رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۹ آذر ۱۳۸۹
گفت‌وگو با دکتر مهران براتی، کارشناس مسائل سیاسی و پژوهشگر دانشگاه برلین

بی‌نتیجه بودن مذاکرات ایران با گروه ۵+۱ در ژنو ‌

ایرج ادیب‌زاده
adibzadeh@radiozaman­eh.com

دور بعدی مذاکرات ایران با گروه ۵+۱، ژانویه‌ی سال‌ ۲۰۱۱، یعنی ماه آینده در استانبول خواهد بود. این تنها توافق آشکاری بود که مذاکرات دو روزه‌ی ژنو پیرامون مسئله‌ی اتمی ایران با گروه ۵+۱ دربرداشت.

Download it Here!

این گفت‌وگوها در حالی به پایان رسید که واشنگتن و تهران هریک تلاش دارند به دیگری ثابت کنند که نسبت به ۱۴ ماه پیش، تاریخ توقف گفت‌وگوها، در موضع قوی‌تری قرار گرفته‌اند. درواقع مذاکرات به‌طور جدی آغاز نشده است. در مورد آن‌چه طرفین می‌گویند هم اختلاف نظر وجود دارد.

کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا که ریاست نمایندگان پنج کشور فرانسه، آمریکا، انگلیس، چین و روسیه، به همراه آلمان را به‌عهده داشت، محتوای مذاکرات دو روزه‌ی ژنو را ایده‌های عملی و حل نگرانی‌های اصلی در مورد برنامه‌ی هسته‌ای ایران توصیف کرد، اما سعید جلیلی، مذاکره‌کننده‌ی ارشد جمهوری اسلامی در مورد پرونده‌ی هسته‌ای، اظهارت خانم اشتون را رد کرد و گفت «نکته‌ی مورد توافق ما یک جمله بیشتر نبود. گفت‌وگو برای همکاری حول نقاط مشترک». کاترین اشتون در جلسه‌ی خبری پایانی شرکت نکرد.


مهران براتی

در گفت‌وگو با دکتر مهران براتی، کارشناس مسائل سیاسی و پژوهشگر دانشگاه برلین می‌پرسم: نگاه شما به این مذاکرات و اختلاف نظری که طرفین در آنچه که در گفت‌وگوها به عمل آمده است چیست؟

نه ایران و نه غرب هیچکدام یک برنامه‌ی گفت‌وگو، یک نقشه‌ یا راهی که بتواند گفت‌وگوها را به نتیجه‌ی مثبت برساند نداشتند. ایران همچون سابق بر موضوع خودش پافشاری می‌کند که من صحبتی در مورد ادامه‌ی غنی‌سازی اورانیوم در ایران ندارم که انجام دهم. آن‌چه من مایلم در مورد آن صحبت کنم، مسائل عمومی مربوط به امنیت و سیاست‌گذاری در منطقه و جهان می‌شود. غرب برعکس معتقد است که مصوبات شورای امنیت باید اجرا شود و برنامه‌ی اتمی ایران جنبه‌های نظامی دارد و خطراتی را به‌همراه می‌آورد.

ایران نیز تا به‌حال پاسخ‌های لازم را در این زمینه به پرسش‌های آژانس نداده است. این هر دو موضع قابل تفاهم نیستند. روز اول گفت‌وگوها آقای جلیلی دو ساعت اول گفت‌وگو را صرف این کرد که از غرب بخواهد سوءقصدی که به دانشمندان اتمی ایران شد را محکوم کند و ایران به نوعی غرب و اسراییل و همچنین آژانس بین‌المللی اتمی را مسئول می‌داند. چون ایران می‌گوید نام دانشمندان اتمی ایران از طریق آژانس به دیگر کشورها گزارش شده و این دلیلی برای پیداکردن و سوءقصد به آنها شده است. به همین دلیل هم روز اول مذاکره اصلاً نتیجه‌ای نداشت.

روز دوم هم همان‌طور که شما به آن اشاره کردید، بر سر این که درباره‌ی چه موضوعی باید صحبت شود، گفت‌وگو انجام گرفت. حداقل تفاهم در این مورد بوده است که گفت‌وگوها ادامه پیدا کند. ایران هم خود را از ادامه‌ی گفت‌وگوها کنار نکشیده و پیشنهاد غرب را برای ادامه‌ی گفت‌وگوها پذیرفته است. فکر می‌کنم این تنها نتیجه‌ است. هنوز هر دو طرف، همان‌طور که شما اشاره کردید، فکر می‌کنند در موضع قدرت‌ هستند. ایران از این نظر که به روند غنی‌سازی ادامه داده و الان در موضعی‌ست که فکر می‌کند چون دیگر مسئله‌ی «غنی‌سازی، آری یا نه» در دستور کار غرب نمی‌تواند انجام گیرد، پس مسائل مورد نظر ایران در مرکز ثقل گفت‌وگوهای آینده قرار خواهد گرفت.

غرب هم معتقد است که تحریم‌های شورای امنیت در اقتصاد و سیاست ایران مؤثر بوده و به نوعی دوگانگی در موضعگیری سیاستمداران حاکم بر ایران مشهود است و امید برآن دارد که لااقل آن اصول‌گرایانی که واقع‌بین‌تر هستند، آقای احمدی‌نژاد را مجبور کنند که به نوعی نرم‌تر در مذاکرات آینده شرکت کند و به نتیجه برسد.

شما به مسئله‌ی تحریم‌ها اشاره کردید. در حال حاضر مشخص شده است که تحریم‌های بین‌المللی مردم ایران را در حال حاضر تحت فشار قرار داده است و نه دولت را. اگر این مذاکرات و تحریم‌ها همین‌طور ادامه پیدا کند، چه وضعیتی برای مردم در داخل ایران پیش خواهد آمد؟

البته وضعیت مردم روز به روز بدتر خواهد شد، ولی حکومت‌های دیکتاتوری کمتر به این مسئله توجه دارند که چه بلایی بر سر مردم و ملت خودشان می‌آید. بیشتر آنچه در دستور کار حاکمیت و حکومت قرار دارد، برای آنها لازم شمرده می‌شود و در رأس علایق‌شان قرار دارد. به همین دلیل هم حتی تشدید تحریم‌ها و شدت گرفتن نگرانی‌های مردم، سخت شدن زندگی روزانه‌ی مردم، تأثیری در سیاست دولت آقای احمدی‌نژاد نخواهد داشت.

این امید هست که در وضعیت موجود که اعتراض‌های عمومی به سیاست و روش دولت در برخورد به ملت و مردمش هنوز از بین نرفته است و به احتمال قوی مثل آتشی زیر خاکستر روزی بروز خواهد کرد، دست‌کم از طرف طرفداران نظام به کلیت نظام و به دولت آقای احمدی‌نژاد فشار وارد شود.

راه زیادی برای این مسئله وجود ندارد. راه‌هایی که در میان سیاستمداران و سیاستگذاران اروپا بحث می‌شود، اکنون دو مسئله بیشتر نیست. یک این که دیگر بر سر مسئله‌ی غنی‌سازی صحبت نشود، بلکه بر چگونگی شرکت غرب در روند پیشرفت صنایع اتمی ایران بحث شود. حکومت ایران ابتدا پیشنهاداتی کرده بود مبنی بر این که غرب می‌تواند در سرمایه‌گذاری‌های مشترک، آنچه joint venture نامیده می‌شود، شرکت داشته باشد و از این طریق هم بر این مسئله نظارت داشته باشد. ایران خواسته بود این مسئله به نوعی از طرف غرب اکنون در دستور کار قرار گیرد.

دیگر این که چگونه مسئله‌ی حقوق بشر را با مسئله‌ی گفت‌وگوهای اتمی می‌شود پیوند زد. برای این هم راهی جز این نمی‌بینند که کنفرانسی شبیه کنفرانس صلح و امنیت اروپایی که با کشورهای اروپای شرقی انجام گرفته بود، برای خاورمیانه طراحی کنند. سپس در قالب چنین کنفرانسی هم مسائل حقوق بشری و هم مسائل آزادی رسانه‌ها و هم مسائلی که مربوط به نهادهای مدنی ایران می‌شد، میان ایران و کشورهای عربی و از آن طرف اسراییل روی میز قرار گیرد و برنامه‌ی عملی، گسترده‌تر از آنچه مربوط به غنی‌سازی می‌شود، در سیاستگذاری اعمال شود.

به نظر شما گزینه‌ی واشنگتن و متحدین آن چه خواهد بود: مذاکره‌ی بلندمدت یا حمله به ایران؟

فکر نمی‌کنم که اصلا گزینه‌ی نظامی در این شرایط ممکن باشد. چنین گامی احتمالش هست که از طرف اسراییل برداشته شود، حتی بدون توافق با آمریکا، و آن وقت کشورهای غربی هم مجبور به عکس‌العمل شوند. این مسئله هم فعلاً ممکن به نظر نمی‌رسد. گزینه‌ی اصلی فکر می‌کنم همین ادامه‌ی گفت‌وگوها و گسترش تحریم‌ها باشد و به نوعی تفاهم روی این مسئله که بخشی از گفت‌وگوها هم به آن چیزی اختصاص داده شود که مورد علاقه‌ی ایران است. ایران مایل است در مدیریت سیاستگذاری منطقه و در سیاست جهانی شرکت داشته باشد.

حالا سهم ایران چه می‌تواند باشد، واقع‌بینی به ما می‌گوید که این حق یا این امکان بیشتر از آن نخواهد بود که در چهارچوب یک گفت‌وگو و کنفرانس مربوط به مسائل و مشکلات منطقه، ایران هم به عنوان یک نیروی مهم سر میز مذاکره نشسته باشد و از این طریق آن احتیاجی که آقای احمدی‌نژاد به تأیید نظام حکومتی‌اش دارد به او داده شود. در حول وحوش این گفت‌وگوها در درازمدت به تفاهمی هم در مورد مسئله‌ی اتمی برسد. من راه کوتاه‌مدتی برای این مسئله نمی‌بینم.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

با نظر آقای براتی به دلائل زیر موافق نیستم:

1- زمامداران جمهوری اسلامی اقدام به اجرای دو استراتژی کرده اند که مکمل همدیگرند:
الف- تحکیم قدرت درداخل
ب- تحکیم قدرت درمنطقه
درمورد الف، تا توانسته اند اقدام به سرکوب مخالفین کرده اند تا کسی نتواند متعرض سیاستهای مورد ب آنها شود.
سیاستهای مورد ب براساس دو مؤلفه اتخاذشده اند: 1- قدرتمندی نظامی برای مقابله با دشمن خارجی (آمریکا ومتحدانش)که برنامه های اتمی وموشکی ایران یکی از مؤلفه های آنست. 2- ایجاد سپر محافظ از طریق ایجاد فاصلۀ دشمن خارجی با محدودۀ ایران، ازطریق مقابله با دشمن از راه درگیرکردن طولانی قوای آن در خارج از مرزهای کشوری وفرسوده کردن آن. برای اجرای این سیاست، اقدام به یارگیری درعراق ولبنان ویمن وافغانستان کرده است.

آمریکا ومتحدانش در منطقه دو سیاست را تعقیب میکنند: 1- اطمینان از ایمنی اسرائیل. 2- دراختیارداشتن منابع انرژی وبازارهای فروش.

قدرمسلم آنست که طرفین مخاصمه از موقعیتی که بدست آورده اند، عقب نشینی نخواهندکرد. بنابراین سه راه حل برای حل این معضل وجود دارد: 1- باهم کناربیآیند و منابع وبازار را فیمابین تقسیم کنند. 2- یا ازراه توسل به درگیری محدود نظامی، جمهوری اسلامی را ناچاراً به پشت میز مذاکرده بکشانند. 3- اگر درگیری محدود نظامی منجر به گشایشی نشد، درگیری را تا شکست حتمی جمهوری اسلامی، ادامه دهند.

دراین میان، سیاست متخذه از جانب آمریکا، سیاستی بسیار استادانه است. برخلاف بوش که یک تنه وبدون حمایت دیگران وبخصوص اروپا، اقدام به عملیات نظامی میکرد، دولت اوباما با نشان دادن شاخۀ زیتون به جمهوری اسلامی، میخواهد به دنیا نشان دهد که اهل مصالحه بوده وطالب جنگ نیست. بنابراین، از این راه متحدان زیادی رابدست آورده است که درنهایت وهنگام درگیری نظامی از او حمایت جهانی خواهندکرد. به هر حال، آمریکا ومتحدانش به خوبی به این واقعیت واقفند که علت العلل اکثر ناآرامیهای منطقه، وجود جمهوری اسلامیست.

-- علی کبیری ، Dec 10, 2010 در ساعت 03:00 PM