تاریخ انتشار: ۲۷ دی ۱۳۸۸ • چاپ کنید    

بسترهای مبارزه با ديکتاتوری

ديونيزوس
http://kupido2009.blogspot.com

وقایع و تحولات اخیر در ایران بعد از انتخابات خردادماه و شبه کودتای انتخاباتی، هرچند فرایند اصلاح‌طلبی حداقلی برای تغییر به وسیله‌ی صندوق‌های رای را به پایان رساند ولی بستری را فراهم نمود که اعتراض‌ها پیرامون تقلب انتخاباتی در بنیان زمانی بدل به جنبشی اجتماعی گردد.

جنبشی که نه تنها مختصات داخلی فراگیری دارد بلکه به فراسوی مرزها گسترش یافته و به واسطه‌ی استفاده از نوآوری‌های تکنولوژیکی عصر ارتباطات پویایی خود را حفظ کرده است.

برعکس جنبش‌های توده‌ای با راهبردهای پوپولیستی، جنبش اجتماعی و اعتراضی ایران بر طبقات متوسط اقتصادی و فرهنگی استوار است که با روی‌کردی اقناعی هر چه به جلوتر می‌رود، سعی بر جذب دیگر طبقات اجتماعی ایران دارد.

بالا بودن نسبی سطح آگاهی در بدنه‌ی جنبش، مصالحه‌طلبی سردمداران را برنمی‌تابد و راه خود را می‌رود و از دل‌داگی کاریزماتیکی در آن خبری نیست. شعارهای سرداده شده در تجمع‌های اعتراضی اخیر خود موید این امر است که حتی در بیان شعارها متکی به خود بوده و از گونه هدایت شعارها و قالب‌بندی مصالحه‌کارانه‌ی آن‌ها توسط سردمداران دوری می‌کند.


علاوه بر این موارد جنبش اعتراضی ایران فاقد ساختار سلسله مراتبی بوده و به شبکه و متن و کنش‌گری درون‌متنی متکی است. ارتباط میان افراد روی‌کرد افقی و ریزوم‌وار متکی می‌باشد و فراسوی تقابل‌های دودویی سلسله‌مراتبی عمل می‌کند. ابزارهای تکنولوژیکی نیز به شکل‌گیری و بهینه‌سازی این روی‌کرد کمک فراوانی کرده است.

با این وجود این جنبش نیازمند آن است که ارتباط خرده‌جنبش‌های اجتماعی درون متنی را تقویت کند و بسترهای مبارزه با دیکتاتوری را در اتئلاف این خرده‌جنبش‌ها ترسیم نماید و این امر را درک کند که هر یک از این خرده‌جنبش‌ها مطالبات خاص خود را دارا می‌باشند و ترسیم حداکثری اهداف و مطالبات برای ائلاف این خرده‌جنبش‌ها ضروری است.

در رابطه با بسترهای مبارزه بايد درون‌مايه‌های اجتماع مورد توجه قرار گيرد و تاكيد بر خرده‌جنبش‌های اجتماعی باشد كه دارای اصالتی بنيادين در اجتماع می‌باشند و پتانسيل درنورديده‌ی قدرت جاری در بدنه‌ی اجتماع را دارا هستند.

در اين راستا بايد از سازمان‌ها و نهادهای سلسله‌مراتبی بر حذر باشيم زيرا كه اين سازمان‌ها و نهادها در واقع به جای توجه به فرد انسان در اجتماع، بيشتر از همه به ساختار خود اهميت می‌دهند. اين بدان معنا است كه در فرايند مبارزه برای نهادها و سازمان‌های سلسله‌مراتبی حفظ سازمان و نهاد از انسان اهميت بيشتری دارد و به راحتی انسان‌ها را فدای حفظ ساختار می‌كنند.

بر اين مبنا مبارزه بايد بر بستر فرد در بطن اجتماع صورت گيرد كه اين انسان‌ها به صورتی شبكه‌ای به هم پيوند می‌خورند و به جای سلسله ‌مراتب عمودی، پيوندی افقی را دارا هستند.

تاكيد بر سطح شبکه در واقع گونه‌ای گذار از روی‌کرد درختی و پانهادن به رويکردی ريشه‌ای در عمل‌گرايی قلمداد می‌شود. روی‌کرد شبکه‌ای پيوندهای افقی انسان‌ها در اجتماع فضاهایی را شکل می‌دهد که در آن آزادی و تخطی و سرپيچی امکان بروز دارد.

اين فضا را می‌توان «مناطق كنش‌گری آزاد اجتماعی» اطلاق نمود. بر بنيان چنين فضايی است که خرده‌جنبش‌های اجتماعی می‌توانند پديدار شده و فرآيند مبارزه را شكل داده و حاكميت را به چالش بكشند.

علاوه بر این، نكته ديگر اهميت قائل شدن برای تمامی خرده‌جنبش‌های اجتماعی برای مبارزه است. تاكيد بر يك يا چند خرده‌جنبش خاص، سبب می‌گردد چشم‌انداز كلی شكل‌گيری يك جنبش اجتماعی حداكثری مخدوش شده و فرايند مبارزه ناكام بماند.

در واقع تاكيد تنها بر يك يا چند خرده‌جنبش خاص، دامن زدن به تقابل‌های دوگانه مابين خرده‌جنبش‌های اجتماعی است و نشان از عدم تكافوی انديشه‌گری مناسب در مبارزه بر بستر اجتماع انسان ها دارد.

تعصب يا تعلق نسبت به يك يا چند جنبش اجتماعی ناشی از پيشینه‌ی تاريخی قبيله‌گرايی در اجتماع است كه سبب می‌گردد گونه‌ای مطلق‌انگاری بر ذهن انسان‌ها ـ حتی به اصطلاح روشن‌فكران آن ـ سايه افكند.

نگاه واقع‌بينانه به اجتماع امروز ايران نشان‌دهنده‌ی خرده‌جنبش‌هايی است ـ كه چه ما بخواهيم و چه نخواهيم ـ در اجتماع وجود داشته كه در تلاش و مبارزه با حاكميت در راستای حقوق مدنی خود هستند.

جنبش‌هايی كه عبارتند از:

ـ جنبش زنان: كه امروزه سرآمد مبارزه مدنی می‌باشند. فعاليت‌های بی‌وقفه‌ی آن‌ها برای به دست آوردن حق برابری و حذف قوانين تبعيض‌آميز عليه زنان، غير قابل انكار و ستايش شده است.

شكل‌گيری كمپين‌های اجتماعی در مبارزه برای احقاق حقوق خود و افزايش سطح آگاهی زنان و تغيير نگرش سنتی به زن، نشان از بلوغ فكری بسيار عميقی در جنبش زنان دارد.


ـ جنبش كارگری: اين جنبش چنان فرايند رو به گسترش را در برگرفته كه در ساليان اخير مطالبات اقتصادی و مدنی خود را به قدرت از حاكميت مطالبه می‌كند.

عمق آگاهی‌های شكل‌گرفته در جنبش كارگری در ايران سبب گرديده كه كارگران به دور از تعصبات ايدئولوژيك ناشی از ساختارهای سلسله‌مراتبی، بر بستر كنش‌گری اجتماعی عمل نموده و از هر گونه قرار گرفتن در ساختارهای فسيل شده پرهيز كنند.

در واقع امروز اين ساختارها هستند كه ادعای حمايت از جنبش كارگری دارند و كارگران تنها در قالب شبكه‌های كارگری خويش عمل می‌كنند.

ـ جنبش دانشجويان: فرايند مبارزه‌ی دانشجويان به خصوص بعد از «فريب بزرگ اصلاحات» ابعادی عقلانی‌تر يافته است و سبب دوری هر چه بيشتر از نهاد‌هایی گرديده كه با انتساب خود به جريان دانشجويی، منافع نهادی خود را دنبال می‌كردند.

امروزه دانشجويان را نمی‌توان در قالب يك يا چند تشكل دانشجويی، تقسيم‌بندی كرد. بلكه اين بدنه‌ی اجتماعی دانشجويان است كه جنبش دانشجويی را به پيش می‌برد و در اين بدنه گونه‌ای از پلوراليسم دانشجويی به وضوح قابل مشاهده است.

ـ جنبش معلمان: اين جنبش در چند سال اخير بر بنيان مطالبات اقتصادی و مدنی معلم‌ها شكل گرفته كه گستره‌ی آن هر روز بيشتر می‌شود.

اهميت اين جنبش وقتی قابل درك است كه اين نكته را متذكر شويم كه در نظام فاشيسم دينی در ايران، در طول ساليان حكومت این نظام، سخت‌ترين گزينش‌های استخدامی به معلم‌ها مرتبط بوده و از آن‌جا كه اين نظام فاشيستی جريان قدرت خود را در آموزش تسری می‌دهد انتخاب معلم‌ها اهميت فراوان داشته و عبور از گزينش استخدامی برای هر فرد اجتماع امكان‌پذير نبوده است.

اكنون چنان فشارهای حاكميت فاشيستی بر اجتماع افزايش يافته، كه لايه‌های اجتماعی منتخب نيز حاكميت را به چالش می‌كشند. نكته‌هايی كه حاكميت هيچ‌گاه درنيافته پتانسيل هر انسان برای افزايش آگاهی و دانايی است كه در طول زمان شكل می‌گيرد و همچنين نكته‌ی ديگر ظرفيت تحمل فشار در قشرهای اجتماعی مختلف است.

ـ جنبش اقليت‌های قومی: افزايش آگاهی‌های اجتماعی در سطحی گسترده، بستری مناسب برای شكل‌گيری جنبش‌های قومی در راستای حقوق اجتماعی خود، فراهم آورده است.

هر چند برخی مواقع راديكاليسم موجود در اين جنبش‌ها، از منظر نفی‌گرایی به كنش‌گری می‌پردازد ولی به دور از تعصبات قومی، بسياری از مطالبات اين جنبش‌ها به حق بوده و بايد هر قوميتی از حقوق برابر برخوردار باشد.

اين جنبش‌ها نيز از آن‌جا كه تنها در يك اجتماع دموكراتيك و آزاد است كه مي‌توانند به مطالبات خود دست يابند تلاش برای دستيابی به اهدافی همچون عدالت، آزادی و رهايی از سلطه‌ی اقتدار، بسترهای اجتماعی مناسب برای مبارزه با حاكميت می‌باشند.

ـ اقليت‌های مذهبی: بالاترين سركوب‌ها و خفقان‌ها در نظام فاشيسم مذهبی ايران، مربوط به اقليت‌های مذهبی است. از آن‌جا كه اين نظام فاشيستی بر بنيان ايدئولوژی دينی شكل گرفته و ايدئولوژی دينی خود را برترين محسوب می‌كند از اين رو اقليت‌های دينی بايد يا به ايدئولوژی دينی برتر بپیوندند يا سركوب شوند.

در اين ميان اقليت مسلمان سنی، بهائيان، دراويش، يهوديان و... بيشترين صدمه و سركوب را تا اكنون تجربه كرده‌اند. برخی از اقليت‌ها همچون بهائيان حتی از حق تحصيل و اشتغال نیز محروم‌اند (اگر حكومت از جامعه جهانی نمی‌ترسيد حق نفس كشيدن را نيز از آن‌ها سلب می‌كرد).

با اين وجود تلاش مذبوحانه نظام فاشيستی نه تنها سبب از بين رفتن اين اقليت‌ها نگرديد بلكه نگاه‌های جهان آزاد را متوجه سركوب اين اقليت‌ها ساخته و بستری مناسب (هرچند با رنج فراوان) برای اين اقليت‌های دينی فراهم آورده تا مطالبات خود را مطرح كنند.

ـ اقلیت‌های جنسی: اگر از نگرش حداقلی به بازخور اقلیت‌های جنسی در جامعه‌ی ایران بنگریم مجموعه‌ای از کنش‌گران جنسی را باز خواهیم یافت که در چارچوب گرایش جنسی خود به فعالیت‌های اجتماعی مشغول هستند.

با نگاهی به فضای مجازی که بستر مناسبی را برای فعالیت اقلیت‌های جنسی فراهم آورده، درخواهیم یافت که انسان‌های قابل ملاحظه‌ای در جامعه‌ی امروز ایران زندگی می‌کنند که جزو اقلیت‌های جنسی محسوب شده و به شدت از سوی حاکمیت سرکوب می‌شوند.

با وجود این سرکوب، اقلیت‌های جنسی در چند سال اخیر فعالیت‌های اجتماعی خود را شدت بخشیده اند. به گونه‌ای که سازمان فعال و مختص به خود در خارج از کشور دارا بوده که جنبه بین المللی دارد.

سایت‌ها و وبلاگ‌های بسیاری از سوی اقلیت جنسی کشور راه اندازی شده که به نوبه‌ی خود به فعالیت در زمینه‌ی آگاهی‌رسانی و مطرح کردن مطالبات خود مشغول می‌باشند. علاوه بر آن مجلات مرتبط با اقلیت‌های جنسی به صورت مرتبط انتشار می یابد و حتی کتاب‌هایی نیز از سوی این اقلیت جنسی منتشر شده است.


پیرامون کنش‌گری سیاسی این اقلیت در چند سال اخیر تا آن‌جا که تهدیدها اجازه داده مشغول به فعالیت هستند و با نامه‌نگاری‌های خود با شخصیت‌های سیاسی، روشن‌فکران و دیگر افراد طبقه‌ی مرجع سعی در بازنمود مطالبات خود داشته و هماهنگی خود را با خواسته‌های مدنی و سیاسی جامعه‌ی ایران اعلام نموده‌اند.

به خصوص در جنبش شکل گرفته در بعد از انتخابات، اقلیت‌های جنسی نه تنها در کنار دیگر افراد اجتماع حضور پررنگ در خیابان‌ها داشته‌اند بلکه در فضای مجازی و ارتباطات و اطلاع‌رسانی پیرامون جنبش نیز نقش مهمی را ایفا نموده‌اند.

اهمیت این حضور هنگامی بهتر درک می‌شود که دریابیم فرایند برخورد با اقلیت‌های جنسی از سوی جامعه به علت عدم آگاهی لازم و مناسب نسبت به این اقلیت‌ها در چه سطحی قرار دارد.

هرچند بسیاری از روشن‌فکران به خصوص روشن‌فکران جوانی که شناخت کافی از این اقلیت دارا می‌باشند، از این اقلیت حمایت نموده‌اند ولی بازخور فرایند برخورد اجتماعی و سرکوب شدید حاکمیت، مصائب فراوان و غیر قابل تصوری را برای از پستو درآمدن این اقلیت جنسی شکل داده است.

از این رو در ائتلاف برای جنبش اجتماعی ایران و مبارزه با دیکتاوری نیازمند آن هستیم که این اقلیت جنسی را نیز مورد توجه قرار داده و مطالبات آن‌ها را در نظر بگیریم. هرچند بر این عقیده هستم که اگر برای مطالبات دگرانديشان اهميت قائليم بايد دگراندیشان را نیز بشناسیم و برای مطالبات انسانی و مدنی ایشان نيز اهميت قائل باشيم؛ انسان بودن چنين حكم می‌كند.

در پایان ذکر این نکته ضروری است که رمز این ائتلاف اجتماعی برگذشتن از تقابل دودویی بنیادین «ما و دیگری» در جهت مبارزه با دیکتاتوری است.

دیگر زمان آن فرا رسیده که از دگم‌های اجتماعی، قومی و جنسی دست بکشیم و با سرلوحه قرار دادن «احترام به انسان برای انسان بودن» چتر فرایند مبارزه با دیکتاتوری را چنان بگسترانیم که ائتلافی از همه‌ی خرده‌جنبش‌های اجتماعی شکل گیرد که این راه تنها راه رسیدن به آزادی و دموکراسی است.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

برای باز هم بهتر شدن کیفیت خوب بود برای بعضی مطالب منبع آنرا هم ذکر میکردید. مثلا:
ت"تعصب يا تعلق نسبت به يك يا چند جنبش اجتماعی ناشی از پيشینه‌ی تاريخی قبيله‌گرايی در اجتماع است كه سبب می‌گردد گونه‌ای مطلق‌انگاری بر ذهن انسان‌ها ـ حتی به اصطلاح روشن‌فكران آن ـ سايه افكند."ا
چون موضوع بدیهی حساب نمیشود، یا باید همینجا موتیویت شود یا به جایی که دلایلی برای این جمله ارائه شده ارجاع داده شود.
منظورم بخشهایی که تحلیل خودتان است مرجع لازم ندارد نیست.

-- چ ، Jan 18, 2010

مقاله خوبی بود

-- Behdad ، Jan 19, 2010

برای چ
داداش من مقاله ژورنالیستی که این قدر نیاز به دقت های ارجاعی نداره. مهم اینه که تحلیل مؤثری از یک جریان سیاسی و اجتماعی باشه. که این مقاله تا حدی بود.

-- نیما ، Jan 20, 2010

نیما، درست میگید شما. اون حرف رو از این بابت زدم که به نظر من در کل نوشته های بخش دگرباش جالب و با کیفیت بالا هست، به نظر من ارزش داره که باز هم هر جا که شد بهسازی بشه و استانداردش رو کم کم بالاتر ببرند تا بعد از مدتی تبدیل به مجموعه مقالات با ارزشی بشه که بعد ها بشه به اینها ارجاع داد و به اشخاص معرفی کرد. (همین الان هم عالی هست برای معرفی به اشخاص دیگه)
البته من فقط خواننده این نوشته هام و نمیدونم چقدر زحمت داره تهیه این نوشته ها یا رادیو زمانه چه نوع کاری رو مد نظر داره. صرفا ایده آل خودم رو به عنوان نظر مطرح کردم.

-- چ ، Jan 22, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)



موضوعات