خانه > جمعه > پرسه در متن > با «ناباکوف»، از «لولیتا» تا «لورا» | |||
با «ناباکوف»، از «لولیتا» تا «لورا»ناصر غیاثی«ولادیمیر ناباکوف» به سال ۱۸۹۹ در خانوادهای اشرافی و مرفه در سن پترزبورگ روسیه بهدنیا آمد. پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ به آلمان گریخت و در برلین با «ورا» دختری روس ازدواج کرد و «دميتری» تنها فرزند او در برلين متولد شد. پس از به قدرت رسیدن فاشیستها در آلمان چند سالی در فرانسه و انگلستان زندگی کرد تا سرانجام به آمریکا رفت. آنجا در سال ۱۹۵۵ «لولیتا» را نوشت: داستان مردی ميانسال را که به دختری تازه بالغ عشق میورزيد.
این رمان برای ناباکوف شهرتی جهانی به همراه آورد. نام ولادیمیر ناباکوف با این رمان پرآوازهاش گره خورده است. خودش یکبار گفته بود: «من مشهور نيستم. لوليتا مشهور است. من نويسندهای هستم گمنام با نامی که به سختی تلفظ میشود.» او در سالهای پایانی عمرش بار دیگر به اروپا مهاجرت کرد و در سوئيس اقامت گزید تا به سال ۱۹۷۷ در لوزان ِ سوئيس از جهان رفت. ناباکوف که سراسر عمرش شیفتهی پروانهها بود و وقت زیادی را به پژوهش و شکار آنها اختصاص میداد، نه تنها رماننویس بلکه شاعر و نمایشنامهنویس نیز بود. تا امروز برخی از آثار ناباکوف، چون «دعوت به مراسم گردنزنی» یا «درباره مسخ کافکا» در اختیار خوانندهی فارسی زبان قرار گرفته است، اما بیتردید سانسور مانعی جدی برای ترجمهی «لولیتا» به فارسی است. The Original of Laura پس از گذشت بیش از سی سال از مرگ ولادیمیر ناباکوف پسر هفتاد و چهار سالهاش دمیتری، واپسین دستنوشتهی پدر را با عنوان "The Original of Laura" منتشر میکند، رمان ِ نیمهتمامی که ناباکوف در بستر بیماری با جدیت روی آن کار میکرد و زمانی که دیگر نمیتوانست به پایاناش ببرد، خواهان سوزندان آن شده بود. اما همسر و پسرش از انجام این وصیت سرباز زدند و دستنوشتهها را سالها در بانکی در سویس به امانت گذاشتند تا اینکه به تازگی دمیتری ناباکوف تصمیم به انتشار این رمان گرفت و این روزها چهار فیش از مجموع ِ ۱۳۸ فیش را که هر دو طرفاش نوشته شده برای نخستین بار و تنها در روزنامهی «دی تسایت» آلمان منتشر میشود. آغاز این فیشهای برگزیده شده، وصف صحنهای اروتیک بین یک روس و یک دختر نابالغ است. البته سالها بود که شایعاتی مبنی بر وجود چنین رمانی وجود داشت، اما کسی حتا یک کلمه از آن را نخوانده بود. دمیتری تنها بخشی از متن آن را در یکی از شمارههای مجلهی Nabokovian در سال ۱۹۹۹ به مناسبت جایزهی ناباکوف انتشار داد اما آن زمان کسی متوجهی نشد که این متن متلعق به کدام اثر ناباکوف است.
نوشتن ِ لورا پسرش میگوید: «پدرم با مرگ مسابقهی دو گذاشته بود. احساس میکرد که به زودی خواهد مرد، اما میخواست حتماً قبل از مرگ به خط پایان مسابقه برسد.» در واقع نوشتن کلیت رمان مدتها بود که تمام شده بود. ناباکوف عادت داشت وقتی اثری را در ذهناش کامل کرده، آن را اول روی فیش بنویسد. اما ضعف ناشی از بیماری و فشار پروژههای دیگر مانع به پایان رساندن «لورا» شد. ناباکوف با خط خوش و تمیزش روزانه گاهی سه و گاهی تا شش فیش مینوشت. طبق معمول باید پوزل رمانش را تکمیل میکرد. سرانجام وقتی دیگر نیرویی برایش نمانده و مرگ او را میربود، اثری ناتمام را در ۱۳۸ فیش از خود باقی گذاشته است. شاید به همین علت باشد که ناباکوف عنوان فرعی "Dying is Fun" را برای آن برگزیده بود. تصمیم برای انتشار دمیتری ناباکوف در مصاحبهای میگوید: «نمیخواهم به عنوان آتشافروز وارد تاریخ ادبیات بشوم. مادرم ناچار بود در آخرین روزهای زندگی پدرم به او قول بدهد که فیشها را بسوزاند. اما تا زمان مرگش دلش نیامد این کار را بکند. یکبار به من گفت: «سرانجام روزی مجبوری تصمیم بگیری.» اگر پدرم واقعاً نمیخواست این رمان منتشر بشود، خودش آن را از بین میبرد. اینکه سی و یک سال هملتگونه این دست و آن دست کردم، ناشی از گمانهزنیهای احمقانه و اشمئزازآوری است که در مورد برخی از کتابهای پدرم دهان به دهان میگشت. میخواستم «لورا»ی حساس را از حملات ِ مهارگسیختهی ناباکوف شناسان ِ خودخوانده محافظت کنم.» برخی از منتقدین به دمیتری توصیه کرده بودند «لورا» را بسوزاند. زیرا نگران بودند مبادا این رمان به علت ناتمام بودن باعث سرشکستگی ِ نویسندهاش بشود. لورا نام زنی متاهل بود که فرانچسکو پترارکا، شاعر ایتالیایی (۱۳۷۴ – ۱۳۰۴) در شعرهایش او را میستود و گویا ناباکوف این نام را با الهام از شعرهای او برگزیده است.
خلاصهای از رمان مالته هرویگ ِ روزنامهنگار که دمیتری ناباکوف به او اجازه داد نگاهی به این رمان نیمه تمام بیاندازد مینویسد: «اگرچه محتوای کامل ِ رمان هنوز یکی از رازهای سر به مهر ادبیات معاصر جهان است و تنها عدهی کمی از آن باخبرند، اما میتوان گفت: ماجرای رمان، مربوط به مردی به نام «فیلیپ ویلد» ـ مردی بسیار چاق و عصبشناسی حاذق ـ و همسر هوسبازش «فلورا» است. روزی یکی از معشوقهای سابق همسرش کتابی برای او میفرستد به نام «لورای من». بهنظر میرسد قهرمان این رمان ـ لورا ـ رابطهی خاصی با همسر ویلد دارد. چنان که آمد در آغاز این فیشهای برگزیده شده، وصف صحنهای اروتیک بین یک روس و یک دختر نابالغ است که احتمالا فلورا یا لورا است. این صحنه سپس به تعمق دربارهی توصیف صحنههای خود ِ عمل عشقبازی مینشیند. چنین برمیآید که فلورا با این کتاب ِ به قول ناباکوف «نانوشته، نیمهنوشته، تغییر یافته و مشکل» ربط دارد. ویلد، منگ از ماجراجوییهای همسر به فکر خودکشی میافتد. او، بنا به گفتهی دمیتری، تصمیم میگیرد از پنجههای پا شروع کند به سر به نیست کردن خودش، اما نه بطور مستمر. ناباکوف روی صد و سی و هشتمین کارت فقط تعدادی فعل یادداشت کرده بود، همه برابر نهادهایی برای «سربهنیست کردن». در همان نگاه اول میفهمیم که متن کار دست ناباکوف است، آن هم نه فقط به خاطر دقت ِ او در انتخاب واژه و زبان، بلکه درونمایهی میل مفرط ِ جنسی ِ دختر نابالغ در دو اثر دیگر او یعنی «آدا» و البته «لولیتا».» دمیتری ناباکوف میگوید: «احتمالاً پدرم این شیوهی خودکشی را از ناخن پای خودش که به طرز دردناکی چرکین شده بودند و هنگام کار روی این این رمان از آن رنج میبرد، الهام گرفت.» با توجه به وضع جسمی ناباکوف در زمان نوشتن این رمان مرگ نیز نقش مهمی در "The Original of Laura" دارد. وصیت کافکا و ناباکوف از یک سو و تصمیم وصیشان از سوی دیگر نشان میدهد، اهمیت ادبیات بسیار بیشتر از برآوردن آرزوی نویسنده است. انتشار کامل این رمان در پاییز سال آینده توسط انتشارت ِ «روولت» آلمان انجام میگیرد. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|
نظرهای خوانندگان
من سه کتاب "پنین" ، "دفاع لوژین" و "خنده در تاریکی" را از ناباکوف به فارسی خواندم.
-- س.و ، Aug 29, 2008سلام
-- ندا ، Dec 29, 2008میتونید سایتی را معرفی کنید که کتاب لولیتا را به صورت اینترنتی خریداری یا دانلود کنم؟
ممنون میشم اگه کمکم کنید
سلام
-- sam ، Dec 26, 2009میتونید سایتی را معرفی کنید که کتاب لولیتا را به صورت اینترنتی خریداری یا دانلود کنم؟
ممنون میشم اگه کمکم کنید