رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۸ بهمن ۱۳۸۵
گفت‌وگو با «باقر معین»، روزنامه‌نگار و کارشناس امور رسانه‌ای در لندن - بخش نخست

چرا از بی‌بی‌سی رفتم

داريوش رجبيان
dariusrajabian@gmail.com


باقر معین، رییس سابق بخش فارسی و پشتوی بی.بی.سی

باقر معين رئيس پیشین بخش فارسی و پشتوی بی‌بی‌سی در حال حاضر مدير سایت جديد آنلاين است. این سایت برای ترویج و آموزش گزارشهای چندرسانه‌ای در دنيای فارسی زبان منتشر شده است.

به اعتقاد آقای معین٬ رسانه‌های فارسی تازه٬‌ فضا را از حالت‌ واعظ و متعظ که یک نفر صحبت بکند و یک نفر گوش کند بیرون آورده و کنش و تعامل ایجاد کرده‌اند اما با این حال او انتقادهایی دارد که باعث می‌شود بگوید: «صبح‌ها که از خواب بیدار می‌شوم، دلم می‌خواهد یک رسانه‌ای بود که می‌توانستم به آن گوش بدهم.»

گفت‌وگوی کامل را می‌توانید «اینجا» بشنوید. متن گفت‌وگو را نیز می‌توانید در زیر بخوانید:

زمانه: در واقع ما در عین حال میهمان باقر معین هستیم در منزلشان و ایشان هم میهمان روز «رادیو زمانه» هستند. خیلی ممنون که پیشنهاد ما را پذیرفتید و میهمان روز شدید. حال شما خوب است؟

معين: خیلی متشکر. من هم از شما تشکر می‌کنم که به سراغ من آمدید. امیدوارم که حرفهای به‌دردخوری داشته باشیم برای زدن.

زمانه: حتما. پیش از آن می‌خواستم بدانم و خیلی از شنوندگان رادیو زمانه هم دوست دارند بدانند که شما بعد از اینکه رادیو «بی.بی.سی» را کنار گذاشتید، چه کار می‌کنید؟

معين: راستش، همان کارهای همیشه، مطالعه می‌کنم، کتاب می‌خوانم، یک چیزهایی می‌نویسم، سفر می‌کنم و مدتی را در آسیای میانه و افغانستان گذراندم و... مدتی برای سازمان ملل متحد، برای اتحادیه اروپا در افغانستان کار کردم و گزارشهایی را درباره رسانه‌ها نوشتم، اینکه چطور می‌شود تحولی در رسانه‌های آنجا ایجاد کرد. بهرحال همین کارهای همیشگی‌ست که سر آدم را به‌نحوی گرم می‌کند و آدم امیدوار است کمی موثر واقع بشود.

زمانه: و خیلی‌ها، آنهایی که شما را می‌شناسند و می‌دانند که من هم شما را می‌شناسم، از من می‌پرسند که برای چی باقر معین از «بی.بی.سی» رفت. فکر می‌کنند که خیلی زود بوده یا شما هنوز سن‌تان به سن بازنشستگی نرسیده بود که رفتید بیرون.

معين: ببینید، به نظر من، آدم در زندگی همیشه دلش می‌خواهد یک کارهایی را انجام بدهد که در عین آنکه کار می‌کند، یک چیزهایی را هم یاد بگیرد. من در «بی.بی.سی» حس کرده بودم که دارم به جایی می‌رسم که همه‌چیز دارد تکراری می‌شود و حرف نوی، برای خود من ندارد. وقتی «بی.سی.سی» برنامه‌هایش یکساعت یا یکساعت‌وربع بود، من آنجا شروع به‌کار کردم. می شود گفت، حدود ۲۸ـ۲۷ سال یا ۳۰ سال پیش که برنامه‌هایش گسترش پیدا کرد، آدمهای جدیدی آمدند، مناطق تازه‌ای را زیرپوشش قرار دادیم و دوستان بسیار زیادی پیدا کردیم در کشورهای مختلف آسیای میانه، از جمله تاجیکستان و افغانستان و طبعا ایرانیانی که چه در داخل و چه در خارج زندگی می‌کنند. هر لحظه‌اش برایم مغتنم و جالب بود،‌ ولی خودم حس می کردم که باید زمان رفتن را خودم انتخاب بکنم و این من هستم که تصمیم می‌گیرم. در نتیجه قبل از اینکه موعدش برسد، خودم فکر کردم بد نیست بروم دنبال یادگرفتن، اینکه چیزهایی یاد بگیرم.

این را بارها گفته‌ام و شاید بد نیست دوباره هم تکرارش کنم، چون فکر می‌کنم خیلی مهم است. من وقتی کار را در «بی.بی.سی» شروع کردم، پدرم که در نیشابور زندگی می‌کرد، وقتی به او گفتم که رفته‌ام و در رادیو کار می‌کنم، گفت پدرجان آدم همیشه می‌تواند پیشرفت عرضی بکند، برو یک مقدار سواد یاد بگیر. حالا... امیدوارم که... در این راه بعد از مدتی گامهایی بردارم. بهرحال آدم دلش می‌خواهد یاد بگیرد، سفر کند و فرصت بیشتری داشته باشد.

زمانه: ولی فکر می‌کنید کار درستی کردید؟ حالا که به عقب نگاه می‌کنید، پشیمان نیستید؟ چون که می‌بینیم بخش فارسی‌ بی بی سی می‌خواهد کارهای تازه‌ای انجام بدهد، مثل «افتتاح تلویزیون فارسی» که احتمالا تا سال آینده انجام خواهد شد. البته اصلا معلوم نیست، ولی صحبت‌اش هست و دارند آماده می‌شوند. و... مثلا تارنما یا سایت «بی.بی.سی» بخش فارسی در حال گسترش است و شاید کارهایی را می‌توانستید در این زمینه ها انجام بدهید!

معين: راستش، در مورد سایت يا تارنما، خب، من و همکارانم آن را شروع کردیم و بهرحال جایش انداختیم. من خوشحالم که دارد رشد می‌کند. تلویزیون هم وقتی من آنجا بودم، بحث‌اش مطرح بود و من خیلی طرفدارش بودم. بهرحال دیگرانی هستند، جوان‌ترهایی که می‌آیند و کارها را انجام می‌دهد. فقط ما نیستیم که همه کارها را بتوانیم برای همیشه انجام بدهیم. یک‌زمانی را هم ما باید برای رفتن در ذهن‌مان در نظر بگیریم.

ببینید، راستش را بخواهید، خیلی خوشحالم از اینکه در طی این سالها در «بی.بی.سی» کار کرده‌ام و اگر دوباره بازهم جوان می‌بودم و فرصتی هم داشتم، اینکار را می کردم. منتها من در عین‌حال فکر می‌کنم که حسن «بی.بی.سی» در این است که یک رسانه‌ای‌ست حرفه‌ای و ما رسانه حرفه‌ای کم داریم. و عیب «بی.بی.سی» هم مثل همه رادیوهایی که از غرب برنامه پخش می‌کنند و طبیعی هم هست، بیشتر منعکس‌کننده نگاه درونی جامعه‌هایشان و یا ارزشهای جامعه‌هایشان هست. من فکر می‌کنم ما باید برویم و اندک اندک به‌طرف رسانه‌هایی که منعکس‌کننده‌ی نیازها و خواست‌ و آرمانهای مردم فارسی‌زبان باشد بطور مطلق. صرف نظر از اینکه حکومت‌ها چه می‌خواهند یا چه نمی‌خواهند و یا اینکه احزاب آن را می‌پذیرند یا نمی‌پذیرند برای مدتها.

الان چیزی که من حس می‌کنم و اتفاقی که افتاده، این است که بهرحال رسانه‌هایی در حال ظهور هستند، کم و زیاد، در زبان فارسی و توسط فارسی‌زبانان که دارد به نحو زیادی رسانه‌ها را از آن حالت به‌اصطلاح واعظ و متعظ که یکنفر صحبت بکند و یک نفر گوش کند بیرون می‌آورد، بلکه هم‌کنشی و تعامل ایجاد می‌کند که این خیلی مفید است. منتها هم‌کنشی و تعامل زمانی می‌تواند موثر و مفید باشد که طرفین تعامل و کنشگری (اگر بخواهیم این مفهوم تازه را بکار ببریم) آگاه باشند. من دلم می‌خواهد این حرف «فروغ فرخزاد» را تکرار کنم که می‌گوید:
سفر حجمی در خط خشک زمان/ و به حجمی خط خشک زمان را آبستن‌کردن/ حجمی از تصویری آگاه/ که ز میهمانی یک آینه برمی‌گردد/ و بدینسان است که کسی می‌میرد و کسی می‌ماند.

ما باید آگاه باشیم به شرایط خودمان. به نظر من، هیجانی که الان در زمینه رسانه‌های مختلف وجود دارد، بسیار عالی‌ست و نشان‌دهنده شوق و شور و حرکت زندگی‌ست. اما از طرف دیگر، این قضیه خیلی سطحی‌ست و باید یکمقدار عمق و معنی پیدا کند. آدم امیدوار است که بتواند از تجربه خودش در این راه کمی استفاده کند.


باقر معین

زمانه: آقای معین، چندسال است که در جهان رسانه‌ها کار می‌کنید؟

معين: راستش، من کار رسانه‌ای‌ام را در روزنامه‌ی «خراسان» در مشهد شروع کردم. تقریبا، اگر درست یادم باشد، فرض کنید حدود ۴۰ سال پیش بود که آنجا کارهایی انجام می‌دادم. بعدا آمدم تهران و آنجا مدتی برای برخی مجلات، مثل «نگین» و «فردوسی»، مقالاتی را می‌نوشتم و همینطور مجله‌ای بود به اسم «رودکی» و بعد شروع کردم به نوشتن مقاله و ترجمه کتاب. دوـ سه ‌تا کتاب ترجمه کردم از عربی، بعد از انگلیسی و بعد شروع کردم به نوشتن.

بهرحال، من به روزنامه‌نگاری همیشه علاقه‌مند بودم و می‌خواندم. به فارسی درست صحبت‌کردن و درست نوشتن را از خانه به ما یاد می‌دادند، اینکه درست صحبت کنیم. یادم هست که خیلی تشویق‌مان می‌کردند که برویم متون قدیمی را خوب بخوانیم، اشعار شعرای قدیمی را از حفظ بکنیم و جواب بدهیم و معنی‌اش را بدانیم. بهرحال این تکه‌ای از فرهنگ ماست، در نتیجه من هم با همین فرهنگ آن محیط بارآمده‌ام و علاقمند بودم. روزنامه‌نگاری را بعدها سال ۱۳۵۵ یا شاید سال ۱۳۵۷ـ ۱۳۵۶ بود، الان دقیقا تاریخ‌اش یادم نیست، کارم را در «بی.بی.سی» شروع کردم و دیگر کارم همین بوده و سروکارم با روزنامه‌نگاران بوده...

زمانه: و آنوقت بعد از اینهمه تجربه که در رسانه‌ها داشته‌اید، فکر می‌کنید رسانه‌ها دستخوش چه تحولات مشخصی شده اند، بخصوص رسانه‌های فارسی، تا کجا پیش رفته‌اند و چه چیزهایی لازم است که انجام بشود؟

معين: ببینید، به نظر من، رسانه‌ها کلا دمکرات‌تر شده‌اند، یعنی صدای تعداد بیشتری از مخاطبین را منعکس می‌کنند. این گام اول است. حضورشان بیشتر شده با آمدن رادیوها و تلویزیونهای بیشتر و الان هم با آمدن اینترنت و این سایت‌ها و سامانه‌های مختلفی که وجود دارند، طبعا دسترسی همه بیشتر شده و طبعا این... این تحول بسیار عظیمی‌ست. در عین‌حال، بصورت جدی اگر بخواهیم صحبت کنیم، من فکر می‌کنم ما در زبان‌فارسی فقر خبری داریم. فقر خبری به این معنا که اگر ما خواسته باشیم فرزند زمان خویشتن باشیم، باید آگاه باشیم از تحولات جهان امروز در زبان خودمان و هیچ رسانه‌ای شما الان در زبان فارسی ندارید که واقعا شرایط فارسی‌زبانها را به‌صورت وسیع و عمیق و ژرف منعکس بکند، اوضاع جهانی را برای آنها دقیقا منعکس بکند و آنها را بعنوان انسان‌های امروزی در صحنه جهان امروز قرار بدهد. متاسفانه در زبان فارسی ما این را نداریم.

زمانه: «بی.بی.سی» هم موفق نشد؟

معين: به نظر من، «بی.بی.سی» از جهاتی شاید بهترین باشد، ولی در عین‌حال، همانطور که گفتم، یک نگاه منطقه‌ای ندارد. «بی.بی.‌سی» بیشتر نگاهش نگاه غربی‌ست و طبیعی‌ هم هست، چون از غرب دارد پخش می‌شود. من منظورم این است، یک رسانه‌ای که از خود آن منطقه برخاسته باشد و با راحتی و آزادی و با مسئولیت حرفه‌ای نظراتی را منعکس بکند و دستخوش سیاستهای روزمره سیاست‌بازان نشود، که می‌خواهند از طریق رسانه‌ها خودشان را به مقامات سیاسی برسانند. اینها مسایلی‌ست که من بعنوان یک کار حرفه‌ای دارم می‌گویم و نگاهی هم به احزاب و جناح‌ها ندارم.

من خودم صبح‌ها که از خواب بیدار می‌شوم، دلم می‌خواهد یک رسانه‌ای بود که می‌توانستم به آن گوش بدهم. اگر من در انگلیس زندگی می‌کردم، «بی.بی.سی» برایم کافی بود. ولی چون من دلم می‌خواهد در عین آنکه در انگلیس زندگی می‌کنم، بدانم فرضا در تاجیکستان، در افغانستان و در ایران چه اتفاقاتی دارد می‌افتد و چه مسایلی برای آنها مهم است، من هیچ رسانه‌ای را واقعا نمی‌بینم. مگر آنکه بروم به ۱۵ـ۱۰ رسانه‌ مختلف رجوع کنم و از طریق هریک از آنها بخشی از خبر را به‌دست بیاورم. جای یک رسانه‌ فارسی‌زبان که دچار فقر خبری نباشد، خالی‌ست.

زمانه: پيرو همین صحبت‌های شما در مورد «بی.بی.سی»، می‌خواستم یک شایعه را مطرح کنم که مطمئنم خود شما هم بارها شنیده‌اید. بخصوص حالا که ما در آستانه‌ی بیست‌وهشتمین سالروز انقلاب اسلامی هم هستیم، اين پرسش من نامربوط نخواهد بود. خیلی‌ها در ایران بر این باورند که «بی.بی.سی» در این انقلاب نقشی داشته و عده‌ای هم مطمئن‌ هستند که نقش «بی.بی.سی» بی‌اندازه سرنوشت‌ساز بوده برای انقلاب اسلامی. حالا می‌خواهم از شما بشنوم، چونکه برای مدت خیلی طولانی شما ریاست بخش فارسی و پشتو را در بی.بی.سی به‌عهده داشتید، فکر می‌کنید نقش‌اش در انقلاب اسلامی چه بوده ؟

معين: ببینید، من این حرف را آنقدر شنیده‌ام از آدمهای مختلف و آنقدر توضیح داده‌ام که شاید تکراری به نظر بیاید. برای اینکه این مسئله را توضیح بدهیم، باید اینطوری نگاه کنیم که ما وقتی...

زمانه: البته احتمالا برای نخستين بار است که برای یک رادیو دارید توضیح می‌دهید؟

معين: راستش، نه. من قبلا... حالا اگر برای یک رادیویی توضیح می‌دهم... من... بهرحال برای شاید بعضی از برنامه‌های تلویزیونی این مسئله را به‌نحوی توضیح داده‌ام. در هرصورت. ببینید نکته‌ای که وجود دارد، ما معمولا وقتی که علت و اسباب اشیاء و تحولات را نمی‌دانیم، به توطئه متوسل می‌شویم برای توجیه هر مسئله‌ای. حتا در مسایل علمی تا وقتی یک امری کشف نشده، همیشه مردم خیال می‌کنند که این علت‌اش چی هست، ولی وقتی علتش کشف می‌شود، می‌بینند نه! هر چیزی علت و معلولی دارد، یک بیان زمینی و یک منطق دارد.

باید برگردیم به سال ۱۳۵۷ـ ۱۳۵۶ که در ایران رسانه‌ها آنچه را که می‌گذشت منعکس نمی‌کردند. رسانه‌های دیگر خارجی که الان هستند در آن‌زمان نبودند. صدای آمریکا در آن‌زمان برنامه نداشت، اصلا تعطیل شده بود بخش فارسی‌اش. رادیو‌های آلمان و پکن برنامه‌هایش غیرسیاسی بود، چون رابطه خوبی با حکومت ایران داشتند. رادیو مسکو تا نوامبر ۱۹۷۸ بسیار موافق و بی‌طرف بود و ناگهان مخالف شد. هیچ دستگاهی نبود که خبرها را منعکس کند. «بی.بی.سی» به دوـ سه دلیل حضور داشت: یکی سابقه‌اش و دیگری اینکه کارش، علی‌رغم همه عیب‌هایش، حرفه‌ای بوده و آن چیزی را منعکس می‌کرد که در همه روزنامه‌های غرب و مجلات غرب منعکس می‌شد. منتها مجلات غرب به دست مردم ایران نمی‌رسید، اما این رادیو صدایش می‌رسید و از تحولاتی که در خارج از ایران هم می‌گذشت، مردم را آگاه می‌کرد و بخصوص در آن زمانها در یک برهه خاصی روزنامه‌نگاران ایرانی اعتصاب کرده بودند و هیچ خبری منتشر نمی‌شد.

من یادم هست، یکی از روزنامه‌های ایران یک کاریکاتور داشت و عکس گوینده تلویزیون ایران را کشیده بود که می گفت: «این بود اخبار خارجی، حالا برای شنیدن اخبار داخلی به بی.بی.سی گوش کنید». من می‌خواهم بگویم که باید آن شرایط را شما بدانید، بعدا قضاوت کنید، اگر می‌خواهید واقعا به نتیجه برسید. اگر می‌خواهید دلتان را خوش کنید که بله، این رادیو باعث سرنگونی شد یا آن رادیو باعث آمدن شد، الان هزاران رادیو، سایت، تلویزیون و غیره هست که چیزی را نمی‌توانند ناگهانی عوض کنند.

بخش دوم این گفت‌وگو را بشنوید.

Share/Save/Bookmark