکل/ فرم خاص و بديعی به اثر بدهد که حالا تو بخواهی درباره اش چيزی بنويسی و بعد هم بگی خوب نقدش کردم ها!. بدبختانه بعضی! يهو ميشن ناقد، يهو ميشن مترجم، يهو ميشن نويسنده. آخه نقدنويسی هم ابزاری داره عمو.
البته بگذريم که اگر اين الفبای ابتدايی فرم و درونمايه اثر را برای بهروز شيدا بگی، هاج و واج می شود و حداکثر می پرسه: هان هندوانه کيلويی چنده؟!
برای اطلاع آقای کاظم و مهران:
-- بیژن ، Jan 11, 2010در فارسی برای فاعل جمع بیجان فعل مفرد هم به کار میرود هم در موارد زنده انگاری و هم در موارد دیگر و کتابهای فارسی هم پر است از این موارد.
برای اطلاع بیشتر و دقیقتر این دوستان را رجوع میدهم به مقاله ای تحقیقی به زبان انگلیسی در این زمینه که با مثال های متعدد از متون معاصر فارسی و اشاره به دستور نویسان ایرانی و غربی به استفاده از فعل مفرد برای فاعل جمع بیجان و مواردی که این قاعده شکسته میشود، پرداخته است. بعلاوه ممنون میشوم که آقای مهران که به آقای خانلری رجوع میدهند شماره صفحه را هم بدهند. چون آقای خانلری از قضا اشاره ی مشخصی به این نکته در کتاب دستور زبان فارسی شان نمیکنند.
اما مقاله:
The usage of singular verbs for inanimate plural subjects in Persian by Forogh Hashabeiky
Published in Orientalia Suecana, vol. LVI , 2007, Uppsala, Sweden
سلام
-- مهدی ، Jan 13, 2010کتاب بهروز شیدا را پیش از معرفی شما خوانده بودم. دست مریزاد دارد.
محتوایی که فرم مناسب خود را پیدا میکند و مثل تمام آثار برجسته بلافاصله فرم خود را میشکند. به همین دلیل است که برخلاف یک وبلاگ معمولی مطالب بلند هم در آن هست، اگر قرار بود تمام و کمال وبلاگ باشد که خوب وبلاگ درست میکرد.