رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۴ مهر ۱۳۸۸
بهنود شجاعی هایی که هنوز در انتظار اجرای اعدام هستند

وقتی می شود خون را با خون شست

اردوان روزبه
a.roozbeh@radiozamaneh.com

این ششمین بار بود که بهنود به پای چوبه‌دار می‌رفت و این بار هم نمی‌دانستم که چه چیزی ممکن است او را از پای چوبه به پایین بیاورد، کمک رییس قوه قضاییه یا احتمال این‌که خانواده مقتول رضایت دهند. اما خبر خیلی ساده و سخت و بی‌رحم بود. در بامداد روز نوزدهم مهرماه بهنود شجاعی نوجوانی که تاکنون شش بار به پای چوبه دار رفته بود؛ اعدام شد.
بهنود به دلیل یک فقره قتل در سن هفده سالگی محکوم به اعدام شده بود. او جوانی به نام احسان نصرالهی را به قتل رسانده بود. پزشکی قانونی گفته بود که مقتول با چند ضربه کشته شده است در حالی‌که بهنود فقط یک ضربه بر او زده بود.

Download it Here!

به هر حال بر اساس قوانین جاری کشور که مصوب سال 1372 مجلس و تایید شورای نگهبان است، ایران جزو کشورهایی است که کنوانسیون بین‌المللی حقوق کودک را پذیرفته است. طبق ماده 37 این کنوانسیون در بند ششم ماده 5 میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی که ایران نیز قبول کرده است، اعدام افرادی که در زمان ارتکاب جرم سن‌شان زیر 18 سال باشد ممنوع است.

ساعاتی بعد از اعدام بهنود، با محمد مصطفایی یکی از وکیل های او صحبت کردم. پرسیدم:

در روند پرونده در یک مقطعی پدر و مادر مقتول رضایت دادند و با توجه به این‌که بر اساس قوانین جزای اسلامی اگر کسی حتا زبانی هم رضایت دهد دیگر حکم جاری نمی‌شود، پس چرا بهنود اعدام شد؟

من این موضوع را همه جا مطرح کردم و جایی نبود که نگفته باشم. هم در رسانه‌ها عنوان شد و هم به رییس قوه‌قضاییه اعلام کردیم، هم به شعبه اعلام کردیم و هم خیلی از مراجع به خصوص آقای مکارم و آقای بهجت و آقای اردبیلی صراحتا اعلام کردند و گفتند که اگر اولیای دم از قصاص در حضور دو شاهد گذشت کنند دیگر نمی‌توانند برگردند. ما این را همه جا مطرح کردیم. اگر قرار بود احکام ما شرعی باشد، وقتی این سه بزرگوار که از مراجع تقلید ما هستند، این نظررا می‌دهند، نمی‌دانم چرا اجرای حکم بهنود باید به این صورت باشد. این برای من جای سوال است.

هیچ‌وقت از اولیای دم نپرسیدید که وقتی رضایت دادند چرا صحبتشان را عوض کردند؟

آن‌ها این بهانه را داشتند که سه نفر از هنرمندانی که رضایت گرفته بودند برای جبران لطف اولیای دم حسابی را باز کردند و از مردم و خیرین خواستند که در حد توانشان کمک کنند تا به عنوان دیه مبلغی پرداخت شود. بالاخره رضایت انجام شده بود که حساب افتتاح شده بود و از مردم خواستند که پول به حساب بریزند. این افتتاح هم بر اساس گفته خانواده وی بوده است.
سه نفری که از چهره‌های شاخص هنر کشورمان هستند، هیچ‌گاه دروغ نمی‌گویند تا حساب تقلبی را باز کنند و از مردم بخواهند که پولی پرداخت کنند. حتما رضایت گرفته شده بود که این‌ها حساب باز کردند.

با توجه به این‌که قوانین جاری ایران اشاره می‌کند که کنوانسیون‌های بین‌المللی حقوق کودک را رعایت می‌کند و سخن‌گوی قوه‌قضاییه بارها اعلام کرده که ما در ایران اعدام افراد زیر 18 سال نداریم، باز هم شاهد اعدام هستیم. نقطه خلاء این ماجرا در کجاست؟

از سال 1372 اعدام افراد زیر 18 سال هم‌چنان در کشور ما بوده است. به تازگی هم نامه‌ای به رییس قوه‌قضاییه نوشتم و به ایشان هم اعلام کردم که احکام صادر شده برخلاف قانون است و اگر قضات دیگر اشتباه می‌کنند شما جلوی اشتباه آن‌ها را بگیرید، ولی متاسفانه ایشان این کار را انجام ندادند و این علت اصلی آن است.

از سال 72 اعدام کردند و اشتباه کردند و بعد دیدند که نمی‌توانند از اشتباه خودشان برگردند. اگر رای‌ صادر شود که مطابق با ماده 37 کنوانسیون حقوق کودک باشد، آبروی قضات به خطر خواهد افتاد بنابراین بدون درنظر گرفتن جان انسان‌ها مجازات اعدام‌ را هم‌چنان در احکام برای افراد زیر 18 سال آوردند و اعدام هم کردند.

من با وکلا و حقوق‌دان‌های مختلفی صحبت کردم. نظر همه‌ی آن‌ها بر این بود که اعدام افراد زیر 18 سال نباید گذاشته شود. قضات اشتباه می‌کنند اما ما می‌بینیم که این اشتباه ادامه دارد. اما باید بگویم اعدام بهنود شجاعی بدون حکمت نبود. در زندان اوین به خصوص چهارشنبه‌های آخر هر ماه اعدام صورت می‌گیرد و همه‌ی آن‌ها به صورت گروهی است. گروه‌های پنج، هفت و ده نفره. من تا به حال ندیدم که یک نفر را به تنهایی بیاورند و آن‌هم در یک روز به جز چهارشنبه آخر ماه و اعدام کنند. فکر می‌کنم این یک پیام داشته است و آن پیام این بوده است که ما این را اعدام می‌کنیم و دیگران را هم اعدام می‌کنیم و هیچ کسی هم حق حرف زدن ندارد. باید سکوت کنید. این پیامی است که دستگاه قضایی به ما و به من داده است که نتوانم از موکلینم دفاع کنم.

----

همه امیدوار بودند که خانواده بهنود بتوانند رضایت اولیای دم را جلب کنند. اما ظاهرن این کار عملی نشده بود. محمد اولیایی فر وکیل دیگر بهنود شجاعی است. او اشکال و نقص را از قانون جاری کشور می‌داند:

ما باید مسئله اعدام بهنود و اصولن اعدام افراد زیر 18 سال را از دو منظر نگاه کنیم. یکی اولیای دم و کسانی که می‌توانند عفو کنند یا نکنند و منظر دیگر قانون است. بهنود در حقیقت توسط اولیای دم مقتول نصرالهی اعدام نشد. بهنود توسط قانون ارتجاعی ما اعدام شد. در واقع نقص را در این می‌بینم که قانون این ابزار را به دست اولیای دم داد تا بهنود را اعدام کند.

وقتی که این ابزار به دست شخص می‌افتد، استفاده کردن یا نکردن از آن او ست. ما خیلی سعی کردیم که جلب رضایت کنیم اما اولیای دم ابزار قصاص را داشتند. عده‌ای از آن استفاده نمی‌کنند و عده‌ای استفاده می‌کنند. ما باید ببینیم که منشا آن کجاست. بهنود شجاعی تمام شد اما بهنودهای دیگری در راه هستند. با آن‌ها چه باید کرد؟ در کجای دنیا یک نوجوان 16 ساله در برابر 5 قاضی محاکمه می‌شود؟ در کجای دنیا یک دختر 12-13 سال محاکمه می‌شود؟ حالا اجرای حکم را می‌گذارند برای سن 18 و 19 سالگی. هر چند که ما سال گذشته در سنندج اعدام زیر 18 سال هم داشتیم.

وقتی حکم صادر می‌کنند تا 18 سال در کانون اصلاح و تربیت نگه می‌دارند در حالی‌که برای او حکم اعدام صادر کردند. منشا این اعدام‌ها فقط قانون ارتجاعی ما است که ابزار این مسئله را می‌دهد و من به نوعی این را عدالت نمی‌دانم بلکه قانون وسیله انتقام را در دست افراد می‌دهد و من قصاص را برای افراد حتا بالای 18 سال و بدون قتل قبلی مستوجب اعدام نمی‌دانم و این روندی که قانون ما دارد به نوعی جنایت در حق انسانیت است و هر چه زودتر باید جلوی آن گرفته شود.

می‌گویند همه‌ی اعضای خانواده مقتول رضایت دادند اما مادر او رضایت نداده است و پدر و مادر او صندلی را از زیر پای این جوان کشیده‌اند در حالی که اشاره کرده بودندشاید رضایت بدهند...

در ابتدای کار و در ساعت دو و نیم شب که من خودم را به آن‌جا رساندم حدود 400 – 500 نفر از اقشار مختلف جامعه بودند. مادر مرحوم سهراب اعرابی، جناب آقای عبدالهی نماینده یونیسف، بعضی از هنرمندان و جوان‌ها و خانواده‌های دیگر در آن‌جا بودند. زمانی که خانواده اولیای دم آمدند تمام این افراد به سمت‌شان هجوم آوردند. گریه و زاری کردند. دست و پای آن‌ها را بوسیدند. طوری آن‌ها را احاطه کرده بودند که اصلن نمی‌توانستند تکان بخورند.

ما زمانی که وضعیت را دیدیم و متوجه شدیم که این باعث خشم آن‌ها می‌شود از مردم خواهش کردیم که کنترل خودشان را حفظ کنند. در نهایت آن‌ها پاسخ دادند که صبر کنید آرامش داشته باشیم شاید تصمیم‌مان عوض شود. البته با توجه به این‌که من برای بار اول با بهنود به پای چوبه دار رفتم، چون آن زمان دستور توقف داشت و ما قبل از آن می‌دانستیم ولی می‌خواستیم در آن مرحله رضایت بگیریم، زمانی که من خشم آن‌ها را دیدم می‌دانستم که عفو گرفتن امکان‌پذیر نیست.

----

اما صبا واصفی، فیلم‌ساز و مدرس دانشگاه شهید بهشتی یکی از کسانی است که شب را در پشت در زندان اوین گذرانده بود. او باور نمی‌کرد ممکن است کسی که دو روز پیش با او مصاحبه کرده است و امیدهای او را شنیده باشد، اعدام شده باشد. صبا از پشت درهای بسته زندان اوین می‌گوید:

واقعا خیلی سخت است که انسان شاهد مرگ کسی باشد که روزهای طولانی و چندین روز را با او صحبت داشته باشد و صدای او راشنیده باشد. کسی که از پس هزار راهرو، زندگی را تمنا می‌کند و آن را می‌طلبد و می‌بینیم که با عناد عدالت از زندگی طرد می‌شود و بالطبع این روح هر انسانی را خدشه دار می‌کند. هر کسی خودش را برای یک لحظه جای او بگذارد به خصوص بهنود با آن شرایط که سپری کرده بود و بارها و بارها مرگ را در جلوی چشم خودش دیده بود و به قول خودش همه چیز اعتبار و ارزشش را از دست داده بود، شاید بتواند معنی این حرف را بفهمد.

کسی که چند روز پیش با او صحبت کرده بودیم و هستی و زندگی داشت، می‌بینیم که چگونه نیست می‌شود. بچه‌ای که مثل یک قناری می‌توانست پرواز کند.کسی که حق او بود مثل همه‌ی آدم‌های دیگر بتواند آسمان آبی را از بیرون نگاه کند همان‌طور که در مصاحبه‌اش گفته بود یکی از آرزوهایش این بود که بتواند آسمان آبی را از بیرون از زندان نگاه کند و این فرصت را داشته باشد که بر سر مزارش مادرش برود اما این فرصت را پیدا نکرد و بالطبع این مسئله هر انسان دیگری را متاثر می‌کند.
خیلی‌ها به خانواده نصرالهی حق نمی‌دادند و آن‌ها را سرزنش می‌کردند اما من تصور می‌کنم همه‌ی این‌ها قربانی هستند و فقط قربان‌گاه‌هایشان فرق می‌کند.

---


بهنود شجاعی اعدام شد. در پی اعدام او ما منتظر برخی اعدام‌های دیگر هم هستیم که بارها به آن اشاره شده است. آن‌هایی که هیچ راهی برای برگشت ندارند اما سوال این است که آیا ممکن است روزی شاهد آن باشیم که در ایران حکم اعدامی به این ترتیب اجرا نشود؟

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

Che mitawan goft

-- Hamid ، Oct 16, 2009 در ساعت 07:20 AM

مارا چه شده است چه بلائی بر ایران زمین نازل شده مادری با سنگدلی جان یک بچه را میگیرد چه میشد اگر این مادر از مردم دیه ای برابر با ساختمان یک مدرسه یا یک درمانگاه در هر استان و بنام بچه اش از مردم میخواست و نام فرزندش را در سراسر ایران زنده نگاه میداشت . این فرهنگ وحشیگری و بدوی و خونخواری را چگونه میتوان آلایش و پالایش کرد .باور کنید تمام خبرهای بهنود را دنبال میکردم ولی پس ار قتل(نه آعدام) این جوان این اولین مطلبی بود که خواندم . در ضمن از مردم خواهش میکنم از این وکلای رشید و با شهامت که حتی تا پای بزندان رفتن خودشان ایستاده و شرافت مندانه از مردم دفاع میکنند پشتیبانی و سپاسگزار باشیم .ارج بر شرف و انساندوستی شما وکلای ایرانی .سربلندی و پیروزیتان آرزوی هر ایرانیست و دیری نمیپاد که خورشید عدالت با همت شما بر ایران زمین بتابد

-- جهانگیر آرشید ، Oct 16, 2009 در ساعت 07:20 AM