رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۵ بهمن ۱۳۸۵

تفاوت راديوهای جوان و گفتگو با زمانه

دیده‌بانی سیاست‌های اطّلاع‌رسانی «زمانه»
از ۲۳ تا ۳۰ دی‌ماه هشتاد و پنج

- پویان

با تعدّد رسانه‌ها ـ رسانه‌هایی که گاهی دست‌رسی بهشان خیلی ساده‌ست ـ کار زمانه البتّه دشوار است. در ایران، رادیو جوان، برای بسیاری ـ همان‌طور که در وبلاگ‌های‌شان می‌نویسند ـ جای کاست‌ها و سی‌دی‌ها را در خودروها گرفته. رادیو گفتگو هم ـ همان‌طور که باز از بعضی وبلاگ‌ها مشهود است ـ کم‌کم دارد جایش را باز می‌کند. علی‌رغم این‌ها، کار زمانه می‌تواند مشخّصاً آسان باشد؛ اگر بداند مطابقِ سیاستِ هوشمندانه‌ی تأسیسش، قرار است کجا را بگیرد. برای رسانه‌هایی که نگاهشان از بالاست، آسان است که در قسمتِ شمالی جغرافیای سیاست‌های اطّلاع‌رسانی از راست (رسانه‌های رسمی) به چپ (رسانه‌های آلترناتیو) بروند. آلترناتیو بودن، آخرین گریزگاهِ آسان‌یابِ چنین رسانه‌هایی‌ست. آن‌ها خیلی راحت به چپ «منحرف» می‌شوند. برای این‌که بازار ارضای نیازهای شنونده را از دست ندهند، حاضرند «سازِ مخالف بزنند».

امّا زمانه، خودش را وقتی به عنوان رسانه‌ای متفاوت می‌تواند جا بزند که از بالا به پایین بیاید. در این راه، باید اجازه‌ی چندتفسیری اطّلاعات را بدهد. بحث برانگیزد و از بحث‌هایی که برمی‌انگیزد به سادگی عبور نکند.

گفتگو با فعّالان اجتماعی، گفتگو درباره‌ی زندانی‌های سیاسی و ...: خوب امّا ناکافی

پنج‌شنبه در خودرو، موج رادیو را روی «رادیو گفتگو» تنظیم کردم. اوّل فکر کردم رادیوی بیگانه‌ای را گرفتم! تعجّب کردم. چیزی شنیدم که پیشتر محال بود از صدا و سیمای ایران ـ که قبلتر فقط اخبار رسمی را پخش می‌کرد ـ بشنوید: وزیر کشور دوره‌ی بازرگان، شخصاً درباره‌ی مراسم بزرگداشتِ بازرگان گزارش می‌داد و مثلاً می‌گفت که مجتهدِ شبستری از این پس تصمیم گرفته که خودش را خلع لباس کند و با لباس شخصی در جمع حاضر شود. رادیو، تریبونش را در اختیار کسانی قرار داده بود که صدایشان معمولاً خیلی آسان از رسانه‌ی «ملّی» شنیده نمی‌شود. چند روز بعد، از رادیو جوان شنیدم که به صراحت انتقاد می‌کردند که چرا به بهانه‌ی سایت‌های غیراخلاقی، هرچه سایت است، فیلتر کرده‌اید.

این‌ها را که شنیدم فرضیّه‌ای که داشتم تقویّت شد: رسانه‌ی رسمی و رسانه‌ی آلترناتیو، عملاً نسبت واحدی با قدرت دارند و بنابراین، پخشِ‌ خبر آلترناتیو سنگری‌ست که اگر تا به حال فتح نشده باشد، به زودی از سوی رسانه‌های رسمی به تصرّف در می‌آید. این، کار را برای رسانه‌هایی که برای متفاوت‌بودن، فقط به دستاویزِ «خبر و گزارش آلترناتیو» متوسّل می‌شدند، دشوار کرده. چرا که رسانه‌هایی که پیشتر «رسمی» بودند، خیلی نگران این نیستند که برای حفظ مزیّت و جذّابیّت خود به سمتِ آلترناتیو هم گام بردارند. در حقیقت، حرکت، فقط حرکتی افقی‌ست و نگاهِ به رابطه‌ی رسانه و قدرت چندان تغییر نکرده. این وسط، تحرّک عمودی‌ست که اهمیّت دارد.

موقعیّت ویژه‌ی زمانه در این میانه، نسبت جدیدی‌ست که می‌تواند با قدرت در شکل «دموکراسی رسانه‌ای» ایجاد کند. متفاوت بودنِ زمانه، در متفاوت بودن نسبتی‌ست که با قدرت برقرار می‌کند: نسبتی به کل زیر و رو شده! زمانه، البتّه خوب کاری می‌کند که درباره‌ی کسانی که صدایشان کمتر شنیده می‌شود، برنامه تهیّه می‌کند؛ ولی این، ناکافی‌ست.

«نمایشگاه بدن» ـ برنامه‌ای که می‌توانست بهتر باشد:
برای زیر و رو کردن نسبتِ رسانه و قدرت، باید «چندتفسیری اطّلاعات» ‌را ترویج کرد. باید به مخاطب، اجازه داد که شنونده‌ی بی‌خاصیّت برنامه نباشد. باید او را واداشت که موضع بگیرد. باید ساختار برنامه‌ها را طوری تنظیم کرد که شنونده تشویق بشود موضع بگیرد. بگذارید نمونه‌ای ترسنام و هیجان‌انگیزی بیاورم که شاید این هفته از رادیو زمانه شنیده باشید: «نمایشگاه بدن».

گذشته از جذّابیّت برنامه، اشکالی که در گزارش علیرضا کاظمی از نمایشگاه بدن وجود دارد، به گمان من این است که به جای توصیف موقعیّت مکانی و اصطلاحاً ارائه‌ی داده‌های زمینه‌ای در شروع گزارش، بهتر بود فضا و حال و هوا را توصیف می‌کرد و بعد از توصیفهای فنی و سازمانی، مجادلات بیشتر را بر سر درست و نادرست بودن چنین نمایشی از نظر اخلاقی طرح می‌نمود. اگر شنونده بتواند ـ در حالی‌که برخلاف تارنمای رادیو از تصویر محروم است ـ با واسطه‌ی گزاره‌هایی که گزارشگر از موقعیت و «حس و حال» آن‌جا خلق می کند، خود را در آن مکان فرض کند، می‌تواند دست کم احساسی از آنجا بودن داشته باشد و این اولین گام است برای اینکه دست به قضاوت بزند. گاهی اوقات جمله‌های مستقیم هم تا حدی این‌کار را برای خواننده انجام می‌دهند. مثلِ:
فرض کنید در تالاری مجلل هستید و روبرویتان قدم به قدم اجساد خشک شده‌ای‌ست از بدن‌هایی واقعی که روزی زنده بوده اند.... یا: بسیاری از دانشجوهای پزشکی، اوّلین روزی را که برای تشریح به تالار تشریح رفتند به خاطر دارند. حالِ بعضیهای‌شان بهم خورد؛ خیلی‌ها آن روز نتوانستند چیزی بخورند. بعضی‌های دیگر برعکس به رشته‌شان علاقه‌مند شدند و برخی دیگر سخت به فکر تغییر رشته افتادند و گمان بردند که اصلاً این‌کاره نیستند! حالا نمایشگاهی از بدنهایی که پیشتر تنها برای مقاصد پزشکی کاربرد داشته، به روی بازدیدکنندگان معمولی باز شده...

خلاصه کنم که به نظرم موضوع خوب برنامه بهتر از این می‌توانست در جهت سیاستهای اطلاع‌رسانی زمانه اجرا شود. رمز کار باید این باشد: هرچه از دستمان بر می‌آید انجام دهیم، تا شنوندگان معمولی در موافقت یا مخالفت با حرفهای‌مان، نظر داشته باشند. زمانه، شنوندگان فعّال می‌خواهد؛ آنهایی که در برابر حرفهایی که می شنوند نظر دارند.

انتخاب‌های خوب برنامه‌سازانِ «زمانه»:
این مثال را که زدم، خاطرم آمد نباید از یک حسنِ بزرگِ برنامه‌سازانِ زمانه غفلت کرد. آن‌ها خیلی وقت‌شناسند و معمولاً موضوعاتشان را خیلی خوب انتخاب می‌کنند. هیچ‌وقت به این نکته دقّت کرده‌بودید؟ منظورم برنامه‌هایی هستند که به مناسبت‌های مختلف ساخته می‌شوند و گفتگوهایی که در واکنش به موضوعاتِ روز انجام می‌شوند و آدم‌هایی که برای این گفتگوها پیدا می‌کنند. «زمانه» از هنگام تولّدش وقت‌شناس بوده. ایده‌ی «زمانه» خیلی بموقع بود و حالا همین خاصیّت به ارث به برنامه‌سازهایش رسیده!

«کلاغستون»:
انتقاد از «کلاغستون» جرأت می‌خواهد. چرا؟ چون بیشتر پیام‌های شنوندگان را که می‌شنوم، می‌گویند برنامه‌ی محبوب‌شان کلاغستون است. بعد هم انتقاد از برنامه‌ی کسی که دست به قلم است ـ آن‌هم از نوع طنزش ـ بازی با دم شیر را می‌مانَد! خلاصه، جرأت می‌کنم و می‌گویم تا اگر اشتباه است، متوجّه بشوم:

معمولاً گفته می‌شود که تفریح و سرگرمی (آن‌هم از نوع تبلوئید ـ یا به گفته‌ی داریوش آشوری: جنجالی) به حوزه‌ی خبر راه یافته و آلوده‌اش کرده. بسیاری از اندیشمندان رسانه، تذکّر می‌دهند که اتّفاقی که رخ داده برعکس است: صنعتِ خبر، برنامه‌های سرگرمی را اشغال کرده. یکی از همین صاحب‌نظرها ـ ملن‌کامپ، در کتابِ «بی‌احتیاطی‌ها: فیلمِ آوانگارد، ویدئو و فمینیسم (۱۹۹۰)» ـ می‌گوید اگر معنای «مزاحمت واقعیّت» را می‌خواهی بدانی باید آن‌را در غلبه‌ی سرویس خبری بر سرویس برنامه‌های تفریحی جستجو کنی. با همین مفاهیم و چنین دیدگاهی آیا نمی‌توان به سراغ برنامه‌ی کلاغستون، درباره‌ی بنزین و سوخت و از این‌دست ـ که این هفته پخش شد ـ رفت؟

برنامه‌های طنز زمانه را دوست دارم. بسیاری از شنوندگان هم ـ آن‌طور که در پیام‌های تلفنی‌شان می‌شنوم ـ کلاغستون را برنامه‌ی منتخبِ خود ذکر می‌کنند. با این‌همه به نظرم آن‌چه جایش هنوز خالی‌ست، طنزی‌ست در معنای محضِ کلمه: شادی‌آور و سرگرم‌کننده. «کلاغستون» و «وقایع وبلاگیّه» هر هفته بهتر می‌شوند. سازندگانش ویژه‌کارِ همین موضوع‌ند. با این‌حال، شنوندگان، نمونه‌های پیشرفته‌ای از سرگرمی برای سرگرمی را می‌شناسند و این‌دست سرگرمی‌ها را دوست دارند.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

صفحه «گفتگوی خودمونی» چرا در صفحه اول یا همان «خانه» نیست؟

-- بدون نام ، Jan 25, 2007 در ساعت 12:07 AM