رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱ مرداد ۱۳۸۶
گفت‌وگو با دو معتاد ايرانی‌تبار بلژيکی که ترک اعتياد کرده‌اند

ترک کرده‌ام اما هنوز معتادم

داريوش رجبيان
london@radiozamaneh.com

از اينجا بشنويد.

سيد مهدی: من سید مهدی هستم. یک معتاد. این‌جوری خودم را معرفی بکنم. به‌هرحال آن کسانی که هم‌درد من هستند می‌دانند که این معضل یک بیماری‌ست و بیماری‌ای به‌نام اعتیاد که من‌هم به‌قول معروف درگیرش شدم و سال‌هاست، ۲۰ سال به‌صورت مستمر استفاده می‌کردم از یک نوع ماده‌ی مخدر بخصوص و محبوبم.
و این‌جور هم نبودم که یک‌شبه معتاد بشوم. اوایل... خب اولین‌باری که زدم با بار دوم یک فاصله‌ی 6-7 ماهه داشت. بعد همین‌جوری هی فاصله‌ها کمتر شد. تا زمانی که به عجز رسیدم، روزی دوبار بود. و... تا به عجز نرسیدم، نتوانستم ترک مصرف بکنم و واقعاً راهی را هم نمی‌شناختم. بارها خودم سعی کرده بودم. از ترک‌های یک‌روزه گرفته تا ترک‌های یک‌هفته‌ای و یک‌ماهه و فقط تنها چیزی که فکرم بهش مشغول بود، مصرف و رؤیاهای شیرین دوران طلایی اعتیاد.



یعنی شما گفتید که این اتفاق یک‌شبه نیفتاد. چه چیزی باعث شد شما برای اولین‌بار مواد مخدر مصرف بکنید؟

چیزی که باعث شد من مواد مخدر استفاده بکنم، یک خلائی، یک کمبودی توی وجودم از نظر معنوی و روانی احساس می‌کردم. انگار یک گمشده‌ای داشتم و با مسائل دنیا آن‌جوری که بود، نمی‌توانستم دنیا را، عمل‌ها و عکس‌العمل‌ها را آن‌جوری که هست بپذیرم و با آنها کنار بیایم. بنابراین در واقع امروز هم که الان توی انجمن «دوازده قدم» نشسته‌ام، به همین دلیل است که بدانم برای چه اصلاً معتاد شدم. ولی امروز برای من دیگر مهم نیست برای چه معتاد شدم. البته موقعی که بشناسم دلایلش را، می‌توانم بزنم به ریشه‌ها. ولی امروز هم به بهبودی‌ام فکر می‌کنم و به این فکر می‌کنم که چه جوری می‌توانم بهبود پیدا کنم و با راهکاری که این انجمن جلو من می‌گذارد و من با استفاده از این ابزارها می‌توانم خودم را بهبود بدهم.

این اعتیاد چقدر طول کشید، چند سال؟

من حدود ۵ سال آماتور بودم و بیش از 15-16سال حرفه‌ای. یعنی روزانه مصرف می‌کردم. حتا به‌خاطر اعتیادم به خیلی مشکلات برخوردم. خیلی چیزها را از دست دادم و... نهایت آخرین چیزی که به‌دست آوردم، رسیدن به انجمن «دوازده قدم» بود. برای من در واقع یک تولد دوباره بود. این‌طوری می‌توانم بگویم.

این انجمن کجاست؟ کجا مستقر است؟

این یک انجمن جهانی هست. یک انجمن جهانی که براساس ۱۲قدم عمل می‌کند...

آيا منظور از ۱۲ قدم ۱۲مرحله‌ی ترک اعتیاد است؟

نه! مرحله‌ای نیست. یک حالت در حقیقت... یعنی توی جلسه‌ی اول بخواهم ۱۲قدم را معرفی بکنم، عین این مثال مولانا می‌ماند که هرچه گویم عشق را شرح و بیان/ چون به عشق آیم خجل باشم از آن، می‌شود.

دقیقاً. ولی من فقط می‌خواستم عنوانش را بدانم که منطق این نام از کجا برمی‌آید.

دوازده قدم... مثلاً قدم اول می‌گوید، من اولین قدمم را که برخورد کردم، یعنی با کسی که این پیام را به من داد، به من گفت آقاجون، شما مریض هستی و یک بیماری داری به‌نام اعتیاد و آیا عاجز هستی؟ گفتم، دقیقاً من از روی عجزم هست که دارم دنبال کمک نجات برای رهايی‌ام می‌گردم. به من گفتند، قدم اول می‌گوید که ما اعتراف کردیم که در مقابل اعتیاد عاجزیم و کنترل زندگی از دستمان خارج شده. بعد همین‌جوری قدم‌های بعدی به‌دنبالش می‌آید. بعد هرکدام از این قدم‌ها از مثلاً ۴۰تا سوال دارد تا ۵۰ تا. نوعی خودشناسی یا به‌قول معروف بررسی ریشه‌ها است...

شما کی درک کردید که واقعاً عاجز و معتاد هستید؟

من... البته بیماری اعتیاد بیماری انکار است و محرکه‌اش هم ترس است و پنهان‌کاری. من الان، امروز با افتخار اعتراف می‌کنم که معتادم،‌ ولی تا دو یا سه‌سال پیش اگر کسی به من می‌گفت تو معتادی، واقعاً با او برخورد سخت می‌کردم. و آخرین کسی که پیش او اعتراف کردم که معتادم، خودم هستم. چون تا زمانی که چیزی را در درون خودم انکار می‌کنم، قادر به تغییرش نیستم.

این اتفاق مهم کی افتاد، کی متوجه شدی؟

این اتفاق مهم زمانی بود که به جایی رسیده بودم که دیگر از مصرف هم لذت نمی‌بردم. مصرف که می‌کردم، دچار افسردگی بیشتر و دچار ناراحتی می‌شدم. توی اتاقم می‌نشستم و استفاده می‌کردم و سرم را می‌زدم به دیوار و گریه می‌کردم که خدایا من چه‌ام هست. تنها بودم. میان ۲۰ نفر توی یک مجلس عروسی، توی یک مجلس شادی احساس تنهایی می‌کردم، بعد... یک خلائی توی وجودم بود، انگار یک کار نکرده دارم. ناراحتی، استرس، اضطراب، دلشوره و ترس‌های موهوم. ماه‌عسلم با اعتیاد سالها بود که تمام شده بود و دیگر از روی نیاز و زور و اجبار مصرف می‌کردم.

ولی برای آن‌هایی که از این روند آگاه نیستند، من می‌خواستم بدانم که این احساس استرس یا فشار روانی کی اتفاق می‌افتد؟ اگر نمی‌کشیدید، یا بعد از اینکه می‌کشیدید احساس فشار روانی می‌کردید؟ آیا افسردگی و ناراحتی باعث می‌شد که مواد مخدر استعمال بکنید یا برعکس؟

اولین باری که شروع کردم، گفتم پیداش کردم. به من یک انرژی خوبی داد و مثل دوپینگ بود و بوسیله‌ی مواد مخدر خیلی چیزها را پیدا کردم. می‌توانستم راحت‌تر با مردم حرف بزنم و بیشتر کار بکنم. توی کارهایم موفق‌تر بودم. توی هر کاری و هر زمینه‌ای قدرتم را آنچنان و آنچنانی‌تر کرده بود. در حقیقت برایم یک ضربدر بود،‌ اما در طول زمان برایم شده منها. یعنی همه چیزهایی که بهم داده بود، چندین‌ برابرش را ازم پس گرفت و همین‌جوری که می‌رفتم جلو، آن‌زمانی که کمکم می‌کرد که اکتیو بشوم، دپرسم را تخفیف می‌داد و بصورت یک نشاط دهنده عمل می‌کرد،‌ همه‌ی اینها را بسیار سنگین‌تر علیه خودم به‌کار برد. افسردگی بیشتر، ناراحتی بیشتر. و آن بچه‌هایی که معتادند و الان شاید صدای من را بشنوند، می‌دانند که من از چه حالت‌های روحی حرف می‌زنم. وقتی از آن تاریکی مصرف، از آن ترسها، از آن خلأها و از آن جاهای ذهن و روحم که صحبت می‌کنم، درکش می‌کنند. اساس کار انجمن هم همین است که می‌گوید هیچ کمکی بالاتر از کمک یک معتاد به یک معتاد دیگر نیست. یعنی کمکی که من می‌توانم به یک معتاد دیگر بکنم، کسی که معتاد نیست و به‌قول معروف، این درد و این بیماری را ندارد، نمی‌تواند درک بکند که یک معتاد در حال استفاده چه زجری دارد می‌کشد.

شما در طول صحبت چندجا تاکید کردید که من معتادم و حال حاضر را به‌کار بردید. آیا هنوزهم معتاد هستید یا دیگر پشت‌سر گذاشتید اعتیاد را؟

من اعتیاد را به‌عنوان یک بیماری می‌شناسم. در حال حاضر من معتاد مصرف‌کننده نیستم. یعنی هیچ‌گونه ماده‌ی مخدر، حتا الکل استفاده نمی‌کنم. از نظر جسمی کاملاً تمیزم. از نظر روحی هم به‌وسیله رفتن و شرکت‌کردن در جلسات، کار کردن با ۱۲ قدم، تماس با دوستان درحال بهبودی. یعنی من زمین بازی‌ام، اسباب‌بازی و همبازی‌هایم و نوع بازی‌ام را عوض کرده‌ام. اما بیماری‌ام را نمی‌توانم عوض بکنم. مثل این است که من بیماری قند داشته باشم و دیگر خوب شده‌ام. بیماری اعتیاد هم مثل بیماری قند باید تحت کنترل دربیاید و کنترلش هم با قطع مصرف شروع می‌شود.

ولی آیا ۱۲قدم را طی کردید؟

من خودم الان چون حدود هجده ماه و یک‌هفته از بهبودی‌ام می‌گذارد، رسیده‌ام به قدم چهارم. ولی بچه‌هایی که اینجا هستند، یکی از همکارانم اگر وقت باشد یک چنددقیقه‌ای، دوستم هم اینجا هست که پیشروتر از من است، جلوتر از من است و نزدیک به ۳/۵ سال پاکی دارد که خیلی چیزها را از او یاد گرفتم. اگر اجازه بدهید که با او هم یک صحبتی بکنیم.

خواهش می‌کنم.

با من خداحافظ. خیلی لطف کردید. متشکرم. امیدوارم این پیام من هم همان‌طوری که یک پیام این شکلی من را نجات داد و دنیای دیگری را برای من درست کرد، بچه‌هایی که به من گفتند تو را از آن جهنمی که هستی بیرون می‌آوریم، ساختن بهشت‌ات پای خودت.

پاینده باشی.


آرش: سلام

درود بر شما. من شما را با چه نامی خطاب بکنم؟

من آرش هستم.

درود بر آرش. آنطور که از سید مهدی شنیدیم، او آنجا دوستانی پیدا کرده که راهنمایی‌اش کرده‌اند و انجمنی هست به‌نام ۱۲قدم که کمکش کرده است. می‌خواستم ببینم شما می‌توانید توصیه بکنید به افرادی که دنبال چنین جوامعی می‌گردند تا بتوانند با کمک آنها خودشان را از اعتیاد پاک بکنند، کجا می‌توانند چنین جمعی را پیدا بکنند؟

اول بگویم که من آرش هستم. یک معتاد. چون واقعاً خودم را یک معتاد می‌دانم، همانطور که مهدی گفت. برای کسانی که دنبال این برنامه هستند، آدرس‌هایی هست، آدرسهایی که من فکر می‌کنم داخل اروپا به شعاع هر ۳۰ کیلومتری، هر خانه‌ای یا هر جای اروپا که باشد، جلسات ۱۲قدم برگزار است، منتها به زبان همان کشور. مثلاً، در هلند به زبان هلندی، بلژیک به زبان هلندی و فرانسوی و هرجایی که هستند می‌توانند به این جلسات دسترسی داشته باشند و به سایت مرکزی آن...

نشانی‌اش چی هست؟

www.na.org


این سازمان بخش ایرانی هم دارد، درست است؟

بله. بخش ایرانی... ما جلسات دوازده قدم ایرانی را داریم که به حساب فارسی‌زبان است. متأسفانه داخل هلند هنوز دایر نشده، ولی ما بلژیک هستیم در شهر آنتورپن که هفته‌ای دو بار به فارسی جلسه داریم که روزهای یکشنبه از ساعت ۱۱ صبح تا ۱۳ و روزهای چهارشنبه از ساعت ۱۷ تا ۲۱ شب این جلسات برگزار است.

و توی بلژیک فکر کنم یک تارنمای دیگر هم هست به نام www.iranian.be

آن درواقع پیامی هست که ما از طریق آن اعلام کردیم. در واقع می‌خواستیم، یعنی من خودم می‌خواستم پیامی به گوش آن عزیزانی برسانم که واقعاً از این بیماری دارند رنج می‌برند. من به هر طریقی که بتوانم خدمت می‌کنم به آن کسی که هنوز دارند مصرف می‌کند، آن کسی که هنوز دارد از این بیماری رنج می‌برد. چون من یک زمانی واقعا از این بیماری اطلاعی نداشتم...

حالا با استفاده از امکانی که رادیو زمانه به شما میدهد، می شود کمی توضیح بدهید که اول چکار باید کرد، گام دوم چی هست؟ تا حد امکان اگر بتوانید توضیح بدهید. از کجا باید شروع بکنند و نهایتش چه خواهد شد؟

بله. اولین قدمی که برداشتم برای خودم. یعنی همین که نگاه به دوروبرم کردم و دیدم که دارم رنج می‌برم از این بیماری، خواستم که مواد را بگذارم کنار. آن تمایل اولین قدمی بود که من در حقیقت با همان تمایل توانستم به عضویت ۱۲قدم دربیایم و به ترتیب همین شرکت در جلسات زندگی من را عوض کرده است. کارکردن با ۱۲ قدم نه تنها من را با خودم آشنا کرده است، طرز زندگی‌کردن به من یاد داده. چون من از وقتی خودم را شناختم، با مواد مخدر زندگی کرده بودم. شخصیت‌ام با مواد مخدر شکل گرفته بود. پس طبیعتاً تمام رفتارم، همه عکس‌العمل‌ها و واکنش‌هایم به زندگی براساس دستوری که از ماده‌مخدر می‌گرفت شکل گرفته بود. حالا من آمدم اینجا، یک تولد دیگری برای خودم ساختم، یک زندگی جدیدی را شروع کردم که این بار تویش مواد مخدر جایی نداشت. این بار مواد مخدر تویش نقشی نداشت.

ولی چطور به این رسیدید؟

گفتم با قطع مصرف‌کردن توانستم وارد انجمن بشوم، با کارکردن روی خودم...

البته آن افرادی که مصرف می کنند، خودشان می‌دانند که خیلی‌ها تلاش کرده اند قطعش بکنند، ولی موفق نشده‌اند و احتمال دارد، همانطور که سید مهدی هم می‌گفت، برای یکی‌ـ دو روز قطعش کنند یا برای کوتاه مدت، ولی دوباره برمی‌گردند به موادمخدر. چه کار کردید که دیگر برنگشتید برای دوـ سه‌سال؟

دقیقاً شما به نکته‌ی خوبی اشاره کردید. چون ترک جسمی ما کلاً معتادها ۳درصد قضیه است. ۹۷درصد این قضیه مشکلات روحی و روانی‌ست که برایمان پیش می‌آید که نمی‌گذارد توی ترک باقی بمانی. دقیقاً من کاری که توی این جلسات برای خودم کردم، اینکه رفتم گشتم از دوران کودکی‌ام، اینکه چه چیزی باعث شد من به مواد مخدر روی بیاورم. چه عواملی دست‌به‌دست هم داده بود که من مواد مخدر استفاده کنم. گشتم آن نقاط ضعف، آنجاهایی را که من ازش ضربه می‌خوردم پیدا کردم. خب طبیعی‌ست، وقتی شناختم آن راههایی که ازشان ضربه می‌خوردم،‌ توانستم جلویشان را بگیرم و تا امروز هم که با شما صحبت می‌کنم، ۳سال و ۳ماه و ۴روز است که هیچ‌گونه مواد مخدری مصرف نکردم، حتا الکل هم نخوردم. البته این را هم بگویم که برای من مواد فرق نمی‌کند و اینکه چی مصرف می‌کردم. چون من یک بیماری دارم به‌اسم اعتیاد. من با نوع مواد مخدر مشکلی نداشتم، مشکل من مشکل مصرف، مشکل عادت و مشکل اجبار بود.

این‌جوری احساس می‌شود که برای شما حتا هر روزی که بدون مواد مخدر می گذرد، یک پیروزی تلقی می‌شود. درست است؟ برای اینکه اینقدر دقیق می‌دانید که چند سال و چند ماه و چند روز است که مواد استعمال نمی‌کنید. اگر به آن افرادی که الان معتادند و به صدای ما گوش می‌دهند، شما پند یا اندرزی دارید بفرمایید، ممنون می‌شوم.

ممنون. اول دوست دارم همین‌جا از شما تشکر کنم که واقعاً این فرصت را به من دادید که اطلاع‌رسانی بکنم به همه آن کسانی که دارند الان صدای من را می‌شنوند و از بیماری اعتیاد رنج می‌برند. می‌خواهم بگویم، من توانستم زندگیم را عوض کنم. من کسی بودم که مصرفم روزانه بوده و توی آن تاریکی مطلق دست‌وپا می‌زدم. چون فکر می‌کردم نمی‌توانم. من بارها و بارها سعی کردم، تمام روشها را استفاده کردم که بتوانم بگذارم کنار،‌ اما امکان نداشت برایم. من به این یقین رسیده بودم که تا زنده هستم، باید مواد مصرف کنم. ولی برخلاف باورهایم توی این برنامه به من نشان دادند که می‌شود، واقعاً می‌شود بدون مواد مخدر زندگی کرد، می‌شود بدون مواد مخدر دوست داشته باشی و دوست‌داشتنی باشی. به آن نقطه و به آن درجاتی که آدم برای خودش درنظر دارد، برسی. من خیلی از داشته‌هایی که امروز دارم،‌ همیشه جزء رؤیاهایم بوده است. ولی امروز داشته‌هایم واقعی‌ست. از زندگیم راضی‌ام و از این بابت خدا را شکر می‌کنم. دوست دارم کسانی که صدای من را می‌شنوند بدانند، واقعاً راه نجات هست. من نمونه‌اش هستم و خیلی از دوستان دیگر هم هستند. راه نجات وجود دارد. مهم فقط تمایل به قطع مصرف است که عزیزان و کسانی که صدای من را می‌شنوند، فقط دوست دارم بهشان همین را بگویم که راه نجات وجود دارد.

شاید دوستانی باشند در داخل ایران که دوست دارند با شما در تماس باشند و راه و روش شما را یاد بگیرند. آیا امکانش هست که آدرسی بدهید تا آنها بتوانند با شما در ارتباط باشند و مکاتبه بکنند.

بله. من شماره‌ی تلفنم را همینجا اعلام می‌کنم، اگر اجازه بدهید. کسانی که از خارج از بلژیک می‌خواهند با من تماس بگیرند:‌ ۰۰۳۲۴۸۴۵۸۲۹۵۳ که این شماره‌ی تلفن خودم هست. شماره‌ی تلفن دوست عزیزم آقای مهدی را هم اعلام می‌کنم...

خودشان موافق هستند؟

بله، موافقند. ۰۰۳۲۴۹۵۷۷۹۸۷۸ که شماره‌‌ تلفن دوست عزیزم مهدی‌ست. در رابطه با ایران هم که ایران ‌در واقع رتبه‌ی اول را دارد در ۱۲ قدم توی جلسات، یعنی توی همه دنیا معروف است که بزرگ‌ترین و بهترین جلسه‌ها توی ایران دایر است. توی همان سایتی هم که اعلام کردم، می‌توانند بروند و دسترسی پیدا کنند. شماره‌های ایران هم هست و می‌توانند تماس بگیرند.

نشانی را تکرار می‌کنم: www.na.org . سپاسگزارم آرش.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

بارک الله به شما که به جای انرژی هسته ای مقداری هم به درد های اجتماعی مردم می رسید . برای سید مهدی و دوستانش موفقیت آرزو می کنم .

-- کشاورز ، Jun 24, 2007 در ساعت 09:12 PM

مصاحبه خوبی بود. برای اقای مهدی و دوستشان ارزوی موفقیت میکنم.
علیرضا
بن

-- علیرضا ، Jun 24, 2007 در ساعت 09:12 PM

مطلبی دوباره بنظرم امد که به ان اشاره کنم. مشخص کردن فروی بعنوان معتاد یا معلول از مشکلات زبانی فرهنگ ماست. انچه مسلم است معتاد داریا شخصیتی متاثراست از ماده اعتیاد میباشد ولی نشان دادن فرد بعنون کلیتی بنام معتاد داریا اسیب های خاص خود نیز هست یا معلول.. به همین خاطر بهتر است گفته شود. این فرد ی با معلولیت میاید نه اینکه معلول میاید. یا این فرد با اعتیاد میاید نه معتاد میاید. این کابردر زبانی به معنی حجاب گذاشتن روی مشکلات نیست بلکه نگاه کردن قضیه در حد خود ان است. متاسفانه هنوز درک این مطلب برای بسیاری مشکل است. فقط اشاره ای بود بر اینکه مثلن گفتن معلول در تفاوت > فردی با معلویت مشخص گردد و در مورد معتاد هم نیز این تفاوت قابل اندیشیدن است. مطلب فوق در برخی فرهنگ ها و از نظر جامعه شناسی کار شده است.
موفق باشید
علیرضا

-- علیرضا ، Jun 24, 2007 در ساعت 09:12 PM

man khahare yeki az hamin motadane gomnam hastam be nazaram in barname be tarke oona va khodeshoon komak mikone vali dadashe man aslan avaz nashode dare ghadam kar mikone vali raftaresh mesle hamoon moghehas hatta NA oono maghroortaram karde fekr mikone hame bayad dar khedmatesh bashan man az na badam miad

-- 2nya2 ، Jul 23, 2007 در ساعت 09:12 PM

man khahare yeki az hamin motadane gomnam hastam be nazaram in barname be tarke oona va khodeshoon komak mikone vali dadashe man aslan avaz nashode dare ghadam kar mikone vali raftaresh mesle hamoon moghehas hatta NA oono maghroortaram karde fekr mikone hame bayad dar khedmatesh bashan man az na badam miad

-- 2nya2 ، Jul 23, 2007 در ساعت 09:12 PM