به روایت زنان
سهم من، نیمی از آزادی
لوا زند زهرا یوسفی
leva@radiozamaneh.com
چهار سال از اولین تلاش زنان ایرانی برای حضور در استادیومهای فوتبالی که نزدیک به سه دهه است در قبضه مردان است، میگذرد.
در این چهار سال اتفاقات زیادی در زمینه حضور زنان در استادیوم افتاد که آخرین آنها حضور جمعی از زنان علاقهمند به فوتبال در بازی سایپا و کروفچی در شهریورماه امسال بود.
زنان علاقهمند به حضور در استادیوم که از سال ۸۴ با روسریهای سفیدی شناخته میشوند که رویشان نوشته شده «سهم من نیمی از آزادی»، اینبار به طرفداری از تیم سایپا، روسری نارنجی به سر کردند و رفتند دوباره شانس حضورشان را در استادیوم امتحان کنند.
اما وقتی اینبار این زنان با ممانعت مجدد مسوولین مواجه میشوند، دست به عمل دیگری میزنند و با جمع کردن امضا و نشان دادن سند و مدرک، از باشگاه سایپا به فدراسیون فوتبال آسیا شکایت میکنند.
برای اینکه در جریان این اتفاقات قرار بگیریم با عارفه الیاسی که از جریان حضور خودش و شش زن روسری نارنجی دیگر در استادیوم آزادی و برخورد مسوولین نیروی انتظامی و مردم سخن میگوید، گفت و گو کردهام.
همچنین با روزبه میرچرخچیان که از سال ۸۳ در کمپین استادیوم حضور فعال داشته و در صدد مستندسازی از آن است و اکرم مینویی از فعالین این کمپین گفت و گو کردهام.
عارفه الیاسی: «اواخر شهریورماه یکی از بازیهای جام باشگاههای آسیا بین تیم سایپا از ایران و کروفچی ازبکستان بود. حساب کرده بودیم اگر در آینده تیمهای استقلال و پرسپولیس در جام باشگاههای آسیا بروند، احتمالاً خیلی شلوغ میشود.
شاید این بازی، یکی از آخرین بازیهایی بود که تماشاگر زیادی نمیرفت و ما با توجه به اینکه سایپا طرفدار کمتری دارد، تصمیم گرفتیم به استادیوم برویم.
براساس صحبتهای مسوولان ایافسی (AFC)، راجع به اینکه اگر تعدادی از دخترها به استادیوم بروند و آنها را به داخل استادیوم راه ندهند، میتوانند شکایت کنند.
در این صورت ایافسی میتواند به این مساله رسیدگی کند، به صورت نمادین هفت تا از روسری سفیدها که به خاطر طرفداری از تیم سایپا، روسری نارنجی به سر کرده بودند، به استادیوم رفتند.
اعتراض زنان در ورزشگاه آزادی، سال ۱۳۸۴
دم در غربی راهمان ندادند، البته رفتارشان نسبت به دفعات قبل که به استادیوم رفته بودیم، خیلی بهتر بود. عدهای که آنجا بودند، آدمهای جالبی بودند.
آقایی حدوداً ۵۰ ساله بود که شروع به صحبت با ما و سرهنگی که آنجا بود، کرد. گفت: «چطور زنهای خارجی را راه میدهید، دخترهای خودمان را راه نمیدهید؟»
حرف او برای ما جالب بود، هنوز به در استادیوم نرسیده بودیم که چند تا از پسرها گفتند بروید تو، حق شما است و از این حرفها، برای ما خیلی جالب بود.
یکی از همین پسرها گفت شاید اگر با ماشین از در شرقی بروید راهتان بدهند. ما هم دیدیم اینجا راهمان نمیدهند، سوار ماشین شدیم و از در شرقی رفتیم.
سربازهایی که دم در شرقی بودند، تعجب کردند. ما هم خودمان را به این زدیم که چیزی نمیدانیم، تا شاید راهمان بدهند.
گفتیم اجازه میدهید برویم جلوتر؟ یکی ما را قدم به قدم تا نزدیکی ورودی در شرقی برد که یکدفعه مسوول نگهبانی آمد و گفت: «اینها چی هستند این وسط؟»
ماشین مزدایی که آنجا بود ما را به سمت بیرون راهنمایی کرد که یکی از فرماندهان نیروی انتظامی مستقر در ورزشگاه بود.
ما داشتیم از وسط مردهایی که از در شرقی، پیاده به داخل استادیوم میرفتند، میگذشتیم. برای اینکه روحیهمان را از دست ندهیم، خوشحالی میکردیم و وانمود میکردیم وارد استادیوم میشویم.
یکسری صدا با دستگاه ضبط صدا (voice recorder) ضبط کرده بودیم، با گوشی موبایل هم تصاویری گرفته بودیم، چند تا از روزنامهها هم خبر ما را کار کرده بودند.
اینها را همراه با شکایتنامه و امضای همان هفت نفر برای ایافسی فرستادیم و منتظریم که نتیجهاش ببینیم.
در این مدت سعی کردیم روی رسانهها و افکار عمومی داخل کشور کار کنیم، از این طریق که با آنها صحبت کنیم، و مواضعمان را بگوییم. اینکه دقیقاً چه میخواهیم.
خیلی از آنها برایشان جالب است که ما همچین فعالیتی میکنیم. فکر نمیکردند یک گروه منسجم وجود داشته باشد که مثلاً دنبال همچین حقی را بگیرد.
حضور زنان در ورزشگاه آزادی
هفته پیش فینال اولین دوره مسابقات فوتبال زنان کشورهای اسلامی در تهران برگزار شد. در آنجا بین تماشاچیهای دختر، بروشورهای خودمان را که یک تاریخچه کوتاه از خودمان و خواستههایمان و آدرس ایمیل و سایت میدان را نوشته بودیم، توزیع کردیم.
با دخترها که صحبت میکردم، نظرات جالبی داشتند، میگفتند با اینکه جو بد است، ولی دلیل نمیشود آنها ما را از حقمان محروم کنند، چون یک عده کار بدی میکنند و دلیلی ندارد جلوی ما را بگیرند.
در این گفت و گوها اتفاقات خیلی جالبی افتاد. در مسابقات مردها، زنها حق ندارند بههیچوجه برای تماشا بروند، حتا خبرنگار زن نمیتواند برود.
ولی اینجا، در جایگاه ویژه تماشاگران، زن و مرد مختلط نشسته بودند، البته در این جایگاه هر کسی میتوانست بنشیند، ورودش برای افراد خاصی نبود، اما در گوشه دیگری کاملاً مردها نشسته بودند و مسابقات فوتبال زنان را نگاه میکردند.
فضای خوب و فوقالعادهای بود، مسابقات فینال بود و مسوولان فدراسیون هم برای اهداء جوایز آمده بودند، بیرون استادیوم با سردار عزیز محمدی صحبت کردم، گفتم دیدید چه فضای خوبی بود؟
گفت: ما احتیاج داریم تعداد زیادی از زنها بیایند و به خواست خانمها باشد که به استادیوم بروند، دوست داریم این کار را برای خانمها انجام دهیم و بگوییم دخترها میتوانند به استادیوم بیایند.
آقایی آنجا بود که ظاهر بسیجی و هیکل بزرگی داشت، گفت: «آره! باید اینقدر زیاد باشید که ما را در استادیوم راه ندهید.» حرفش خیلی برایم جالب بود.
سردار عزیز محمدی هم گفت: «ما در تدارک هستیم.» البته گاهی برای اینکه آدم را از سرشان باز کنند، میگویند در تدارک آن هستند، ولی امیدوارم یک همچین کارهایی را در دستور کارشان داشته باشند.»
روزبه میرچرخچیان، از فعالین کمپین استادیوم
برای اینکه نگاهی به تاریخچه تلاش زنان برای حضور در استادیوم در سالهای اخیر داشته باشیم به سراغ روزبه میرچرخچیان رفتم که از سال ۸۳ در این کمپین حضور فعال داشته و در صدد مستندسازی از آن است.
روزبه میرچخچیان: «حدود سال ۸۳ بود که اولین اقدام سازمان نیافته کمپین استادیوم شروع شد. هنوز آن موقع اسمش کمپین استادیوم نبود، روسری سفیدهایی هم در کار نبودند.
هفت خبرنگار بودند، تا آنجایی که یادم هست آن موقع جو استادیوم آزادتر بود، مثلاً خبرنگارها میتوانستند با کارت خبرنگاری داخل استادیوم بروند.
خبرنگارهای دختر تصمیم گرفتند بدون نشان دادن کارت خبرنگاری، سعی کنند نه به عنوان یک خبرنگار، بلکه به عنوان یک شهروند به استادیوم بروند.
بازی دوستانه ایران و آلمان در سال ۸۳ بود، که برخورد جالبی با آنها نشد، نیروهای حفاظتی جلویشان را گرفتند و همانطور که خودشان تعریف میکردند، به مشکل برخوردند و نتوانستند داخل استادیوم بروند.
خرداد ۸۴ موفقیتآمیزترین حرکتی بود که در این زمینه انجام شد، از آنجا هم روسری سفیدها معروف شدند.»
اکرم مینویی که جزو تماشاچیان بازی ایران و بحرین بود در مورد جزییات اولین و مهمترین موفقیت زنان برای حضور در استادیوم توضیح میدهد.
«یک عده دختر بودیم که فوتبال و ورزش را خیلی دوست داشتیم. از اینکه میدیدیم نمیتوانیم به عنوان یک شهروند به ورزشگاه برویم و مثل بقیه پسرها بازیها را نگاه کنیم، غصه میخوردیم.
تصمیم گرفتیم این کار را انجام دهیم. اول ۳۰ نفر بودیم که روسری سفید سرمان کردیم، و برای بازی ایران - بحرین که خرداد ۸۴ بود و بازی آخر ایران برای رفتن به جام جهانی بود، هماهنگ شدیم.
جلوی در استادیوم رفتیم، برای طبقه دوم بلیط هم خریده بودیم. یک کم شلوغ کردیم، بلیطهایمان را نشان دادیم، اول گفتند ما را راه نمیدهند، جا نیست و کلی بهانه آوردند.
راهشان را مسدود کردیم و جلوی در نشستیم، یکی آمد و با ما صحبت کرد، فکر میکنم از حراست خود استادیوم بود، گفت دوست داریم شما وارد استادیوم شوید، منتها چطور امنیت شما را برقرار کنیم؟ از همین چیزهایی که همیشه میگویند.
جالب این بود که برخوردها خیلی خوب بود، پسرهایی که میآمدند، اول تعجب میکردند ولی بعد کاملاً با ما همدردی میکردند و دوست داشتند ما هم وارد شویم.
همه داد و فریاد میکردند که اینها را راه بدهید، هیچ برخورد زشتی با ما نشد، بعد از گذشتن از شش هفت در ورودی استادیوم توانستیم داخل شویم.
کاملاً ما را گشتند و در قسمت جایگاه ویژه تماشاگران نشستیم، وقتی وارد آنجا شدیم، دیدیم کارمندهای تربیت بدنی و چندتا از بازیگرهای سینما آنجا هستند.
فضای استادیوم خیلی خوب بود، هم از لحاظ اینکه یک مسابقه فوتبال نگاه میکردیم، هم اینکه حرف زشتی آنجا نشنیدیم، برخورد بدی هم با ما نشد، در هیچ چیزی مشکل نداشتیم.»
اکرم مینویی، از فعالین کمپین استادیوم
اما بعد از این حضور موفقیتآمیز رفتار مسوولین فدراسیون فوتبال و نیروی انتظامی نسبت به زنان تغییر میکند. روزبه توضیح میدهد:
روزبه میرچخچیان: «بعد از آن قضیه، بچهها چند بار دیگر سعی کردند به استادیوم بروند؛ اسفند سال ۸۴ که بازی ایران - کاستاریکا و خرداد سال بعد که بازی ایران - بوسنی بود، باز هم متاسفانه با برخوردهای شدیدتر نیروی امنیتی و انتظامی روبهرو شدند.
آخرین بار بچهها گفتند ما نمیخواهیم تو برویم، فقط یک تلویزیون قرمز میبریم، فوتبال را از جلوی استادیوم نگاه میکنیم. جالب بود که همین را هم قبول نکردند.
اینبار به پلیسهای زن مجهز شده بودند، یعنی کاملاً دورهشان کرده بودند، نگذاشتند مردم آنها را ببینند که دوباره جمع شوند و ابراز همدردی کنند.
سعی کردند با فحش و بد و بیراه، بچهها را متفرق کنند. بعد از آن کم کم استراتژی کمپین استادیوم تغییر کرد، به خاطر اینکه هزینهها بالا میرفت و ما دیگر نمیتوانستیم راحت جلوی استادیوم برویم.
امکان داشت هر بار یکی از بچهها را بگیرند، حتی زندانی کنند. مخاطبین کمپین استادیوم بیشتر از بچههای عشق فوتبال هستند که نمیخواهند کار سیاسی مشخص یا کار اجتماعی خیلی دقیقی انجام بدهند.
دوست دارند فوتبال ببینند. یک حق شهروندی خیلی ساده را بگیرند. بعد از آن تلاش کردیم با کنفدراسیون فوتبال آسیا مکاتبه کنیم، که چرا ایران که یکی از فدراسیونهای تابع است، به خانمها اجازه نمیدهد به ورزشگاه بروند.
در همان گیر و دار بود که اساسنامه فدراسیون فوتبال تغییر کرد و یک مقدار به نفع ما شد، چون در اساسنامه بند مشخصی بود که همه اعضاء فدراسیون را از اعمال هرگونه تبعیض که یکی از مصادیقش، تبعیض جنسیتی بود، برحذر میداشت.
اساسنامه میگفت این کار برایشان مشکلساز خواهد بود، دچار تحریم و مشکل میشوند. ما از همین بند استفاده کردیم، تلاش کردیم با مسوول ایافسی مثلاً آقای بن همام صحبت شود، سعی کردیم با پل مونی صحبت کنیم.
سعی میکردیم از هر طریقی با ناظرهایی که میآمدند بازیها را ببینند، ارتباط بگیریم، تقریباً نتیجه خوبی داد. برای اینکه ببیند باشگاههای ایران شرایطش را دارند که در مسابقات کنفدراسیون فوتبال آسیا، لیگ قهرمانان آسیا، سهمیه داشته باشند، در نهایت آقای سوزوکی باید نظر بدهد چون رییس آن کمیته است.
ما با او صحبت کردیم. یکی از مصادیقی که گفته بود، ایران باید حتماً رعایت کند، ورود زنها به ورزشگاه است. در گیر و دار این فضیه هستیم که ببینم چه میشود.
داریم سعی میکنیم با خود فدراسیون مکاتبه کنیم، مثلاً آقای کفاشیان هرازگاهی چراغ سبزهایی نشان داده است، گفته است زنها میتوانند بیایند، امکانات ما محدود است، داریم سعی میکنیم به او ثابت کنیم امکانات آنقدر محدود نیست، اگر بخواهند میتوانند قضیه را ردیف کنند.
جزو اولین کارهای بچهها این بود که یک نامه روی سایت میدان بگذارند، هر کسی میتوانست آن را امضا کند. شاید نزدیک ۱۰۰ هزار امضا داشتیم و به نشانه ۱۰۰ هزار نفری بودن ورزشگاه آزادی، سمبلیک بود.
۱۰۰ هزار امضا از زنها و مردهایی داشتیم که موافق ورود زنان به استادیوم بودند. شاید آن بزرگترین نامه جمعی ما بود که برای فیفا فرستاده شد.
بعد از آن هم چند بار دیگر نامه با امضاء، برای آقای سپ بلاتر که دفتر رییس فیفا است و بن همام که رییس ایافسی است فرستادیم. ضمن اینکه چندبار با آقای سوزوکی که مسوول کمیته تعیین تعداد تیمهای حاضر در لیگ قهرمانان آسیا از هر کشور است، مکاتبه کردیم.
یکبار یک نماینده از ما به مالزی رفت و فیلمی را که درباره ورود یکی از دخترها به استادیوم ساخته بودیم، نمایش داد، خیلی استقبال شد. وقتی فیلم را دیده بودند تحت تاثیر قرار گرفته بودند و ویژگی تصویریاش آنها را گرفته بود.»
۱۱۲ روز تا ۲۳ بهمن، روز حضور تیم کره جنوبی در تهران در چهارچوب مقدمات جام جهانی فاصله داریم. باید دید تلاشهای زنان و مردان برابریخواه و عاشق فوتبال، راهی به استادیوم آزادی باز میکند یا نه.
|
نظرهای خوانندگان
با سلام
-- الیاس ، Oct 25, 2008من خودم جز آن دسته از افرادی بودم که تا سال 82 به استادیوم میرفتم اما الان به چند دلیل قادر نیستم اما رفتن به استادیوم آیا باید اینقدر برای یک خانوم سخت باشد که دست به دامن فیفا یا ای اف سی شود واقعا جای سوال دارد مگر آنجا چه اتفاقی قرار است بیفتد که اینقدر سخت گیری میشود. وقتی تیم ملی در مالزی بازی داشت همه بودن چه دختر و چه پسر نمی دانم خوب بودن جو به خاطر این بود که اکثرا افراد دانشجو هستن یا چیز دیگر اما به گمان من ما ظرفیت این کار را داریم ملت ما آنقدر با فرهنگ هستند که بتوانند به وجود زنان احترام بگذارند و شاید این حرکت حتی باعث بشه که دیگه کسی تو استادیوم فحش نده. یه نظر من باید این را از بازیهای تیمهای کم تماشاگر شروع کنند که حتی اگه مشکلی هم بود به راحتی بشه حلش کرد الان هم که پلیس زن در ایران داریم مشکلی از نظر حفظ امنیت نخواهد بود منتها رفتن زنان در بازی دربی شاید بشه گفت فعلا جز آرزوهاست فعلا باید به حرکتهای کوچیک آغاز بشه که جمعیت عادت کنن به وجود خانوما. به امید اینکه یه روز حقوق برابر ببین هر دو جنس باشه
همین زنهایی که اینطوری فریاد می زنند حاضرند اجازه بدند مردها به محل ورزش اونها بیان و تماشا کنند؟
-- محمد ، Oct 25, 2008ر قبضه مردان است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-- mehdi ، Oct 26, 2008در قبضه مردان يعني اينكه مردان نميگذارند زنان به ورزشگاه بيايند در حالي كه همه ميدانيم مشكل از حكومت است نه مردان
آقای محمد به عرضتون برسونم چند وقت پیش بازیهای اسلامی زنان تو ورزشگاه اکباتان که مخصوص بانوان بود بیشتر تماشاگران مرد بودن!!!
-- بدون نام ، Nov 4, 2008ماحصل و نتیجه حضور یا عدم حضور چیست ایا تصور میشود با این کار دیگر ازادی بدست امده و یا تساوی بین زن و مرد برقرار شده مشکل در جای دیگری است در تفکرات ماست و گرنه صرف انجام و یاعدم انجام کاری دلیل اگاهی داشتن و در قید نبودن نمی باشد
-- بیژن ، Jan 28, 2009