خانه > جمعه > پرسه در متن > «لالایی با شیپور» گزینگویه یا گزینش؟ | |||
«لالایی با شیپور» گزینگویه یا گزینش؟ناصر غیاثیجمعهی گذشته نهمین سالمرگ شاعر نامدار ایران احمد شاملو بود. به این مناسبت نگاهی دارم به کتاب «گزینگویهها و ناگفتههای احمد شاملو/ لالایی با شیپور». در تعریف گزینگویه در واژهنامهی زبانهای بیگانه به فارسی، برای aphorism برابرنهاد فارسی «گزینگویه» یا «کلمات قصار» آمده است. اما کلمات قصار یا گزینگویه چیست؟ در فرهنگ اصطلاحات ادبی، تالیف سیما داد1 در برابر aphorism آمده: «کلمات قصار؛ قصار جمع قصیر به معنی کوتاه است و کلمات قصار به گفتههای کوتاه و پرمعنی اطلاق میشود.» پس از ذکر چند نمونه از زبانهای فارسی و انگلیسی، مینویسد: «کلمات قصار ممکن است حاوی پند یا نکتهای حکمتآمیز باشند.» با مراجعه به فرهنگهای ادبی غیر فارسی درمییابیم که این کلمه از کلمهی یونانی aphorizein به معنای «محدود کردن، تعریف کردن» آمده است و پذیرفتهشدهترین تعریف آن میتواند اینگونه باشد: «جمله یا جملاتی کوتاه، روشن و دقیق و حاوی اندیشهای پرمحتوا.» گزینگونههای نیچه و کافکا ـ که با عنوان نادرست «پندهای تسورآو» منتشر شده است ـ از شناخته شدهترین گزینگونهها به زبان فارسی است. «لالایی با شیپور» گزینگویه یا گزینش؟ گزینگویهها را اغلب متفکر، نویسنده، فیلسوف یا شاعر در یک یا چند جمله مینویسد، اندیشهای یادداشت را میکند که حاوی کشف، پرسش و یا نکتهای عمیق و تفکربرانگیز است. بنابراین نمیتوان دستچین جملاتی از یک مجموعه، مثل مقاله یا شعر یا هر متن دیگری را گزینگویه خواند، چرا که در این صورت، سر و کارمان با گزینش است و نه گزینگویه. از این گذشته با فراهم آوردن گزینهای از یک مجموعه یعنی برداشتن یک جمله از میان یک گفتار و حذف ابتدا و انتهای آن این احتمال وجود دارد، در معرض خطر بد یا غلط فهمیده شدن جوهر اندیشهی نویسندهی آن قرار بگیریم. با توجه به تعاریف ارایه شده، میتوان مدعی شد، کتاب «لالایی با شیپور» گزین گویههای شاملو نیست بلکه انتخاب و دستچین شدهی جملاتی است از گفتههای او از میان مصاحبهها، مقالات، سخنرانیها، نامهها و کتابهایش. به عبارت دیگر آن گونه که در صفحهی اول کتاب آمده، «لالایی با شیپور» حاصل «تحقیق، گردآوری و تدوین» ایلیا دیانوش در مصاحبهها، مقالات، سخنرانیها، نامهها و کتابهای احمد شاملو است.
آغاز کتاب کتاب با شعری شروع میشود از دیانوش از کتاب شعرش. چرا؟ نمیدانم. آیا میخواست به خواننده بگویند که خود شاعر است یا آن را به مثابهی پیشگفتار کتاب آورده؟ در هر حال احتمال دوم متنفی است، زیرا کتاب دارای پیشگفتاری است با عنوان «از بامداد» در نزدیک به نُه صفحه. دیانوش پس از نقل قولی از شاملو که ارجاع به ماخذ ندارد، مینویسد: «بامداد چراغ ... به دست ما میدهد تا تمام میراثش را ... به تماشا بنشینیم، تمام میراثی که از او به عنوان شاعر، مترجم، روزنامهنگار، محقق و روشنییاب [؟] نیم قرن از تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران برجای مانده» آنچه مسلم است «لالایی با شیپور» شامل «تمام میراثی که از او» به جا مانده نیست. ضمن اینکه وقتی گفتههای شاملو در مورد «بد خط نوشتن» (ص ۵۵) یا «پاتیناژ» (ص ۶۲) در کتاب میآید، دیگر نمیتوان مدعی شد، این میراث «او را برجایی نشانده که میتوان عصر حاضر را عصر شاملو نامید.» و باز نمیتوان مدعی شد: «بسیاری از این گزینهگویهها برای نخستین بار منتشر میشود»، چرا که تمام ارجاعات که با عنوان نادرست «یادداشتها» در انتهای کتاب آمده، به منابع چاپ و منتشر شده است، هم از این روی نمیتواند شامل «ناگفتههای احمد شاملو» باشد. درست این است که برخی از این انتخابها برای نخستین بار در ایران منتشر میشود. شاملوی «لالایی با شیپور» از آنجایی که کتاب شامل دستچینهای دیانوش و بر اساس سلیقهی او از گفتههای شاملو است، خواننده، پس از به پایان بردن مطالعهی کتاب، میداند تصویری که از شاملو در ذهن او نشسته، حاصل انتخابهای گردآورنده است و نه تمام احمد شاملو. بی تردید میتوان کتاب دیگری با همین عنوان اما با محتوایی دیگر و پس چهرهای دیگر از شاملو فراهم آورد. چهرهی شاملوی «لالایی با شیپور» اما چهرهای است بیشتر عدالتخواه و معترض. و اگر کمی حساس باشیم حتا، به مثل وقتی از منابع کره زمین برای تغذیه مردم جهان میگوید، چهرهی آدمی است که گاه نامستدل حرف میزند. با این همه کمتر با شاملوی انسان، شاملوی عاشق، شاملوی خصوصی آشنا میشویم. تنظیم کتاب کتاب بر اساس حروف الفبای فارسی تنظیم شده است. یعنی اگر کسی بخواهد بداند شاملو در مورد «آزادی» چه گفته است، میتواند به حرف آ مراجع کند. اما بعید به نظر میرسد که این کتاب شامل همهی گفتههای شاملو در مورد پدیدهها و موضوعات گوناگون باشد. علاوه بر این دیانوش دقت لازم را در تنظیم گفتهها بکار نبرده شده است. اگر نقلقولها بر اساس تاریخ آنها تنظیم شده بود، این امکان را برای خواننده فراهم میآورد که بتواند ضمن آگاهی به افکار و ایدههای شاملو در موارد گوناگون از سیر تحول اندیشهی او نیز آگاه شود. مثالی میآورم: زیر عنوان «مرگ» تنها به سه مورد اکتفا شده که ترتیب تاریخی آنها این گونه است: اولی و دومی در سال ۱۳۷۰ و سومی در سال ۱۳۵۵ یعنی ۱۵ سال قبل. یا زیر عنوان «زندگی» چهار مورد آمده به ترتیب از سالهای ۱۳۵۲، ۱۳۷۶ و ۱۳۲۶. اگر به سراغ ارجاعات ـ که قراردادنش در انتهای کتاب کار مراجعه را سخت میکند ـ نرویم، نمیدانیم، در این مورد با دو تعریف متفاوت شاملو از «زندگی» روبهرو هستیم: یکی تعریف شاملوی بیست و دو ساله و دیگری شاملوی ۷۲ ساله. مثال دیگر عنوان «عشق» است که تنها دو مورد! آمده و هر دو از سال ۱۳۷۳ و از یک کتاب. البته عطف «عشق» زیر مجموعههای فراوانی دارد که دلیل گزیشن برخی از عناوین آن بر من پوشیده ماند. گذشته از این عناوین دیگری در کتاب وجود دارد که واژههای ابداعی و گاه نامفهوم دیانوش مانند «یارمندی، یکگویی، یا یکهخوانی» است و از درون متن انتخاب نشدهاند. برخی از گفتههای شاملو نیز تحت عناوین مختلف تکرار میشوند. این تکرارها در برخی موارد حتا تا سه بار هم میرسد.
پایان کتاب کتاب پیوستی دارد با عنوان ِ «با خون چهکنمهای یک دست» و عنوان فرعی «سرنمونی از گزینسرودههای (!) شاملو» با این توضیح که «...عباراتی نغز از اشعار... شاعر... در بخش "گزینسرودهها" دستچین و ارئه شده است.» و با این استدلال که «عامه...دست به گزینش گزینسرودهها زدهاند. و در متن نامهها از آن بهره میجویند.» به عبارت دیگر، دیانوش همان کاری را با برخی از شعرهای شاملو کرده است که کیارستمی با حافظ. با این تفاوت که هر بیت غزل حافظ میتواند حاوی معنایی در خود باشد و گاهی برای درک و دریافت آن مراجعه به بیتهای پیش یا پس از آن ضرورت چندانی ندارد. حال آن که از سویی انجام این کار با شعر امروز کاری عبث و از سوی دیگر، با تن دادن به سلیقهی عامه، تقلیل شعر شاملو است. این «گزینسرودهها» تکههایی هستند از یک شعر شاملو براساس نحستین حرف نخستین کلمه از بخشی از یک شعر و به تریتب حروف الفبای فارسی. با این وجود اما معلوم نیست چرا برخی از حروف مثل س یا ش یا ی غایباند. آیا هیچ سرودهای از شاملو نبود که با این حروف شروع شده باشد؟ پس از آن بخشی میآید با عنوان «احمد شاملو در یک نگاه» که سالشمار زندگی و آثار شاملو است و سپس بخشی که عنوان ندارد و شامل شعر دیگری از دیانوش است با عنوان «به جای موخره» و سخنرانی ایشان بر مزار شاملو در مراسم سالگرد در سال ۱۳۸۴. با این همه باید به آقای ایلیا دیانوش به خاطر تلاشش خسته نباشید گفت. امید آن که در چاپهای بعدی «لالایی با شیپور» شاهد چنین کاستیهایی نباشیم. ۱. انتشارات مروارید، چاپ دوم، ۱۳۸۳، ص ۳۸۸- ۳۸۷ شناسنامهی کتاب: گزینگویهها و ناگفتههای احمد شاملو، لالایی با شیپور، ایلیا دیانوش (م.ع. دیانتیزداه)، از سری «فرهنگ گزینگویههای شعرای معاصر، انتشارات مروارید، چاپ دوم ۱۳۸۵، ۳۹۲ صفحه، قیمت ۴۷۰۰ تومان. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
من هم این کتاب را خوانده ام و به نظرم ایرادات وارد شده در این مقاله به جاست.
-- Mohammad ، Jul 31, 2009لالایی با شیپور؛ گزینش گزینگویه
ایلیا دیانوش
جمعه ۹ مرداد ۱۳۸۸ مطلبی از ناصر غیاثی در رادیو زمانه خواندم با عنوان «لالایی با شیپور، گزینگویه یا گزینش؟» نخست سپاس بگویم توجهی را که ناصر غیاثی به کتاب «لالایی با شیپور» داشته و ستایش بگویم قلماش را که مجرب و در عین حال پرطراوت است. من بیشتر میخوانم و میشنوم و کمتر به گفتن برانگیخته میشوم، اما حیفم میآید مواردی را ناگفته بگذارم.
یکم ـ اول بار داریوش آشوری بود که گزینگویه را معادل aphorisme بهکار برد، اما آنچه در تعریف aphorisms یعنی کلمات قصار (و نه گزینگویه) در فرهنگهای انگلیسی ـ فارسی اصطلاحات ادبی آمده است، تعریف جامع و مانع گزینگویه نیست. چنانکه ژاک دریدا aphorisme را نه بر محور تحدید و اختصار بلکه از باب نابی و نابهنگامی و اتفاقا با گزینش در متن نمایشنامهی «رومئو و ژولیت» شکسپیر انجام میدهد و آنجا هم بابک احمدی در مقام مترجم گزینگویه را برابر aphorisme میگیرد و تأکید میکند: «هر گزینگویه هم میتواند مستقل باشد، هم وابسته به گزینگویههای دیگر.»1 و من البته اینها را در همان پیشگفتار 11 صفحهیی به تفصیل اما شاید کمی ثقیل گفتهام، پیشگفتاری که آن را با شعری همصدا با بامداد آغاز کردهام که حاصل همزادپنداری2 من است با اوی شاعر، چون کتاب دربارهی انسانی است که بیش و پیش از هر چیز شاعر است.
دوم ـ نقل قولهای من از شاملو در پیشگفتار، بدون ارجاع به مأخذ نیست؛ وقتی من این نقل قولها را گزینگویه میخوانم، بدیهی است که در جمع گزینگویههای کتاب آمده است و مانند همهی گزینگویهها مأخذ دارد.3
سوم ـ روشنییاب که غیاثی برابر آن علامت ]؟[ گذاشته، از ریشهی روشنييابي (Aufklärung) به همان معناي کانتي آن است. براي آگاهي بيشتر در این باره ميتوانيد به کتابي با همين عنوان با ترجمه سيروس آرينپور مراجعه کنيد.4
چهارم ـ من گفتهام: «گزینگویههای شاملو، چراغ دلش را به دست ما ميدهد تا تمام ميراثش را به روشني به تماشا بنشينيم؛ تمام ميراثي كه از او بهعنوان شاعر، مترجم، روزنامهنگار، محقق و روشنيياب نيمقرن از تاريخ سياسي و اجتماعي ايران بر جاي مانده و او را بر جايي نشانده كه ميتوان عصر حاضر را عصر شاملو ناميد.» کجای این جمله من ادعا کردهام که «لالایی با شیپور» شامل تمام میراثی است که از او بهجا مانده! میراث شاملو یعنی شعرها، ترجمهها، روزنامهنگاریها، تحقیقها و روشنييابیها و نه اینکه ما یکی، دو گزینگویه را بگیریم و بگوییم با این گفتهها نمیتوان مدعی شد «این میراث او را برجایی نشانده که میتوان عصر حاضر را عصر شاملو نامید.»
پنجم ـ از قضا گزینگویهیی که با عنوان «پاتیناژ» در کتاب آمده است، با تمام سادگی بیانیاش یکی از مهمترین گزینگویههای کتاب است که به خوبی نشان میدهد که اوج شاعریت شاملو تا کجاست و چهگونه او پابهپای شاعران پیشروی جهان، از دیدهها و پدیدههای پیرامونش برای ساخت «فرم» برای شعر بهره میجوید.
ششم ـ بله! «بسیاری از این گزینگویهها، حرفهایی هستند که برای نخستین بار از شاملو منتشر میشوند.» و منقول از منابعی هستند که با لطف خانم آیدا شاملو که همواره سپاسگزارشان هستم، به آنها دسترسی پیدا کردهام. مانند گزینگویهی 835 با عنوان «کلمه» که از یکی از نامههای منتشرنشدهی شاملو استخراج شده است.
هفتم ـ با غیاثی موافقم که عبارت «ارجاعات» از «یادداشتها» برای بخش پایانی کتاب مناسبتر است.
هشتم ـ گفتهام و به این گفته پایبند بودهام که «در شكار گزينگويهها به كنشمندي كلام نگريستم نه به توافق يا عدم توافقم با آن.» بر این اساس «لالایی با شیپور» دستچینهای سلیقهیی من از گفتههای شاملو نیست. گواه آنکه نزدیکترین فرد به شاملو یعنی خانم آیدا، آن را «بیواسطه با شاعر» نامید. چراکه من با ذهنیت قبلی با گوینده مواجه نشدم و خود نیز با «لالایی با شیپور» شاملو را از نو شناختم. کثرت گزينگويهها در برخي از موضوعات و قلتشان در برخی دیگر، به میزان موجودی و تکرار آن مفهوم در متون برجایمانده از شاملو بوده است و نه به میزان علاقهی من به یک موضوع و صرف نظرم از موضوعی دیگر. تنها چیزی که من از پرداختن به آن پرهيز کردهام، رأي شاملو دربارهی اشخاص است.
نهم ـ گزینگویهها برحسب موضوع نامگذاري و بر اساس حروف الفبای فارسی مدون شدهاند تا دسترسی به موضوعات گوناگون سريع و ساده باشد اما در عین حال این امکان هم برای خوانندهی علاقهمند هست که درصورت برخورد با دیدگاههای مکمل هم، با رجوع به مآخذ موجود در انتهای کتاب، آنها را براساس زمان و مکان ابرازشان مقایسه کند. من در آغاز کار به تدوين لكسيكان و كليدواژه هم فکر کرده بودم اما همانطور كه در پیشگفتار هم نوشتم، گزينگويه در زمرهی كلامهاي آفاقي است و دلم نميخواست در اين چارچوبها از ريخت بيفتد. اگر منبع هر گزينگويه را زير آن نمينويسم، براي همين است.
دهم ـ پیوست کتاب یک «سرنمون» از گزینسرودههای شاملو است و نه «تمام نمونهها» که در چاپ اول حدود صد صفحه بود و در چاپ دوم کمتر از بیست صفحه شد. برای همین است که برخی از حروف مانند «س» یا «ش» و یا «ی» در چاپ دوم غایباند. اما اساسا مگر ما دنبال جور بودن جنسایم که اینگونه بسنجیم؟ ضمن آنکه نه میتوان با تمام شعرهای امروز اینکار را کرد و نه میشود گفت که با هیچیک از شعرهای امروز نمیتوان چنین مواجههیی داشت، چنانکه کل شعر «بسودهترین کلام» شاملو از کتاب «مدایح بیصله» بهعنوان یک گزینسروده در این بخش آمده است. این است که اساس کتاب همان بخش گزینگویهها است و این بخش در چاپ دوم کوتاه شد تا بیشتر مشخص شود که تنها یک پیوست و سرنمون است.
1. سرگشتگی نشانهها – نمونههایی از نقد پسامدرن/ ژاک دریدا... ]و دیگران[؛ مترجمان: بابک احمدی... ]و دیگران[؛ گزینش و ویرایش: مانی حقیقی.– تهران: نشر مرکز 1374 – چاپ دوم صفحات 250 تا 270
-- ایلیا دیانوش ، Aug 3, 20092. در همان فرهنگ اصطلاحات ادبی تألیف سیما داد که مورد ارجاع آقای غیاثی هم بوده است، همزادپنداری، همذاتپنداری و دورنحسی معادل Empathy گرفته شده است که من همزادپنداری را در اینجا نزدیکتر به منظورم یافتم.
3. گزینگویهی 932 از «لالایی باشیپور» با عنوان من.
4. یکبار دیگر: روشنییابی چیست؟/ کارل فردریش بارت... ]و دیگران[؛ گردآورده و ترجمهی سیروس آرینپور.- تهران: نشر آگه 1381
لحن دوستانه آقاي ديانوش در پاسخشان، يادآور اين نکته است که متأسفانه فضاي ميان اهالي شعر و ادبيات ايران دوستانه نيست و هيچ کس کار ديگري از سر دوستي نميسنجد. درواقع کسي چشم ندارد ديگري را ببيند و به کار او دل بدهد و بعد قضاوت کند و همه در حال پيشداوري هستند.
-- رويا روشن ، Aug 4, 2009هميشه انتقاد کردن از کارهاي بزرگ آسانتر از ديدن شگفتيهاي آن است - آرتور شوپنهاور
-- سينا رويايي ، Aug 5, 2009من خودم به شخصه وقتی یک کار جالب در نظر اول برایم یک جور مجمع المعایب به نظر می رسد, بر می گردم و از اول می سنجم که علت چیست که با آن غریبی می کنم. به نظرم هر نوآوری در ابتدا با واکنش های کلیشه ای روبرو می شود.
-- علیرضا جابتی ، Aug 5, 2009