تاریخ انتشار: ۱۱ بهمن ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
گفت‌وگو با بیژن فرهنگ دره‌شوری، كارشناس و پژوهشگر محيط زيست و عكاس طبيعت

«حالا شدند حامی لاک‌پشت‌ها»

مینو صابری
minoo.saberi@radiozamaneh.com

مهندس «بیژن فرهنگ دره‌شوری» متولد ١٣٢٢ منطقه‌ای ايلاتی در گچساران بی‌هیاهو و بی‌چشم‌داشت عاشقانه برای طبیعت دل می‌سوزاند و تلاش می‌کند. تاسیس نخستین «ژئو پارک» خاورمیانه و احیاء «لاک‌پشت پوزه عقابی» در جزیزه قشم از ماندگارترین آثار این کوشنده محیط زیست ایران است.

مهندس بیژن فرهنگ دره‌شوری كارشناس و پژوهش‌گر محيط زيست و عكاس طبيعت است. قرار است سومین جایزه ملی حمایت از حیوانات «نشان خروس سپید» به مهندس بیژن فرهنگ دره‌شوری اهدا شود.

«نشان خروس سپید» جایزه‌ای‌ است که هر ساله از سوی «انجمن حمایت از حیوانات اصفهان» به کوشاترین فرد یا گروهی که در جهت حمایت از حیوانات و حفظ دخائر ژنتیکی تلاش کرده باشد اهدا می‌شود.

Download it Here!

لطفا" برای‌مان از لاک‌پشت پوزه عقابی بگویید و این‌که چه تلاش‌هایی برای حفظ بقای این جانور دریایی کرده‌اید؟

من سال هزار و سی‌صد و هشتاد رفتم جزیره قشم. قبل از آن، من از سال هزار و سی‌صد و پنجاه، در محیط زیست کار می‌کردم، یعنی از سال اول تاسیس محیط زیست در ایران. آن موقع اصلا" در خاور میانه هیچ‌کس نمی‌دانست محیط زیست چیست، هیچ حکومتی، هیچ دولتی اداره محیط زیست نداشت. آن‌موقع ما محیط زیست راه انداختیم.

پارک ملی داشتیم، مناطق حفاظت شده داشتیم و به سرعت در سراسر ایران پارک ملی حفاظت شده راه انداختیم. یک سازمان کوچک سراسری در ایران ولی فعال. سال پنجاه و هفت که انقلاب شد سازمان محیط زیست بیش از هشت میلیون هکتار پارک ملی و مناطق حفاظت شده داشت.


بیژن فرهنگ دره‌شوری، كارشناس و پژوهشگر محيط زيست/عکس از شریف رنجبر

بعد از انقلاب یک مدت کوتاهی، مقامات جدید نسبت به محیط زیست مشکوک بودند، یعنی نظر خوشی نداشتند ولی بلافاصله این مسائل حل و فصل شد و دوباره ما فعال شدیم. ولی هفت، هشت سال ِگذشته کمی از اهمیت محیط زیست کاسته شد، یعنی اهمیت سازمان محیط زیست و اهمیت مسائل محیط زیست در کشور، یعنی روش توسعه‌ای که به آن اعتقاد داشتند محیط زیست را مزاحم آن می‌دانستند، در حالی‌که محیط زیست می‌توانست راهنماشان باشد.

به هر حال من از حدودهای سال هفتاد و شش از سازمان بیرون آمدم، به صورت آزاد با مشاوره‌ها کار می‌کردم با آژانس‌های توریستی کار می‌کردم و بعد رفتم با منطقه آزاد قشم کار کردم. آن‌جا مسئولیت محیط زیست قشم با من بود، مسئولیت محیط زیست منطقه آزاد قشم. البته جزیره یک اداره محیط زیست دیگری هم داشت.

آن‌جا من کار را شروع کردم. جزیره را تمیز کردم، پرندگان را نگه‌داشتم، ژئوپارک درست کردم... خیلی کارها کردیم. رئیس خوبی داشتیم در منطقه‌ی آزاد، «آقای انوار» به محیط زیست خیلی علاقه داشت.

روزی در اواخر سال هشتاد، من متوجه شدم که لاک‌پشت‌ها در ساحل جنوبی ِ قشم تخم‌گذاری می‌کنند. من تا آن‌موقع نمی‌دانستم، نه تنها من بلکه هیچ‌کس نمی‌دانست که لاک‌پشت‌ها تو ساحل جزیره قشم هرسال می‌آیند تخم می‌گذارند. مردم محلی می‌دانستند ولی مراکز تحقیقاتی و سازمان محیط زیست و اداره محیط زیست بندرعباس خبر نداشتند.

من به آن‌جا که رفتم، مردم منتظر لاک‌پشت‌ها بودند که بیایند تخم بگذارند و تخم‌اش را بردارند بخورند. مردم گوشت لاک‌پشت را نمی‌خورند، لاک‌پشت را شکار نمی‌کنند ولی معتقد بودند که تخم لاک‌پشت خواص خیلی خاصی دارد برای همین می‌خوردند.

من وقتی به قیافه‌ی لاک‌پشت نگاه کردم تصمیم گرفتم کمک‌اش کنم و کردم. لاک‌پشت در عین حالی‌که خیلی بزرگ است حیوان خیلی مظلومی است. لاک‌پشت‌های دریایی حدود هفتاد، هشتاد کیلو وزن‌شان است، حیوان عظیم‌الجثه‌ای هستند.

این موجود دریایی از دریا آمده بود بیرون و توی ساحل داشت تخم می‌گذاشت توی شن‌ها.بی‌تردید قیافه‌اش و چهره‌ی این حیوان من را تحت تاثیر قرار داد و من از همان‌روز تصمیم گرفتم به این حیوان کمک کنم.

با مردم صحبت کردم، با شورا صحبت کردم، کسی هم به مردم نگفته بود که تخم لاک‌پشت‌ها را برندارید. من مقام رسمی ِ خاصی هم نبودم در آن‌جا، ولی فقط با مردم صحبت کردم.

از شب اول ما تخم لاک‌پشت‌ها را جمع کردیم. گرفتاری‌مان این بود که اگر می‌خواستیم تخم‌ها را توی لانه‌هاشان بگذاریم بمانند سگ و گربه می‌آمد می‌خورد، روباه تو جزیره زیاد بود. مردم هم استدلال‌شان این بود که اگر ما برنداریم سگ و روباه تخم‌ها را می‌خورند و واقعا" روباه توی ساحل منتظر بود که لاک‌پشت‌ها بروند توی آب و تخم لاک‌پشت‌ها را بخورند.


به‌هر حال ما هم جمع کردیم، توری روی‌شان انداختیم، انواع کارها را کردیم تا این‌که در نهایت یک روش منطقی‌ای پیدا کردیم. این‌ها را چال کردیم، اندازه‌گیری کردیم، علامت‌گذاری کردیم، خلاصه مردم خیلی کمک کردند، همان مردمی که تخم لاک‌پشت را می‌خوردند. ما موفق شدیم سال اول ده‌هزار تخم لاک‌پشت جمع کنیم.

ما به لاک‌پشت نگاه می‌کردیم وقتی تخم می‌گذارد چکار می‌کند، تخم‌هایی را که برمی‌داشتیم می‌بردیم عین لاک‌پشت دوباره تخم‌ها را چال می‌کردیم، منتهی نه این‌که در سرار ِ ده، بیست کیلومتر ساحل بلکه در یک جایی به طول صد متر در بیست متر.

پهلوش چادر زدیم، نگهبان گذاشتیم، خودمان مستقر شدیم بعد چادر برزنتی‌مان را کردیم کپَر، چون چادر برزنتی خیلی گرم است. بالاخره ما آن‌جا مستقر شدیم. آقای «انوار» هم، پول به ما داد حمام ساختیم، توالت ساختیم، منبع آب ساختیم، به‌تدریج، دیگر کارگاه درست کردیم.

سال دوم، از دفتر سازمان ملل در تهران آمدند دیدند ما واقعا" به کمک مردم چه کار اساسی‌ای برای لاک‌پشت‌ها کرده‌ایم. گفتند پنجاه در صد هزینه را می‌دهیم. البته پول را به من نمی‌دادند، توافق‌نامه را با شورای روستای «شیب‌دراز» امضاء کردند من به عنوان کارشناس، این توافق‌نامه را امضاء کردم.

بنابراین من و شیب‌درازی‌ها و سازمان ملل وضع‌مان خیلی خوب شد. بعد کارگاه‌مان را جمع و جور کردیم، از اهالی روستا پنج، شش نفر کمک گرفتیم که کمی حقوق به آن‌ها پرداخت می‌کردیم و بیست و چهار ساعت برای‌مان کار می‌کردند.

سال دوم که سازمان ملل کمک‌مان کرد تعداد تخم لاک‌پشت‌هایی که ما جمع کردیم بیست و هفت‌هزارتا شد.
تعداد بچه لاک‌پشت‌هایی که از تخم‌ها بیرون آمدند و به دریا رفتند بالاتر از پانزده‌هزارتا شد، یعنی چیزی حدود شصت‌درصد ِتخم‌های جمع‌آوری شده تبدیل شد به بچه لاک‌پشت، با همان روشی که ما آن‌جا به لاک‌پشت‌ها نگاه کرده بودیم و با صیادان و ماهیگیران قشم مشورت کرده بودیم.

البته بلافاصله ما اسناد و مدارک ِ کارگاه‌های امریکا و استرالیا و عرب‌ها و... را جمع کردیم، این‌ها را نگاه کردیم دیدیم که روش ما با آن‌ها قابل مقایسه است.

الآن هفت سال است که این کار تکرار می‌شود و هر سال از سال قبل بهتر انجام می‌شود. امسال من آن‌جا نبودم، بچه‌های «شیب‌دراز» این کار را عالی انجام دادند، سازمان ملل هم کمک‌شان کرد.

مردم شیب‌دراز حالا دیگر حرفه‌ای شدند. چون توریست برای دیدن لاک‌پشت خیلی می‌آید مردم روستا کلی استفاده می‌برند. صنایع دستی می‌فروشند، قایق کرایه می‌دهند... خلاصه لاک‌پشت برای مردم روستا یک منبع درآمدی شده، بنابراین شدند جزو مدافعین لاک‌پشت و لاک‌پشت را حفظ می‌کنند.

البته برای آن‌ها کلاس صنایع دستی گذاشتیم، یعنی آن‌زمان یک خانمی از طرف سازمان ملل کار می‌کرد. این خانم گفت هرچند کار خوبی می‌کنید و لاک‌پشت را حفظ می‌کنید ولی سالانه بیست ‌و هفت‌هزار تخم لاک‌پشت از دست مردم خارج شده، به هر حال این‌ها صبحانه‌ی افراد این روستا بوده، غذای‌شان بوده و این به ضرر فقیرترین بخش ِ مردم است.

من گفتم برای‌شان کار و کاسبی درست کردیم، سرگرمی درست کردیم. آن خانم گفت برای‌شان کلاس بگذار.
ما چند مربی عالی آوردیم با پول سازمان ملل یک خانه اجاره کردیم، آموزش صنایع دستی، آموزش طراحی و درست کردن یک سری چیزهایی که به درد مردم می‌خورد و کاربردی است، یک سری چیزها با سوزن‌دوزی خیلی زیبا، این‌ها درست می‌کردند و این شد یک راه درآمدی برای خانم‌ها. کلا" مردم آن‌جا از کار ما خوش‌شان آمد و در نهایت به نفع‌شان تمام شد.

برخورد مسئولین با این قضیه چگونه بود؟ آیا تشویقی، کمکی کردند؟

سال اول که ما این‌کار را شروع کردیم، آن سازمان‌هایی که این کار وظیفه‌شان بود بهشان برخورد، که یک کسی بیاید برای اولین بار یک کاری را انجام دهد که به سازمان آن‌ها هیچ ربطی که ندارد هیچ، حتی یک کمی هم مثلا" توی جبهه‌ی آن‌طرفی است. خیلی بهشان برخورد ولی نتیجه‌ی کار به‌قدری عالی بود و تعداد بازدید کننده‌ها (مدارس، دانشگاه‌ها، مراکز تحقیقاتی) که می‌آمدند می‌دیدند که این‌قدر کار ما منطقی و مورد تائید بود.

سال دوم مخصوصا" بعد از آن‌که سازمان ملل نصف بودجه را می‌داد، از نظر حیثیتی دیگر جوری شده بود که مخالفت با این پروژه، دیگر نمی‌شد. می‌دانید؟ هیچ بهانه‌ای آن پس و پشت‌ها نبود، ناچار سکوت کردند، هیچی نگفتند، سال دوم.

ولی سال اول یک کمی چرا، اذیت‌مان کردند ولی چون کار خوبی بود ما هم وقت نداشتیم پاسخ‌شان را بدهیم.
ما آزرده شدیم ولی خیلی به دل نگرفتیم. در عوض آقای «انوار» که رئیس منطقه‌ آزاد بود خیلی کمک‌مان کرد از نظر تجهیزات، مثلا" ما ده متر تور از تدارکات می‌خواستیم، بیست متر می‌فرستاد، با ماشین خودش برای‌مان می‌فرستاد.

می‌دانید؟ یک سری کمک‌های کوچک، کوچک ِ این‌جوری. یعنی هر کس لاک‌پشت را می‌دید، تخم‌گذاری را می‌دید، یا بیرون آمدن بچه‌هاش را از زیر ماسه می‌دید و کارگاه ما را می‌دید که چگونه، ارزان، مفت، ولی با صمیمیت، با علاقه، باعشق، ما لاک‌پشت‌ها را نگه‌داری می‌کنیم، تکثیر می‌کنیم، تو دریا رهاشان می‌کنیم، بی‌تردید طرفدار ما می‌شد و کمک‌مان می‌کرد.

افرادی که با حیوانات سروکار دارند، با حیوان انس و ٱلفتی پیدا می‌کنند و به برخی خصوصیات ِ آن حیوان پی می‌برند، از دیدگاه شما لاک‌پشت چه خصوصیاتی دارد؟

لاک‌پشت جزو قدیمی‌ترین موجوداتی است که روی زمین زندگی می‌کند. دویست میلیون سال پیش لاک‌پشت آمده روی کره زمین. صد و نود و نه میلیون سال قبل از خودمان، لاک‌پشت روی زمین بوده.


دایناسورها، شصت میلیون سال پیش به‌وجود آمدند، سی میلیون سال پیش از بین رفته‌اند یعنی لاک‌پشت‌ها دایناسور را دیدند که آمده چند روزی بوده، رفته. ما خودمان هم یادشان می‌مانیم که این‌ها هم یک مهمان تازه واردی‌اند که مثلا" دیروز، پریروز آمدند دارند حساب‌شان را می‌رسند.

لاک‌پشت یک موجود فسیلی است که هنوز هست و با نهایت قدرت شنا می‌کند بزرگ می‌شود می‌آید در سواحلی که من هر روز (به عنوان انسان می‌گویم) خراب‌تر و خراب‌ترش می‌کنم، هنوز می‌آید، صدتا، دویست‌تا، سی‌صدتا، تخم می‌گذارد می‌رود.


لاک‌پشت دریایی کل ِ ماجراش به نحو عجیبی، شگفت‌انگیز است. به ساحل آمدن لاک‌پشت از یک دریایی عجیب، پاک، تمیز، خلیج فارس، تو این ساحل ماسه‌ای می‌آید، برای این‌که نسل‌اش باقی بماند، با چه جان کندنی، چاله می‌کنَد بعد تخم می‌گذارد، صدتا، دویست‌تا در نیم ساعت، بعد روی آن‌را می‌پوشاند و می‌رود.

بعد آن موجود بیست گرمی، بیست و پنج گرمی ِ فسقلی که از تخم آمده بیرون و می‌رود توی دریا، این تبدیل می‌شود به یک موجود پنجاه، شصت کیلوگرمی بعد از سی سال، وقتی که می‌خواهد تخم بگذارد هرجای اقیانوس هند باشد، هرجای ساحل افریقا باشد، یادش است که در کجا به‌دنیا آمده، برمی‌گردد ساحل شیب‌دراز! چگونه!؟

اصلا" آدم نمی‌داند این کجای حافظه‌اش، شیب‌دراز را گذاشته! مگر آن‌موقعی‌که این بیست گرم بود مغزش چند گرم بود و تصویر و مسیر و زندگی و اکوسیستم ِ شیب‌دراز در کجای مغز این قرار گرفته که بعد از سی سال دوباره برمی‌گردد همین‌جا؟!

نه تنها من، بچه‌های دیگری هم که آمدند آن‌جا با ما کار می‌کردند، همه در تمام طول مدتی که با لاک‌پشت کار می‌کردیم، سالی دویست، سی‌صد تا لاک‌پشت به ساحل می‌آید و تخم می‌گذارد. سالی ده، پانزده‌هزار بچه لاک‌پشت ما می‌فرستادیم می‌رفت دریا، ولی باور کنید آخرین لاک‌پشتی را هم که من دیدم برایم شگفت‌انگیز بود، آخرین بار هم که مثلا" شاید چهل‌هزارمین بچه لاک‌پشت را دیدم که از ماسه بیرون آمد و رفت تو دریا (در این‌جا مهندس دره‌شوری بغض می‌کند) باز هم برایم یک پدیده‌ی شگفت‌انگیزی بود!

Share

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)