رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲ مهر ۱۳۸۶

قصه زمانه

خبر برای من تکان دهنده بود: سنت قصه گويی در راديو ايران رو به زوال می رود (به خبر بی بی سی نگاه کنيد). برای من قصه راديو يادآور قصه شب است وقتی کودکی بودم يا قصه ظهر جمعه است وقتی نوجوان بودم. سالهاست قصه راديو ايران را نشنيده ام اما بی گمان ام که بسياری می شنوند يا بهتر است بگويم می شنيده اند. راستی قصه ها تمام شده است؟ شهرزاد مرده است؟

داستان ايران انقلابی و قصه داستان عجيبی است. در همه سالهای انقلاب جايزه کتاب سال برگزار شده و هيچ وقت رمان و ادب داستانی در آن جدی گرفته نشده است. در سياست فرهنگی جمهوری شهرزاد هرگز به رسميت شناخته نشده است سهل است قصه گويان در فشار بوده اند و رنج برده اند. من رمز مخالفت با قصه را نمی فهمم. وقتی کتاب مقدس اسلام سرشار از قصه است. وقتی قرآن عجم مثنوی قصه-بنياد است.

اين داستان سر دراز دارد. جنگيدن با تخيل کار همه سياست هايی است که بر فقر تخيل بنياد شده اند. بر گزارش سرراست و يکرويه و تک معنايی از جهان تکيه دارند. قصه در اين نظام فکری لاطائل است. دروغ است. پوچ است. اما ستيز با قصه مرا به ياد ستيز با شاهنامه می اندازد و داستانهای پهلوانی در عصر سلجوقی. برای من رمز بيگانگی با فرهنگ ايران است. فرهنگی که با قصه شناخته می شود و بزرگترين آثارش قصه گويند. داستان البته تنها در سنت نيست که محوريت دارد. بزرگترين توليد فرهنگی ما در قرن بيستم رمان و داستان بوده است و در جهان نيز هر روز دهها داستان تازه شکل می گيرد و خواننده می يابد. اما در جمهوری اسلامی هنوز قصه رسميت نيافته است و شايد هرگز نيز رسميت نيابد.

قصه بخش مهمی از رسانه است. ما در زمانه از روز نخست به نمايش راديويی و قصه خوانی برای کودکان توجه داشته ايم و برای آن برنامه ريزی کرده ايم. جالب است که درست در زمان نوشتن اين سطور پيام يزديان هم از آمريکا زنگ زد و داشت در باره اهميت پرداختن به قصه در زمانه ما می گفت. از آن همدلانه تر يادداشت سليمان است در وبلاگ اش که به مناسبت همين خبر بی بی سی نوشته است:

مطمئنم که مهدی آذر يزدی را بهتر از من می شناسی٬ برای همين از همو شروع می کنم. نه تنها من که بسياری از کودکان ايرانی دهه های چهل و پنجاه٬ پيشتر از آنکه کليله و دمنه را خوانده باشند٬ داستان های آن را از زبان راوی ”قصه های خوب برای بچه های خوب“ شنيده اند. از قصه های ارمنی و گرجی و قصه های ملل٬ کانون پرورش فکری و يا روايت سپانلو از داستان امير حمزه و ... نمی گويم.

مهدی! حتما؛ خانم عاطفی را در تلويزيون ايران خوب بياد داری٬ آن سال ها من هنوز هفت سال بيشتر نداشتم. نمی دانم اما می توانم تصور کنم که شب های زيادی را در ساعت ده شب٬ منتظر شنيدن آن آهنگ معروف شهرزاد که معرفی شروع داستان شب بود٬ در انتظار شنيدن قصه شبت بوده ای. حتما چند سال پيش را بياد داری٬ نمی دانم صحبت از ده يا پانزده سال پيش است٬ آن چند برنامه ای از بی بی سی را که فکر می کنم لطفعلی خنجی يا محمود کيانوش اجرا می کرد و در آن با قصه های کوتاه از نويسندگان بزرگ آشنا می شدی.

از طرفی ديگر٬ می دانم که پشتوانه های قوی ‌ای را به دور خودت گرد آورده‌ای. نشنيده‌ام که عباس خان معروفی قصه بگويد. اما روايت هايش را به کرات خوانده‌ام. چرا بر نمی داری و از عباس نمی خواهی تا با همان صدای دو دانگ خش دارش٬ همان قصه هايی را که شبانگاهان برای دخترش خوانده برای ديگر دختران و پسران ايرانی نيز بخواند. شايد در اين طرف آب٬ کسی با صدای او به خواب نرود که زمان آن دقيقا در ميانه روز است. اما به قطع می توانم بگويم٬ حتما در گوشه ای از اين زمين٬ دخترکی و يا پسرکی را خواهی يافت که در روياهای خودش٬ خواب قهرمانان افسانه ای ايرانی را در کنار هنسل و گرتل نيز ببيند.

بماند که شهزاده هم می تواند قصه تاجيکی برايمان تعريف کند و قس علی هذا. (به نقل از دست نوشته های پراکنده)

بايد بگويم تا به حال زمانه کوشيده به عنصر روايت اهميت بدهد و آنرا برجسته سازد. شهرنوش پارسی پور قصه گوی زمانه ماست. اما او تنها نيست. اگر او و معروفی و نوش آذر و ماکان انصاری و ديگران به قصه بزرگسالان می پردازند ما بزودی قصه خوانی کودکان را آغاز می کنيم. کودکان مخاطبانی فراموش شده اند. زمانه بدون کودک چه معنايی دارد؟

اين يادداشت با جهتی ديگر و کلماتی ديگر بايد وقتی نوشته می شد که اولين برنامه قصه زمانه پخش شده باشد. اما نوشتن آن در پاسخ به سليمان و پيام و ديگر دوستاران ادب داستانی واجب افتاد امروز زيرا که زمانه راديويی است که به شنوندگانش گوش می کند. من نمی توانم جای خالی قصه راديو ايران را پر کنم و چنين قصدی هم ندارم اما می توانم زير قصه خطی درشت بکشم تا آن را فراموش نکرده باشيم.

مهدی جامی
mehdi.jami@gmail.com

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

ممنونم از لطفت و منتظر شنیدن قصه های زمانه ام، که راوی زمانه ماست.

-- سلیمان ، Sep 20, 2006 در ساعت 05:43 PM

اين کار قصه‌گويی زمانه يکی از اون کارهای خوبيه که جاش بين راديوها خالی بوده. گرچه من هنوز موفق نشدم چه از روی ماهواره و از طرق ديگه زمانه رو گوش کنم!

-- نيما ، Sep 20, 2006 در ساعت 05:43 PM

امیدوارم هرچه سریعتر آقای نامدار و امثال ایشان کار قصه گویی در زمانه را آغاز کنند.
مشتاقان قصه در زمانه کم نیستند. یکی هم خودم!

-- parastoo ، Sep 21, 2006 در ساعت 05:43 PM

ایده ی جالبیه. دوست دارم ببینم به کجا می رسه.

-- رها ، Sep 23, 2006 در ساعت 05:43 PM

خوشحالم که در مورد از دست رفتن سنت قصه گوئی نگرانید من همین چند روز پیش در وبلاگم در مورد همین خبر چیزی نوشتم اما متاسفانه اهالی وبلاگستان خیلی خود را علاقمند به این گونه بحثها نشان می دهند.

-- نیما ، Sep 23, 2006 در ساعت 05:43 PM

سلام
من هم يكي از دوستداران قصه و داستان هستم و در حال حاضر داستانهايم رادر وبلاگي با عنوان ترانه هاي كودكان براي بچه ها منتشر مي كنم. لطفاً از وبلاگ من هم ديدن بفرماييد.
www.taranehaykoodakan.blogfa.com

-- ترانه هاي كودكان ، Sep 24, 2007 در ساعت 05:43 PM

سلام
من هم يكي از دوستداران قصه و داستان هستم و در حال حاضر داستانهايم رادر وبلاگي با عنوان ترانه هاي كودكان براي بچه ها منتشر مي كنم. لطفاً از وبلاگ من هم ديدن بفرماييد.
www.taranehaykoodakan.blogfa.com

-- ترانه هاي كودكان ، Sep 24, 2007 در ساعت 05:43 PM