منتظرانِ خود بودندیونیزوسhttp://kupido2009.blogspot.com«ولی نطفه این پسرهای بد، میان بهشت شما بسته شد ...» اشاره: پرداختن به همجنسگرایی در جامعهی ایران به قول قطبی دل شیر میخواهد. آن هم در جامعهای که تا مغز استخوانش قضیبسالار است و هر بیان همجنسگرایانه را خدشهای بزرگ به تقدس این تمدن قضیبسالار می پندارد که فارغ از واهمههای آسمانی که از عرش بر فرش توهم انسانی نازل میشود در خم و پیچ گرهگاههای اجتماعی نیز مسلخی درخور، بنیان مینهد. با این وجود با کوچک شدن جهان در قالب رسانهی همتنیده با متن فضای مجازی، منطق متکثری پیرامون همجنسگرایی پدیدار شده که بازخور چندین دهه مبارزات مدنی همجنسگرایان درجغرافیای دموکراتیک جهان معاصر است. منطق متکثری که ریزوموار عرصههای مجازی را در مینوردد و تکثیر میشود، در عینیت خودآگاهی مابین همجنسگرایان و در فراسوی خیر و شر، دگمهای دینی و اجتماعی را در رابطه با همجنسگرایی به چالش میکشد. پیامد این فرآیند در دو سوی ما و دیگری بستری را فراهم میآورد که تا آنجا که تاب احتیاط است، همجنسگرا از پستو خارج شود و جسته و گریخته احضار بودن کند هر چند این حضور در فضای مجازی و دلخوش محفلهایی کوچک در مضمونهای متخلخل و نامعین باشد. در این مجال، رخصت آن نیست که دلیل و برهانهای بر طبیعیگرایی همجنسگرایی اقامه گردد که با کمکی جستجو در فضای مجازی، بیشمار نوشتار علمی و غیر علمی در اثبات این مدعا میتوان یافت. علاوه بر آن مجالی نیست که قواعد نفی تقابل دودویی دین و همجنسگرایی را برشمرد که دینپژوهانی هستند که به این امر پرداختهاند و تنها به این جمله بسنده میشود که پیوندهای عمودی انسان - خدا را هرگز نمیتوان به مناسبات انسان - انسان تسری داد که صراط خاص خود را میطلبد. این فرصت در پی اشارات مختصر پیرامون نگاهی هویتمحور بر همجنسگرایی در جامعه ایران است که بازتابشِ عینی آن را میتوان در ابعاد اجتماعی در پیشتر، و ابعاد سیاسی در وضعیت موجود مشاهده نمود.
در متن اجتماعی همجنسگرایی ایرانی در اثبات خود بودن نه تا حد پردهدری، کنش اجتماعی خود را به خصوص در سالهای اخیر پیرامون طبقهی بالا و متوسط شهری بازتولید کرده است و با رویکردی خاص به موقعیتهای اجتماعی تأثیرگذار، سعی نموده در اعمال چیدمان فضایی اجتماعی مختص به خود گامهایی بردارد. در این راستا ضریب اثبات حضور همجنسگرایان در فضاهای شهری، به خصوص پنج کلانشهر، کشور در قالب کنشهای اجتماعیای شکل گرفته که در فضای مجازی انعکاس مییابد و نشان از گسترهی حضوری دارد که با تکیه بر موقعیتیابی اجتماعی و خلاقیت فردی همجنسگرایان دارد که به خوبی از فرصتهای موجود در فضاهای کلانشهری بهره برده و با کمک از نوآوریهای تکنولوژیکی توانسته است به طور عینی فضا مکانهای خاص خود را تولید نماید. نگاهی به وبسایتهای موجود در فضای مجازی با تبار همجنسگرایی اثبات این مدعا است که فضاهای کلانشهری بستری مناسب برای کنش اجتماعی همجنسگرایان (تأکید بر کنش محدود است) فراهم آورده است. در تحلیل توصیفی آماری وبسایتهای همجنسگرایان در فضای مجازی که در ایران مینویسند میتوان مشاهده نمود که ۶۸ درصد وبسایتهای موجود تهران را به عنوان مکان، ۹ درصد اصفهان، ۱۲ درصد تبریز، هفت درصد مشهد و چهار درصد کرمان را به عنوان مکان درج کردهاند. هر چند در این بین وبسایتهایی را نیز میتوان از شهرهایی همچون اهواز، کرمان و نظیر اینها یافت، ولی آنچه قابل درک است به نسبت فضاهای بازتر اجتماعی، گسترهی حضور نیز وسیعتر میگردد.
در این میان تحلیل محتوای وبسایتهای همجنسگرایان را میتوان در سه دسته طبقهبندی نمود که اولویت تحلیل با وبسایتهایی است که بیشتر به شرح کنشهای اجتماعی خود در جامعه میپردازند. در این وبنوشتهها میتوان به وضوح طیفی چند گزینهای را از وضعیت مطلوب تا وضعیتی بغرنج مشاهده کرد. آنچه جالب توجه است حد میانه در کنش اجتماعی در این وبنوشتهها بسیار اندک است. به عبارتی سیاه و سفید کنش اجتماعی مابین نوشتههای همجنسگرایان درصد بالایی را به خود اختصاص داده است. از یک سو در برخی وبنوشتهها کنش اجتماعی به تقابلی بدل گردیده که خود منتهی به شکلگیری محفلی بسیار کوچک از همگرایشها می گردد که رمز ورود دارد و ضریب نفوذپذیری آن به شدت بالا است و در امتداد زمان نیز اکثر منتهی به مهاجرت میگردد. دستهی دیگر از محتوای وبنوشتههای همجنسگرایان بازتابِش سوگمکردگیهای اجتماعی است که اثبات وجودی خود را در تعارضی همیشگی مییابند که در اکثر موارد بر بنیان ناخودآگاهی یا آگاهیهای انحرافی از خود شکل گرفته و با تقابل دودویی با دین، عرف، و یا دگمهای اجتماعی روانی درگیر هستند. کنش اجتماعی محدود در چهارچوب ترس از افشا شدن، تا سرکوب غرایز اصلی در نوسان است. دستهی دیگر از وبنوشتهها، بازنمودگونهای از هویتپذیری همجنسگرایانه است و واقعیتهای وجودی درکشده و شناخت از جغرافیای بدن، گونهای از تصعید را شکل میدهد. غریزه سرکوب نمیشود تا از نقطهی خیالی که سامانهی سکسوالیتهی تمدن قضیبسالار تعیین کرده است، عبور کند تا دست یابد به فهمپذیریاش (زیرا سکس پنهانیترین عنصر و در عین حال اصل مولد معنا است) به تمامیت بدنش (زیرا سکس بخشی واقعی و مورد تهدید از بدن است و به گونهای نمادین کل بدن را میسازد) و به هویتش (زیرا سکس نیروی یکرانه را به یکتایی یک تاریخ فردی متصل میکند.) در این میان تأسفبار است که فراتر از فضای باز کلانشهرها در شهرهای متوسط و کوچک و همچنین فراتر از طبقات اجتماعی بالا و متوسط جامعه، همجنسگرایانی وجود دارند که مغلوب همیشگی تمدن قضیبسالار محسوب میشوند. بسیار پایینتر از آستانهی انسانی، استثمار میشوند و مجمعالجزایری از بدنهای مستعمره، در بازار دخول دست به دست به فروش میرسند. متافیزیک دخول در این مستعمرهها حضوری دائمی دارند که در لایههای زیرین تمدن قضیبسالار پنهان شدهاند. در متن سیاسی شاید حتی برای بسیار از روشنفکران ما که آسمان و ریسمان موجودیت اندیشهی خود را به فرازهای جامعهی مدنی گره زدهاند، صحبت از حقخواهی همجنسگرایان بعید به نظر آید و شاید با کمی اغماض، حداقلی نیز آن را زودهنگام به حساب آورند. ولی رخداد مطالبات مدنی بر بستر نوآوریهای تکنولوژیکی به سرعت به سطح میآید و جهان فشرده از رسانه، پنجرههای فریادهایی را میگشاید که شاید تا حدودی گنگ به نظر آید، ولی فرآیند حقخواهی آن قابل نفی نیست. هر چند انتظاری از حاکمیتی نیست که همجنسگرایان را انکار میکند و آنان را به خطابههای فاشیستی، درخور صفتهایی برمیشمارد که بیشتر در شأن گویندهی خطابه است. با این وجود، نگاهی به فعالیتهای چند سال اخیر همجنسگرایان ایرانی که دلبستهی اثبات وجود خویش هستند در قالب خبررسانی، مصاحبه، نامهنگاری، انتشار کتاب و مجله و مهمتر از آن خروج تدریجی و بسیار محتاطانه از پستو که از لایههای آغازین حلقههای اجتماعی شروع شده است، دیگر هیچ جایی برای انکار باقی نمیگذارد.
علاوه بر آن جریان همجنسگرایی در جنبش اعتراضی بعد از انتخابات در کنار دیگر گروههای اجتماعی قرار گرفته است. از آنجا که درصد زیادی از همجنسگرایان شناخت و مهارت کافی در زمینه فعالیت در فضای مجازی را دارا هستند، توانستهاند در خبررسانی و انعکاس وقایع اخیر نقش قابل توجهی ایفا نمایند. این امر به وضوح قابلیتهای نهفتهی همراهی همجنسگرایان را با دیگر جنبشهای اجتماعی نشان میدهد که خود نیازمند راهکارهای خلاقانه از سوی همجنسگرایان است. علاوه بر وجههی سیاسی غالب در همجنسگرایان ایرانی، از آنجا که موقعیتی اقلیتی را تا اکنون زیستهاند، بازنمود گونهای از دموکراسی، آزادی و برابریخواهی است که حقوق انسانی آنها را تأمین نماید. یکدستی چنین وجههی سیاسی در میان گروههای اقلیتی بسیار نادر است و نشان از قابلیتهای سیاسی همجنسگرایان دارد. منتظران خود بودن واقعیت امروز همجنسگرایی ایرانی میل به بیان گفتمانی آن و میل به صورتبندی آن در قالب حقیقت موجود است. هر چند تمدن قضیبسالار گونههای خاصی از سرکوب را در پیش گرفته و میگیرد که از هر دو بعد حاکمیت سیاسی و گروههای اجتماعی، به همجنسگرایان تحمیل میشود، ولی همانگونه که بیان شد، اثباتِ بودن خیلی وقت است که به سطح آمده و انکار آن جز بازخوانی حماقت نیست. آنچه از جریان همجنسگرایی ایرانی برمیآید، فرایند گام به گامی است که رو به جلو داشته و اکنون خود بودن را انتظار میکشد. این امر هر یک از شما را پایبند این حکم میکند که همجنسگرایی را بشناسید و قانون و قدرتاش را درک کنید. افزون بر این، همین منتظر خود بودن ما همجنسگرایان است که به ما میقبولاند که بر حقوق سکسمان در برابر تمام قدرت تأکید کنیم و مطایبه حق در این است که به ما میقبولاند که مسأله بر سر آزادسازی ما است.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
يك روح نا متعارف..يك باور و ايمان قلبي كه بعدا در مواجهه با جامعه متفاوت از خود و با باورهاي متفاوت به آنچه هستي وادارت مي كند تا به نقد آن چه هستي بپردازي و نتيجه!
-- بدون نام ، Jul 27, 2009هيچ..برزخ.. وسئوال مدام و مدام كه پس من چيستم من كيستم..جايگاه من در ميان اين آدمهاي معمولي چيست؟ باز هم جوابي نيست.
سخن از مبارزه بر سر دريافت حقوق قانوني نيست.كه موضوع بسيار فراتر از اين حرفهاست
يك موضوعي پيچيده دروني. ميبيني كه اين متفاوت بودن چه دريچه هاي ذهني زيادي برايت آفريده
دنيارا از يك دريچه متفاوت ديدن..فارغ از خواهشهاي يك زندگي روتين ومعمولي ولي آيا به رنجهايش مي ارزيد كه اينگونه متولد شوي؟ نميدانم..آيا انصاف و عدالت بود كه شايسته اينهمه رنج روحي و رواني شوي..آيا عدالت بود كه از يك زندگي عادي وآرام محروم شوي.. نمي دانم..براي من سرشار از دانستن ..از عشق به خانواده ام واز عشق به وطنم و از عشق به معنويات و دين اين رنجي صد باره مضاعف بود. آه كه چه آسان نمود آن عشق اول.
و از هر طرف كه رفتم جز وحشتم نيفزود ..بر من متفات حتي در ميان متفاوتها.. و زندگي در بهشت مورد آرزوي متفاوتها.. و برخوردار از همه حقوق قانوني اما هر چه كاملتر شوي بيشتر احساس ضعف كني و بيشتر به نا همگون بودن خودت با سيكل طبيعي زندگي انسانها پي ببري..اينها را براي محرمان گفتم..نه فرصت طلبان.
well, I think anything educational can be to the benefit of the society, but do not you guys think the timing, (considering the situation in Iran) is a little inappropriate.good luck.
-- Ehsan ، Jul 28, 2009ببخشید. اما در مورد واژه دگرباشان هیچ صاحب نظری این واژه را مناسب نمیداند. تجدید نظر کنید و کار نادانسته نکنید.
-- man ، Jul 28, 2009با درود,
به زمانه تبرک مگویم به مناسبت درج چنین مقاله ای. امیدوارم رویه معمول شود از این اقلیت انسانی نوشن( و از حقوقشان دفاع کردن). لطفا با همه کنشگران حقوق بشری و روشنفکران ایرانی در این مورد همکلام شوید تا قبح فرهنگیش از ذهن سنتی ما کم کم حذف شود.[و البته عیار آنها عیان ]
از انسان و حقوقش نوشتن در زمانه ضد حقوق انسانی ما از نان شب هم واجبتر است. مبادا روزمرگی سیاست این مسئله را کمرنگ کند.
یک دگرجنس خواه
-- وحید شعبانی ، Jul 28, 2009وحید شعبانی
در زمینه مشکل همجنسگرایان نه تنها در ایران بلکه در سراسر دنیا تنها راه برون رفت از آن اطلاع رسانی صحیح و آگاهانیدن جامعه از اصالت این قضیه است.که در پی آن همجنسگرا هراسی و هموفوبیا نیزقطعا از میان میرود.
-- داریوش ، Jul 29, 2009در زمینه مشکل همجنسگرایان نه تنها در ایران بلکه در سراسر دنیا تنها راه برون رفت از آن اطلاع رسانی صحیح و آگاهانیدن جامعه از اصالت این قضیه است.که در پی آن همجنسگرا هراسی و هموفوبیا نیزقطعا از میان میرود.
-- داریوش ، Jul 29, 2009ایران جای همجنسگرا نیست
-- بدون نام ، Jul 29, 2009تو ایران فقط یک کار با همجنسگرا ها باید کرد
سلام
-- کاملیا ، Jul 31, 2009ضمن تشکر از زمانه و تشکر از نویسنده مطلب فوق می خواستم به آقا یا خانم بدون نام که بدون فکر همچون نامشان گفتند : ایران جای همجنسگرا نیست ...... عرض کنم ایران جای شمای خود برتر بین و خودبین نیست ایران جای شمای [...] نیست. اگر کمی مطالعه کنی و اگر حقیقت زشت تعصب وجودت را درک کنی آن وقت می فهمی که همین شما ایران را چقدر زشت کردید