تاریخ انتشار: ۶ مرداد ۱۳۸۸ • چاپ کنید    

ما همجنسگرا هستیم

حامد

حساب ماها را از عده‌ای مردسالار متجاوز که از عضو جنسی خود برای شکستن حریم دیگران استفاده می‌کنند، جدا کنید.

آنچه اینجا می‌نویسم قصه‌ای است از تجربه‌های زندگی خودم و نیز چند نفری که به عنوان همجنسگرا با آن‌ها رابطه‌ی دوستی دارم. برای نوشتن از زندگی و درد و رنج هر کسی ابتدا باید تعریف درستی از شرایط آن زندگی داشت. من هم به عنوان یک گی ابتدا «گی» را از منظر شخصی خودم تعریف می‌کنم.

به نظر من، گی مردی است که از نظر عشق، عاطفه، احساس و کشش جنسی، به همجنس خودش تمایل دارد. این تعریف من از گی است. همین. و این هم داستان من. دوران دبستان که دوران بچگی بود و زیاد نمی‌شود در آن مورد قضاوت کرد، فقط همین را بگویم که از همان روزهای دبستان به جنس موافق خودم تمایل داشتم و بیشتر به سوی آن‌ها جذب می‌شدم.

از ورزش و مخصوصن فوتبال فراری بودم و تنها کار من درس خواندن بود. من که در خانه، و در دوران پیش از مدرسه بچه‌‌ای شاد و سرحال و شلوغ بودم در مواجهه با آن همه پسر توی مدرسه نمی‌دانستم چکار کنم؛ بیشتر همبازی‌های من در دوران قبل از مدرسه دخترها بودند. وقتی وارد مدرسه شدم به پسری خجالتی و سر به زیر بدل شدم که کاری به کار کسی نداشت اما همه با او کار داشتند. یکی برای من بوسه می‌فرستاد، یکی سر تکان می‌داد. یکی از نظر روحی و دیگری جسمی آزارم می‌داد. دبستان تمام شد و وارد راهنمایی شدم. این دوره، از سیاه‌ترین دوران زندگی من بود.

به دوران بلوغ رسیده بودم ولی هیچ اثری از کشش به جنس مخالف در من نبود. به خودم نوید می‌دادم که هنوز بچه‌ام ولی این سوال برایم پیش می‌آمد که چرا به پسرها کشش دارم. پسری توی کلاس ما بود که هنوز هم نمی‌دانم از کجا فهمیده بود من کم و بیش با دیگران متفاوتم. سر کلاس می‌آمد پیش من می‌نشست و پای خودش را زیر ران من می‌انداخت و با من حال می‌کرد. از این کار او خیلی می‌ترسیدم ولی گاهی هم یک حس خوب و لذت‌بخش داشتم.

سوال‌های بی‌شماری در ذهن من بود که هرگز پاسخی برایش پیدا نکردم. جنس مخالف هیچ کشش و جذبه‌ای برای من نداشت، برعکس پسرها را می‌پسندیدم. متأسفانه به دلیل تجاوز ناقصی که به من شد (‌ناقص از این نظر که طرف به هدفش نرسید‌) از همه‌ی پسرها متنفر شدم و کینه شدیدی از آن‌ها به دل گرفتم. دوران دبیرستان هم کم و بیش به خوبی سپری شد و من باز هم، اما این بار در دل، و خیلی عمیق‌تر، عاشق بعضی پسرها می‌شدم.

خودم را شناختم

پس از درس و مدرسه و پس از خدمت سربازی وقت پیدا کردم تا بنشینم و خوب به خودم فکر کنم. آن زمان مثل الان نبود که اینترنت و یا ماهواره و ... در دسترس باشد که بتوانی کسب اطلاعات بکنی. هیچ منبعی نبود که به آن استناد کرد و یا سوال مطرح کرد.

از طریق Teletext تلویزیون با دکتری به نام «شیر محمدی» آشنا شدم و مسایل و مشکلات خودم را مطرح کردم. من در ابتدا فکر می‌کردم شاید قرار بوده دختر به دنیا بیایم اما به اشتبه پسر به دنیا آمده‌ام. با اطلاعات دست و پا شکسته‌ای که در آن دوران از خودم داشتم برای دکتر شیرمحمدی نامه‌ای نوشتم. در پاسخ نوشت: شما یک GID هستید که با روان‌درمانی و ... خوب خواهید شد. پاسخ ایشان برای من نه جالب بود و نه قابل قبول.

یک روز خانه‌ی خواهرم بودم. تازه ماهواره خریده بودند. پای یکی از شبکه‌هایی که کانال های سکسی را تبلیغ میکنند نشسته بودم. ناگاه تبلیغ شبکه Gay Sex را داد. وقتی دیدم دو مرد در حال لب گرفتن هستند به ناگاه احساس کردم تب دارم، خیس عرق شدم و تمام بدنم به لرزه افتاد. گریه کردم. اسم Gay را به خاطر سپردم و در فرهنگ لغت به دنبال معنی آن گشتم.

همجنس‌گرا؛ این معنی‌ای بود که جلوی آن کلمه نوشته بود. کم کم با ورود کامپیوتر و اینترنت به خانه‌مان، دوران شناخت من از خود آغاز شد و حالا گرایشم را به طور کامل شناخته‌ام. از روزی که خودم را شناختم مشکلات من آغاز شد. در زیر به تفصیل در این مورد خواهم نوشت.

به نظر من اولین مشکل ما گی‌ها در ایران این است که هیچ منبع و رسانه‌ای برای دادن اطلاعات درست و موثق به مردم نیست. اگر نوعی به عنوان یک گی، اطلاعات غلط در مورد خودم و جنسیتی که دارم کسب می‌کردم، مثل توضیحی که دکتر شیر محمدی به غلط درباره‌ی من داد، سر از کجاها در می‌آوردم.

شاید پیش خودتان فکر کنید که من، یک گی ایرانی، همین که فهمیدم گی هستم کلاهم را پرت کردم هوا و خودم را به آسانی و به راحتی قبول کردم؛ نه این‌طور نیست. آن اوایل چون اطلاعات خوب و درستی نداشتم سعی کردم به مقاومت با جنسیتی که در خود کشف کرده بودم برخیزم. من و جنسیت من با همه چیز و همه کس، با عرف جامعه و مهم‌تر از آن با دین مطابقت نداشت و این یعنی آغاز بدبختی.

ترسی عظیم سراسر وجودم را گرفته بود. می‌دانستم همه کس و همه چیز مخالف من است. خوشبختانه به تدریج و با آشنا شدن با وبلاگ‌ها و وب‌سایت‌های دیگران، اطلاعاتی به‌دست آوردم که می‌توانستم به آن‌ها استناد کنم و در جایی که لازم بود از خودم دفاع کنم.

ابتدا خوشحال بودم که خودم را شناخته‌ام ولی کم‌کم حس تنهایی به سراغ‌م آمد. احساس می‌کردم در این دنیا تنها من هستم که همجنس‌گرایم. بعد فکر می‌کردم من تنها همجنسگرای ایران منم و بقیه‌ی همجنسگراها همه در کشورهای خارجی هستند. به چت و اینترنت پناه بردم و باید بگویم معتاد اینترنت شدم.

فکر می‌کردم گمشده‌ی خودم را آنجا پیدا می‌کنم. آن روزها تنها چیزی که مرا آرام می‌کرد همین اینترنت و چت بود. در روز بیشتر از دوازده ساعت پای اینترنت و چت بودم، چت با کسانی که هیچی از گی و همجنسگرایی نمی‌دانستند. مشتی آدم هوسباز و همجنس‌باز که فکری جز عمل جنسی و سکس نداشتند. گاهی به این فکر می‌کردم که آیا همجنسگرایی یعنی همین روابط جنسی؟

متاسفانه منبعی برای کسب آگاهی در اون موقع نبود و مشکل بسیار بزرگ من همین بود و می‌دانم هنوز هم مشکل بزرگی برای بسیار از گی‌های ایرانی است. اگر ما یک کانال تلویزیونی و یا رادیویی جهانی داشته باشیم که برنامه به زبان فارسی داشته باشد خیلی خوب خواهد بود چون الان در هر کوره روستایی تلویزیون و ماهواره پیدا می‌شود و به این طریق می‌شود نیازهای ما همجنسگرایان به تبادل اطلاعات علمی و فرهنگی و آگاهی رسانی را به نحو خوبی انجام داد.

پس از فهمیدن این‌که من تنها نیستم و ممکن است در همین همسایگی خانه‌ی خودمان هم یک گی زندگی کند احساس بهتری پیدا کردم و به این فکر افتادم که یکی مثل خودم را پیدا کنم تا لحظات خوشی و غم را با هم تقسیم کنیم، شریک تنهایی‌های هم باشیم. باز هم رفتم سراغ نت. روزها و ماه‌ها وقت گذاشتم تا از شهر خودم کسی را پیدا کردم که مثل خودم گی بود. آنقدر اشتیاق داشتم که خیلی زود برای روز بعد قرار گذاشتم. نخستین قرار زندگی من بود. کسی را می‌دیدم که گرایش جنسی‌اش مثل خودم بود.

شانس آوردم که آدم خوبی بود و خیلی به شناخت من از خودم به من کمک کرد. ولی او داشت از بی‌افش (دوست پسرش) جدا می‌شد درگیر آشفتگی‌های عاطفی ناشی از این جدایی بود و هرگز دوستی ما وارد مرحله‌های بالاتر نشد، در حد دوستی ماند و هنوز هم همان است. از همان روزهای اولی که من به دیدن دوستم به خانه‌ی آن‌ها می‌رفتم و یا با هم بیرون می‌رفتیم مخالفت‌های خانواده و مخصوصن مادر و داداشم شروع شد. مادر می‌گفت: تو را با پسری توی خیابون دیدم که می‌گن وضعش خرابه! و حتی جلوی چشم من و دو خواهری که دارم گفت، «طرف کو**یه، با اون رفت و آمد نداشته باش.» خیلی ناراحت شدم‌. سعی کردم کمتر با او بیرون بروم. احساس سرخوردگی می‌کردم و درمانده بودم چکار کنم. به ناچار کم و بیش با او قطع رابطه کردم. و باز هم گشتن و گشتن برای پیدا کردن نیمه‌ای گمشده.


خانواده‌ی یک گی و مشکلات دوطرفه‌ی آن‌ها

به عنوان یک گی ایرانی که مشکلاتی مشابه و مشترک با دیگران دارد به مسایل و مشکلاتی می‌پردازم که همه‌ی گی‌ها کم و بیش با آن سر و کار دارند. خانواده نقش مهمی در زندگی شخص دارد و پایه و بنیان زندگی شخص در خانواده بسته می‌شود و از آنجا به اجتماع راه پیدا می‌کند.

متاسفانه جامعه‌ی سنتی ایران هنوز در سی چهل سال قبل زندگی می‌کند و به طبع، فکر و روش آن‌ها هم جدای از معیارهای آن زمان نیست و همین باعث به وجود آمدن مشکلات بسیاری برای همه و مخصوصن گی‌ها خواهد شد. خانواده‌ی خودم را مثال می‌زنم: مادری شصت ساله که تمام عمر که زحمت کشیده و بچه‌هایش را بزرگ کرده است. پدری که حدود هفتاد سال سن دارد و یک پایش لب گور است. یک برادر و چهار خواهر که دست پرورده‌ی همان مادر و پدری هستند که هنوز در فضای سال‌های سال پیش زندگی می‌کنند.

با وجود گذشت ۲۸ سال از زندگی من، هنوز مادرم روز و شب مراقب من است تا عزیز دردانه‌اش توی دام‌ها و تله‌هایی که خیلی‌ها را گرفتار کرده است نیفتد. پدری که دست کمی از مادر ندارد و در دنیای خودش سیر می‌کند. داداشی که دست کمی از آخوندها ندارد و روز تا شب ( وقتی خانه است‌) پای شبکه‌ی قرآن است و تسبیح به دست ذکر می‌گوید. آدمی کاملاً مذهبی و خشک که به زمین و زمان شک دارد و فکر می‌کند در این دنیا تنها کسی که همه چیز را می‌داند و می‌فهمد خودش است، و خواهر‌هایی که مثل من در دامی افتاده‌اند که مسبب آن ذهنیت پدر و مادر و مخصوصاً داداش است.

بیشتر ما ایرانی‌ها دارای خانواده‌ای هستیم که دست کم یک نفر آدم خشکه مذهب توی آن هست. کسی که مبنای سنجیدن هر چیز را دین قرار می‌دهد و فکر می‌کند مذهب و دین سازنده‌ی آدم است و بدون آن همه کس و همه چیز به گند کشیده می‌شود. متاسفانه حضور چنین کسانی در خانواده‌ی ما گی‌ها بسیار خطرناک است. مثلاً فکر کنید همین آدم مذهبی بفهمد یکی از اعضای خانواده‌اش گی است، وای به حال آن عضو خانواده، باید سرش را بگذارد زمین و بمیرد. به خدا من از روزی می‌ترسم که به خاطر یک اشتباه و یا سوتی دادن، داداشم بفهمد من گی هستم. قسم می‌خورم من را خواهد کشت.

چند بار بخش فارسی رادیو صدای آمریکا برنامه داشت. به نوعی مادر و دو خواهرم را پای ماهواره قرار دادم تا این برنامه را نگاه کنند ولی هر بار پشیمان شدم. مادر می‌گفت: خوبه، کونی‌ها هم آدم شدن، کانال رو عوض کن این چیه نگاه می‌کنی، همه‌ی این‌ها رو باید اعدام کرد یا سوزوند. خواهرها هم دست کمی از مادر نداشتند. سخت بود جلو بغض و گریه را بگیرم.

جلوی داداشم حتی اسم گی و یا این‌طور مسایل را نمی‌شود آورد، مثل این است که خودم را به تیغ جلاد سپرده باشم. این‌ها را می‌نویسم چون خیلی از ما وضعی کم و بیش شبیه هم داریم. به نظر من مشکل و سد بزرگی که سد راه ماست در ابتدا خانواده است. فکرش را بکنید، اگر خانواده‌ی من آن قدر باز بود که پدر و مادرم را دوست خودم می‌دانستم و با آسودگی خاطر با آن‌ها در این موارد حرف می‌زدم و با خیالی راحت‌تر از آن‌ها کمک می‌خواستم چقدر از مشکلات روحی و عصبی من حل شده بود.

متأسفانه درصد خانواده‌هایی که نسبت به مسایل سکس و جنسیت و همجنس‌گرایی و... ذهن روشنی دارند بسیار بسیار پایین است و حتی می‌شود گفت در حد صفر است. وقتی من در خانواده احساس امنیت داشته باشم خیلی راحت مشکلاتم رو با پدر و مادر و برادر و یا خواهرم مطرح می‌کنم و حتی به فرض همراه نبودن برادر و خواهرم با من، دست کم خوشحالم که پدر و مادر تکیه گاهی مطمئن برایم هستند که در موقع نیاز به آن‌ها پناه ببرم.

درصد بسیار زیادی از گی‌های ایرانی که پناهنده شده و به کشورهای خارجی پناه می‌برند، اولین مشکل خودشان را خانواده معرفی می‌کنند و کاملاً درست می‌گویند چون جامعه و دین و دوست و... در مراحل بعدی قرار دارند. اگر خانواده، یار و همراه عضو همجنس‌گرای خانواده باشد به طبع از او در مقابل مشکلاتی که دوستان، جامعه و یا دین به وجود می‌آورند، حمایت می‌کند. چه بسا اتفاق افتاده که یک همجنسگرای ایرانی به سبب این‌که خانواده و یا یکی از اعضای خانواده پی به جنسیت و گرایش جنسی او برده‌اند برای حفظ جان خود فرار کرده و به شهری دیگر و یا حتی کشوری دیگر رفته است.

از سوی دیگر، همجنسگراها همیشه آه و ناله می‌کنند که خانواده‌شان آن‌ها را درک نمی‌کنند. بخشی از این عدم درک به دلیل بی‌اطلاعی پدر و مادر از مسأله‌ی همجنسگرایی است. پدر و مادر به سبب اطلاع نداشتن از ویژگی‌های گرایش جنسی فرزند خود، برای او مشکلاتی به وجود می‌آورند، مثلاً می‌خواهند دخترشان شوهر کند یا پسرشان زن بگیرد و این فاجعه‌ی بزرگی برای یک همجنسگرا است.

خود من مدتی است گرفتار این مشکل شده‌ام و هر قدر دلایل راست و دروغ کنار هم می‌چینم، فایده‌ای ندارد و می‌گویند: شما اگر زن بگیرید همه چیز درست خواهد شد و به روال عادی زندگی بر خواهید گشت. نمی‌دانند با این کار دستی‌دستی بچه‌ی خودشان را به کام مرگ می‌فرستند. خود من از روزی می‌ترسم که پای سفره عقد نشسته باشم و آقا هم آن طرف در حال خواندن خطبه‌ی عقد.

آرزو می‌کنم بمیرم ولی آن روز نیاید. اما باید بگویم به خاطر شرایط خانوادگی اکثر ما امکان این را نداریم که گرایش جنسی‌مان را برای خانواده‌مان توضیح بدهیم و تشریح کنیم. و تا زمانی که ما و آنچه ما هستیم ناشناخته باشد پدر و مادر ما تقصیر زیادی در ترسیدن از ما و گرایش ما ندارند. شاید کسانی مثل من، هم‌سن من، و با دانسته‌های من، باید وظیفه‌ی نوشتن و آشنا‌سازی خانواده‌ها و گرایش همجنسگرایی را به دوش بگیرند.

شاید با وجود این شناخت، ارتباط عاطفی بهتری بین ما و خانواده‌هامان ایجاد شود، و شاید به خاطر ان ارتباط عاطفی عمیق، خانواده‌های ما به حرف کسانی که می‌خواهند ما را اعدام کنند یا ما را به عنوان لکه‌ی ننگ از سطح جامعه پاک کنند، گوش نکنند، و حامی ما باشند. گله‌ی ما از خانواده‌های برای درک نکردن ما، و گله‌ی خانواده‌ها، اگر به این نکته فکر کنند، از این که ما به زبانی که برای آن‌ها آشناست، خودمان را تعریف نمی‌کنیم و به آن‌ها نمی‌شناسانیم، گله‌ای به جاست، از هر دو طرف سو.

دین و همجنس‌گرایی

وقتی به دین و چند سال پیش فکر می‌کنم واقعاً مو به تنم راست می‌شود. ادیان الهی، مثل اسلام و مسیحیت و یهودیت، نگاهی بسیار بد به مسأله‌ی همجنسگرایی دارند و همجنسگرایان را مجرم می‌دانند و به اعدام محکوم می‌کنند، به‌خصوص دین اسلام در این خصوص از همه خشن‌تر عمل می‌کند. اسلامیون هم به این استناد می‌کنند که خدا در قرآن در سوره‌هایی گفته است که اگر مردی با مرد دیگر رابطه‌ی جنسی برقرار کند باید او را اعدام کرد و قوم لوط را مثال میزنند که آیه‌ای که خدا در این مورد ویژه نازل کرده است.

به نظر من بعد از خانواده، مهم‌ترین مشکل همجنس‌گرایان ایرانی دین است که سر ناسازگاری با ما دارد. خود من آن اوایل که به جنسیت خودم پی بردم، برایم بسیار مشکل بود که هم اعتقادات دینی خود را داشته باشم و هم با همجنسگرایی خودم در آشتی باشم. خیلی از ما به این فکر می‌کنیم که پس از مردن، خدا ما را به جرم همجنس‌گرا بودن و کارهایی که کرده‌ایم مجازات شدیدی خواهد کرد و به قولی با لگد ما را می‌اندازد توی جهنم.

آموزه‌های دین ما بسیار بد است و به بیشتر آدم‌ها به دید مجرم نگاه می‌کند تا آدم. در دینی که حقوق زنان تمام و کمال در نظر گرفته نمی‌شود و جنس زن را پایین‌تر از مرد می‌داند، می‌توان توقع داشت که همجنسگرایی را، چه به جنسیت نگاهی عمیق‌تر دارد، با تبعیض بیشتری برخورد کند. بعضی از آموزه‌های دینی سر تا به پا اشکال‌اند و خیلی از موضوعاتی که مطرح می‌کنند در تناقض با یکدیگر است.

خود من ابتدا از منظر دین به خودم نگاه می‌کردم و خودم را یک آدم منحرف قلمداد می‌کردم که هنجارهای دینی را زیر پا گذاشته است. تا این‌که به فکرم رسید در مورد همجنسگرایی در ادیان مسیحیت و یهودیت و اسلام تحقیق کنم. در واقع می‌خواستم نظر این ادیان را در این مورد بدانم. پس از گذشت حدود یک سال و تحقیقات دامنه‌دار و رفتن به کلیسا و شرکت در مراسم و پرسش‌های بسیار به این نتیجه رسیدم که ادیان یهودیت و مسیحیت پایه و بنیان اسلام هستند و در واقع اسلام ریشه در این ادیان دارد و نظر هر سه دین در مورد همجنسگرایی یک است: همجنسگرایی طبیعت هیچ آدم و حتی هیچ حیوانی نیست و باید با این‌گونه آدم‌ها به شدت برخورد کرد و آن‌ها را به شدیدترین شکل نابود کرد.

کشیشی که من از او در این مورد پرسیدم، گفت: این‌ها آدم‌های منحرفی هستند که امیدی به اصلاح آن‌ها موجود است و اگر توبه کنند خدا آن‌ها را خواهد بخشید. پس از آن بود که برای همیشه قید دین و مذهب را زدم و تنها و تنها به خدای بزرگ پناه آوردم. آنچه می‌دانم این است که دین که به جای نزدیک کردن انسان‌ها به هم و ایجاد آرامش و صلح، کاری جز تفرقه‌افکنی و ترویج خشونت ندارد و آدم‌ها را به جنس اول و جنس دوم تقسیم می‌کند و جنس زن را پست‌تر از مرد معرفی می‌کند و مردسالاری را در بوق و کرنا می‌کند، همان بهتر که به حاشیه رانده شود.

این را هم بگویم که خیلی‌ها هستند که هم گی هستند و هم دین را قبول دارند و راه خودشان را می‌روند و به نوعی دین را به طبع خودشان تفسیر می‌کنند و ادعا دارند که دین کاری با ماها ندارد و این ما هستیم که دین را در تضاد با خودمان می‌دانیم! به هر حال من راه خودم را می‌روم و آن‌ها هم راه خودشان را. من دوست دارم برای همه با هر مذهب و دین و ذهنیتی ارزش قائل باشم و نظرم این است که به هر حال آن‌ها هم آدم هستند و نمی‌شود همه یک جور فکر کنند.


جامعه و همجنسگرایی

جامعه مجموعه‌ی واحد خانواده است، و خانواده مجموعه‌ای از افراد همخون یا خویشاوند. خانواده و جامعه در بسیاری موارد به موازات همدیگر در مسیری حرکت می‌کنند. از موثرترین راه‌های اصلاح جامعه، اصلاح و بهبود خانواده است.

شخص همجنسگرا و دوستان

یک همجنسگرا مانند هر انسان دیگری دارای روابط اجتماعی است و دوستانی دارد که با آن‌ها سر می‌کند هر چند ممکن است دوستان او کم و بیش تفاوت‌هایی با دیگران داشته باشند، و دوستی را انتخاب می‌کند که به معیارها و احساسات و عواطف او نزدیک‌تر باشند. خودم را مثال می‌زنم: کوچک‌تر که بودم به خاطر نفرتی که از جنس موافق پیدا کردم (به سبب آزارهای جسمی و روحی‌ای که از آن‌ها دیدم) هرگز به فکر پیدا کردن دوست نبودم چون فکر می‌کردم هیچکس من را دوست ندارد و اگر کسی به من نزدیک می‌شود برای سوء استفاده و استفاده‌ی شخصی خودش است نه برای کمک به من.

این مسأله کم‌کم در دوران دبیرستان رنگ باخت و من دوستانی پیدا کردم که سهم بزرگی در شاد کردن من و امید دادن به من در زندگی داشتند هرچند آن موقع هم با دیده‌ی تردید به آن‌ها نگاه می‌کردم و سعی می‌کردم با هر کسی دوست نشوم.

داشتن یکی دو دوست صمیمی لازمه‌ی زندگی هر کسی است چون هر آدمی بیشتر از این‌که به خانواده‌ی خودش احساس نزدیکی و صمیمیت کند، به دوستانش نزدیک می‌شود و دقایق صمیمی بیشتری را با آن‌ها سر می‌کند (البته شاید این در مورد جامعه‌ی ایران ما صدق کند و در خارج از کشور ما، برعکس ما، مردم بیشتر به خانواده‌ی خود اعتماد داشته باشند و بعد دوستان‌شان). خود من اگر دوستی داشتم که می‌شد به او اعتماد کرد و با او درددل کرد، شاید آرامش بیشتری می‌داشتم و حالا هرچند دوست صمیمی ندارم ولی دوستانی دارم که می‌توانم با آن‌ها در مورد بعضی چیزها بحث کنم و یا نظر آن‌ها را بپرسم. اگر دقت کنیم که قانون‌های زندگی ما همجنسگرایان هنوز مثل زندگی دگرجنسگرایان نوشته شده نیست، آن وقت می‌شود فهمید چقدر به این گفت و گوها و تبادل نظرها نیاز داریم.

مشکلات ما گی‌های ایرانی بسیار زیاد است. خیلی‌ها هستند که هنوز هیچ اطلاعی از جنسیت و گرایش خودشان و نشانه‌های پوزیشن‌های جنسی و رفتاری ندارند و در شرایط بسیار بدی زندگی می‌کنند. بی‌اطلاعی به خصوص در شهرستان‌های کوچک و روستاها بی‌داد می‌کند و گاه عمر و زندگی یک فرد و دیگران وابسته به او را تباه می‌کند و افراد زیادی را به جای یک زندگی عادی و امن با شریکی همجنس، به جست‌وجوی لذتی ناشناخته در بستر این و آن می‌کشاند.

نیاز جنسی یک فرد همجنسگرا به همجنس خودش، غریزه‌ای طبیعی است، سرکوب نمی‌شود، حتی اگر فرد در یک روستای دورافتاده زندگی کند که چیزی از گی نمی‌داند اما غریزه‌اش را دارد، و راه تغذیه‌اش را نمی‌داند یا آنچه می‌داند چیزی که شایسته‌ی جامعه باشد نیست. متأسفانه تا روزی که به‌وسیله یک شبکه‌ی قوی، اطلاع‌رسانی صورت نگیرد، نمی‌شود امیدوار بود که همه چیز به خودی خود درست شود و روزی برسد که خانواده و حکومت و دین و دوستان‌مان ما را به عنوان شهروند همین کشور بشناسند و قبول داشته باشند.

متأسفانه دولت ایران هم ما را در این حد به رسمیت می‌شناسد که قبول‌مان نداشته باشد. گاهی می‌نویسند که ما عوامل نفوذی آمریکا هستیم که قصد داریم فساد و تباهی را در بین جوانان ایرانی رواج داده و آن‌ها را از راه راست منحرف کنیم. از روزی که دولت مردمی و مردم‌سالار آقای احمدی‌نژاد سر کار آمده است، گرفتن و زدن و بستن و به زندان انداختن همجنسگراها بیشتر شده است و خیلی‌ها گرفتار دام‌هایی شدند که دولت سر راه‌شان گذاشت. دولت ایران در ماه‌های اخیر برای مردم ایران، و برای جهانیان بهتر از قبل شناخته شد و همه شاهد بودند که حد احترام این دولت به حقوق اقلیت‌ها و به جامعه در کلیت آن به چه اندازه است.

ما در کشوری زندگی می‌کنیم که هیچ کس و هیچ چیزی موافق ما نیست و شاید به نظر بیاید که به این زودی‌ها امیدی به بهبود این وضع نیست. اما امید همیشه راه خلاقیت را باز می‌کند. ساختن و از نو بنیاد کردن را باید از خودمان و سپس خانواده شروع کنیم. خانواده کوچک‌ترین عضو یک جامعه است. وقتی خانواده‌ای فهیم داشته باشیم که به حقوق خودش آشنایی دارد و بداند چه حق و چه ناحق است و به انسان‌ها به دیده‌ی انسان نگاه کند، می‌تواند حق خودش، و حق دوست داشتن فرزندش را از دولت هم بگیرد. می‌شود امیدوار بود که کم‌کم به سویی پیش رویم که مورد نظر همه است، یعنی یعنی آزادی و عدالت اجتماعی به معنای واقعی کلمه.

یک همجنسگرا گذشته از جنسیت و گرایش جنسی‌اش، انسان است. نفس می‌کشد، راه می‌رود، حرف می‌زند، عاشق می‌شود، دل دارد، احساس دارد‌. بیاییم به انسان‌ها به دیده‌ی انسان نگاه کنیم نه به دیده‌ی ابزار و ماشین جنسی و خریدار و فروشنده. حساب ما را از عده‌ای مردسالار متجاوز که از عضو جنسی خود برای شکستن حریم دیگران استفاده می‌کنند، جدا کنید. ما بیمار نیستیم، متجاوز نیستیم، قاتل نیستیم، ظالم نیستیم، ما همجنسگرا هستیم.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

به نظر شما این یک کمی زیادی برای یک برنامه رادیویی عامیانه نبود؟؟؟؟؟ بهتر نیست که گاهی مقالات را بخوانید بعد چاپ کنید؟؟ یعنی چی ؛‌( می‌آمد پیش من می‌نشست و پای خودش را زیر ران من می‌انداخت و با من حال می‌کرد)مثل این سایت های پورنو ایرانی.

-- N ، Jul 28, 2009

نه به اینکه هر چه ما می نویسیم سانسور می کنید نه به اینکه این نگارش مستهجن را می پذیرید و برای همه چاپ می کنید.

-- N ، Jul 28, 2009

متن بسیار عالی وتاثیر گذاری بود

-- shahin ، Jul 28, 2009

اگر رفته بودی پیش روانکاو الان نرمال بودی

-- بدون نام ، Jul 28, 2009

من هم یک همجنسگرا هستم. خیلی از حرفاتو با عمق وجودم میفهمم. خیلی از قسمتهای زندگیت ، انگار که خود من از زندگیم میگفتم. الان تو نروژ زندگی میکنم . تنها امیدی که الان دارم اینه که از این آزادی بیان اینجا استفاده کنم تا شاید 50 سال یا صد سال دیگه ، کسی مشکلات مارو نداشته باشه. وگرنه همون داستان تنهایی ادامه داره. حتا بیشتر. اینجا هم گیی و هم خارجی! تو جمع ایرانیا برای گی بودنت جا نداری و تو جمع نروژیها برای خارجی بودنت. برای بک گی ایرانی جهنم همیشه دنبالته! ما نفرینی هستیم!!

-- علیرضا ، Jul 28, 2009

بسیار عالی بود. بالاخره رسانه ای این تابو را شکست! ممنونم زمانه!

همجنسگرا از مشهد

-- eX ، Jul 28, 2009

دوست عزیز اینکه شما شرایط سختی دارید کاملا قابل درک است...تقریبا هیچکدام از بیماران از این دست بیماری خود را قبول ندارند آن هم با این استدلال که: من اینگونه متولد شده ام پس این یک امر طبیعی است...اما به این نکته توجه کنید که تمام معلولان مادرزاد بی گناه به عوارض ناخوشایند دچارند واکثر آنها به جای پاک کردن صورت مسئله سعی در درمان یا کنترل بیماری خود دارند...در رنجنامه خود به اکثریت منحرفی اشاره کردید که فقط به فکر لذت جنسی حتی به قیمت تجاوز به دیگرانند...خواهش میکنم با کمی روحیه ایثار به عواقب رسمیت بخشیدن به یک بیماری با عواقب خطرناک اجتماعی بیاندیشید ....ضمن اینکه توجه شما را به این نکته جلب میکنم که در همین کشور مذهبی ایران امکانات منحصر به فردی برای تغییر جنسیت وجود دارد که میتوانید از آن استفاده کنید...برایتان از خدا صبر وزندگی همراه باکمال آرزومندم...برادر شما: رضا

-- بدون نام ، Jul 28, 2009

عزیز من،

متن شما را با دقت خواندم. درد دل خود را به روش سلیس و قابل فهم نوشته اید. میدانی بردار من، مشکل اصلی‌، مشکل عدم تکامل جامعه ما است. حتا افراد تحصیلکرده در ایران باز ، یک فکر از قبل حساب شده دارند که نمیگذارد، یک پدیده جدید (گر چه که هم جنس گری یک پدیده جدید و فقط مخصوص به انسان نیست و در مراحل دیگر تکامل نیز دیده میشود) را به اصل آن آنالیز کنند.

عزیز من،

تن آدمی عزیز است به جان آدمیت، را در اصل ما خود نیز قبول نداریم. اگر جامعه به حدی از تکامل برسد که شما را به عنوان انسان بسنجد و به گرایش جنسی‌ شما کاری نداشته باشد، می‌توان آن جامعه را متمدن خواند. از جهت من از این لحاظ ما در بربریت بسر می‌بریم. از متعصب مذهبی‌ تا دکتر تحصیل کرده، درک انسانیت را بر اساس فردیت ندارد. این مشکل را در یک چند ده ، تا زمانی‌ که شکم گرسنه در کشور عزیز من (دومین صادر کنند نفت) وجود داشته باشد، و اسلام جلوی فکر سالم مردم را بگیرد، حل نخواهد شد.

برادر شما که خود gay‌ نیست. درد شما را میفهمم.

-- بدون نام ، Jul 28, 2009

"ما همجنسگرا هستیم": خسته نباشيد!!

-- بدون نام ، Jul 28, 2009

هم میهن گرامی حامد عزیز؛ نوشته ات بسیار تاثر انگیز ولی در عین حال جالب و آموزنده بود. من در کشور انگلیس زندگی میکنم، چند همکار همجنس گرا دارم که همگی مانند تو انسان های فرهیخته، سالم، و با شخصیتی هستند. آرزو میکنم با رشد خرد گرایی و برچیده شدن بساط مذهب در ایران عزیزانی مانند تو بتوانند بی واهمه از هیچ آزار و اذیتی زندگی پر بار و پر از شادی و آرامش داشته باشند. سر فراز باشی،
فرشید.

-- فرشید ، Jul 28, 2009

khelli jaleb bood.adam che joori mitooneh yek gay ro beshnase to jameeh.in moshkel khelli az gay haye irani ast ke nemidoonan chetori sharikk vagheii khodeshon ro payda konan bedoone inke gir biyoftand

-- amin ، Jul 28, 2009

نمی دانم چی بگم، چون من این حس رو نسبت به همجنس ندارم، اما اگر واقعا این مسائل بطور طبیعی وجود دارد، باید حقوقی برای این طیف در جامعه در نظر گرفت.
ضمن اینکه بنظر من حکومتها مسولیت زنده بودن شهروندان را بر عهده دارد و باید همه تلاشش را برای رفع مشکلات و سلامتی آنان بکار گیرد نه اینکه بفکر خدای نکرده مرگ شهروندان باشد. فکر کنم از قدیم می گفتند که "عمر دست خداست" ما چکاره باشیم که یه عده را بگیریم و سنگسار و اعدام کنیم و زندگیی را که خدا به آنها داده را از آنها بگیریم

-- مانی ، Jul 28, 2009

سلام . یه سوال دارم. یعنی شما به عنوان یه مرد هرگز به زن گرایش نداشتین ؟

-- .... ، Jul 28, 2009

بسیار مقاله ی جالبی بود و حرف دل بسیاری از همجنسگراهای ایرانی...
چون از دل برآمده بود، بر دل نیز نشست. ممنون از آقای حامد و رادیو زمانه که هر از گاهی در باب اینگونه موضوعات عمیق اجتماعی ، مقالاتی چاپ میکند. هر چندکه تاکید میکند" نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست".... ولی من اطلاع دارم که دوستان دگرجنسگرا سعی و تلاش خودشون رو برای باز کردن این پنجره، هر چند محدود ، انجام می دهند.
به امید بازشدن پنجره ی ازادی بیان و اندیشه!
باز کن پنجره را
و به مهتاب بگو
صفحه ی ذهن کبوتر آبی ست
خواب گل مهتابی ست

-- عطری ، Jul 28, 2009

gay ha dastehaye mokhtalefi darand, bazi ha be khatere inke be hamjense khodeshoon alaghe darand va mitoonand asheghe hamjense khodeshoon beshan "gay" hastand, Bazi ha faghat "gay" hastand chon doost darand mafool bashand va az in kar lezzat mibarand, bazi ha faghat az fael boodan va bazi dige harjofte halat ro doost darand, va kasani hastand ke faghat doost darand ba hamjense khodeshoon eshgh bazi konand ya "Oral" dashte bashand, be har hal hamme gay hastand va ensan, va in gerayesh haye mokhtalefe ensani hastesh. kasani ke migooyand gay ha "entekhab" kardand ke gay bashand az nazare man 99 darsad in harf eshtebahe, agar man mitoonestam ke entekhab konam ke str8 basham ya gay, hatman str8 boodan ro entekhab mikardam ta az zendegim lezzat tamam ro bebaram, kasani ke migand in masale "entekhabie" pas bayad dobare rajee gerayesh haye jensiye khodeshoon fekr konan, va bebinan vaghean mitoonan "entekhab" konan ke ba hamjense khodeshoon rabeteye eshghi ya jensi dashte bashan? agar darand pas momkene ke anha ham "gay" ya "Bisexual" bashand. Ali

-- Ali ، Jul 28, 2009

هرچی فکر می کنم نمی تونم این جور حرف ها رو بفهمم...نظر من هم اگه ته دلم رو بخوای نظرات همون مادر ایشونه...فکر کنم ایشون باید برن دکتر تا درمون بشن...

-- بدون نام ، Jul 28, 2009

دوستان!
اینکه هرکس در حریم خودش دارای چه تمایلاتی باشد ؛ مسئله« شخصی»آن فرد است تا جایی که حقوق دیگری را زیر پا نگذارد...آنچه که باور شخصی من است اعتقاد به روابط دوستانه و خیر خواهانه است و هم جنس گرایان را هم تهدیدی برای خودم وفرزندانم تلقی نمی کنم...اصلا حضور یک زوج همجنس گرای عاشق و مسئول و متعهد به یکدیگر و جامعه را در همسایگی ام به یک زن و شوهری که در فضایی غیر عادلانه وقهر آمیز ؛ زندگی می کنند..... ترجیح میدهم . (یک مرد اخمالو که باید جبروت داشته باشد و زنی رنگ پریده که گوشه های دهانش به علامت تسلیم به سمت پایین کشیده شده اند و دایم حقش ر ا مثل گداهای شب جمعه با صدایی ضعیف کدیه میکند و بچه هایی زرد انبو که از شدت ترس و حقارت بزرگ نمی شوند قد می کشند اما بزرگ نمی شوند زیرا بزرگی کردن را نیاموخته اند)
میدانید اینها فرع جریان است اصل چیز دیگر است ....اصل نه مذهب و اید ه ئولوژیست.... نه د گرگرایی و نه خیلی «اسباب » دیگر که فقط وسیله ا ند . به باور من اصل ... زندگی است ...هستی ....حیات.... و اصل بیداری است ....بیداری ...اینها همه قال قضیه است نه حال آن . به قول یک ضرب المثل آلمانی: «Leben und leben lassen» زندگی کن و بگذار دیگران هم زندگی کنند...
جانتان سبز باران از آلمان

-- baran ، Jul 28, 2009

Dear Author,

I read your nice and well written article.

Indeed, as a member of this society, we should be ashamed of how homosexuals are being perceived and treated. I encourage you to write, it will certainly take time that our families and people would understand homosexuals accept them, respect their rights and...

best regards and wishes

-- Babak ، Jul 28, 2009

به عنوان یک روانکاو و با توجه به مشکلات عدیده ی دگرباشان ایرانی از نشر این مقاله از زمانه بسیار بسیار ممنونم. امیدوارم که هموطنانم نیز از خواندن این مطالب بهره مند شده و به راستی به ظلمی که به این قشر پنهان و ستمدیده ی جامعه مان روا شده است بیاندیشند.

-- مهیار ، Jul 28, 2009

Listen
I read your story.I am sorry for that.I am not gay,but I clearly understand you.I have this advice for you.Please don't waste your life and time to make other believe you.Leave that country and go to any free country.live with the people like you.life is too short and you never enjoy that life.Even you proof somethings to your family nothing will get change in your life.Just leave.and pursuit for your happiness in a free country.

-- fastcpu ، Jul 28, 2009

بسیار جالب و عالی!امید دارم که خانم پارسی پور این متن را مطالعه و دانسته های خود را در این زمینه گسترش دهند.با تشکر فراوان از حامد عزیز

-- کاوه-- میامی ، Jul 28, 2009

به امید روزی که روشنفکران ایرانی شجاعت لازم برای سخن گفتن در این مقوله را کسب نموده و در جهت روشنگری ایرانیان در این باب گام بردارند.

-- بدون نام ، Jul 28, 2009

inja ham to holand ba in hame azadi man ke khiry az hamjensgra bodanm nadidam

-- arian ، Jul 28, 2009

اينجور مسائل متاسفانه كمتر توي رسانه هاي ما مطرح ميشه. ممنون از نوشته خوبتان

-- بدون نام ، Jul 28, 2009

سلام
من به عنوان کسی که میل به همجنس برام
نا مفهومه سعی میکنم
به شما به چشم یک انسان نگاه کنم فارغ از
بعد جنسیتی !شاید مشکل ما اینه که ما همه چیز رو از منظر خودمون مبینیم !؟ از طرفی به جامه هم حق بدین که نسبت به امثال شما بد بین باشند . به طور مثال شخصا کسی رو میشناسم که اگه ازش در مورد همجنسگرا بودنش سوال کنی طوری باهات صحبت میکنه که میخای به حالش گریه کنی ولی بعد یه مدت متوجه میشی که این حرفها چیزی غیر از توجیه هوسبازی هاش نیست ."بلانسبت شما"
...
در مورد دین هم لازم میدونم اینو بگم که اگر ادیان محدودیت هایی برای افراد ایجاد کردند تابعی از زمان و مکان بوده و چیزی که به ما تحویل داده میشه نسخه ای هست که مربوط به مردم این زمان یا آینده نیست . نمونه بارزش هم مساله تعدد زوج برای مردان هست که رفته رفته داره منسوخ میشه یا مساله کنیز و غلام (خرید و فروش و...)که هم اکنون در دنیا یک امر زشت و ناپسند به حساب میآد.
آید آنروز کز این باغ بری مایه طبع من وما بر آید

-- مردی در قفس ، Jul 29, 2009

سلام
دوست گرامی از شما تقاضا دارم توجه بفرمایید:
گفته اید:به نظر من، گی مردی است که از نظر عشق، عاطفه، احساس و کشش جنسی، به همجنس خودش تمایل دارد. این تعریف من از گی است.
مسئله این است که عشق عاطفه احساس به همجنس هیچ منافاتی با دگرجنس گرایی ندارد تنها رابطه جنسی با همجنس است که با دگر جنس گرایی منافات دارد یعنی ما دگر جنس گراها هم به هم جنس خود عشق عاطفه و احساس داریم حتی ممکن است دگر جنسگرا بود ولی عشق بیشتری نسبت به بک همجنس داشت آنچه مشکل به وجود میاورد تنها رابطه جنسی است من مشتاقانه مایلم بفهمم گی یعنی چه ولی مثلا از اغلب گی ها که پرسیدم چرا گی هستید میگویند چون رابطه با جنس مخالف بسیار مشکل و محدود است.وهمه بدون استثنا تنها به دلیل نیاز جنسی (که نیاز فوق العاده مهمی است و باید بسیار جدی با آن نگریسته شود)به دنبال گی هستند.
من توصیه میکنم شما در روابط جنسی دگر جنسگرا باش اما عشق احساس و عاطفه به همجنس هیچ مشکلی به وجود نمی آورد. به هر حال کشش به آنچه که نداریم و برای ما مجهول است و کنجکاوی یک امر فطری است بنابراین کشش به جنس مخالف طبیعتا باید حداقل از نظر کنجکاوی وجود داشته باشد

-- بدون نام ، Jul 29, 2009

I really enjoyed what you have to say, I am a heterosexual Iranian women, but I totally understand what are you suggesting here, Iranian family unfortunatily is based on forcing one person view point on everyone else, which is basically coming from society belief system. It starts from families and goes to the top which is our government.I wish as people we were more open minded more tolerant toward other point of views and other life styles. Our society needs to grow to learn to tolerate and accept people as they are, and not try to change them to what a certain religion or tradition forces them to be. God bless you for your courage.

-- leyla ، Jul 29, 2009

حامد عزیز نوشته هایت که حاکی از دردهایت هست را خواندم و خیلی متاسف شدم
زندگی کردن حق شماست متاسفم که در کشوری به دنیا آمده ای که این حق را ازت گرفتند!

-- sara ، Jul 29, 2009

بله شما انسانید نفس می کشید را میروید عاشق می شوید و.... ولی این بدین معنا نیست که هر پدیده ای را نتوانستند تبیین کنند برآن صحه بگذارند. متاسفانه روانپزشکی و روانشناسی در تبیین این پدیده درمانده است ولی در واقع همجنس گرائی یک توقف در رشد یا به عبارتی درجازدگی در مرحله ای از رشد روانی است و در بسیاری موارد قابل درمان البته نه با دارو یا رواندرمانی.

-- م.ن ، Jul 29, 2009

حامد عزیز، تمام مطالبی که گفتی قبول دارم فقط خواستم مقاله ای که من در شماره ماه آینده مجله ندا انشالله به چاپ خواهم رساند حتما مطالعه کن. امیدوارم دید بهتری نسبت به دین پیدا کنی.

-- ماندگار ، Jul 29, 2009

جدا مطالب خوب و پخته ای را مطرح کردید. من از نوع نگارش و احساساتی که در آن ترنم داشت لذت بردم. برایتان آرزوی سلامتی و شادکامی و نیز یافتن یار و دوستی باوفا و همیشگی آرزومندم.

-- س.ج ، Jul 29, 2009

مطالب شما بسیار زیبا و پخته بود. از احساساتی که در آن ترنم داشت لذت بردم برایتان آرزوی سلامتی و شادکامی و نیز دستیابی به یاری غم خوار و فهیم دارم.

-- س.ج ، Jul 29, 2009

سلام
من هم گی هستم.ایمیل کسی که این متن را توشته می خواهم.لطفا ایمیلش را به ایمیل من بقرستید.ممنونم

-- majid ، Jul 29, 2009

به امید روزی که جامعه شناخت بهتر وبیشتری از همجنسگرایی داشته باشه

-- بدون نام ، Jul 29, 2009

بايدپذيرفت همجنس گرايي بيماري است نه تبهكاري.گرچه آئين هاي مذهبي از كيفر مرتكبين رفتارهاي جنسي بد همچون لواط سخن گفته اندولي اين هيچگاه به معناي تلاش براي نابودي چنين اشخاصي نخواهدبود،همچنانكه ميگوئيم معتادبيمار است و او رابايد درمان كرد نه كيفر داد. فرد همجنس گرا بايد پيش ازآنكه خود راستمديده اي درجهان بپندارد و زمين و زمان را باخود در تضاد ببيند به اين امربيانديشد كه چرا طبع او با ديگران متفاوت است. درميان هرجنبنده اي تصور كنيد،گرايش هر جنس به جنس مخالف است و اين گرايش برپايه سرشت آن هاست. درميان انسان ها نيز، اين گرايش مبتني بر سرشت انساني است ولي اينكه برخي افراد زن يا مرد به همجنس خود گرايش دارند در كنار سرشت،انديشه نيز مطرح است.سخن اين نيست كه چنين افرادي از مرتبه حيوانيت نيز پائين ترند،خير به هيچ وجه زيرا از آنجا كه بحث عقل و انديشه و روان در مورد انسان مطرح است،سبب اين گرايش انسان را بايد در روان او جستجو كرد.همجنسگرايي بيماري است و شخص بيمار بايد درمان شود.

-- بدون نام ، Jul 29, 2009

نوشتهٔ شما را خواندم .اما تصور می‌کنم زندگی‌ در خارج از کشور برای شما مناسبتر است.اگر چه در خارج هم کمابیش دیدی مردسالانه نسبت به این فنمن وجود دارد اما از نظر اجتماعی و مدنی ازادیهایی هست که در ایران مطلقا نیست.یا دست کم در خارج همجنسگرا را به دار نمیکشند.او هم مثل همه حق زندگی‌ دارد.حق کار؛ تحصیل،و ارتباط دارد.ماندن در ایران برای شما یعنی مگه تدریجی‌؛بجای هر کاری کوشش کنید از ایران خارج شوید،
یک آدم

-- یک آدم ، Jul 29, 2009

بايدپذيرفت همجنس گرايي بيماري است نه تبهكاري.گرچه آئين هاي مذهبي از كيفر مرتكبين رفتارهاي جنسي بد همچون لواط سخن گفته اندولي اين هيچگاه به معناي تلاش براي نابودي چنين اشخاصي نخواهدبود،همچنانكه ميگوئيم معتادبيمار است و او رابايد درمان كرد نه كيفر داد. فرد همجنس گرا بايد پيش ازآنكه خود راستمديده اي درجهان بپندارد و زمين و زمان را باخود در تضاد ببيند به اين امربيانديشد كه چرا طبع او با ديگران متفاوت است. درميان هرجنبنده اي تصور كنيد،گرايش هر جنس به جنس مخالف است و اين گرايش برپايه سرشت آن هاست. درميان انسان ها نيز، اين گرايش مبتني بر سرشت انساني است ولي اينكه برخي افراد زن يا مرد به همجنس خود گرايش دارند در كنار سرشت،انديشه نيز مطرح است.سخن اين نيست كه چنين افرادي از مرتبه حيوانيت نيز پائين ترند،خير به هيچ وجه زيرا از آنجا كه بحث عقل و انديشه و روان در مورد انسان مطرح است،سبب اين گرايش انسان را بايد در روان او جستجو كرد.همجنسگرايي بيماري است و شخص بيمار بايد درمان شود.

-- بدون نام ، Jul 29, 2009

نوشته محشري بود و تقريبا ميشه گفت كه عوامل مهم رو كه بر زندگي يك دگر باش تاثير داره ذكر كرده
به اميد احقاق حقوق تمام اقليت ها
به خصوص همجنسگرايان

-- sam ، Jul 29, 2009

من واقعأ واسه خودم و جامعم متاسفم که به خاطره عدم اگاهی, خودخواهی و درک نکردن همدیگه باعث شدیم که همیشه عده ای قربانی بشن ,در حالی که نمیدونیم روزی هم نوبت به ما میرسه. ما ایرانی ها خیلی خوش قلبیم ،حتی همون حزب اللهی هامون. ولی همون قدر هم نا اگاه و مستبدیم که احتیاجه که بهش فکر کنیم.در هر صورت من خودم شروع میکنم به هر کی میشناسم در این باره اگاهی میدم .

-- sima ، Jul 29, 2009

با سلام

من بعنوان یک روشنفکر ایرانی که تحصیلات خارج از کشور را نیز به یدک می کشم هنوز قادر به حل مسله همجنس گرایی نیستم و فقط فکر می کنم چون افراد دارای این خصیصه معمولا دارای قدرت تصمیم گیری مردانه نیستند بیشتر جذب گروهها و دسته های فرهنگی می شوند که خشونت کمتری رادارد و معمولا افراد ملایم تری در این گروهها هستند در نتیجه از ابزار رسانه ایی برخوردار می شوند و در راه گرایشات خود از آن استفاده می کنند تا آنجا که در غرب هر هنرمندی که قصد پیشرفت دارد خود را در این مسیر قرار می دهد .
ولی با این حال با برخورد قهر آمیز با افراد ملایم این گرایشات را نیز تایید نمی کنم ولی هرگونه تبلیغ آن را سکس و انحرافی میدانم درست مثل این است که یک خانم یا آقا از تمایلات خود بی پرده سخن بگوید

-- shahram ، Jul 29, 2009

حامد عزيز
متن زيبايي كه نوشتيد را خواندم و لذت بردم .
مشكل جامعه ما و تمام جامعه ايئولوژيك ، در درجه اول قايل به ازادي نبودن در انتخاب امور شخصي از جمله مسايل جنسي است .
و دردرجه بعدي ، ارزش گذاري انسانها بر اساس ، امورجنسي فردي اشان است .
تا زماني كه به ان درجه برسيم راه درازي در پيش است .
ترس خانواده ها نيز ناشي از عدم درك صحيح ازاين مسايل و همچنين وحشت از عواقبي است كه فرزندشان از سمت جامعه خواهد ديد .
من بالشخصه از پديدار شدن چنين گرايشاتي براي فرزند كوچكم در اينده وحشت دارم و ان را بدشانسي بزرگ براي خود و او مي دانم .چرا كه ميدانم دراين بافت از جامعه ، زندگ نرمالي نخواهد داشت .

-- پرهام ، Jul 29, 2009

همجنسگرائی بیماری است که باید در درمان اون کوشا بود . چون هیچ منطقی نمی تونه اینو بپذیره که دو نفر ادم که همجنس هستن در یک خانه بسر برن و در یک رختخواب به خواب روند . حتی با هم به حمام روند . بیماری هم جنس گرائی علاج پذیره . کار می تونه تا حدود زیادی این بیماری رو بهبود بخشه . مطالعه و ورزش هم چیزهای سالمی هستن که می تونن به درمان اون کمک کنن . همجنس گرائی بیماری قابل علاجه . که باید از صفحه زندگی بر کنار باشه . موفق باشید.

-- بدون نام ، Jul 29, 2009

یک جمله می گویم اینها را خدا آفریده و خودشان در این موضوع نقش ندارند لذا قابل احترامند

-- اکبر ، Jul 29, 2009

سلام. هرچندمن مرد دگرجنس گرا هستم، دقیقا با مشکل همجنسگرایان در ایران آشنایم و مانند بسیاری از مشکلات دیگر ریشه در مذهب اسلام دارد. دربارۀ ازدواج تجربه ای را برای شما نقل میکنم. با مردی همجنسگرا آشنا شدم که مانند شما تحت فشار خانواده برای ازدواج بود. با تلاش بسیار توانستیم خانم همجنسگرایی بیابیم که ایشان هم تحت فشار خانواده برای ازدواج بودند. به لطایف الحیلی توانستیم به خانواده ها (که از این موضوع اطلاع نداشتند) ازدواج صوری این دو نفر را بقبولانیم. اکنون این دو با هم زندگی می کنند اما چون مشکل یکدیگر را در ایران می دانند به راحتی با هم کنار آمده و هریک شریک جنسی خود را دارد. گو اینکه آخرین خبری که از ایشان دارم این است که خانواده ها برای بچه دار شدن بسیار بر آنان فشار می آورند و روزی نبود که سیل نام دکتر نازایی و... بر ایشان وارد نشود. متاسفانه ارتباطم با این زوج قطع شده و از وضعیت کنونی آنها خبری ندارم. شاید اگر شما هم تلاش کنی دختری همجنسگرا بیابی. امیدوارم موفق باشی. هرچند پیشنهاد میکنم به کشورهای اسکاندیناوی پناهنده شوی.

-- Homme Libre ، Jul 29, 2009

با درود به تو.من گی نیستم.ولی درکت میکنم.طول میکشه که مردم شما ها را بشناسند ولی من اگر بچه ای مثل تو داشته باشم سعی میکنم کمکش کنم.اگر میتونی از ایران برو و یک زندگی راحت برای خودت درست کن.

-- lind ، Jul 29, 2009

salam duste aziz ke nemidunam kojae va chetor tahala baraye khodet bf peyda nakardi ckon alan dige hamjens bazi kheyli ziyad shode .vali hagh ba toe ma tu iran dar tamamiye mavard moshkel darim yani na ravabete khanevadegi doroste na kari na dusti.khosh hal misham ba email ba ham dar tamas bashim

-- mohammad ، Jul 29, 2009

هنوز هم دیر نشده به یک روانپزشک مراجعه کنید .هر دردی درمانی دارد.بعنوان یک بیمار می توان به شما کمک کرد ولی تحت هر عنوان دیکر حکم شما معلوم است سنگسار

-- پزشک ، Jul 29, 2009

آقا حامد، من در نوشته شما احساس کردم که واقعا سوالی برایتان مطرح است که می خواهید به طور منطقی پاسخی برای آن پیدا کنید. از این جهت، به طور کوتاه استدلالی را برایتان می نویسم. تمام استدلال شما این است که همجنسگرایان میلی طبیعی در خود احساس می کنند. آیا به صرف این که میلی در انسان هست، می توان آن را مجاز دانست و به آن پاسخ گفت؟ به طور مثال، برخی تمایل درونی به خوردن خاک دارند. آیا می شود گفت که چون میل دارند پس مجاز به خوردن آنند؟ پس نیازمند معیاری هستیم که با آن میل های درونی را عیار سنجی کنیم. اما معیار چیست؟ کانت فیلسوف معروف، می گوید معیار اخلاقی بودن یک عمل این است که بتوانیم آن را به همه توصیه کنیم و با تناقضی روبرو نشویم. به طور مثال، اگر دروغ گفتن را در نظر بگیریم، در صورتی که همه دروغ بگویند با تناقض روبرو می شویم و جامعه بشری منتفی خواهد بود. اما اگر همه راست بگویند چنین نخواهد شد. حال همجنس گرایی را با این معیار بسنجید. اگر همه همجنس گرایی کنند، حیات و جامعه بشری منتفی خواهد شد، تربیت فرزند و نقش بی نظیر مادر در آن منتفی خواهد شد. البته با توجه به معیار مذکور، نباید پرسید که حالا اگر گروه اندکی همجنسگرا باشند چه اشکالی پیش می آید چون معیار با مقیاس همگانی مشخص شده است. حتی دزدها و متجاوزها هم می توانند بگویند که با یک دزدی و تجاوز چه مشکلی پیش می آید. اما اگر بخواهیم درست قضاوت کنیم باید بپرسیم که اگر همگان دزدی کنند یا متجاوز باشند چه وضعی پیش خواهد آمد. امیدوارم روزنه ای برای تفکر باز کرده باشم.

-- خسرو ، Jul 29, 2009

آفرین بر صدا قت شما. بسیار هستند مردان و زنانی که همجنس گرا هستند و زندگی‌ زنان و مردان را که چنین نیستند را تباه میکنند. به نظر من همین که اقرار به همجنس گرا بودن خود می‌کنید، راه خود و دیگران را مشخص کرده اید. در ایران و همینطور در خارج هستند افرادی که همیشه در حال با زی‌ کردن ر ل هستند ،به این ترتیب زندگی‌ دیگران را تباه میکنند. من همجنس گرا نیستم ولی‌ بشدت مخالف افراد این چنینی هستم. همجنس گرا بودن یک غریزه طبیعی است و با آن نمی‌شود مبارزه کرد. زن داریم ،مرد دارم ، میتوانیم زن مرد نما و مرد زن نما داشته باشیم. قرن، قرن بیست و یکم است و مخالفت با چنین مسائل طبیعی ضربه زدن به خانواده و اجتماع خواهد بود.

-- Anahita ، Jul 29, 2009

با سلام

دوست عزیزم

متن شما رو که میخوندم برام خیلی تعجب انگیز بود.چون انگار داستان زندگی خودم رو می خوندم.انگار کسی تمام زندگی منو از کودکی تا حالا می دونسته و اونا رو نوشته. جالب تر اینکه الان 28 سلمه و لحظه ای فکر کردم حامد خود من هستم.
اما یک تفاوت عمده با شما دارم و اون تفاوت اینه که من به شدت معتقد به دین هستم و البته نه از نوع بسیجی آن و بهمین خاطر همیشه در تلاش برای سرکوب تمایلات خودم بودم اگرچه خیلی سخته.
البته همجنسگرا بودن همیشه بد نیست چون باعث رابطه راحت تر با دخترها میشود. چون موجب میشود تا هیچ گاه عاشق آنها و احساسی و زن ذلیل نشوی.
جدای از دین به حکم طبیعت هم همجنسگرایی محکوم است و ما نیز باید با ازدواج با جنس مخالف و سرکوب تمایلات خود به زندگی طبیعی ادامه دهیم.
من نیز چون شما متمایل به جنس خود و بی تفاوت به جنس مخالفم و زندگی کاملا شبیه شما داشتم اما همیشه در تلاش برای سرکوب تمایلاتم بودم.
شاید اگر کاملا موافق شما بودم می توانستیم دوستان خوبی باشیم.
با آرزوی سربلندی


-- سینا ، Jul 29, 2009

سلام من حرفهای شما رو خوندم کاملا شما رو درک میکنم شما هم مثل همه ادمها حق زیستن و لذت بردن از زندگی رو دارید متاسفانه این مثله در کشور ما جا نیفتاده به امید روزی که شما هم طعم زیبای زندگی رو بچشین و زیبایها رو لمس کنید

-- nooshin ، Jul 29, 2009

سلام بسیار عالی بود و با شجاعت بیان شده بود امیدوارم هرچه زودتر مشکلات شما کمتر شود

-- دوست ، Jul 29, 2009

dooste aziz man be onvane kasi ke hoghoogh khoonde bayad begam moteasefane ba tavajjoh be ghanoone iran hich jaee baraye ezhare nazare doostani mesle shoma nist.

-- parsi ، Jul 29, 2009

امیدوارم روزی برسه که مردم ایران درستی و صداقت افراد را ملاک انسانیت قرار بدهند نه نوع گرایش جنسی افراد را.شما دوست گرامی بدانید که کم کم مردم ایران هم به این آگاهی میرسند که همجنسگرا فقط انسانی است که گرایش جنسی متفاوتی از ما دارد ولی انسانیتی برابر با همه انسانهای دیگر

-- نرگس ، Jul 29, 2009

سلام بسیار عالی بود و با شجاعت بیان شده بود امیدوارم هرچه زودتر مشکلات شما کمتر شود

-- دوست ، Jul 29, 2009

با سلام،
دوست عزيز، مشكلي كه شما داريد بحث گي بودن نيست بلكه مقاومت و مخالفت افراد با وضعيت هاي جديد است، مخصوصا اگر مذاهب هم اين وسط شاخ شوند. تا حدودي رنجهايت را درك ميكنم. اما بهتره به جاي آه و افسوس سعي كني به صورت علمي و با حوصله در جهت معرفي همجنسگراها تلاش كني. بله، همجنسگرايي يك بيماري نيست بلكه اونم يك جور زندگيه، همونطور كه من به جنس مخالف تمايل دارم خوب كسي هم به جنس موافق. اين قضيه مال الان نيست، تاريخ انسان شاهدشه. به نظر من شماها آدماي بزرگي هستين چون در مسئله اي به اين دشواري قرار داريد. اول از همه بايد باور كنيد كه شماها هم مثل بقيه عادي هستيد و حق زندگي داريد، بر مبناي تمايلتان. از طرفي بهتره با روحيه اميدوار سعي كني براي جاافتادن اين مطلب تلاش كني. مثل مبارزه ماندلا با نژادپرستي. اين مشكل جامعه ما هست كه همجنسگراها رو نميفهمند. به هر حال اميدوارم موفق باشيد.

-- siaavash ، Jul 29, 2009

سلام
خیلی اتفاقی سر از اینجا در آوردم و متنتون رو خوندم.
جالبه به عنوان آدمی که فکر میکردم تا حدودی مسئله همجنسگرایان رو پذیرفتم و به حقوقشون احترام میذارم اما وقتی که درست فکر کردم دیدم همش شعار ذهنی بوده.
متاسفم، و با نظرتون کاملا موافقم ریشه تمامی تعصبات ما حرفاییه که از کودکی توی ذهنمون ضبط کردن:پدر،مادر،دبیر پرورشی،برنامه های تلویزیونی و....و مشکل اینجاست که بعد از اینهمه سال هیچکدوم حوصله نداریم که اولا فکر و ثانیا تحقیق کنیم که چقدر از این ستونای بتنی ذهنمون درستن یا حتی هنوز ارزش نگهداری دارن.
به امید جهانی آزاد برای همگی در کنار هم،با رعایت حقوق هم.

-- سارا ، Jul 29, 2009

منم
یه همجنسگرا هستم ؛ نه همجنسباز.
یه انسانم ؛ مثل بقیه.
همون خدایی که بقیه رو آفریده ؛ منو اینجور آفریده ؛ به هیچ کسی ربطی نداره که دیگری چه جوریه.
اصلا به نظر من این بقیه هستند که فقط به فکر سکس و شهوت هستند.
مثلا در مملکت ما همه مسائل رو به مسائل جنسی ربط میدن ، چرا ؟ چون فکر و ذهن همشون فقط تو مسائل جنسیه.

-- آرمین ، Jul 29, 2009

جالب و مفید بود. ممنونم.
امیدوارم موفق باشید.

-- علی ، Jul 29, 2009

به نظر من با گذاشتن این مطلب در سایت خود شان خود را پائین میاورید و باقی مطالبی را که دارید و اغلب بسیار مفید هستند را تحت تاثیر قرار میدهید.

-- ایرانی ، Jul 29, 2009

دوست عزيزم
احساس همدردي من رو بپذير.
با زباني ساده تر نميتوانستي بنويسي..
ولي بارقه ي اميدي را من در نسل جديد ميبينم ، نسلي كه دارد كم كم و به تدريج ، احترام به حقوق ديگران و "به رسميت شناختن" اقليت ها را مزمزه و تمرين ميكند..
اين در حاليست كه همانطور كه ميگويي گردش آزاد اطلاعات وجود ندارد.

ولي من خوشبينم ... تو هم باش.
زبان جهاني حقوق بشر در نهايت در تمامي كشورهاي بسته رايج خواهد شد، ايران نيز بسيار زودتر از آنچه فكر ميكني .

-- آتنا ، Jul 29, 2009

دوست عزیز .متاسفانه باید حق رو به مادرتون بدم.طبیعت انسان هیچ ربطی‌ به دین و مذهب نداره.

شما باید قبول کنید که ریشهٔ همجنسگرایی نه در طبیعت بلکه در نحوه برخورد پدر و مادر است. متاسفانه زندگی‌ مدرن ارتباط انسانها رو بشدت تغییر داده و همجنسگرایی زاییده این ارتباطات است. و این که چرا در کشورهای غربی سعی‌ در نرمالیزه کردن این پدیده را دارند، این است که آنها نمیتونند این یه چند صد ساله را به عقب برگردند.

موفق باشید

-- Amir ، Jul 29, 2009

به قول یکی از دوستان همه ملت ایران سه تخصص دارند: اولی شغل خودشان، دومی تفسیر فیلم و ورزش، و سومی پزشکی!
ملتی که در عمر خودشون چهار تا کتاب پزشکی هم نخوندن و فرق قلب و کلیه رو نمی دونن باد به غبغبشون میندازن و میگن همجنسگرایی بیماریه و تازه درمانش رو هم با اعتماد به نفس بالا ذکر می کنن...! جالبه!
بد نیست یک کم مطالعه کنید.
همجنسگرایی سابقه ای به بلندی خود تاریخ داره. این بخشی از خود طبیعت و دایورسیتی داخل طبیعته. شما آقایون و خانم های علامه و همه چیز دان کی هستین که بخواین تصمیم بگیرین چی تو دنیا طبیعیه و چی نیست؟
مهم ترین و تابلو ترین نکته درباره گرایش های جنسی اینه که قابل انتخاب یا تغییر نیستن و باید همون طور که هستن پذیرفته بشن. حالا می خواین قبول کنین می خواین نکنین

-- EraZer Head ، Jul 29, 2009

اگر چه من همجنسگرا نیستم ولی این موضوع برام جالبه!
چون به عنوان یک علاقه مند به هنر و ادبیات از اینکه کلی ادیب و هنرمند همجنسگرا در دنیا وجود داشته خیلی کنجکاوی برانگیزه
مثل:
میکل آنژ- داوینچی- آندره ژید- چایکوفسکی- مارسل پروست- میشل فوکو - ژان ژنه- گارسیا لورکا - ویرجینیا ولف.......

و در ضمن فیلم A jihad for love رو ببین
اغاز فیلم, زندگی واقعی یک امام جماعت همجنسگرا در آفریقای جنوبیه.

-- Aarin ، Jul 29, 2009

EeaZer Head!! AAAAAAAALI boood :D damet garm khoooob gofty:D

-- بدون نام ، Jul 29, 2009

مقاله بسیار جالبی بود. ممنون از رادیو زمانه و امیدوارم در آینده باز هم مطالبی درباره همجنسگرایان در سایت گذاشته شود.

-- آرش ، Jul 29, 2009

باز هم نظر من سانسور شد. طبق معمول. باز هم می گویم حداقل کسی که این کامنت ها را ادیت می کند بداند:‌هر نوشته ای را با هر لحن مستهجنی نباید چاپ کنید! این نوشته درست است که حرف دل این آقا بود- ولی به کار بردن کلماتی مثل ؛کو*ی ؛‌در یک مقاله رادیویی یک کمی غیر متعارف و زیادی عامیانه است. یا بخش های دیگر نوشته های ایشون. باید لینک بدید که هرکی میخواد بره توی وبلاگ ایشون اینا رو بخونه نه اینکه توی سایت رادیو چاپش کنید. چطور بدو بیراه های ملت به رژیم رو سانسور می کنید ولی چون این آقا همجنس بازه و مورد ظلم واقع شده هر چی نوشت چاپ می کنید؟‌مسخره س.

-- N ، Jul 29, 2009

Hamed man hamjens gara nistam ama to baraye man mesle hame adamhaye dige hasti, omidvar bash va bedoon ke irani haye zyadi hastand ke sohbathaye to ro mifahmand, moteasefane hanoos jamee ma be darke dorosti az in masale nareside,zendegi baraye to dar kharej az Iran khaili rahat tar khahad bood,man doostan GAY zyadi daram, besyar adamhaye tahsilkarde moafagh dar kareshoon va dar zendegishoon hastand, hamoontor ke gofti bayad agahi jamee irani ro nesbat be in masale bala bord 

-- بدون نام ، Jul 29, 2009

تا حالا 61 نظر!
مثل اينكه اين بحث واقعا شيرينه!

-- بدون نام ، Jul 29, 2009

اقا/خانم ن. اشکار است که شما از افراد فرومایه و کوته فکری هستید که تفاوت (انتقاد) و (توهین) به افراد را درک نکرده اید . متاسفم برای امثال شما که داعیه روشنفکری خود را در اسمانها فریاد می زنیددر حالیکه در درک یک چنین مضمون ابتدایی ناتوانبد. متعجبم که چطور شما پس از خواندن این مقاله تاثیرگذار به خود اجازه می دهید که برای انتقاد از عملکرد وبسایت زمانه به نویسنده و خوانندگان این مقاله که در ویرایش ان نقشی نداشته اند توهین کنید.تاسف

-- Anti N ، Jul 29, 2009

از ته قلبم ارزو میکنم که افرادی که فکر می کنند این یک انتخاب یا بیماری روانی است در اینده فرزندی دگرباش به دنیا اورند یا متوجه شوند که یکی از افرد خانواده شان یا عزیزانشان همجنسگراست. انگاه خواه یا ناخواه ناچار به قبول این حقیقت زیبا واتخاب طبیعت می شوند.پیروز باشید رادیو زمانه

-- فرشته ارزوها ، Jul 29, 2009

hamede aziz
man faghat ye soal baram hast va oonkeh, shoma migi az jense movafegh motenafer boodi bekhatere azarhayee keh azashoon didi, pas chera in hese tanaforet tabdil beh gerayesh shodeh?! chera alan tamayol beh jense movafegh dari?
merci az neveshteh jalebet.

-- Simone ، Jul 29, 2009

خانواده‌های "رنگین کمانی" به خانواده‌هایی می‌گویند که در آن دو همجنس‌گرا نقش پدر و مادر کودکی را ایفا می‌کنند که یا به فرزندخواندگی پذیرفته شده و یا حاصل ازدواج قبلی یکی از این طرفین پیش از همجنس‌گرا شدن بوده است.
مهمترین پرسش یا پیش‌داوری ذهنی در مورد خانواده‌هایی از این دست، چگونگی شرایطی است که کودک در آن رشد می‌کند و این امر که آیا چنین خانواده‌های "غیرطبیعی" محیط مناسبی برای رشد کودک به شمار می‌آیند؟


شاید پاسخ این پرسش عجیب به نظر برسد اما به استناد این پژوهش، مشخص شده است که والدین همجنس‌گرا کاملا به خوبی والدین دو جنسیتی هستند و این موضوع نیز به هیچ‌وجه باعث ایجاد افسردگی یا ناراحتی‌های روانی برای کودکان نشده است.

نکته‌ی جالب توجه‌تر این‌که تفاوت اصلی میان یک خانواده‌ی "سنتی" و "رنگین کمانی" نه در وجود همزمان دو مادر یا دو پدر در یک خانواده، بلکه در سطح تحصیلات آن‌هاست. مدیر یکی از پژوهشکده‌های امور خانواده در آلمان از این اختلاف قابل توجه می‌گوید: «خانواده‌های رنگین‌کمانی غالبا سطح تحصیلات بالاتری دارند و گاهی نیز دارای مرتبه‌های بالای شغلی هستند. از همین رو هم بچه‌های این خانواده‌ها بیشتر از بچه‌های خانواده‌های دیگر به تحصیلات تکمیلی رو می‌آورند.»

-- به نقل از دویچه وله ، Jul 29, 2009

با اینکه دگرجنسگرا هستم ولی مشکلات ایشان را در جامعه ایران درک می کنم. برادر عزیز مشکل در دین نیست مشکل ناآگاهی خانواده و جامعه عقب مانده ماست گرایش غریزی به جنس موافق همانند گرایش غریزی به جنس مخالف قابل قبول است ولی به دلیل اینکه خیلیها با سو استفاده از موقعیتها ذهن جامعه را به "فسادبودن" آن گرایش داده اند.متاسفانه جامعه ما "همجنسباز" را با "همجنس گرا" یکی می داند. برایت آرزوی موفقیت می کنم. از رادیو زمانه هم ممنونم که این مقاله را در سایت گذاشته اند. موفق باشید.

-- کاردو ، Jul 29, 2009

رادیو زمانه بیچاره شدی با این متن. تیرهای غیب خدا تو را شکار میکند.تا آخر ماه رمضان کلکت کنده است.اونوقت برو تو سر خودت بزن بیچاره.جرات داری برای عبرت همه این متنو چاپ کن!لعنت خدا دامن تو و نویسنده دروغگو و داستانسرا را خواهد گرفت.وقتی خدا پاچتونو گرفت برید زار بزنید.کجاست یاوزی که مرا در این نوشته یاری کند؟کجاست با غیرتی که به دفاع از اخلاق الهی خود برخیزد؟

-- بدون نام ، Jul 29, 2009

با سلام

اولا این نکته رو بگم چنین مطالب هر چند گامی در جهت روشنگری واقعیت مسله ای هست اما برای بیان واقعیت چنین گرایش جنسی که که برای اکثریت یک معما است و عجیب می بایست از مطالب علمی و تحقیقات صورت گرفته توسط روانشناسان و روانپزشکان ، زیست شناسان ، و سایر علوم مرتبط که بیش از نیم قرن در این زمینه مطالعه داشته اند و تحقیق نموده اند استفاده کرد . صرفا بیان خاطرات آن هم اینچین راه درستی برای بیان حقیقت همجنسگرایی نیست . در کشوری که بین رابطه دختر و پسر اما و اگر است چه برسد به رابطه دو همجنس !!!
اما اگر با بیان و انتشار مطالب علمی سعی نمود به همان اکثریت مخالف که چنین گرایشی برایشان غیر لمس است ، می توان از ابتدا دلایل و عوامل علمی که ریشه از زمان دوران جنینی فرد در شکل گیری گرایشات جنسی دارد این را فهماند که گرایش جنسی غیر قابل انتخاب فرد است درست مانند جنسیت فرد که دختر بودن یا پسر بودن دست خود جنین نیست و دیگر اینکه تحت چه شرایطی و چه عواملی در ساختار مغزی فرد تغییراتی ایجاد میشود که باعث برخی اختلالات روانی و روحی و حتی فیزیکی در جنین شده و در طول زندگی با او رشد میکند
درست همانطور که دگرجنسگرایان هیچ نقشی در انتخاب گرایش جنسی خود به جنس مخالف نداشتند همجنسگرایان نیز هیچ نقشی نداشتند و این تصور که با راه هایی چه پزشکی چه غیر پزشکی میتوان گرایش جنسی را تغییر داد باید عرض کنم که تا به امروز هنوز هیچ راه علمی و غیر علمی برای تغییر گرایش جنسی اعلام نشده حتی اکثریت روانشناسان به صراحت میگویند گرایش جنسی تغییر ناپذیر است
اون دسته از دوستان که با نام پزشک و غیره میگویند راه درمان وجود دارد و همجنسگرایان باید اقدام نمایند باید به عرضشان رساند که جامعه پزشکی و روانشناسی هنوز هیچ راهی پیدا نکرده لطفا شما بنا به عقیده و احساس شخصی خود نسخه نپیچید به جای این عرایض مطالعه تان را در مورد گرایشات جنسی و کلا جنسیت و امور مربوط به آن و علم سکسولوژی بیشتر نمیائید و از روی تعصب یا احساس فردی خودتان به جنس مخالف همه افراد را از دیدگاه خود مورد قضاوت قرار ندهید

-- رازمیک ، Jul 29, 2009

مغز همجنس گراها 'متفاوت' است
مطلب فوق را از لینک www.bbc.co.uk/persian برداشتم
لطفا بخوانید

-- رازمیک ، Jul 29, 2009

سلام دوست عزیز همه ی متن و کامنت ها رو خوندم اما هیچ جا اشاره ای به ما لزبین ها نشده بود انگار همجنس گرایی یعنی فقط گی!! البته تقصیری ندارید شاید اطلاعی در مورد مشکلات ما لزبین ها ندارید ما هم مثل گی ها مشکلات بیشماری داریم از جمله همین مساله ازدواج که من شخصا واقعا تحت فشارم و نمیدونم دیگه الان که 28 سال دارم چی جواب بدم به خانواده ام که به هیچ عنوان همجنس گرایی رو درک نمیکنند ولی تا کی میتونم مقاومت کنم نمیدونم. اما کسی نمیدونه ما همجنس گرا ها ازدواج چه آسیبی بهمون میزنه شاید یه روز مثل همون دو همجنس گرا که دوستی در کامنت ها گفته بود ازدواج صوری کردم.
به امید ریشه کن شدن جهل و نا آگاهی در تمام دنیا به خصوص میهن ما.
دوستانی که میان و ما رو بیمار خطاب میکنن و یا حواله میکنن به روان شناسا باید بگم یه مقدار شما فروتنی کنید و مطالعه کنید فکر کردید روان شناسای ما کیا هستند؟ توی کتابهایی که میخونند و به قول معروف ترم به ترم پاس میکنن حرف از بیمار نبودن ما زده؟ نخیر برعکس اینا از همه بدتر با ما رفتار میکنن مطالبی که خوندن همین اراجیفی هست که بین عوام هم هست.
ما نیازی به اثبات خودمون از طریق آزمایشات ژنتیکی و پزشکی نداریم و یه روز در تمام دنیا به حقمون میرسیم و برابر میشیم همونطور که سیاه پوستا خودشونو برابر کردن بدون این آزمایشا و توجیهاتی که مدام باید جواب بدیم
موفق باشید

-- سیما ، Jul 29, 2009

vagean man az khondane in matlab tahte tasir garar gereftam hamed jan behet tabrik migam baraye in matlabe gashanget in matlab darde dele bishtare gayha bashe be omide azadi va darke mardome iran az khanevade ma gayha

-- saman ، Jul 29, 2009

دوست عزیز
در ایران هنوز موضوع سکس بین زن و مرد یک مسئله مهم و درد آور است چه به رصد به همجنسگرایی.

-- امین ، Jul 29, 2009

ای کاش کمی و فقط کمی سعی میکردید از زاویه دیگری به مسائل نگاه کنید
تمام مشکلات ما نه حکومت است نه چیزهای دیگر و فقط فقر فرهنگیمان هست

من همجنسگرا نیستم اما این مسائل حقایقیست که هست
کمی منصف باشید و چشمانتان را باز کنید
در دوران راهنمایی به تجاوز کردند در صورتی که من همجنسگرا نبودم

اما این بسته بودن فرهنگی چنین پیامدهایی را هم دارد
در آن سن و سال و تحدید برای این که دسترسی جنسی به من داشنه باشند آن هم از طرف همکلاسیها خوب کاملا ظبیعی هست این موارد برای کسی که همجنسگرا باشد بیشتر هست و به هیچ کس حرفی نمی توانی بزنی

حالا شما بیایید بد و بیراه یگویید یا به تمسخر بگبرید با بگویید ادبیات این نوشته فلان و بهمان بود
اما اینها تمام حقایق تلخ جامعه ما هست که وجود دارد و فقط داستان نیست

قابل توجه دوستان منتقد این مسائل >
در علم پزشکی امروزه همجنسگرایی جزو انحرافات جنسی به حساب نمی آید و کاملا به اثباث رسیده و طبیعی هست
انسانیت اولین اصل زندگی هست ،آنها هم انسان هستند
پس بر اصل انسانیت وفادار بمانید و به آنها و حقوقشان احترام بگذارید

-- بدون نام ، Jul 29, 2009

به عنوان یک همجنسگرا از تاسیس صفحه ی دگرباشان به وسیله ی رادیو زمانه بسیار بسیار خوشحال شدم و لازم می دانم که از مسئولان زمانه تشکر و قدردانی کنم.
رادیو زمانه ثابت کرد که رادیوی حقوق بشر و پیشروترین رسانه ی فراگیر ایرانی در این زمینه است.

-- بهراد ، Jul 30, 2009

به هرحال این مسئله مثل تقریبا تمام مسائل دیگه دنیا موافقان و مخالفانی داره. و جامعه سالم جامعه ای نیست که همه در درستی یا نادرستی یک قضیه تفاهم داشته باشند ، بلکه جامعه ایه که این اختلافات در یک محیط امن گفته بشه. قانونی که اگرچه ممکنه همجنسگرایی رو درست یا نادرست ندونه اما به اونها حق حیات بده ، و تنها موقعی باهاشون برخورد کنه که حق و حقوق کس دیگه ای رو پایمال کردند. مارتین لوتر کینگ میگه مهم نیست که شما از من متنفر بمانید یا نه ، مهم این است که قانونی بیاید که تو نتوانی به من اسیبی برسانی

-- مژده ، Jul 30, 2009

درود و خسته نباشید خدمت همه.من حامد نویسنده ی مقاله ی بالا هستم.شاید بعضی از دوستان گیر دادن که چرا از کلمه های بد استفاده کردم.باید بگم که من حقایق رو نوشته و از نوشتن حقیقت حتی اگر به قیمت جونم هم تموم بشه واهمه ای ندارم.برای همه ی دوستانی که کامنت گذاشتن آرزوی موفقیت دارم و از همه تشکر میکنم چه کسانی که نظر موافق دارند و چ کسانی که نظر مخالف.عقیده و نظر هر کسی مال خودش هست و محترم.همیشه شاد باشید.در ضمن هر کسی ایمیل منو خواست از مسوول رادیو زمانه بگیره.البته به سبب مشکلاتی که دارم و سرم شلوغ هست شاید کمی دیر پاسخ بدم.روز و شب شما خوش.

-- حامد ، Jul 30, 2009

جناب آنتی ن اصلا فهمیدی که من چی میگم؟؟ من توهین کردم؟ یا از زمانه خواستم که به خوانندگان احترام بگذارد؟؟ جالب اینجاست که لغتی که من در متن دوبار دیدم در کامنت من سانسور شده و با علامت ستاره چاپ شده!!! شما هم بهتره بفهمی من چی میگم بعد شروع کنی به سخنرانی! این متن به نظر من متن مستهجنی است. نه به خاطر اینکه در مورد همجنس گرایی ست - نگارش آن مستهجن است!! محض اطلاع جنابعالی بگویم که اتفاقا من هیچ عنادی با این مساله ندارم- شوی اما اگر کسی بخواهد هر مشکل جنسی را تحت این عنوان کاور کند برخلاف شما می فهمم!!

-- N ، Jul 30, 2009

با این بحث ها موافقم ... باید این قشر از جامعه رو شناخت و به حقوقشون احترام گذاشت. نمی تونیم چشم خودمون رو به واقعیات دور و برمون ببندیم. گی ها، لزها، شیمل ها و ... هم انسانند و صرفاً به خاطر بعضی تفاوت های هورمونی و ژنتیک دارای جسم و روحیات متفاوتی نسبت به عموم هستند. امیدوارم با این دید انسان محور بتونیم در مورد تحمل همدیگه در هر سطحی صحبت کنیم. این بحث خیلی سطحش بالاتر از جامعه ایرانیه، اما، ما که سنگ آزادی خواهی و آزادی بیان و دموکراسی رو تو ایران به سینه می زنیم در مرحله بعد باید بتونیم فراتر از این مفاهیم فکر کنیم و با استبداد و خودکامگی خودمون بجنگیم. تلاش برای دنیای بهتر نه فقط برای خودمون که برای بچه هامون و آیندگان ... همین و بس

-- کاردو ، Jul 30, 2009

آقای حامد- خیلی برای شما و کسان دیگری مثل شما که در ایران هستند متاسفیم- البته درایران اصولا آدمها هیچ حقی ندارند- و این فرهنگ احمقانه فضولی ما در زندگی شخصی هیچوقت درست نمی شود-با نظر آقای امین کاملا موافقم.
درضمن - شما می توانید هرچه می خواهید در وبلاگ خودتان بنویسید- ولی اینکه زمانه متن ها را بدون خواندن چاپ می کند مسخره است.

-- N ، Jul 30, 2009

من در حال تأسیس یک سازمان غیر انتفاعی در ونکوور کانادا هستم که در مراحل اولیه توسعه است. هدف این سازمان ارتقای حقوق بشر توسط حمایت و تشویق از هنرمندان که در ایجاد هنرکه اشاره میکند به این مسایل ، به خصوص در جوامع ای مانند جامعه ایرانی که در آن گفتگو درباره چنین مسائل اغلب مورد نیاز است. برای اطلاعات بیشتر و تماس با من search "Art for Rights" on facebook

-- محمد ، Jul 30, 2009

مقاله را خواندم . نکات مثبت بسیاری در آنها بود . بنده دوستان همجنسگرای زیادی داشتم . البته خودم همجنس گرا نیستم . مطلبی که در حل این مشکل به نظر من میتواند راهکار باشد ، وحدت همجنسگراها در دنیای مجازی است . متاسفانه در ایران وضغیت برای فعالیت های مستقیم بسیار خطرناک است . من پیشنهاد میکتم از طریق مراکز مجازی ئ دنیای اینترنت و زدن وبلاگ ها و سایت های خودتان در این زمینه میتواندی به یکدیگر کمک کنید و به سایر افرادی که مشکلات شما را دارند آگاهی دهید . راز آزادی شما در این زمینه ، اتحاد در دنیای مجازی در قدم اول است . بنده یقین دارم تعداد همجنس گرا ها در ایران بسیار بالاتر از آن است که کسی پنداشته می شود .

-- یاشار ، Jul 30, 2009

همجنسخواه نه مجرمه نه بیمار.فقط روش زندگیش متفاوته. وجود افراد با تفاوت های فرهنگی و روش های مختلف زندگی در یک جامعه هم مثل وجود احزاب و انجمن های مختلف و برخورد ادیان مکتب ها و اندیشه های گوناگون میتونه به رشد و توسعه ی فرهنگی منجر بشه. همجنسخواهی دقیقا 36 ساله که از لیست انحرافات جنسی حذف شده. سازمان بهداشت جهانی و انجمن های روانشناسی معتبر همه اونو یه چیز کاملا نرم محسوب میکنن. منم به شدت مخالف پایمال شدن حقوق انسانی شونم. از دوست عزیز نویسنده بابت صداقت و رک گوییش متشکرم. افراد بزرگی چون میکل آنژ داوینچی شکسپیر و فوکو هم جهت گیری جنسی شون اینطور بوده و این میتونه باعث افتخار گی ها باشه. لزبین ها هم معمولا دخترای شجاعو با اعتماد به نفسو جالبیند و تو فعالیت های فمینیستی میتونند موثرتر و پیش قدم تر باشند. اجتماع ایران واسه حل بحران ها و مشکلات اجتماعی فرهنگیش احتیاج به تابو شکن های قوی داره. هم تابوی سکس قبل از ازدواج باید شکسته بشه هم تابوی همجنسخواهی. واسه رسیدن به این هدف احتیاج به جنبش های اجتماعی داریم. در واقع با فعالیت های فرهنگی هنری به خصوصی میشه به تدریج کار تابوشکنی رو آغاز کرد اما زمینش چندان فراهم نیست.

-- بهار ، Jul 30, 2009

حامد عزیز
امیدوارم کامنت بعضی از افراد که شما را بیمار خوانده اند آزرده خاطر نکند و بسیار متاسفم که هنوز افراد بیشماری هستند که وقتی مساله ای رو درک نمی کنند اسم بیماری رو بر روی اون می گذارند شما به هیچ وجه بیمار نیستی و به عنوان یک انسان حق انتخاب داری و به هیچ کسی هم مربوط نیست که شما به هم جنس خود تمایل دارید
این دیدگاه من و بیشتر کسانی که در انگلیس زندگی می کنند است. شما باید ازاد باشی هر طور که بخواهی زندگی کنی. دوست دیگری گفته در نروژ باز هم تنها است. در انگلیس ابدا اینطور نیست و این مسئله بسیار قابل قبول است و در ضمن ملیتهای مختلفی اینحا زندگی می کنند و اگر کسی نخواهد با هم ملیت خود نشست و برخاست کند انقدر ادم از گوشه و کنار دنیا اینجا هست که تنها نخواهی بود
من یک دختر هستم و هم جنسگرا هم نیستم ولی کاملا شما را می فهمم و اگر هم نفهمم حداقل کاری که می توانم بکنم احترام به شما م و خواسته ها تون است و این چیزی است که مشکل شما و بسیاری دیگر در ایران است اینکه مردم یاد نگرفته اند به بقیه احترام بگذارند و ما فقط به کسی احترام می گذاریم که شکل ما باشد و بقیه همه مریضند
امیدوارم شما امیدتان رو از دست ندهید و هرگز خودتون رو بیمار حساب نکنید.
من از طرف همه کسانیکه به شما توهین کرده اند یا شما رو بیمار خوانده اند عذر خواهی میکنم و دعا می کنم روزی برسد که ما یاد بگیریم به کسی که شبیه ما نیست احترام بگذاریم و برای خواسته هایش ارزش قایل باشیم

-- نوشکا ، Jul 30, 2009

در مورد نظر خسرو و معیار کانت
بعد از مدت ها نظر جدیدی در مخالفت با همجنسگرایی خوندم و طبق عادت همیشگی به دنبال یافتن جوابی برای اون هستم. انگار انکار همجنس گرایی انکار حقیقتی از زندگی من هست که همیشه به دنبال دلایلی در اثبات بر حق بودنش هستم. اون قدر این حقیقت برای من آشکار و واضح هست که بلا فاصله بعد از برخورد با نظری مخالف ایمان دارم حتما دلیلی در رد این نظر وجود داره. نمی دونم چطور بگم. شاید مثل این حالت باشه که برای شخصی که وجود خدا رو در قلبش حس می کنه و با روحش درک می کنه دلیل عقلی آورده بشه که خدایی وجود نداره. اگه این شخص فردی از عوام باشه یا یک روستایی ساده مسلما از پس دلیل آوردن برای اثبات حقیقتی که در قلبش می گذره بر نمی یاد. من نه اون قدر در استدلال کردن قوی هستم که از پس هر نظرمخالفی بر بیام و نه اون قدر بی مطالعه که در برابر هر استدلال مخالفی سکوت کنم.
چیزی که الان می نویسم بیشتر در جواب دوستی هست که در نظر ها نوشت :
"نیازمند معیاری هستیم که با آن میل های درونی را عیار سنجی کنیم. اما معیار چیست؟ کانت فیلسوف معروف، می گوید معیار اخلاقی بودن یک عمل این است که بتوانیم آن را به همه توصیه کنیم و با تناقضی روبرو نشویم. به طور مثال، اگر دروغ گفتن را در نظر بگیریم، در صورتی که همه دروغ بگویند با تناقض روبرو می شویم و جامعه بشری منتفی خواهد بود. اما اگر همه راست بگویند چنین نخواهد شد."
آیا باید معیار هر عملی رو این نکته قرار داد؟ تصور کنیم از فردا همه ی مردم دنیا گیاه خواری رو انتخاب کنند. مسلما با یک جور عدم تعادل در منابع غذایی مواجه خواهیم شد. آیا باید این طور استدلال کرد که افرادی که گیاه خوارند دست از این شیوه ی تغذیه بردارند چوم قابل تعمیم به همه ی مردم دنیا نیست؟ شاید معیار کانت فقط در مورد اخلاقی بودن یک عمل هست. خیلی مضحک هست که در مورد غیر اخلاقی بودن گیاه خواری صحبت کرد، چون این امر صرفا یک شیوه تغذیه هست. همجنسگرایی هم صرفا یک شیوه زندگی هست. معیار کانت در مورد بی بند و باری کاملا درست هست. چون بی بند و باری عملی مربوط به اخلاق هست و به وضوح در دنیایی که حتی یک نفر این معیار اخلاقی رو زیر پا بگذاره مشکلات بی شماری همیشه موجود هست. یک فرد دروغ گو هرگز نمی تونه این طور استدلال کنه که من کاری به کار شما ندارم بگذارید دروغم رو بگویم و زندگی ام رو کنم! واضح هست که دروغ این شخص اختلالی در زندگی افراد دیگر ایجاد می کنه. اما در زندگی افراد نزدیک به من و همکاران و هم کلاسی هایم چه مشکلی ایجاد خواهد شد اگر سال ها صرفا به یک نفر از جنس خودم عشق بورزم با او بخوابم، برقصم، زندگی کنم.
البته استدلال های مخالف دیگری هم در متن ایشون بود مثل این اگر که کسی تمایل به خوردن خاک داشته باشه چه باید کرد؟ جواب این استدلال تا حدی ساده تر هست چون چنین کسی به وضوح به خودش ضربه می زنه. همجنسگرایی به عنوان یک شیوه زندگی به هیچ وجه شباهتی به تمایل به خوردن خاک و دروغ گفتن و خیلی چیز های دیگه نداره.در آخر خطاب به سیمای عزیز : من به عنوان یک لزبین که مجبور به ازدواج شده به شما توصیه می کنم هرگز دست یه این کار نزنید.

-- سارا ، Jul 30, 2009

بسیار ممنون از خانم نوشکا که به نکات یسیار مهمی اشاره کرده اند.

کاملا با نظر ایشان موافقم و برای آقای حامد و سایر هم جنس گرایان آرزوی توفیق می کنم.

فراموش نکنیم که تا همین 50 سال پیش، حقوق سیاهان رعایت نمی شد. دنیا باید یاد بگیرد که به هر انسانی با هر کیش و مسلکی و با هر گرایشی، باید احترام گذاشت.

-- ایوب ، Jul 30, 2009

با سلام
بسیار عالی بود
باید بگم که این حرفها ، حرفهای دل من هم هست.
به امید آزادی ماها در ایران و جهان
و وسعت تمام تنگ نظران و کوته اندیشان

-- آزاد ، Jul 30, 2009

با درود من مسعود در آستانه سي سالگي با شناخت خودم در زندگي از لحاظ شخصيتي شايد از دوران دبستان متوجه همجنسگرا بودن خودم شدم والبته اين مسئله را به عنوان يك چالش غريب و غير عادي نگاه نمي كردم چون در خانواده اي بزرگ شده بودم رو شنفكر و در همين ايران پارتنرهاي جنسي متعدد داشته ام اما نه به تظاهر ودر ملاء عام بلكه در حياط خلوت ومخفيانه اما 7 سالي مي شود كه انتخاب پارتنر همانند يك معماي غريبي برايم شده زيرا بسيار مشكل پسند شده ام

-- مسعود ، Jul 30, 2009

حامد جان هیچوقت امیدتو از دست نده همیشه عده ای هستند که حتی با تحصیلات بالا مساعل و مشکلات دیگران رو درک نمیکنند پس اگر میبینی از روی نادانی حرفی نسنجیده میزنند به دل نگیر کسی که شعور درک مشکلات دیگران رو نداره اصلا نباید حرفاشو توجه کنی تو بسیار زیبا و ظریف به مشکلت اشاره کردی فقط از خدا میخواهم فهمی به مردم ما بدهد

-- nooshin ، Jul 30, 2009

درود،
اول مى خواستم از زمانه ى عزيز كه اين مقالات عالى رو منتشر مى كنه سپاسگزارى كنم، بعدشم مى خواستم به اونايى كه فكر مى كنن همجنسگرايى بيمارى هست بگم از سال 1973، با پژوهش هاى مختلفى كه روى افراد همجنسگرا انجام شد، روان شناس ها به اين نتيجه رسيدن كه همجنسگرايى، يه امر ارادى و آگاهانه نيست، بلكه مثل دگرجنس خواهى يه امر ذاتى و ژنتيكيه و تا حدودى هم وابسته به محيطه. به همين دليل در همين سال، انجمن روانشناسان، اين پديده رو از ليست بيمارى ها و انحرافات روانى، خارج كرد.*

*منبع: http://www.religioustolerance.org/hom_prof.htm
و http://news-service.stanford.edu/pr/95/950310Arc5328.html

همچنين بعضى از دوستان گفتن كه همجنسگراهاى ايران بايد به طور قانونى تغيير جنسيت بدن تا به دگرجنسگرا تبديل بشن، در حالى كه اساسا مسئله ى گرايش جنسى به هويت جنسى هيچ ربطى نداره. توضيح اينكه:

مسئله ي نخست ، مسئله ي هويت جنسى(Gender Identity) و مسئله ى دوم، مسئله ى گرايش جنسي(Sexual Orientation) هست. هويت جنسى، به زبان ساده عبارت است از احساس درونى شخص، مبنى بر زن يا مرد بودن، در حالي كه گرايش جنسي عبارت است از احساس دروني فرد، مبني بر اينكه تمايل به برقرارى رابطه با كدام جنسيت را دارد. اين دو كاملا از هم مستقل بوده، منافاتي با يكديگر نداشته و به طور همزمان قابل جمع شدن در يك فرد هستند.

تقسيم بندى افراد بر اساس هويت جنسى: Gender Identity

1. اينهمانى هويت جنسى با ويژگى هاى فيزيولوژيك(Cisgender): يعنى كسي كه به لحاظ فيزيولوژيك و ظاهر، مرد يا زن محسوب مى شود، در درون نيز، چنين احساسى داشته باشد و رفتارهايى مطابق با آن، از خود بروز دهد.

2. تراجنس(Transgender): يعنى كسى كه به لحاظ فيزيولوژيك و ظاهر، مرد يا زن محسوب مى شود، در درون، احساسى مخالف با آن داشته باشد و رفتارهايى مخالف با آن از خود بروز دهد.

3. داراي دو هويت جنسى متمايز(Bigender): اين افراد در برخى موقعيت ها رفتارى كاملا مردانه و در برخى موقعيت ها، رفتارى كاملا زنانه از خود بروز مى دهند.

4. فاقد هويت جنسى مشخص(Pangender): اين افراد هر چند بر خلاف Bigenderها داراي انسجام هويت مي باشند، اما رفتارشان، نه كاملا در قالب رفتارهاى زنانه قرار مي گيرد، نه مردانه؛ بلكه تركيبى از هر دو است.


تقسيم بندى افراد بر اساس گرايش جنسي: Sexual Orientation

1. دگرجنسگرا(Heterosexual): به جنس مخالفشان علاقه مندند.

2. همجنسگرا(Homosexual): به جنس موافقشان علاقه مندند.

3. دوجنسگرا(Bisexual): به هر دو جنس، علاقه مندند.

4. فاقد گرايش جنسي(Asexual): به هيچكدام از دو جنس، علاقه مند نيستند.

5. كوربين جنسي(Pansexual): در برقرارى ارتباط، هويت جنسى طرف مقابل برايشان اهميتى ندارد. اين شاخه، در حقيقت در برابر Bigenderها و Pangenderها مطرح مي شود. اگر فرض ما اين باشد كه تنها دو نوع هويت جنسى(مرد و زن) وجود دارد، اين شاخه، ديگر موضوعيتى نخواهد داشت و با دوجنسگرايى، يكي مي شود.
بنابراين وقتى به يك فرد همجنسگرا به جهت درمان پيشنهاد تغيير جنسيت مى دهيد، مفهوم همجنسگرايى را با مفهوم تراجنس(Transgender)، خلط كرده ايد. تمايز اين دو تقسيم بندي وقتي آشكارتر مي شه كه با مفهوم تراجنس همجنسگرا(Homosexual Transgender) آشنا بشيم. يه مثال ساده براي تراجنس همجنسگرا، مرديه كه رفتارهاي زنانه از خودش بروز مي ده و در عين حال، مايل به برقراري رابطه با زنان ديگه است؛ يعني اين مرد، پس از تغيير جنسيتش از مرد به زن، به يك زن همجنسگرا تبديل خواهد شد.

اميدوارم توضيحم كافى بوده باشه.

براى كسب اطلاعات بيشتر به اين تارنماها مراجعه كنيد:
http://www.apa.org/topics/transgender.html
http://www.apa.org/topics/sorientation.html
http://www.ibiblio.org/gaylaw/issue5/frye1.html
http://en.wikipedia.org/wiki/Homosexual_transsexual
http://en.wikipedia.org/wiki/Asexuality
http://en.wikipedia.org/wiki/Pansexuality
http://en.wikipedia.org/wiki/Cisgender

-- نيلوفر ، Jul 30, 2009

می دونین حرف گالیله رو به زمانی کسی باور نمی کرد واسه اینکه درک و شعور آدم ها همیشه به یک اندازه نیست حتی اعضای یک خانواده هم نگرش متفاوتی نسبت به یک قضیه دارن . ما فقط در حالتی می تونیم کسی رو قضاوت کنیم که دقیقا جای اون زنده گی کرده باشیم و تجربه های مشترکی داشته باشیم واسه همین من واقعا می فهمم کسایی رو که نمی تونن بفهمن همجنسگرایی رو . می تونم درک کنم که اگه خودم هم همجنسگرا نبودم شاید برام غیر قابل فهم بود اما من این نگران عده ای هستم که باور دارن این گرایش یه بیماریه و هرگز هم نرفتن یه کتاب روانشناسی تو این زمینه مطالعه کنن بعد فتوا بدن . بسیاری از مردم ما دوست دارن اظهار نظر کنن چه مطلع جه بی اطلاع . متاسفانه خیی ها عادت دارن که خیال کنن از همه بیشتر می فهمن حتی تو کاری که هیچ تخصصی ندارن با متخصصش مخالفت و بحث می کنن . تو فوتبال از مربی بیشتر می فهمن تو سیاست تو آشپزی آواز خوندن خلاصه تو همه جی از همه سرن.
در مورد عشق ورزیدن به دوستی که نوشته بود عشق ورزیدن به همجنس منافاتی با دگرجنس گرایی نداره باید بگم آدم توی زنده گیش باید به همه عشق بورزه اما عشق معانی و تعابیر و تفاوتهای زیادی داره . مثلا شما قطعا به مادر یا فرزندت عشق می ورزی اما این خیلی متفاوته از عشقی که به همسرت داری . اولی تو گرایش جنسی بهشون نداری اصلا فکرش رو هم نمی کنی اما در حالت دوم این وصاله که تو رو سیراب می کنه و تشنه . گاهی احساس می کنی می خوای با یه نفر یکی بشی می خوای جات نفس بکشه جات ببینه .... قطعا مولوی به خیلی ها حتی به شعرهاش عشق می ورزیده اما یه نفر واسه مولوی شمسه. خورشیده ستاره س . نفسه . عبادته . راهه. مقصده عشقه.
و چیز دیگه ای هم از پائولو کوئلیو آموختم اینه که هیچ چیز تو جهان صد در صد غلط نیست حتی یه ساعت از کار افتاده هم دو بار در روز زمان دقیق رو نشون می ده.

مطلب که زیاده تا همین جاش هم نمی دونم خواننده ها حوصله ی خوندنش و دارن یا نه اما حرف دله و گاهی کش میاد . بعد از مدتها یه رسانه ای با این حجم بیننده چنین جسارت و جرائتی به خرج داده و میشه حرف زد میشه دیده شد می شه نفس کشید کسی که داره خفه میشه وقتی به ش اکسیژن میرسه می بلعدش استنشاق نمیکنه.
دلم میخواست بیشتر بنویسم ...

-- سعید پارسا ، Jul 31, 2009

در پاسخ به خسروی عزیز باید بگم این درست که یک کار اخلاقی رو باید به همه توصیه کرد اما بعضی کارهای اخلاقی رو همه نمی تونن انجام بدن و اصلا نباید توصیه کرد. عده ای از موسیقی راک خوششون میاد و هیچ کار غیر اخلاقی هم نیست ام نمیشه از کسایی که به پاپ گرایش دارن خواست که راک گوش بدن همیشه. مثلا نوشتن خوبه هم اخلاقی اما همه ی مردم جهان نمی تونن بنویسن همینطور نقاشی و خیلی چیزای دیگه همه ذاتا یه جور نیستن . مثل این می مونه که چون زن ها با مرد ازدواج می کنن و یه کار کاملا اخلاقی هست تو از تمام مردها و زنهای دنیا بخوای که با مردها ازدواج کنن. در حالیکه گروه بزرگی از مردها دوست دارن با زنها ازدواج کنن که این هم درست و اخلاقیه اما نمیشه از تمام مردم دنیا ( زن و مرد) خواست که با زن ها ازدواج کنن .
در مورد همجنسگرایی هم همینطوره. گروهی از مردم دنیا گرایش به جنس موافق دارن اما نمیشه از همه ی مردم دنیا خواست که به جنس موافق گرایش داشته باشند . مشکل در پذیرفتن این حقیقته که تو همه ی دنیا علاوه بر زن و مرد ها دسته ی سوم و چهارمی هستن ( همجنسگراهای زن و مرد) که به خاطر اقلیت بودنشون ناشناخته موندن و اگه دگرجنسگرا ها اقلیت بودن اونوقت اونها ناشناخته می موندن . نکته دیگری که باید ذکر کنم اینه که بر خلافی دوستی که گفت این یه پدیده ی جدیده و بیشتر مردها به خاطر این ه نمی تونن جنس مخالف پیدا کنن به طرف مردها می رن باید بگم تو کشورهایی که از لحاظ آزادی هیچ مشکلی ندارن هم این پدیه دیده میشه و اصلا هم جدید نیست و از بدو تولد آدم بوده می تونین به نوشته های افلاطون نگاهی بندازین که عشق مرد ه زن رو کاملا نفی کرده ( که من مخالفم هر کسی آزاده با هر کسی که دلش خخواست باشه به شرطیکه به حریم کسی تجاوز نکنه) اما می خوام بگم این گرایش چدید نیست.

-- سعید پارسا ، Jul 31, 2009

jameheii ke be hamjensgarai be onvane "bimari" negah mikoneh...bimareh! va bayad moalejeh beshe! vaghean ke bahs dar morede tabu ha, neshun mideh ke cheghadr shoaarhaye "hoghughe bashari" jamate roshanfekr va "va hoghughe bashara" tu khalist!
merci radio zamaneh behetun tabrik migam be khatere shekastane in tabu!

-- Homa_M ، Jul 31, 2009

سعید پارسای عزیز شما در جواب خسرو باید به این دقت کنید که ماهیت همگانی شدن عمل مد نظر است نه اینکه الزاما همگانی شود ، مثلا موسیقی چه فراگیر بشه چه نشه مدنظر کانت فیلسوف المانی نیست بلکه اینکه در صورت فراگیر شدن چه خواهد شد مد نظر است. آیا با فراگیر شدن اموری دچار تناقض میشویم یا خیر، اگر همه بخواهند همجنسگرا شوند بنیان خانواده چه خواهد شد تربیت کودکان چه خواهد شد، البته شما باید در نظر بگیرید که منطق امکانی هست و نباید بگویید همه که نمی شوند ، چرا که منطق امکانی معیار سنجش امور هست.

-- kave ، Aug 1, 2009

با سلام

در مورد فراگیر شدن امری باید توجه داشت که صحبت از چه امر یا بهتر بگویم چه حقیقتی میکنیم . گرایش جنسی که در اینجا منظور ما همجنسگرایی است امر یا حقیقتی نیست که کسی بخواهد به دلخواهش هر وقت خواست و اراده کرد همجنسگرا شود ، بلکه همجنسگرا همجنسگرا متولد میشود بدون اینکه نقشی در انتخاب گرایش جنسیش داشته باشد همانطور که دگرجنسخواه بدون نقش و انتخاب خود به جنس مخالف دگرجنسخواه متولد میشود . مشکل در درک همجنسگرایی در اولین مرحله اینجا آغاز میگردد که دگرجنسگرایان تصور میکنند همجنسگرایان خودشان خواسته اند همجنسگرا شوند !!!!!! یعنی همجنسگرا دگرجنسگرایی است که خودش بعد از مدتی به دلیل شخصی خودش تصمیم میگیرد بعد از این همجنسگرا شود !!!! بله مشکل اینجاست که دگرجنسگراها چنین تصور نادرستی از همجنسگرایی دارند و اینکه چرا یک نفر همجنسگراست را بی انکه دانشی در مورد گرایش جنسی و عوامل موثر در تعیین جهت ان داشته باشند طبق همان گمان نادرست خود تعریف میکنند . بنابراین هرگز نمیتوان فراگیر بودن یا فراگیر شدن گرایش جنسی مثل همجنسگرایی را مطرح نمود زیرا اساسا نادرست است . و فرد همجنسگرا هرگز دگرجنسگرا نخواهد شد در واقع بهتر بگویم دگرجنسگرا نیست و همچنین دگرجنسگرا هرگز همجنسگرا نمیشود زیرا همجنسگرا نیست و مشکل دوم این است که چون اکثر افراد دگرجنسگرا هستند این تصور بوجود امده که گرایش جنسی مطلق دگرجنسگرایی است در حالیکه هرگز اکثریت مبنایی بر مطلق و درست بودن نمی تواند باشد و اگر طبق امار جامعه پزشکی اقلیتی از افراد همجنسگرا هستند ( که دلایل علمی ان نیز سالهاست مورد مطالعه و تحقیق بوده است و اثبات شده ) دلیلی بر نبودن و نادرست بودن چنین گرایش اقلیتی نمی باشد بلکه درست ان است که هر حقیقتی در جایگاه خاص خود قرار گیرد . از ان گذشته از بدو خلقت بشر و تاریخ جهان و زمین ما ، همجنسگرایی بوده و خواهد بود این موضوع هیچ آسیبی به نسل بشر نرسانده و مانع انقراض بشر نبوده و نخواهد بود و در ثانی باعث اختلال در بنیاد و کانون خانوداده نیست بلکه اگر بهتر دقت کنیم همان دگرجنسگرایی است که بخاطر گرایش جنسی به جنس مخالف ، به اشکال مختلف باعث شده و میوشد که بین خانواده های دگرجنسگرایان خیانت به همسر اتفاق بیافتد و بسیارند مردانی که زن و بچه دارند اما یک معشوقه دختر و زن دیگری دارند ، بله این باعث سست شدن کانون خانوده هاست نه همجنسگرایی و همجنسگرایانی که بخاطر موانع اجتماعی حتی بین خودشان قادر نیستند زوجی از جنس خود داشته باشند

-- سعید ، Aug 2, 2009

برای کسانی که می گویند همجنسگرایی بیماریه:
من یه آدم مذهبی هستم و برای به اصطلاح این بیماری مدت هاست داروی ضد وسواس جنسی، ضد افسردگی، قرص هرمونی و.... مصرف می کنم اما کوچکترین اثری رو نم نداشته !!!!
دکترم هم آمریکا درس خونده
پس تو رو خدا این تعصبات لعنتی رو بزارین کنار وبزارین ما هم زندگیمونو بکنیم!

-- یک همجنسگرا ، Aug 3, 2009

در مورد نظر خسرو و جواب پارسا
آقای خسرو این طور استدلال کردند اگر همه همجنسگرا باشند آن گاه نسل بشر از بین خواهد رفت. با توجه به جواب درست جناب پارسا که امکان ندارد همه همجنسگرا باشند ( که این هم از نطر من حکمت خدا هست ) فرض آقای خسرو محال هست و این فرض محال ، واقعا محاله! البته ایراد دیگری به نتیجه ی استدلال آقای خسرو وارد هست. حتی اگر همه همجنسگرا شوند با توجه به علم امروز نسل بشر ادامه پیدا می کند. اما ایراد اساسی نظر خسرو عدم قابلیت تعمیم اون به همجنسگرایی هست که در چند نظر پیش توضیح دادم.

-- سارا ، Aug 3, 2009

خسرو و كاوه گرامى،
دو نكته رو مى خواستم متذكر بشم:

نخست اينكه، مكتب اخلاقى كانت تنها مكتب اخلاقى موجود نيست و مكاتب ديگرى از جمله سودگرايى، طبيعت گرايى، نظريه عدالت و ... هم هستند. علاوه بر اين، ساير فلاسفه، به مكتب اخلاقى كانت ايرادات جدى وارد كرده اند. بنابراين، اگر شما مى خواهيد به نظر كانت استناد كنيد، ابتدا بايد ساير مكاتب اخلاقى رو رد كنيد و سپس به ايرادات وارد شده بر نظريه ى كانت، پاسخ بديد.

دوم اينكه، حتى با فرض همجنسگرا شدن همه ى افراد(طبق معيار كانت)، حيات و جامعه ى بشرى منتفى نخواهد شد، زيرا:

1. امكان لقاح مصنوعى وجود دارد.
2. پژوهش هاى انجام شده روى كودكانى كه توسط زوج هاى همجنسگرا سرپرستى مى شوند، نشان مى دهد كه اين دسته كودكان، از نظر عاطفى، روانى و تربيتى در مقايسه با ساير كودكان، هيچ كاستى اى ندارند. (منبع: http://www.religioustolerance.org/hom_mar13.htm و http://www.canada.com/theprovince/news/story.html?
id=38cc20ce-7f14-44ea-b4d9-d4cd16d7a269&k=9378 )

در كل، به نظر من، معيار كانت، كاستى هاى زيادى داره و پيامدهاى مسخره اى رو به دنبال مى ياره؛ مثلا يك عمل خاص رو در نظر بگيريد: انتخاب نجارى به عنوان حرفه ى زندگى، اكنون ببينيم با توجه به معيار كانت، اين عمل اخلاقى هست يا نه؟
اگر همه ى مردم نجار شوند چه مى شود؟ خوب معلومه، جامعه ى بشرى منتفى مى شه، چون هيچ كشاورزى نداريم كه گياهان خوراكى رو پرورش بده تا مردم از گرسنگى نميرند. بنابراين انتخاب شغل نجارى براى زندگى، با معيار كانت، عملى غير اخلاقى مى شود!

-- نيلوفر ، Aug 6, 2009

من يك همجنس گرا هستم و دوسالي هست كه خودم رو شناختم. 80 درصد مقاله حامد شرح روزگار من هست. همجنس گرايي يك بيماري نيست،انواع مختلفي هم داره ، اما اگه يك كم خودمون رو جاي طرف مقابل بذاريم و دركش كنيم ديگه به هم به چشم نفرت نگاه نميكنيم. نميشه از بين بردش ،اما ميشه اون رو به طرف سالمي هدايت كرد جدا از هرزه بازي ها

-- soheil ، Aug 26, 2009

ممنون از متن خوبت. من لزبین هستم و این مسئله رو در نهایت به عنوان یه واقعیت خنثی از نظر ارزشی و اخلاقی پذیرفتم. دوستان دگرجنس گرای زیادی دارم که از گرایش جنسی من باخبرن. این خوش بختانه باعث شده تا حداقل همین تعداد کم باور کنن که این یه جور رذیلت اخلاقی یا انحراف جنسی که فقط دامنگیر آدمهای "اخ" بشه نیست. شرایط ما سخته و برای همین سعی می کنم که از طریق گرفتن بورس تحصیلی برم از ایران. فقط دوست دارم یک چیزی بگم به کسایی که هنوز با نفرت به این مسئله نگاه می کنن: به نظر من انزجار شدید آدم از یک مسئله معمولا مبنای منطقی یا معرفتی نداره. بیشتر انگار اون مسئله به یه بخش ناشناخته و ممنوع درون اون آدم اشاره میکنه و همین می ترسوندش؛ از خودش می ترسوندش. فرق شما چیه با اعرابی که دخترا رو زنده به گور می کردن؟ واقعا چیه؟من محل زندگیم تهرانه. نگرانم برای هم جنس گراهایی که تو شهرهای کوچیک و روستاها زندگی می کنن... ما آدم ها چی از جون هم میخوایم؟

-- ناشناس ، Sep 4, 2009

omid varam on rooz berese , hamoon roozi ke dg in moshkelat nabashe ,
on roozi ke haghe hame yeksan bashe. midoonam ziyad ghabele bavar nist , ama age in omid ham nabashe
, dg nemitoonim zendegi konim.

-- iman ، Nov 7, 2009

دوستانی که همجنسگرایی رو بیماری تلقی میکنند مشکل خودشون رو که قادر به درک و فهم یک مسئله انسانی نیستند چی ارزیابی میکنند؟
عقب افتادگی ذهنی؟ نظر من اینه: نا آگاهی و تعصب ناشی از ناآگاهی.

-- بدون نام ، Dec 23, 2009

من هر بار به خاطر اینکه سعی کردم توضیح بدم مشکلات شما رو کلی طعنه و تمسخر تحمل کردم. کاش بشه از مملکت در بری گرچه هیچکجا ایده آل نیست برای شما و نفهم و بی فرهنگ زیاده.

-- بدون نام ، Dec 23, 2009

راستش من حرفاتو متوجه نمي شوم ولي دركت مي كنم به اميد روزهاي روشنه روشن فكري

-- بدون نام ، Jun 21, 2010

خوشحالم از اینکه تونستم به طور اتفاقی به سایتت دسترسی پیدا کنم و درد و دلهاتو بخونم ..... ببین عزیز وضعیت منم داره درست مثل خودت میشه ... با این تفاسیر که در دوران دبیرستان فهمیدم که تمایلاتی خاص به پسرها دارم ولی نه تمایلات جنسی ... راستش از سکس بدم میاد ..... به هر حال خوشحال میشم که به یکی از چندتا وبلاگم سر بزنی تا بتونم بیشتر باهات آشنا بشمو بیشتر باهات حرف بزنم بلکه خودم هم به نتیجه ای برسم .... در ضمن اگه اجازه بدی میخوام کل مطالبی که ارائه کردی رو تو وبلاگم بریزم تا دیگران هم حرفهای دل یک گی ایرانی رو بخونن
www.bisheye-eshgh.blogfa.com

-- کمال ، Jul 15, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)