خانه > جمعه > خارج از سیاست > «مهاجرین آلمان، خوانندگان ِ طبقهی متوسط جدید» | |||
«مهاجرین آلمان، خوانندگان ِ طبقهی متوسط جدید»ترجمه: ناصر غیاثیرسانههای مختلف آلمانی طبق معمول هر سال در آخرین ماه سال میلادی به سالی که در حال پایان گرفتن است، میپردازند و بسته به مورد با توسل به ارقام و آمار به بررسی سالی که گذشت، مینشینند. «بنیاد مطالعه» نهادی است که دسامبر امسال نتیجهی پژوهشهایش را در مورد مطالعه در آلمان منتشر کرده است. ابتدا نگاهی به آمار این بنیاد میاندازیم و سپس کامنتهای منتشر شده در زیر گزارش کوتاهی که روزنامهی دی ولت در چهارم دسامبر منتشر کرده، را مرور میکنیم. آمار
میانگین سنی خوانندگان ادبیات ۵۰ تا ۶۰ سال و به بالا است. ۱۹ درصد خوانندگان ادبیات مرد هستند و ۴۲ درصد زن. ۸ درصد بین ۲۱ تا ۵۰ کتاب در سال میخوانند و ۳ درصد ۵۰ کتاب و بیشتر. ۵۷ درصد تا ۵۰ کتاب در منزل دارند و ۶ درصد بالای ۲۵۰ کتاب. ۶۳ درصد میگویند کتاب باید هیجان داشته باشد تا آن را بخوانند. مقایسه از کسانی که در سالهای قبل یک تا چهار کتاب در سال میخواندند، در سال ۲۰۰۸ ردی نیست. اما در مقایسه با آمار مربوط به سال ۱۹۹۲ تا ۲۰۰۰ معلوم میشود، سه در صد از کسانی که به آنها کرم کتابها میگویند، یعنی کسانی که بیش از پنجاه کتاب در سال میخوانند، ثابت مانده است. همین مقایسه نشان میدهد در همین هشت سال تعداد کتابخوانهای معمولی، یعنی کسانی که بین ۲۰ تا ۵۰ کتاب در سال میخوانند، از ۳۱ در صد در سال ۱۹۹۲ به ۲۵ درصد در سال ۲۰۰۰ رسیده بود. این عده امسال ۸ درصد از آمار را به خود اختصاص میدهند. از هر جوان و بزرگسال آلمانی یک نفر اصلا کتاب نمیخواند.
علت ِ کمبود انگیزه برای مطالعه ۴۵ درصد ۱۴ تا ۱۹ سالهها میگویند وقتی بچه بودند هیچ وقت کتاب هدیه نگرفتهاند. آمار حاکی از آن است که خواندن روی مانیتور علت این کاهش نیست. گرچه مطالعه از روی مانیتور وارد زندگی روزمره شده است، اما اکثریت میگویند نمیخواهند از کتابهای چاپی صرف نظر کنند چون به آن اعتماد بیشتری دارند. ۲۵ درصد معتقدند که وقتشان را پای کامپیوتر هدر میدهند. خارجیتبارها اما آنچه در بین این آمار توجهی متخصصان را بیشتر از همه به خود جلب کرده، تعداد کتابخوانهای آلمانی زبان ِ خارجیتبار است. این افراد شامل کسانی میشود که یا خودشان و یا پدر و یا مادرشان در خارج از آلمان به دنیا آمدهاند. نتیجهی پژوهشهای انجام گرفته نشان میدهد ۳۶ درصد خارجیهای آلمانی زبان یک یا چندین بار در هفته کتاب میخوانند و ۱۱ درصدشان روزانه کتاب میخوانند. سهم آلمانیها ۳۶ درصد است اما ۸ درصدشان روزانه سراغ کتاب میروند. کامنتهای روزنامهی دی ولت چهارم دسامبر امسال، ساعت سه و بیست دقیقهی بعدازظهر روزنامهی دی ولت گزارش کوتاهی از این آمار در سایتاش منتشر میکند با این عنوان: مهاجرین، خوانندگان ِ طبقهی متوسط جدید و در لید خبر مینویسد: «بازار کتاب داغ است، اما اگر کسی خیال کند که این نشان از علاقهی رو به رشد آلمانیها به کتاب خواندن دارد، اشتباه میکند. تعداد کتابهای خوانده شده در طول ۸ سال گذشته کاهش داشت. از همه تلختر: از هر ۴ آلمانی یکی اصلا کتاب نمیخواند. اما هنوز کورسوی امیدی هست.» و در متن خبر میآورد: «تقریبا ۳۶ درصد شهروندان ِ آلمانی زبان با ریشهی خارجی هفتهای یک یا چند بار کتاب میخوانند.» این خبر در عرض نزدیک به ۱۰ ساعت ۵۷ کامنت میگیرد که اگر بیسابقه نباشد، بیتردید کم سابقه است. ۲۵ دقیقه پس از رفتن این خبر بر روی نت اولین کامنت منتشر میشود. ترجمهی کوتاه و ساده شدهی برخی از این کامنتها خالی از لطف نیست. با این تذکر که تمام کامنتگذاران اسم مستعار دارند. آتش را کامنت سوم روشن میکند: «در مقاله کاملا روشن آمده که ۶۵ درصد سئوال شوندگان کمتر از یک بار در هفته کتاب میخوانند. حالا گفتن از طبقهی متوسط ِ جدید ِ کتابخوان حرف مفت است. باز تبلیغات تا خارجیها را به عنوان آلمانی ِ بهتر نشان بدهند.» بعدی ادامه میدهد: «تقریبا ۳۶ درصد شهروندان ِ آلمانی زبان با ریشهی خارجی یک یا چندین بار در هفته کتاب میخوانند. نه بابا؟! چی میخوانند؟ قرآن؟» حالا آتش جان گرفته و منتظر یک فوت است تا شعله بگیرد. و این کار را کامنتگذار بعدی به عهده میگیرد: «من زیاد به کتابفروشیها میروم. زنان ِ روسریدار اغلب بیرون مغازه میبینم. تلبیغات محض و دیگر هیچ.»
بعدی میگوید: «وقتی ۳۶ درصد ِ خارجیها کتاب میخوانند، معنیاش این است که کتابخوانهای خارجی بین خود خارجیها هم یک اقلیتاند و این نشان میدهد که بقیهشان یا اصلا آلمانی بلد نیستند یا خیلی کم بلدند.» حالا دیگر آتش حسابی شعله گرفته است: بعدی: «باز هم یک مقالهی شرمآور که در صدد پنهان کردن این است که در طی سالهای گذشته سطح دانش ِ عدهی خاصی که اگر اسمشان را بیاورم، منجر به سانسور شدن این نوشته خواهد شد، به شدت پایین آمده است.» منظورش دقیقا ترکهای مقیم آلمان هستند. او ادامه میدهد: «علت پایین آمدن ِ سطح دانش این عده این نیست که راه ورود به مراکز آموزشی برای این عده بسته است، بلکه این است که مهاجرینی که از تطابق با جامعهی میهمان سرباز باز میزنند، در جوامع ِ موازی غرق میشوند.» میبینید که بازار ضدخارجیها دارد داغ میشود: بعدی: «من خیلی زیاد در کتابفروشیها هستم. هیچ وقت یک مهاجر ندیدهام. توانایی زبان ِ آلمانی این گروه خیلی بد است. آیا این پژوهش نشان میدهند که این طبقهی متوسط جدید چه میخواند؟» پس از تقریبن ده کامنت که همهشان موضعی ضدخارجی دارند، با کامنتی مواجه میشویم که رفتار و گفتار این عده را «بسیار احمقانه» ارزیابی میکند: «مهاجرین - مهاجرین قرآن- روسری. دویست ملیت در دنیا هست. خندهدار است که تا یکی میگوید مهاجر، بلافاصله روسری به ذهنتان میآید. نه این که هیچ آمریکایی، فرانسوی، انگلیسی، اسپانیایی، اتریشی، بلژیکی، برزیلی، چینی، ژاپنی و ... اینجا زندگی نمیکند؟! اینها اصلا قرآن نمیخوانند و روسری سر نمیکنند.» کامنتگذار بعدی معتقد است که در هیچ کتابفروشی هیچ مهاجری ندیده و از ترس این که مبادا کامنتاش سانسور شود غیرمستقیم از ترکهای مقیم آلمان میگوید. بعدی مسخره میکند: «حالا که برای چنین پژوهشهایی پول میدهند، من هم بروم یک بنیاد تاسیس کنم برای پژوهش دربارهی «دست کردن توی دماغ». هشتاد و دو ملیون آلمانی داریم و اینها فقط از ۲۵۰۰ نفر پرسیدند.» جالب کامنت کسی است که اسم مستعارش را «بوکس بازی کنید، کتاب نخوانید» گذاشته و میگوید: «کتاب فریب است. کجا نوشته که آدم باید کتاب بخواند؟ حالا هرکس کتاب میخواند، آدم بهتری است؟ من کارم خواندن است و هفتهای دو تا سه هزار صفحه میخوانم. فکر میکنید در اوقات فراغتم بازم سراغ کتاب میروم؟» میبیند که تنها مدافع خارجیها یا به قول خودشان مهاجرین هنوز تک افتاده تا این که یک خوانندهی زن مینویسد: «من یک مسلمان معتقدم، ترک، نسل سوم و خیلی هم محافظهکار. روسری نمیگذارم، چون در غیر این صورت به من کار نمیدهند. من خیلی کتاب میخوانم، بخصوص کتابهای سیاسی یا تاریخی. خیلیها را میشناسم (ترکهای جوان) که خیلی کتاب خوان هستند. وقتی موضع عمومی مثل این کامنتگذاران باشد، روشن است که «این اقلیت» نتواند یا نخواهد خودش را با جامعه تطبیق بدهد.» اما بازار ضدخارجیها داغتر از این حرفهاست. کامنتگذاری مینویسد: «... [خارجیها] در وسایل نقلیهی عمومی یا تف به زمین میاندازند یا صدای موسیقی چرندشان در موبایل را زیاد میکنند.» و این کامنتها کم و بیش با محتوایی یکسان تا آخر ادامه دارد. حالا لطفا آمار مرا در مورد این کامنتها بخوانید: از مجموع ِ ۵۷ کامنت ِ درج شده، تنها ۴ کامنتگذار به محتوای اصلی گزارش میپردازند، ۱۳ نفر در دفاع از خارجیها برمیآیند و ۴۰ نفر با لحنهای متفاوت موضعی ضدخارجی دارند. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
تحلیل جالبی بود. فقط متاسفانه این کامنت گذاران المانی عجیب منو یاد بسیاری از کامنت گذاران ایرانی میاندازه به خصوص وقتی پای عربها ترکها ویا افغانها در میان باشه.
-- مسعود ، Dec 26, 2008آقای غیاثی، خیلی ممنون از ترجمه این مقاله و کار خیلی جالب شما در نقل «تفسیر» ها. حتما این کار را ادامه دهید. چون خود «تفسیر» ها شاید مهمتر از متن مقاله باشد. آدم را مستقیم به فضای روانی ـ فرهنگی خوانندگان میبرد. ترجمه «تفسیر» ها ابتکار خیلی خوبی است.
-- شاهین ، Dec 26, 2008اقا مسعود
-- Behrouz ، Dec 27, 2008از نوشته تان پیداست که تاریخ نخوانده اید/ وگرنه می توانستید ریشه را بفهمید که چرا ایرانیان که حقوق بشر را به همه معرفی کردند و هرگز برده داری نکرده اند /هزاران سالست که مورد هجوم عرب و ترک بوده اند/در مقابل منع خواندن و نوشتن ٣٠٠ ساله بزبان پارسی /صرف و نحو برایشان نوشتیم و در مقابل عثمانی /شیعه علوی ١٢ امامی را پروردیم تا خلیفه مان نباشند. ٨ سال بمب و موشک امریکایی و اروپایی و روسی بر سرمان ریختند و ما نه تنها خسارت های جنگ را ازشان نگرفتیم که بازسازیشان هم می کنیم. خلیجمان را فارسی نمی خوانند/شاعران و دانشمندانمان را ایرانی نمی دانند و با عمرو عثمان دشمن هم نباشیم/ حاشا به غیرتت.
ناصر جان! تحلیل جالبی بود. ترجمه «تفسیر» ها ابتکار خیلی خوبی است. حتما این کار را کامنت گذاری برای تو را ادامه می دهم.
-- شهلا ، Dec 27, 2008