خانه > جمعه > گوی سیاست > پورمحمدی؛ قربانی جراحی در پلیس ایران | |||
پورمحمدی؛ قربانی جراحی در پلیس ایرانواروژ میناسیانپاسخهای فراوانی برای توضیح چرایی برکناری غیرمنتظره مصطفی پورمحمدی مرد بلندپایه امنیتی ایران از مقامش میتوان یافت. گروهی برگزاری انتخابات سالم را دلیل خشم احمدینژاد عنوان میکنند و گروهی دیگر گزارش تخلفات انتخاباتی به آیتالله خامنهای را مهمترین علت برکناری پورمحمدی میدانند. باور گروه اول که بهطور عمده اصلاحطلبان آن را نمایندگی میکنند، نمیتواند به این پرسشها جواب درستی ارائه دهد. 1- در شرایطی که مهمترین چهرههای اصلاحطلب ردصلاحیت شدهاند، اصولا محافظهکاران چه نیازی به تقلب در انتخابات داشتند؟ 2- نظرسنجیها و پیشبینیها از مدتها پیش نشان میداد که محافظهکاران پیروز این انتخابات خواهند بود. پس ضرورت مقابله پورمحمدی با تقلبهای گسترده چگونه تفسیر میشود؟ 3- اگر قائل باشیم که تقلبهای گستردهای در جریان انتخابات صورت گرفته است چگونه میتوان بین دلیل برکناری پورمحمدی(مقابله با تقلب) و نامه آقایان خاتمی و کروبی در بازشماری آراء تهران پیوندی منطقی برقرار کرد؟ 4- نکته آخر اینکه اگر قائل باشیم که آقای احمدینژاد از رئیسستاد انتخابات درخواست تقلب به نفع لیست تحت حمایت دولتش را داشته است، چگونه میتوانسته آمار تقلبی را به تائید شورای نگهبان برساند؟! اینها سوالاتی هستند که بهنظر میرسد پایه استدلالی کسانی که براین باورند پورمحمدی قربانی مقابله با تقلبهای گسترده در انتخابات شده است را سخت شکننده میکند. گروه دوم نیز که معتقدند پورمحمدی بهطور خودسرانه و بدون هماهنگی با رئیسجمهور تخلفات گسترده را به اطلاع آقای خامنهای رسانده است، باید به این پرسشها پاسخ دهند. 1- وزیر کشور به همراه سه وزیر خارجه، دفاع و اطلاعات از جمله وزرائی هستند که به پیشنهاد روسای جمهوری ایران و تائید آقای خامنهای انتخاب میشوند. حساسیت این مسئله به اندازهای گویا هست که از توضیح بیشتر آن اجتناب کرد. بنابراین این روال تمام وزاری چهارگانه دولتهای پس از سال ۱۳۶۸ است که بهطور مستقیم گزارش عملکرد وزارتخانه تحت امر خود را برای رهبر جمهوری اسلامی ارسال کنند. این دقیقا بخشی از همان ساختاری است که سعید حجاریان تحت عنوان تئوری حاکمیت دوگانه مطرح کرده است. بنابراین آقای احمدینژاد اصولا اختیار نداشته و ندارد که به خاطر مسائلی اینچنین اقدام به برکناری وزیرکشور کند. 2- اگر با کمی تساهل خبر گزارش تخلفات انتخاباتی به آقای خامنهای را بپذیریم، بهنظر این مسئله تنها با یک توبیخ شدید از سوی آقای احمدینژاد قابل رفع و رجوع بود. فارغ از دیدگاه منتقدان و تحلیلگران دلایل برکناری مصطفی پورمحمدی از وزارت کشور، خود بر این باورم که پورمحمدی فردی نبود که به این سادگی و با موافقت آقای خامنهای از مدیریت یکی از مهمترین نهادهای امنیتی کشور کنار گذاشته شود. اگر مسئله درخواست شخصی پورمحمدی برای برکناری در میان نباشد، که بهنظر هم اینگونه نیست، تنها یک مسئله ذهنها را میتواند به خود مشغول کند؛ فساد گسترده در پلیس. دستگیری فرمانده پلیس تهران بزرگ برای نظامی که علیالظاهر بر اخلاقیات و رعایت اصول لایتغیر اسلام تاکید میکند، بهخصوص برای فرماندهی پلیسی که بعد از انقلاب اسلامی یکی از شدیدترین قوانین سفت و سخت اجتماعی را به اجرا گذاشته است، رسوایی بزرگی است. این غده فاسد، باید با کمترین هزینه جراحی شود، درست به همان صورتی که بعد از برکناری قربانعلی درینجفآبادی از وزارت اطلاعات دوران محمد خاتمی روی داد. بهنظر میرسد مصطفی پورمحمدی که نماینده مستقیم رهبر جمهوری اسلامی در پلیس این کشور است و فرماندهی این نیرو باید با وی همانگ باشد، مهمترین و بزرگترین قربانی این جراحی در پیش رو بود. منطق جمهوری اسلامی در سه دهه گذشته نشان میدهد که این نظام برای برکناری بسیاری از مسئولانی که به نوعی مرتکب تخلفات گوناگون شدهاند، از منطق سکوت و بیخبری بهره میبرد تا هزینههای جراحی در نظامی که متولیان آن مقدسش میشمارند کاهش یابد. اولین آثار افشای فساد در این سطح از پلیس کشور که بخشهای مهمی از آن هنوز به بیرون رخنه نکرده است، باید برکناری فرمانده کل پلیس باشد که چنین نشد، چراکه در این صورت افکار عمومی نتیجه میگرفت که فساد در سطوح اول این نیروی امنیتی گسترده شده بود. و این چیزی نبود که جمهوری اسلامی حاضر به تن دادن به آن باشد. بنابراین بر اساس یک تاکتیک همیشگی، جمهوری اسلامی به این نتیجه رسید که با برکناری مصطفی پورمحمدی وزیر کشور، مقدمات برکناری تیم فعلی پلیس را با آمدن وزیری که قاعدتا با تیم خاص خود میتواند کار کند، فراهم آورد. آن وقت افکار عمومی به وزیر جدید کشور حق خواهند داد که با تیم جدیدی مدیریت امنیت کشور را برعهده بگیرد و خواستار برکناری بخش قابل توجهی از فرماندهان پلیس فعلی شود. در این صورت است که جمهوری اسلامی میتواند با کمترین هزینه به جراحی فساد در نیروهای پلیس خود بپردازد. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
برو بابا دلت خوشه . يك وزير با آنهمه سابقه امنيتي انقلابي جابجا شود كه پليس اصلاح گردد؟ اين تفكر در منظومه ذهن حاكمان جا ندارد .
-- زاميي ، May 17, 2008تحلیل بسیار قابل توجهی بود. درست به نظر می رسد
-- شهروند آینده ، May 17, 2008پلیس فاسد را کنار گذاشتن برای جمهوری اسلامی (و البته رهبر که مسئول عزل و نصب آنهاست) میتواند حتی وجه ایجاد کند در حالی که ادامه کار این پلیس فاسد از نظر مردم بد است (که کسی هم به نظر مردم توجهی ندارد) و جمهوری اسلامی با فساد آقایان مشکلی ندارد که بخواهد با هزار ترفند غیر مستقیم و هزینه کردن یک وزیر آنها را کنار بگذارد، مگر آنکه فکر کنیم مشکل دیگری با این تیم نیروی انتظامی وجود دارد.
-- فرهت ، May 17, 2008بنابراین، "جراحی فساد در نیروهای پلیس" و ارتباط آن با کنار گذاشتن یک وزیر چندان هم تحلیلی مستدل نیست.
ماجراهای تخلف انتخاباتی و اختلاف پورمحمدی با احمدی نژاد اتفاقا میتواند منطقی باشد، البته از این منظر: طرفداران دولت سعی در تقلب داشتند تا سایر اصولگرایان را کنار بزنند که موفق نشدند. رئیس جمهور انتظار تقلب بیشتری را داشت تا مجلس بعدی کاملا با دولت همراه شود. پورمحمدی شاید به نفع آن طیف دیگر از اصولگرایان سعی در جلوگیری از تخلف انتخاباتی داشته و نه به نفع اصلاح طلبان.
فساد براشون مهم نیست ،دلیلش شاید مشکل پورمحمدی در اجرا باشد من فکر میکنم با رهبر باید مشکل پیدا کرده باشد طبق این گفته یعنی توسط او برکنار شده نه احمدی نژآد
-- آرمین ، May 17, 2008واقعا تفسیر ضعیفی بود. به تمام نکات آن ایرادات اساسی وارد است. کجای سابقه جمهوری اسلامی نشان داده که فاسد را مجبور به استعفا می کرده؟! و حالا چه شده که برای اینچنین موضوعی، نه مسوول مستقیم فرد خاطی بلکه شخص وزیر را که اتفاقا از کارکشته ترین مهره های امنیتی رژیم است را برکنار می کنند؟!
-- هاتف ، May 17, 2008فکر کنم اگر فردا احمدی نژاد هم اگر انتخاب نشود یا استیضاح شود، شما آن را به مراسم نمازگزاری سردار زارع مرتبط کنید واروژ خان!
تحلیل خوبی بود تا بحال به این موضوع از این زاویه نگاه نکرده بودم اما بعید می دانم این تمام ماجرا باشد. قطعا مسائلی دیگری-حالا با شدت کمتر احتمالا- در کار بوده است.
-- محسن ، May 17, 2008اتفاقا بر خلاف نظر برخی دوستان مقاله بسیار جالب و دقیقی بود و باید به نویسنده آفرین گفت. دوستان مخالف معلوم هست که برداشت دقیقی از مسائل درونی حاکمیت ایران ندارند و یا با سیستم عجیب و غریب و پیچیده حکومت ایران آشنا نیستند. بطور خلاصه باید بگم بر حسب تجربه خودم دو بخش در نهادهای دولتی ایران وجود داره : بدنه و فرماندهی. در اکثر موارد نظام به وجود فساد (از هر نوع) در بدنه حساس نیست و اتفاقا این بخش است که پدر مردم را درآورده! . اما در بخش مدیریتی و سران اوضاع بخوبی بخش بدنه نیست و در واقع آنها امکان محدودی برای کارهای غیر قانونی دارند و بطور کلی از سوی نهادهای اطلاعاتی مرتبط با رهبری بشدت تحت کنترل هستند و حتی در موردی مدیر یک سازمان معروف (نامش رو ذکر نمی کنم) و مطرح را با مشت و لگد و کشان کشان روی زمین در مقابل چشم کارمندان و منشی مدیر عامل بدلیل فساد مالی به زندان برده اند!. اما در بخش بدنه چون شاید خطری برای کلیت نظام ندارد با تسامح زیادی با مساله فساد برخورد می شود.
-- شهرام ، May 17, 2008شهرام خان!
آقای رفیقدوست (در قضیه فاضل خداداد) رییس دراز مدت بنیاد جانبازان از بدنه بود یا فرماندهی؟
آقای مهدی هاشمی (در قضییه پورسانتهای میلیاردی استات اویل نروژ) از بدنه بود یا فرماندهی؟
آقای فلاحیان (در قضیه عشقبازی با مهماندار متاهل ایران ایر و قتل وی) از بدنه بود یا فرماندهی؟
حضراتی که از شهرام جزایری کمک مالی گرفته بودند از بدنه بودند یا فرماندهی؟
آقای احمدی تژاد( در قضیه 300 میلیارد شهرداری تهران) از بدنه بود یا فرماندهی؟
آن مشت و لگدهای مورد نظر شما صرفا وقتی که تسویه حسابهای جناحی مطرح باشد اتفاق می افتند و لزومی هم ندارد که لزوما فسادی اتفاق افتاده باشد!
-- هاتف ، May 18, 2008