رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۸ آبان ۱۳۸۹

«هفت کوچه»

ونداد زمانی


شهر کوچکی در شمال ایران، کوچه‌ی پیچ در پیچ بسیار باریکی دارد که فقط دو نفر می‌توانند بدون تماس بدنی به سختی از کنار هم بگذرند. من که در این کوچه به دنیا آمده بودم، از چهار سالگی این بخت را داشتم که در «هفت کوچه» بازی کنم و پرسه بزنم.

این کوچه هم شاهد نخستین عشق‌های معصوم کودکانه‌ام بوده و هم وسوسه‌های آکنده از هورمون نوجوانی را در سکوت صبورش تحمل کرده است. در این کوچه زنان جوان جرئت می‌کردند سرشان را برگردانند و دور از چشم اغیار، نگاه و سکوت هیجان‌زده‌شان را با نگاه هراسان و پرتمنای مردان جوان تلاقی دهند. کوچه‌ای خلوت که هم مسیر کوتاه شده‌ای را در دل قدیمی‌ترین محلات شهر برای رهگذران تدارک دیده و هم قرارگاه بازی‌ها و شیطنت‌های نسل‌های متمادی از دختران و پسران شهر بوده است.

« هفت کوچه» همیشه اتفاق جدید و مخفیانه‌ای را در خود می پروراند و قدم زدن و عبور هرباره از آن، با تجربه‌ی تازه‌ای مصادف می‌شد که می‌توانست عطش سیری‌ناپذیر کنجکاوی را برای مدتی سیراب کند. رهگذران این کوچه طولانی و غیرمتعارف با بقیه مردم کمی فرق داشتند، به ندرت شاهد گذر پدر و مادرم از این کوچه بوده‌ام؛ نه از مدیر مدرسه خبری بود و نه از بازاری معتبر شهر. هرگز شاهد تردد یک روحانی از این کوچه نبوده‌ام. گاهی به افکار توهم زا میدان می‌دادم و می‌پنداشتم مردی که قفسی در دست دارد و سراسیمه از کنار من گذشته است، غریبه‌ی پرنده‌بازی است که می خواهد از شهر بگریزد.

سال‌هاست که در کابوس و یا رؤیاهای شبانه، گذری به «هفت کوچه» دارم تا شاید بتوانم مثل همیشه از آنجا شاخه‌ی گل زیبایی را به زندگی روزمره خود بیاورم، گلی وحشیٍ پررنگ و بویی که به یادم خواهد آورد که ورای عادت‌ها، سنت‌ها و تعصبات، دنیای فرخنده و فارغ‌بالی نیز وجود دارد که می‌شود بدون ترس و بهتان، احساسات و افکار ممنوع را بروز داد.

به پیشنهاد سردبیر زمانه، قرار شد صفحه فرهنگی « هفت کوچه» پا بگیرد و به صفحات فرهنگی متعدد زمانه افزوده شود تا دریچه‌ای باشد برای مطرح کردن بحث‌ها و مطالبی که تابوهای شرقی را به چالش می‌کشد. «هفت کوچه» مملو از رازها و انکارهایی است که از روی ضرورت چندصدایی است و نمی تواند فقط یک نگاه و یک نوع صدا را برتابد. به همین دلیل امیدواریم ضمن فراهم آوردن نوشته‌های جذاب وگستاخ و درخواست همکاری از نویسندگانی که کنجکاوی‌های مشترک دارند و از همه مهم‌تر، منعکس کردن نوشته‌ها و نظرات شما خوانندگان عزیز، بر شیطنت، جذابیت و شعور« هفت کوچه» بیفزاییم.

کاش هر محله یک هفت کوچه داشته باشد

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

روزنامه نگاری شما همیشه تازه و سنت شکن بوده است. به مدیریت رادیو زمانه هم تبریک می گویم که روز به روز خود را بیشتر وقف مسائل فرهنگی و اجتماعی ایرانیان می کند.

-- داوود ، Nov 1, 2010 در ساعت 12:52 PM

ونداد عزیز
به شما همکار عزیز تبریک می‌گویم و بهترین‌ها را برای شما آرزو می‌کنم.

-- حسین ، Nov 1, 2010 در ساعت 12:52 PM

من هم موافقم و شايد بتوانم از راز خود نيز بگويم

-- بدون نام ، Nov 2, 2010 در ساعت 12:52 PM

ما هم در اصفهان کوچه ای داشتیم پشت مسجد شاه اصفهان که تنگ و باریک بود و به "کوچه آشتی کنان" معروف بود، چرا که دوستانی که به علتی با یکدیگر قهر کرده بودند از این کوچه عبورشان می دادند تا دوباره با هم روبرو شده و اشتی کنند. متاسفانه در خانه سازی های بی رویه که شهرداری سازمان داده بود این کوچه دو سال قبل خراب شد. امیدوارم در بازگوئی ناگفتنی های نهان موفق باشید.
مهدی

-- مهدی ، Nov 2, 2010 در ساعت 12:52 PM

iهزاران شیپور صوراسرافیل هم برای سرودن عقب ماندگی فرهنگی ما کافی نیست. اما در این وانفسا که همه دوباره سیاسی ( سیاه و سفید) شده اند ذره ای رنگ از هفت کوچه شما نیز غنیمتی است

-- کارون خشک گشته شده ، Nov 2, 2010 در ساعت 12:52 PM

به هوش باشید که جنجال را به اسم تابوشکنی برایمان نیاورید. اگر از خوش خدمتی شعاری به زنها و مرثیه مظلومیت شان و ظالم نشان دادن مردها هم پرهیز کنید که دیگر فبهالمراد.

-- بدون نام ، Nov 2, 2010 در ساعت 12:52 PM

شما اول بفرمایید تعریف تابوهای شرقی چیستند و تفاوتشان با تابوهای غربی چیست. دوم، آیا قصدتان از این نامگذاری بد جلوه دادن فرهنگ ایرانی است در مقابل فرهنگ غربی یا واقعا هدفتان سخن از تابوهایی است که در هر فرهنگ هستی و دلایل وجودی خاص دارند.

-- آذر ، Nov 3, 2010 در ساعت 12:52 PM

آذز عزیز
به همان صراحت که بر تابوی شرقی تاکید کردم ، حاکی از این واقعیت صریح است که تابوی غربی نیز وجود دارد. با تایید و تاکید به اشاره درستی که خودتان ابراز کردید که در تمام جوامع انسانی تابو ها و مشکلات رفتاری و روانی به سنت تبدیل شده وجود دارند.

بدون نام محترم
این گونه مسائل خواسته یا ناخواسته رنگ و بوی جنجال به خود میگیرد بویژه آنکه هر چه کمتر در باره آن بحث شود بیشتر در هاله ی شرم و حیا می ماند و به باز کردن چراغ جادو و بیرون آمدن غول شباهت پیدا خواهد کرد. در صورتی که به گونه ممتد و پیگیر در باره مسائل تابو شده حرف زده شود از جنجال آن کاسته خواهد شد.

ممنون از دوستانی که دلگرمی شان دلپذیر است و تشکر از دقت و توجه تان

-- ونداد زمانی ، Nov 4, 2010 در ساعت 12:52 PM

ایران را به ویرانه ای تبدیل کردند که دیگر خبری از معرفت و صفات پسندیده در آن نیست. اخلاق و سنتی هم نمانده است که بشود به آن پناه برد. حکومت دروغگو آنقدر ارزش ها را پایین آورده است که واکنش عادی مردم برای مبارزه با دروغ و خرافات دولتی چاره ای جز حمله و هجوم به هر چه ارزش ایرانی نیست. دور باطلی از دروغ و خیانت و بی صفتی مدتهاست همه ایران را در خود غرق کرده است

-- بدون نام ، Nov 4, 2010 در ساعت 12:52 PM

آقا یا خانم کاروان خشک گشته شده
مبادا از ترس زیاده روی در سیاسی شدن فضای ایران ما حکم صادر کنیم که سیاسی بودن مردم و درخواست های مدنی آنها لازم نیست. اگر آزادی مطبوعات داشتیم مقالات آقای زمانی در مطبوعات ایران می توانست بازتاب گسترده تری داشته باشد. من یک آدم سیاسی و فرهنگی هستم و فکر می کنم که مشکل ایران مثل ماجرای مرغ و تخم مرغ نیست که کدام اول بوده است. باید در تمام زمینه ها به مقاومت در برابر جکومت دجال رفت.

-- زری باطبی ، Nov 4, 2010 در ساعت 12:52 PM

خیلی خوبه، واقعا احتیاح داریم به بحث در مورد مسائلی که تابو هستن و خوشبختانه زمانه هم در این زمینه خوب کار کرده تا حالا...

-- کاوه ، Nov 6, 2010 در ساعت 12:52 PM

امیدوارم ادامه داشته باشید

-- ziba ، Nov 7, 2010 در ساعت 12:52 PM

دغلکاران و ریاکارانمذهبی با سرکار امدن شان با سرعت نور در حال کندن قبر جهل و خرافاتی هستند که صدها سال ایران را ذلیل کرده است

-- شاهرخ ، Nov 7, 2010 در ساعت 12:52 PM

خیلی خیلی وضع خراب تر از آن است که بشود کاری کرد. این کشور سرتا پا مسموم شده و ما بدون چون و چرا صد سال از دنیا عقب هستیم. آینده روشنی در جلو روی ملت ما نیست. کاش اقلا خدایی بود که می تونست به ما رحم کند.

-- بدون نام ، Nov 7, 2010 در ساعت 12:52 PM

با سلام و عرض خسته نباشيد
براتون آرزوي پيروزي و دقت عمل در پرداختن جامع به موضوعات ،همراه با بي طرفي ميكنم .
بي شك آنچه محصول دانش اعم از مادي و معنوي آن و نيز منطق انساني باشد ، براي هر طبع سليمي گوارا و مطبوع خواهد بود .
با تشكر

-- پسري از نسل كوروش ، Nov 7, 2010 در ساعت 12:52 PM

ونداد عزیز
من از طریق ثبت مجدد مطالب شما در وبلاگ I.C در ایرانیان . کام جذب نوشته های شیطنت امیز شما شدم. می خواستم بدانم این مقالات برای ترجمه را از کجا به دست می اورید؟ آیا منبع ثابتی دارید یا به حالت تصادفی آنها را پیدا می کنید؟
مرسی

-- هومن اعتضادی ، Nov 10, 2010 در ساعت 12:52 PM

هفت کوچه ای ها
همه تابو های ایرانی به سکس نچسبیده است. ما بچه های مان را کتک می زنیم. ما دروغ زیاد می گوییم. تظاهر و حسادت روزگار ایران را تباه کرده. هم به دولت فحش می دهیم و هم از آن تا دلتان بخواهد سود می بریم و خیلی کارهای بد و ناشایست دیگر مرتکب می شویم
از این ها همک بگویید

-- دکتر بازنشسته ، Nov 15, 2010 در ساعت 12:52 PM

سایت بالاترین اگر تشریف ببرید متوجه می شوید که همه دارند بر سر مذهب می زنند. کی گفته تابو شکنی یعنی تیشه زدن به ریشه؟ لطفا از مذهب وخوبی هایش هم بگویید که این خودش یک نوع تابو شکنی است.

-- lsglhk sfc ، Nov 17, 2010 در ساعت 12:52 PM

کوچه جایگاهی خاص در فرهنگ ایران دارد. مهمتر از هر چیز بار استعاره ای آن است. آیا تا کنون کسی به آن پرداخته است؟ کوچه از لحاط استعاره ای به چه معنا است؟ در دو عبارت "کوچه و بازار" و آواز "کوچه باغی" معنای ساده ای دارد ولی اگر کسی بگوید در کوچه ای بدنیا آمدم بر چه چیزی تأکید می گذارد؟ بار ایدئولوژیک کوچه چیست؟ آیا کوچه به حوزۀ عمومی و صحنه های زندگی اجتماعی تعلق دارد یا نه به حوزۀ روابط خصوصی و در نتیجه عشقی و شهوی؟ آیا تنگی و درازی کوچه آنرا بیشتر به حوزۀ خصوصی-شهوی نزدیک نمی کند؟
از لحاظ اسطوره ای چه؟ اگر بارز میخواست آنرا بسان یک اسطوره مدرن مطالعه کند چه میگفت؟ در سایه از آفتاب خبر چندانی نیست. سایۀ کوچه چه معنای اشطوره ای دارد؟ از نظر مصرفی که اینهمه در جهان مدرن مهم شده کوچه دارای چه نقشی است؟ چه کالا و خدماتی در کوچه مصرف می شوند.
بطور کلی تر کوچه محل چه فعالیتهایی است؟ تفریحی، عشقی-تنانی، گفتگویی؟ تأملی، مصرفی یا تولیدی؟ کوچه مرکز فعالیت چه جنسیتی است، زن یا مرد؟

-- بدون نام ، Nov 18, 2010 در ساعت 12:52 PM

هوای تازه ای به مشامم می رسد. امیدوارم نسیم مداوم و سبکبالی باشید در این خفه گی جانکاه کلیشه ها.

مردد هستم که بپرسم یا نه! آیا هفت کوچه نیز شعر را ممنوع و تابو شمرده است؟

-- شاعر ، Nov 19, 2010 در ساعت 12:52 PM