تاریخ انتشار: ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

نگاهی به سياست تبليغاتی آمريکا و رسانه‌های فارسی خارج از ايران

داريوش رجبيان

برای شنیدن فایل صوتی «اینجا» را کلیک کنید.

موسسه مطالعات خاور ميانه در واشنگتن پژوهشی را زير عنوان "از خلال حجاب: نقش سخن پراکنی در سياست تبليغاتی آمريکا در قبال ايران" به قلم مهدی خلجی چاپ کرده است که ارزيابی فعاليت ايستگاههای راديويی و تلويزيونی ايرانی در بيرون از ايران است.*

خلجی در اين نوشته با تمرکز ويژه روی کار راديوهای "فردا" و "صدای آمريکا" به سياست تبليغاتی آمريکا و نحوه ارائه آن از طريق اين رسانه‌ها می‌پردازد. به باور وی، "هدف سياست تبليغاتی پيش از همه تبيين سياست‌های منطقه‌ای آمريکا، ابتکارها و اقدامات ديپلماتيک آن و توجيه اين اقدامات برای مخاطبان ايرانی، اعم از شهروندان معمولی و نخبگان است که مشهود ترين و مهمترين بخش آن از طريق برنامه‌های راديويی و تلويزيونی صورت می‌گيرد." و اما تنها برخی از رسانه‌های آمريکايی سياست تبليغاتی را جزئی از رسالت خود می‌دانند.


در حالی‌که "صدای آمريکا" از آغاز فعاليتش پيرو اين سياست بود، راديو فردا به عنوان يک "رسانه جايگزين" وارد ميدان شد؛ تا برای مخاطبان مورد نظر اطلاعاتی را ارائه دهد که رسانه‌های داخلی شان قادر به عرضه آن نيستند، چون از آزادی کافی برخوردار نيستند. مهدی خلجی معتقد است که در صورت بهبود سياست تبليغاتی، ايالات متحده قادر خواهد بود در روند‌ها و رويدادهای داخلی ايران و حتا منطقه نقشی بارز تر داشته باشد.

مهدی خلجی در اين نوشته نخست دو ابتکار رسانه‌ای آمريکا را بررسی می‌کند که طی يک دهه اخير بروز کرده‌اند: راديو فردا و تلويزيون فارسی صدای آمريکا. سپس به ارزيابی سياست تبليغاتی اروپا از طريق راديو بی‌بی‌سی، راديو بين المللی فرانسه و راديو صدای آلمان می‌پردازد، تا زمينه سنجش ميزان اطلاعات خارجی قابل دسترسی برای مخاطبان ايرانی مشخص شود. بخشی از اين نوشته به تلويزيون‌های ايرانی لس آنجلسی نيز اختصاص دارد.

مهدی خلجی می‌نويسد که تا جمهوری اسلامی ايران پا گرفت، تلاش کرد که تعدد منابع اطلاعاتی را به حداقل برساند و بدين منظور رسانه‌های داخلی را تحت کنترل قرار داد و کوشيد که جلو جريان اطلاعات از منابع فارسی خارجی به داخل کشور را بگيرد. اما پيدايش نسلی جديد در پی جنگ ايران و عراق مقامات ايران را واداشت که در سياست رسانه‌ای شان تجديد نظر کنند. اين نسل از شور و هيجان انقلابی بی بهره بود و با وعده‌های مربوط به آرمان شهر اسلامی احساس پيوندی نداشت. جهان نسل نوين ايرانی را می‌توان از طريق تارنگار (وبلاگ)‌هايش و تحرک فرهنگ زيرزمينی ايران دريافت. درک نسل جديد از مفهوم‌هايی به مانند مذهب، سياست، آزادی، عدالت و پيشرفت به طور بنيادين از درک کهنه، ايدئاليستي و انقلابی پدر و مادرانشان از اين مفاهيم متفاوت است.

مهدی خلجی به دوره محمد خاتمی اشاره می‌کند "دوره شکوفايی مطبوعات" بود، ولی اين دوره کمتر از دو سال دوام نياورد و به دستور مستقيم رهبر جمهوری اسلامی بيش از صد نشريه اصلاح طلب يکی از پس ديگری بسته شد. با آمدن محمود احمدی نژاد بر سر قدرت اين روند شتاب بيشتر يافت و بر نشريه‌ها سانسور بيشتر اعمال شد. حتی تارنماهايی به مانند بی‌بی‌سی فارسی و راديو فردا مسدود شدند. روی برنامه‌های راديو فردا تقريبا از همان آغاز فعاليتش، به شيوه شوروی، پارازيت پخش شد. راه اندازی يک رسانه فارسی خارجی تحت يک چنين شرايطی کار ساده‌ای نيست.

با وجود موانع موجود، مهدی خلجی بر اين باور است که رسانه‌های شنيداری و ديداری فارسی آمريکايی می‌توانستند نقش بارزتری داشته باشند.

بيلان پنج‌ساله راديو فردا
راديو فردا که ماه دسامبر سال ۲۰۰۲ در نتيجه ادغام تيم راديو اروپای آزاد / راديو آزادی با بخشی از تيم صدای آمريکا راه اندازی شد، دارای بيش از نه ساعت برنامه خبری و اطلاعاتی و گفتاری است. مابقی همه موسيقی پاپ غربی و ايرانی است.

اين راديو شبيه راديو "سوا"ی عربی است که از سوی دولت آمريکا تامين مالی می‌شود. هر دو راديو ادعا می‌کنند که هدفشان ارائه اخبار متوازن و بی طرفانه و موسيقی محبوب برای جوانان بين پانزده تا سی ساله است. هر دو راديو توسط "هيئت مديره سخن پراکنی" آمريکا اداره می‌شوند. اين هيئت يک نهاد فدرال مستقل است که مسئوليت همه شرکت‌های سخن پراکنی بين المللی غيرنظامی و دولتی آمريکا را به عهده دارد. صدای آمريکا، تلويزيون الحره، راديو سوا، راديو فردا، راديو اروپای آزاد / راديو آزادی، همه تحت نظر همين هيئت کار می‌کنند.

ابتکار راه اندازی راديو فردا زمانی اتفاق افتاد که تعداد راديو و تلويزيون‌های خبری – موسيقی فارسی بسيار اندک بود. راديو پيام که يک راديوی دولتی داخلی ايران است و روی موج اف ام پخش می‌شود، سالها پيش از راديو فردا آغاز به کار کرد و حاوی اخبار سر ساعت و موسيقی پاپ و کلاسيک مورد تاييد دولت ايران است. چه اخبار و چه موسيقی آن تابع مقررات سانسور است. از اين رو جای يک راديوی حرفه‌ای و بدون سانسور خبری – موسيقی خالی به نظر می‌رسيد. اما پس از چند سال در بيرون از ايران راديو‌های خبری - موسيقی تازه‌ای شکل گرفتند که از طريق اينترنت يا موج کوتاه و ماهواره پخش می‌شوند. مهدی خلجی می‌نويسد، "راديو زمانه، مستقر در آمستردام که از سوی دولت هلند تامين مالی می‌شود، از جمله همين نوع راديو‌هاست." و اکنون تنها امتيازی که راديو فردا برای خود حفظ کرده است، پخش برنامه‌های آن روی موج متوسط است که آن هم مورد "پازازيت افکنی" دولت ايران واقع می‌شود، ولی باز هم به برخی از مناطق کشور راه می‌يابد.


بحران مالی و مديريتی در راديو فردا
خلجی معتقد است که ارزيابی واقع بينانه اوضاع راديو فردا مستلزم درک بحران جاری در راديو اروپای آزاد / راديو آزادی است. به گفته وی، اين راديو به خاطر بحران مديريت و منابع مالی رو به کاهش خود قادر به انجام رسالت مهم مبارزه با افراط گرايی مذهبی و انگيزه‌های بنيادين آن نيست. با وجود اين، راديو آزادی از استعداد انسانی منحصر به فرد و شبکه خبری منبسطی در منطقه مخاطبانش برخوردار است و می‌تواند در گسترش دمکراسی و سياست تبليغاتی آمريکا بی آندازه سودمند واقع شود. اما بحران فعلی مانع از اجرای اين هدف شده است.

بنا به نوشته مهدی خلجی، راديو آزادی در رويارويی با دو چالش مهم منطقه موفق نبوده است: نخست، رشته بحران‌های سياسی در خاور ميانه - از جمله ايران، عراق، لبنان و سرزمين‌های فلسطينی؛ دوم اين که رسانه‌های محلی، به ويژه تلويزيون، در منطقه مورد نظر در زمينه عرضه برنامه‌های متنوع تفريحی پيشرفت کرده است (هرچند اخبار آن چندان واقع بينانه نيست). خلجی در اين ناکامی "هيئت مديره سخن پراکنی" آمريکا را مقصر می‌داند که "به گفته بسياری از منتقدان، اين روز‌ها به انجمن پدر- مادران و آموزگاران می‌ماند که به جای تامين مالی مدرسه، ادای مديران مدارس را در می‌آرد." بودجه سالانه راديو آزادی طی دوازده سال اخير هفتاد ميليون دلار بوده، در حالی که طی اين مدت طرح‌های متعددی بر برنامه‌های اين راديو افزوده شده است. با توجه به ميزان تورم و کاهش نرخ دلار آمريکا، می‌توان برآورد کرد که بودجه فعلی راديو آزادی نصف بودجه‌ای است که در سال ۱۹۹۶ داشت.

از سوی ديگر، ظاهرا سياست، بخشی از مشکلات هيئت مديره سخن پراکنی آمريکا را شکل می‌دهد. از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۵ مديريت راديو آزادی را يک دمکرات به دوش داشت و از رئيس جمهوری خواه هيئت مديره حمايت چندانی نديد. افزون بر اين، از اواسط سال ۲۰۰۵ تا ماه فوريه سال ۲۰۰۷ راديو اروپای آزاد / راديو آزادی بی سرور بود و اين حالت نمايانگر فعاليت ضعيف هيئت مديره سخن پراکنی است.

توده‌گرايی و رويکرد به کميت
در پی جنگ سرد بسياری از ناراضيان سياسی و رهبران کشور‌های سوسياليستی پيشين مدعی شدند که نخبگان آنها عميقا تحت تاثير برنامه‌های راديو آزادی قرار داشتند. اما در سال ۲۰۰۲ هيئت مديره سخن پراکنی با صدای بلند و به صراحت اعلام کرد: "ما می‌خواهيم اعداد و ارقام ببينيم... مهم نيست که شما روی نخبگان يک کشور تاثير عميق می‌گذاريد يا نه؛ برای ما توده‌ها لازم اند." شعار "ادغام رسالت راديو با بازار" رايج شد. در نتيجه، کميت بر کيفيت برتری يافت و ميزان تاثيرگذاری برنامه‌ها روی نخبگان و مطبوعات محلی کاهش يافت. کنه رسالت راديو هم ناگشوده ماند و سرانجام روشن نشد که بهتر است يک خرده خبر را به تعداد هر چه بيشتر مخاطبان رسانيد يا اخبار جدی را به مخاطبان جدی و علاقه مند ابلاغ کرد.

دوپارگی
خلجی می‌نويسد، با اين که شمار شنوندگان راديو فردا به مراتب بيشتر از تعداد مخاطبان سلفش (راديو آزادی) است، افزايش آمار شنوندگان در سال ۲۰۰۴ متوقف شد. يکی از دلايل آن شلوغی صحنه رقابت و رايج شدن نحوه برنامه سازی راديو است که زمانی ابتکار محسوب می‌شد. دليل ديگر آن، به باور خلجی، مديريت دوگانه در راديوست. دو سوم تيم راديو فردا را کارمندان راديو اروپای آزاد / راديو آزادی در پراگ تشکيل می‌دهند و يک سوم آن کارمندان صدای آمريکا در واشنگتن هستند. هماهنگی امور ميان دو تيم يک راديو در دو قاره از جمله عمده ترين چالش‌های اين راديو بوده است.

مشکل عمده دوم از همان آغاز کار راديو فردا استخدام خبرنگاران خبره و حرفه‌ای دو زبانه بوده است. در ميان کارمندان کهنه کار راديو آزادی که بخش اعظم تيم پراگ را تشکيل می‌دهند، تعداد خبرنگاران متبحر اندک است. راديو فردا در پراگ تلاش کرده با استخدام روزنامه نگاران از داخل ايران بر پيکر راديو جانی تازه بدمد، اما برخی از اين افراد "ژورناليسم" را، به معنی غربی اين واژه، فرا نگرفته‌اند.

راديو فردا / صدای آمريکا در واشنگتن در اين زمينه مشکلات بيشتری داشت و برخی از خبرنگاران آن فارسی را به لهجه آمريکايی صحبت می‌کردند که برای گوش ايرانی نا مانوس است. نمی‌توان ادعا کرد که راديو فردا خبرنگار حرفه‌ای نداشت، بلکه بيشتر کارمندان آن کمبود‌های حرفه‌ای جدی داشتند. همين باعث شده که اخبار راديو فردا از اعتبار اخبار راديو بی‌بی‌سی برخوردار نباشد.

مديريت ذره‌ای
يکی ديگر از دلايل ناکامی راديو فردا، به اعتقاد مهدی خلجی، "مديريت ذره‌ای" است که از سوی مديران راديو اروپای آزاد / راديو آزادی اعمال می‌شود. به گفته خلجی، اين مديرها که نه ايران و منطقه را به خوبی می‌شناسند و نه بر فارسی تسلط دارند، در امور روزانه راديو فردا پيوسته دخالت می‌کنند. اين "مديريت ذره‌ای" در برخی از بخش‌های راديو آزادی باعث نزاع ميان کارمندان و مديرها شد، طوری که در سال ۲۰۰۴ مدير بخش افغانستان، در سال ۲۰۰۵ مديران بخش‌های فارسی و ازبکی و در سال ۲۰۰۶ مدير بخش تاجيکی از مقامهايشان کنار رفتند. به گفته خلجی، همه اين مديرها در کار خود کامگار و از تجربه کافی برخوردار بودند.

مهدی خلجی نحوه تعيين شمار مخاطبان راديو فردا را هم زير سوال می‌برد. راديو فردا برای اين کار از سازمان نظرسنجی "اينتر ميديا" کار می‌گيرد. اما، به باور خلجی، داده‌های اين سازمان را نمی‌توان موثق دانست، چون نظرسنجی "اينتر ميديا" در بيرون از ايران از طريق زنگ‌های تلفنی به ايران صورت می‌گيرد. ملاحظات امنيتی ندرتا به مردم ايران اجازه می‌دهد که نظر واقعی شان را برای فردی بيان کنند که از خارج زنگ می‌زند و پرسش‌های سياسی و به طور بالقوه خطرناک را در ميان می‌گذارد.

محافظه کاری در اجرای ايده‌های نو
راديو فردا که اصولا آميزه‌ای از برنامه‌های تفريحی و خبری است، تا کنون از برنامه‌های تفريحی به عنوان "خلاء پرکن" استفاده کرده است، در حالی که نبايد برنامه‌های سرگرم کننده را کم اهميت تلقی کرد. برای جلب توجه نسل جوان بايد به اين برنامه‌ها آب و رنگ تازه داد. شماری از کارمندان راديو فردا در پراگ می‌خواستند با هزينه ده هزار تا پانزده هزار دلار در سال از گروههای موسيقی زيرزمينی در ايران حمايت کنند و آهنگ‌های تازه آنها را ضبط و بطور هفتگی از طريق راديو پخش کنند. اين طرح در صورت اجرا نه تنها يک کامگاری راديو محسوب می‌شد، بلکه محدوديت‌های اعمال شده از سوی دولت ايران را هم مخدوش می‌کرد. اين طرح به مديريت ارشد راديو اروپای آزاد / راديو آزادی عرضه شد، اما ظاهرا از آن جلوتر نرفت. مهدی خلجی می‌نويسد: "يک راديوی جديد که پارلمان هلند سازمان داده است (راديو زمانه) همين طرح را پياده کرده است. سال گذشته اين راديو بانی کنسرت منحصر به فرد ده گروه زير زمينی ايران در اروپا بود و اين کنسرت را پخش کرد. هزاران دانشجو در ايران اين کنسرت را از طريق اينترنت دنبال کردند. ظاهرا دليل مخالفت مديريت راديو فردا با اين طرح مغايرت آن با بسياری از ايده‌های آنها در مورد شکل برنامه‌های تفريحی بود."

اتوماتيکی شدن
از سوی ديگر، راديو فردا اکنون تنها ايستگاهی نيست که موسيقی پاپ پخش می‌کند. سال گذشته چند شبکه تلويزيونی ماهواره‌ای آغاز به کار کردند که مدعی تصاحب مقام "ام تی وی" ايرانی هستند. برخی از آنها برنامه‌های راديويی اينترنتی و ماهواره‌ای خودشان را دارند. "اين ايستگاهها در خارج از ايران مستقر اند و برنامه‌های غيرسياسی آنها شايد بتواند پلی را با ايران شکل دهد و امکان دسترسی مستقيم آنها به مردم و هنرمندان داخل کشور را فراهم سازد. گذشته از آن، اکنون آن راديوی هلندی (زمانه) هست که همه روزه روی موج کوتاه، ماهواره و اينترنت موسيقی پخش می‌کند و بی‌بی‌سی قصد دارد سال ۲۰۰۸ برنامه‌های تلويزيونی اش برای ايران را آغاز کند." مهدی خلجی می‌افزايد، از اين رو به اعتقاد برخی، راديو فردا برای رويارويی با اين چالش‌ها بايد در بهبود بخش تفريحی برنامه‌هايش بکوشد و از پخش مکرر آهنگ‌های "اتوماتيک" - که حتا به تمام بيانگر ذايقه کنونی موسيقی ايرانی نيست - بپرهيزد.

ضدآمريکايی‌ها و ضد جمهوری اسلامی‌ها
اخبار راديو فردا هم که توسط شش گروه خبری متفاوت تهيه می‌شود، حديث ديگری دارد. شيوه نوشتار، رويکرد به رويدادها و مهمتر از همه، درجات ارج گذاری به موازين حرفه‌ای خبر رسانی، به مانند واقعبينی، توازن و بی طرفی، همه متفاوت است. برخی از کارمندان راديو فردا در پراگ به وضوح ضد آمريکايی اند که از نحوه بيان و رويکردشان برمی‌آيد، در حالی که عده‌ای از اعضای تيم واشنگتن با مواضع ضد اسلامی و حسن نيتشان به "مجاهدين خلق" معروف شده‌اند.

مشکلات سردبيری خبر
اشتباه در خبر رسانی از موارد نادر نيست. برای نمونه، راديو فردا خبر می‌دهد که در نشست رهبران جنبش کشورهای غيرمتعهد در‌هاوانا "کيم يونگ ايل" با احمدی نژاد ديدار داشته است. ولی در واقع کيم يونگ ايل در آن نشست اصلا حضور نداشت. به اعتقاد خلجی، راديو فردا در تعيين مقام و اولويت اخبار هم مشکل دارد. وی می‌افزايد: "برخی از ايرانی‌های داخل کشور برنامه‌های خبری راديو فردا را معجون غريبی از تبليغات پوچ آمريکايی، مواضع ضد اسلامی و حتی احساسات ضد امريکايی می‌دانند."

خلجی در باره تارنمای راديو فردا می‌گويد که با وجود تقليد اخير آن از تارنمای بی‌بی‌سی گمان نمی‌رود که تارنمای راديو فردا قادر به رقابت با همتای لندنی اش باشد. با وجود اين، مشهود است که در دوره‌ای کوتاه تيم اينترنتی راديو فردا با توليد مطالب خاص خودش به پيشرفت نسبی دست يافته است.

زبان و ادب کهنه صدای آمريکا
مهدی خلجی با بستن فصل "راديو فردا" در حجم کوچکتری به "صدای آمريکا" پرداخته است. وی معتقد است که صدای آمريکا از لحاظ انسجام ساختاری بهتر از راديو فردا است و اين نقطه قوت در توليدات اين بنگاه نيز تاثيرگذار است. و اما شکی در آن نيست که تلويزيون فارسی بی‌بی‌سی که قرار است سال ۲۰۰۸ راه بيفتد، به رقيب قوی صدای آمريکا تبديل خواهد شد.

صدای آمريکا برای حفظ جايگاه فعلی اش به بهبود برنامه ريزی نياز دارد. يکی از مشکلات صدای آمريکا اين است که بسياری از کارمندانش درست پس از انقلاب ايران را ترک کردند و تحولات بنيادين اجتماعی و فرهنگی بعدی ايران را تجربه نکردند. اين افراد به گونه‌ای از جامعه ايران بريده شدند و قادر به درک ويژگی‌های نسل نوين نيستند. فارسی شان هم فارسی امروزی نيست و سرشار از تعبيرها و عبارات پيش از انقلابی است. گفتگو‌های طولانی، تعارف‌های پرطمطراق به فردی که مصاحبه می‌شود، کندی بيان، کاربرد واژگان قديمی و سخن بازی از نشانه‌های ژورناليسم کهنه است که در صدای آمريکا مشاهده می‌شود. از سوی ديگر، شماری از خبرنکاران جوان آن که سالها در آمريکا زندگی کرده‌اند، از ادبيات و خط فارسی تا اندازه‌ای بی بهره‌اند. و البته، شماری هم هستند که بيان امروزی دارند. به نظر خلجی، يکی ديگر از مشکلات عمده صدای آمريکا نبود واقع بينی و بی طرفی در برخی از برنامه‌های خبری آن است. صدای آمريکا در تهيه برنامه‌های تفريحی درست و حسابی هم می‌لنگد. اما تغييرات اخير در مديريت صدای آمريکا و تزريق خون تازه بر پيکر آن از راه استخدام روزنامه نگارانی که تازه از ايران بيرون آمده‌اند، چشم انداز روشن تری را برای صدای آمريکا باز می‌کند.

برگردان‌های خنده‌دار
مهدی خلجی در باره تارنمای فارسی وزارت خارجه آمريکا می‌نويسد که آن در ميان ايرانيان به خوبی شناخته شده نيست و برگردان مطالب انگليسی به فارسی در مواردی خنده‌دار است.

رقبای اروپايی
سپس خلجی سياست تبليغاتی کشور‌های اروپايی در قبال ايران را بررسی می‌کند که سابقه‌ای طولانی تر دارد. صدای آلمان و بی‌بی‌سی از جمله قديمی‌ترين راديو‌های فارسی در خارج از ايران به شمار می‌آيند و راديو بين المللی فرانسه حدود ۱۴ سال پيش پايه‌ريزی شد.

راديو بی‌بی‌سی همچنان محبوب ترين راديوی فارسی برونمرزی محسوب می‌شود و اخيرا با استخدام کارمندان بيشتر از ايران بر دامنه فعاليت‌های راديويی و اينترنتی اش افزوده است. برای توليد روزانه شش ساعت برنامه بی‌بی‌سی فارسی در لندن حدود پنجاه نفر را استخدام کرده است، در حالی که تيم راديو فردا در پراگ کمتر از سی تن و در واشنگتن حدود ده نفر است.

تارنمای فارسی بی‌بی‌سی – محبوب‌ترين تارنمای فارسی خبری – حدود ۳۰ کارمند دايمی دارد، در حالی که شمار کارمندان انلاين راديو فردا شش نفر است. بی‌بی‌سی تلاش می‌کند ضمن توسعه برنامه‌های راديويی در سال ۲۰۰۸ تلويزيون فارسی هم راه اندازی کند.

بی‌بی‌سی از خودش عقب مانده است
با وجود اين که موازين خبرنگاری بی‌بی‌سی از بهترين استاندارد‌های موجود در جهان به شمار می‌آيد، نمی‌توان چنين تصور کرد که بخش فارسی بی‌بی‌سی از لحاظ ژورناليسم همسنگ برخی ديگر از بخش‌های زبانی اين بنگاه است. حضور برخی از روزنامه‌نگاران کم‌تجربه و بی‌صلاحيت ايرانی باعث می‌شود که در مواردی اصول و موازين بی‌بی‌سی در بخش فارسی زير سوال رود.

در مقايسه با ده سال پيش بيش از نصف نسل جديد روزنامه نگاران اين بخش فاقد مهارت ژورناليستی هستند و شناختشان از تحولات سياسی ايران و امور بين الملل بسيار ضعيف است. در نتيجه، ميزان اعتبار و تعداد شنوندگان بی‌بی‌سی کاهش يافته است. و اما اخبار بی‌بی‌سی همچنان موثق ترين اخبار رسانه‌های فارسی خارجی محسوب می‌شود.

ژورناليسم کهنه
پس از بررسی امور راديو بين المللی فرانسه و صدای آلمان (که "ژورناليسم هر دو کهنه شده") مهدی خلجی به نقد تلويزيون‌های خصوصی ايرانی ای می‌پردازد که عمدتا در لس آنجلس مستقر هستند و هر کدام هدف‌های مشخصی را دنبال می‌کنند و مخاطبان اندک خود را دارند و غالبا از ابتدايی ترين مهارت ژورناليستی برخوردار نيستند. خلجی معتقد است که حمايت مالی دولت آمريکا ار اين نوع ايستگاهها می‌تواند برای اعتبار آمريکا گران تمام شود.

مهدی خلجی چنين نتيجه گيری می‌کند که تنها در صورت بازنگری و بازسازی ريشه‌ای سياست تبليغاتی آمريکا در قبال ايران، تلاش‌های ايالات متحده - برای راه يافتن به قلب و ذهن ايرانيان، پراکندن ارزش‌های سياسی غربی و ترويج دمکراسی و حقوق بشر در ايران، مقابله جدی با تروريسم و خشونت و سرانجام ترميم سيمای مخدوشش و پيزوری بر احساسات ضد آمريمايی – نتيجه خواهد داد.

تازه شدن و بازنگری
مهمترين مشکل راديو فردا و صدای آمريکا ضعف مديريت است که می‌توان از طريق اعمال کنترل اديتوريال و آموزش رفعش کرد. و برنامه‌های خبری آنها بايد دارای واحد‌های پژوهشی باشد.

اگر راديو فردا می‌خواهد بر تعداد مخاطبانش بيفزايد و بر اذهان مردم ايران نفوذ داشته باشد، بايد مديريتش را يکپارچه کند و در ميان پراگ و واشنگتن معلق نماند. سپس کار کارمندان آن بايد به طور دقيق ارزيابی شود و احتمالا افراد تازه بايد جايگزين بسياری از آنها شوند. در کنار آن، حمايت مالی از طرح نصب فرستنده اف ام برای اين راديوی ۲۴ ساعته، دست آوردی انقلابی خواهد بود و تعداد بيشتر مخاطبان را جلب خواهد کرد.

برای صدای آمريکا اين نياز مبرم وجود دارد که به کارمندانش احترام به موازين ژورناليستی را ياد بدهد تا بين تبليغات سياسی و يک ايستگاه تلويزيونی واقعبين که برای منافع آمريکا خدمت می‌کند، تفاوتی قايل شوند.

-------------------------------
* لینک اصل مقاله

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)