خانه > جمعه > پرسه در متن > به تماشای خود نشستن در «وجدان زنو» | |||
به تماشای خود نشستن در «وجدان زنو»ناصر غیاثیایتالو سووو (Italo Svevo) با رمان «وجدان زنو» یکی از پرارجترین آثار ادبی جهان را آفرید و درکنار غولان زیبای ادبیات قرار گرفت. ایتالو سووو کیست و «وجدان زنو» چیست؟ آنچه در زیر میخوانید، تلاشی است خُرد برای پاسخ به این دو پرسش. فشردهای از زندگی سووو هکتور آرون شمیتس سال ۱۸۶۱ در شهر تریست ایتالیا در خانوادهای یهودی و متمول به دنیا آمد. کارمند بانک شد، در سال ۱۸۹۶ ازدواج کرد و در سال ۱۹۲۸ وقتی سرگرم نوشتن چهارمین رمانش بود، در تصادف اتومبیل جان سپرد. او رمانهایش را به اسم مستعار ایتالو سووو منتشر میکرد. نوشتن و ننوشتن سووو وقتی نوزده ساله بود، سه نمایشنامهی کمدی نوشت و بعدها ضمن کار در بانک، به نوشتن نمایشنامههای کمیک پرداخت، در روزنامهها نقد نوشت، ترجمه کرد، کتاب خواند و و شبها فرانسه و آلمانی درس داد. در بیست و هفت سالگی نوشتن نخستین رمانش را به نام «یک زندگی» آغاز کرد و پنج سال بعد آن را با اسم مستعار ایتالو سووو و به خرج خودش انتشار داد. در این فاصله چند نمایشنامهی کمدی و دو داستان کوتاه از او به چاپ رسید که علاقهی کسی را برنیانگیخت. وقتی رمان دومش با عنوان «سنیلیتا» نیز با عدم موفقیت مواجه شد، نوشتن، روزنامهنگاری و تدریس را کنار گذاشت و در کارخانهی پدرزن مشغول به کار شد. در سال ۱۹۰۵ با جیمز جویس که در تریست انگلیسی درس میداد، آشنا و با او دوست شد. بار دیگر به نوشتن کمدی روی آورد و چند داستان دیگر نوشت. در سال ۱۹۱۸ دست به ترجمهی «تعبیر خواب» فروید زد و در سال ۱۹۲۳ «وجدان زنو» را به خرج خودش انتشار داد. این رمان هم در ابتدا با عدم موفقیت روبهرو شد و دو سال طول کشید تا «وجدان زنو» کشف و با استقبال منتقدین و نویسندگان، در وهلهی نخست فرانسوی و نه ایتالیایی، مواجه شد. سووو دربارهی نوشتن این رمان میگوید: «... هیچ امکانی برای پناه گرفتن وجود نداشت. این رمان باید نوشته میشد.» «وجدان زنو» با رمانهای پیشینِ سووو تفاوت داشت و به رمان اتوبیوگرافیک بسیار نزدیک بود. او در نامهای مینویسد: «…این یک رمان اتوبیوگرافیک است، اما نه اتوبیوگرافی من …» همسرش که جویس او را تحت نام «آنا لیویا پلورابله» جاودانه کرد، مینویسد: «…گمان میکنم، تا پیش از انتشار رمان نگذاشت کسی آن را بخواند. اولین تحریر را در ۱۹۱۹ در طول چهارده روز یک نفس نوشت.» سووو از نارسایی دستور زبان گله داشت و میگفت: دستور زبان فقط سه زمان کامل را میشناسد: گذشته، حال، آینده. اما انسان، برخلاف حیوان، در یک «زمان درهم آمیخته» هم زندگی میکند. در «وجدان زنو» این «زمانِ درهم آمیخته»، نه بهسادگی بلکه در جملاتِ فرعی بسیار در فرمهای زمانی متفاوت ساخته میشود.
کوتاه ازِ «وجدانِ زنو» زنو کوزینی مردی است دور از هر گونه نگرانی مالی اما با درونی فاجعهبار. تلاشهای او برای ترک سیگار همواره ناموفق میماند. پس بلاوقفه خود را زیر نظر میگیرد و از این رهگذر حال و هوای درونیاش دستخوش تغییر شده و عاشقِ آدا، دختر تاجری ثروتمند میشود، اما با خواهر لوچ او آگوستا ازدواج میکند و برخلاف انتظارش زندگی خوبی را با او میگذراند. با این وجود اما با زن دیگری نیز رابطه میگیرد و به این ترتیب به دست خود به زندگیاش عذاب وجدانی کشنده اضافه میکند. علیرغم تمایلش با باجناقش گوئیدو شپایر، در شرکتِ او سهیم شده و سرانجام نادانسته موجب مرگ او میشود. اینجاست که برای درمانِ بیماریهایش سراغ روانکاوی به اسم دکتر اِس میرود. دکتر او را وامیدارد، داستان زندگیاش را بنویسد. زنو پس از نوشتنِ چند فصل، نوشتن را رها میکند. دکتر اِس مقدمهای یک صفحهای بر این یادداشتها مینویسد و آن را به دست انتشار میسپارد. او در مقدمهاش اعلام میکند: «من این یادداشتها را از روی انتقامجویی منتشرمیکنم و امیدوارم که او واقعاً از این کارم خشمگین بشود. ولی علاقهمند هستم بداند، حاضرم مبالغ زیادی را که از انتشار آن نصیبم میشود با او نصف کنم. و برای این کار فقط یک شرط میگذرام: بیاید و معالجهاش را ادامه بدهد.» دکتر اِس تنها یکی از تقریباً هفت پزشکی است که در این رمان ظاهر میشوند، پزشکانی که یا دشمناند یا بیکفایت. اسامیشان به خوبی توصیفشان میکند: کوپروزیش ـ جویس از انتخاب چنین اسمی برای چنان پزشکی خوشش میآمد ( kopros در زبانِ یونانی به معنی مدفوع است) ـ یا مالی به معنی زشت و ناهنجار.
بازتاب «وجدان زنو» کتاب چندان مورد توجه منتقدین ایتالیایی قرار نگرفت و غیر از یکی دو نقد در روزنامههای محلی شهر تریست توجهی به کتاب نشد. آنچه هم مینوشتند، بیشتر در جهتِ نفی رمان بود: او را نویسندهای فاقد ظرافت بیانی و حتا شفافیت میخواندند. منتقدین وابسته به رژیم فاشیستی ایتالیا نیز این «یهودی اهل تریست، شمیتس» را متهم به عرضهی رمانی میکردند که با تصویرِ ایدهآل آنها از مردانگی همخوانی نداشت. منتقدین نیز مانند اعضای خانوادهی خودِ سووو به او به چشم مرد متأهلی نگاه میکردند که سیاه مشقهایش چیزی بیش از هدر کردن وقت نیست. در مجموع این سومین رمان ایتالو سووو نیز موفقیتی برای او به بار نیاورد. لوئیجی پیراندلو که سووو کتابش را برای او فرستاده بود، نه تنها دربارهی آن سکوت پیشه کرد، بلکه حتا یک کلمهی تشکرآمیز هم به زبان نیاورد. سووو یک نسخه از کتاب را همراه نامهای برای جیمز جویس، معلم انگلیسی سابقش نیز فرستاد. جویس این رمان او را تحسین کرد. متأسفانه نامهی سووو به جویس در دست نیست. اما پاسخ جویس به زبان ایتالیایی چنین است: «۱۹۲۴، سیام ژانویه/ دوست عزیز سپاسگزار از رمان و تقدیمنامهاش. اکنون دو نسخه از آن را در دست دارم، زیرا قبلاً یک نسخه از تریست سفارش داده بودم. دارم با لذت وافری میخوانمش. چرا عصبانی میشوید؟ باید بدانید که این کتاب به معنای وسیع کلمه بهترین کتاب شماست. آنچه مربوط به نقدِ ایتالیا میشود، نمیتوانم چیزی بگویم. اما کتاب را برای اِم والری لاربو، اِم بنژامین کریمو، آقای تی اِس الیوت و آقای اِف اِم فورد بفرستید. من با این ادبا دربارهی کتاب شما حرف خواهم زد و برایشان نامه خواهم نوشت. وقتی مطالعهی کتاب را تمام کردم، میتوانم بیشتر دربارهاش حرف بزنم. فعلاً دو نکته برایم جالب است: مضمون: هیچوقت فکر نمیکردم کشیدن سیگار، اینهمه بر انسانی مسلط شود. دوم رفتاری که در رمان با زمان میشود. تیزبینیهای رمان کم نیست… دست شما را میفشارم. جیمز جویس » حاصل این نامهنگاری و عمل به توصیهی جویس، یعنی ترجمهی بخشهایی از رمان به فرانسه، نقد و معرفیهای متعدد از این کتاب در نشریات معتبر ادبی فرانسه و توجه ادیبان تأثیرگذار پاریس است: اینجا با نویسندهای مواجهیم که باید کشفش کرد. وقتی گردانندگان مجلهی پاریسی Le navire d' argent یک شماره را به سووو اختصاص دادند، منتقدین ایتالیایی تازهی به صرافت سووو افتادند. با این وصف علاقهی کمی نشان دادند و بیشتر از این در شگفت بودند که فرانسویها دارند به آنها میگویند نویسندهی خوبشان کیست. بعدها نسلی از نویسندگان ایتالیایی سووو را به گرمی پذیرفت.
فروید و شوپنهاور، سوو گرچه سووو گاهی به تمسخر از فروید و کشفیات او یاد میکند، اما باید اذعان داشت، بدون کشفیات فروید این رمان به بار نمینشست، از جمله به این دلیل که برای نخستین بار روانکاوی در این رمان درونمایهی اصلی یک اثر ادبی میشود. از نظر سووو روانکاوی، حتا وقتی به طرزی کمیک و طنزآلود از آن بهره میبرد، رفتن به اعماق درون است. از سوی دیگر شوپنهاور و فلسفهی او از دوران جوانی با سووو همراه بود. به قول مترجم فارسی کتاب، آقای مرتضی کلانتریان: «شوپنهاور میگوید اگر به کل هستی بشری بنگریم، جز تراژدی چیزی نخواهیم یافت، در حالی که اگر به جزئیات آن توجه کنیم، طنز و کمدی را جلوهگر مییابیم.» و کدام خواننده است که در طول مطالعهی «وجدان زنو» بارها و بارها لبخند بر لب نیاورد و یا سر به تأسف تکان ندهد. ما در آینهی زنو یکی از هنرهای سووو در این کتاب این است که خواننده بیهیچ مشکلی با زنو همزادپنداری میکند و خود را در زنو بازمییابد. «وجدان زنو» وسیلهای در اختیار خواننده میگذارد، تا با کمک آن بهتر بتواند به تماشای خود بنشیند. ما به کمکِ زنو، خودمان و زندگیمان را کشف میکنیم. ویژگی بنیادین سوو، نیازِ دائمی او برای رفتن به فراسوی ظاهر، به آن مناطق تاریک سرشار از لایههای پنهان است که در آن استوارترین یقینها نیز به لرزه درمیآیند. به همین خاطر سووو پیشکسوت مهمترین جریانات هنری مدرن اروپاست. باید از آقای مرتضی کلانتریان برای ترجمهی روان این کتاب ممنون باشیم. ایتالو اسووو، وجدان زنو، ترجمهی مرتضی کلانتریان، چاپ دوم: پاییز ۱۳۸۳، شمارگان ۲۲۰، ناشر آگاه |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|