خانه > جمعه > زنان > کتابی از جنس دلبستگی و دلتنگی | |||
کتابی از جنس دلبستگی و دلتنگیلوا زندleva@radiozamaneh.comنیلوفر طالبی که در خانوادهای ایرانی در لندن به دنیا آمده و تحصیلات خود را در ادبیات تطبیقی و تئاتر در آمریکا تمام کرده، پایهگذار مؤسسه «پروژه ترجمه» در شهر سنفرانسیسکو است. نام نیلوفر طالبی، به خاطر آوردن ادبیات معاصر ایران به جامعه فرهنگی امریکا، نامی شناخته شده بین دوستداران ادبیات جهانی در این کشور است. به مناسبت انتشار اولین کتاب وی (BeLonging) که ترجمه ۷۰ شعر از ۱۸ شاعر معاصر ایرانی است که در خارج از کشور زندگی میکنند، روایت زنان گفتوگویی با نیلوفر طالبی ترتیب داده تا هم از این کتاب تازه بشنویم و هم از بقیه پروژههای موسسه ترجمه.
روایت زنان: خانم طالبی، برای شروع از موسسهای که در شهر سنفرانسیسکو دایر کردید و در آن مشغول به کارید برایمان بگویید؟ پروژه ترجمه (Translation Project) یک موسسه غیردولتی است که از سال ۲۰۰۳ تا حالا دارم رویش کار میکنم. هدف موسسهام این است که ادبیات معاصر ایران را یک مقدار بیشتر به جهان بیاورم. به خاطر اینکه ادبیات کلاسیک (ایران) بیشتر ترجمه شده است و مردم بیشتر رومی (مولانا) و فردوسی را میشناسند، ولی مثلا کسی هنوز نیما و شاملو و سپهری را نمیشناسد. البته الان یک مقدار فرخزاد را میشناسند و هر چه بیشتر هم باشد، دیگر بهتر است.
روایت زنان: اصلا چیشد که رفتید سراغ شعر و ترجمه و ادبیات؟ من چون وقتی که بعد از انقلاب، چهار سالی که در ایران زندگی میکردم، پدر و مادرم با آقای شاملو رفت و آمد اجتماعی داشتند و در این چهار سال من با این شخص به عنوان یک بچه خیلی آشنایی پیدا کردم. سالها بعد، بعد از اینکه رفتم و ادبیات تطبیقی خواندم در دانشگاههای اینجا و بعد رفتم کار تئاتری کردم و فوق لیسانسم را در نوشتن و ادبیات گرفتم. سالها بعد از اون دیدم که شخصی مثل احمد شاملو هنوز در سطح جهانی معروف نیست. اونطور که مثلا پابلو نرودا شناخته شده است. او هم بالاخره یک شاعر شیلیایی بود که در سطح جهانی کار میکرده مثل همین احمد شاملو، ولی اسم احمد شاملو هنوز بر سر زبانها نیست در سطح جهان. اینها همه روی هم شد انگیزه من که شروع کنم به ترجمه کارهای معاصر. اول با شعرهای فروغ فرخزاد شروع کردم. مثلا با شعر تولدی دیگر شروع کردم که آنجا بود که توانستم یاد بگیرم یا در واقع درک کنم که هدف ترجمه چیست و مسئولیتش چیست و چطور باید اصلا این صنعت ترجمه باشد، هنر ترجمه باشد و بعد از آن شروع کردم شاعران معاصری را که خارج از ایران هستند و بعد از انقلاب هنوز به فارسی مینویسند، آنها را ترجمه کنم و در یک کتاب بگذارم. روایت زنان: پروژه این کتاب چطور شروع شد؟ از سال ۲۰۰۳ تا همین الان- که پنج شش سال طول کشیده- باید اول این شاعرانی را که پراکنده هستند و از ایران آمدهاند و خب بعضیهایشان روشنتر بود که کجا هستند. مثلا روشن بودی که آقای نادرپور کجا هستند، ولی خوب به هر حال دو نسل دیگر هم بعد از آقای نادرپور بزرگ شده بودند و شعر مینوشتند. نسل آنهایی که ما الان به عنوان میانسال حساب میکنیم، یعنی حدود ۴۵ تا ۵۵ سال هستند. بعد از آنها هم جوانتر مثلا از ۳۰ تا ۴۰ یا ۲۵ تا ۴۵ سال نسل جوانتر بودند. بنابراین بعد از نادرپور دو نسل جوانتر بود که آنها را باید پیدا میکردم و خوب میتوانی تجسم کنی که چقدر سخت بود. بهخاطر اینکه آن موقع یعنی سال ۲۰۰۳ هنوز یا وبلاگها نبودند یا من خبر نداشتم و کلا اصلا نمیدانستم که وبسایتهای ایرانی چی هستند.
یواش یواش شروع کردم با سردبیرهایشان ارتباط برقرار کردن ولی (اطلاعات) را توی وبسایتهایشان نمیگذاشتند. یعنی چندتا شاعر اسمشان بود و از کارهایشان هم بود، ولی اصلا زندگینامهشان یا حتی شرح مختصری از آن هم نبود. اصلا نمیدانستم این شاعر توی ایران است، خارج از ایران است، کجاست و از این حرفها. این چند سال طول کشید. بعد در این وسط هم شروع کردم به ترجمه. یعنی نیاستادم به اینکه اول همه را پیدا کنم و بعد شروع کنم به ترجمه. شروع کردم در همان پیشه خودم و ترجمه میکردم و تمرین میکردم. الان توی کتاب ۱۸ نفر هستند، ولی من میتوانم بگویم که حدود ۳۵ نفر را ترجمه کردم. ۱۴۰ نفر پیدا کردم که البته خوب خیلی بیشتر از اینها هم هستند که مثلا توی لیستهای وبسایتها نیستند یا اینکه مثلا توی کتابفروشیها نبودند. خلاصه از ۳۵ نفری که ترجمه کردم، میفرستادم این ترجمهها را به مجلههای مختلف، به مسابقات مختلف و مثلا میدیدم که با کدام شاعر بیشتر ممکن است ترجمهای چاپ شود یا اینکه من چهار جایزه ترجمهای که بردم به خاطر شعر کدام شاعر بوده. اینها را روی هم گذاشتم و دیدم که مثلا با ترجمههای من یا آمادگی خواننده انگلیسی و غیره کدومها ممکن است که در این کتاب اول بیشتر خواننده پیدا کند. مهمتر از همه این بود که خواننده آمریکایی که برای دفعه اول است که بعد از رومی و یا حتی اگر خیلی باسواد باشد چند تا از کارهای فرخزاد را خوانده باشد، دارد با کتابی از شعر معاصر ایران برخورد میکند. میخواستم واقعا بتواند ارتباط برقرار بکند با این کتاب. روایت زنان: بنابراین ترجمه کتاب، تنها کار موسسه ترجمه نیست. بله. درست است. این کتاب واقعا یکی از پروژههای عمده بود که تمام شش سالی که این پروژه بود این هم بود و همیشه رویش کار میکردم. بعد با دوتا مترجم و شاعر امریکایی روی این ترجمهها کار میکردم که آنها هم به عنوان همکار با من بودند. بعد پروژههای دیگری هم در کنار اینها بود و براساس ،همه چیز بر اساس، ادبیات معاصر ایران است. مثلا کارهایی که بر اساس همین شعرها کردم. دو تا کار تئاتری کردم و یک دی ویدی فیلم ساختیم و اینها البته کار گروهی بود. به خاطر اصلا طبیعت رسانه تئاتر یک کار گروهی است و فیلم ساختن هم کار گروهی است. اولین تئاتر را همان اوایل در ژانویه سال ۲۰۰۴ برپا کردیم که یک شخص دیگری اصلا تهیهاش کرد و یک شخص دیگری هم کارگردانی کرد و خوب من هم به هر حال شعرها از پروژههای ما بود. یکی از بازیگران تئاتر هم خودم بودم که دکلمه کار را کردم. بعد مثلا رقصنده و عکاس بود و اینحرفها. یک کار یک ساعت و چهل دقیقهای ارائه دادیم. برنامههای کوچک هم داشتیم. مثلا یک فستیوال دو روزه در یک دانشگاهی بود در نیویورک که فقط بر اساس کارهای فرخزاد بود و آنجا چند نفر را دعوت کرده بودیم که بیایند و کارهای فرخزاد را ارائه بدهند و از این حرفها. بعد در سال ۲۰۰۷ یک کار عمده کردم و آن این بود که یک فستیوال ۵ روزه ادبیات ایرانی برقرار کردم در سنفرانسیسکو که فیلم نشان میدادیم. فیلمهای سهگانه آقای صفاریان بر اساس زندگی و کار فرخزاد و فیلم شاعر آزادی بر اساس زندگی احمد شاملو. یک کار دیگر هم داشتیم به اسم «ایکاروس رایز» (برخواستن ایکاروس) و این کاری بود که خودم تهیهاش کردم و هم کارگردانی کردم و یکی از بازیگرانش هم بودم به عنوان نقال. بر این اساس من میخواستم داستان مهاجرت ایرانی ها را بگویم در این ۲۹ سال. بعد ازانقلاب که چه شد. نگاه کردم و دیدم که چطور جامعه ما فرق کرده. بعد میخواستم این داستان را بگویم که از آن اول تا بهحال من چه فرقی میبینم، چه سیری میبینم در این جامعه.
روایت زنان: در مورد این تئاتر ایکاروس هم لطفا یک توضیحی بدهید. ایکاروس در اسطورههای یونانی پسر ددالوس بود و این داستان خیلی معروفی است که این بچه با پدرش زندانی شده بود در یک جزیره و پدرش یک صنعتکار بود و برایشان دو تا بال میسازد و روز فرار به پسرش میگوید که به آفتاب نزدیک نشو. ولی بچه تا آفتاب را میبیند شیفته آفتاب میشود و اینقدر جلو میرود که بالهای مومیاش ذوب میشود و میافتد و میمیرد. ایکاروس سمبل کسانی که در زندگی ریسک میکنند و دنبال زیبایی و حقیقت هستند، است. خلاصه آقای شهروز رشید یکی از شعرهایش ایکاروس بود که در این کتاب است. من به خاطر این شعر یک جایزه بزرگ بردم و روی خودم هم خیلی تاثیرگذار بود چونکه من هم ادبیات تطبیقی خواندم و با اسطورههای کشورهای مختلف آشنا هستم. تصمیم گرفتم که بر اساس این اسطوره و این جامعه مهاجر ایرانی داستان بگویم. از انقلاب شروع میشود که چطور این ناراحتی وجود دارد و چطور مردم همهچی را از دست دادند قسمت دوم هم که در واقع شعرهای آقای شهروز رشید بود که آنها بیشتر سمبلیک بود و از لحظه افتادن ایکاروس شروع میشد و نه از پروازش. برای ایکاروس من تصور یک بلند شدن دوباره را کردم. برای اینکه ایکاروس میمیرد، اما توی این شعرها اصلا من میایم و وانمود میکنم که ایکاروس میایستد و دوباره بلند میشود و این درست بعد از انقلاب است.
روایت زنان: برگردیم به کتاب شما. این اصلا چی هست؟ یعنی چطور به فارسی ترجمهاش میکنید. BeLongingبا دوتا رنگ نوشته شده است. Be به رنگ کمرنگتر و Longing پررنگتر. که نشان میدهد این لغت اصلا خودش دوتا لغت است یکی Belonging و یکی To be Long ing یعنی دلتنگی داشتن و به جایی تعلق داشتن. این ترکیب دلتنگ بودن و تعلق داشتن است. بعد دلم میخواست یک ترجمه فارسی هم داشتم که خانم زیبا کرباسی لغت «دلبستنگی» را پیشنهاد دادند. روایت زنان: کتاب کی قرار است به بازار بیاید و آیا دو زبانه است؟ کتاب همین پنجم آگوست ۲۰۰۸ درمیاید زیر دست ناشر امریکایی. کتاب دوزبانه است، یعنی شعرهای اصلی فارسی است و ترجمههای من هم هست در جلویش.
روایت زنان: سوال آخر اینکه معیارهایتان برای انتخاب این هفتاد شعر و هجده شاعر چه بود؟ در انتخاب شعر ها تاکید کردم که شعرهایی را انتخاب کنم که یک نقش دوگانه داشته باشند. همینکه میدانیم شاعرش ایرانی است، شعرش ایرانی است و از تجربه ایرانی میآید. ایرانیای که به هر حال خارج از ایران زندگی میکند و یک شهروند جهانی است. نقش بعدیاش هم این بود که مضمون جهانی داشته باشند. یعنی واقعا هم طعم ایرانی داشته باشد هم طعم جهانی و همه انسانها در هر گوشه دنیا بتوانند آن را بفهمند. روایت زنان: با تشکر از شما خانم طالبی. بیصبرانه منتظر خواندن این کتاب و شنیدن از کارهای بعدی شما هستیم دست شما درد نکند. وبسایت موسسه ترجمه |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
در اصل كار بسيار ارجمندي است، اميدوارم تركيب نامهايي كه به عنوان شاعر انتخاب شدهاند، در همنشيني كنار هم به گونهاي نباشد كه اصل انتخاب را زير سوال ببرد. زيادند كساني كه در مجموعههاي انتخابي خود نامهايي چون فروغ و شاملو را بهانهاي ميكنند تا بينامها را كنارشان بنشانند، و با اين كار، كل انتخاب را قرباني ميكنند.
-- خشايار نامي ، Jul 26, 2008در ضمن، گمان ميكنم «دلبستگي» (در متن «دلبستنگي = دل + بستن + گي» نوشته شده كه ساخت بيهنجاري است چون « ــَ ن » علامت مصدري است، و «گي= گ/ + ي» هم معناي مصدري به پايه اضافه ميكند) معناي to be longing را نميرساند، معناي درست اين كلمه، وابستگي است، كه معناي تعلق داشتن به چيزي يا جايي از آن فهميده ميشود. دلبستگي، به معناي علاقهمندي است، نه تعلق داشتن.
پيروز باشيد
تعجبم از رادیو زمانه است که بدون کنجکاوی به این برنامه ها پوشش می دهد ای کاش این کتاب را می خواندید و می دیدید که چه شاعرانی بعنوان نمایندگان شعر فارسی در این کتاب معرفی شده اند و از آن بدتر چقدر ترجمه ها سخیف و شعرها ضعیف است
-- محسن سقفی ، Jul 27, 2008شاید این دهمین مصاحبه خانم نیلوفر طالبی باشد که درباره شعر معاصر و ترجمه شعر معاصر با تلویزیون ها و رادیوها می کند و جالب اینکه مدعی است برای معرفی شعر معاصر دست به این حرکت زده است حال آنکه موضوع چیز دیگری است و بیشتر مربوط می شود به هزینه این پروژه!!!
-- سارا احمدی ، Jul 27, 2008اولا اینکه تاکنون ندیده ام ایشان در مصاحبه هاشان حرفی از شاعران مطرح ایران زده باشند حتا به نظر نمی آید که دست به انتخاب درستی از شاعران خارج از کشور زده باشد چون تا آنجا که من با حضور در یکی از اجراهاشان در سانفرانسیسکو دریافته ام و با توجه به پاسخی که به سوالی که از ایشان پرسیدم داد، می دانم که در مجموعه ایشان هیچکدام از شاعران استخوان دار و مطرح ایرانی که به خارج تبعید شده اند حضور ندارند مثلا از نسل اول تبعید دکتر اسماعیل خویی و دکتر رضا براهنی و مینا اسدی که هر سه از سرآمدان شعر معاصرند در این گزینه خبری نیست. از نسل بعدی تبعید نیز می توان از میرزآقا عسگری و محمود فلکی ومنصور کوشان نام برد که در تاثیرگذاری شان شکی نیست و یا از نسل بعدتر چرا از شاعر آوانگاردی چون علی عبدالرضایی خبری نیست و یاچرا از ناصر نجفی شعری در این مجموعه نمی بینیم؟ آیا می شود از شعر تبعید و مهاجرت فارسی سخن گفت و حرفی از اینان به میان نیاورد.خانم طالبی می توانستند عنوان کنند این انتخاب صرفا سلیقه خودشان است که اگر اینچنین ادعا می کردند هیچ اشکالی نداشت اما اینکه ایشان در هر مصاحبه اش از تلویزیون صدای آمریکا و رادیو فردا گرفته تا روزنامه های ایران، مدعی می شوند تصویر کاملی از شعر تبعید و مهاجرت فارسی به دست داده اند ادعای مضحکی بیش نیست بلکه می توان با استناد به دلیل و مدرک اثبات کرد کتاب ایشان ربط چندانی به شعر تبعید فارسی ندارد