تاریخ انتشار: ۲۲ شهریور ۱۳۸۷ • چاپ کنید    

نوابغ بیمار

ناصر غیاثی


بیمار روانی و خلاق؟

نخستین‌بار این روانکاو ایتالیایی «لومبروس» بود که در سال ۱۸۴۶ رابطه بین نبوغ و بیمارهای روانی را مورد بررسی قرار داد. پس از او «و. لانگه‌آ آیش‌باوم »ِ آلمانی به سال ۱۹۲۸ در کتاب یازده جلدی ِ خود به بررسی وجود شیتزوفرنی در «هولدرین»، «وان‌گوگ» و «نیوتن» و نیز بیماری وسواس در «بتهوون»، «موزارت»، «رامبراند» و «داوینچی» پرداخت.

امروزه پژوهش‌های بسیاری از طریق بررسی زندگی روانی نوابغ به عمل می‌آید. در مجموع می‌توان گفت که برخی روانکاوان براین عقیده‌اند که نبوغ و بیماری‌های روانی بی‌ارتباط با یکدیگر نیستند و انسان‌هایی که استعداد خلاقیت دارند، آمادگی بیشتری برای درغلطیدن به بیماری‌های روانی دارند. حتا این احتمال وجود دارد که دیوانگی روی دیگر سکه‌ی نبوغ باشد.


نابغه کیست؟

مفهوم «نابغه» در غرب در قرن هیجدهم به وجود آمد. تا پیش از آن افرادی که از نظر کارآمدی بسیار زیاد با آحاد دیگر توده‌های مردم تفاوت داشتند، اغلب یا مقدس شمرده می‌شدند و یا قهرمان. امروزه نیز گرچه روانشناسی بسیاری از ناشناخته‌های روح و روان انسان را شکافته و درنوردیده است، اما هنوز قادر به کشیدن مرز دقیقی بین دیوانه و غیردیوانه نیست.

وجه مشخصه‌ی اصلی نابغه آفرینندگی و نوآوری و نیز قدرت تخیل بسیار قوی است. چرا که او در عرصه کار خود یا حوزه‌های جدیدی خلق می‌کند و از این طریق یا به حوزه‌های موجود کمال می‌بخشد و یا اساسا حوزه‌ یا حوزه‌های جدیدی می‌آفریند. این ویژگی را می‌توان در همه‌ی عرصه‌ها اعم از ادبیات و هنر تا سیاست و ورزش بازشناخت.

بنابراین نابغه کسی است که استعداد خلاقیت دارد و برخلاف ِ آدم مستعد تنها در محدوده‌ی آن‌چه موجود است، نمی‌ماند بلکه حوزه‌های جدیدی می‌آفریند و در همین حوزه نیز کارایی‌های بی‌بدیلی از خود بروز می‌دهد. او از نیرویی مادرزاد و طبیعی برخوردار است که با توسل به آن حاصل کارش بسیار بیشتر از آن چه می‌شود که تا آن روز موجود بود.

نابغه معمولاً چه از نظر مالی و چه از نظر فرهنگی و آموزش در خانواده‌ی متوسط به بالا به دنیا آمده و رشد یافته و میان خانواده و اجدادش آدم‌های مستعد یافت می‌شود. نابغه‌ معمولا پس از مرگ‌اش شناخته می‌شود و شهرت و محبوبیت‌اش پس از مرگ بیشتر از زمان زندگی اوست.

با تمام این اوصاف نمی‌توان به تعریفی یک دست از فرد نابغه دست یافت، چرا که نرم‌های زمانه و وابستگی‌ ِ طبقاتی ما در داوری‌مانِ درباره‌ی آدم نابغه موثر است. هرقدر هم در تعریف نبوغ و نابغه اختلاف نظر داشته باشیم، معمولا در انتخاب فرد نابغه متوفق‌القولیم. نوابغ تنها میان هنرمندان و نویسندگان یافت نمی‌شوند بلکه در حوزه‌ی علم، سیاست و ورزش نیز نوابغ بسیاری یافت می‌شود.

برخی بر این نظرند که نوابغ جان سخت‌اند و ناملایمات ِ زندگی را بهتر از بقیه تحمل می‌کنند. حال آن‌که واقعیت درست عکس این را نشان می‌دهد: نوابغ در برابر ناملایمات بسیار شکننده‌اند اما پشتکار و تسلیم نشدن در برابر شکست و شجاعت وادارشان می‌کند باردیگر برخیزند و کار را از سر بگیرند.


نوابغ بیمار؟

هرکس که به نرم‌های اجتماعی از نظر رفتار و گفتار و اندیشه پای‌بند نباشد، دیوانه یا دستکم نامتعارف خوانده می‌شود. کافی است تعدادی از شخصیت‌های نابغه را همراه با رفتار و گفتارشان پیش چشم بیاوریم تا متوجه شویم که فرد خلاق، دیوانه یا دقیق‌تر بگوییم: غیرعادی یا نامتعارف است و از نظر روانی نامتعادل. انسان‌هایی که استعداد خلاقیت دارند، آماده‌ی لغزیدن از تعادل روانی هستند و اگر عدم‌ تعادل را برابر بیماری بگیریم، جستجو در خصوصیات روانی ِ نوابغ نشان می‌دهد که نشانه‌های زیادی دال بر بیماری آنان وجود دارد.

نابغه رفتار و گفتاری بیرون یا فراتر از نرم‌های اجتماعی موجود و حاکم دارد، به این معنی که قادر به کنترل عواطف و احساسات خود نبوده و رفتاری بیرون از قاعده‌ی عقل و منطق از او سرمی‌زند، ضمن این‌که به پیامدهای احتمالی ِ تلخ این رفتار برای خود یا دیگران نمی‌اندیشد. رفتاری غریزی و از این منظر کم وبیش کم وبیش کودکانه دارد.

تفاوت بین واقعیت درونی و بیرونی را نمی‌شناسند. کمتر به اخلاق جاری و ساری در اجتماع پایبند است. از سوی دیگر می‌توان نزد نابغه حساسیت زیاد، ناتوانی در تطبیق با محیط ، سودامزاجی، دم دمی مزاجی، زودرنجی و رک بودن آزاردهنده را به راحتی یافت.

او در توانایی‌های خویش که نتیجه‌ی نخوت‌اش است، اغراق می‌کنند. اغلب آدمی وسواسی و متلون‌المزاج است. مالیخولیایی است. ناگهان حس سرخوشی و یا برعکس اندوه به او دست می‌دهد. ناآرام است. اغلب اندوهگین می‌شود، گوشه‌گیری اختیار می‌کند، نسبت به همه چیز و همه کس بی‌تفاوت می‌شود و به سرزنش کردن خود می‌پردازد.

دچار افسردگی‌های پی در پی می‌شود، نیاز به ‌خواب در او کم است و کم‌اشتها است و فکربه خودکشی از سرش بیرون نمی‌رود. در میان نوابغ بیشتر این نشانه‌ها را می‌توان بین هنرمندان ِ نابغه و به‌ویژه نزد نویسندگان یافت.

خودکشی بین هنرمندان و به خصوص بین نویسندگان شایع‌تر است، چرا که نویسنده شخصیت، جهان‌بینی، حس و اندیشه‌ی شخصی‌اش را به خوانندگانش عرضه می‌کند. چنان‌چه این عرضه با استقبال خواننده مواجه نشود، نگرانی نویسنده از هویت و هستی‌اش تشدید می‌شود. شاید هم از این روی باشد که کشش به مواد مخدر به‌ویژه الکل بین این دسته از نوابغ شایع‌تر از دیگر نوابغ است، زیرا چنان‌که آمد، این‌ها بیشتر از آدم‌های معمولی دچار افسردگی ِ شدید می‌شوند.

به‌طور عام می‌توان گفت که وضعیت روحی ـ روانی نوابغ استثنایی و ویژه است و احتمال دارد این اختلالات ِ روانی، موروثی باشد. اما بابد به یاد داشت که همه‌ی بیماران روانی خلاق نیستند و هرکس عجیب و غریب باشد، الزاماً بیمار و یا نابغه نیست.

از زبان خودشان

در انتها بد نیست ببینیم چند نابغه درباره‌ی نبوغ چه می‌گویند.
ارسطو: «هیچ نابغه‌ای وجود ندارد مگر با چاشنی اندکی دیوانگی.»

شوپنهاور: «آدم نابغه به دیوانگی نزدیک‌تر است تا به مردمی با هوش متوسط.» همو: «هر کودکی کم و بیش یک نابغه است و هر نابغه‌ای کم وبیش یک کودک.»

ادگار آلن‌ پو: «دیوانگی و نبوغ دست در دست هم می‌روند.»

نیچه در نکوهش توده‌ها: «کجاست آن دیوانگیی که با آن باید تلقیح‌تان کرد؟»

مارک تواین: «زیباترین رازها این است: نابغه باشی و فقط خودت بدانی.»

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

امیدوارم این نوشته باعث روانه شدن مبتدیان جوان نویسندگی و... به تیمارستان نشود، چون آن ها سریع خودشان را با چنین نوشته هایی تطبیق می دهند تا نابغه باشند!!!!!

-- پارسا پویا ، Sep 12, 2008

واقعا گاهی از رعایت نکردن اصول تحقیق در این مقاله ها کلافه می شوم. این روانکاو در کدام کتابش این سخنان را بیان کرده است؟؟؟

-- پارسا پویا ، Sep 12, 2008

با تشکر از مقاله جالبتان
شاید اگر خصوصیات ذکر شده افراد نابغه با مثالهایی از زندگی این افراد همراه بود مقاله گویاتر میبود

-- علی ، Sep 12, 2008

در تأييد نوشته های ایشان بگویم که نویسنده ای که قهرمانش با اول شخص مفرد من بيشتر داستان می گويد, استعداد بيشتری برای افسردگی دارند.
نویسندگی تنهایی و گوشه گیری را هم می اورد.

-- علم ناز ، Sep 12, 2008

ترجمه ضعیفی بود از http://people.howstuffworks.com/mad-genius.htm

-- Amin ، Sep 12, 2008

جناب امین، محض اطلاع: من انگلیسی بلد نیستم تا ازش ترجمه کرده بوده باشم.

-- ناصر غیاثی ، Sep 13, 2008

موضوع جالبی را انتخاب کردید اما تکراری بود و چیز زیادی را مطرح نکردید. حدود 5 سال پیش شبیه این مطلب را در روزنامه همشهری خوانده بودم.
اما در رابطه با نبوغ و دیوانگی باید بگویم همانطور که ممکن است یک فرد معمولی مبتلا به افسردگی - اسکیزوفرنی و به قول شما وسواس شود نوابغ هم از این قاعده مستثنی نیستند. افسردگی مانند سرماخوردگی است و کودن - نرمال و نابغه نمی شناسد. وسواس فکری و عملی هم حتی در جانوران نیز وجود دارد چه برسد به انسان و اسکیزوفرنی نیز بیشتر ریشه ژنتیکی دارد تا اینکه مرتبط با هوش خلاقیت یا نبوغ باشد. به نظر من در این رابطهباید تک تک اختلالات روانی را بررسی کرد و سپس نتیجه گیری نمود.

-- آرین-میسور-هندوستان ، Sep 13, 2008

به آقای غیاثی و خوانندگان این مقاله توصیه می کنم لینک ارسالی را در " گویا" مطالعه کنند , مقاله ای ست از مسعود نقره کار در باره تراژدی خلاقیت و هنرمندان ایرانی ..... با احترام
http://news.gooya.com/culture/archives/057739.php

-- شیوا ، Sep 14, 2008

روانکاوی علمیه که با فروید به وجود اومده تقریبآ سال 1900 و با کتاب تفسیر رویا و اینکه برای لومبروس (1846) عنوان روانکاو آوردید اشتباهه.
...........................
ناصر غیاثی: ممنون از توجه شما. بله، درست است. باید می نوشتم روان شناسی.

-- محمد حاجی زاده ، Sep 14, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)