رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۷ مهر ۱۳۸۷
گفت‌وگو با کارشناس امور رسانه‌ای در لندن - بخش دوم

باقر معين: رسانه خوب آنچه را اتفاق می‌افتد نشان می‌دهد

داريوش رجبيان
dariusrajabian@gmail.com

بخش اول گفت‌وگو با باقر معین با محور رسانه‌های فارسی زبان هفته گذشته از رادیو پخش شد که می‌توانید آن را اینجا بخوانید یا گوش دهید.


باقر معین، رییس سابق بخش فارسی و پشتوی بی.بی.سی

باقر معين رئيس پیشین بخش فارسی و پشتوی بی‌بی‌سی٬در حال حاضر مدير سایت جديد آنلاين است. این سایت با هدف ترویج و آموزش گزارشهای چندرسانه‌ای در دنيای فارسی زبان منتشر شده است.

قسمت دوم این گفت‌وگو را می‌توانید اینجا بشنوید یا بخوانید:

زمانه: آنهایی که می‌گويند بی‌بی‌سی در انقلاب ايران نقش داشته است، معتقدند که آیت‌الله خمینی و طرفدارهایش در آن دوره دسترسی تقریبا بی‌حد و حصری داشتند به بی.بی.سی و بلافاصله بیانیه‌های خمینی پخش می‌شد و هر سخنرانی ای که در نوفلو شاتوی فرانسه می‌کرد، از طریق بی.بی.سی پخش می‌شد، تلکس‌هایی که می‌فرستاد از طریق بی.بی.سی خوانده می‌شد و از این نظرها...

معين: راستش، باید گفت که اینها حرفهای بی‌پایه و اساسی‌ست که هیچ چیزی نیست. اگر کسی نگاه کند به اخباری که خبرگزاری‌ها پخش می‌کردند، بی.بی.سی در آن زمان دوبار در مجموع با آیت‌الله خمینی مصاحبه کرد. یک‌بار ۵ دقیقه بود و یک‌بار هم مثلا ۷ دقیقه بود. درحالی‌که همان زمان با آقای بختیار که در داخل ایران بود و آیت‌الله شریعتمداری که یکی از رهبران داخلی روحانیت بود، بیشتر صبحت کرده بودند. فرق در این بود که تاثیر صحبت‌های آیت‌اله خمینی خیلی بیشتر بود، چون طرفدارانش زیادتر بودند. اینها را آدم باید، از نظر خبری و حرفه‌ای می‌گویم و نمی‌خواهم قضاوت سیاسی بکنم، اینها از نظر حرفه‌ای توضیح‌اش این است. ولی خب، من می‌دانم، آنهایی که طرفدار سلطنت بودند می‌گفتند: "شما چرا شاه می‌گویید، چرا شاهنشاه نمی‌گویید؟" بی.بی.سی هیچوقت به ملکه انگلیس نمی‌گوید "علیاحضرت ملکه انگلیس"، می‌گوید "ملکه‌ انگلیس". آنها هم می‌گفتند شاه ایران. می‌گفتند شما با گفتن این حرف شکوه سلطنت را در ایران می‌شکنید. این سیستم‌اش هست و اینهم خبرش هست و هیچ اشکالی هم ندارد، به نظر من. شما وقتی که برای یک رهبر یا یک پادشاه القاب بسیار زیادی ایجاد می‌کنید، میان او و مردمش فاصله می‌اندازید. آنهایی که دنبال بهانه می‌گردند، برای توجیه شکست خودشان، همیشه یک بهانه‌ای پیدا می‌کنند و این هم به نظر من یکی از آنهاست. منتها در یک رسانه مخاطب خودتان را سعی می‌کنید آگاه کنید و با آگاه کردن مخاطب خودتان به آنها امکان گزینش می‌دهید. اینکه محتوای این گزینش چه هست، بیشتر دست شما دیگر نیست و بسته به محتوای خبر و تحولاتی‌ست که اتفاق می‌افتد. الان شما نگاه کنید، خیلی خب، جلوی خیلی از رسانه‌ها را می‌خواهند بگیرند در جاهای مختلف، ولی اثری نمی‌کند. مردم به نتیجه‌ای که خواسته باشند از نظر علت و معلول قضایا... یک دولتی که کفایت ندارد، بلد نیست اقتصادش را اداره بکند، خب کارش مشخص می‌شود. چرا؟ به‌خاطر اینکه مردم دچار تورم می‌شوند یا اجناس گران می‌شود و یا مسایل دیگر. برای مثال، می‌خواهم بگویم. اینها یک چیزهایی است. خوشبختانه، روز به روز آگاهی مردم می‌رود بالا. شما سوال کردید چه فرقی کرد در رسانه‌ها. اینکه ما روز به روز با مخاطبینی روبه‌رو می‌شویم که آگاهی‌شان از تحولات بیشتر است و در نتیجه کار شما را، به عنوان رسانه‌، زحمت شما را بیشتر می‌کند که زحمت بکشید و حرف مفت نزنید. برای اینکه شنونده‌ شما می‌داند و حق انتخاب دارد.


باقر معین

زمانه: اتفاقا سی‌سال پیش هم بی.بی.سی یکی از اصول عمده‌ای که داشت رعایت تعادل بود، همانطور که الان هست، درست است؟

معين: بدون شک.

زمانه: و حالا می‌خواهم بدانم که تا چه اندازه در بحبوحه حوادث مثل انقلاب و آشوب و اینها، تا چه اندازه آسان یا سخت است که آدم تعادل را رعایت بکند. چون از این صحبت‌ها چیزی که برمی‌آید، احتمالا بیانگر این است که خیلی سخت است.

معين: ببینید، شما وقتی مراسم سوگواری را گزارش می‌کنید، محتوای برنامه شما رقص نمی‌تواند باشد، چون مردم سوگوارند و شما دارید گزارش می‌کنید که اینها سوگواری می‌کنند. وقتی دارید یک جشن را گزارش می‌دهید، محتوای برنامه شما روضه‌خوانی نمی‌تواند باشد، چون مردم مشغول شادمانی هستند. در مورد تحولات، جنگ، انقلاب، شورش، بلوا و آشوب، شما اگر یک رسانه‌ خوب باشید، باید منعکس کنید آن چیزی را که در صحنه اتفاق می‌افتد. بگذارید قضیه حرف خودش را بزند و برای خودش صحبت کند. شما از طرف آن صحبت نکنید. در نتیجه اگر شما رسانه خوبی باشید، آن چیزی را که اتفاق می‌افتد نشان می‌دهید، بدون اینکه خودتان در آن دخالت کنید. یعنی آینه خوبی باید باشد رسانه‌ شما و طبیعتا این امر در محتوای برنامه اثر می‌گذارد، منتها شما باید همیشه فاصله‌‌تان را حفظ کنید... رسانه‌گرها مثل پزشک هستند. پزشک طبعا نسبت به درد کسی که آمده به دیدنش احساس همبستگی انسانی می‌کند، ولی درد او را اگر هم حس بکند، مانع از این نمی‌شود که کارش را انجام بدهد. آدم حرفه‌ای کارش را انجام می‌دهد. مهم حرفه‌ای‌بودن است در این کار. من فکر می‌کنم این کار شدنی‌ست و تجربه‌اش هم هست. ما سروکارمان که فقط با ایران نبود به تنهایی، افغانستان هم بود، آسیای میانه هم بود، کشورهای دیگر هم بود و بهرحال، آدم یاد می‌گیرد که بعنوان یک انسان بالغ با این قضایا بعنوان یک خبر برخورد بکند و نه بعنوان کسی که درگیر خبر است.

زمانه: به‌هرحال، فصل بی.بی.سی که از فصل‌های عمده کارنامه شما بود، بسته شده و حالا فصل تازه‌ای را شما مدتهاست آغاز کرده‌اید که تارنمای جدید است. می‌خواهم ببینم، هدف از راه‌اندازی این تارنما چه هست و چه چیزهایی در آن منتشر می‌شود و تا حالا به کجا رسیده‌؟

معين: ببینید، من، همانطور که قبلا هم گفتم، بعد ازاینکه از بی.بی.سی رفتم، مدتی در آسیای میانه بودم و در افغانستان بودم. بعد که برگشتم بعضی از دوستان گفتند که بد نیست ما با همدیگر یک کار آموزشی انجام بدهیم. سعی کنیم به روزنامه‌نگارانی که علاقه‌مند هستند کمک کنیم که تجربه‌هایی را که آدم در این زمینه‌ها دارد، منتقل کند و هدف از تاسیس «جدید مدیا» که الان سایت اینترنتی‌اش را هم دارد، در واقع همین بوده و کارهای که در آنجا منتشر می‌شود، بیشتر جنبه‌ حرفه‌ای، اجتماعی و فرهنگی دارد و اینکه چطور می‌شود یک کار خوب ارائه کرد، چطور می‌شود یک کار چند رسانه‌ای کرد. شاید یک کار جدید، یک کار چند رسانه‌ای نخستی باشد که وجود دارد یا یکی از اولین‌ها باشد که هم در آن تصویر هست، هم متن هست وهم صدا هست و یک کاری‌ست که برخی از روزنامه‌های غربی مثل «نیوریورک تایمز»،‌ «واشنگتن پست» و «گاردین» و دیگران شروع کرده‌اند. بهرحال، باید دید و قضاوت کرد. حالا اگر کسی از دوستان برود، ببیند و ایراد بگیرد، خیلی خوشحال می‌شویم. بهرحال، هدف ما این است که یکمقدار در این زمینه کمک کرده باشیم و همه چیزهای یاد بگیریم. «مشک آن است که خود ببوید/ نه آنکه عطار بگوید».

زمانه: و یک شایعه دیگر هم هست. از قول شما می‌گویند که شما در حال تدوین یک فرهنگ جامع فارسی هستید که نمی‌دانم فرهنگ معین دو خواهد شد یا اسمش چیزی خواهد بود. ولی نمی‌دانم شما این کار را شروع کرده اید یا نه که يک فرهنگ فارسی باشد و تمام گویش‌های فارسی در سراسر جهان فارسی‌زبان را دربربگیرد، اعم از ایران، تاجیکستان و افغانستان؟

معين: راستش، حتما کسی رویاهای من را خوانده است. من خوشحال می‌شوم اگر کسی این کار را انجام بدهد، ولی من مشغول چنین کاری نیستم. من به زبان فارسی در ساحت‌های مختلف‌اش خیلی علاقه‌مند هستم. فکر می‌کنم که باید فارسی‌زبانان با همدیگر بیشتر آشنا بشوند، داد و ستد زبانی و فکری بیشتری میان هم داشته باشند. متاسفانه در ایران بخصوص نگاه به کشورهای همسایه همیشه، به‌گفته تاجیک‌ها، به‌نوعی «بلندنظری»ست که منظورشان از بالا به پایین نگاه‌کردن است. امیدواریم اين برطرف شود. اخیرا یکی از دوستان افغان ما که روزنامه‌نگار است و رفته بود ایران، می‌گفت، در قطار از مشهد که به تهران می‌رفتم همه از من می‌پرسیدند تو فارسی را کجا یاد گرفته‌ای. یک وقتی مرحوم محی‌الدین عالمپور، دوست بسیارعزیز هردوتامان که در دوشنبه در سال ۱۹۹۵ کشته شد و یک کتاب بسیار قشنگی نوشته به‌نام «ایران بوی مادر می‌دهد»، می‌گفت، من رفته بودم ایران و مدام از من می‌پرسیدند تو فارسی کجا یاد گرفتی. و من وقتی این حرف را می‌شنیدم، شخصا احساس شرمندگی می‌کردم که چرا ما ایرانی‌ها اینقدر نسبت به همسایگان خودمان کم اطلاع‌ هستیم که نمی‌دانیم زبان فارسی در واقع از آسیای میانه به ایران آمده و از اینجا به جایی نرفته. زبان فارسی اصلا از آنجا به ایران آمده و هیچگونه آگاهی نداریم که اولین شعرای بزرگ زبان فارسی از آنجا آمده‌اند. پایانی‌هایشان از فارس بودند. و دولتها هم در این زمینه هیچ کاری نمی‌کنند که آشنایی بیشتری باشد، یعنی توجهی که به غرب و به جهان عرب و دیگر کشورها هست، خیلی بیشتر است با کشورهای همسایه. نمی‌دانم،‌ بالاخره ما با این کشورها همسایه هستیم. چه بخواهیم و چه نخواهیم با آنها باید زندگی کنیم. اگر وضع زندگی آنها خوب باشد، مال ما هم خوب خواهد شد. ما با آنها باید دادوستد داشته باشیم و زندگی ما با آنهاست. این مسئله‌ ثابت ا‌ست. اینکه اسم این زبان فارسی‌ست یا تاجیکی‌ست و یا دری، اینها مطرح نیست. مهم این است که چه نوع فکر نوی در این زبان ایجاد می‌شود. افتخار زمانی‌ست که آدم فکر کند در این زبان، حالا اسمش را از این سه‌تا هرکدام می‌خواهید بگذارید، در این زبان چه تفکر نوی ایجاد می‌شود؟


زمانه: در این‌ روزها ایجاد می‌شود، به‌نظر شما؟

معين: در برخی از قسمت‌هایش ایجاد می‌شود. من همیشه افتخار می‌کنم به اینکه مولوی یا حافظ را بخوانم. یا رودکی را هنوز هم که هنوز است آدم می‌بیند که یک اندیشه نوی در آن وجود دارد. مقداری دارد ایجاد می‌شود. به نظر من، در صدسال گذشته کارهای زیادی در هرسه زبان شده، یعنی در هر سه گویش شده یا در هرسه منطقه شده،‌ ولی آنطور که باید و شاید ما همه‌مان هنوز مترجم هستیم. ما داریم از فرهنگ غرب از طرق مختلف یا از طرقی که قبلا فرانسه بود و بعدا روسی شد و حالا انگلیسی هست، داریم ترجمه می‌کنیم به زبانهای خودمان، تا در نتیجه یک زبان نو و پویایی بیاید بیرون که ساختار داشته باشد، نظام‌مند باشد و بتواند زبان علم و فلسفه باشد. هنوز راه طولانی در پیش است، ولی بدون همدیگر نمی‌شود این کار را کرد. به نظر من، تاجیک‌ها و افغانها آگاهی‌شان به‌مراتب از زبان فارسی ایران بیشتر است تا آگاهی ایرانی‌ها از واژه‌ها و اصطلاح‌ها و تعبیرهای بسیار زیبایی که در گویش‌های تاجیکی و دری وجود دارد. در این زمینه باید آشنایی‌های بیشتری صورت بگیرد. هرچند در مورد تاجیکستان یک مشکل اساسی که وجود دارد، مسئله خط سیريلیک است که آنهایی که خط نیاکان یا خط فارسی را یاد ندارند، استفاده‌کردن از منابع فارسی برایشان دشوار است و این نکته‌‌ای‌ست که به نظر من، هم دانشمندان و هم دانش‌پژوهان تاجیک از آن اطلاع دارند و هم دولت تاجیکستان. وگرنه... ببینید با داشتن خط و صحبت‌کردن و تعامل با فارسی‌زبانان است که ناگهان خودش را به یک دریایی از دانش و فرهنگ متصل می‌کند. در حالی‌که اگر خواسته باشد خودش را محدود بکند، درچارچوب آنچه فقط در تاجیکستان امروز می‌گذرد، از تماس با فرهنگ غنی گذشته تاجیک و سایر فارسی‌زبانان محروم می‌شود. "سه نگردد بریشم ار او را پرنیان خوانی و حریر و پرند." مهم جوهر درونی زبان است. زبان رودکی، زبان سنایی، زبان مولوی، زبان حافظ و سعدی، همه یک زبان است. اگر ما این را داشته باشیم و بتوانیم از کاری که اینها کرده‌اند یک کار نوتر جهانی ایجاد بکنیم، زبان خوبی‌ست. وگرنه این تعداد کسانی که این یا آن زبان را با لهجه صحبت می‌کنند، هیچ افتخاری را راستش را بخواهید برایشان نمی‌آورد. می‌دانید مولوی اتفاقا در مثنوی در همین زمینه صحبت می‌کند. می‌گوید، سه نفر داشتند دعوا می‌کردند سر اینکه به‌اصطلاح "اوزوم" درست است یا "عنب" یا "انگور" درست است. همه‌شان فرقی ندارند، ما می‌دانیم راجع به چه چیزی داریم صحبت می‌کنیم و می‌دانیم مزه‌اش هم شیرین است و از آن هم شراب درست می‌کنند یا آب‌انگور درست می‌کنند. اینها را همه می‌دانیم. مهم این است که بتوانیم از این انگور یک چیز تازه‌ای بسازیم، وارد بازار جهانی کنیم.

زمانه: یعنی می‌شود گفت که هدف شما از راه‌اندازی "جدید مديا" همین است که این هم‌زبانها نزدیکتر بشوند و یک فکر تازه تولید بکنند؟

معين: این حرفی که شما می‌گویید خیلی حرف بزرگی‌ست و آدم خیلی دلش می‌خواهد که اینطور باشد،‌ ولی می‌دانید که این کارها کار مشترکی‌ست. من خوشحالم از اینکه وقتی نگاه می‌کنم در، به‌قول شما، تارنماها یا سامانه‌ها یا سایت‌های مختلف و می‌بینم که خیلی‌ها از این مسایل آگاه هستند و می‌خواهند به زبان بهتری صحبت کنند و زبان فصیح‌تری داشته باشند. من از این خوشحال می‌شوم. ما واژگان روزمره‌مان خیلی محدود است و این مشکل اساسی‌ست. همه‌مان! ما باید این را گسترش بدهیم که افکار خودمان را با سایه روشن‌های مختلفش بهتر بتوانیم منعکس کنیم. به هرحال، ما مجبور هستیم که امروزه از زبانهای دیگر جهان آگاه و آشنا باشیم و بدانیم این زبانها را،‌ چه روسی، چه انگلیسی و چه فرانسه، و با جهان بزرگ در ارتباط باشیم. بعد سعی کنیم خودمان را از نظر فکری تقویت کنیم، آداب و رسوم همدیگر را بهتر بشناسیم و با همکاری با همسایه‌هامان واقعا یک زندگی بهتری، هم برای خودمان و هم برای دیگران، فراهم کنیم.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

با سلام گفتگوی جالب و زیبا و دلنشین شما را خواندم برا یم بسیار امو زنده بود که ادم خبر وحرف را هما نطور که هست بیان کند

-- masoomeh harimi ، Oct 8, 2008 در ساعت 11:35 PM