تاریخ انتشار: ۱۹ مهر ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
به روایت زنان

«هیچ‌ چیز خطرناک‌تر از زنی نیست که می‌‌نویسد»

لوا زند
leva@radiozamaneh.com

دغدغه‌های حقوقی و قانونی زنان در ایران آن‌قدر زیاد است که گاهی فراموش می‌کنیم، مبارزه با ساختارهای مردسالارانه جامعه پیرامون ما اشکال دیگری نیز دارد.

«سکسیزم» یا برتر انگاشتن یک جنسیت به جنسیت دیگر یکی از این ساختارهاست که فمینیست‌ها عقیده‌ دارند، ارکان جامعه مردسالار آن را با سازمان‌ها و روش‌های گوناگون در بطن جامعه نهادینه کرده‌ است.

با نازلی کاموری،‌ نویسنده وبلاگ «سیبیل‌طلا»، در مورد ضد زن نویسی و روابط قدرت مردسالارانه در وبلاگستان فارسی، اجراگری‌های مختلف جنسیتی، و همین‌طور استراتژی‌های خود نازلی برای مقابله با این روابط قدرت گفت و گو کردم.

Download it Here!

نازلی جان، هفته قبل در وبلاگت از زنان نویسنده خواسته بودی که علیه سکسیزم پنهان و آشکاری که در محیط‌های کاری یا در روابط قدرت اطرافشان وجود دارد ساکت نباشند و حتی اگر شده بهایی برای این افشاگری پرداخت کنند. خیلی از این زنان در فضای وبلاگستان که آن را رسانه‌ای متعلق به خود می‌دانند با این جریان ضد زن مواجه هستند. به نظرت این ضد زنی به چه صورت‌هایی در وبلاگستان فارسی وجود دارد؟

این مساله فقط مختص به زبان فارسی و وبلاگستان فارسی نیست. این مساله مستقیماً به روابط مردسالارانه‌ی حاکم بر زندگی زنان و مردان در همه جای دنیا مربوط است.

این روابط مردسالارانه را همه می‌دانیم، فقط مختص به زبان نیست، به روابط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی هم مربوط است.

چیزی که راجع به تبعیض‌های آشکار و پنهان نوشتم خیلی مساله مهمی است. خیلی از موارد آشکار را چه در سطح خانواداگی، چه در سطح اجتماعی و چه در سطح سیاسی می‌دانیم.

به هر حال این همان تبعیض‌هایی است که فعالان حقوق زن در ایران مدام به آن اعتراض می‌کنند. مساله من بخش پنهانی آن است.

پنهانی به آن معنی که به قدری «طبیعی» جلوه داده می‌شود و به قدری مساله تبعیض جنسیتی وارد بطن ذهن و فرهنگ ما شده‌ است که مردم آن را نمی‌بینند، یعنی به نظرشان نمی‌آید که مساله مهمی است.

به‌عنوان مثال، به بحث‌های دو سال قبل من با آقای مهدی جامی - مدیر رادیو زمانه - بر‌می‌گردم که به او اعتراض کردم، زبان شما جنسیتی و ضد زن است.

مهدی قبول نمی‌کرد و می‌گفت این‌ها استعاره‌های ادبی است که من استفاده می‌کنم. من اعتراض می‌کردم چرا وقتی در مورد آریل شارون می‌نویسی می‌گویی «مردی پرده عصمت را درید» که این پرده عصمت به زن، به بدن زن باکره برمی‌گردد‌‌.

سیاست‌مداران با کسی مقایسه می‌شوند که از وطن به‌عنوان یک زن باکره حمایت می‌کنند یا این‌که پرده‌اش را می‌درند. حالا می‌خواهد این وطن خاک یا مرز و بوم باشد.

یا مثلاً انقلاب را با زنی مقایسه می‌کرد که ما را گول زد‌، اول زنی زیبا و اسطوره‌ای بود و با ما همخوابه شد، صبح که بیدار شدیم، دیدیم عجوزه‌ای پیر است.

مهدی عقیده داشت این‌ها استعاره‌های ادبی‌اند که استفاده می‌کند و قبول نمی‌کرد زبانش جنسیت زده است و زن‌ها را یک‌سری شی جنسی می‌انگارد.

تصور می‌کند زن‌ها یک‌سری اشیا جنسی هستند که آن‌ها را به آن استعاره‌ها تقلیل می‌دهد و بعد استعاره‌های ادبی می‌سازد.

این چیزی بود که در وبلاگستان فارسی از همان ابتدا که زن‌ها شروع به نوشتن کردند مساله بود‌. حتی قبل از این‌که این بحث‌ها با مهدی شروع شود.

اگر به بحث‌های ابتذال که آقای شکر‌الهی در وبلاگ خوابگرد شروع کردند، برگردیم متوجه می‌شویم غیر از این‌که مساله آقای شکر‌اللهی دستور زبانی بود که مردم به خوبی رعایت نمی‌کنند و غلط یا عامیانه می‌نویسند، خیلی مواقع برخوردی که با مساله ابتذال می‌کرد به نوشتار زن‌ها برمی‌گشت، با وجود این‌که شکر‌اللهی هیچ وقت این مساله را بیان نمی‌کرد.

به نظر یک‌سری آدم‌هایی که به زبان احاطه داشتند و یا اتوریتی زبانی داشتند‌، کسانی مثل شکراللهی، ‌داریوش ملکوت، آشوری و مهدی جامی، که نخبه‌گان مرد بودند، زن‌ها کسانی بودند که از زبان درست استفاده نمی‌کردند.

بیشتر مواقع این مساله به زن‌ها برمی‌گشت که نوشته‌هایشان عامیانه بود، خانگی بود، در مورد مسایل جنسی‌شان می‌نوشتند و زبانی که استفاده می‌کردند زبانی نبود که سالیان سال به عنوان زبان نخبه قابل قبول در ادبیات فارسی ارائه شده ‌بود.

زن‌ها به عنوان این‌که مبتذل‌اند یا فرهنگ ابتذال را اشاعه می‌دهند، محکوم می‌شوند. این‌ها خیلی قدیمی‌تر است. از لحظه‌ای که زن‌ها شروع به نوشتن در وبلاگستان فارسی کردند، این بحث‌ها که از زبان خوب استفاده نمی‌کنند، هم بوده است.

این مساله که مردم را دعوت کردم تا در مورد تبعیض بنویسند، خیلی عمیق‌تر از این حرف‌هاست که بگویم این نوشتن به زن‌ها آزادی می‌دهد. نه نمی‌دهد.

در نوشتن که زن‌ها به آن دعوت می‌شوند‌، برخوردی خواهند دید که به مساله تبعیض جنسی در نوشته‌هایشان برمی‌گردد. این‌که از طریق برخورد‌هایی که با نوشته‌هایشان می‌شود، چقدر مورد تبعیض جنسی قرار می‌گیرند.

هیچ چیز خطرناک‌تر از زنی نیست که بنویسد. زنی که راه می‌رود و با مردم حرف می‌زند یک چیز است. اما فردی که این مساله را در گفتمان می‌آورد، با قدرت‌هایی که تبعیض جنسیتی می‌کنند مبارزه می‌کند.

نوشتن است که خطرناک است و با نوشتن است که زن‌ها می‌توانند به نوعی وارد بازی قدرت و روابط قدرت شوند و در ایجاد گفتمان‌هایی که حول محور بدن و زن بودنشان است دخیل باشند.


نازلی کاموری،‌ نویسنده وبلاگ «سیبیل‌طلا» (عکس:آرش آبادپور)

خیلی وقت‌ها زنی که از امیال و خواسته‌های جنسی‌اش می‌نویسد، مورد توهین و حمله قرار می‌گیرد. به‌عنوان مثال کسی که وبلاگ تو را می‌خواند و بعد هم لینک‌های مربوط به آن را در بالاترین و سایت‌هایی از این دست دنبال می‌کند، متوجه می‌شود از یک جایی به بعد جریان بحث به جای نقد نوشته تو یا آن زن به نقد جنسیت آن زن می‌رسد و این در خیلی از نوشته‌های زنان صادق است. به نظرت علت این امر چیست؟

قبل از این‌که این دوگانه زن و مرد را ادامه دهیم، بگویم این زن و مرد، زن و مرد بیولوژیک نیست که بر اساس آلت زنانه یا مردانه تقسیم شود. رفتاری بسیار اجراگرایانه است. اجراگری زنانه یا مردانه.

با توجه به هنجارهای اجتماعی است که آن ‌را نقد می‌کنم. اگر به زبان من دقت کرده باشی، می‌بینی چیزی که می‌نویسم، جنسی یا اروتیک نیست.

کلمات جنسی که استفاده می‌کنم به‌هیچ‌وجه اروتیک نیست. قصد من از استفاده کس، کون، کیر، کونی، بارونی و کلمه‌هایی از این دست، واژگون کردن معنای منفی و کارکردهای تاریخی این واژه‌ها و آوردن آن‌ها در یک سطح متفاوت است.

وقتی این‌ها را می‌نویسم یک اجراگری کلاسیک زنانه نیست. یعنی قصد نوشته‌ من تحریک امیال جنسی مرد دگرجنس‌گرا نیست. بنابراین خطرناک است.

این در بالاترین می‌آید. مردم می‌گویند این‌که نوشتی کس، بی‌ادبی است. می‌گویم چرا بی‌ادبی است؟ دارم کلمه را در معنای کاملاً متفاوتی استفاده‌ می‌کنم.

دیدن این تفاوت‌ها برای کسی که ذهنش به مردسالاری در زبان، عادت کرده، سخت است. اما کسی که از آن جعبه مردسالاری، بیرون بیاید و از بیرون یا متفاوت از آن جعبه مردسالار، که هنجارها را تعیین می‌‌کند، به آن نگاه کند این را خطرناک، بی‌ادب و توهین به کسی نمی‌بیند.

اصلاً این امکان وجود ندارد که همچین دیدی داشته‌ باشد. این‌که مردم این نوع برخورد من با زبان را به جنسیت من تقلیل می‌دهند و بعد به من توهین‌های جنسی می‌کنند، بازتولید دوباره مردسالاری است.

مخاطب به جای این‌که نحوه استفاده من از زبان و رابطه‌اش با قدرت را بسنجد، همان قدرتی را که در حال نقدش هستم، استفاده می‌کند و من را به یک شی جنسی تقلیل می‌دهد و به این ترتیب تحقیر می‌کند.

پس به من می‌گوید که تو جنده‌ای. یادم است خیلی مواقع که به من می‌گفتند تو جنده‌ای، فقط می‌گفتم بله، من جنده‌ام. یعنی از این استفاده می‌کردم که معنایش را واژگون کنم.

در یکی از نوشته‌هایت به این اشاره کرده بودی که بخش نظرات وبلاگ تو تبدیل به فضایی می‌شود که برخی از آن استفاده می‌کنند که دوباره آن روابط قدرت را اجرا کنند و نظرات ضد زن را اشاعه می‌دهند. اما با این حال بخش نظرات وبلاگت باز است و مدیریت نمی‌شود. خیلی‌ها عقیده دارند که وقتی اختیار این فضا را داری، نباید در اختیار کسانی گذاشته شود که می‌خواهند از آن‌سو برای تکرار حرف‌های ضد زن خودشان استفاده کنند. نظرت راجع به مدیریت کردن این نوشته‌ها، حداقل در وبلاگ خودت، چیست؟

کاملاً با کسانی که می‌گویند این فضا نباید به فضایی مبدل شود که در آن برخوردهای جنسیتی با زنان صورت بگیرد، موافقم. به خشونت نباید میدان داد.

ولی این مساله برای من خیلی مهم است که یک رابطه آزمایشی با این داشته ‌باشم که بتوانم در آن فضا با آن‌ها وارد یک گفتمان شوم. ببینم آن‌ها چه می‌گویند و من هم وارد گفت و گو شوم.

البته من بخش نظرات را با در توالت مقایسه کرده ‌بودم. گفته‌ بودم من در توالت را نمی‌شویم. هرکس هرچه می‌خواهد بنویسد.

البته این به این معنی نیست که به یک شفافیت محض یا حقیقت محضی اعتقاد دارم که آزادی باید تام باشد. اصلاً به این اعتقاد ندارم که جایی آن بالا، چیزی به نام آزادی و حقیقت محض وجود دارد که باید به آن برسیم.

آزادی را در روابط قدرت می‌بینم. یعنی آن را خارج از روابط قدرتی که وجود دارد نمی‌بینم. مردسالاری وجود دارد و در وبلاگ من، مخاطب به من می‌گوید تو جنده‌ای و من مثلاً با تو جلق می‌زنم.

من با او وارد رابطه قدرت دیگری می‌شوم. یعنی دلیل این‌که من، نظرات را باز نگه می‌دارم، تریبون دادن به خشونت نیست. دیدن این است که من نسبت به این خشونت آگاهم و می‌خواهم در این فضا با آن رابطه متفاوتی ایجاد کنم.

یک کار کاملاً آزمایشگاهی است. با صحیح بودن سیاسی خیلی مشکل دارم. این صحیح بودن سیاسی همه ‌چیز را تمیز می‌کند و آشغال را زیر فرش می‌ریزد. من نمی‌خواهم این را زیر فرش بیاندازم و پنهانش کنم.

شاهد این خشونت در فضای بیرون هستم. این خشونت هر روز زندگی مرا تحت تاثیر قرار می‌دهد. نمی‌توانم این خشونت زبانی را زیر خاک کنم. مجبورم با این خشونت زبانی به نوعی متفاوت، اما باز هم با خشونت، درگیر شوم.

در نوشته‌هایت از واژه‌هایی استفاده می‌کنی که معترضین عقیده ‌دارند، این‌ها بی‌ادبانه یا سکسیت هستند، اما به نظر می‌رسد هدف خاصی در به کار بردن آن‌ها داری. در واقع به طور آگاهانه این اجراگری را انجام می‌دهی.

وبلاگ من صرفاً اجراگری زنانه‌‌ای را به اجرا می‌گذارد، که از هنجارهای قبلی متفاوت است. وگرنه یک‌سری وبلاگ‌های قابل قبول زنانه هم داریم که خیلی خاص و جنسی هستند. حتی وبلاگ خود تو هم تا حد خیلی زیادی این مساله را شامل می‌شود.

تو ، وبلاگ فروغ که در حلقه ملکوت می‌نویسد، وبلاگ مریم مومنی. این‌ها مثال‌هایی است که در ذهن من است. شما یک اجراگری خاص زنانه را به نمایش می‌گذارید که این اجراگری قابل قبول است.

مثلاً مریم مومنی چند روز قبل شعر کوتاه دو خطی در مورد ریل آهن نوشته بود‌: «به من دو ریل بدهید و من تا ابد می‌توانم خوشبخت بمانم».

در نگاه اول به این دو ریل، هیچ چیز جنسی نیست، ولی در روابطی که در نظرخواهی با این متن ایجاد می‌شود، می‌بینیم خیلی ناگهانی جنسی می‌شود. مردم یک‌سری نظرات کاملاً بینامتنی جنسی برای مریم نوشتند.

یا وبلاگ فروغ که مثلاً از روابط جنسی، عاطفی و زنانه‌اش در محل کار و غیره می‌نویسد و کامنت‌هایی که مردم برایش می‌گذارند صرفاً لاسیدنی است که ممکن است یک مرد دگرجنس‌گرا با یک زن دگرجنس‌گرا داشته یاشد.

این روابط جنسی ‌است. این زنان شی ‌انگاشته‌ می‌شوند. این زنان کامنت‌های مردم را که آن‌ها را شی تصور کردند، پاک نمی‌کنند، اما ممکن است نظری را که در آن چند کلمه بی‌تربیتی داشته باشد پاک کنند.

نظر مردی را که از طریق کلام، با آن‌ها رابطه صرفاً جنسی ایجاد می‌کند محو نمی‌کنند و این خیلی خوب است‌.

این زنان با عاملیت خودشان این‌ کار را می‌کنند. یعنی خودشان آگاهانه - یا ناآگاهانه- وارد بازی جنسی با خواننده‌هایشان می‌شوند.

بنابراین عقیده دارم هیچ‌کدام از ما، از این جنسی‌نویسی خارج نیستیم. جنس‌گونگی تمام روابط و ضوابط زندگی ما را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

منتها این هنجارهای قابل قبول جنس‌گونه است که فرضاً مرا به حاشیه‌ می‌کشاند که بی‌تربیت و بی‌ادبم، اما یک وبلاگ دیگر، قابل قبول می‌شود چون داخل آن چهارچوب‌ها می‌نویسد.

به استراتژی خودت در مورد نظرات و نوشته‌های سکسیت و ضد زن اشاره کردی. به نظرت روشی‌ را که تا به حال پیش ‌گرفتی اثر مثبتی داشته است؟

جزو آدم‌هایی نیستم که فضای وبلاگ یا بخش نظرات وبلاگ را یک فضای خیلی آزادی بخش عجیب و غریب ببینم که زن‌ها می‌توانند در آن به آزادی محض برسند. اصلاً این‌طور نمی‌بینم.

در فضای وبلاگستان و بخش نظرات تنها چیزی که وجود ندارد، فایده است. چه فایده‌ای می‌تواند برای من که در یک فضای خیلی محدود برای یک‌سری زنان محدود می‌نویسم و درگیر یک‌سری گفتمان‌های خیلی محدود می‌شوم، وجود داشته باشد.

مسلماً این فضا، فضایی نیست که شامل تمام فارسی زبانان شود. مسلماً فضا، فضایی نیست که بشود در آن به آزادی محض رسید.

اینجا رژیم‌های مختلفی از بازی‌های قدرت و حقیقت و دانش وجود دارد که مرا تحت تاثیر قرار می‌دهد. من جزئی از آنم و شامل این گفتمان‌ها هم هستم.

بنابراین این‌طور نیست که بنویسم و همه مشکلات زنان حل شود. این پروسه تا ابد مرا با این زبان درگیر نگاه خواهد داشت.

نوعی درگیری که هر زنی که بنویسد تا ابد با مساله زبان خواهد داشت. نوعی درگیری که هر آدم همجنس‌گرایی که بنویسد تا ابد با زبان خواهد داشت.

مساله ضد زن بودن یا مساله ضد همجنس‌گراها در بطن مردسالاری وجود دارد. تا زمانی که مردسالاری به شکل سیستم گفتمانی کلی وجود دارد، همه این‌ها وجود خواهد داشت. نمی‌دانم فایده، چه معنی یا کارکردی می‌تواند داشته باشد.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

البته چون من تقريبن اهل وبلاگ گردي نيبستم خواننده وبلاگ سبيل طلا هم نبودم. اما ممنون از اين مصاحبه و عكس و اسم و نظرات خانم كاموري. چون به هر حال اسم اين وب را زياد شنيده بودم و مي خواستم با نويسنده اش بهتر آشنا بشوم.

-- ماني جاويد ، Oct 10, 2008

من فکر می‌کنم سبیل طلا در آزاد نویسی زنان وبلاگ‌نویس خیلی تاثیر داشته و با اینکه همونطور که خودش گفته از کلمات جنسی استفاده اروتیک نمی‌کنه اما مردان و زنان طرفدار مردسالاری رو خیلی عصبانی می‌کنه. یک نمونه تو فضای وبلاگستان:
لباس پوشیدن گلشیفته و عکس العمل بعضی خانم‌ها و آقایان نمونه‌ی خوبی ست که بدونیم ما حالا حالاها کار داریم که بفهمونیم آقای محترم- و چه بسا خانم محترم- زن عروسک نیست که تو براش تعیین کنی چی بپوشه که خوشگل‌تر و محجوبتر به نظر برسه و در وبلاگستان هم تو نمی‌تونی تعیین کنی چی بنویسه که از نظر شما با حیا و نجیب به حساب بیاد.

-- زیتون ، Oct 10, 2008

اول از همه مثالي ساده برايتان ميزنم بعد ميروم سر اصل مطلب: آيا همه ما وبلاگ نويسان، مردم عادي، افراد راديو زمانه، مصاحبه كننده و مصاحبه شونده نميدانيم كه پدر و مادرمان با همديگر سكس داشته يا دارند!؟ پس چرا كسي (به جز بيماران جنسي) از يادآوري آن ابا دارد چه رسد به شرح و بسط و تفصيلش آن هم با اين ادبيات خانم كاموري! آيا حتما بايد به اين كه از سكس پدر و مادرمان و يا سكس با همسرمان پيش ديگران نمي گوئيم مورد حمله افراد محترمي مانند خانم كاموري واقع شويم كه چقدر مردسالار و عقب مانده ايم!؟ آيا خانم كاموري كه سعي دارد خود را "خطرناك"! و مبارز عليه مردسالاري نشان دهد حاضر است مصاحبه اي در اين مورد با والدينش انجام دهد و با همان ادبيات به صورت صوتي و تصويري در نت پخش كند؟ خانم لوا زند شما چطور؟ گردانندگان راديو زمانه آيا بلانسبت حاضريد در مورد اندام جنسي همسرتان يا پدر و مادرتان و روابط سكسي تان با همسر يا پارتنرتان به همين راحتي و آزادي و آزادگي! خانم كاموري در راديو زمانه براي عموم مردم بنويسيد و عكسها و فيلمهايتان را منتشر كنيد و آن را براي ديگران به نام اجراگری ‌های مختلف جنسیتی , مبارزه با مردسالاري توصيف كنيد تا خداي نكرده از قافله مبارزه با عقب ماندگي مردم ايران جا نمانيد!؟ متاسفانه اين خانم در پشت تمام اين حرفهايي كه سعي در توجيه علمي، روانشناختي، جامعه‌شناختي، سكسولوژي و لوژي هاي ديگر از جمله "دغدغه هاي حقوقي و قانوني"؟! دارد فكر ميكند بسياري مسائل جامعه و بسياري دغدغه ها مسائل زنان در ايران اين است كه چرا به واژن نمي گويند كس و به باسن كون! در حالي كه اين كشف بزرگ را صدها و هزاران سال پيش از ايشان در شهرنوها و قلعه ها كرده بودند! بدبختي بزرگتر اين است كه جمعي چگونه حاضر مي شوند صرف Funny بودن مطالبي اين چنين از اين طرز فكر را تشويق كنند و آن وقت زنان آزاده و باسواد ما همچنان ناشناخته بمانند. ما كه به شهرت دروغين ابلهان بي مقدار عادت كرده ايم چون اين رسم "زمانه" است!

-- يك مرد ايراني ، Oct 11, 2008

من ندیدم که کسی معنای این کلمات را اینطوری بتواند عوض کند. تازه اگر این کلمات نباشند، کلمات دیگری می آیند جای آن را می گیرند. معنا ها سرجاشان هستند پس باید کلماتی هم برای آن ساخته شود و می شود.

اما چرا همجنس باز شده همجنس گرا؟ چون اولی بار منفی دارد و دومی نه. شما خودتان هم می گویید همجنس گرا و نه همجنس باز.
مثلن کلمه "گه". خوب شما نمی توانید "گه" را زیبا کنید، چون بسیار بدبو است و آدم آن را سر سفره اش نمی گذارد تا بخورد. اسم خنثی و علمی اش می شود مدفوع. برای اینکه انسانها لازم دارند درباره ی مدفوعشان هم بی آنکه یاد "گه" بیافتند صحبت کنند. این موضوع جنبه های مختلفی دارد.

-- بدون نام ، Oct 11, 2008

[هیچ چیز خطرناک تراز زنی نیست که می نویسد]
با کمال احترام به تمامی دوشیزگان وبانوان که هر کسی در بیان عقیده آزادی مطلق دارد.من معتقدم که انسانها از بدو تولد آزادی را با خود به ارمغان می آورند و هیچکس نمی تواند این ازادی را از انسان سلب کندو ازادی من زمانی تمام میشود که ازادی دیگری شروع شود.
واما در مورد جمله بالا من مشکلی که با آن دارم اینست که کسی که مینویسد نباید خطرناک باشد اگر چه من منظور نویسنده را خوب درک میکنم ولی جمله بالا خودش در خودش تناقص دارد و من هم نمی توانم بگویم که چه جوری باید نوشته شود.
من معتقدم کسی که می نویسد نه تنها خطرناک نیست بلکه با خودش آگاهی و آزادی میآورد وجامعه را بسوی آرامش سوق میدهد.
اگر نوشتن خطرناک باشد که بهتر است آدمها ننویسند
با کمال تشکر شهرام دشتی

-- شهرام دشتی ، Oct 11, 2008

ما منظورم افرادی که دگر جنسگرا نیستیم نام دگر باش را برگزیده ایم این شاید به خاطر این نبوده که حتی واژه
همجنسگرایی را دارای بار منفی دانسته ایم بلکه دگر باش واژه ایست که طیفهای مختلف غیر دگرجنسگرایان را پوشش و معنا می دهد این که ما ایرانیها خیلی اهل تعارف تظاهر و لاپوشانی مسائل مختلف هستیم حد اقل برای خودمان خیلی
روشن است. البته من خودم خیلی بااستفاده مستقیم از کلماتی که در زبان فارسی
برای نامیدن نواحی جنسی انسان بکار میرود موافق نیستم چون به قولی آنچه که عیان است چه حاجت به بیان است و همچنین باید به ظرفیت و فرهنگ فارسی زبانان در این مورد توجه کرد
شاید برای همین بوده که اشعار و داستانها و مطالبی که با زبان استعاره در فارسی
عشق ورزی را به تصویر و تخیل انسان می کشند جذاب ترند ایرانیها عادت دارند و ترجیح می دهند حرفهایشان در لفافه گفته شود تا مستقیم. و باز هم می گویم این مربوط به ظرفیت زبان و فرهنگ ماست
مثلا در فیلمهای هالیوودی هنر پیشه های مطرح را نشان میدهد که در حالیکه بر
روی توالت نشسته اند مشغول صحبت با همسرشان هستند یا براحتی کلماتی مانند پینس
را بکار میبرند چون بیشتر غربیها می گویند ما با بدنمان و اعمال بیولوژیک مثل مدفوع
کردن مشکلی نداریم در واقع
این به فرهنگشان بر می گردد که همه چیز باید کلیر شفاف و واضح باشد تا ترس و نفرتی به وجود نیاید آنها در پروسه فکریشان به این مراحل رسیده اند ولی شاید ایرانیها با ساختار فرهنگی خاص خود نخواهند یا نتوانند چنین مسائلی را مانند خیلی دیگر از مسائل بپذیرند.

-- بدون نام ، Oct 11, 2008

من توصيه ميكنم فمينيستهاي ايراني يك چند وقت برگردند ايران زندگي كنند تا كمتر چرند بگويند.

-- بدون نام ، Oct 11, 2008

ضرب المثلی به ذهنم رسید که فکر میکنم متناسب این بحث است که میگوید:
"همه کارهمایان انجام شده فقط مانده ختنه سوران خرمان".
نویسنده میپندارند اگر یک وبلاگ نویس مرد در وبلاگش از کلمات کس و کون و کیر استفاده کند جایزه پولیتزر میگیرد که حالا حق ایشان خورده شده است و به خاطر زن بودن مورد انتقاد قرار میگیرند؟
به هر حال به دلایل فرهنگی تربیتی انسانها از به کار بردن بعضی کلمات در حضور دیگران ابا دارند که شمول این مسئله چندان ارتباطی با جنسیت ندارد. حالا کسی میگوید که نخیر بنده با اینکه کلمه کس این بار فرهنگی را داشته باشد مخالفم خوب تلاش بفرمایید تا این کلمات به کلمات مورد استفاده در نامه نگاری اداری بدل شود دیگر لطف بفرمایید و این مسئله را با هزار من سریش ناچسب به ظلم تاریخی به زن و مرد هیولای ایرانی و غیره نچسبانید.
در مورد بیان روابط جنسی نزد دیگران تا انجا که میدانم مردها خیلی بیشتر از بیان ان ابا دارند و در بین زن ها خیلی راحت تر در مورد ان صحبت میشود حالا نمیدونم از این مسئله چه نتیجه ای میشود استخراج کرد.

-- مرد شرمنده ، Oct 11, 2008

مصاحبه جالبی بود. خانم لوا زند با یک گرایش ویژه، به نحوی با خانم کاموری با همان گرایش گفتگویی کرده بودند که آدم می خواهد حق را به آقای مانی ب بدهد. مثل این است که یک همجنس خواه برای مشروعیت بخشیدن به هر آنچه می خواهد، تمام دنیا را واگذارد و دیدگاه خود را از زبان یک همجنس خواه دیگر بیان کند، یا یک زن ستیز، حقانیت خود را در گفتگو با یک زن ستیز دیگر جستجو کند. کاش زمانه به این نکته توجه می کرد.

-- یک مرد ، Oct 11, 2008

مرسی نازلی. با حرف‎هایت موافقم. سخنی در تایید حرف شما: همانطور که در زمانه پرسه می‎زدم و مطالب را می خواندم چشمم به نوشته‎ی آقای معروفی افتاد با این تیتر : حضور با وقار گلشیفته!!! ببین از همین دو کلمه چقدر بوی سرکوب و کثافت می‎آید. باوقار؟!! یعنی اینکه اگر مثلا گلشیفته یا خانم دیگری جلوی دوربین می‎آمد و کمی بیشتر از اندازه می‏خندید یا دامنش کوتاه بود و لباسش باز بود، بی وقار می‏شد و مایه‎ی شرمندگی آقایان؟ اصلا این صفت‎های باوقار و سنگین و باشخصیت که بالاخص برای خانم‏ها زیاد استفاده می‎شود ملاک و معیارش چیست؟ فکر می‎کنم در درون همه‎ی مردان ایرانی یک "جمهوری اسلامی" نشسته و جز مادر خودش به زحمت زن‎های دیگر را آدم به حساب می‎آورد. ناگفته نماند که در درون ما زن‎های ایرانی هم یک زن سرکوب شده وجود دارد که باعث می‏شود از فرط ناکامی به همدیگر پیله کنیم و تنگ نظر و دسیسه‏چین شویم. خوب است که خودمان را بشناسیم. از خودمان فرار نکنیم و سنگ‎هایمان را با خودمان باز کنیم.

-- مسیر برعکس ، Oct 11, 2008

چه صحبت های احمقانه ای! نه برای این که گفتن یا نوشتن کس "سخت" است برای این که این خانم اصلن ذره ای سواد زبان شناسی ندارد و رابطه اش با فرهنگ ها و کارکرد واژه ها و اثرات برخورد هر واژه با بقیه ی عناصر زندگی. واژه هایی که جان های متفاوت به معناهای متفاوت می دهند. خواهش می کنم شما جل خودتو از آب بکش بیرون و برای ما زنان نویسنده نسخه نپیچ. مثلن من اگر همه جا قرار باشد بگویم کس و کیر پس ارتباط این واژه ها با شخصیت های متفاوتم چه می شود؟ بی خیال بابا خیلی داری حرص می خوری. جهان رو داره آب می بره از جمله زنان کشورتو و تو به فکر اینی که به کسشون بگن کس یا نگن؟ بعضی از زن های ما همه ی عمر نمی فهمند که کسی داشته اند و به چه کاری می آمده تو نگران اسمشی؟ رادیو زمانه هم که دیگه شورشو درآورده وقتی نمی تونه برنامه های متنوع و کیفی و تفریحی بسازه یه دفه یه چیز این جوری رو می کنه که مثلن شوک آور باشه و جنجال برانگیز. اصلن صلاحیت فرهنگی و علمی این خانم چیه که قابل مصاحبه هستند؟ من که اصلن ایشونو نمی شناختم و نمی شناسم اما کاش اول مصاحبه یه توضیحاتی داده بودید که ایشون چه کاره هستند. اگر قرار است روی زبان کار کنیم مثلن در ضمن می شه روی این هم کار کرد که ما اصولن واژه ی "جان" را برای چی بعد از اسم هرکسی می گذاریم بی مناسبت و با مناسبت بی صمیمیت و با صمیمیت. ریشه فرهنگی این چیست که ما به ایشان می گوییم"نازلی جان" و از همان ابتدا خواننده را مرعوب می کنیم؟ وای چه کار خسته کننده ای ست خواندن این برنامه های سطح پایین و مجبور بودن به نظر دادن. مرسی

-- شعله ، Oct 12, 2008

چکیده ی یک نظر کلی: واژه ی فمینیسم در ذات معناییِ واژگانی اش یکسو نگر و مستبد است. واژه ی فمینیسم در طول زیستش هیچگاه هومانیستی نبوده است. اگر کمونیسم صریحا دنیا را به دو بخش پرولتاریا و بورژوازی تقسیم کرد، صراحت و صداقتش را داشت که دیکتاتوری پرولتاریا را هم به عنوان آلترناتیو حکومتی معرفی کند. فمینیسم جرئت بیان صریح آلترناتیوش> "زنسالاری" واژه ی "مردسالاری" اکثرا نه برای بیان نابرابری اجتماعی، بلکه برای ایجاد حس گناه( عذاب وجدان) به مردهای جامعه القا می شود تا هدف جابجایی قدرت پیش رود.<
برای جلوگیری از اتهام زن ستیزی به خودم این توضیح را بدهم که من خواهان برابری حقوق بشر هستم. بشر برای من زن و مرد نمی شناسد، سیاه و سفید، ترک و فارس، کودک و بزرگسال، بهایی و مسلمان نمی شناسد. هرجا نابرابری حقوق اجتماعی هست، باید ابتدا برابری را معنا و تفسیر کرد و آنگاه در مقابل نابرابری قد علم کرد. این بشر است که می تواند زیر پوشش برابری حقوق فردی و اجتماعی بشر راحت تر و لذتبخش تر زندگی کند. رابطه ی زن و مرد در اجتماع رابطه ای دوطرفه است و موجودیت سالمش به برابری حقوق اجتماعی با در نظر گرفتن توانایی ذاتی و اکتسابی اش منوط است. شاید بتوانم بگویم که از بین رفتن مردانگی در اجتماع مترادف است با از بین رفتن زنانگی در اجتماع. اگر چنین باشد و یا بشود، فاجعه ی انسانی ای را باید دید. مردستیزی فمینیسم ایرانی زیر عنوان "مرد سالاری" و سواستفاده از آن، اول از همه دودش به چشم نیمی از نیروی انسانی اجتماعی، یعنی زنان خواهد رفت، اگر بشر را واحد انسان بدانیم که در دو نیمه ی زن و مرد معنا می یابد.

علی صیامی/هامبورگ/12 اکتبر 2008

-- علی صیامی ، Oct 12, 2008

من این گفتگو رو خوندم بعد رفتم سری به وبلاگشون زدم که بیشتر باهاشون اشنا بشم. شگفت زده شدم از خوندن مطلبی که ایشون در باره ی حسین درخشان در گفتاری به نام
«برای امام». نوشتند :«...ادمی که اینقدر حرامزاده باشد...ترس هم دارد »!! چطور میشه از مهدی جامی به خاطر چیزی که راجع به شارون گفته خرده گرفت و بعد این حرف رو زد

-- بهنود ، Oct 12, 2008

مردها به طور غریزی به زن ها نگاه جنسی دارند و این در جامعه ایرانی شدید تر هست در ایران با صد لایه لباس مردها زن ها را لخت میبینند و فقط سراسر بدن یک زن یک اندام جنسی متحرک هست
بخشی غریزه هست بخشی جامعه
و به نظر من تا حد متعادل جنسیت باید در جامعه باشه و این قشنگ هم میتونه باشه
ولی اینکه فقط زن یک وسیله جنسی به حساب بیاد دردآور هست
و در مورد واژه ها هم به نظر من دلیلی نداره که واژه ها بار معنی خود را از دست بدهند و در یک گفتار اجتماعی بی پروایی بی معنی و به کار بردن بی ربط واژه های جنسی رواج داشته باشه
در کل نگاه به زن و مرد و روابط اونها باید متعادل و بدون حساسیت بیش از حد باشه
فمینیست های دو آتیشه همان قدر تحوع آور هستند که سیبیلسالار های داش مشتی

-- بدون نام ، Oct 12, 2008

"انسان در خود" نمی تواند موضوعی بحث کند، او همه چیز را شخصی برداشت می کند،دیگری را در نمی یابد و قادر به تفکیک نیست...

فرهنگ ایرانی قبل از اینکه مردسالار باشد پدرسالار است و تابع قانون پدر و این یعنی ناموس.در این بستر فرهنگی همه ی ما موظف به حفاظت زنان متعلق به پدر هستیم.
برای برونرفت از این مخمصه ی فرهنگی بایستی ابتدا همگی بی ناموس شویم.
از این منظر کار "سبیل طلا" ستایش آمیز و تحسین برانگیز است.بارها دیده ام که خیلی از ایرانی ها تنها با شنیدن کلمات "ممنوعه" ... شده اند.با تکرار این کلمات می شود از بار معنایی شان کاست.اینکه زنی بیاید اصطلاح ... را بکار ببرد خیلی از کسان را خلع سلاح میکند.
اگر ما به وفور از این اصطلاحات،که در انحصار لات ها هستند،بکار ببریم نه تنها ترسمان از آنها میریزد بلکه آنها را غافلگیر خواهیم کرد.
پشت هر ممنوعیتی انحصاری خوابیده است.
برای از انحصار در آوردن باید به ممنوعیت ها تن داد...

-- گوباش ، Oct 12, 2008

ندیدم یه زن خوشگل بره فمینیست بشه!پیف!پیف!

-- بدون نام ، Oct 12, 2008

این بحث کمی نا امید کننده است. باید دغدغه خشونت زبانی را داشته باشی که بفهمی نازلی چه می گوید و خیلی ها ندارند. به نظرم عده زیادی بحث را به این موضوع تقلیل داده اند که "نازلی می گوید بیایید کلمه های تابو را استفاده کنیم تا دیگر تابو نباشند" اما بحث اصلا این نیست. بحث این است که در چه بافتی این کلمه ها استفاده می شوند و هدفشان چیست. چیزی که نازلی را به خشم می آورد این است که یک بافت یا ادبیات یا گفتمان نابرابر وجود دارد گه از قضا پر است از کلمات تابو که قرار است نقش چماق را بازی کنند و زنها را سرکوب کند. نمونه ساده اش ادبیات راننده های تاکسی است وقتی که از دست یک مسافر زن یا یک راننده زن در خیابان عصبانی می شوند و دعوا می کنند،به عنوان آخرین حربه یک فحش جنسی می دهند و به این ترتیب دهان رقیب دعوا را می بندند. چون او زن است و نمی تواند مقابله به مثل کند و هر مقابله به مثلی یک تف سربالا حساب می شود. چون موقعیت نابرابر است و بافت کلام نمی پذیرد که گوینده زن باشد. این است که نازلی دارد تلاش می کند که این نابرابری کلامی را و این سرکوب کلامی را نشان بدهد نه اینکه فقط چند تا کلمه در هوا بپراند. و به نظرم در این تلاشش بدجوری تنهاست و این تنهایی برنده شدن را سخت می کند.

-- سارا ، Oct 12, 2008

شاید اشکال تکنیکی باعث شد که کامنتم ناقص نشریافت. آن را دوباره می فرستم.
علی صیامی
چکیده ی یک نظر کلی: واژه ی فمینیسم در ذات معناییِ واژگانی اش یکسو نگر و مستبد است. واژه ی فمینیسم در طول زیستش هیچگاه هومانیستی نبوده است. اگر کمونیسم صریحا دنیا را به دو بخش پرولتاریا و بورژوازی تقسیم کرد، صراحت و صداقتش را داشت که دیکتاتوری پرولتاریا را هم به عنوان آلترناتیو حکومتی معرفی کند. فمینیسم جرئت بیان صریح آلترناتیوش> "زنسالاری" واژه ی "مردسالاری" اکثرا نه برای بیان نابرابری اجتماعی، بلکه برای ایجاد حس گناه( عذاب وجدان) به مردهای جامعه القا می شود تا هدف جابجایی قدرت پیش رود.<
برای جلوگیری از اتهام زن ستیزی به خودم این توضیح را بدهم که من خواهان برابری حقوق بشر هستم. بشر برای من زن و مرد نمی شناسد، سیاه و سفید، ترک و فارس، کودک و بزرگسال، بهایی و مسلمان نمی شناسد. هرجا نابرابری حقوق اجتماعی هست، باید ابتدا برابری را معنا و تفسیر کرد و آنگاه در مقابل نابرابری قد علم کرد. این بشر است که می تواند زیر پوشش برابری حقوق فردی و اجتماعی بشر راحت تر و لذتبخش تر زندگی کند. رابطه ی زن و مرد در اجتماع رابطه ای دوطرفه است و موجودیت سالمش به برابری حقوق اجتماعی با در نظر گرفتن توانایی ذاتی و اکتسابی اش منوط است. شاید بتوانم بگویم که از بین رفتن مردانگی در اجتماع مترادف است با از بین رفتن زنانگی در اجتماع. اگر چنین باشد و یا بشود، فاجعه ی انسانی ای را باید دید. مردستیزی فمینیسم ایرانی زیر عنوان "مرد سالاری" و سواستفاده از آن، اول از همه دودش به چشم نیمی از نیروی انسانی اجتماعی، یعنی زنان خواهد رفت، اگر بشر را واحد انسان بدانیم که در دو نیمه ی زن و مرد معنا می یابد.

علی صیامی/هامبورگ/12 اکتبر 2008

-- بدون نام ، Oct 12, 2008

متن جاافتاده در کامنت اولم:
...فمینیسم جرئت بیان صریح آلترناتیوش> "زنسالاری" واژه ی "مردسالاری" اکثرا نه برای بیان نابرابری اجتماعی، بلکه برای ایجاد حس گناه( عذاب وجدان) به مردهای جامعه القا می شود تا هدف جابجایی قدرت پیش رود.<برای جلوگیری از اتهام زن ستیزی ...

-- بدون نام ، Oct 12, 2008

سلام نازلی جان ممنون از ساختار شکنی که میکنی و اقعا مصاحبه جالبی بود ممنون که تابو های جامعه ایرانی که سالها باعث زجر و عزاب اعضای این جامعه است را از بین میبری . فکر میکنم شاید فروغ فرخزاد در چند دهه قبل سعی داشت این تابوهارا لمس کند . اما بندهای اجتماعی و ادبی که او مقید به انها بود . هرگز نتوانست این بندها را از بین ببرد .

-- دوست قدیمی ، Oct 12, 2008

این مساله امروز و دیروز نیست که یک عده می خواهند به سکس معنای سیاسی بدهند و آن را بکنند محمل اکتیویسم سیاسی. باید اول پرسید آیا سکس و آزادی جنسی ظرفیت تبدیل شدن به اکتیویسم سیاسی را دارد یا نه؟ فمینیسم و همجنسگرایی هر دو می خواهند این بار سیاسی را به خودشان بچسبانند به اضافه یک برتری اخلاقی. نگفته همان اول فرض می گیرند که لزوماً یک همجنس باز و یک فمینیست از یک غیر همجنسباز یا غیر فمینیست اخلاقاً برتر است و مثلاً بیشتر اهل مدارا و تساوی است و کمتر نژاد پرست. حال آنکه اگر کسی از نزدیک به جمع این افراد نگاه کند کمتر اثری از برابری می بیند. از همه مهمتر اینکه یک زن فمینیست هیچوقت به یک زن عادی مذهبی و چادری به عنوان یک انسان برابر با خودش نگاه نمی کند بلکه همیشه او را پایین تر و خوارتر می داند. نگاهی که به شدت شبیه نگاه نژاد پرستانه است. یک انسان سفید نژاد پرست ممکن است از رفتار غیرانسانی با یک سیاه ناراحت شود اما هرگز او را با خودش برابر نمی داند. یک فمینیست هم ممکن است از سنگسار یک زن طبقه پایین ناراحت شود و محکوم کند اما هیچ وقت او را با خود مساوی نمی گیرد و برای این مساوات هم مبارزه نمی کند.

-- میم ، Oct 12, 2008

تو مملکتی که وزیر اقتصادش میگه ٢٠% مردم زیر خط فقر زندگی میکنند حرفهای این جور آدمها (مصاحبه کننده و مصاحبه شونده) بیشتر به جک شبیه است.رادیو زمانه هم دیگه شورش را درآورده.

-- hz ، Oct 12, 2008

درست است که زبان رکیک و چندش آور اعضاء تناسلی که شما بی وقفه به کار می برید زبان اروتیک نیست و میل جنسی هیچ انسانی را تحریک نمی کند ولی زبان شما زبانی به شدت جنسی و مردانه است که هیچ چیزی را متفاوت و واژگون نکرده است بلکه رکیک نویسی را رایج نگه می دارد تا مردسالاری را در نهایت درجه پیروز نگه بدارد. شما که ظاهراً زن اید! حتی اسم وبلاگتان را گذاشته اید "سبیل طلا" که یک علامت مردانه و مذکر است، شما در همان زبان رکیک نویسی خودتان، از آوردن نام و یا علامتی زنانه بر روی وبلاگتان شرم دارید. شما هیچ چیزی را واژگون نکرده اید بلکه چون فقط از لحاظ بیولوژیک زن محسوب می شوید رکیک ترین فحش های مردانه را به عنوان زبان انتخاب می کنید و مثل نقل و نبات به کار می برید و این زبان پورنوگرافیک که مردانه هم هست متاسفانه بیش از هر چیز در جهت بقای مردسالاری و فحشا گام برمی دارد و هیچ راهی به جایی نمی برد. رهایی فحش خواهر و مادر در زبان و سخاوت در بکار بردن بی ربط اعضاء تناسلی، نشانه ی رهایی اندیشه نیست خانم و من معتقدم که شما بیش از هر کس بر این نکته آگاهید و فقط برای جلب توجه حرفهایی به ظاهر انقلابی و فمینیستی که الان بین ایرانی ها مد شده است را به کار می برید ولی وقت حساب و کتاب که پیش بیاید ... باز هم از همین شیوه زبان انقلابی و عقاید خودتان دفاع می کنید و یا فقط برای عوام فریبی در وبلاگتان است؟
این طوری می بینیم که شما هرگز خطر نکرده اید؟ چه خطری؟ زیاد این فحش نویسی را جدی نگیرید، چون ادبیات و زبان جهانی هم چین بی حساب و کتاب نیست که بشود شما را هم نویسنده به حساب آورد!

-- همایون ، Oct 18, 2008

‫بنده هر روز چندین ساعت از وقت خودم را پای انترنت می گذرانم.
‫ بنظرم کمتر سایت ایرانی را میتوان یافت که در بالای آن بخش زنان درج نشده باشد و خیلی بندرت در سایت های ایرانی خارج کشور بخشی به خانواده یا گفتگو در مورد میلیون ها ایرانی سراسر جهان که خیلی ها از مشکلات خانواده گی رنج می برنند وجود دارد ، علتش چیست ؟
‫ پیش خودم می گویم ما ایرانیان (‌ بخصوص خارج کشور) از خانواده بیزار شده ایم ؟‌‌! چرا همه گفتکو هایمان فقط شده زنان و تشویق به طلاق و یا بحث های دیگری که شاید جامعه ما برایش سالها وقت لازم دارد تا بتواند چنین نظر ها را بپذیرد.
‫ اگر یک نفر غیر ایرانی آگاه نگاه کوتاهی به سایت های ایرانی بیاندازه خیال میکنه که تمام چند میلیون ایرانی فقط به خاطر دفاع از زنان ایرانی ، کشور ایران را ترک کرده اند .
‫با نوشته کوتاه hz موافقم که دیگه شورش در آمده ، رادیو زمانه هم بد نیست نامش را به (‌ را...دیو زنانه) تغییر دهد.

-- MG ، Oct 18, 2008

پیشنهاد می کنم خانم سبیل طلا ! به جای آن کلمات پلید از کلمه های رایج دیگر که ضمن گویا بودن آنقدر هم عریان نیستند استفاده کنند . مثلا : دول،بوبولی،سانفرانسیسکو،طاقچه،بالکن،بغداد...ووووو

-- بی نام ، Oct 19, 2008

شان و شخصیت هیچ انسانی بهش اجازه نمیده از کلمات رکیک استفاده کنه بعد بهشون انگ روشنفکری بزنه و بگه من می خوام با فحش دادنم جامعه رو عوض کنم این خانم بسیار آدم چیپی هستش اگه اقا بود بازم چیپ و بی ادب بود اصلا جنسیت مطرح نیست ولی همونطور که اقای همایون گفتند این خانوم فقط می خواد جلب توجه کنه والا توی هیچ زبون و هیچ فرهنگی افراد برای دفاع از حقوق جنسیشون از فحش و کلمات رکیک استفاده نمی کنن. توی اکثر فرهنگها فحش دادن قبیحه و برای زنها قبیح تر این موضوع هیچ ربطی هم به حقوق زن و مرد و تساوی جنسی نداره. من خیلی خانمها رو می شناسم که برای حقوق زنان و برابری حقشون تو جامعه کار می کنن فحش هم نمی دن فکر هم نمی کنن اگه به همکار مردشون بگن ... یعنی باهاش برابرند.
برای این خانم و خواننده هاش و رایو زمانه که با ایشون به عنوان کارشناس حقوق زن مصاحبه کرده متاسفم

-- نوشکا ، Oct 28, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)