رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۶ مهر ۱۳۸۶

راه‌های یکطرفه رفتن رسانه‌ها

مايکل پارنتی

اهالی رسانه می‌گويند که بخشی از تعصب‌های رسانه‌ای اجتناب‌ناپذيرند. فشار ضرب الاجل‌ها، سوء داوری انسان‌ها، محدوديت‌های بودجه‌ و مشکلات فروکاستن يک داستان پيچيده به گزارشی جامع، همه باعث تحريف و اعوجاج خبر می‌شوند. علاوه بر اين، ادعا می‌شود که هيچ نظام ارتباطی نمی‌تواند اميدوار باشد که همه چيز را پوشش دهد. گزينش‌گری لازم است.

من ادعا دارم که تصويرهای نادرستی که رسانه‌ها ارايه می‌کنند همگی نتيجه‌ی خطاهای معصومانه و مشکلات روزمره‌ی توليد نيستند هر چند مشکلاتی از اين دست يقيناً وجود دارند. درست است که مطبوعات بايد گزينش‌گر باشند – اما برای گزينش چه اصلی اعمال می‌شود؟ تعصب رسانه‌ای به شيوه‌ای تصادفی رخ نمی‌دهد؛ بلکه در همان جهت کلی و هميشگی خويش حرکت می‌کند و از مديريت در برابر کارگران، از شرکت‌ها در برابر منتقدين شرکت‌ها، از سفيد پوستان مرفه در برابر اقليت‌های با در آمد پايين، از مقامات رسمی در برابر معترضين، از انحصارگری دوحزبی در برابر احزاب سوم چپ‌گرا، از خصوصی‌سازی و «اصلاحات» بازار آزاد در برابر توسعه‌ی بخش عمومی، و از غلبه‌ی شرکت‌های آمريکايی بر جهان سوم در برابر تغيير اجتماعی انقلابی، و از مفسران و ستون‌نويسان محافظه‌کاری مانند راش ليمبو و جورج ويل در برابر ستون‌نويسان يا مفسران مترقی و محبوبی مثل جيم های‌تاور و رالف نيدر (حرفی از تندروترها نمی‌زنيم) جانبداری می‌کند.

رسانه‌های شرکتی غالب به ندرت وارد قلمروی می‌شوند که احتمالاً باعث ناراحتی کسانی می‌شود که صاحب قدرت سياسی و اقتصادی هستند، از جمله کسانی که صاحب رسانه‌ها يا آگهی‌دهنده به رسانه‌ها هستند.

آن‌چه در زير می‌آيد بعضی از روش‌های رايج دستکاری رسانه‌هاست:

سرکوب از طريق حذف. رايج‌ترين شيوه‌ی دستکاری رسانه‌ها سرکوب از طريق حذف است. چيزهايی که مسکوت می‌مانند گاهی اوقات نه تنها شامل جزييات داستان هستند بلکه حتی تمام داستان هستند. گزارش‌هايی که تأمل ناچيزی درباره‌ی قدرت‌های غالب دارند به ندرت در رسانه‌های منتشر می‌شوند. در نتيجه، مسموميت چند نفر با تيلنول به دست فردی روان‌پريش خبری داغ تلقی می‌شوند اما داستان بسيار داغ‌تر مسموميت صنعتی ششِ هزاران کارگر کارخانه به خاطر منافع توليد (که خود صاحب يا آگهی‌دهنده‌ی رسانه‌های بزرگ هستند) ده‌ها سال سرکوب شده باقی ماند، با وجود اين‌که گروه‌های امنيت کاری سخت تلاش کردند که مسأله را به اطلاع عموم مردم برسانند.

خيلی اوقات رسانه‌ها خبرهای بسيار هيجان‌انگيز (در برابر هيجان‌ساز) را بی سر و صدا برگزار کرده و به آن‌ها اعتنايی نمی‌کنند. در نتيجه، در سال ۱۹۶۵، ارتش اندونزی – با مشورت، تجهيزات و تأمين مالی ارتش آمريکا و سازمان سيا – رييس جمهور کشور احمد سوکارنو را سرنگون کرد و حزب کمونيست اندونزی و متحدان‌اش را از ميان برد و در بزرگترين نسل‌کشی سياسی از زمان هولوکاست نازی‌ها، نيم ميلیون نفر (در بعضی از آمارها تا يک ميليون نفر) را به قتل رساند. ژنرال‌ها صدها مرکز درمانی، کتابخانه، مدرسه، و مراکز اجتماعی محلی را که توسط کمونيست‌ها افتتاح شده بودند، نابود کردند. اين خبر واقعاً اگر کسی دنبال خبر بود، بسيار هيجان‌انگيز بود، اما سه ماه بعد تازه اندک نشانی از آن در مجله‌ی «تايم» پديدار شد و يک ماه بعد از آن در «نيويورک تايمز» (۴ آوريل ۱۹۶۶) گزارش شد. این گزارش که به همراه سرمقاله‌ای آمد، عملاً از ارتش اندونزی به خاطر «ايفای نقش به حق‌اش با حداکثر احتياط» ستايش کرده بود.

اطلاعات مربوط به سرکوب گسترده، قتل و شکنجه‌هايی که کشورهای راستگرا و هم‌پيمان آمريکا مثل ترکيه، اندونزی، عربستان سعودی، مراکش، ال‌سالوادور، گواتمالا و بسيار کشورهای ديگر، به سادگی از جريان غالب رسانه‌ای حذف می‌شود و در نتيجه امکان بحث و بررسی و انتقاد عمومی از آن‌ها سلب می‌شود. اين اطلاعات با چنان کارآيی و يکپارچگی‌ای سرکوب می‌شوند که اگر در کشورهای ديگر رخ می‌دادند، آن‌ها را «تماميت‌خواه» و مستبد نام می‌دادند.

به هدف حمله کنيد و آن را نابود کنيد. بعضی اوقات يک خبر از بين نمی‌رود. وقتی حذف کردن خبر جواب نمی‌دهد و برای سرکوب آن کافی نيست، رسانه‌ها از بی‌اعتنايی به آن خبر، به سمت حمله‌ی شديد به آن حرکت می‌کنند. به عنوان مثال، در طی ۴۰ سال گذشته، سازمان سيا درگير قاچاق مواد مخدر در ايتاليا، فرانسه، کورسيکا، هندوچين، افغانستان و آمریکای مرکزی و جنوبی بوده است. بسياری از اين فعاليت‌ها مشمول تحقيقاتی گسترده‌ی کنگره – توسط کميته‌ی پايک در دهه‌ی ۱۹۷۰ و کميته‌ی سناتور کری در اواخر دهه‌ی ۱۹۸۰ – بوده و موضوعی است که به طور عمومی ثبت شده‌است. اما رسانه‌ها هيچ کاری جز ارايه‌ی تصاوير غلط و حمله‌ی خستگی‌ناپذير به اين يافته‌ها به شيوه‌ای تحقيرآمیز انجام ندادند.

در ماه اوت ۱۹۹۶، که اخبار سن حوزه مرکوری سلسله‌ مطالبی مفصل درباره‌ی محموله‌های سيا-کنترای کراک منتشر کرد که در شرق لس آنجلس به طور گسترده توزيع شده بودند، تمام رسانه‌های غالب، خبر را سرکوب کردند. اما وقتی که خبر روی اينترنت در سراسر جهان پخش شد، ديگر بی‌اعتنايی به آن بسيار دشوار بود و رسانه‌ها حملات‌شان را آغاز کردند. مقاله‌هايی در واشينگتن پست و نيويورک تايمز و گزارش‌هايی در شبکه‌های تلويزيونی و پی‌بی‌اس اعلام کردند که «هيچ شواهدی» دال بر دخالت سازمان سيا وجود ندارد و سلسله‌ی اخبار مرکوری «روزنامه‌نگاری بد» است و علاقه‌ی افکار عمومی به آن مشکل اصلی است و موضوع فقط ساده‌لوحی، افسار-گسيختگی، و جنون توطئه است. در واقع، سلسله‌ی اخبار مرکوری، که متکی بر تحقيقاتی يک‌ساله بود، از عاملان و معامله‌کنندگان مشخصی نقل قول کرده بود. اين اخبار وقتی روی وب رفتند، مجموعه‌ی مطالب مفصلی از اسناد مربوط به آن مکمل اين اخبار شد و بخش‌هايی به آن افزوده شده که اين اتهامات را تقويت می‌کرد. در پاسخ، رسانه‌های غالب به سادگی دروغ گفتند و به افکار عمومی گفتند که اين شواهد وجود ندارند. با تکرارهايی خستگی‌ناپذير و بی‌امان، رسانه‌های غالب سازمان سيا را از هر گونه مداخله‌ای در امر قاچاق مواد مخدر تبرئه کردند.

برچسب زدن. برچسب‌ها يک موضوع را تنها با ارايه‌ی عنوانی مثبت يا منفی بدون ارايه‌ی جزييات و توضيح بیشتر تعريف می‌کنند. بعضی از برچسب‌های مثبت عبارت‌اند از «ثبات»، «رهبری قاطع و استوار رييس جمهور» و «دفاع قدرتمند». از ميان برچسب‌های منفی می‌توان به «چريک‌های چپ‌گرا»، «تروريست‌های اسلامی» و «تئوری‌پردازان توطئه» اشاره کرد. در ماه ژوئن ۱۹۹۸، در جريان جنبش پيشنهاد لايحه‌ی ۲۲۶، که راهکاری برای متوقف کردن فعاليت‌های سياسی کارگران سازمان‌‌يافته بود، رهبران صنفی را مدام «اربابان صنفی» می‌ناميدند در حالی که رهبران شرکت‌ها را هرگز «اربابان شرکت‌ها» نخواندند. صدها ستون‌نويس، مفسر و ميزبان‌های برنامه‌های زنده که کيهان رسانه‌ای را با شکايت‌هايی مبنی بر محروم ماندن از آن شلوغ کرده‌اند، خود مطبوعات را به غلط «رسانه‌های ليبرال» می‌نامند.

يکی از برچسب‌های بسيار فريبنده «اصلاحات» است. اصلاحات کلمه‌ای است که به غلط درباره‌ی برچيدن بساط اصلاحات اجتماعی به کار می‌رود. در نتيجه وقتی رسانه‌ها از «اصلاحات در رفاه» صحبت کردند، مقصودشان حذف برنامه‌های کمک به خانواده‌ها بود. در طی سی سال گذشته، «اصلاحات مالياتی» فقط يک خوش‌زبانی فريبنده درباره‌ی قوانينی بوده است که مکرراً باعث کاهش ماليات بر درآمدهای بالا شده است، و فشار پرداخت ماليات را به طور تراجعی به طبقه‌ی اجتماعی با در آمد پايين يا متوسط رانده است.

فرض‌های پيشگيرانه. غالباً رسانه‌ها دقيقاً همان موضع سياستگذارانه‌ای را که نيازمند بررسی انتقادی است مفروض گرفته و دربست می‌پذيرند. در طی دهه‌ی ۱۹۸۰، که کاخ سفيد پيشنهاد يک افزايش عظيم در صرف بودجه‌ی نظامی را داده بود، مطبوعات اين خبر را پوشش دادند بدون اين‌که کوچک‌ترين اشاره‌ای به افرادی بکنند که خواستار کاهش بودجه‌ی تا همان زمان متورم نظامی شده بودند.

به طريق مشابه، با بحثی که در رسانه‌های درباره‌ی «اصلاحات» تأمين اجتماعی جریان داشت، اين تعبير يک خوش‌زبانی برای خصوصی‌سازی و الغای نهايی برنامه‌ای بود که عملاً خوب جواب می‌داد. تأمين اجتماعی به عنوان خدمات انسانی سه جانبه عمل می‌کند: علاوه بر حقوق بازنشستگی، تأمين اجتماعی بيمه‌ی فرزندان و خانواده‌هايی که نان‌آورشان را از دست داده بودند فراهم می‌کرد و به کسانی که پيش از سن بازنشستگی آسيب جدی ديده بودند يا شديداً بيمار شده بودند، مزايای از کار افتادگی می‌داد. از پوششی که رسانه‌های فعلی به اين موضوع داده‌اند، شما هرگز نخواهيد فهميد که تأمين اجتماعی چه منعفتی دارد و نخواهيد دانست چه نتايج خوبی دارد. به جای آن، رسانه‌ها موضعی دو پهلو می‌گيرند که نيازمند بحث است: و آن اين است که این برنامه در معرض خطر فروپاشی است (در ظرف ۳۰ سال) و در نتيجه لازم است خصوصی‌سازی شود.

انتقال خبر ظاهربينانه. يکی از راه‌های دروغ گفتن پذيرش ظاهر چيزهايی است که دروغ‌هايی رسمی هستند و انتقال غير نقادانه‌ی آن‌ها به افکار عمومی بدون بررسی و تأييد کافی. وقتی در اين زمينه‌ها گزارش‌گران به چالش گرفته می‌شوند، آن‌ها اصرار دارند که نمی‌توانند ايدئولوژی شخصی‌ خودشان را در گزارش‌ها بگنجانند. هيچ کس از آن‌ها توقع چنين کاری ندارد. انتقاد من اين است که آن‌ها هم‌اکنون دارند اين کار را می‌کنند. تصورات ايدئولوژيک متعارف آن‌ها معمولاً مطابق می‌افتد با ايدئولوژی‌های رييسان‌شان و افکار رسمی و آن‌ها را تدارکات‌چی وفادار درست‌آيينی سياسی غالب می‌کند. اين محل تلاقی تعصب و تبعيض را به منزله‌ی عدم تبعيض تلقی می‌کنند و آن را «بی‌طرفی» و «واقع‌بينی» به حساب می‌آورند.

کوچک شمردن محتوا. واقعاً حيرت‌آور است که رسانه‌ها اين اندازه بر سبک و روند کار تأکيد دارند و کوچک‌ترين اعتنايی به مضمون و محتوا ندارند. يکی از نمونه‌های درخشان اين وضع شيوه‌ی پوشش خبر انتخابات است. مبارزات سياسی تبديل می‌شود به يک مسابقه‌ی اسب‌دوانی: چه کسی قرار است شرکت کند؟ چه کسی نامزدی را می‌برد؟ چه کسی برنده‌ی انتخابات می‌شود؟ مفسران خبری بيشتر شبيه منتقدان تئاتر هستند چون به بهترين عملکرد و اجرای هر نامزدی توجه می‌کنند و مثبت‌ترين تصوير را القاء می‌کنند. به مسايل اصلی توجه بسيار اندکی می‌شود و گفت‌وگوی دموکراتيکی که قرار است همراه با مسابقه‌ای برای دفتر روابط عمومی باشد به ندرت رخ می‌دهد.

در روايت‌ اعتصاب‌های عمده – در موارد نادری که مطبوعات به مبارزات کارگران توجه می‌کند – همان کوچک شمردن‌های محتوا را می‌بينيم. به ما می‌گويند اعتصاب چند روز طول کشيده است و چقدر مزاحمت و هزينه برای شرکت و برای عموم مردم توليد شده است، و اين‌که مذاکرات در آستانه‌ی شکست هستند. تنها چيزی که در اين ميان نيست اشاره به محتوای اختلاف و مسأله‌ی اصلی است: کاهش دستمزدها و مزايا، پايين رفتن ارزش شغل‌ها، يا عدم تمايل مديريت برای مذاکره بر سر قراردادی تازه.

توازن غلط. در راستای موازين روزنامه‌نگاری خوب، مطبوعات بايد به منابع رقيب مراجعه کرده تا ديدگاه‌های هر دو سوی يک ماجرا را در اختيار داشته باشند. در واقع، به ندرت به هر دو طرف ماجرا اهميت يکسانی داده می‌شود. يک بررسی به عمل آمده نشان داد که در راديو سراسر عمومی، که مثلاً ليبرال‌ترين جريان رسانه‌ای بايد باشد، سخنگوهای راستگرا معمولاً به تنهايی مصاحبه می‌شوند، در حالی که ليبرال‌ها – در مناسبت‌های معدودتری که برای مصاحبه ظاهر می‌شوند – تقريباً هميشه در کنار محافظه‌کاران مصاحبه می‌شوند. ديدگاه‌های مترقی چپ و تندرو تقريباً به طور کامل حذف می‌شوند.

در يک گزارش اخبار بی‌بی‌سی (۱۱ دسامبر ۱۹۹۷) توازن غلط کاملاً مشهود بود. بی‌بی‌سی از «سابقه‌ی خشونت ميان نيروهای اندونزی و چريک‌های تی‌موری» سخن گفت بدون کوچک‌ترين اشاره‌ای به اين‌که چريک‌ها در برابر نيروهای مهاجم اندوندزی که حدود ۲۰۰۰۰۰ نفر تی‌موری را به قتل رسانده بودند، برای حفظ جان خود مبارزه می‌کردند. به جای آن، يک عمل تجاوزگرانه‌ی هولناک مانند يک دعوای کينه‌ای شخصی ارايه شد که «کشتگانی از هر دو طرف داشته است». گزارشگر بی‌بی‌سی با تحميل يک لايه‌ی خنثی‌کننده بر حملات نسل‌کشانه‌ به تی‌مور شرقی در واقع خبر را تحريف می‌کرد.

قالب‌سازی. مؤثرترين تبليغات مبتنی بر قالب‌سازی است تا نادرستی آن. گزارشگران با پيچاندن حقيقت به جای نقض آن، و با استفاده از تأکيدها و ساير آب و تاب‌های کمکی خبر می‌توانند اثر مطلوب خود را ايجاد کنند بدون اين‌که زياد از حفظ ظاهر بی‌طرفی دور شده باشند. قالب‌سازی در نحوه‌ی بسته‌بندی خبر، دفعات ارايه‌ی آن، مکان گنجاندن خبر (صفحه‌ی اول يا در دل مطالب داخلی، خبر اول يا خبر آخر)، لحن ارايه (دلسوزانه يا خوارشمارانه)، عناوين و عکس‌ها، و در مورد رسانه‌های صدا و سيمايی، در جلوه‌های ويژه‌ی صوتی و تصويری، حاصل می‌شود.

گويندگان خبر از خودشان به عنوان شاخ و برگ‌ دهندگان کمکی استفاده می‌کنند. آن‌ها يک روش ارايه‌ی ظريف دارند و سعی می‌کنند يک حس بی‌تفاوتی و استقلال رأی را القاء کنند. آن‌ها جلو‌ه‌هايی به يک لحن آگاهانه می‌دهند که برای باورپذيری طراحی شده است و چيزی را پديد می‌آورد که من «نادانی استادانه» می‌نامم، مانند اظهاراتی از قبيل: «اين وضعيت چگونه به پايان می‌رسد؟ تنها زمان نشان خواهد داد» يا «هيچ کس نمی‌تواند با اطمينان بگويد». گاهی اوقات بديهياتی بی‌مزه به صورت حقايقی راسخ عرضه می‌شوند. در نتيجه جملاتی به خوردِ ما می‌دهند مثل: «اگر اعتصاب به زودی فروکش نکند، دو طرف درگير مبارزه‌ای طولاتی و تلخ خواهند شد.»

آموختن اين‌که هرگز چرا نگويند. بسيار چيزها در اخبار گزارش می‌شوند اما موضوعات اندکی است که توضيح داده می‌شوند. از ما دعوت می‌شود که جهان را چنان ببينيم که مفسران رسانه‌های رسمی می‌بينند، به صورت رخدادهايی پراکنده و شخصيت‌هايی که به تصادف در شرايط خاص و با نيت‌های سردرگم و جاه‌طلبی‌های شخصی هدايت می‌شوند – و هرگز نيروی محرکه‌ی آن‌ها تعلقات قوی طبقاتی نيست، و در عين حال‌ تأثيراتی را توليد می‌کنند که با قاعده‌مندی مؤثری در خدمت اين تعلقات هستند.

حالت‌های فعلی مجهول و فاعل‌های غيرشخصی سازه‌های بلاغی اساسی برای اين حالتِ طفره‌آميز هستند. در نتيجه رکود اقتصادی درست مثل پديده‌های طبیعی رخ می‌دهد («اقتصاد ما در رکود واقع است»)، و هيچ ربطی به روند اندوختن سود، نبرد دايمی سرمايه‌ با کار، و ناتوانی کارگرانی کم در آمد برای خريد دوباره ی کالاها و خدماتی که خود توليد می‌کنند، ندارد.

به طور خلاصه، عملکرد رسانه‌های خبری يک ناکامی نيست بلکه يک توفيق طفره‌آميز ماهرانه است. کارِ آن‌ها آگاهی‌ دادن نيست بلکه آگاهی‌زدايی است، کارِ آن‌ها پيشبرد گفتمان دموکراتيک نيست بلکه صامت کردن آن است؛ قبل از اين‌که ما خود مجالی برای انديشيدن داشته باشيم، آن‌ها به ما می‌گويند درباره‌ی دنيا چه فکر کنيم. وقتی در می‌يابيم که گزينش‌گری خبر احتمالاً به نفع کسانی است که صاحب قدرت، مقام و ثروت هستند، شکايت ليبرال خود را درباره‌ی عملکرد بی‌دقت و شلخته‌ی مطبوعات رها می‌کنيم و سراغ تحليلی راديکال از چگونگی خدمت رسانه‌ها به حلقه‌های حاکمی می‌رويم که مهارت و ابزارهای بيشتری در اختيار دارند.

-------------------------------
این مطلب ترجمه ای است از:

Methods of Media Manipulation by M Parenti

-------------------------------

مايکل پارنتی از انديشمندان پيشرو و نويسنده‌ی بيش از ده کتاب است از جمله «در برابر امپراتوری»، «حقايق کثيف» و «پيراهن‌های سياه و قرمز». او در برکلی زندگی می‌کند. آخرين کتاب او، «آمريکا در محاصره»، که شامل نسخه‌ای قديمی‌تر از اين مقاله‌ است، توسط سيتی لايتس منتشر شده است.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

دست مريزاد به "زمانه" ! خورشيد از كدام طرف طلوع كرده است ؟ وبلاگ زمانه و نقد نظام سرمايه داري؟! تا حالا كه غرب بهشت آزادي و جريان آزاد اطلاع رساني و ... بود! ...اميدوارم از اين پس توجه شما به چنين نقدهايي (پست ماركسيستي ، پست مدرنيستي ، پست فمنيستي و پست كلنيالستي و ...) بيش از آن باشد كه تاكنون بوده است. از بدبختي هاي نسل جوان ما اين است كه از سوي دو قطب بنيادگرا - مذهبي و سكولار - براي برگزيدن يكي از دو گزينه ظاهرا متضاد محاصره شده است : يك تصوير اوتوپيايي از مدرنيته و يك تصوير نوستالژيك از سنت. ظهور نشانه اي در "زمانه" از حركت در جهت شالوده شكني اين تقابل دوتايي جعلي - كه دويست سال است ملت و روشنفكران ما را علاف نموده است - را بايد به فال نيك گرفت !

-- شهريار - انگلستان ، Oct 4, 2007 در ساعت 07:53 PM

ببخشید. بدلیل اشتباهات تایپ دوباره ارسال میکنم:
حرف که درست هست اما آیا هرگز به "مسیر یکطرفه رسانه" ای خودتان در هماهنگی با دیگر رسانه های فارسی دول فخیمه و آمریکا هم فکر کرده اید؟ تاکتیک های "سرکوب از حذف" و "برچسب زدن" را در خودتان دیده اید؟ برای نمونه از 3 روز پیش مریم رجوی توسط گروه های پارلمانی به مقر شورای اروپا در استراسبورگ دعوت شده و چندین سخنرانی، مصاحبه مطبوعاتی و دیداری متعددی داشته تا جائی که به لغو سخنرانی حداد عادل در همان شورای اروپا منجر میشود این موضوعات در تمامی خبرگزاریها انعکاس گسترده داشته اما مطلقا هیچکدام از رسانه های فارسی دولتهای خارجی که البته زمانه هم از قائده بازی مستثنی نبوده حتی کمترین اشاره ای هم به آن نکرده اند. خواننده ایرانی در این تحریم خبری روحش هم خبر دار نمیشود. آیا ارزش خبری نداشته؟ یا نمونه بارز "سرکوب از حذف" کلیه خبرهای شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین است. همان سرنوشتی که شامل خبرهای سفرهای رسمی مریم رجوی به نروژ و بلژیک و ... هم شد. تنها اگر خبر منفی و در جهت تخریب باشد به مصداق تاکتیک "برچسب زدن" به گسترده ترین شکل در همین رسانه های نامبرده منعکس میشود.
پز دادن با طرح کلی موضوع و ندیدن مصداق غلیظش در خود که کاری ندارد. آیا جرات اینکه خودتان را با معیارهای همین مقاله نقد بکنید دارید؟

-- علي ، Oct 5, 2007 در ساعت 07:53 PM

بسیار بسیار عالی. ضمنا پرنتی نه پست مارکسیست است نه پست مدرنیست نه پست کلنیالیست و نه پست فمینیست. خوب است دوستان علاقمند به تفکر انتقادی خود را از این فتیش مکتب خلاص کنند و متفکران را تک به تک بخوانند و درک کنند، نه به خاطر «ایسم» های تخیلی که خود را پیرو آن می دانند. این هیجان زدگی در مقابل ایسم ها (که ظاهرا در فرهنگ ما سابقه طولانی دارد) بی نهایت «جهان سومی» است.

-- Qolang International Laboratory ، Oct 6, 2007 در ساعت 07:53 PM

علی جان!انتظار نداشته باش از یک گروه تروریست متحجر حمایت بشه. وقتی این کارو میکردن تعجب می کردم.

-- مازیار ، Oct 8, 2007 در ساعت 07:53 PM