خانه > دگرباش > مقاله > تاتر و همجنسگرایی | |||
تاتر و همجنسگراییپینوکیو۱: تاتر بستر گفتوگو است. دگرگونی آیینهای نمایشی و شکلگیری تاتر پیش از هرجا در یونان باستان، و در دوران زرین این تمدن رخ داد؛ دوران زرینی که نخستین گامهای فلسفه، دموکراسی و تاریخنویسی را به خود دید. دوران زرینی که عشق به همجنس مورد احترام و پذیرفته بود. یونانیان، که این چنین تحولات بزرگی را تجربه میکردند، نیازمند گونهای از بیان بودند که بتواند جوابگوی پرسشهایشان باشد تا بتوانند درگیریهای فکریشان را سامان دهد. «دیالوگ» این امکان را برای آنها فراهم کرد. اندیشههای متضاد پای میز دیالوگ نشستند و سخنرانی تکنفره به حاشیه رفت. یونانیان دیگر گرد خطابهسراها جمع نمیشدند تا برایشان موعظه کنند، آنها به مناظرههای بزرگان اندیشه گوش میدادند و خود نیز در گفتوگو شرکت میکردند و یکدیگر را به چالش میکشیدند. رسالههای افلاطون این شیوهی بیانی و به اشتراک گذاشتن اندیشهها را به خوبی نشان میدهند. این شیوهی نو تا جایی کارآمد بوده که فیلسوفی همچون افلاطون، پس از نگارش گفتوگوهای سقراط، آرای خود را هم به همینگونه، این بار با سقراط های خیالی مینگارد. دیالوگ را تاتر پیش پای یونانیان گذاشت: در نمایشهای آیینی، برای نخستین بار فردی به نام «تسپیس» از گروه کُر جدا شد و با گروه به پرسش و پاسخ پرداخت. سپس با روی کار آمدن نمایشنامهنویسان و شکلگیری تراژدی دیالوگ حملکنندهی اندیشهی شخصیتها شد؛ اندیشههایی که از برخوردِ با یکدیگر قوام مییافتند و هم را کامل میکردند. اما کار تاتر تنها یاد دادن این شیوهی بیان به جامعه نبود. تاتر خود سردمدار استفاده از آن شد و درگیری اندیشههای روز را بر صحنه آورد. تاتر هنر «رواداری» است؛ و شاید روادارترین هنر. نمایشهای آیینی درگیری خوب و بد را به تصویر میکشند اما در تاتر (به ویژه تراژدی) قضاوت صریحی بر خوبی و بدی نمیشود، درگیری میان دو اندیشه است؛ چالش میان دو دنیای متفاوت که به هم رسیدهاند و در بستر گفتوگو هم را میسنجند که هم را بپذیرند یا برای از میان برداشتن هم مبارزه کنند و یا... . و اندیشی سومی هم در میان است: تماشاگری که کشمکش اندیشهها را میبیند و به سنتزی از برخورد دو اندیشهی گوناگون دست پیدا میکند.
این رواداری، که در دوهزار و اندی سال شکلگیری تاتر هنوز از ویژگیهای اصلی آن است، امکان بروز دگرباشی را بیش از هر هنر و پیش از هر شیوهی بیانی در تأتر فراهم میکند. ۲: جامعهی ایران جامعهی رواداری نیست، اما میتواند بشود. ما از کودکی آموزش روا داشتن آن چه خود نمیخواهیم بر دیگرانی که میخواهندش را یاد نگرفتیم و آنچه خودمان هستیم را بدیهی و طبیعی میدانیم. اما دست کم در مورد موضوعاتی که آگاهیمان در آنها بالا رفته رواداری بیشتر به چشم میخورد. برای نمونه روز به روز مردهایی که خواستار حقوق برابر برای زنان هستند بیشتر میشوند چون حقوق زن چه از دید موافق و چه از دید مخالف سالهاست که موضوع بحث و جدل در جامعهی ایران و در تمام سطوحاش، است. به گمانم یکی از بزرگترین چالشهای پیش روی همجنسگرایان ایران نبود گفتمان همجنسگرایی در جامعهی ماست؛ نه تنها در میان اکثریت سرراست بلکه متأسفانه در میان خود همجنسگرایان. نبود گفتمان آگاهی ما را به شدت پایین میآورد. پایین بودن آگاهی هم همجنسگراها را سرکوب میکند و سرراستها را بیتفاوت. این دو دنیا باید با هم برخورد کنند. این نیاز جامعهی ایران است. سرکوب جنسی یکی از بزرگترین و ریشهدارترین سنگهای پیش پای آزادی است. نبود برخورد میان این دو دنیا چیزی جز نادانی برای ایرانیها به ارمغان نمیآورد. و از این نادانی تنها اقلیت حاکم سود میبرد برای ادامهی دیکتاتوری و سلطهجوییاش.
۳: تاتر بستر گفتوگو است؛ تاتر هنر رواداری است؛ تاتر آموزگار رواداری است. هر چند تاتر در ایران جایگاه چندانای بین مردم ندارد اما میتواند آغازگر گفتوگو دربارهی همجنسگرایی باشد. گذشته از آن بهرهگیری از شیوهی بیانی تاتر هم یک راه برای آغاز است. پیشنهاد من نگارش نمایشنامههایی با محوریت همجنسگرایی- فعلاً - برای خواندن یا اجرای بیرون از ایران، است. و پیشنهاد دیگر برای نمایشنامهنویسان ایرانی ِ همجنسگرا یا همجنسگرادوست که در تاتر امروز ایران فعالاند: میتوانیم آرامآرام بحث همجنسگرایی را در نمایشنامههایمان باز کنیم. مثلاً با قرار دادن یک همجنسگرا در دل داستان (اتفاقی که خیلی هم نادر نیست و چند نمونه در نمایشنامههای چند سال گذشته یافت میشود) و یا ... و حتی ای کاش نمایشنامهنویسان مخالف همجنسگرایی هم مواضع خود را در این باره در دل نمایشنامههایشان جای دهند تا از برخورد اندیشههایمان، ذهنمان خلاق و پویا شود و به درک درستتری از دنیاهای هم برسیم.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
مرسی از مطلب خوبتان. من در سال 1997 نمایشنامه ای نوشتم و بروی صحنه بردم بنام باری آخر که دو شخصیت اصلی آن یک زن فمینیست و یک مرد همجنسگرا هستند و موضوع همجنسگرایی یکی از موضوعات محوری آن است. این نمایش در همانسال در چندین شهر آلمان و اروپا اجرا شد و عکس العملهای ریادی را بر انگیخت که من بخشهایی از آن را در آرشیوم نگه داشته ام. متن این نمایش در وبسایتم در قسمت متون نمایشی هست و می توان به آن رجوع کرد.
-- بدون نام ، Dec 24, 2009با احترام
نیلوفر بیضایی www.nbeyzaie.com
با سلام.به عنوان یک پزشک معتقدم که اسلوب زیستی مناسب انسان روابط جنسی طبیعی میباشد ودیگر گرایشات بطور قطع ابنورمالیتی خواهد بود لذا بی گمان طرح چنین مسا یلی غیر ضرور و بر خلاف بیولوزی و دید گاه عقلانی دینی میباشد
-- حمیدیان ، Dec 25, 2009جزم اندیشی یک "پزشک"!! : "معتقدم" "بطور قطع" "بی گمان"
-- بدون نام ، Dec 25, 2009خوشحالم در جامعه علمی جهانی پشیزی برای "اعتقاد" شما بر مبنای "دیدگاه عقلانی!! دینی" ارزش قائل نمیشوند.
منطق یک "پزشک"!:
-- بدون نام ، Dec 25, 2009من به چیزی "معتقدم" پس هرچه بر خلاف "اعتقاد" من است "بطور قطع ابنورمالیتی خواهد بود" (چرا؟ لابد چون من معیار سنجش همه چیز هستم. چرا؟ لابد چون مدرک پزشکی گرفتم!)
چون من به چیزی "معتقدم" صحبت از هرچه بر خلاف آن باشد "غیر ضرور و بر خلاف بیولوزی و دید گاه عقلانی دینی میباشد".
تا الان هر چه مذهبی دیده بودم اعتقاداتشان از دیدگاه مذهبی نشات میگرفته نه اینکه اول به چیزی "معتقد" شوند "لذا" هرجه بر خلاف اعتقادشان باشد خلاف مذهب باشد. البته شاید این مسئله برای "یک پزشک" عادی باشد.
درود به عنوان یک دکترا تخصصی متعقدم اسلوب زیستی انسان در دور فرگشتی خود دچار یک جهش اشتباه پنتیکی شد وگرنه اسلوب جنسی طبیعی انسان تمایل به همجنس است. شیطان رجیم شیطنت کردند در بهشت حضرت ادم را گول فرمودند و سبب شکل گیری اسلوب جنسی دگر جنسگرا شدند. تقصی حوا بود به خدا
-- دیونیزوس ، Dec 25, 2009این مطلب که "ما از کودکی آموزش روا داشتن آن چه خود نمیخواهیم بر دیگرانی که میخواهندش را یاد نگرفتیم و آنچه خودمان هستیم را بدیهی و طبیعی میدانیم." شاید نکته کلیدی باشد به علاوه آنکه دائم مشغول قضاوت در مورد دیگران هستیم.
-- بدون نام ، Dec 26, 2009این دو اخلاق بد در همه شئون زندگی ما نمود دارد، نه فقط در ظلمی که به همجنسگراها میکنیم.
بهرروی ان یک بیماریست . چاره کار درمان ان است . کسی اگر انرا طبیعی جلوه دهد ,
-- Ahmad ، Dec 26, 2009بسیار مشکوک است .
چند سالی پیش، با پسری همجنسگرا مواجه و دوست شدم که این موضوع را از همه و حتی خانواده (صد البته مقدسش) پنهان می کرد. زیر فشار سنگین خانواده برای ازدواج بود. راه حلی که به ذهن ما رسید از گونه چاره جوییهای اجبارانه تحت دیکتاتوری بود. با جستجوی فراوان توانستیم خانم همجنسگرایی را بیابیم که وی هم مشکل مشابهی داشت. قرار شد این آقا به خواستگاری آن خانم برود و بقیه ماجرا. منتها چون خانم در شهر دیگری بودند خانواده ها بسیار اکراه از این کار داشتند. سرانجام پس از تلاش فراوان توتنستیم خانواده ها را راضی کنیم.
-- حمید ، Dec 26, 2009مراسم عروسی مسخره برگزار شد. سپس نوعروس و شاه داماد را روانه ماه عسل کردند. این گونه این دو توانستند اندکی آزادتر به تمایل جنسی اصلی خود بپردازند و چون هر دو مشکل یکدیگر را برای ابراز تمایل جنسیتی در این جامعه مذهب زده درک می کردند. مدتی است از آنها خبر ندارم. امیدوارام زندگی مشترک (با زوج واقعی دلخواه خودشان) خوبی داشته باشند.
این متنی است که چند سال پیش با امضای تعداد قابل توجهی از فعالین فرهنگی و سیاسی در حمایت از حقوق همجنسگرایان منتشر شد.
در حمايت از حقوق همجنسگرايان و برای مقابله با هموفوبيا
از آنجا که
- سازمان بهداشت جهانی نيز در همخوانی با دستاوردهای علوم پزشکی و روانشناسی امروز اعلام کرده است، همجنسگرايی انحراف جنسی و يا روانی نيست بلکه نوعی گرايش جنسی طبيعی و عادی است که در نزد برخی از انسانها ديده میشود ؛
- همجنسگرايی صرفا در گرايش جنسی دو انسان نسبت به يكديگر خلاصه نمي شود ، بلكه نيازهاي روحي ، عشقی و عاطفی را نيز در بر مي گيرد؛
- همجنسگرايی ربطی به رنگ، نژاد، مذهب، مليت، وموقعيت اجتماعی ندارد و زنان و مردان همجنسگرا در همه جوامع انسانی و در تمام اقشار جامعه وجود دارند؛
- همجنسگرايی از مقوله بچه بازی ( پدوفيلی) نيست و این دو ربطی به هم ندارند. همجنسگرايی گرايش عاطفی و جنسی يک فرد بالغ به فرد بالغ ديگری است که بر اساس خواسته و علاقه دو طرفه و بدون زور و اجبار به برقراری رابطه با هم می پردازند. پدوفيلی رابطه جنسی با كودكان است كه میتواند از نوع همجنس يا جنس مخالف باشد و بايد عمل مجرمانه تلقی گردد؛
- سرکوب همجنسگرايان و ناديده گرفتن حقوق آنها در جوامع بسته و محروم از آزادی و دمکراسی ابعاد گسترده و بسيار غير انساني به خود مي گيرد؛
- در جوامع باز و دمکراتيك، بدليل وجود امكان روشنگري و تشكل براي همجنسگرايان و حاميان آنها در سطح جامعه و همچنين وجود پشتوانه ي قانوني و حقوقي، امكان نقض حقوق همجنسگرايان و نفي حضور اجتماعي آنان به حداقل مي رسد؛
- حقوق همجنسگرايان بخشی از حقوق بشر است و مدافعان حقوق بشر در جهان در فعاليتهای خود براي موضوع بی حقوقی همجنسگرايان و ستمی که بر آنها می رود جايگاه خاصی قائلند؛
- پذيرش حقوق همجنسگرايان در مسير طرد آن بخش از سنتها كه با حقوق بشر ناسازگارند، و در راستاي تضعيف ارزش های پدرسالار، امري بسيار مهم قلمداد مي شود؛
- حضور علني همجنسگرايان درکشورهای آزاد در كليه ي عرصه ها از هنر و ادبيات گرفته تا انديشه و سياست دال بر آن است که همجنسگرايان مي توانند سهم بسزايي در راه بهبود جامعه ي بشري در كليهي عرصه هاي حيات بشري بر عهده گيرند؛
- هموفوبيا بمعنی ترس، نفرت و گريز از همجنسگرايی و همجنسگرايان، و اجتناب از گشودن باب گفتگو در باره همجنسگرايی، تنها به افراد همجنسگرا آسيب نمی رساند بلکه به ماندگاری ارزشها و سنت های غلط و غير انساني ياري مي رساند.
ما امضاء کنندگان زير
- از برابری حقوقی همجنسگرايان دفاع کرده و خواستار لغو قانون مجازات همجنسگرايان در قوانين کشور هستيم.
- خواهان مبارزه قاطع با پديده بچهبازی ( پدوفيلی) از هر نوع آن ( سوء استفاده جنسي از پسران و دختران نابالغ) هستيم و به خصوص سوء استفاده جنسی از دختران نوجوان تحت عنوان ازدواجهای سنتی، شرعی يا قانونی را محكوم میكنيم.
- از همه هموطنان بخصوص فعالان حقوق بشر، گروههای فرهنگی، اجتماعی ، سياسی و شخصيتها می خواهيم که به ما بپيوندند و با موضع گيری صريح و علنی در اين باره مسئوليت و شهامت فرهنگی و مدني نشان داده و به روشن شدن افکار عمومی ياری رسانند.
-- نیلوفر بیضایی ، Dec 26, 2009خانم بیضایی عزیز
-- پینوکیو ، Dec 29, 2009از لطف و توجه شما سپاسگذارم.
من دورادور در جریان آثار شما هستم. هر چند متاسفانه هیچ وقت امکان دیدن کارهای شما بر صحنه برایم فراهم نشده. به امید روزی که شما و همهی هنرمندان کشور در خود ایران و یرای جمع بیشتری از مخاطبان هموطن کار کنند. من در اولین فرصت با شما تماس خواهم گرفت.شاد باشید.