خانه > دگرباش > گفتوگو > وقتی حتی آغوشهای سادهی ما هم تفسیر میشوند | |||
وقتی حتی آغوشهای سادهی ما هم تفسیر میشوندشکوفه منتظریshokoofeh@radiozamaneh.comکیانا فیروز، دختر جوان ۲۶ سالهای است که در انگلستان زندگی می کند، او فعال حقوق همجنسگرایان و در عین حال نویسنده، فیلمساز و بازیگر نیز هست. به بهانهی فیلم بنبست به سراغ کیانا رفتیم.
من نوشتن را از ۱۸ سالگی با فیلمنامهی «گناه یک زن، زن بودن اوست» شروع کردم. بعد از آن نیز مجموعه داستان «من همسرت بودم» و «سیمین» را شروع و در پی آن نیز در ساخت چند فیلم کوتاه مشارکت کردم. ولی عمدهترین فعالیتم در رابطه با حقوق همجنسگرایان ایرانی از سال ۲۰۰۷ با نوشتن شعر و داستان و مقاله در مجلهی همجنس من، لزبین ایرانی شکل گرفت. سپس در فیلم اخیر آقای رامین گودرزینژاد و مهشاد ترکان در لندن به نام بنبست، نقش یک همجنسگرای ایرانی را بازی کردم. قسمت عمدهی فیلم از زندگی خود من اقتباس شده و فضایی مستند داستانی به فیلم داده و در واقع دراماتیزهتر شده است. فیلم بنبست ساختهی رامین گودرزینژاد و مهشاد ترکان است. کیانا در این فیلم نقش دختر همجنسگرایی را بازی میکند که با مشکلات و مسائل زیادی در ایران دست و پنجه نرم کرده و نهایتا به انگلستان آمده و با اینکه ظاهرا در یک کشور آزاد زندگی میکند اما همچنان با زندگی پر از چالشی روبروست. علاوه بر مسائل مهاجرت، تحت فشارهای روحی زیادی نیز قرار داد. از جمله اینکه همواره در مورد مشکلاتی که دوستان لزبین ایرانیاش دارند، اخباری میشنود. در واقع این زن، یعنی کیانا گویی هرگز به آرامش نمیرسد و همواره با ترس و خفقان و اضطراب دست به گریبان است.
کیانا، امروز تو در یک جامعهی غربی هستی که مدعی پشت سر گذاشتن عصر روشنگری است، میتوانی بگویی لزبین بودن در ایران و نیمهی غربی جهان چه تفاوتهایی دارد؟ صادقانه این است که اگر لزبین ایرانی باشی، لزبین بودن نه تنها در ایران بلکه در کشورهای میزبان نیز سخت است. از جمله ترکیه که طبیعتا همه در مورد سختیهای آن میدانند. اما مشکل بزرگ ما در جامعهی ایرانی، جامعهای است که در آن زندگی میکنیم و تصور بسیار نادرستی از همجنسگرایی دارد و برخوردهای غیر انسانی میکند. این به شدت نشاندهندهی ضعف فرهنگی در جامعهی ایرانی است که باید در این مورد تلاش و فرهنگسازی کنیم. غیر از برخورد جامعهی ایرانیان در خارج از کشور که یک مهاجر همجنس گرا تجربه میکند و گاها به این نتیجه میرسد که ظالمانهتر از برخوردهای ایرانیان در ایران است، فشارهای مهاجرت، دلتنگی، دوری و اتفاقاتی که بین بچهها و خانوادههایشان میافتد، همه و همه تلخ و سخت است. میتوان گفت شاید اگر نخواهم خیلی بدبین باشم، گویی تقدیری آرامشناپدیر برای ما رقم زده شده است. بعضی اوقات شادیهای خیلی کوچکمان با بیملایمتی بقیه، حتی با نگاهی نامهربان از بین میرود. تفاوتی بین گی بودن و لزبین بودن در نگاه جامعه هست. لزبین بودن در مواردی برای خیلیها با فیلم پورنو گره خورده واین ماجرا را آزار دهندهتر می کند. خیلی پیش آمده که وقتی می گویی لزبین هستی اولین چیزی که به ذهن طرف مقابل میرسد، دو زن لخت در حال سکس هستند. تاکنون با چنین برخوردهایی روبهرو شدهای؟ شک نکنید چنین اتفاقی میافتد. وقتی جایی میروم به رغم پیشفرضهای موجود میگویم که لزبین هستم. اما حتی دختران ایرانی همسن خودم که اینجا به دنیا آمده و با فرهنگ اروپایی بزرگ شدهاند، برخوردهایی به شدت کودکانه دارند. من تجربههایی داشتم که شاید واقعا گفتنش اینجا درست نباشد. به عنوان مثال برخورد دوستانهی من با دوستی که استریت بود و ما خیلی باهم دوست بودیم. من دوست دختر داشتم اما حتی برخوردهای سادهی من، معانی دیگری پیدا میکرد. شاید جملهی خیلی سادهای میگویی اما دیگران همیشه به دنبال زیرمتنهای جملاتت، نگاههایت و حتی آغوشهای خیلی سادهی انسانیات هستند.
یعنی گاهی افراد روابط انسانی تو را با روابط جنسیات تعریف میکنند یا به عبارت دیگر قاطی میکنند؟ کاملا. در مورد آقایان نیز وقتی متوجه میشوند لزبینی، به شدت بیادبانه و جسورانه برخورد می کنند. گویا برای دادن پیشنهادی بیشرمانهتر ترغیب میشوند. بعضی اوقات در مورد عکسالعمل دیگران بهتزده میشوی ولی همچنان با تمام چیزهایی که تجربه میکنی و به نظر بسیار ساده میآید، باور دارم که نباید سکوت کرد. باید از حقوق انسانیمان دفاع کنیم و به طور حتم باید مشکلات همجنسگرایی را ببینیم و بشنویم. اینها طرحهای خیلی سادهای است که روزانه در زندگیمان اتفاق میافتد. اما مشکلات ما بسیار عمیقتر از نگاههای نامهربان است. فکر میکنی دلیل اینکه مسائل همجنسگرایان مرد خیلی بیشتر از مسائل همجنسگرایان زن عنوان میشود چیست؟ میشود همهی آن را گردن یک فرهنگ مردسالار جهانی انداخت؟ صادقانه این است که پذیرش و علنی کردن گرایشات جنسی میان زنان هم جنسگرا خیلی کمتر از مردان همجنسگرا دیده میشود و علاوه بر این به نظر میرسد به دلیل اینکه مجازات اسلامی برای گیها شدیدتر است، آن ها جدیتر گرفته میشوند. حتی در مورد کیسهای پناهندگی هم این اتفاق میافتد. هر چند خیلی احمقانه به نظر میآید. مسئولان میگویند اگر یک لزبین در جامعهی ایرانی شناسایی شود، حکماش صد ضربه شلاق است. اما حکم یک گی اعدام است. اما مگر برای صد ضربه شلاق میتوان به خود اجازه داد زنان همجنسگرا را به ایران برگشت داد؟
اما علاوه بر آن شاید برای اینکه بچههای لزبین، روحیهای دخترانه دارند، به خاطر خانوادههایشان سکوت میکنند. زیرا عاشق خانوادههایشان هستند و نمیخواهند رنجشان دهند. یعنی تو فکر می کنی جنسیت یا به عبارتی میزان زن یا مرد بودن میتواند میزان توجه تو به خانواده یا هر چیز دیگری را تعیین کند؟ من تجربهی خودم را میگویم. تجربهی من این بوده که بر اساس تربیتی که در ایران در خانوادهها شکل میگیرد، دخترها بر اساس علاقهی بسیار زیادشان به خانواده نمیخواهند آزارشان دهند و کاری بر خلاف میل آنها انجام دهند. در بسیاری موارد دیده شده به علت فشارهای خانوادگی امکان حرف زدن را ندارند. به ازدواج اجباری تن می دهند و یا حتی ترسهای شخصی شدید از بیان آن دارند. من اینجا یک دختر ۱۸ سالهی ایرانی را میشناسم که لزبین است. او بر اساس تجربههای خودش و دیدن روند علنی کردن گرایش جنسی در دوستان همجنسگرایش، به مادرش گفته لزبین است. مادرش در لحظهی اول گفته بود: «اگر میشنیدم سرطان داری قبول آن راحتتر بود.» گفتی فیلم به نوعی داستان زندگی خودت است. کیانایی که در بنبست بازی می کند، در کشور میزبان دچار مشکل اقامتی میشود ولی آن موقع تو دچار مشکلات جدی اقامتی نبودی. در حالی که گویا امروز خطر دیپورت تو را تهدید می کند. بالاخره تو سرنوشت فیلم را تعیین کردی یا فیلم سرنوشت تو را؟ اتفاق تلخی که افتاده است، فیلم دارد سرنوشت زندگی من را رقم میزند. برای پایان فیلم بر اساس چیزهایی که دیده بودیم، فکر کردیم اگر کسی در این شرایط باشد، طبیعتا انتخابش و به ناچار تصمیمش پناهندگی است. ولی اینکه چرا وزارت انگلستان پناهندگیاش را نمیپذیرد، همان اتفاقی است که برای من افتاده است. طی مشکلاتی که برای من در ایران پیش آمد، به وزارت کشور انگلستان درخواست پناهندگی دادم. متاسفانه و ناباورانه درخواست پناهندگی من رد شد. ولی راستش در حال رسیدن به این نتیجه هستم که مهم نیست برای من چه اتفاقی میافتد. آن چه اکنون برایم مهم است رساندن صدای همجنسگرایان ایرانی به گوش جهان است. توان و شرایط من این بود که از طریق یک رسانهی آزاد تحت عنوان سینمای مستقل این کار را انجام دهم. سایه میتواند با تمام سختیهایش رپ بخواند. ما در ایران نمیتوانیم مثل یک زن غربی لزبین، تظاهرات کنیم و در جهت احیای حقوقمان فریاد بزنیم. زیرا کشته میشویم. از طریق اینترنت با اسامی مستعار مینویسیم، دور هم جمع میشویم، جنبشهای زیرزمینی و پنهان داریم. اگر فیلم مستند کار میکنیم، مجبوریم چهرهها را اوتوفوکوس کنیم. در سیستم امنیتی و خفقانآور ایران، هر صدای متفاوتی در نطفه خفه میشود. با همهی این وجود تمام تلاش همه در این است که صدای یک اقلیت آزار دیده و تحت فشار به گوش همه برسد. اقلیتی که فقط تصمیمش بر این است که از حقوق ابتدایی و انسانی خود برخوردار شود.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|
نظرهای خوانندگان
اگر رابطه ی جنسی وجود نداشته باشد، گِی بودن یا لزبین بودن هم، معنی پیدا نمی کند؛
-- خلیل ، Apr 3, 2010هیچ دین و دولت و رژیمی، هیچ دونفر همجنسی را به خاطر شدّت علاقه به هم و زندگی با هم و دوست داشتنِ هم مجازات نمی کند مادام که ارتباط جنسی نداشته باشند؛
به این ترتیب تعریفی عرفی از گی ها و لزبین ها شکل می گیرد که تنها ممیّزه ی آن ارتباط جنسی است؛
پس حق بدهید اگر جایی می گویید لزبین هستید همه به دو زن در تخت خواب فکر کنند، چون لزبین بودن اصلاً به همین معنی است؛
پسری می تواند بینهایت پسری دیگر را دوست بدارد و با او زندگی کند و نزدیک تر از برادر و خانواده بداند؛ چنانکه دختری دختر دیگر را؛ و خلاف عرف و اخلاق هم نیستند و هیچ تعقیب و مجازاتی هم نیست و هیچ کس از دیدن شان جز محبّت در نمی یابد.
امّا زمانی که خودتان را لزبین معرّفی می کنید، نوع رفتار جنسی تان را تعریف می کنید، و طبیعی است که شنونده به ارتباطات جنسی شما آگاه می شود؛ اعتراض شما به چیست؟
مثل این که بگویید "زنا" و اعتراض داشته باشید که چرا همه به ارتباط جنسی فکر می کنند وقتی این کلمه را می شنوند؛ مشکل از شنونده نیست، این، بار مفهومیِ نامی است که بر خود می گذارید، وگرنه اگر ارتباط جنسی را حذف کنید، چه اصراری دارید خود را گی یا لزبین بنامید؟
پرولتاریای جهان متحد شوید و مشکل گی و لزبیان هائیکه حتی کشور و فرهنگ های لیبرالی مانند انگلستان و سوئدو دانمارک و فنلاند هم قادر به گشادن گره مشکلات شان نمی باشد را حل کنید. امروزه مسئله عمده جهانی مشکلات گی و لزبیان هاست و اگر صد ها میلیون مردم فقیر جهان از اشغالدانی ها تغذیه می کنند مسئه فرعی است.
-- علی دهقانی ، Apr 4, 2010انسان شخصیتی پیچیده و چندگانه دارد بسیاری نقاب دارند و ربطی به فرهنگ و نژاد ندارد
مردم نقابی دارند که خودشان را مخفی کنند وقتی پسری در برابر دختری قرار میگیرد که میداند به اون به عنوان پسر توجهی نخواهد داشت دلیلی ندارد این نقاب را نگاه دارد چون نیازی ندارد و چیزی برای از دست دادن ندارد
پس بی پرواتر خواهد شد و جسورتر و بی ادبتر
نظری که داده شد که شما خود بوجود آورنده این شرایط هستید تا حدودی درست است هیچ دختر یا پسری در یک ارتباط معمولی تمایل جنسی اش را بروز نمیدهد مگر آنکه یا بخواهد هشداری بدهد یا پیشنهادی داشته باشد اما در یک جمع دوستانه اگر دوستانتان تمایلاتان را برنمیتابند یا تمایلاتتان را تغییر دهید یا دوستانتان را
در اقلیت بودن خوشایند نیست چه برسد به اینکه در اقلیتی باشی که تابو شکن هم باشد
نمیشود جامعه ای را تغییر داد که قشری در آن آزاد باشند قوانین تا حدودی کمک خواهد کرد و در اروپا آسانتر خواهد بود تا در آسیا ولی قانون کسی را موظف نمیکند که به نظرات شما احترام بگذارد و کنایه ای هم نزند
پیشنهاد من این است که مردم را با خوبیها و بدیهایشان با نقاب و بی نقابشان دوست داشته باشید و اگر نمیتوانید شما نیز گاهی نقابی داشته باشید و در خلوتتان نقابتان را بردارید ولی با محرمان و دوستان شاید آسانتر بشود
بعد هم نمیتوانید بگویید چرا تفسیر میکنید تفاسیر از روی پیش زمینه ها شکل میگیرند و تداعی ها را به همراه دارند چرا نگران تفاسیر این و آن هستید شاید به نظر مردم بیشتر اهمیت میدهید تا خودتان
پس خودتان نباشید و براسا باورهایشان و نرمهایشان باشید آنگاه شاید ساده تر بشود فکر نکنم هنرپیشه ای که به طور رسمی اعلام میکند که من همجنسگرا هستم برایش ساده باشد ولی میگوید نقابی داشتم و میخواهم بدون آن باشم
-- علی ، Apr 4, 2010درخواست پناهندگی کیانا رد شده و داره دپورت میشه.لطفا هرکس این نظر رو دید .درخواست نجات زندگی کیانا رو امضا کنه.
-- پریا.ف ، Apr 4, 2010فرقی نمی کنه که همجنسگرایان چه دلیلی برای مسائل خود بیاورند، فرقی هم نمی کند که تا چه اندازه درست می گویند ، یک عده هستد که آگاهانه و عامدانه بهرحال زاویه ای پیدا می کنند تا با همجنسگرایان و حقوق انها مخالفت کنند. من گاهی شک می کنم که این افراد بیشتر مآمورند تا معذور.
-- جواب خلیل ، Apr 4, 2010جناب خلیل، همین علت و دلیلی که برای برجسته کردن سکس بین دو لزبین مطرح کرده ای را براحتی می توان در مورد یک زن و مرد هتروسکسوال یا همان دگرجنسگرا هم مطرح کرد. مثلا اگه رابطه جنسی وجود نداشته باشه انوقت موضوع زن و شوهر بودن هم بی معنی است. یا واضحتر از ان وقتی تو می بینی زنی با شکم برآمده با شوهرش تو خیابون راه میره میری به اونها میگی شما سکس داشته اید؟ چون بدون سکس بچه هم درست نمیشه. البته موارد استثناء لقاح مصنوعی بکنار. حالا درسته که هتروها روابطشان را بنا به سنت اجتماعی ثبت می کنند و همجنسگرایان تو ایران از این حقوق محروم. ولی قضیه در اصل یکی است.
سادترش کنم: وقتی خواهر فرضآ هتروی خودت روز بعد از ازدواج با لباس های شیک و آنچنانی و با رویی خندان بهمراه شوهرش به خانه اتان می آید، این موضوع به ذهنت میرسه که طرف دیشب سکس داشته و به این خاطر هم شاد و بشاشه.؟؟
متاسفانه بر خلاف نظر حلیل "صرف ابراز علاقه به همجنس" در ایران با شدیدترین مجازاتها روبرو می گردد.
-- بدون نام ، Apr 4, 2010بابا بی خیال برین زندگیتونو بکنین ،
اگر حتی توی ایران با هم زندگی کنید و نخواهید بچه بزرگ کنید یا وسط خیابون سکس داشته باشین فکر نمیکنم کسی با شما کاری داشته باشه
البته مشکل خانواده ها هست حتی برای من که کانادا زندگی میکنم بسیاری از آنها را دیده ام که با فرزندان همجنس باز مشکل دارند.
آقای گی و خانم لزبین شما از نظر ارتباط جنسی فرق میکنید نه از نظر ارتباط اجتماعی اگر خودتان با این مشکل دارید به بقیه چه ربطی داره؟ یادتون باشه خیلی از سیاهها نژاد پرست هستند
-- علی ، Apr 4, 2010همجنس گراها برای مقبول شدن در جامعه شان و برای آزار ندیدن از نظر و نیروی مخالفان، غالباً به دو گونه مساله شان را جلوه می دهند:
-- خلیل ، Apr 4, 20101- سهل کردن و کمرنگ کردن نقطه ی حساسیت برانگیز که رابطه ی حنسی شان است. به این معنی که می گویند شمایان هیچ گاه از یک زن و شوهر درباره ی روابط جنسی شان نمی پرسید، اگرچه می دانید چگونه است؛ پس از ما نیز نپرسید، چون رابطه ی جنسی ما تنها یک گوشه از روابط انسانی ماست و نه همه ی آن.
2- نشان دادن "این همانی" بین روابط شان با روابز دیگر متعارف در جامعه. یعنی که این رابطه که من با همجنس ام دارم همان رابطه ای ست که مادرت با پدرت دارد، چطور آنها حقّ دارند و ما نه؟
امّا انسان ها در اجتماعات شان مرزها و محدوده هایی دارند که باعث می شود این "این همانی" ها صادق نباشد.
دختر و پسر غربی پیش از ازدواج با افراد مختلفی سکس دارند و اخلاقاً بد نیست، امّا همین سکس را پس از ازدواج اگر داشته باشند خیانت است، پس این همان نیست، فرق می کند.
در بازارهای سکس شما می توانید سکس قانونی بخرید از هرکس که آن را ارائه می کند. امّا این فرد اگر 17.5 سال داشته باشد و شما دانسته باشید، مجرم اید. مرزی به نام 18 سال تعیین شده است. انسان ها مرزهایی را از مبانی مختلفی پیدا کرده اند و وضع می کنند. معیارهایی برای اخلاق دارند. سکس پدر و مادر من اخلاقی است اما سکس او با زن همسایه نه. شما قبول ندارید که مرزهایی برای اخلاق هست؟
سکس خواهر من با شوهر رسمی و عرفی و قانونی و شرعی اش، چه من و تو به آن بیاندیشیم چه نیاندیشیم، عملی اخلاقی است و به همان دلایلِ مرزهای عرف و اخلاق یا دین یا هرچه مقبول انسان های آن جامعه است، متفاوت است با سکس خواهر من با مثلاً دوست دخترش. این همان نیست. دنیای اختلاف و مساله این بین هست. این را همجنس گراها می خواهند سهل و بی اهمیت نشان دهند یا این که بگویند این هردو یکی است.
این معیارهای اخلاقی به هر حال وجود دارند. اتفاقاً معیارهای جوامع سنّتی مثل ایران عقلانی تر از مال اروپایی هاست. 18 سال را غربی ها از کجا آورده اند. اگر پسر یا دختر 17 ساله ی بالغی بخواهد از حقوق جنسی اش استفاده ی علنی کند باید شکایت به کجا ببرد؟ چرا کسی جامعه ای برای احقاق حقوقِ از دست رفته ی نوجوانان 14 تا 17 سال تشکیل نمی دهد؟
مرزی که اخلاقِ آزاد تعیین می کند، رعایت حقوقِ دیگر انسان هاست. یعنی نه خدا نه عُرف و نه عقل، نمی تواند مانع کار کسی شود؛ تنها لگد کردن حقّ دیگران است که شما را از کاری منع می کند. اگر حتّی روی همین هم توافق کنیم، بحث این است که مدافعان حقوق همجنس گراها تنها یک حقِّ فردی را می بینند (که در حقّ بودن اش بحث دارم) و حقوق بسیاری که از رواج همجنس گرایی در جامعه و تبعات آن پایمال می شود را نمی بینند.
سبک زندگی همجنس گرایان به روابط جنسی خلاصه نمی شود، بسیاری از همجنس گرایان مسن (و گاهی جوان) دیگر رابطه جنسی ندارند ولی شریک زندگی دارند، دوست داشتن یک نفر یک چیز است ولی شراکت زندگی چیز دیگر، خیلی از زوج ها چه همجنس چه غیر همجنس ممکن است یکدیگر را دوست نداشته باشند با این حال به دلایلی شریک زندگی هم شده اند(چه رسمی و چه غیر رسمی) و در این وضع باقی مانده اند، چنین روابطی کاملا آشکار است و هر کس متوجه می شود که رابطه دو نفر فقط دوستانه است یا شریک زندگی هم هستند(یکی از نشانه ها این است که شرکای زندگی خیلی بیشتر از دوستان با هم دعوا و بحث می کنند ولی آخر سر کنار هم باقی می مانند). به علاوه این موارد تفاوت های همجنس گرایان در رابطه آنها با دیگران خلاضه نمی شود و همجنس گرایان در بسیاری موارد دیدگاه و احساس و نظر متفاوتی در مقایسه با همجنسان دگر جنس گرای خود دارند.
-- همجنس گرا ، Apr 4, 2010هرکس در ایران زندگی کرده باشد می داند که هیچ دو همجنسی را نه آنجا و نه هیچ جای دیگر جهان تنها برای دوست بودن یا حتّی شریک زندگی هم بودن، با هم در یک اتاق یا یک تخت خوابیدن نه مجازات می کنند نه شماتت.
-- خلیل ، Apr 4, 2010از قضا این چنین زندگی مشترک را اگر در ایران با همجنس تان داشته باشید حیلی طبیعی تر و متعارف تر است از مثلاً در فرانسه. در ایران چنین اتاق ها و خانه های دانشجویی زیاد داریم که دو یا چند هم جنس در آن زندگی اشتراکی دارند، و کسی هم نه مانع می شود و نه بدبین. همین اتاق یا خانه اگر در فرانسه باشد بی تردید همه ی همسایگان یا گذرندگان و مطلعان ظنّ اولّ شان این می شود که اینها همجنس گرایند.
این یکی از جفاهایی است که همجنس گرایی در حقّ دوستی های هم جنسان کرده است.
دوستانِ ایرانی مان را در روز عید در خارج از ایران اگر ببینیم نمی توانیم ببوسیم از ترس این که هرکه ببینید بگوید گِی ایم!
همجنس گراها چنان معنای دوستیِ عمیق را به ارتباط جنسی کشانده اند که در لطیف ترین و انسانی ترین احساسات مان نسبت به دوست همجنس مان نیز در خودمان تردید می کنیم.
این یکی از حقوق اجتماعی است که رواجِ همجنسگرایی، آن را در کشورهای غربی لگد کرده است.
در ایران، دوستان مان را عاشقانه دوست داشتیم، با هم زندگی می کردیم و مسافرت می رفتیم.
اگر ارتباط جنسی تان را سرجای درست خود بگذارید، عمیق ترین و لطیف ترین دوستی ها را با همجنس تان در همان ایران می توانید داشته باشید؛ جاهای دیگر جهان چنین ارتباطات انسانی شورانگیز روحانیِ "با دوست بودن" را نه می فهمند نه برای اش ارزشی قائل اند.
تشکراز رادیوزمانه....
-- بدون نام ، Apr 4, 2010در جواب آقای علی در کانادا : اگر چهار تا شب جمعه تو ایران بودی وBATH HOUSE نتونستی بری و تومهمونی میگرفتنت و ی کتک فصل میزدنت می گفتم فرق ایران و کانادا کجاست.
-- بدون نام ، Apr 4, 2010در پاسخ به خلیل، رواج همجنس گرایی یا دگر جنس گرایی ممکن نیست،همجنس گرا بودن یا نبودن مادرزادی است، مسئله دوجنس گرایان هم به خودشان مربوط می شود و من کاسه داغتر از آش برای دیگران نمی شوم، در زمینه اینکه چرا افراد زیر 18 سال نمی توانند رابطه جنسی با بزرگسالان داشته باشند و این جرم محسوب می شود به این دلیل است که به صورت میانگین حد اقل سنی که فرد توان فکری و تجره کافی برای مستقل و آزادانه فکر کردن و بازیچیه دست دیگران نشدن را پیدا می کند و می تواند به صورت فرد مستقل و آگاه برای خود تصمیم بگیرد در صورتی که معمولا افراد زیر سین میانگین 18 سال در این زمینه ها توانایی کافی ندارند و جامعه تا رسیدن این افراد به این توان از انها مراقبت می کند و چون رابطخ جنسی می تواند در سنین کم فشار روانی بسیار زیاد و مخرب بر کودک وارد کند و از طرفی کودک توان و آزادی و آگاهی رویارویی با آن را ندارد این روابط محدود شده. در مورد اینکه چرا پس از ازدواج داشتن رابطه جنسی با دیگران بد است ولی قبل از آن نیست به این دلیل که معمولا افراد هنگام ازدواج توافق می کنند رابطه جنسی خود را محدود می کنند و این مانند هر قرارداد دیگری که فرد در آزادی و اگاهی و حق انتخاب پذیرفته لازم الاجرا است و نتیجتا رابطه جنسی فرد مزدوج با دیگران زیر پا گذاشتن قرارداد و نوعی تجاوز به حقوق زوج است نتیجتا درست نیست ولی همجنس گرایان به کسی تعهد نداده اند که برده جنسی دیگران شوند.
-- همجنس گرا ، Apr 4, 2010چرا از خقوق غیرهمجنسگراها حرفی نمی زند. آنها اکثریت هستند نه اقلیت. داشتن رابطه ی تایید نشده توسط اسلام با غیر همجنس از سنگسار تا شلاق است. عدد همجنسگراها در مقابل استریت هایی که می خواهند روابطی خارج از شرع داشته باشند هیچ است اما پنجاه تا گروه حامی آنها وجود دارد ولی NGO ی حمایت از دوست دختر و پسرها نیست.
-- استریت ، Apr 4, 2010دلیلش هم این است که الان همجنس بازی مد شده و آنها تریبونها را در دنیا در دست گرفته اند و تمام بدبختی های دنیا را مال خود می دانند.
همجنسبازها هم اگر اینقدر دنبال حفظ این عنوان نباشند و کارشان را انجام دهند اینقدر مشکل ندارند.
چه لزومی دارد که بگویی که همچنسبازی و انتظار داشته باشی قبولت کنند.
من هم با دوستدخترم ذابطه دارم ولی هیچ دلیلی ندارد که جار بزنم من دوستدختر دارم.
کاملابا استربت موافقم.چرا اینقدر یک رابطه جنسی و یا شخصی رو باید تو بوق و سرنا کرد . بعد هم اینکه یه جوری وانمود میکنین که انگار ما تو ایران همه بدبختیهامون حل شده الا این یه قلم .به نظز من در این شرایط این موضوعات منحرف کننده اند .و در ضمن شما که اینقدر از جامعه ی ایرانی شکایت میکنی لازم بدونی که توی غرب هم همچین این قضیه قابل قبول برای همه نیست ... اگر همین دگرجنسگرا هم رابطه جنسیشون همه جا جار بزنن ویا خودشونو بر اساس نوع رابطه صدا بزنن همه یه جور دیگه نگاشون میکنن .
-- بدون نام ، Apr 5, 2010آقای خلیل بی انصافی هم حدی داره. هم جنسگراها رو متهم به خراب کردن روابط عادی و دوستانه ی خودتون با هم جنسان صرفا دوست خودتون می کنید. از ابراز احساسات صرفا دوستانه به دوستان عادی خودتون واهمه دارید که مبادا هم جنسگرا به حساب بیایید. فکر کنم مشکل دگرجنس گراهایی مثل شما این هست که فقط خودتون رو می بینید. یک لحظه خودتون رو جای هم جنسگراها بگذارید که از ابراز احساسات فقط دوستانه به دوستان غیر هم جنس خودشون معذورند. تجربه ی ازدواج اجباری من گواه همین مطلب هست که هر چه به خانواده و خودش توضیح دادم که بیشتر از یک دوست نمی تونم باشم ، هیچ کس درک نکرد و نتیجه این شد که دو سال با مردی زندگی کنم که یک شب هم نتونستم باهاش باشم. مشکلی که شما عنوان کردید گریبانگیر ما هم هست. نمی خوام به بگم بی انصافی که دگر جنس گراها در حق ما دارند به اون چه شما گفتید در! و حالا بی حسابیم...مسئله درک نا درست خودمون هست و این که خودمون به جای دیگران قضاوت می کنیم. اگر فکر می کنید کسی در مورد گرایش جنسی شما درست قضاوت نمی کنه جای ترس نداره صرفا بهش یاد آوری کنید.
-- sara ، Apr 5, 2010با تشکر از سایت زمانه و شکوفه منتطری بخاطر این مصاحبه روشنگر.
پس از تحقیق و مطالعات فراوانی که در دهه های آخر قرن بستم توسط پزشکان و روان پزشکان صورت گرفت، کاملا روشن شده که حدود ١٠ درصد بشریت گرایش های متفاوت جنسی دارند که میزان کم و کیف آن متفاوت ست و بدلیل ترس از ابراز آزادانه ی این گرایشات متفاوت امار درستی از فراوانی انواع گرایش های جنسی وجود ندارد. بنابراین دیگر «بشر آگاه» حتی مانند دهه پنجاه و شصت قرن بستم نمی تواند به پیرامونش نگاه کند و گرنه برخورد «سنتی » و «عامیانه» خواهد داشت
بگذریم که اکثریت شهروندان کره خاکی ممکن ست دهه ها طول بکشد که تا به این سطح از آگاهی برسند و شاید بخشی عظیم حتی تا ابدیت به اصول «آسمانی » پای بند باشند و جز رابطه ی جنسی غیرهم جنسان بقیه موارد را «گناه » بشمارند. پس بهتر ست در باره ی اساس موضوع بحث کنیم
آیا بنظر ما گرایش های مختلف جنسی «بیماری » یا «انحراف » محسوب میشود ؟ بر طبق مقدمه ی بالا پاسخ آن یک «نه » می باشد
بنظر من پزشکان برنده جائزه نوبل ، ارگان یونیسف سازمان ملل و سازمان پزشکان بدون مرز و سازمانها ی حقوق بشری وظیفه دارند تا نظریات خود را در باره طبیعی بودن گرایش های مختلف جنسی را بصورت پیشنهادهائی به ارگانهای رهبری سازمان ملل ارجاع نمایند تا از طریق این سازمان منشور جهانی حقوق بشر بصورت روشن تری به امر گرایش های جنسی تاکید نماید
همانطور که در بعضی از کشورهای اروپائی تا بحال تغییراتی در قوانین خود انجام داده اند تا حقوق هم جنسگرایان ملحوظ گردد حتی بعضی کلیساها از انجام مراسم برای زوج های هم جنس استقبال کرده اند . رهبران سیاسی جهان از طریق سازمان ملل باید نسبت به دیدگاهای جدید تجهیز و تشویق شوند تا مردم جهان در باورهای کهنه خود تجدید نظر نمایند. وضع قوانین جدید ، آموزش و تبلیغات می تواند فشار و دید منفی مردم نسبت به گرایش های مختلف جنسی را بتدریج کاهش و حتی از بین ببرد
بنطر من در این زمینه از سازمان ملل تا دولتهای جهان بسیار محافظه کارانه برخورد مینمایند و از دستاوردهای قوانین علمی و اجتماعی عقب تر هستند صد البته ترس از نیروهای مذهبی حتی در کشور های سکولار و لائیک هنوز عامل منفی می باشد
آ-بزرگمهر
-- آ-بزرگمهر ، Apr 5, 2010علی دهقانی که نگران گشنه های عالم هستی، بدون نام که نگران بدبختیهات تو ایران هستی و استریت که نگران حقوق غیر همجنسگرا هستی: از بین میلیونها صفحه در اینترنت خودت اومدی بخش دگرباش از بین چندین بخش سایت رادیو زمانه رو خوندی. مگه مجبوری؟ به شما چه مربوط که بقیه برای حقوق چه کسانی فعالیت میکنند؟
-- سجاد-غیر همجنسگرا ، Apr 5, 2010نگران هرچی هستی برو راجع به همون بخون.
در جواب به علی از کانادا باید بگم که به هیچ وجه به سادگی که شما میگید نیست. در ایران فرهنگ کنکاش در امور شخصی دیگران وجود داره و کسی که ازدواج نکرده حتی برای اجاره کردن منزل هم به شدت در تنگناست. علاوه بر این رفتارهای همجنسگراها و مخصوصا پسران همجنسگرا اونها رو به شدت در معرض دید قرار میده. بدتر از همه اینکه همجنسگرا به دنیا آمدن در ایران جرم هست و علاوه بر آزار دیدن از مردم بیفرهنگ، یک همجنسگرا مجبور هست در امور روزمره خودش رو سانسور کنه تا "مجرم" بودنش رو مخفی کنه.
-- بدون نام ، Apr 5, 2010آقا خلیل اگر شما میترسی که شما رو همجنسگرا فرض کنند یا احتمالش رو بدن، باید بگم بد جوری مشکل داری. چیزی راجع به هموفوبیا شنیدی؟
-- بدون نام ، Apr 5, 2010چطوریه که من هر موقع مناسبتی هست رفیقامو بغل میکنم اتفاقی هم نمی افته؟ خود اروپاییها هم میکنن.
شاید شما منظورتون از ارتباط شور انگیز روحانی چیزی خیلی فراتر از بغل کردن یا ماچ و بوسه رسمی هست، چیزایی که بخشی از دنیای گی ها محسوب میشه. اتفاقا اشتباه نکن، تا اونجایی که من میدونم خیلی از کسانی که مواضع خصمانه بر علیه همجنسگرایی دارند کسانی هستند که در اونها تمایلات همجنسگرایانه وجود داره و ناخودآگاه به شدت اونرو سرکوب میکنند.