خانه > جمعه > خارج از سیاست > از برگ درخت انجیر تا شلیته و تنبان | |||
از برگ درخت انجیر تا شلیته و تنبانحسین نوشآذرداستان زیرجامه به اندازهی تاریخ تمدن قدمت دارد. زیرجامه نزدیکترین جامه به پوست تن و از برخی لحاظ برانگیزانندهی خواهش تن است و با این حال در برخی موارد نفرتانگیز میتواند باشد. در سخن امروز به اتفاق به چگونگی تحول زیرجامه در غرب و در ایران نظری میافکنیم و خواهیم دید که چگونه از طریق پوششی که در زندگی روزانه گاهی چندان بدان فکر نمیکنند میتوانیم به فراز و فرود تمدن بشری پی ببریم. داستانِ آدم و حوا و برگِ درخت انجیر داستانِ زیر جامه با داستانِ آدم و حوا و با شرمِ انسان از عریانیاش در برابر خداوند آغاز میشود. در کتاب مقدس در باب دوم از سِفر پیدایش میخوانیم: «مار که از همهی حیوانات صحرا هوشیارتر بود به حوا گفت از میوهی درختی که وسط باغ است بخورَد تا چشمانش باز شود و مانند خداوند عارف نیک و بد باشد. درخت معرفت در نظر حوا خوشنما آمد، میوهاش را گرفت و خورد و به شوهر خود هم داد و او نیز از آن میوه خورد. آنگاه چشمان آنها باز شد و فهمیدند که عریان اند. پس برگهای انجیر به هم دوختند و سترها برای خودشان ساختند. خداوند در این لحظه آدم را صدا کرد. آدم که از عریانیاش شرم داشت خودش را از خداوند پنهان کرده بود. گفت: چون آواز تو را در باغ شنیدم ترسان گشتم، زیرا که عریانم. پس خودم را پنهان کردم.» (کتاب مقدس) با این حال مردمشناسان اعتقاد دارند انسان نه از روی شرم، بلکه بیشتر از روی عقل برای حفظ آلت تناسلیاش از گزندِ نور آفتاب و سرما و باد و بوران نخستین زیرجامه را از برگ و پوست درختان و پوست حیوانات برای خود فراهم آورد و ستر عورتش کرد. با این حال زیرجامه در آن زمان تنها پوشش انسان بود و با پیدایش تمدن، وقتی که انسان از پارچه جامهای برای خود فراهم آورد، آنچه که زیرِ آن جامه میپوشید به زیرجامه در معنای مورد نظر ما بدل گشت. در تمدن مصر، کاهنان و شاهزادگان و اشرافزادگان و فراعنه دو پیشبند نخی روی هم میپوشیدند تا خود را از دیگران متمایز کنند. پیشبند نخی که به تن نزدیک بود، ساده بود اما پیشبند دوم که روی این پیشبند ساده تن میکردند نقش و نگار داشت. زنان درباری مصری هم سینه و عورتشان را با پارچه میپوشاندند و به لباس اهمیت میدادند و تلاش میکردند با لباسهای آراسته و پیرایهدار خود را ممتاز جلوه دهند.
در ایران باستان زنی زیبا بود که بلندبالا و سفیدرو باشد زنان یونانی به رخت زیر و بخصوص به سینهبند علاقهی زیادی داشتند. زن یونانی با پارچه یا چرم پستانهایش را میپوشاند. این سینهبند که آن را استروفیوم (Strophium) میخواندند نخی داشت که زیر سینه گره میزدند تا پستان برجستهتر و زیباتر به نظر آید. استاد جلال خالقی مطلق در مقالهای به زیبایی کمال مطلوب در تاریخ ایران میپردازد و در این مقاله نشان میدهد که در ایران باستان زنی زیبا بود که بلندبالا و سفیدرو و پستانهایش برجسته باشد. زنان در ایران باستان هم مانند زنان یونانی پستانهایشان را با پارچه میپوشاندند و با نخ گره میزدند تا پستانهایشان برجستهتر و زیباتر جلوه کند و به یک معنا به زیبایی کمال مطلوب نزدیکتر شوند. متأسفانه نگارنده سندی مبنی بر زیبایی کمال مطلوب مردانه در تاریخ ایران به دست نیاوردم. اما باید در نظر داشته باشیم که اصولاً از تمدن یونانی به این سو این زنان بودند که به زیبایی و پوشش خود و از جمله به زیرجامه اهمیت میدادند. زنان رومی رسمِ سینهبند را از زنان یونانی و ایرانی گرفتند و اضافه بر آن پارچهای به عورتشان میبستند و این تکه پارچه را از پس و پیش آن قدر بالا میکشیدند تا عورت و باسنشان پوشانده شود و سرانجام آن را با لیفه به کمر گره میزدند. این پوشش را سوبلیگاکولوم (Subligaculum) میخواندند. این دو پوشش به بیکینی در روزگار ما شباهت داشت و وقتی که میخواستند ورزش کنند این دو تکه رخت زیر را عریان میکردند و در اوقات دیگر زیر دامن میپوشیدند که به آن تونیکا (Tunika) میگفتند. تونیکا را هم مردان و هم زنان رومی میپوشیدند و مهمترین جامهی آنان بود. تونیکا در واقع ردایی بلند بود و پیش از آن که زیرجامه باب شود، تنها همین ردا را به تن میکردند. دامن ردای مردان چیندار بود و آن را توگا (Toga) میخواندند. به زودی مردان رومی هم بر گرتهی زیرجامهی زنان زیرجامهای برای خود فراهم آوردند. از آن پس بود که زیرجامهی مردانه در غرب مرسوم شد.
زنان و مردان ایرانی زیرجامههای نخی، پشمی و ابریشمی میپوشیدند در این زمان صنعت پارچهبافی در ایران رونق داشت و بافندگان ایرانی پارچهی ابریشمی و پشمی را با بهترین نقش و نگارها و زیباترین رنگآمیزیها به چینیان و هندیان و رومیان عرضه میداشتند. ابریشمبافی و ملیلهدوزی را که از دیگران آموخته بودند به حد کمال اعلای زیبایی در هنر و صنعت رسانده بودند. پارچهی ایرانی در بازارهای کرانهی فرات و در ارتاکزاتا و در بازارهای روم عرضه میشد. اشراف ایرانی با لباس و مرکب و اسباب تجمل و زر و زیور خود را از دیگران ممتاز میکردند و زنان جامههای ابریشمین میپوشیدند. از این رو هرچند بدبختانه از فرهنگ زیرجامه در ایران نشانهی درستی در دست نیست، اما به دلیل این داد و ستدهای بازرگانی و فرهنگی که ایرانیان با غرب برقرار کرده بودند میتوانیم تصور کنیم که زنان و مردان ایرانی زیرجامههای نخی، پشمی و ابریشمی میپوشیدند و با بهترین نقشها و رنگهای زیبا و با ملیلهدوزی این زیرجامهها را میآراستند و اگر این گونه آراستگیها در نزد تودهی مردم رواج نداشت، دستکم اشراف ایرانی از آن برخوردار بودند.
داماد دو پستانبند و یک زیرجامه به خانهی پدر عروس میفرستاد پس از زوال تمدن روم به دست بربرها و ژرمنها و انشقاق امپراطوری روم به دو بخش شرقی و غربی، بربرها به لباس و مُد کاملاً بیاعتناء بودند. از میان فرهنگ پوشاک تنها ردای رومی یا توگا قبول عام یافت و از آن پس در غرب زیرجامه و فرهنگ زیر جامه کاملاً فراموش شد. در زمان خلیفهی دوم، وقتی اعراب در دشت نهاوند به جنگ ایرانیان رفتند، فرماندهی ارتش عرب که نعمان نام داشت، نمایندهای به نام مغیره به نزد ایرانیان فرستاد. در تاریخ طبری آمده است که افسران ایرانی لباس و کلاه و کمربندهای زیبا به تن داشتند و در چادرهایی از پارچهی استبرق به سر میبردند که با فرشهای زیبا که یکی از آنها در تمام نجد و حجاز به چشم نمیخورد فرش شده بود. مغیره با پیرهن بلند که عربها آن را دشداشه میخوانند و عبای عادی که به تن داشت، در مقابل آن مردمی که در لباسهای فاخر و درخشان قیمتی غرق بودند ناچیز جلوه میتمود. اما سرنوشت ایران از سرنوشت روم جدا نبود و همانگونه که بربرها امپراطوری روم را درنوردیدند، عربها هم دودمان ساسانی را برانداختند. با این حال سرنوشت ایران با سرنوشت امپراطوری اسلامی گره خورد و ایرانیان توانستند بخشی از زبان و فرهنگ خود و از جمله فرهنگ پوشاک را حفظ کنند. پوشاک زرتشتیان و روستائیان مناطق مختلف ایران بر درستی این نظر دلالت میکند. مردان ایرانی پیراهن آستین کوتاه با دامن کوتاه و کمربند پهن میپوشیدند و زنان کوهستاننشین بر روی شلیته بلند و لیفهدار پیراهن بلند یا نیمه بلند به تن میکردند. شلیته را از پارچهی گلدار میدوختند و پرچین و شکن بود و لیفه داشت و پیراهن بلند روی آن میافتاد. از این رو حتی اگر به دلیل کمبود پارچه از زیرجامه صرفنظر میکردند، میتوانیم تصور کنیم که شلیته حکم زیرجامه را داشت. در مناطق ساحلی گیلان زنان زیر شلیته شلوار مشکی میپوشیدند که تا ساق پا میرسید. این شلوار به منزلهی زیرجامه بود. در عروسی ایرانی رسم بود که داماد پس از خواستگاری از عروس یک قواره چادر، یک دست پیراهن، یک تنبان، یک جفت کفش، دو جفت جوراب، دو پستانبند، یک زیرجامه و میوه و شیرینی بر چندین مجمع مینهاد و روانهی خانهی پدر عروس میکرد. این رسم نشانگر این است که فرهنگ زیرجامه از دیرباز در میان ایرانیان وجود داشت و حملهی اعراب نتوانست این رسم را براندازد.
برو که آزادکردهای عورت خویشی سخن از جنگهای صدر اسلام شد. زینالعابدین رهنما در کتاب «زندگانی امام حسین» گزارشی تاریخی از جنگ صفین به دست میدهد و مینویسد که در این جنگ یک روز عمروعاص که بر فلسطین حکومت میکرد و به طمع حکومت بر مصر با معاویه همدست شده بود به میدان آمد و مبارز طلبید. حضرت علی جلو او درآمد. عمروعاص که میدانست حریف حضرت علی نیست به پشت افتاد و برای این که خود را از دست علی نجات دهد عمداً پای خود را بالا برد و پیراهنش روی شکمش افتاد و عورتش نمایان شد. علی همان دم صورتش را برگرداند و گفت: لعنت خدا بر تو باد. برو که تو آزادکردهی عورت خویشی. از این داستان چنین برمیآید که در آن زمان اعراب به پوشیدن همان دشداشه و عبا قناعت میکردند و با وجود آن که با تمدن ایرانی و بیزانس آشنا شده بودند فرهنگ پوشاکشان دگرگون نشده بود. در قرون وسطی هیچکس زیرجامه نمیپوشید در قرون وسطی در غرب نه مردان و نه زنان، هیچکس زیرجامه نمیپوشید. از قرن سیزدهم میلادی به بعد به تدریج نوعی ردای نخی در اروپا مرسوم شد که زنان و مردان زیر جامههایشان به تن میکردند. ردای زنان بلند بود و تا قوزک پا را میپوشاند. ردای مردان کوتاه بود و به کمر میرسید. این ردا گرم بود و باعث میشد که پارچهی ضخیم و نامرغوب لباسهایی که در آن زمان مرسوم بود پوست را نیازارد. این گونه زیرجامهها را شب و روز از تن جدا نمیکردند. روزها حکم عرقگیر و زیرجامه را داشت و شبها به جای پیرهن خواب از آن استفاده میکردند. اواخر قرون وسطی در اروپا نوعی شلوار کوتاه باب شد. برخی اشخاص متمول این شلوارک را زیر جامهی خود به تن میکردند. به این دلیل که مردم کوچه و بازار هنگام قضای حاجت میتوانستند آن ردای دراز را بالا بزنند و کارشان را بکنند، زیرجامه قبول عام نیافت.
از قرن هجدهم به بعد مردم به پوشاک و مد توجه بیشتری نشان دادند با آغاز دورهی روشنگری از طریق دربارِ اسپانیا فرهنگ مُد و پوشاک در میان اشرافیت اروپا فراگیر شد. در آن زمان سینهی صاف را زیبایی کمال مطلوب میدانستند و به این جهت زنان تلاش میکردند با سینهبند برجستگی سینههایشان را بپوشانند. با این حال کشاورزان و دیگر طبقات اجتماعی همان ردای بلند را که در قرون وسطی مرسوم بود به تن میکردند. برخی بازرگانان متمول چندین ردا داشتند که از آن میان برخی سوزندوزی و ملیلهدوزی بود. از اواسط قرن هجدهم میلادی به بعد مردم به پوشاک توجه بیشتری نشان دادند و از آن زمان بود که صنعت مد به تدریج شکل گرفت. زیرجامه به رنگ سفید بود و از کتان یا نخ تولید میشد. در آن زمان مردم متوسط به بهداشتشان بیشتر میرسیدند و زیرجامه را به دلایل بهداشتی به تن میکردند. از اواسط قرن نوزدهم به بعد زیرجامه به شکل امروزی طراحی و ابداع شد. در سال ۱۸۷۶ میلادی ارتش پروس نوعی زیرجامهی پشمی را به پوشش سربازانش افزود. از آن پس صنعت تولید زیرجامه شکوفا شد و همزمان درک مردم از زیبایی هم دگرگون گشت. مردم به زیرجامه به تدریج خو گرفتند و انواع زیرجامهها با طرحها و نقشها و رنگهای گوناگون به بازار آمد. در این میان به زیرجامهی زنان بیشتر توجه میشد و از این پوشش نمادی برای تنکامگی ساختند و پرداختند و به بازار آوردند، و با تأکید بر تنکامگی بود که بازار زیرجامهی زنانه و مردانه را گسترش دادند.
شلیته یا تنبان نوعی زیرجامه بود پیش از مشروطه زنان در اندرونی پیراهن بلند میپوشیدند که تا روی زانو میرسید. پیراهن از پارچهی قلمکار توری، ابریشمی، کرباس، مخمل، نخ و حریر به رنگهای نارنجی، آبی، سبز و سفید بود. زنان پاهایشان را با دامن، شلوار یا شلیته میپوشاندند. اگر میخواستند از اندرونی بیرون بروند، روی این پوشش چاقچور به تن میکردند که نوعی شلوار گشاد و بلند زنانه بود. در واقع تنبان نوعی زیرجامه بود که با لیفه یا بند به زیر شکم میبستند و اگر آن بند را میکشیدند تنبان از تن جدا میشد. چاقچور به رنگهای متنوع بود و پای زنان را از گزند گرد و خاک در امان نگاه میداشت. زنان شهری روبند هم میزدند و با سگک یا قزنقفلی به پشت سر میبستند. جنس سگک از طلا یا نقره یا برنج بود و جنس روبند از نوعی پارچهی کتان بود که از موصل به ایران میآوردند. در سفرنامهی ابراهیم بیک نویسنده گزارشی از وضع پوشش زنان پیش از مشروطیت به دست میدهد.
او مینویسد که در آن زمان زنان بیبند و بار شلیته میپوشیدند و موی سر را با چادر میپوشاندند اما در همان حال که جلو در خانه نشسته بودند میان پای آنان عریان بود. نویسندهی سیاحتنامهی ابراهیم بیک با مقایسهی پوشش زنان اروپایی و ایرانی از حجاب خرده میگیرد و حجاب را یکی از دلایل عقبماندگی ایرانیان و مانع تجدد میپندارد. در زمان حکومت پهلوی به تدریج پوشش زنان و مردان غربی در ایران مرسوم شد و انواع زیرجامههای مردانه و زنانه به بازار آمد. زیرجامهی کاپیتان و تریومف از مارکهای معروف در آن دوره بود. پرداختن به فرهنگ زیرجامه و فروشگاههایی که زیرجامه میفروختند و شرم و حیای مردم در خرید زیرجامه و در همان حال نمایش تجدد و آگاهی از مُد داستانی جدا و از برخی لحاظ خندهدار است که آن را به فرصتی دیگر وامیگذاریم. لینکهای خواندنی و صفحات دیدنی در اینترنت: • Lingerie history (ویدیو) • Fashions in corsets and lingerie, year by year:1900-1950 (ویدیو) • تاریخچهی زیرجامه زنانه در غرب (انگلیسی) • Vom Subligaculum zum Slip • درباره تاریخچه زیرجامه در غرب (آلمانی) • کتاب 1000 Dessous – A History of Lingerie, Gilles Neret |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
«زير جامه»يعني چه؟ همه ايراني ها ميگوند «زير لباس» همچنان که ميگويند: لباس دوزي/لباس شويي/لباس رسمي/لباس شب/ لباس عيد / لباس نو/ لباس کهنه/ لباس پاره /
-- شاهد ، Sep 20, 2008لباس بچه/لباس مدرسه/لباس ورزش/لباس پليس/ويا حتي پليس لباس شخصي يا لباس شخصي ها. بکار بردن کلمات فاخر در جاي غير مأنوس فضل فروشي بي نتيجه اي ست.
شايدمنظور نويسنده محترم زير شلواري است که به آن ،بخصوص در مورد بانوان «تنکه» و «شورت» هم ميگويند.
-- بي نام ، Sep 20, 2008پیشنهاد می کنم آقای نوش آذر پژوهشی در زمینه "تاریخچه خشتک" انجام بدهند تا خدای نکرده قبل از اینکه یا آمریکا و یا اسراییل به ایران حمله کند ما از این دانش بزرگ بی نصیب نمانیم
-- دانش پژوه ، Sep 20, 2008خدمت شاهد جان (پيشنهاد دهنده پاييني) لباس كلمه عربي است و جامه پارسي.
-- امين ، Sep 20, 2008آقای نوشآذر بهنظرم تحقیقی نو و خوبی بود از جمله همانطور که بیان کردید "چگونه از طریق پوششی که در زندگی روزانه گاهی چندان بدان فکر نمیکنند میتوانیم به فراز و فرود تمدن بشری پی ببریم. " و جالبتر از آن نوعِ برخورد برخی خوانندگان که گویا حس رد شدن از گونهیی تابویِ ذهنی در آنها باعث شده از مرز ادب هم رد شوند!!
-- خاطرهها ، Sep 20, 2008بابا وقتی از ویکی پدیا ترجمه میکنی حداقل لینکش رو بذار؟!؟!
-- مهم نیست واقعا اونقدر که اسم منابع مهم است ، Sep 20, 2008نمی دونم ما چه مشکلی داریم با ذکر منابع و ماخذ تحقیق و ترجمه امون: بخصوص وقتی لینک هایی رو میگذاری که جالب هستند خوب بابا لینک ماخذ رو هم بگذار:
http://en.wikipedia.org/wiki/Underwear#History
در این بخش "با این حال مردمشناسان اعتقاد دارند انسان نه از روی شرم، بلکه بیشتر از روی عقل برای حفظ آلت تناسلیاش از گزندِ نور آفتاب و سرما و باد و بوران نخستین زیرجامه را از برگ و پوست درختان و پوست حیوانات برای خود فراهم آورد و ستر عورتش کرد." داستان به خوبی بیان شده اما بخش شایانی از آن نادیده گرفته شده: در مورد زنان، اگر سینه هایشان زیادی آویزان بماند و در مورد مردان، اگر بیضه ها و آلتشان زیاد آویزان بماند در هنگام کار و جنبش روزانه رفته رفته آسیب خواهد دید این است که بشر با گذشت زمان به ابزاری برای نگهداری از آنها نیاز پیدا کرد و "زیر جامه" را پدید آورد. اما "رو جامه" شاید هم برای نگهداری بدن از سرما و گرما و هم پدید آمده باشد و هم برای زیبایی.
-- شرمین پارسا ، Sep 21, 2008دانش پژوه باید بگویم که نه اسراییل ونه آمریکا
-- افسانه ، Sep 21, 2008جرات حمله به ایران را دارند. اسراییل آنقدر
ذلیل شده که فکر همچنین کاری را هم نمی
تواند به مغزش راه دهد. آمریکا هم ورشکسته
تر از آنست که بتواند به یک چنین کاری دست
زند مگر آنکه عمدا" بخواهد سقوطش را سرعت
بخشد. باید بگویم که دانش پژوه این آرزو را
برای همیشه بگور خواهد برد.
شاهد عزیز لباس زیر یا زیر جامه برای هماهنگی با پیژامه
-- علی ، Sep 21, 2008لطفا درباره تاريخچه توالت فرنگي هم تحقيق كنيد.
-- صبا ، Sep 21, 2008سرکار خانم افسانه، گویا خواب زده شدید! خانم جونِ بیخبر نزدیک 1400 ساله که خشتک پاره شد و برباد رفت. همه چی مصنوعی، خشتک هم مصنوعی؟ گمان کنم دانش پژوه فقط شوخی فرموده.
-- بدون نام ، Sep 21, 2008یکی مثل تو
دوست عزيز "زير جامه" به نظر شما كلمه ي فاخري ست؟ عجب! معناي اين لغت (جامه) را در كتاب سال دوم دبستان نوشته اند! پدر من كه اهل روستايي در لرستان است به زبان محلي و بدون كمترين فخر فروشي لباس زير را زير جامه مي گويد! جامه لغتي فارسي و زيباست. شايد جالب باشد كه بشنويد پيژاما يا بيژامه همان پاجامه بوده كه در فرانسه با انك تغيير اين طور تلفظ شده و در بازگشت دوباره به فرهنگ ايران ، همانطور كاربرد يافته است.
-- بدون نام ، Sep 21, 2008جالب این است که هنوز در زبان مردم قدیم اذربایجان به لباس زیر زنانه (شورت زنانه)تنکه می گویند که نمی دانم چگونه از زبان یونانی به این زبان انتقال پیدا کرده است
-- بدون نام ، Sep 21, 2008با توجه به مجسمه ها و كتيبه ها و سنك برجسته ها مي توانيد لباس ايرانيان قديم را ارزيابي كنيد ضمنا در زنجان تعداي جسد در يك معدن نمك بدست آمده است كه به مرد نمكي معروف است و حدود 1500 سال بيش بوده در آنجا لباس مرد شلوارك بوده كه از جرم ساخته بودند و همجنين بارجه ها كه لباس تنش بوده است به همين دليل در مناطق كرم شلوارك از بارجه بوده و در جاهاي سرد شلواركهاي جرمي بوده و بارجه ي كرمي مثلا مثل نمد دور باهايشان با نح مي بستند و هم اكنون نيز در بين مناطق كوهستاني ايران رواج دارد كه با بيج يا با بند هم مي كويند بخصوص در مازندران و كيلان مناطق كوهستاني هم اكنون هم موجود است
-- فرهاد-فرياد ، Sep 21, 2008عده ای از کردهای کرمانشاه هم در حالتی عمومی تر به زیر جامه ( اعم از مردانه و زنانه ) تنکه می گویند .
-- امید صیادی ، Sep 21, 2008مقاله پژوهشی مفیدی بود اما اینکه چطور
بعضی از دوستان خواننده از طریق یک مطلب درباره شورت و کورست به تقابل با آمریکا و اسرائیل و در کل سیاست رسیدند واقعن تحقیق و تفحص بسیار زیادتری را می طلبد !!!
احسنت به ارتباط دیالکتیک گودرز و شقایق ..احسنت .
در پاسخ به علی گرامی، اگر از آوردن "... لباس زیر یا زیر جامه برای هماهنگی با پیژامه" می خواهید سخن «شاهد» را دنبال کنید که چرا واژه ای نه چندان مورد استفاده را به کار برده باید عرض کنم که "پیژاما" نیز خود واژه ای پارسی است و نه فرانسوی! (من هم بر این پندار بودم که این واژه ای است بیگانه تا همین چند روز پیش که به طور اتفاقی در یک فرهنگ واژه نامه به تاریخچه ی آن برخوردم.)
این واژه در اصل "پا ژامه" بوده که از دو بخش "پی" یا همان "پا" و "ژامه" یا همان "جامه" ساخته شده و به معنای پوششی برای پا بوده. گویا از هند به اروپائیان رسیده و از آنجا به خود ما برگشته اما با شناسنامه ای دیگر گونه! (زبانهای اروپائی هم که خود با زبانهای کهن ما همریشه هستند پس خیلی راه دوری هم نرفته.)
با سپاس،
-- شرمین پارسا ، Sep 22, 2008از خوانندگانی که نظر داده اند سپاسگزارم.از نظرات بسیاری از خوانندگان خصوصاً آنها که پیرامون زبانشناسی واژه جامه و فرهنگ جامه نظر داده بودند آموختم. متشکرم.
-- حسین نوش آذر ، Sep 22, 2008و اما یکی دو نکته رایادآوری می کنم: مقالاتی که روزهای جمعه در این ستون می نویسم، به هیچ وجه «تحقیق» در معنای دانشگاهی آن نیست. این مقالات در واقع گزارش هایی است مطبوعاتی و فرهنگی. یکی از هدف های من این است که با استفاده از یادداشت هایم این پرسش را طرح کنم که دوران پس از انقلاب از نظر فرهنگی و اجتماعی چه شباهت هایی با دوران قاجار و دوران های دورتر دارد.
اطمینان می دهم که سادگی زبان و پرهیز از هرگونه فضل فروشی مبنای کار ما در این صفحات است و حتی اگر واژه های ناآشنا به اینگونه مقالات راه بیابد، دبیر تحریریه این صفحه به من تذکر خواهد داد.
یکی از خوانندگان پیشنهاد کرده بود که به تاریخچه توالت فرنگی هم بپردازیم. از شما چه پنهان مقاله ای درباره این موضوع آماده کرده بودم. اما دستم به انتشار آن نرفت. حال که این خواننده گرامی چنین پیشنهادی را به هزل یا به جد مطرح کرد، مرا به فکر انتشار آن گزارش انداخت.