رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲ مرداد ۱۳۸۶

برای زمانه داستان خودتان را روايت کنيد

دعوت به خاطره‌نویسی

رضا دانشور
نويسنده و نمايشنامه نويس ايرانی مقيم پاريس

هر آدمی حدّاقل یک داستان برایِ گفتن دارد. داستانی که مستقیم از تجربه‌ی شخصی او می‌آید. این داستانها چه ساده باشند چه شگفت‌آور، چکیده‌ی عمیق‌ترین تجربه‌های انسانی هستند. مثل عکس‌های آلبوم که در هر عکسی، پشت صورت هر تصویر، آدمی با سرنوشتش نشسته است. در دل این داستان‌های "کوچک" شعله‌ای از آتش بزرگ زندگی می‌سوزد. همه‌ی ما، سهمی از این "آتشی که نمیرد" در دل داریم امّا اُجاق ِ دل هر کسی با دیگری متفاوت می‌سوزد و اشکال ِ زندگی آدم‌ها گونه‌گون است. از همین روست که هر آدمیزاد درعین حال که بخشی از خانواده، جامعه و بشریت است، موجودیست یکتا و در اساس تنها. از این روست که دور هم جمع می‌شویم، دوستی و محبت می‌ورزیم، تنهایی‌هامان را با هم قسمت می‌کنیم و عکس‌های یادگاری ِ آلبوم را به مهمان ِ عزیز نشان می‌دهیم و در خصوصی‌ترین و خالص‌ترین لحظه‌های ارتباط با دیگری، حکایت‌های کوچک ِ خودمان را برای هم تعریف می‌کنیم. خود را می‌شناسانیم و دیگری را می‌شناسیم.

کلمات ِ ساده‌ای که خاطره، پیشامد یا یک رؤیا را تعریف می‌کنند در لحظه‌ی روایت، مرز بیان ِ گوینده و شنونده را برمی‌چینند و نوعی حسّ مشارکت به وجود می‌آورند که هر بار با یادآوری روایت این حسّ تجدید می‌شود. گونه‌ای وصل ِ جان‌ها، با مشارکت در تجربه‌ای واحد، اتفاق می‌افتد.

شاید به خاطر همین جور چیزها، دانسته و ندانسته، از کودکی تا پیری این همه به "داستان" کشش داریم. برای روایت کردن داستان خودمان، از دردل دل کردن بگیر تا گفتن ماجرائی که برایمان پیش آمده، دنبال گوش می‌گردیم. و برای ورود به دنیای دیگران از نقل و غیبت تا کتاب و فیلم، گوش و چشم می‌شویم.

گفته شده است دیوانه کسی است که نمی‌تواند حکایت زندگی خود را تعریف کند و نویسندگان بسیاری گفته‌اند که آنها در حقیقت با نوشتن است که چیزها را بهتر می‌فهمند. اگر این سخنان درست باشد، آیا هر بار با نقل و نوشتن تجربه‌ای داناتر نمی‌شویم؟

پاداش دانایی سبک ترشدن بار هستی است. پاداش گفت و شنود درک یکدیگر و مشارکت در حس‌های انسانی است. من یک شب زمستانی را مجسّم می‌کنم که برف و بوران غوغا می‌کند و گرگ ها و کفتارها بیرون پنجره از سرما و ترس زوزه می‌کشند. مردمانی را می‌بینیم که در گرمای دلچسب بخاری گرد هم نشسته‌اند و با چشمان نیم بسته به یکدیگر گوش می‌دهند. هربار کسی چیزی برای گفتن دارد دیگران توجه‌شان را به او معطوف می‌کنند. گوینده خاطره‌ای، پیشامد بد و خوبی را که در ذهنش مانده و یحتمل چیزی را در زندگی او نشان کرده نقل می‌کند و دیگران با او می‌خندند، یا همدردی می‌کنند، یا به نشانه‌ی عبرت سر تکان می‌دهند و هرکس به نوبه‌اش حکایت خود را به یاد می‌آورد و می‌گوید. حتی بچه‌ها چیزهایی برای گفتن دارند، شنیدنی.

هرقدر که آنها بیشتر در حکایت‌های خود فرو می‌روند گرمای اطاق مطبوع تر می‌شود و سرمای بیرون دورتر، و زوزه‌های وحوش بی‌اثرتر. درآن اطاق زندگی روایت می‌شود و با روایت شدن مفهوم تر و با مفهوم‌ ترشدن مطبوع‌ تر. در آن اطاق، عطر همدردی و دانایی چون بوی چوبی که در بخاری می‌سوزد در فضا پیچیده است. آن اتاق سرپناه دانایی است، مجال ارتباط و گرماست میان آن اشخاص.

تصورمن از آن اتاق دقیقا ً همچون تصوریست که از یک رسانه‌ی همگانی دارم: مکانی برای ایجاد ارتباط و گفتگوهای دوطرفه؛ چیزی که در معنای نوین "رسانه" امری بدیهی امّا مشکل است. مشکل از این رو که در گرو همکاری و پاسخ مخاطب است. صحبت دوطرفه امریست آزادمنشانه. زمانی در سطح عموم تحقق می‌پذیرد که میان مردم روح آزادمنشی مجال بروز یابد.

افزون بر مشکلات تاریخی، گرفتاری های روزمره نیز از این مجال می‌کاهد. امّا علیرغم مشکلات، فرهنگ مردم فارسی زبان مشحون آزادمنشی است و امروزه بروز و ظهور اراده‌ی آزاد واشتیاق به دموکراسی میان صاحبان این فرهنگ غیرقابل انکار. لذا، همرایی واستقبال دوستانه‌ی مسئول و کارکنان رادیو زمانه مرا تشویق کرد برنامه‌ی رادیویی را که توضیح خواهم داد در اختیار فارسی زبانان قرار دهم:

اساس این برنامه نیازی است که همه‌ی ما به گفتگو با یکدیگر داریم. فارسی زبان‌های هرکجا باید بتوانند یکدیگر را بهتر بشناسند و صدای یکدیگر را بشنوند. ما باید بتوانیم خود را برای خود تعریف کنیم و این تفسیر نمی‌شود مگر از رهگذر تلاش برای تعریف کردن خود به دیگری.

ما باید قصه‌های خودمان را بگوئیم و بشنویم. تجربه‌های شخصی و خصوصی مان را گرد آتش دوستی و همدلی با هم درمیان بگذاریم. در لذت‌ها و شادی‌ها و غصه‌ها و شگفتی‌ها و چیزهایی که یکبار برای همیشه در ذهنمان نقش بسته، یکدیگر را شریک کنیم. اگر هرگز از خودمان حرف نزده‌ایم یا ننوشته‌ایم نگران نباشیم. درگیر سبک و شیوایی کلام و آداب نگارش نباشیم. آنچه مهّم است، واقعیّت است. کافی است واقعیتی را نقل کنیم.

خاطره‌ای واقعی اگر به نظر غیرواقعی بیاید، حتی اگر شکل خواب داشته باشد، حتی اگر آنقدر ساده باشد که به قصه‌ای کودکانه شبیه باشد، غمی نیست. واقعیّت در واقعی بودن خود، از هر ادبیاتی پیشی می‌گیرد. بدینگونه این برنامه همزبانان را به مشارکتی فردی و شخصی در یک کار ادبی دسته‌جمعی دعوت می‌کند. به شرکت در یک آوازخوانی دسته‌جمعی که صدای هر فرد در آن بارز و مشخّص است. به شرکت در یک دموکراسی بزرگ فرهنگی با شیوه‌ای شخصی و هرکس به وسع خودش. به شرکت در یک گفتگوی دموکراتیک میان اهالی یک فرهنگ و در قلمرو یک زبان: فارسی.

مجسم کنید یک گروه آوازخوان را از اقصی نقاط تاجیکستان تا بلخ و هرات و مشهد و اصفهان و پاریس و آمستردام و نیویورک... هر کس قطعه آواز خود را می‌خواند و دیگران به نوبه‌ی خود با او همدم می‌شوند. ما در این آواز زیبا می‌شویم، رشد می‌کنیم، سبک می‌شویم، گفتن و بهترگفتن را می‌آموزیم. ابعاد ناشناخته‌‌ی وجودمان را خارج از غوغای سیاست و سرمای اقتصاد و بیرون از همه‌ی مرزهای تحمیلی بر زندگی فردی‌مان، به یکدیگر نشان می دهیم. می‌آموزیم و می‌آموزانیم، لازم نیست حتما ً آنچه می‌گوئیم «آموزنده» باشد، واقعیت، خود آموزگار توانایی‌ست. بنابراین:

۱- این برنامه دعوتی همگانی است از پیر و جوان و خرد و کلان. هرکس که بتواند حادثه و خاطره‌ای را که برایش ماندگارتر و مؤثرتر بوده بنویسد و به آدرس رادیو زمانه بفرستد. با ایمیل: خاطره دات زمانه@جی ميل دات کام:
khatereh.zamaneh@gmail.com

يا به نشانی صندوق پستی 92027 در آمستردام:

Postbox 92027, 1090 AA, Amsterdam

۲- نوشته می‌تواند چند خط باشد تا ۵-۶ صفحه (حداکثر ۷۰۰ تا ۸۰۰ کلمه). درصورت تمایل لطفا ً بنویسید که چند سال دارید و در کدام شهر زندگی می‌کنید و به چه حرفه‌ای مشغول اید.

۳- محدودیتی برای «موضوع» وجود ندارد، نوشته شما می تواند در بارۀ هرکس و هرچیز باشد و از تجربه‌ی روحی تا اتفاقات روزمره را دربرگیرد. تنها محدودیت «واقعی» بودن تجربه است.

۴- نوشته‌ها توسط مسئول این برنامه - رضا دانشور- خوانده می‌شود و با حفظ سبک و شیوه و اصالت نوشته ویرایش می‌شود تا برای خوانده شدن در رادیو آماده شود.

۵- هر هفته یک تا سه نوشته برای این برنامه رادیویی انتخاب و خوانده می‌شود، همراه نکته و نظری که متن ایجاب می‌کند. متن‌های هر برنامه در سایت رادیو زمانه نیز منتشرخواهد شد.

۶- مشارکت شما در این برنامه به غنای آن کمک خواهد کرد و شاید مجموعه‌ای که سرانجام چون آرشیوی بزرگ از عناصر روحی و فکری مردمی با فرهنگ غنی و مشترک تشکیل می‌گردد، آینه ای شود برابر آینه‌ی مردمانی که تاریخی کهن نوید ماندگاری آنها را داده است.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

دوستان درود........
خودتان بخوانید...........
داستان نیست ...... حقیقت است
اگرچه هرداستانی نیز نمایی ازحقیقت است

بدرودwww.baranam.blogfa.com

-- آبشار ، Dec 1, 2006 در ساعت 02:22 PM

کار قشنگ و عالی‌اه

منم یه چیزی براتون میل کردم
شایدم برنده بشم و بخونیدش
شاید

ولی مهم این کار جالبه

-- مهرزاد پارس ، Dec 1, 2006 در ساعت 02:22 PM

خوب ایده‌ای‌ست و می‌تواند در پُر کردن برنامه‌های روتین شما، جای خود را باز کند.
با این‌که نوشته‌هایی را آماده کردم تا برای شما عزیزان ارسال کنم، یک سوال برام پیش آمده است:
شما که برای نقد «رادیو زمانه» جایزه‌ی سفر به آمستردام را در نظر گرفته‌اید ، آیا معقول و حرفه‌ای نبود (یا نیست) که برای آثار پذیرفته شده «چیزی» در نظر می‌گرفتید(یا بگیرید)؟
در این راهی که قدم گذاشتید، جذب اسپانسر مالی، یک از ابتدای‌ترین شیوه‌هاست...
در همین باب، تجارب 6 ساله‌ای (در یکی از نشریات پرتیراز وطنی) را دارم و حاضرم در صورت تمایل ( و در شرایطی منصفانه)، همکاری کنم.
---------------
ايده اصلی از آقای دانشور است که با توجه به فلسفه کار زمانه که تشويق مردم عادی به توليد رسانه ای است طراحی شده است و ايشان مساله را به صورت مسابقه و جايزه طرح نکرده اند. قرار بر اين است که تقريبا همه آنچه دريافت می شود در اين برنامه ارائه شود. در واقع ما اسپانسر برنامه ايشان هستيم. ولی ايده شما هم با اين برنامه قابل جمع است. خوشحال می شويم به ما بنويسيد. ولی چه در مورد اين برنامه و چه برنامه های ديگر از داشتن اسپانسر برای راديو زمانه استقبال می کنيم. - زمانه

-- هلو ، Dec 1, 2006 در ساعت 02:22 PM

موفق باشید
http://www.ccccc.blogfa.com

-- تازه های ادبی ، Dec 2, 2006 در ساعت 02:22 PM

نميدونم خاطره ها و تجربه هامون به درد كسي ميخوره يا نه ...ولي از اين پيشنهاد خيلي خوشم اوومد و خيلي تمايل دارم اين كارو انجام بدم...

-- سميرا ، Dec 3, 2006 در ساعت 02:22 PM

I love your idea, although I think you should make a prize, or something to make up for the time the writers put in it.
farideh

-- Farideh ، Dec 4, 2006 در ساعت 02:22 PM

سلام...
من زیاد از برنامه ای شما حالیم نیست ÷س شاید سئوالم مسخره باشه... میخواستم ببینم این برنامه الان راه افتاده ؟
بعد کیا پخش میشه ؟
----------------
اين برنامه در زمستان شروع خواهد شد و اين يادداشت در حکم مقدمه آن است. - زمانه

-- reza ، Dec 4, 2006 در ساعت 02:22 PM

سوال

آيا همه ي نوشته ها به معرض ديد عموم گذاشته مي شود يا مثل همين ستون >نظر بدهيد< پس از تاييد منتشر مي شود؟؟

داريوش
-----------------------
تصميم برای انتشار و در برنامه گذاشتن هر نوشته ای بر عهده تهيه کننده برنامه آقای دانشور خواهد بود. - زمانه

-- داريوش ، Dec 5, 2006 در ساعت 02:22 PM

?how Can I have Mr Daneshvar E mail
--------------------
لطفا به آدرس ايميلی که در همين مطلب آمده ايميل بفرستيد تا ايشان به شما جواب دهند. - زمانه

-- Fmizani @ yahoo. com ، Dec 7, 2006 در ساعت 02:22 PM

سلام من داستانی از خودم ننوشته ام اما گاه گاهی برای تقویت زبان از انگلیسی و فرانسه داستانهای کوتاهی ترجمه می کنم و در وبلاگم قرار می دهم امیدوارم به آنها نگاهی بکنید http://ghanbari30.blogfa.com/

-- قنبری ، Dec 7, 2006 در ساعت 02:22 PM

صبحی
چنین
رها
زه کوره راه
نشسته ام
برلب سطر
زیر آسمان
شب
ـ به
صبحی دیگر
دیگر
دیگر
به شب درون تو
جنین
رها

-- ایرج ، Dec 8, 2006 در ساعت 02:22 PM

همه بغضشون گرفته , چرا بارون نمی یاد
تمام

-- میثم ، Dec 10, 2006 در ساعت 02:22 PM

آقاي سردبير!
مدتي است که داستان کوتاهي را براي شما ارسال کردم. ولي متاسفانه (تا اين لحظه)، يک ايميل خشک و خالي هم از جانب «راديو زمانه»دريافت نکردم که مثلن در آن مرقوم فرموده باشيد «آقا ! نوشته‌ي شما را انداخته‌ايم سطل آشغال و برو سوت‌ات را بزن»
جوايزي نظير سفر به آمستردام، لپ‌تاپ،zune، دوربين ديجيتال و... پيش‌کش آناني که بلدند «رانت» را.
براي ما مطبوعاتي‌هاي اين ور آبي عادي شده اين‌گونه روابط مساله دار! اما شما ديگه چرا؟
خدايا!
برسان نامه‌ي «راديو زمانه»را...
-----------------------------
داستان را برای کدام بخش ارسال کرده ايد و برای استفاده در کدام برنامه؟ ما از شنوندگان زمانه ارسال خاطره درخواست کرده بوديم تا در برنامه جديدی که رضا دانشور در دست دارد استفاده شود اما داستان کوتاه را برای کدام برنامه فرستاده ايد؟ - زمانه

-- حسين ، Jan 10, 2007 در ساعت 02:22 PM

salam man email aghaye danshvar ro mikhastam aghe momken bashad.
-------------------------
دوست عزیز، برای تماس با آقای دانشور می‌توانید به آدرس:
khatereh.zamaneh@gmail.com
میل خود را ارسال دارید. - زمانه

-- hadi mohit ، Jul 24, 2007 در ساعت 02:22 PM