رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲ مهر ۱۳۸۵

اسطوره رسانه وزين

رسانه از آنجا که کاری برای جمع است و جماعت انبوه، ناچار فاشگوی بسياری از کاستی های نظری و عملی در انديشه اجتماعی ما هم هست. نمونه مقاله احمد توکلی در اين زمينه کاملا گوياست. سرگردانی ما ميان رسانه نخبه گرا و عامه پسند. می خواهيم پرفروش و پربيننده و خواننده باشيم اما بيرون از دوراهه زردنگاری و نخبه پسندی راهی نمی شناسيم. موضوعی که احتمالا نه فقط يک مشکل نظری است که به يک شکاف اجتماعی هم اشاره دارد. آيا جامعه ايرانی می تواند رسانه ای داشته باشد که بدون زرد بودن محبوب و پرطرفدار باشد؟ يا هر محبوبيتی زرد است و هر کار جدی بی طرفدار؟ - مهدی جامی
----------------------------------------------------------------------------

ماهنامه فرهنگي خردنامه وابسته به موسسه همشهري در شماره اخير خود ( شنبه اول مهرماه) در يك پرونده ويژه به روزنامه نگاري زرد پرداخته است. در اين پرونده، با عنوان "انديشه زرد"، ميزگردي با هادي خانيكي، حسام الدين آشنا، مديا كاشيگر و مقاله هايي ازكامبيز توانا، پارسا جاودان، سياوش جمادي، فروزان آصف نخعي، سيد مجيد كمالي، فريدون صديقي، و احمد توكلي را مي توان خواند. اين هم يادداشت من با عنوان:
زرد قناري، سبز اناري!

شما، "خواننده لوموند"ي
شما اگر آدم عصا قورت داده اي باشيد كه فقط از برنامه هاي تلويزيون مشتري پروپاقرص اخبار، بويژه اخبار سياسي هستند. اهل مطالعه هستند، از كودكي با كتاب و كتابخواني برزگ شده اند. روزنامه نگاري عامه پسند popular journalism را روزنامه نگاري زرد مي خوانيد و آن را دور از شان آدمهاي متشخص قلمداد مي كنيد. روزنامه خوب از نظر شما آن است كه صفحه حوادث نداشته باشد. در صفحه ورزش به تنيس بپردازد و كمتر فوتبال و در سياست حول و حوش دولت بچرخد و در امور بين الملل سنگين و با وقار باشد؛ رفيق دبيركل سازمان ملل و همتاي روساي جمهور.

براي آنكه به ساحت شما توهين نكرده باشم، اسم شما را مي گذارم: "خواننده لوموند"ي

شما، "خواننده سان"ي
شما اگر يك آدم عصا قورت داده نباشيد كه سريال هاي آبگوشتي هم نگاه مي كنند و وقتي قرمز و آبي فوتبال بازي دارند به استاديوم مي روند و جماعت 100هزار نفري را تشكيل مي دهند، خيلي اهل مطالعه نيستند، به دليل شرايط محيطي، ژنتيكي، خانوادگي يا هر دليل ديگري كه بتوان عنواني براي آن انتخاب كرد، خيلي فرصت مطالعه نداشته اند، كتابخوان بار نيامده اند، روزنامه نمي خوانند و اگر بر حسب اتفاق به سمت روزنامه بروند ازميان روزنامه ها حوادث و ورزش را انتخاب مي كنند. و اگر روزنامه هاي نيمه وزين بدسشان برسد اول به سمت اخبار سرگرمي آن هجوم مي برند، براي آنكه به ساحت شما هم توهين نشده باشد عوام، خطابتان نمي كنيم، بلكه مي گوييم: توده. يك روزنامه هم برايتان انتخاب مي كنيم : "خواننده سان"ي

من، روزنامه نگار واترگيتي
من، يك روزنامه نگار واترگيتي هستم. اگر اجازه بدهيد، مي توانم ظرف دو روز پته همه مسئولان را بريزم روي آب.

من، روزنامه نگار مسئول
من يك روزنامه نگار سنگين و رنگين هستم، اگر به من بگويي دو خط خبر تهيه كن ممكن است بلد نباشم . يا طي ده سال سابقه كاري خودم يك بار يك خبر يا گزارش ميداني تهيه نكرده باشم، ولي مقاله خوب مي نويسم. چون اهل فكرم. مهم نيست كه چگونه مي نويسم، مهم اين است كه از يك مقدمه شروع مي كنم و كار را تا انتها پيش مي برم. و با يك توصيه يا رهنمود آن را به اتمام مي رسانم. به لحاظ بينش روزنامه نگاري مخالف هرگونه اخبار سرگرمي هستم. اعتقاد دارم روزنامه بايد سنگين و با وقار باشد. توجه مردم را به مسائل مهم جلب كند. وقتي مي بينم كه 22 نفر آدم گنده دنبال يك چرم باد كرده مي دوند، و عده اي بي كارتر از آنها با ولع به تماشا مي نشينند، رگ هاي گردنم از عصبانيت متورم مي شود. رسالت من اين است كه مردم را از جهل و ناداني نجات دهم

من، روزنامه نگار واقع بين
من يك روزنامه نگار واقع بين هستم. اعتقاد دارم روزنامه فقط بايد بفروشد. من هم كاسبم، درست مثل بنگاهي اتوموبيل يا يك دلال ارز و سكه، لذا رسالت-مسالت را ول كن. زندگي خرج دارد، اگر خبر جنايي مي فروشد، برويم سمت آن، اگر مي شود يك داستان تخيلي را مبدل به خبر كنيم، پس چرا معطلي؛ فروش، تيراژ و درآمد را عشق است.

كمي تعمق
هميشه به عنوان يك روزنامه نگاردر يك تناقض حرفه اي بسر برده ام. وقتي كه صفحه اول روزنامه هاي زرد را سر چهار راه ها ديده ام كه فرياد مي زنند دختران فراري يا مردي كه همسرش را فروخت يا قاتلي كه گوشت قربانيان را مي خورد. از شغلم به عنوان روزنامه نگار سرخورده شده ام. وقتي تيتر روزنامه هاي به اصطلاح وزين را مي بينم كه همه اش قلمبه گويي است دچار ياس شده ام. به نظر شما چه بايد كرد؟

شايد يك اعتراف كوچك در كليساي خردنامه - كه خواننده خاص دارد- ايراد نداشته باشد؛ من به عنوان كسي كه همزمان در روزنامه كار مي كند ، و در دانشگاه به اصطلاح روزنامه نگار تربيت مي كند، نسبت به كاركرد توسعه بخشي رسانه ها در كشور خودمان به ترديد افتاده ام. چراي اش را نپرسيد، روزنامه نگار و خواننده روزنامه در كشور ما غالبا محصول مثال هايي است كه زده شد. روزنامه نگاري ما مريض است.

در چنين شرايطي پرداختن بحث روزنامه نگاري زرد اصولا چشم بستن برواقعيت هاي مهم تر در بحث آسيب شناسي رسانه هاي ايران است. ممكن است شما بدرستي بگوييد كه قرار ما اين نبوده كه رسانه هاي ايران را آسيب شناسي كنيم، بلكه مي خواهيم درباره گونه اي از رسانه ها بحث كنيم. در اين صورت من به شما مي گويم روزنامه نگاري زرد yellow journalism يا روزنامه نگاري تابلوئيد يعني روزنامه بد، با لحني پوپوليستي، روزنامه اي كه هيجانات كاذب را ترويج مي كند،‌ هوچي گر است، بي ظرفيت و بي مسئوليت است، به عبارتي روزنامه اي كه پايين ترين سطح سليقه عمومي را ارضاء مي كند.

خب روزنامه خوب کدام است؟
اگر ما در جايگاه نقد بنشينيم بايد در مقابل اين روزنامه اي كه هر چه بدي است بدرستي نثارش مي كنيم .يك خوب هم بتراشيم. تعريفان از روزنامه خوب چيست؟ روزنامه اي كه وزين باشد، سنگين باشد، تحليل گر باشد، به مسائل مهم جامعه توجه كند. به عبارتي روزنامه اي كه بالاترين سطح سليقه عمومي را ارضاء كند. خب، خواننده اش كجاست؟ (كسي كه 50 رمان 1000 صفحه اي مطالعه كرده باشد، يك رمان 200 صفحه اي را درسته مي بلعد. و كسي كه 5 داستان كوتاه در عمرش نخوانده است ممكن از خواندن يك ستون روزنامه رودل كند.)

ما متاسفانه هر يك از اين دو تعريف را زماني كه مي خواهيم عملياتي كنيم دچار مشكل مي شويم. نه روزنامه زرد مي توانيم توليد كنيم كه اگرمي توانستيم بايد تيراژ ميليوني مي داشتيم، نه قادريم روزنامه وزين توليد كنيم. مي پرسيد، چرا؟ به اين دليل كه چيزي به نام اقتصاد رسانه نداريم، فرهنگ رسانه اي مان ضعيف است.

آستانه زرد بودن کجاست؟
به عقيده من، مدارس روزنامه نگاري و روزنامه نگاران ما و روشنفكران جامعه بايد بنشينند و درباره اينكه ما كجا قرار داريم و كجا بايد برويم فكر كنند.كاركرد هاي رسانه اي بايد دوباره بازخواني شوند. اگر به كاركرد رسانه به عنوان بازوي فرهنگي قوي در جامعه اعتقاد داريم، بايد فكري براي آن صورت گيرد. روزنامه نگار فرهيخته، خواننده فرهيخته مي خواهد، خواننده فرهيخته ممكن است، روزي روزنامه نگار فرهيخته شود. با اين وجود بايد ابتدا خواننده اي وجود داشته باشد. اين خواننده كجاست؟ اگر خواننده اي را يافتيد بايد نوشته اي قابل خواندن به دست او بدهيد. اين مطلب كجاست؟ روزنامه نگاري زرد محصول جامعه آمريكايي قرن 19 است. محصول خوشفكري! گروهي است كه مي خواسته اند از اين طريق پول درآورند. و موفق هم بوده اند.

ما مي خواهيم از منظر خودمان به نقد چيزي بپردازيم كه محصول زمان و مكان ديگري است. ما از منظر ايدئولوژيك خودمان آستانه زرد بودن را بالا برده ايم. به همين دليل استاندارد موجود در ايران با روزنامه هاي وزين امروزي غرب متفاوت است و شايد اگر رسانه اي در ايران، صفحه اولش را مثل گاردين يا واشينگتن پست ببندد، ممكن است متهم به زرد شدن شود. همانطور كه گفته شد، روزنامه زرد روزنامه بد است، اما آستانه زرد بودن كجاست؟ مهم است كه به يك تعريف مشترك برسيم. در نقد روزنامه زرد به نكات مثبتي هم مي رسيم كه روزنامه نگار ايراني بايد به آن توجه كند.
- روزنامه زرد مي فروشد.

- به دليل طبيعت پوپوليستي مي تواند عرصه چايگزيني براي گفت و گوي عمومي درنظر گرفته شود كه در آن انتقاد از نخبگان سياسي و همچنين انواع مرسوم بحث هاي اجتماعي ،‌نقش اصلي را بازي مي كند.

- قادر است كه اجتماع را گسترش دهد و امكان دريافت خبر را براي گروه هايي فراهم كند كه پيش از آن هدف مطبوعات معتبر نبوده اند.

- مي تواند باعث ظهور شكل هاي جديد مقالات روزنامه نگاري شود كه بيشتر در دسترس خوانندگان باشند و كمتر مراعات قدرت مرسوم را بكنند .

- توسل به احساسات كه در روزنامه نگاري تابلوئيد رايج است و اغلب مورد انتقاد قرار گرفته، از طريق مخاطب قرار دادن حواس و احساسات - و با تعديل آن به تكنيك هاي نرم خبر- ‌در واقع مي تواند عقل و شعور، برانگيزنده مشاركت سياسي باشد.

- و...

کم خاصيت بودن وزين بودن نيست
آسيب شناسي روزنامه در ايران به ما مي گويد، در برخورد با واژه روزنامه نگاري زرد با توجه بي علاقگي سطح مطالعه در ايران و سطح رسانه مداري از سوي مديران رسانه ها، بايد با احتياط بيشتري برخورد كرد. من هوادار روزنامه نگاري زرد نيستم و با صداي بلند فرياد مي زنم؛ روزنامه زرد، يعني روزنامه بد، اما مراقب باشيم روزنامه نگاري كم خاصيت را با روزنامه نگاري وزين اشتباه نگيريم.

نوشته احمد توکلی
برگرفته از وبلاگ او: رو در رو با اندک ويرايش و افزودن چند عنوان

Share/Save/Bookmark