تاریخ انتشار: ۲ مهر ۱۳۸۸ • چاپ کنید    

نگاه‌های دیگران به زندگی من ِ متفاوت

رامتین شهرزاد
www.ramtiin.blogspot.com
ramtiin@gmail.com

الف – نگاه مثبت از بیرون

وقتی نوشته‌ها و حرف‌های دنیای بیرون را در مورد هم‌جنس‌گراها می‌خوانم، این احساس به من دگرباش دست می‌دهد که در مورد ما به عنوان یک فرقه با گرایش‌های خاص و آیین‌ها و مراسم‌هایی مشخص، یا یک حزب سیاسی با لیدرهایی معین و برنامه‌هایی تنظیم‌شده و اهدافی در پیش‌‌رو فکر می‌شود.

ما را گروهی مشخص، در کنار هم می‌بینند که جزیره‌یی هستیم در تلاش برای متصل‌شدن به دنیای دیگران و داشتن برابری و برادری در کنار آزادی روی کره‌ی زمین. در این هیچ شکی نیست که گروه‌هایی مشخص، با اهدافی معین در سرتاسر کره‌ی زمین در تلاش هستند تا زندگی را برای دگرباشان جنسی آزادتر کنند و درک و ذهنیت انسان را در مورد این بخش از خود، آرام‌تر، متعادل‌تر و منطقی‌تر سازند.

این یک واقعیت است که این‌گونه گروه‌ها، برنامه‌هایی مدون را دنبال می‌کنند و تلاش‌شان تاکنون تصویری منطقی‌تر از زندگی هم‌جنس‌گرایان، در درجه‌ی اول برای خود ِ این اقلیت جنسی، و در درجه‌ی دوم برای دیگر انسا‌ن‌ها فراهم کرده است.

اما این موضوع باعث نمی‌شود که حق بقیه‌ی انسان‌های هم‌جنس‌گرایی را نادیده بگیریم که در این شکل از زندگی روزگار خود را می‌گذرانند و سعی دارند تا زندگی‌شان را، با حفظ استقلال و حریم خصوصی خود، بدون جنجال و بدون هیچ‌گونه وابستگی به بحث‌های دیگران بگذرانند.

آرزو دارم وقتی نوشته‌ها و حرف‌های دنیای بیرون را در مورد هم‌جنس‌گرایی می‌خوانم، تصویر انسان‌هایی را ببینم که همانند دیگر انسان‌های روی کره‌ی زمین، دارند زندگی خودشان را با انواع علایق و سلیقه‌ها و رفتارها می‌گذرانند. نقشی ببینم از انسان در شکل ساده و قبول‌شده‌ی خویش. هم‌جنس‌گرایی یک حزب یا فرقه نیست، جنبش نیست، جزیره نیست، هم‌جنس‌گرایی صرف واقعیت انسان‌هایی است که همانند دیگران در حال گذران روزگار خود هستند.

ب – نگاه منفی از بیرون

وقتی در خیابان‌های شهرهای کشور خودم قدم می‌زنم، خودم را به عنوان یک شهروند آزاد درنظر نمی‌گیرم. قانون کشور من را در نقش یک بیمار می‌بیند که باید به شدیدترین نحو از صحنه‌ی زندگی حذف شود، تا بتوان مانع فاسدشدن دیگران شد. وحشت از تصویرهای ساخته‌شده از من هم‌‌جنس‌گرا آن‌چنان سیاه است که خود ِ من را هم می‌ترساند. ما به عنوان بخشی از مردمان این کشور درنظر گرفته نمی‌شویم.

در حدود یک‌سال پیش وقتی جمعی از فعال‌های دانشجویی کشور به دیدار رئیس‌جمهور محبوب کشور، سید محمد خاتمی رفتند و از او خواستند تا یک بار دیگر برای انتخابات کاندید شوند، ایشان در میان حرف‌های‌شان، اشاره به این مسأله داشتند که نوع آزادی که ایشان و همکاران‌شان به دنبال رسیدن به آن هستند، از آن نوعی نیست که هم‌جنس‌گرایان را هم شامل شود (نقل به مضمون.)

این فقط یک مثال از آن چیزی است که در کشور من می‌گذرد، این نگاهی‌ست که محبوب‌ترین چهره‌ی سیاسی کشور من به امثال ماها دارد: انسا‌ن‌هایی که کاش نبودیم. برای همین در دانشگاه کلمبیا، رئیس دولت محمود احمدی‌نژاد تقریبا مثل یک شوخی وجود ما را نفی می‌کند. ولی واقعیت این است که ما وجود داریم. ما شوخی و جوک نیستم،‌ یک واقعیت پدیدار هستیم.

انسان هم‌جنس‌گرا هیولا نیست. بیمار نیست. عجیب و غریب نیست. یک نفری است شبیه به همه‌ی کسانی که شما هر روز در زندگی روزمره‌‌تان روبه‌رو می‌شوید. شما در تاکسی در کنار او نشسته‌اید، احتمالآ با او هم‌کار هستید و در مدرسه و دانشگاه با هم روزهای خوبی داشته‌اید، احتمالآ امروز عصر جایی هم‌دیگر را می‌بینیم. ولی شما به عنوان یک دگرجنس‌گرا از حقوق قانونی و شرعی خودتان لذت می‌برید و من به عنوان یک دگرباش جنسی نه حقی در قانون دارم نه واقعیتی در شرع.

جامعه، خانواده و محیط‌های روزمره‌ی زندگی من تمام تلاش خود را همه‌جانبه به کار بستند تا من خودم نباشم. تمام عمر من تلاش شده است تا نگذارند من واقعیت‌های درونی خودم را کشف کنم، با آن‌ها کنار بیایم و به شکوفایی برسم. مدرسه من را تهدید به اخراج کرد. خانواده‌ام من را طرد کردند. دوستانم از من فاصله گرفتند.

صرف هم‌جنس‌گرا بودن در دبیرستان، وقتی به صورت یک حقیقت علنی بین همه منتشر شد، تصویر یک هرزه‌ی جنسی را به من داد. انسان‌های اطراف من تصور می‌کنند، چون هم‌جنس‌گرا هستم، در نتیجه به صورتی خودکار فاسدی هستم که بدن خود را در اختیار هر کسی قرار می‌دهد.


اگر من قرار باشد مثل آن‌ها نسبت به خودشان فکر کنم، انسان استریت را کسی می‌بینم که زندگی‌اش خلاصه می‌شود در سکس و بدن، و از هر لحظه‌ای استفاده می‌کند برای این‌که کسی را برای هدف‌های جسمانی خود در آغوش کسی بیاندازد و پایبند به هیچ چیزی نیست و هیچ نوع اعتقادی ندارد و تمام زندگی‌اش سیاهی و هرزگی است. وقتی آن‌چه در مورد ما گفته می‌شود را می‌شنوم، وحشت می‌کنم.

حق من برای زندگی، حق من برای وجودداشتن، حق من برای تلاش‌کردن در جامعه‌ام نادیده گرفته می‌شود. من یک راه دارم تا خودم نباشم: تا مثل بقیه باشم، از دیده‌ها دور باشم و زندگی خودم را بگذارنم. چرا من را قبول ندارند؟ من انسانی هستم معمولی مثل دیگران.

مثل بقیه‌ی آدم‌های خیابان لباس می‌پوشم، دغدغه‌های خودم را دارم، من هم مثل بقیه به خاطر دزدیده‌شدن رأی‌ام در خیابان‌ها راه‌پیمایی کردم و تلاش کردم تا حق‌ام را پس بگیرم. من هم مثل بقیه از مشکلات اقتصادی کشورم رنج می‌برم. من هم مثل بقیه تلاش می‌کنم تا زندگی خانوادگی خودم را سرپا نگه دارم. سعی می‌کنم رابطه‌های‌ام را بهبود بخشم. من سعی می‌کنم زندگی کنم.

می‌دانید، اگر من در کنار شمای دگرجنس‌گرا قرار بگیرم و با هم در آینه بنگریم، چه چیزی من را از شما جدا می‌کند؟ جز این حقیقت که من انسانی هستم که از لحاظ ژنتیک، بهره‌ی هوشی و مسأله‌هایی فیزیکی با شما تفاوت دارم. من هم یک انسان هستم.

ب – نگاه مثبت از درون

من امیدوارم به تغییر. فکر می‌کنم جامعه به سمت پیشرفت معطوف است: با کمک ابزارهایی که هست، اینترنت، زبان‌ انگلیسی و ارتباط‌های بیش‌تر با خارج از طریق شبکه‌های ماه‌واره‌ای و سفرهای توریستی. فکر می‌کنم جامعه‌ی من دارد به سمتی پیش می‌رود که قدم به قدم بتواند وجود ما را درک کند.

این را از میان تعداد قابل توجه دوستان استریتی می‌فهمم که حضور ما را قبول کرده‌اند و برای‌شان دیگر موجودی افسانه‌ای و دور-از-دست و بیمار نیستیم. برای دوستان شاید مسأله در کل فقط همین بوده که موجودی به اسم هم‌جنس‌گرا از نزدیک ندیده بودند، مثل خیلی چیزهای دیگری که در جهان وجود دارند و انسان صرف نام آن‌ها را شنیده است و معنای آن‌ها را نمی‌تواند درک کند.

حالا که از نزدیک ما را تماشا می‌کنند چیز خاصی نمی‌بینند. بی‌شک فرق‌هایی هست، در رفتار، در تفکر، در خیال‌پردازی‌ها، ولی همه‌ی این‌ها چیزهایی هستند که در همه‌ی انسان‌ها وجود دارند، من با هر انسان دیگری به اندازه‌ی یک انسان تفاوت دارم. این هیچ چیز خاصی نیست. واقعآ نیست.

همیشه این‌قدر همه چیز خوب نبوده است، سال‌ها طول کشیده که توانسته‌ام خودم را پیدا کنم. همیشه برای خودم تصویری بودم در آینه‌ای درهم‌شکسته، آینه‌ای که کسی اجازه‌ی تعمیرش را به من نمی‌داد. اینترنت بی‌شک بیش‌ترین کمک را به من کرد، در پیداکردن بیش‌تر دوستانی که دارم، در داشتن وب‌لاگی که من را به جهان بیرون متصل کرد، بی‌آن‌‌که الزامآ کسی بداند این آدم که می‌نویسد کیست، در گسترش اندیشه و فرستادن مرزهای تفکر من به جهانی فراسوی دیوارهای بسته‌ی جامعه‌ی خودم.

اینترنت بی‌شک به همه‌ی ماها کمک کرده است تا خودمان را به‌تر ببینیم، چه استریت، چه ترنس‌، چه گی یا لزبین و هر چیز دیگری که هستیم. من امروز خودم هستم، از زندگی‌ام لذت می‌برم، به لطف همه‌ی کسانی که کنارم ایستادند و من را تأیید کردند، به من فضا دادند و به صورت من لبخند زدند؛ وقتی جامعه در کلیت خود من را طرد می‌کند.

پ – نگاه منفی از دورن

یک بار با دوستی هم‌جنس‌گرا درباره‌ی وضعیت میانگین یک پسر گی ایرانی حرف می‌زدیم. دوست من گفت به خودت نگاه نکن، به طبقه‌ی اجتماعی خودت، به سطح تحصیلات خودت و نزدیکان خودت، به این‌که به اینترنت، ماه‌واره، زبان انگلیسی، شبکه‌یی از دوستان مرتبط هستی و می‌توانی از خودت مواظب کنی.

دوست من گفت میانگین یک پسر گی ایرانی، کسی است که خانواده‌اش تحصیلات دانشگاهی ندارند، پدرش کسی است مثلآ مکانیکی سر خیابان، وضع اقتصادی خوبی ندارند، خودش را نمی‌شناسد و امکان شناختن خودش را هم ندارد، احتمالآ حتا نمی‌داند واقعیتی به نام هم‌جنس‌گرا یا گی یعنی چی. هیچ دوستی همانند خودش ندارد. تصویر چنین پسری سیاه است، تاریک است، وحشتناک است.

صدها پسر به همین شکل آن بیرون دارند زندگی می‌کنند. کسانی که نمی‌دانند اینترنت، شبکه‌ی اجتماعی منجم یا وب‌لاگ چیست. کسانی که خودشان را درک نمی‌کنند و از هُموفوبیای گسترده‌ی اطراف و درون خویش رنج می‌برند. چنین پسری چه آینده‌یی دارد؟ چه زمان حالی را می‌گذراند؟

دوستی داستان پسری را تعریف می‌کرد در یکی از محله‌های فقیرنشین شهر من. پسری که نمی‌دانست هم‌جنس‌گرا یعنی چه، پسری که نمی‌دانست گی یعنی چه، پسری که نمی‌دانست تمایلات جنسی یعنی چه. پسری که برای پانصد تومان بدن خودش را در اختیار هر کسی قرار می‌داد. نمی‌دانست ایدز چیست. نمی‌دانست زندگی چیست. نمی‌دانست آینده چیست. سیاهی فراز سیاهی بر فراز سیاهی.

چگونه می‌شود به چنین پسری نزدیک شد و گفت: آرام باش،‌ تو حقیقت داری، نترس، تو خودت هستی. چگونه می‌شود در چنین فضایی، چنین چیزی را به چنین پسری گفت؟

ت – تصویر در تصویر

تصویرها در هم پیچ و تاب می‌خورند و در میانه‌ی این طوفان غریب و همیشگی من ایستاده‌ام در کنار شما، همه‌ی شماهایی که این نوشته را خوانده‌اید. همه‌ی ما، کل چیزی که ما هستیم، تصویری می‌سازیم از جامعه‌ی خودمان. جامعه‌ی ایرانی من اجازه‌ نداده است هویت جنسی در جامعه مطرح شود.

جامعه‌ی ایرانی من اجازه نداده است انسان‌ها خودشان باشند. جامعه‌ی ایرانی من، چه در شکل ماهیت سیاسی خودش و در چه در شکل ماهیت اجتماعی مردم خودش، هم‌چنان به رفتارهای هُموفوبیک دردناک خود ادامه می‌دهد.

جامعه‌ی من مسئول همه‌ی اتفاقاتی که سر من آمد تا به خودم برسد، مسئول همه‌ی رنج‌ها، ناآرامی‌ها، دردها و بحران‌های روحی‌ای است که گذراندم. مسئول همه‌ی اتفاقاتی که سر هم‌وطن ما می‌آید، وقتی جسم خود را می‌فروشد و نمی‌فهمد چه دارد بر سرش می‌آید. مسئول همه‌ی کسانی‌ست که رنج می‌کشند، چون از بیان واقعیت در هراس‌اند.


تصویرها پیچ و تاب می‌خوردند و من هم مثل خیلی‌های دیگر منتظر مانده‌ام خورشید طلوع کند و اندکی آرامش برسد. آرامشی که مهیا نمی‌شود، مگر واقعیت‌های زندگی هم‌دیگر را درک کنیم: انسان‌هایی در هر شکل،‌ با هر سلیقه، هر نوع تفکر، هر نوع بینش، هر نوع جنسیت، هر نوع زندگی، که در کنار هم زندگی می‌کنند و هیچ‌کس در هیچ‌شکلی به خاطر صرف چیزی که هست، برتر یا پست‌تر از دیگری نیست.

من به آینده اعتقاد دارم.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

man ham be ayande eteghaad daram.
mamnoon

-- بدون نام ، Sep 24, 2009

کم کم دارم شک میکنم که برخی از مسئولین رادو زمانه همجنس باز هستند.

-- farzad ، Sep 24, 2009

آخه قربونت عقل و فهمتون. به فرض هم اگه همجنسگرایی ارثی باشه مگه چند درصد از مردم ایران همجنسگرا هستند که شما این همه راجع به این مینویسید. مگه دگرجنسگراها هیچ مشکلی ندارند

-- jafar ، Sep 24, 2009

رادیو زمانه هم با انتخاب موضوعات عجیب و غریب یه چیزیش میشه . یکی میمرد ز درد بینوایی - یکی میگفت خانوم زردک میخواهی
اینها که میگویید دغدغه مردم بدون دغدغه و فارق از دغدغه انسان بودنه .
الان در ایران برنج های مسموم را به فروش میرسانند و جان کل مملکت و کودکان معصوم در خطره تا جیب عده ای تاجر پر بشه آنوقت شما فکر شهوت طلبی یه عده اید. دموکراسی و آزادی خواهی شما از جنس دیگر است و با نیاز های مردم مغایرت و بلکه ضدیت دارد. من دو نوع برنج ایرانی و پاکستانی در خانه کنار هم نگه داشته ام و جالب اینکه برنج ایرانی با آنکه دو ماهه گرفته ام مدام آفت میزند و حتی نمک هم تأثیر زیادی ندارد اما برنج پاکستانی که چند ماهه مانده یک آفت هم نزده و این دلیل بر وجود آرسنیک بالا در برنج خارجیست ، یا سموم دیگر . اینها حرف حسابه ، آره قربونت .

-- سلمان خان ، Sep 25, 2009

نمیدونم چرا اینقد پیشرفته انتخاب می کنید
چقد این مسائل دغدغه و مشکل ماست
بدم من مخالف شونم
غیر طبیعی هستن
همیشه مس چوب بالای سرمونن و وجه دموکراسی خواهی ما رو باهاش میزنن

-- arman ، Sep 25, 2009

بسیار عالی بود.
اما جالبتر کسانی هستند که می گن اینها دغدغه ما نیست و نمدونم اینها عجیبند و غیره.
دوستان اجباری در مطالعه ی این مطلب نیست و اگر فکر می کنید سودی نداره خب این تنها نظر شخصی شما به حساب می آد، پس اجازه بدهید مخاطب مربوطه از آن استفاده کند.

ما هم به آینده امیدواریم!

-- eX ، Sep 25, 2009

حتی اگر یک نفر در کلّ کشور هم باشه که همجنسگرا باشه باید از حقش دفاع کرد. تعجب می‌کنم از دوستانی که میگند مگه اونا چند نفرند؟

به امید روزی که تک تک انسانها در جامعهٔ ایران دارای حقوق مساوی بشند!

با تشکر از شما

-- P ، Sep 25, 2009

من دوست ندارم فرزندانم همجنسگرا بشن. برای همین مخالف این حرفهای عده ای به اصطلاح روشنفکر هستم. من همجنسگرایی را یک انحراف میدانم. و با آن مخالفت خواهم کرد.

-- جلیل ، Sep 25, 2009

زمانی وقتی گفته میشد بی بندوباری جنسی نباشد عده ای روشنفکران (!) و تحصیلکردگان خارج میگفتند زیگموند فروید نشان داده که خیلی از مشکلات روحی بخاطر ممنوعیت های جنسی است. اما میدانیم که همین فروید بسیاری از رفتارهای جنسی از قبیل همجنسگرایی را انحراف دانسته است.

-- سامان ، Sep 25, 2009

فکر کنم بهتر است به همین جامعه مذهبی خودمان بچسبیم و آخوندها را باهمه بدیهایشان نگه داریم. وگرنه دیری نخواهد گذشت که مردان با مردان تشکیل خانواده میدهند و زنان با زنان. بحث بچه هم که روشن است: رحم مصنوعی و لقاح مصنوعی و اسپرم اجاره ای. اما کسی نیست که بگوید آیا آن کودک در آینده در چه وضعیتی خواهد بود. پولهای دولت هلند مطمئنا در جهت بهترشدن ما خرج نخواهد شد بلکه کاملا برعکس.

-- فرزانه ، Sep 25, 2009

با درود. من نمیدانم دست اندرکاران رادیو زمانه چقدر تحصیلکرده هستند و در چه فرهنگی رشد کرده اند. درخواست من این است که بجای این حرفها در جهت تحکیم بنیاد خانواده عمل کنید. هنوز در آمریکا هم روی همجنسگرایی بحث است آنوقت شما شده اید ارگان همجنسگرایان؟؟؟؟

-- سپیده ، Sep 25, 2009

خطاب به کسانی که می گویند تعداد همجنسگرایان اندک است پس نباید از حقوق انسانی برخوردار باشند:
اگر به فرض هم تعداد همجنسگرایان اندک باشد هیچ توجیه عقلی و منطقی در رد حق آن ها برای برخورداری از حقوق برابر و یک زندگی طبیعی به وجود نمی آید در حالی که به واقع تعداد همجنسگرایان در مقایسه با بسیاری از اقلیت ها مانند بهائیان که بسیاری از فعالین حقوق بشر به حق و درستی در جهت احقاق حقوق آن ها فعالیت می کنند بیشتر است. اگر حتی کف آمار جهانی درباره ی درصد همجنس گرایان در هر جامعه یعنی حدود 4 درصد را در نظر بگیریم با ضرب آن در عدد هفتاد میلیون جمعیت ایران عدد 2800000 ( دو میلیون و هشتصد هزار) نفر بدست می آید که خود به تنهایی از جمعیت بسیاری از کشورهای جهان بیشتر است!
و جالب تر این است که بعضی افراد در خیال خود همجنس گرایی را نماد شهوت طلبی قلمداد کرده و در حالی که کشور با مشکلات فراوانی روبه رو است خواهان بایکوت کامل آن ها حتی از صحنه ی فضای مجازی هستند. برای این که مقیاسی به دستتان بدهم صحنه ای را برایتان تصویر می کنم تا تصور بهتری نسبت به شرایط زندگی همجنسگرایان داشته باشید:
جناب آقا یا خانم دگرجنسگرا،
ضمن این که تمام این مشکلات اقتصادی و نقض گسترده ی حقوق بشر و حتی به قول آن جناب مشکلات ناشی از برنج های سمی و آلوده! را در خاطر می آورید، تصور کنید که در پایان روز که از تلاش و کار روزانه که به خانه بر می گردید به جای همسر یا شوهر فعلیتان (یا آن کسی که در آینده با او وصلت خواهید کرد) یک نفر آقا یا خانم همجنس در خانه حضور دارد و به جای این که در آن فضا آرامش بیابید و از تنش های ناشی از مشکلات روزمره ی شما کم شود دچار تشویش و اضطراب بیشتری می شوید. بدتر این که آن فرد به همین اکتفا نکرده و در پایان شب از شما توقع همبستری هم داشته باشد و فرهنگ و اجتماع هم شما را به شدت برای تن دادن به خواسته های او تحت فشار قرار دهد!ه
زندگی اکثر همجنسگرایان هم به واقع چنین است با این تفاوت که تمام این مسائل و مشکلات برایشان با جنس مخالف وجود دارد.

-- بهراد ، Sep 25, 2009

جامعه ای که همجنس گرایی رو می پذیره نشان از بالا بودن سطح فرهنگ وتمدن مردمانش داره درست مانند پذیرفتن وجود ادیان و اقوام مختلف در کنار همه.من کسایی رو که با همجنس گرایی مشکل دارن رو دعوت می کنم که توی اینترنت فقط به اندازه 15 دقیقه توی سایت های معتبر در مورد این گرایش تحقیق کنه همین.

-- baran ، Sep 25, 2009

تعجب می کنم آقایان و خانم هایی که از همجنسگرایی هراس دارند چرا وقت خود را صرف خواندن و کامنت گذاشتن در این صفحه می کنند. این همه مطالب و صفحه های گوناگون در رادیو زمانه وجود دارد بروید آن مطالب را بخوانید از این همه حجم مطلب یک صفحه به همجنسگراها اختصاص داده شده است بعد از سال ها انکار ما اکنون یک صفحه در یک سایت به این موضوع اختصاص یافته است یک صفحه این همه ترس دارد فکر کنم اگر دست شما بود همه را گردن می زدید. مگر دنیا به نظر شما می چرخد که هی نظر در می کنید. با عرض معذرت بیشتر نظارات شما از دگم های دینی و سنتی ناشی می شود و ریشه در فقدان آگاهی و دانش شما دارد.
اولین راه مبارزه با دیکتاتوری آن است که دیکتاتوری خودرا سرکوب کنید شما که از هر دیکتاتوری، دیکتاتور تر هستید فقط قدرت ندارید. برای عبور از دیکتاتوری باید تمامی صدا ها را شنید ما هم انسان ایم و مانند شما حق داریم.

-- دیونیزوس ، Sep 25, 2009

آقایی که مشکل اصلی تان شده گونی ِ برنج ِ خانه ی تان و دیگران ِ از این دست...
گوش کنید: این صفحه در این سایت وجود دارد چون ما وجود داریم،
شماها لازم نیست به خاطر ِ ترس ِ نهادینه شده ی مخرب ِ درون تان
درباره همجنسگرایی و احتمالا بسیاری چیزهای دیگر، آرزوی ماندن ِ آخوند را بکنید
یا از رای ِ خود(در صورت ِ وجود دمکراسی) ضد ِ همجنسگرایان استفاده کنید،
چون اگر در ایران تغییرات ِ اساسی رخ دهد، قانون ِ اساسی ِ مدرن
بر مبنای اصول جهانی حقوق بشر باید جایگزین شود و ما کماکان به روشنگری ِ خود
نه تنها برای خود بلکه برای نسل های آینده ادامه خواهیم داد، در پناه ِ قانون
در صورت ِ تجاوز به حقوق انسانها پاسخی در خور دریافت خواهید کرد،
در صورت عدم وجود قانون که نتیجه اش پرورش ِ و رشد چنین ایده های انسان
ستیزی است که شماها با خود حمل می کنید و می پراکنید هم مبارزه ادامه خواهد داشت، بچرخ تا بچرخیم.

-- آسمان ، Sep 25, 2009

من با دیونیزوس کاملن موافقم."اولین راه مبارزه با دیکتاتوری آن است که دیکتاتوری خودرا سرکوب کنید شما که از هر دیکتاتوری، دیکتاتور تر هستید فقط قدرت ندارید."

چقدر آدم باید بسته فکر کنه که هم وقت و انرژی خود و دیگران رو صرف کنه هم غر بزنه.حرف نزنیدو اکه می زنید یک مایه ا ی داشته باشه.

-- Straight ، Sep 25, 2009

همهء این پاسخهای مخالف نشان از این می دهد که نویسنده مطلب را کاملاً از زاویهء دید خودش خوانده. بهتر است بدانید هرکسی جهان را از منظر دید خود می بیند. اگر فکر می کنید کسی هوسباز است، حتماً این هوسبازی بخشی از وجود خود شماست. شاید به همین دلیل است که ترجیح می دهید همین آخوندهائی که یک عده ای را برای تجاوز به امثال شما استثمار کرده اند بر شما حکومت کنند. چون در اصل این شماها هستید که ذهنی هوسباز و متمایل به تجاوز و استبداد دارید. وگرنه من فکر نمی کنم هیچ انسانی که از ذهنی سالم برخوردار باشد چنین حرفهائی بزند. این کامنتها نشان می دهد که دغدغه های شما از شکم و زیر شکم فراتر نمی رود. اگر شک دارید یکبار دیگر کامنتها را بخوانید. و البته به شما توصیه می کنم تا یکبار دیگر خود مطلب را بخوانید تا متوجه بشوید که شما چطور فقط و فقط بر اساس ذهنیت خود از این مطب برداشت کرده اید. من نمی دانم ما همجسنگراها دیگر با چه زبانی با شماها حرف بزنیم. از این روان تر و واضح تر. اما متأسفانه شماها ذهنی کور دارید که حتی معنی ساده ترین جملات را هم نمی فمید. من خودم یک همجنسگرای زن هستم. نه دوست دختر دارم، نه با کسی سکس دارم. یعنی حتی در حد همان نیاز اولیه اش را هم ندارم. بقیه اش پیشکش.
سایت زمانه یک صفحه مختص اقلیتهای جنسی دارد و چندین صفحه مختص موضوعاتی دیگر. من فکر نمی کنم به شما دگرجنسگرایان ربطی داشته باشد که در مورد این یک صفحه و بود و نبود آن نظر بدهید. اکر اینطور است ما هم از سایت زمانه می خواهیم سایر صفحات را حذف کند و فقط این صفحه را نگاه دارد. فکر نکنید خودخواهی و استبداد ویژهء آخوندهاست. شماها با این طرز تفکر و رفتار هیچ از آن آخوندها کم ندارید. فقط عادت دارید همه را به اسم دیگری تمام کنید.
اینکه یک عده در جامعه تصمیم بگیرند با همجنس خود زندگی کنند و از طریق لقاح مصنوعی یا پذیرش کودکی از پرورشگاه بچه دار شوند هم یک مسئلهء شخصی بین خود آنهاست. مگر ما به شما می گوئیم با چه کسی زندگی کنید یا چگونه بچه دار شوید؟ دقت کرده اید که چطور دارید به حریم خصوصی دیگران تجاوز می کنید. ما داریم دربرابر این تجاوزات از حریم خصوصی و موقعیت اجتماعی خود دفاع می کنیم.
خوشبختانه ما همجنسگراها مثل شماها اینقدر توسری خور نیستیم که زندگی در کنار تجاوزگران به حریم و جسم و جان و مال انسانها را ترجیح بدهیم فقط برای اینکه یک عده ای که ما به دلیل عدم شناخت از آنها خوشمان نمی آید زندگی نکنند. شما فکر می کنید که به فکر جامعه هستید. اما با این طرز تفکر دراصل دارید زندگی خود را خراب می کنید چون دقیقاً دارید به دیگران یاد می دهید که با شما چکونه رفتار کنند، همچون یک انسان خودخواه هوسباز تجاوزگر.

-- يك همجنسگرا ، Sep 26, 2009

من همجنس گرا نیستم اما به شدت از حقوق همجنس گرایان حمایت می کنم. من رای ندادم اما به شدت از حقوق کسانی که رای دادند و حالا خواهان آن هستند دفاع می کنم. من ترکمن نیستم اما از حقوق آنان و سایر اقوام ایرانی در ایران حمایت می کنم . من جزو اراذل و اوباش نیستم ولی بشدت از نحوه برخورد نیروی انتظامی با آنان و خونین و مالین کردن و حمله به خانه هایشان احساس شرمساری می کنم.
اگر در برابر نقض حقوق همجنس گرایان،کشتار بهاییان،قتل و عام در کردستان،ضرب و شتم کسانی که اراذل و اوباش خوانده می شدند، اعدام گسترده زندانیان سیاسی و... سکوت نمی کردیم و اندک اعتراضی می کردیم و یا حتی یک چرا می گفتیم امروز به خانه های خودمان حمله نمی شد، به فرزندانمان در زندان تجاوز نمی شد، انسانهای بیگناه در خیابان کشته نمی شدند و بعد جسدهایشان پس از چند ماه خشک شده و مثله به خانواده ها با کسب رضایتنامه تحویل داده نمی شد و هزاران اگر دیگر. اکثر افرادی که امروز دم از نارضایتی می زنند کسانی هستند که فقط چون منافع خودشان مورد تهاجم قرار گرفته شده اعتراض می کنند ، مثلا برنج ایرانیشان کپک زده و برنج پاکستانیشان کپک نزده پس برنج مسمومه!!پس باید اعتراض کرد، اما اگر همسایه همجنس بازش بدون دلیل در خانه اش مورد اذیت و آزار قرار گرفت، حقش است زیرا او که هجنس باز نیست و اصولا از همجنس بازی بدش می آید. اگر برای حیوانات خانگی زندان درست کردند وحق نگهداری سگ و گربه در خانه از مردم گرفته شد به وی ارتباطی ندارد زیرا اصولا نسبت به حیوان مخصوصا گربه آلرژی دارد در ثانی دختر کوچولویش از سگ می ترسد، پس چه بهتر!...
چقدر از قافله انسانیت و حقوق ابتدایی انسان دوریم...چه ناامیدم از آینده این قوم که نقطه پرگار واقعیت ها را تنها خواسته ها و ناخواسته های خود می دانند. به برادران و خواهران همجنس بازم می گوییم، من مثل شما نیستم، اما حاضرم جانم را بدهم که شما به حقتان بررسید. به برادر و خواهر ارمنی،ترک، لر، شمالی و آذریم می گویم من از قوم شما نیستم اما حاضرم جانم را بدهم که فردا شما نقش اصلی را در اداره ایران داشته باشید.
به امید آینده ای بهتر

-- هیوا ، Sep 26, 2009

با درود- همجنسگرایی یک انحراف است. حالا شاید فردا هم آلیجنابان روشنفکر و دگراندیش به ما بگویند حیوان خواهی جنسی هم امری فطری است آنگاه ما باید بپذیریم؟. شاید روزی هم بگویند سادیسم و مازوخیسم هم فطری ست آنگاه باید بپذیریم. همجنسگرایان اگر قدرت بگیرند به اقلیت بودن رضایت نمیدهند. قوم لوط یک عبرت تاریخی است. در آمریکا همجنسگرایان در مدارس راهنمایی تبلیغ میکنند تا تعداد خود را زیاد کنند آنها با این کار بسیاری از نوجوانان را همجنس باز میکنند. حتا اگر برخی از همجنسبازان همجنسباز به دنیا آمده باشد این دلیل نمیشود که محیط بر میل جنسی تاثیر نداشته باشد.

-- sadeq ، Sep 26, 2009

یک پرسش از رادیو زمانه:
آیا شما واقعا بیطرف هستید؟ چرا دیدگاههایی که بر ضد همجنسگرایی هست را منعکس نمیکنید؟ بسیاری از متفکران و روانشناسان غربی بطور مستدل با همجنسگرایی مخالفت کرده اند.

-- فریبا ، Sep 26, 2009

واقعا برای دوستانی که فقط ساز مخالف می زنند متاسفام . آقایان و خانم ها نمی توانند ببینند که رادیو زمانه هفته ای یک بار مطلبی را در باره دگرباشان منتشر کند آن وقت فریاد دموکراسی خواهیشان گوش فلک را کر می کند. بهتر است اول افکار و عقاید خود را اصلاح کنیم بعد به فکر اصلاح جامعه و انقلاب باشیم.

-- سیاوش ، Sep 26, 2009

خانم فریبا، لطفا اقلا سه مورد از متفکران و روان‌شناسانی که با هم‌جنس‌گرایی مخالفت کرده‌اند و مخالفت‌شان مستدل هم هست (نه دینی و عقیدتی) نام ببرید. الان معتبرترین مرجع برای روان‌شناسان و روان‌پزشکان انجمن روان‌پزشکی آمریکا است که از سال 1973 میلادی هم‌جنس‌گرایی را از لیست بیماری‌های خود خارج کرده است.

-- مهدی ، Sep 26, 2009

آقای مهدی اگه کمی بیشتر مطالعه میفرمودی این پرسش را نمیپرسیدی. فروید، شوپنهاور، کانت، افلاطون،راجر اسکروتن فیلسوف انگلیسی معاصر، و ...

-- fariba ، Sep 27, 2009

بیماریهای ناشی از همجنسگرایی را هم بگویید.

-- کریم ، Sep 27, 2009

خانم فریبا جواب شما نشان دهنده سطح آگاهی شما است ، سعی کنید جای دیگر اینگونه پاسخ نگذارید چون سبب ریشخند شما می شود، افلاطون در کتاب جمهور و بخش ضیافت که به عشق می پردازد عشق واقعی را عشق به همجنس می داند در آن قسمت افلاطون از زبان سقراط به توصیف عشق خود به پسری به اسم آلکیبیادس می پردازد. توصیه من به شما این است مطالعه کنید تا آگاهی کسب کنید حرف شکمی زدن متاسفانه نوعی بیماری همگانی در بین ایرانیان است.

-- دیونیزوس ، Sep 28, 2009

آقای کریم
از همجنسگرایی بیماری پدید نمی آید ولی به یک بیماری ِ شناخته شده
ریط مستقیم پیدا می کند به نام هموفوبیا.
زحمت یک سرچ در گوگل را بکشید مفید خواهد بود برای درمان.

-- aseman ، Sep 28, 2009

خانم فریبا، در مورد افلاطون که توضیحات دیونیزوس کافی است. اما در مورد روان شناسی شما که اهل مطالعه هم هستید اگر واقعا به مراجع معتبر علمی عقیده دارید جست و جوی کوتاهی داشته باشید تا ببینید نظر علم در مورد همجنسگرایی چیست. برای نمونه این لینک از انجمن روان شناسی آمریکا را ببینید:http://www.apahelpcenter.org/articles/article.php?id=31
در مورد فروید هم خودتان که اهل مطالعه هستید حتما می دانید که بسیاری از نظرات او در حال حاضر از لحاظ علمی رد شده و با توجه به معیارهای امروزی روان شناسی به هیچ وجه قابل دفاع نیست.

-- مهدی ، Sep 28, 2009

آقای دیونوزیوس باسواد!! بهتر است آثار افلاطون را درست بخوانید. آنچه منظور شماست رساله مهمانی است که در آنجا بحث عشق است. اما در هیچ جای رساله جمهور افلاطون حرف شما را نزده بلکه همجنسگرایی را منع کرده است. همچنین در رساله قوانین معتقد است باید قوانینی برضد همجنسگرایی وضع شود. حالا میتوانید قضاوت کنید که چه کسی حرف شکمی میزند!!!
آقای مهدی هم اگر نظر انجمن روانشناسی آمریکا را قبول دارند بگویند چه تضمینی هست که نظر آنها تغییر نکند، چراکه بارها نظرشان تغییر کرده است، اگر میدانید.

-- فریبا ، Sep 28, 2009

خانم فریبا متاسفانه علاوه بیماری حرف های شکمی متاسفانه نوعی خود خواهی نیز در شما وجود دارد برای نگفتن اینکه اشتباه کرده اید لازم نیست بر ناآگاهی خود اصرار بورزید مشخص است شما به هیچ وجه جمهور افلاطون را نخوانده اید. یک چیزی نادرست شنیده اید و بر آن پای می فشارید. اول آنکه بفرماید ضیافت و مهمانی چه تفاوت و شباهت هایی باهم دارند. دوم اینکه گرایش به همجنس اصلی بنیادین در یونان باستان بود که افلاطون نیز بر آن تاکید نمود. حداقل یک سرچ ساده بکنید تا بتوانید آگاهی کسب کنید حداقل برای خودتان ، خجالت نکشید راحت می توانید مخالفت خود را با همجنسگرایی اعلام کنید ولی واقعاً اینگونه استناد کردن به افلاطون بدون آگاهی از اندیشه و نوشته هایش توهین به شعور ما محسوب می شود. برای اینکه کمی زحمت شما را کم کنم چند جمله از رساله ضیافت از کتاب جمهور افلاطون را با رفرانس می آورم :
« اما مرداني که نيمه هاي يک نر کامل اند در جستجوي نرها برمي آيند و به اصطلاح نيمه هاي ودر دوران پسرانگي يکسره عاشق مردانند و ازتماس جسمي با مردان لذت مي برند. اين پسران بهترين نوع نسل خويش اند زيرا بسيار مردانه اند. بعضي ها مي گويند که اينان وقيح اند اما اشتباه مي کنند. رفتار آنها از بي شرمي و وقاحت الهام نمي گيرد بلکه روح والا و مردانگي و رادمردي است که آنان را به معاشرت باهمنوع خود بر مي انگيزد.» ( افلاطون ، 68:1383).
« اینگونه کسان وقتی پسرند به عشاق روی می آورند و در سن مردی خود به صورت عشاق پسران در می آیند ، زیرا همیشه جویای چیزی اند که با خودشان خویشاوند و آشناست» (همان منبع)
« زنانی که نیمه های یک ماده کامل اند مهر و عشق شان را به زنان معطوف می کنند و به مردان چندان توجهی ندارند. زنان همجنسگرا از این دسته اند » (همان منبع)
و جملات بسیار دیگر که نشان از آن دارد که شما به هیچ وجه کتاب را نخوانده اید
ـ افلاطون ، ضیافت ( رساله در شرح عشق) :انتشارات دادار ، تهران 1383
تاکید افلاطون بر اروس اختصاص می دهد جستجوی مشترک دو همجنس است که به هم تعلق خاط دارند.« به نظر افلاطون عشق راستین بین افراد عشق همجنسگرا است»(فیروزمند ، 1383). لازم به ذکر است .این رساله قبل از قوانین نگاشته شده در قوانین نیز افلاطون عشق به همجنس را باور دارد ولی گونه ای از عشق افلاطونی را ترسیم می کند که نباید بعد جسمانی بگیرد. توصیه من به شما این است اول مطالعه کنید ،دوم مطلعه کنید ، سوم مطالعه کنید از روی جلد کتاب و حرف این و آن نمی توان به نتیجه رسید می شود حرف شکمی.

-- دیونیزوس ، Sep 28, 2009

خانم فریبا
این جملات هم از ترجمه قدیمی تر آثار افلاطون می آورم که با عنوان رساله مهمانی است :
« سقراط گفت : آگاتون به داد من برس . عشق این جوان ( آالکیبادس) کم بلا بر سر من نیاورد. از روزی که من دل به او بسته ام دیگر حق ندارم حتی با یک جوان زیبا حرف بزنم یا نگاهش کنم والا او فوری حسادتش به جوش می آید و کارهایی می کند که باور کردنی نیست» (رساله مهمانی ، صفحه 518 از منبع زیر : مجموعه آثار افلاطون ، ترجمه دکتر رضا کاویانی و دکتر محمد حسن لطفی، انتشارات ابن سینا، جلد 1 ، 1349 )
این هم نظر دکتر سیروس شمیسا
« رساله ضیافت یا مهمانی (عشق) افلاطون اختصاص به عشق دارد و در آن عشق مرد به مرد با ارجاع به رفتار و پندار سقراط تفسیر فلسفی شده است. سقراط خود به عشق ورزی به خوبرویان دانا معرف بوده است. در آثار افلاطون تکیه بر عشق معنوی است اما از فحوای عبارات او بر می آید که عشق جسمانی هم بین مردان مرسوم است و در این مورد سخن از آفردیت (الهه زیبایی) و اروس (خدای عشق ) زمینی شده است. » (از منبع زیر : دکترسیروس شمیسا : شاهد بازی در ادبیات فارسی ، انتشارات فردوس ، تهران ، 1381 ، صفحه 16 )
این کتاب را می توانید از آدرس زیر دانلود کنید
علاوه بر آن نظر افلاطون در زمینه عشق به همجنس در کتاب زیر نیز مورد تایید قرار می گیرد :
ـ ویل دورانت : تاریخ تمدن (یونان ) ، جلد 2 ، انتشارات علمی و فرهنگی ، تهران 1368
اگر منابع دیگر خواستید تا از ناآگاهی درآید بنویسید تا برایتان ذکر کنم . به شما توصیه کردم که کامنت شکمی نگذارید تا ریشخند نشوید همین که به اشتباه خود پی ببرید کافی است استناد اشتباه و بدتر از آن تاکید برآن ، موجب کاهش وجهه عقلانی انسان متمدن است. درست است شما مخالف همجنسگرایی هستید ولی این دلیل نمی شود شما استناد اشتباه و ناآگاهانه را مطرح کنید آنطور که فکر می کنید همجنسگرایان آدم های بی شعور و نادانی نیستند اکثر آنها از سطح تحصیلات ، دانش و ضریب هوشی بالایی برخودارند. میشل فوکو، آلن تورینگ .... مشتی نمونه خروار هستند در ایران نیز اکثر همجنسگرایان از سطح تحصیلات و دانش بلایی برخوردارند ولی به خاطر اعمال فاشیستی حکومت علیه خود مجبور هستند در پستو بمانند ولی هنوز به آن حد از بدبختی نرسیده اند که شما با استناد غلط به شعور آنها توهین کنید. امیدوارم با کسب آکاهی و دانش لازم بتوانید بیماری هموفوبیای خود را درمان کنید.

-- دیونیزوس ، Sep 28, 2009

خانم فریبا نکند این را هم قبول ندارید که مبتلا به هموفوبیای حاد هستید؟

-- aseman ، Sep 29, 2009

فریبا خانم، دست کم منصف باشید. شما نظرات افلاطون ِ چند هزار سال پیش را (که نظرات اش درباره‌ی زنان را حتما خوانده اید و حتما می دانید که بسیاری از حرف هایی که زده از دیدگاه عملی و فلسفی امروز به کلی رد شده) ملاک نفی همجنسگرایی قرار می دهید، اما معتبرترین مرجع علمی در حوزه ی مورد بحث مان را قبول ندارید. نمی خواهید بگویید که نظر من و شما بالاتر از نظر تخصصی چنین انجمنی است؟ طبیعی است که نظرات آن انجمن هم با پیشرفت علم تغییر کند، نکند می خواهید این را هم به حساب بی اعتباری این مرجع (یا حتا بی اعتباری روان شناسی) بگذارید؟ این خاصیت علم است که متکامل تر شود، اشکال این جا است که آدم به خاطر احساس های شخصی خودش علم و فلسفه و تمام اصول و معیارهای مستدل را زیر سوال ببرد یا به صلاح خودش تفسیر کند. بدترین چیز این است که آدم خودش را گول بزند.

-- مهدی ، Sep 29, 2009

بزودی نظراتم را راجع به همجنسگرایی در چند مقاله برای رادیو زمانه خواهم فرستاد. اگر چاپ شود آنگاه شما هم کامنت های خود را بگزارید.

-- فریبا ، Sep 29, 2009

متاسفم برای دوست کامنت گزاری که فکر می کند به قول شان پن در فیلم «میلک»، همجنس گرایی را می شود مثل زبان فرانسه ترویج داد و باز هم برای همان دوست متاسفم که همجنس گرایی و همجنس بازی را معادل یکدیگر دانسته اند.
متاسفم برای دوست کامنت گزاری که همجنس گرایی را امری ارثی تلقی کرده اند.
متاسفم برای دوست کامنت گزاری که ترکیبی خیالی دارند به نام :«بیماریهای ناشی از همجنسگرایی».
متاسفم برای fariba که از فروید فقط اسمش را می داند و از شپنهاور همان را هم نمی داند. من نمی دانم ما چرا در پی زدن مهر استاندارد بر گفته هایمان هستیم. حرف غلط، همیشه غلط است، حالا اگر گوینده اش فروید هم باشد (که در این مورد نیست) فرقی نمی کند.
متاسفم برای همه ی هموفوب های جهان.
و در نهایت برای دنیایی که در آن زنده گی می کنم متاسفم.

-- ماهی ، Sep 29, 2009

با سلام
اگر می خواهید بدانید چرا یک نفر همجنسگراست چند دقیقه وقت بگذارید و پاراگراف زیر را بخوانید ، شاید تعصب و باور ذهنی غلطتان تغییر کند و قضاوت نادرست نکنید
ساختار محیطی ، همان محیط رحمی مادر است که در دوران بارداری ، جنین در آن رشد می کند ، و عوامل درونی محیطی ، همان ترشحات هورمونی مادر می باشد که در شرایط مختلف ممکن است دچار اختلالات هورمونی گردد ، که این اختلالات هورمونی هم بر ساختار فیزیکی جنین و هم بر ساختار روانی جنین اثر گذار می باشد و به همین دلیل و در اثر این اختلالات محیطی ، جنین با نارسائیهای فیزیکی و یا با اختلالات روانی متولد می گردد ، طبق علم ژنتیک برروی هر کروموزم ، گونه های بیشماری ژن وجود دارد ، که این ژنها نقش انتقال خصوصیات شخصی از هر نظر را دارند ، ممکن است یک ژن سالم دراثر عوامل محیطی خارجی به یک ژن معیوب تبدیل گردد و بر روی کروموزم اثر بگذارد که این ژنها در اثر عوامل خارجی همچون استرسها ، فشارهای روانی ، بیماری ، استفاده داروهای مضر، مصرف مواد مخدر ، مصرف مشروبات الکی و ... توسط مادر در دوران جنینی کودک باعث ایجاد اختلا لات هورمونی مادر گردد و در نتیجه بر پروسه رشد جنین اثر بگذارد که یکی از تاثیرات ناشی از اختلا لات ترشحات هورمونی مادر در دوران جنینی کودک ، تاثیر بر نوع و گرایش جنسی جنین است ، در واقع در اثر ترشحات هورمونی مادر در دوران رشد جنین بر قسمتی از مغز جنین که در شکل گیری و جهت یابی نوع گرایش جنسی انسان موثر است ، اثر می گذارد . این قسمت از مغز انسان که sexually dimoorphic nvcles of the preoptic area نامیده می شود در هیپوتالاموس مغز واقع است ، که نقش مهمی در تمایز بین ترشح هورمونهای جنسی مردانه و زنانه و رفتارهای جنسی ویژه آن که شامل گرایش و میل جنسی است را دارد ، مطالعات اخیر حاکی از آن است که ممکن است اجزاء زیستی و ژنتیکی در گرایش جنسی نقش داشته باشند . گزارش شده است میزان آندروژنهای جاری در مردان همـجنسگرا کمتر از مردان غیر همجنسگراست . به نظر می رسد هورمونهای دوران جنینی در سازمان دهی دستگاه عصبی مرکزی نقشی موثردارند ، ادعا شده حضور موثر آندروژنهای دوران جنینی در گرایش جنسی نسبت به زنان تاثیر دارد و کمبود آندروژنهای این دوره یا عدم حساسیت بافتی نسبت به آنها ممکن است سبب گرایش جنسی به سمت مردها شود . دخترهایی که در دوران جنینی در معرض مقادیر زیادی از آندروژن بوده اند پیش از سن بلوغ معمولا پرخاشگرند و پسرهایی که در رحم مادر در معرض مقادیر فراوانی هورمونهای زنانه بوده اند نسبت به سایر پسرها قاطعیت ، پرخاشگری و روحیه ورزشی کمتری دارند ، زنهای مبتلا به پر کاری قشر غده فوق کلیوی بیشتر از جمعیت کلی همجنسگرا یا دو جنسـگرا می شوند

-- بهنام ، Sep 30, 2009

می پذیرم که دغدغه ی مهم و اساسی ِ امروز ، حقوق ِ همجنس گرایان نیست . اما این همجنس گرا ستیزی ِ مشهود را نمی پذیرم .
و باید توضیح بدهم که ایمانوئل کانت و آرتور شوپنهاور ، معیار ِ قضاوت ِ حقوقی و قضایی نیستند . و باید توضیح بدهم که نگاه ِ فریبا ، نگاه ِ نامطلع ِ سفسطه گری ست که با دست یازیدن به نام های بزرگ ، ساعی پنهان کردن ِ بی دانشی ِ خویش است . و نیز مطلع نیست -- و مطلع می شود روزی -- که فرقی ست میان فیلسوف ، و قانون گذار . فرقی ست میان ِ فیلسوف ، و قاضی . و متوجه نیست که من می توانم -- و افتخار هم نیست -- یک نامه ی بلند از نام های علما و فضلا و بزرگان در برابرش بگذارم که هم جنس گرا بوده اند ... از جمله هستند کسانی که به نام هاشان مذبوحانه دست می یازد .
و اینان ، یا اسلوبِ نگاه مدرنی را که امروز اِفاده ی سیگار و کافه و هم زیستی ِ بدون ِ ازدواج و بی ارزشی بکارت اش را عربده می زنند ، کلا نمی شناسند ، یا اصلا ذاتا مرتجع و سنتی اند .
متاثر-ام برای ِ دگر-جنس-گرایی که این همه قدرت دارد و باز ، هم-جنس-گرایان را بر نمی تابد . و این است تلخی ِ روزگار ِ ما که زیر ِ نامه ی بیم و امید ِ جوانکی ، عده ای آواز ِ قتلوا و قطعوا سر می دهند ، و نمی دانم رابطه ای هست میان ِ هم-جنس-گرا ستیزی و عقده های نگشوده ی هم-جنس-گرایانه ؟

-- نوح ، Oct 2, 2009

bale rabte hast nuh e aziz, vagar na in hame mokhalefat e kurkuraneh bidalil nist
sarkub khod va digaran... dard injast

-- lorca ، Oct 10, 2009

نمیفهمم خب شما که مخالف اید با همجنستون رابطه ی عشق و سکس نداشته باشید. اصلا بحث درست و غلط چرا مطرح می شه؟ یعنی برای خصوصی ترین بخش زندگی مون باید موافقت دیگران رو جلب کنیم؟ ما ادامه میدیم... برای گرفتن حقمون هم التماس نمیکنیم... اگر علم و منطق مدرن با عقاید خرافی شما تضاد داره خودتونو عوض کنید! علم به نفع خرافه کوتاه نمیاد...

-- البرز ، Oct 11, 2009

دوستانی که با برنج های وارداتی مشکل دارن می تونن بریزن دور یا حتی می تونن مصرف برنج رو قطع کنن... اما دو پسربچه ای که پنج سال پیش به جرم همجنسگرایی در مشهد اعدام شدند دیگه زنده نمی شن...

-- pinoccio ، Oct 12, 2009

If you identify as a gay, lesbian, bisexual, or transgender person w/ Middle Eastern background, we want to hear from you.Tell us about the challenges you face in your community. Do you live in a “free” country such as Canada & still struggle for acceptance within Middle Eastern & non-Middle Eastern communities alike? Email your story to mystory@art4rights.net and be heard!

-- Mo ، Oct 16, 2009

متاسفم برای دورانی که روشنفکری در دفاع از همجنسگرایی خلاصه میشود. اصلا دوست ندارم بچه هایم تحت این تبلیغات منحرف شوند.

-- پروانه ، Oct 19, 2009

كساني كه با قدرت فكر در نبرد هستند حتي با بهترين سلاح ها نيز شكست ميخورند- تاريخ بسيار واضح است- داوينچي- اسكندر در قديم و اكنون دولچه و گبانا - جورجو آرماني ايو سن لورن و ..... التون جان همه اينها شاخصين عصر خود و تاريخ هستند و همه همجنسگرا- چشمها را بايد شست جور ديگر بايد ديد

-- هرود ، Nov 15, 2009

خانم فریبا جواب شما سخت باعث خنده من شد. حقیقتا که تعصب شما دلیلی غیر از جهل و ناتوانی در درک امور ساده نداره. این لیست کسانی که نام بردید با تاریخ تولد و وفاتشون بر گرفته از ویکیپیدیا:
فروید 1856-1939
شوپنهاور 1788-1860
کانت 1724-1804
افلاطون !! (فوق العاده بود) لازم به گفتن نیست، قبل از میلاد
و اسکروتن که تنها شخص متاخر هست: فیلسوف و نویسنده هست و تقریبا بی ربط ترین شخص برای استناد (فارغ از اینکه ادعای شما بهره ای از واقعیت داره یا با قدرت درک خودتون این برداشت رو کردید)
همانطور که شما نمیدونید اما اکثر افراد میدونند علم به سرعت در حال پیشرفت هست و مثلا استناد به افلاطون کاربردش در حد لطیفه ای هست که شما گفتید وکانت و فروید کسانی هستند که با نبوغشون باعث پیشرفت علم شدند با این حال بسیاری از نظریاتشون رد شد و نظریات صحیحتر جای گزینش شد.و اکنون شاید تنها جایی که نظریات فروید را معادل روانشناسی غرب قلمداد میکنه کتاب دینی دبیرستانهای ایران هست (شرمنده از اصطلاح مضحک "روانشناسی غرب"، انگار که طبیعت بشری با جغرافیا تغییر میکند). شوپنهاور هم که 150 سال پیش از دنیا رفت فیلسوف بود و نامناسب برای استناد (فرض کنیم که ادعای شما درست بوده)
این رو از یک کامنت قبل از شما که مثلا به آن جواب داده اید و نویسنده آنرا دعوت به مطالعه کردید نقل میکنم> "الان معتبرترین مرجع برای روان‌شناسان و روان‌پزشکان انجمن روان‌پزشکی آمریکا است که از سال 1973 میلادی هم‌جنس‌گرایی را از لیست بیماری‌های خود خارج کرده است." دانشمندان مورد نظر شما بعد از مرگشان انجمن روان‌پزشکی آمریکا را به چالش گرفتند یا انجمن روان‌پزشکی آمریکا احتیاج دارد که توسط شما به مطالعه بیشتر تشویق شود؟

-- بدون نام ، Dec 23, 2009

با احترام به والدینی که نگران آینده فرزندانشان هستند عرض کنم که گفتن یا نگفتن از جفایی که به همجنسگرایان میشود تاثیری در میل جنسی فرزند شما ندارد. نگران آن باشید که مبادا جهل و تعصب را به فرزندانتان منتقل نکنید.

-- بدون نام ، Dec 23, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)